با همکاری دفتر دانشگاهی انجمن جامعه شناسی ایران در دانشگاه ایلام، سومین نشست سراسری اتحادیه انجمنهای علمی علوم اجتماعی دانشجویان سراسر کشور با موضوع «نشاط اجتماعی» روز شنبه 10 آذر 1397 در سالن اجتماعات دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه ایلام برگزار شد. در این نشست تخصصی دکتر سارا شریعتی، دکتر مهسا اسداللهنژاد، دکتر سجاد مرادی، عمران ساسانی و دکتر یارمحمد قاسمی (مدیر دفتر دانشگاهی انجمن جامعهشناسی ایران در دانشگاه ایلام)، جمعی از اساتید دانشگاه ایلام، دانشجویان وفارغ التحصیلان حوزه جامعهشناسی حضور داشتند.
نخستین سخنران تخصصی این جلسه دکتر سارا شریعتی (عضو هیئت علمی دانشگاه تهران) بود که در خصوص اعاده نشاط به دانش سخن گفت. او سخنان خود را با دستهبندی آگاهی به دو نوع آگاهی زنده و آگاهی بیجان آغاز کرد و گفت: یک زن خانهدار هنگام خانهداری به توصیههای پزشکی و کاربردی مشابه آن گوش فرا داده و مانند اسفنج این اطلاعات را جذب میکند چون کاربست آنها را به عینه میبیند و میداند که توصیههای پزشکی میتوانند موجبات سلامتی او را فراهم نمایند. اما دانشجوی ما سرکلاس درس به اکراه به مباحث علمی اساتید خود گوش میدهد چون به کاربردی بودن آنها ایمان ندارد.
دکتر شریعتی بحث خود را با طرح این سئوال ادامه داد که: اگر جامعهشناسان نباشند چه چیزی در جهان تغییر خواهد کرد؟ و در پاسخ گفت: اگر جامعهشناسی آگاهی زنده تولید نکند، بود و نبودش تفاوت چندانی ندارد.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران افزود: گروهی تاریخ را علم بیجان» که در گذشته مانده است تلقی میکنند اما طیف دیگری از اندیشمندان و جامعهشناسان (نظیر هالبواکس ، نوربرت الیاس، بوردیو) بر این باورند که درک جهان امروز و پدیدههای آن بدون پویایی شناسی تاریخی آنها امکان پذیر نیست. هالبواکس اعتقاد دارد بدون حافظه جمعی نمیتوان به شناخت رسید. نوبرت الیاس بر این امر تأکید داشت که امروزه آنچیزی را که به عنوان «تمدن» میشناسیم و در کنترل نفس و مؤدب بودن خود را مینمایاند، دارای فرایندی تاریخی است و شناخت آن بدون مراجعه به تاریخ امکان پذیر نیست. بوردیو نیز با وضع مفهومی به نام «عادتواره» اعتقاد داشت که عادتوارهها طی فرایند جامعهپذیری پدید آمده و باعث تکوین سلایق و ترجیحات ما میگردند. نظیر سلیقه موسیقیایی که با پیوند آگاهی گذشتهگرا به دانش امروزی قابل شناخت میباشد و این دانشی است که جامعهشناسی ایران به آن نیاز دارد.
شریعتی با طرح سئوال دوم خود مبنی بر این که: آیا جامعهشناسی امروز دانشی زنده است؟ پاسخ داد که امکان زنده و با نشاط شدن جامعه شناسی وامدار تحقق چند شرط است که عبارتند از:
دکتر سارا شریعتی در توضیح چهار شرط امکان زنده شدن دانش جامعهشناسی گفت: منظور از خودمختاری جامعهشناسی، «استقلال امر اجتماعی» و عدم تقلیل آن به سایر امور نظیر «امر سیاسی» است. ابن خلدون به جامعه به عنوان موجودی مستقل مینگریست. جامعهشناسی، فلسفه معلول یا الهیات معلول و انسانشناسی معلول نیست بلکه یک علم مستقل است. دورکیم نیز در کتاب «صور بنیادی حیات دینی» توصیه میکند که جامعهشناسی را نباید به سایر علوم تقلیل داد.
