نشست نقد و بررسی کتاب «فرهنگ شهر ما» به همت انجمن جامعهشناسی ایران در روز دوازدهم آذرماه 1392 در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. این کتاب که مجموعه تحلیلهای ارزیابی کیفی برنامههای شهری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران است، توسط جمعی از دانشآموختگان علوم اجتماعی تألیف شده است و مدعی است که تحلیلهای ارائه شده در کتاب، قابلیت تعمیم تحلیلی به کلیه دستگاههای فرهنگی را دارد.
در ابتدای این نشست، دکتر فائز دین پرست استادیار دانشگاه علامه طباطبایی و مدیرکل ارزیابی عملکرد سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، به عنوان ناظر کتاب به تشریح فرایند شروع به کار ارزیابی و خلأ موجود در دستگاههای فرهنگی پرداخت و این کتاب را تلاشی جدی برای ابداع روش شناسی تازهای در ارزیابی امر فرهنگی معرفی کرد که اکنون در معرض خرد عمومی و نقد دانشگاهی قرار گرفته است. سبحان یحیائی، مدیرگروه ارزیابی و سرپرست نویسندگان کتاب نیز به ایضاح رویکردهای اصلی نقد و ارزیابی در کتاب فرهنگ شهر ما پرداخت.
مشروح سخنان آقای احمد مسجد جامعی، میهمان ویژه نشست و آقایان دکتر ناصر فکوهی و دکتر نعمتالله فاضلی منتقدان کتاب، را در ادامه میخوانید.
احمد مسجد جامعی، رئیس شورای اسلامی شهر تهران، در ابتدای سخنانش گفت: «ما چندان فضاهای نقد در کشور نداریم. البته در یک سالهایی این فضای نقد تجربه شد. نقد کردن شامل نقد قدرت، نقد اجتماع، نقد فکر و نقد فرهنگ هم هزینه دارد و طبیعتا کمتر کسی وارد این عرصه می شود. اینکه مدیران اجازه بدهند که عملکردشان نقد بشود و یک گروهی را شکل دهند که به ارزیابی عملکرد آنها بپردازد و آن گروه آنقدر قابل اعتماد باشد که در این ارزیابی به آنچه که رسیده است را، بیان نماید، نقاط قوت و نقاط ضعف را بگوید و آنقدر مؤدبانه و منصفانه بگوید که مدیریت اجازه انتشار آن را بدهد، ستودنی است. حتماً این مدیر قابل تقدیر است که اجازه این کار را داده و اجازه داده که در مجموعهی تشکیلاتاش چنین مجموعهای فراهم بیاید و چنین تجربهای را به سرانجام برسانند و این نقطه قوتی است که در کارنامه این مدیریت خواهد ماند، فارغ از اینکه در مسند این کار باشند و یا در جای دیگری باشند».
رئیس شورای اسلامی شهر تهران، افزود «در حوزه فعالیتهای فرهنگی در سطح شهر ما به عنوان مدیریت شهری میبایست تعریفی از کار خودمان ارائه کنیم، و تفاوت خود را با دستگاههای رسمی فرهنگ بیان کنیم و این تعریف مهمی است و به نظر من هنوز هم جای کار دارد».
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت اصلاحات همچنین گفت؛ «رویکردی که ما در فعالیت فرهنگی داریم، ایجاد زمینه، شرایط و امکانات برای فعالیتهای فرهنگی است. در حقیقت میبایست این سرمایهگذاریهای فرهنگی در اختیار گروههایی قرار بگیرد که بتوانند به رونق فضاهای فرهنگی کمک نمایند.» ایشان افزود «ما در حوزه فعالیتهای فرهنگی به مسئله پژوهش و به مسئلهی آموزش و خلاقیت و حتی به مسئله توزیع و مصرف با توجه به مخاطب جامعه شهری کمتر پرداختیم و فعالیتهای ما بیشتر جنبهی مناسبتی دارد و یا جنبه تقویمی، موقعی و مقطعی دارد. در این فعالیتها ما کمتر به مخاطب عمومی فکر میکنیم و تنها به مخاطب در لحظه (که نمیدانم تعبیر ترمینالی برایش مناسب است یا نه) نگاه میکنیم و در یک پارک یا جایی جمع میشویم و چنین برنامههایی تولید میکنیم که قابل بررسی است».