شریعتی در توضیح زمینهمند شدن جامعهشناسی گفت: امروز در جامعهشناسی ایران مفهومی به نام «بومیسازی» باب شده است که به نظرم اصطلاحی تحقیرآمیز و استعماری است. زمینهمند شدن جامعهشناسی یعنی پایین آمدن از برجعاج و مطالعات میدانی دربطن تودهها زیرا محیط اجتماعی سبب برساخت واقعیات میگردد. مثلاً تصویر مریم مقدس در اروپا با موهای بلوند و در آمریکای لاتین با هیئتی دیگر نقاشی شده است. تئوریهای جامعهشناسی نیز در سفر خود به کشورهای مختلف از منظر گزینشگر جامعهشناسان آن دیار معرفی میگردند لذا ما بوردیو و زیمل ایرانی داریم. مثلاً تا مدتها قبل در ایران، زیمل را تنها با «فلسفه پول» میشناختند و از زیملی که در خصوص «دین» نظر داده خبری نبود تا اینکه تلاشی در این زمینه انجام شد و آراء زیمل در خصوص دین نیز ترجمه شد. باید جامعهشناسی را لهجه دار نمود.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در خصوص شرط سوم زنده شدن علم جامعهشناسی به توضیح اصل «تداوم» پرداخت و گفت: در ایران بین دبیرستان و دانشگاه گسست و انفصال وجود دارد. این دو باید در تداوم یکدیگر باشند. دبیرستان، دانشآموزان را کنکوری بار میآورد که از قدرت تحلیل لازم برخوردار نیستند و دانشگاه نیز در فرایند جامعهپذیری علمی ناکام میماند.
شریعتی در توضیح اصل «نقد اجتماعی» اذعان داشت: نقد مؤثر اجتماعی نقدی است که در ارتباط با مسایل جامعه است. لذا استاد خوب استادی نیست که 24 ساعته توی دانشگاه باشد بلکه استاد خوب استادی است که از بطن شرایط اجتماعی، «مفهوم» استخراج کند.
دکتر سارا شریعتی سومین سئوال بنیادین خود را چنین بیان کرد: آیا با پویا کردن دانش جامعهشناسی میتوان این دانش را با نشاط ساخت؟ و پاسخ دادند: خیر زیرا جامعهشناسی ذاتاً علمی ناشاد و دانشی سوگوار است زیرا سروکار آن با تضادهای طبقاتی، آسیبهای اجتماعی و نظایر آن است، پس چگونه میتواند شاد باشد. این علم هیچ نسبتی با شادی ندارد. جامعهشناسی به تعبیر دورکیم علم مطالعه واقعیت اجتماعی است. واقعیتی که عینی و عمومی و قهری است. واقعیتی کمال نایافته.
دکتر شریعتی بانشاط ساختن جامعهشناسی را وامدار تحقق دو امر زیر دانست:
وی ادامه داد: باید در بازتعریف واقعیت اجتماعی کوشید. دورکیم آن را «چیز» میداند و بوردیو اعتقاد دارد که در چیزها و در کلههاست. «چیز» وجه عینی واقعیت اجتماعی و «کله» وجه ذهنی و تخیلی آن. جامعهشناسی امروز نیازمند برگشت به سمت تخیل است. باید از تخیل جامعهشناسانه، اعاده حیثیت نمود. باید به مفهومسازی دست زد و بیان استعاری را تقویت نمود. «وبر» اعتقاد دارد: کلیسا، فرقه پیروز است و فرقه، کلیسای شکست خورده.