مسجدجامعی همچنین گفت: «این کتاب و این اثر، کار ارزشمندی است، این را میتوان در جایگاه خودش قرار داد و به بررسی آن پرداخت و از آن بهره برد. اینکه این سازمان به فرایند خودارزیابی دست زده است، هم نکته ارزشمندی است که در این کتاب به چشم میخورد».
رئیس شورای اسلامی شهر تهران افزود: «واقعیت این است که من فقط قسمتی از این کتاب را خواندم و آن بخش هم مربوط به ارزیابی تحلیلی نمایشگاه کتاب یاد یار مهربان است. دلیل نخستش هم علاقه خودم در حوزه کتاب است و دوم، تجربه برخی از سالها که در حوزه برگزاری نمایشگاه کتاب، در خدمت بعضی از عزیزان مانند دکتر فاضلی و دیگران بودیم و سوم اینکه در همین نمایشگاه کتاب خودم حضور داشتم و میتوانستم شخصاً ارزیابی کنم، آنچه را که این کتاب به عنوان ارزیابی نقل کرده است».
مسجدجامعی در ادامه گفت: «اولین نکته، ضرورت نقد و توجه به نقد است و اینکه این دوستان به خودشان اجازه دادند وارد حوزه نقد بشوند. آنهم جوانانی که بنده به واقع با این دوستان آشنا نبودم. دو شب قبل بود که قرار گذاشتند و یکی از این دوستان را دیدم، این کار را یک گروه و نسلی به وجود آوردند که دانشجویان و چهرههای شاخص فرهنگی هستند که برخی از آنها در این جلسه حضور دارند و حضور آنها در جامعه فرهنگی کشور ما مغتنم است. دومین نکته این است که در سنجش فعالیتهای فرهنگی به روشی رسیدهاند که این روش، شاید جدید باشد. ما آنجایی که فعالیت فرهنگی میکنیم، فعالیتها شاخص ندارد، شاخصی برای آن تعریف نمیکنیم، همان شکلی که در ارزیابی شورای شهر داریم، در ارزیابی عملکرد بودجه هم داریم، در ارزیابی عملکرد 5 ساله هم داریم و آنجایی هم که شاخص تعیین میکنیم از نوع نگرش و مطالعات در حوزه اقتصاد هست یا نوع نگرش و مطالعات در حوزه صنعت است. در شکل و محتوا برای حوزه فرهنگ یک جایگاه مستقل قائل نیستیم و شیوه ارائه گزارشمان به شدت متاثر از حوزههای دیگر است. اینجا و در این کتاب، یک تجربهای را ارائه میدهند که به نقد و بررسی برنامهها پرداخته و از شیوه و متد خاصی بهره برده که متناسب با دانستههای چند رشته است. به عبارت دیگر این مطالعات، مطالعات کسانی است که در رشتههای مختلف اطلاعات و اندیشههایی داشتهاند».
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت اصلاحات، افزود: «نکته بعدی این است که خرد جامعه علمی را در این راستا مورد استفاده قرار دادهاند و با این کار خودشان نه تنها به تضعیف مدیریت، بلکه به تقویت مدیریت در جامعه کمک کردهاند و این نکته بسیار مهمی است».
ایشان همچنین گفت: «من در اینجا به این نکته تاکید میکنم چون شرایط حضور بنده در این جمع با توجه به مسئولیتی که در حوزه مدیریت شهری دارم، در جریان تغییر مدیریت این سازمان کمی دشوار بود، اما این رویکردی که منجر به حضور علاقهمندانهی من در این جمع شده این بود که این قبیل کارها هم باید به آن توجه شود و هم تقویت بشود، نه به دلیل اینکه یک گروه پژوهشگر جوان به عرصه آمدهاند، بلکه به این دلیل که موجب تقویت مدیریت در نظام اجرایی کشور میشود و این به نفع مدیران است که کار خودشان را این گونه ارزیابی کنند و با چنین قلمی صمیمانه روایت نمایند. اما آنچه که دوست عزیزمان گفت که این نقد فرهنگی بی رحمانه است، بنده احساس بی رحمانه بودن را در آن نداشتم و بسیار نقد مؤدبانه و لطیفی است و جریان نقد را به خوبی دنبال میکند. البته در وزارت ارشاد هم آنقدر در مورد ما حرف زدند و انتقاد کردند که شاید پوست کلفت شدیم، از این جهت خیلی مؤدبانه میآید و این را نباید خیلی ملاک قرار داد و نظرات دوستان دیگر را هم باید شنید».