شریعتی در خصوص فراخوان به امیدهای جامعهشناسی توضیح داد: وقتی سنسیمون از عصر طلایی بحث میکند و میگوید که عصر طلایی پشت سر مانیست بلکه در برابر ماست. وقتی آگوست کنت از «دین انسانیت» سخن میگوید، از امید بحث کردهاند. اصولاً استقرار کلیشههایی نظیر «اصل رهایی از ارزش» در جامعهشناسی و تکیه صرف بر توصیف، سبب شد که قدرت تفسیر و درون فهمی از جامعهشناسی بازستانده و از امید تهی شود. دکتر سارا شریعتی در پایان سخنان خود بر امکان بانشاط ساختن علم جامعهشناسی تأکید نمود.
دومین سخنران نشست تخصصی، دکتر سجاد مرادی (مدرس دانشگاه و پژوهشگر مسایل اجتماعی) بود. دکتر سجاد مرادی در ابتدای بحث خود به تبارشناسی نشاط پرداخت و بر پیشنهاد دکتر موسی عنبری بر جایگزین نمودن مفهوم «شاد زیستی» به جای «نشاط» تأکید نمود. دکتر مرادی گفن: مسأله شادی جزء مسایل سیاستگذاری فرهنگی است اما در اسناد بالادستی به جای شادی بحث از نشاط شده است زیرا نشاط قرابتی با خوانش سوگوارانه دارد و معمولا می گویند که مراسم عزاداری ایجاد نشاط میکند.
مرادی اضافه کرد: استان ایلام استانی احساسی است و سرشار از شاعرانی که رویکرد سرایش آن بیشتر بر حول محور اندوه میچرخد.
دکتر سجاد مرادی در ادامه بحث تاریخ استان ایلام را به دو دوره ایلام پیشا نوسازی و ایلام دوران نوسازی تقسیم کرد و گفت: در دوران ایلام پیشا نوسازی نوعی منطق دورانگاری دوست، دشمن؛ سوگ و سور وجود داشت . مراسم سوگ دارای کارکرد انسجامبخشی اجتماعی بود. این مراسم، گاه شماری برای اهالی هر منطقه به شمار میرفتند مثلا سال مرگ کدخدا فلان یا سال نزاع دو طایفه...
مرادی ادامه داد: فقر در آن روزگار با دلالتهای اقتصادی معنا نمیشد. فقیر واقعی شخصی بود که کسی نداشت (بیکس). نظم اجتماعی ایلام پیشا صنعتی، نظمی شاد است. شادی در آن روزگار در چهار زمینه نمود مییافت: زمینه تاریخی، هنجارهای اجتماعی (عروسیها و مناسک گذار)، هنجارهای معیشتی (همیاریها) و هنجارهای فراغتی (دورهمیهای و بازیهای محلی که کارکرد جامعهپذیری را ایفا مینمودند). در آن دوران شادی با همبستگی اجتماعی معنا مییافت و با گروه بندیهای ایلی طایفهای، هویت پیدا میکرد. نظم اجتماعی در آن سالها، نظمی خودجوش و خودتنظیمگر بود.
مرادی افزود: از اوایل دهه پنجاه به بعد فرایند نوسازی در ایلام آغاز شد و شهرنشینی مسیر توسعه خود را در پیش گرفت اما این فرایند تنها به ساخت و ساز محدود شد. شهرهایی ساخته شدند که فاقد ملزومات شهری بودند. در این روزگار، به نیازهای بومی و محلی توجه اندکی شد و این غفلت به نابودی بسیاری از رسومات انجامید.
دکتر مرادی اظهار داشت: در ایلام نوعی توسعه نامتوازن صورت پذیرفت. توسعهای که با نادیده گرفتن رسومات زیستبوم، نوعی سبکزندگی مصرفگرایانه که متکی بر چشم و همچشمی است پدید آورد و این امر به کمرنگ شدن معاشرتهای خانوادگی و ضعیف شدن شالوده همبستگیهای اجتماعی و بروز آنومی منجر گردید که بارزترین نمود آن، به هم خوردن تعادل بین سور و سوگ بود.