پس از سخنرانی احمد مسجد جامعی، پنل نقد و بررسی کتاب با حضور دکتر ناصر فکوهی، دکتر نعمت الله فاضلی به عنوان استادان منتقد کتاب و سبحان یحیائی، سرپرست نویسندگان کتاب به نمایندگی از گروه محققان تشکیل شد که در سخنان ایراد شده در پنل، به شرح زیر است؛
دکتر ناصر فکوهی، عضو هیئت مدیره انجمن جامعهشناسی ایران، در ابتدای سخناناش گفت: «من به شخصه، اعتقادی به نقد آکادمیک و سیستماتیک در یک جلسه عمومی ندارم، چون معتقد هستم که یک کار کارشناسی و علمی است که باید در یک جلسه علمی و با یک متدولوژی روشن انجام شود، ولی این جلسه به نظر من بیشتر جلسهای است که خطوط کلی که به این کار مربوط میشود، بپردازیم و اگر فرصتی باشد، این کار در فرایند نقدهای بعدی آکادمیک هم قرار گیرد».
ایشان افزود: «آن چیزی که من در این زمان محدود به آن اشاره میکنم رویکرد بسیار مهم دسترسی پژوهشگران به اسناد و گزارشهای تحلیلی است. در کشور ما تا چند سال مسئله این بود که سازمانهای دولتی و سازمانهای شهرداری کارهای پژو هشی را سفارش میدادند که این کارهای پژوهشی انجام میشود و در نهایت هم تبدیل به یک گزارشی میگردید که به مسئولین داده میشد. تاکید این گزارشها عمدتاً حرفهایی بود که خواسته میشد که یک کار را چطور بهتر اجرا کنند. هدف نهایی هم معمولاً هدف اجرایی بود. و این هدف اجرایی معمولا متمرکز میشود بر روی راهکارهایی که یک برنامه چطور اجرا شود و به هدف نزدیکتر باشد».
مدیر موسسه انشانشناسی و فرهنگ در ادامه سخنانش گفت: «دو حوزه در پژوهشهای دولتی مهم است. یکی پژوهش دانشگاهی است که بیشتر از این که هدفش ارائه راهکار باشد، هدفش شناخت است. شناخت محتوای یک حوزه و تحلیل سازوکارهایش و در نهایت بررسی میزان انطباق با نیاز مخاطب در این حوزه قرار میگیرد. طرف دیگر، دستگاه سفارش دهندهای است که صرفاً تاکید بر راهکارهای اجرایی دارد. این نگاه منجر میشد که گزارشها از لحاظ علمی آن بار آکادمیک لازم را نداشته باشد. خود پژوهشگران هم میدانستند که در نهایت، گزارششان بایگانی خواهد شد و چیزی از آنها باقی نمیماند در نهایت بایگانی میشود و مسئولین میدانستند که به انتشار عمومی نخواهد رسید.
استادیار انسانشناسی دانشگاه تهران در مورد کتاب «فرهنگ شهر ما»، گفت: «اولین نکته مثبت در مورد این کار این است که کارهایی که شهرداری انجام داده، به صورت یک گزارش مشخص از یک برنامه مشخص به صورت جزئی و دقیق ارزیابی شده است. در نهایت هم به صورت کتاب منتشر میشود. من فکر میکنم که این مدلی است که باید به کار گرفته شود که اسناد پژوهشی به خصوص گزارشها در اختیار اهل پژوهش قرار گیرد و در معرض نقد عمومی قرار گیرد و اینکه یک کار پژوهشی در حوزه نقد و ارزیابی، خودش نقد شود و خودش ارزیابی شود، مهم است. این امر هم از زمانی شروع میشود که وارد حوزه عمومی جامعه شود و وارد حوزه آکادمیک بشود،که بشود به آن رفرنس داد یا با چیز دیگر مقایسه کرد. این کتاب صرفاً یک گزارش نیست که در حیطه مدیریتی باقی بماند. از این بعد فکر میکنم این باید به وسیله خود سازمان فرهنگی هنری و دستگاههای دیگر پژوهشی مورد استفاده قرارگیرد».
فکوهی افزود : «نکته دیگری که در مورد این کار وجود دارد این است که در کاری که به ارزیابی و نقد عملکرد پرداخته شود، لااقل به همان اندازه روشهای کیفی اهمیت داده شود که به روش کمی توجه شده است که البته در این کتاب در بسیاری از موارد دیده میشود که ارزیابی از روشهای کمّی هم بهره گرفته است، اما این سهم تا حد زیادی کاهش پیدا کرده و این خودش به نظر من یک نکته مثبتی است. چون در گزارشهایی که 5 تا10 سال پیش منتشر میشد، سهم بخش کمّی تقریباً کامل بود. یعنی چیزی جز آن وجود نداشت. گزارشها جز تعداد بسیار زیاد جداول رضایتسنجی، چیز دیگری نبود. و حال اینها براساس نمونههایی کهاز محیط برداشت میکردند، جداولی را میکشیدند که کار مورد رضایت قرار گرفت یا نه. و یا میزان رضایت در هر حوزهای چقدر بوده و... کمّی گرایی به صورت مطلق اصل بود. حتی مجلههای علمی پژوهشی اصل را براین میگذاشتند که کار علمی کاری است که صرفاً کمی باشد».
ایشان همچنین گفت: «در این کتاب سهم ارزیابی کمی به شدت کاهش پیدا کرده و در کنارش سهم بخشکیفی به شدت افزایش پیدا کرده است. که این به نظر من حسن مهم کتاب است. حسن بزرگ کتاب در این است که آمده وارد یک منطق کیفی شده است و منطق کیفی به نظر من جسارت زیادی میخواست. در این کتاب، تقریباً در همه کارها آن چیزی که سریع به چشم میخورد، مشاهدات میدانی است؛ یعنی پژوهشگری که وارد میدان شده است، چیزهایی را دیده و یاداشت کرده است و به همان صورت هم بیان شده است؛ به صورتی که شما در یک گزارش علمی که شاید شما ده سال پیش منتشر میشد، چنین چیزی را نمیدیدید. این کتاب به عنوان یک گزارش علمی به این سطح از خرد رسیده که مثلاً حرکات خیلی میکروسکوپیک و نگاه نزدیک به پژوهشگر را عینا بیاورد. البته این چیزی که ارائه شده است، مجموعه وسیعی است که فقط مشاهده نیست. آنالیزهای مختلفی اعم از آنالیزهای حرکتی است. البته میتوانست متنها و اسنادی است در داخل خود سیستم گردآوری در محل شود و انجام بگیرد که شاید در گزارشهای اصلی باشد و متوانست نمونههایی از آن هم در اینجا بیاید».
فکوهی ادامه داد: «نکته دیگر در مورد این کتاب نقدی است از تصدی گری، که نشان میدهد سیستمهای دولتی بهتر است که تصدیگری خود را کاهش بدهند و کار را به تیمهای پژوهشی واگذار کنند. ما میبینیم در حقیقت گفته شده که وظیفه ما نیست چنین تیپی از نقد تصدیگری را انجام دهیم. من فکر میکنم نکتهای که میتوانست برای ما گویاتر باشد این کتاب با کتابهای دیگر بتواند الگویی از یک مطالعه بین رشتهای باشد.که در این کتاب تلاش شده که یک الگوی بین رشتهای عرضه شود. ولی به نظر من این الگو بیشتر در حوزه ارتباطات و روان شناسی است تا انسان شناختی».
دکتر فکوهی در پایان سخناناش گفت «من فکر میکنم در مجموع کار خوبی است، مدلی است که از آن استفاده میکنیم که کارهای بعدی بر این اساس انجام شود. در این مسیر هم قدم به قدم میتوانیم جلو برویم تا یک مدل کامل بین رشتهای برای مطالعه برنامههای بین رشتهای داشته باشیم».
در ادامه نشست، دکتر نعمتالله فاضلی، استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به ایراد سخنانشان پرداختند. او در ابتدای سخنرانی خود گفت: «راستش سه روز پیش کتاب را به من دادند. در حالی که به یک دلیل شخصی، اصلاً حال خوبی نداشتم که این کتاب را بنشینم و بخوانم. ولی کتاب را گرفتم و چند صفحه اولش را خواندم. دیدم نه، مثل این که واقعاً یک اتفاق نادر در کشور رخ داده است. برای همین علیرغم مشکل خاصی که داشتم و اصلاً حال و حوصله خواندن را نداشتم، نشستم 8 ساعت یک نفس 160 صفحه اول را با دقت خواندم و بعد فردای آن روز بقیه فصلها را با دقت خواندم و در مورد تک تک تحلیلها و مفاهیماش حرف دارم و توضیح دارم».