مرادی گفت: جنگ تحمیلی بر عنصر ماتم و اندوه تأکید میورزید و ماتم را معادل بصیرت و شادی را معادل غفلت قرار داد. تغییرات فرهنگی نیز از متن جامعه برنخاسته بودند لذا به دخالتهای ایدئولوژیک منتهی شد. نتیجه چنین توسعه نامتوازنی باعث زایل شدن زمینههای تاریخی و بومی شادزیستی و جایگزین شدن برنامههای ناکارامدی چون پیادهروی خانوادگی در ایلام گشت.
دکتر سجاد مرادی، مهمترین موانع تحقق الگوی نشاط در استان ایلام را اینگونه بر شمرد: موازیکاری نهادها و خوانش متفاوت از مسأله، نگاه سلبی و کوتاه مدت و بخشنامه محور، نگرشهای جنسیتی محدود کننده، توجیهات عدم وجود اعتبار مالی، کمبود زیر ساختهای فراغتی، مداخلات بیرونی در مسایل فرهنگی، مهاجرت فرست بودن استان و مشکلاتی نظیر ریزگردها. وی جهتگیریهای جمعگرایانه را یکی از فرصتهای اعادهی نشاط دانست. زیرا جمع واضع هنجارهایی است که ممکن در شرایط خلوت فرد به آنها وفادار نباشد.
دکتر مرادی دستگاههای متولی امر نشاط را به پذیرش تفاوتها، عدم دخالت حداکثری، استفاده از ظرفیتهای محلی در تولید برنامهها، لحاظ نمودن سنتها و میراث فرهنگی در برنامهها و ترویج و تراکم اخلاق و ارتقاء حس تعلق جمعی فراخواند.
سومین سخنران نشست تخصصی نشاط اجتماعی، دکتر یارمحمد قاسمی بود. او گفت: ایلام در طول تاریخ معاصر خود سه نوع شکلبندی را تجربه کرده است؛ دوران ایل تباری، دوران روستا گزینی و دوران شهرنشینی.
وی توضیح داد: گذر از هر کدام از این شکلبندیها باید فرآیندی آرام را طی کند تا با حداقل مسائل روبهرو شود اما این گذار در استان ایلام شتابان و بهنوعی بی قواره بوده است.
قاسمی افزود: در سالهای دوران ایلتباری، جز قلعه والی هیچ ساختمانی در ایلام وجود نداشته و قبایل و ایلات بر اساس یک تقویم محلی که خان مجری آن بود، ییلاق و قشلاق میکردند.
این عضو هیئت علمی دانشگاه ایلام عنوان کرد: در زیستجهان شکل گرفته در چنین فضایی، تنوع گفتمانی وجود نداشته است و در کانتکس آن، گفتمان ایلی شکل گرفت و سلطه خان هدایتگر کلیت این گفتمان بود.
قاسمی تأکید کرد: همزمان با تحولات اواخر عصر قاجار و جدا از سله پاتریمونیالیستی خان در ایلام، رگههایی از دموکراسی فرهنگی هم در منطقه به وجود آمد.
او در توضیح رقایتهای رایج بین ایلامیان در دوران ایلتباری گفت: رقابت برای کسب ثروت و قدرت کمتر از امروز بود و بیشتر در حوزه تأمین علوفه و دام و اسب تیزرو و غیره بود. سطح توقع پایین بود و رقابت امروز برای کسب هویت نمادین، در آن زمان وجود نداشت.
مدیر دفتر انجمن جامعه شناسی در دانشگاه ایلام افزود: معنای زندگی، شادی و نشاط در کانتکس فرهنگی آن زمان معنا پیدا میکرد و خان به شرطی که شادیها بر هم زننده وضع موجود نباشد، با آن موافق بود و شادیها را تشویق میکرد.
قاسمی عنوان کرد: با روی کار آمدن دولت-ملت رضاخانی و پیش گرفتن سیاست تخته قاپو کردن قبایل در ایران، ایلهای ایلامی یکجانشین شدند و با محوریت اقتدار سیاسی، مردم شاهد سرکوب سران قبایل شدند.
وی به دومین شکلبندی ایلام در تاریخ معاصر پرداخت و گفت: جایگزین شکلبندی ایلتباری، شکلبندی جدید روستانشینی است که اگر چه بوی اقتدار از آن با متواری شدن خان رفت، اما اقتدار شاه جای آن را گرفت.
وی در تبیین این دوران جدید خاطرنشان کرد: در این دوران جامعه مدرنیزه شد و مدرنیزاسیون کردن کشور و به تبع ایلام در دستور کار رضاشاه قرار گرفت و نهادسازی برای آن شروع شد.
این جامعه شناس ادامه داد: مدرنیزه کردن باعث تغییر شیوههای زندگی روستایی شد، زن و مرد باسواد شدند، رادیو در مناسبات اجتماعی حضور پیدا کرد، دانشجویانی برای تحصیل به فرنگ رفتند، سربازی اجباری شد و خوانین سرکوب شدند و... خلاصه فضای دیگری ایجاد شد که در نتیجه آن پدیدههایی مثل اعتماد و غیره به زوال رفتند.
قاسمی از منظر گفتمانی شکل بندی دوم را بررسی کرد و گفت: در این شکلبندی روستاگزینی، عمران به دال مرکزی تبدیل شد و ساز و کار مدرنیستی رضا شاه به حاشیه رفت اما با این وجود هنوز پای شادی ایلامیان لنگ نشده بود و در زیستجهانشان نشاط اجتماعی وجود داشت.
او به بررسی سومین شکلبندی پرداخت و گفت: عرضه تکنولوژی در دهه 40 و 50 با سرعت زیاد، باعث متلاشی شدن زیست جهان ایلامیان شد.
وی افزود: در این دوران شهر ایجاد شد و شاه جدید، مدرنیتهای بیقواره را به ایران و ایلام تحمیل کرد. دامدار دیروز کارمند شد، سرکشیهای شبانه مردم از یکدیگر در اختیار تلویزیون در آمد، سیستم زنانه-مردانه از بین رفت و آشپزخانهها اوپن شد، معامله پایاپای با پول از بین رفت و جای چهارپایان را که در زندگی مردم نقش داشتند، خودروها گرفتند.
قاسمی اضافه کرد: این همه بس نبود که جنگ به مدت هشت سال بر این مردم تحمیل شد و بیشترین فشار را بر مردم وارد آورد و سبک زندگی جدیدی در بین ایلامیان به وجود آمد.
این استاد دانشگاه گفت: دل مجروح ایلامیها بر اثر جنگ دیروزی نیاز به تیمار داشت اما بعد از جنگ به خاطر مدرنیته بیقوارهای که شاه ایران آورده بود، بین مردم مسابقه ایجاد شد و باعث ایجاد رقابت و پیکار شدید مردم ایلام با یکدیگر شد.
دکتر قاسمی در پایان بحث خود گفت: در این دوران به جای گسترش حوزه عمومی و به جای تیمار مردم جنگ زده و محنت کشیده، اقداماتی صورت گرفت که باعث به حاشیه رفتن شادی و نشاز در ایلام شد... و این قصه ادامه دارد.
آخرین سخنران این برنامه، عمران ساسانی (دبیر انجمن مددکاری دانشگاه خوارزمی) بود که بر ضررت با نشاط ساختن محسط دانشگاه تأکید نمود.
لازم به ذکر است که در بخش دوم این نشست دکتر مهسا اسدالله نژاد کارگاه روش تحقیق تاریخی را برای دانشجویان علاقمند برگزار نمود.