فاضلی ادامه داد: «این کتاب یک اتفاق نادر در کشور است و من خیلی کم دیدم که یک تیم پژوهشی جوان، یک کار سفارشی را بگیرد و مثل یک محقق دانشگاهی، انصافاً خلاقانه بنویسد. استادهای دانشگاه ما کار درست، کم انجام میدهند که برای دانشگاه انجام می دهند، چه برسد به اینکه مثلاً برای شهرداری باشد و بعد قراردادی سفارشی باشد. در این کتاب دلسوزانه یک گروه قلم زدهاند. به همین خاطر، من صمیمانه از این دوستان که این کتاب را نوشتند تشکر میکنم و از معدود کتابهایی است که واقعاً مؤلف دارد و کپی نیست. سرهم بندی نیست. عدد و ارقام را جمع نکردند و نقل و قولهای مختلف را در کنار هم نچیده اند».
فاضلی افزود «من خیلی خوشحال شدم که این کتاب را دیدم. به خاطر اینکه خواستم بدانم که این رئیس کیست که من او را زیارت نکردهام. باید دستانش را بوسید. باید تبریک به او گفت. به ایران زمین باید تبریک گفت که یک مدیر پیدا شده و اجازه داده یک تیم پژوهشی بدون ریا کاری و حقه بازی این کتاب را چاپ کنند».
دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: «امروز برای مدیران ما ادای نقد کردن مد شده است. مانند افرادی که به اسم تواضع، کبر میورزند، در قالب نقد خود فروشی میکنند. در این کتاب این اتفاق واقعاً نیفتاده است. یعنی یک مدیر اجازه داده صمیمانه و بی ریا آنچه که منطق نظری و عملی نقد حکم میکند، بگویند و این گروه، این کار را کردهاند. نکته سوم این که از قضا وارد حوزهای شدند که باید 30 سال پیش من میکردم، باید آقای فکوهی میکرد. استادهای دیگر میکردند. مسئولیتی بوده که بر روی دوش ما بوده که ما نکردیم».
نعمتالله فاضلی افزود: «وقتی دولت ایران در حوزه سیاستگذاری فرهنگی یک دولت حداکثرگرا است، بنابراین باید نقد خودش را جدی بگیرد و البته دانشگاهها هم که در حوزهی فرهنگ کار میکنند، باید نقد و ارزیابی و تحلیل ورود دولت را در حوزهی فرهنگ جدی بگیرند. یعنی نقد سیاست فرهنگی و تا به این لحظه من مانند شیوه نقد این کتاب را من ندیدهام. دیدهام که به صورت کلی بحث میکنند و به صورت کلی ایدههایی را میگویند، ولی اینکه روی برنامههای مشخص با یک چارچوب مشخص به شیوه خلاقانه و مشخص تحلیل کنند، این را ندیدهام و به همین دلیل فکر میکنم یک اتفاق خوب افتاده و این اتفاق این است که به یک نیاز اصلی مملکت، یعنی نقد سیاست فرهنگی آن هم نه از منظر اپوزسیون و همچنین نه از نظر پوزسیون، یعنی نه در قدرت و نه بر قدرت. این همان چیزی که در نظام به آن نیاز داریم یعنی نقد به منظور اصلاح آن هم نه نقد تکنیکی و کارشناسی که به یکی .از مبتذلترین شکلهای نقد در فرهنگ و ادارات فرهنگی ما تبدیل شده است. نقد کارشناسی یعنی همان نقد فردی و صوری که «بودجه نبود»،«کارشناس نبود»،«وقت نبود» و چهار تا حرف اینچنینی و همیشه در نقد کارشناسی، جدول و نمودار و گراف هم میکشند که نشان بدهند بله. البته چند تا نظرسنجی هم قاطیاش می کنند و میشود نقد کارشناسی. من هیچ کدام از این گروه مولف را نمیشناسم و هنوز ندیدمشان. آقای یحیایی را هم ندیدهام و صرفاً تلفنی با او صحبت کردهام و ناظر کتاب هم که آقای دینپرست، همکارما در دانشگاه علامه هستند را هم نمی شناسم. ولی وقتی متن را خواندم، متوجه شدم که این آدمها با من خیلی همزبانند و مطالعات فرهنگی را میشناسند و منطق نقد مطالعات فرهنگی را میشناسند. فضاهای مدیریت فرهنگی و مطالعات فرهنگی و ارتباطات و جامعه شناسی فرهنگ را اینها تجربه کردهاند و درک کردهاند و می توانند تا حد زیادی زبان فلسفی و زبان نظری را با زبان مدیریتی ترکیب کنند و ایدههای جالب و جذابی را به دست بیاورند».
دکتر فاضلی در ادامه گفت: «این کتاب، نه فقط الگویی برای سازمان فرهنگی هنری شهر تهران است، بلکه الگویی برای وزارت ارشاد، صداوسیما، سازمان تبلیغات اسلامی و برای کل دولت است که ورود جدی به فرهنگ دارند».
فاضلی افزود: «من به عنوان کسی که در این مملکت زندگی میکند و تجربه زیادی دارم و مدیر بودهام و محقق بودهام و نقشهای مختلفی را ایفا کردهام، می توانم گواهی بدهم که اغلب نکاتی که این دوستان برای نقد برنامههای فرهنگی سازمان هنری شهرداری تهران اشاره کردهاند، نکات انتقادی است که به کل برنامههای فرهنگی در سازمانهای دیگر ما هم وارد است».
او در ادامه سخنانش اشاره کرد: «این اصول انتقادی، برای کل سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران صدق میکند. به همین دلیل است که معتقدم همهی مسئولان از سازمان تبلیغات گرفته تا صدا و سیما یا هر جای دیگر که اگر دل سوزند و اگر دوست دارند برنامهشان موفق و موثر باشد، بیایند این کتاب را بخوانند. به ویژه فصلی را که من انتخاب کردهام. فصل اولاش که در مورد برنامه "بر آستان جانان" هست که برنامهای بوده که در ماه رمضان توسط سازمان فرهنگی هنری اجرا می شده است و این مولفان در واقع این برنامه را با رویکرد کیفی نقد کردهاند. البته نکات انتقادی هم دارد کتاب که من خیلی کوتاه و فهرست وار میگویم. مثلاً بعضی منابع درون متنیشان در منابع پایانی نیست. یا مثلا اسم دکتر بیوک محمدی را نوشتهاند بیوک میرزایی. البته همه ما از این اشتباهات میکنیم. ولی میتوانم بگویم این کتاب نسبت به همه کارهای که سفارشی که خواندهام، این کار از همهشان پاکتر و تمیز تر بوده است».
فاضلی افزود: «نکته دوم اینکه این کار نظریه مبنایی نیست و نمیدانم چرا گفتید روش ما نظریه مبنایی است. شما الگوی پارادایم را طراحی نکردید و تا وقتی که در نظریه مبنایی، الگوی پارادایمی را طراحی نکنید، به صرف کدگذاری کردن به آن کار نمیگویند نظریه مبنایی. به صرف اینکه شما مفاهیم را تفکیک کردهاید و کدگذاری باز، محوری و انتخابی را انجام دادید، به این نظریه مبنایی نمیگویند. شما نیازی هم نداشتید این کار نظریه مبنایی باشد. اساساً نظریه مبنایی را نمیشود براساس فراتحلیل یک طرح ثانویه مجموعه کار پژوهشی که دیگران انجام دادند، انجام داد این روش با آن کار غیرممکن هست.
ایشان در ادامه گفته «نکته دیگر اینکه بعضی از فصلها پیشنهاد دارد، اما بعضیها ندارد. اتفاقا بهترین فصل کتاب، همین فصلی که میخواهم به آن اشاره کنم، فصل «برآستان جانان» است که پیشنهادات ندارد، اما بهترین و غنیترین فصل کتاب هم هست. همین فصل به تنهایی کافی است برای اینکه ارزش کتاب را نشان بدهد، ولی پیشنهادات ندارد.
انتقاد بعدی این که کتاب، یکدست نیست. بعضی از فصلها را مثلاً همین برآستان جانان را واقعاً یک محقق خوشقلم و خلاق و دلسوز مسلط به نظریهها و روشهای مختلف نوشته است، ولی فصلهای دیگر لزوماً اینطور نیست. در چند فصل، مولف فقط گزارش کرده و از این فرمهای ارزیابی تجاوز نکرده است. معلوم است که نویسنده آنقدر توانی نداشته که بتواند تفسیر بکند، استنباط و تجزیه و تحلیل و نقادی بکند و ایدهپردازی بکند. ایدهها را کشف بکند و ارائه بدهد. بعضی از فصول ضعیفترند از ایننظر. اگرچه همه فصول آنقدر ایده دارد که بتوانیم همه آنها را بخوانیم و ازخواندنش لذت ببریم».
منتقد این کتاب، در ادامه نشست، گفت: «اجازه بدهید من درباره آن فصلی که گفتم، «برآستانجانان» چند تا نکته را بگویم که ارزش این کتاب ذیقیمت را مشخص کند. من فکرمیکنم این کتاب، یک حادثه خوب در مدیریت فرهنگی و هم در رشته مدیریت فرهنگی است».
«در ارزیابی فعالیتهای فرهنگی به دلیل کمیتگرایی حاکم، که مولفان در کتاب هم گقتند، از همان مدلی که تا حالا استفاده شده که مثلاً یک پلی را میخواهند ارزیابی کنند. یا مثلاً خانه بهداشتی را ساختیم و میخواهیم ارزیابی کنیم، یا مثلا یک کارخانهای را تأسیس کردیم و میخواهیم ارزیابی کنیم. و این یک فاجعه در مدیریت فرهنگی ما بود. به همین دلیل هم به هیچ نتیجهای نمیرسیدند.
«چرا که در واقع فرهنگی از این دست، در اروپا و در امریکا وجود ندارد و این برنامهها که در شهرداری اجرا میکنند، فقط مختص به جمهوری اسلامی ایران است. هیج کجای دنیا شما نمیتوانید از اینبرنامهها ببینید».
فاضلی افزود: «البته ورود حدأکثری دولت در حوزههای فرهنگی، مشکلات زیادی هم درتعارض با مدرنیته جهانیشده دارد. بحرانهای اخلاقی، بحرانهای اجتماعی، بحران موادمخدر، فرسایش اعتماد اجتماعی، بحران طلاق، بحران فروپاشی خانواده، بحران خشونتهای خانوادگی و انواع و اقسام بحرانهایی که جامعه ما را در برگرفته است.
درنتیجه ما درست دریک نقطه از تاریخ 35 ساله خودمان قرارگرفتیم که باید آنهایی که مدیرند، آنهایی که پژوهشگرند، آنهایی که صاحبنظرند، به نحو جدی به داد دولت برسند که هزاران میلیارد تومان سالانه ازطریق دستگاههای مختلف خرج فرهنگ میکنند و بعد میبینند که اینهمه بحران بهوجود آمده و روزبهروز بحران هم بیشتر میشود. بنابراین یک پرسش جدی وجود دارد که چرا اینقدر خرج فرهنگ میکنید، ولی نتیجه فرهنگی که باید بگیرید، نمیگیرید؟ یکی از راهها این است که ما روش ارزیابی برای برنامههای فرهنگی باید ابداع بکنیم و این کاری بوده که ما تا حالا نکردیم و یا نخواستیم و یا نشده ولی در این دنیای کمّیگرای آمارزده، یک عدهای پیدا شدند که گفتند ما از راه مشاهداتمان و از راه مصاحبهها و از راه تفسیرکردن و از راه درک خلاق درباره برنامه فرهنگی ارزیابی واقعی از یک برنامه فرهنگی ارائه میدهیم. به همین دلیل، من شهامت اینها، دلسوزی و تعهد این دوستان که این کار را کردند و بسیار بسیار باانگیزه بودند را میستایم. من دست ایندوستان را میبوسم که کاری کردندکه من باید میکردم. کاری کردند که باید بزرگترهای حوزه پژوهشی فرهنگ و پژوهش اجتماعی دراین مملکت تا حالا میکردند.»
در ادامه بررسی کتاب، دکتر فاضلی گفت: «درکتاب گفتهاند که یکی از معضلاتی که گریبانگیر اهداف برنامههای فرهنگی است، این است که اهداف آنچنان کلی و خوشبیانه و بلندپروازانه است که ذاتاْ دستنیافتنیاند. نمیدانم چند نفر از مدیران این مملکت، صدای من را میشنوند، این کتاب را میخوانند و بعد از این تصمیم میگیرندکه دیگر اینکار را نکنند».
او افزود «نکته دیگری که در تحلیل این کتاب مهم است، این است که گفتهاندکه درچند سال اخیر، مخاطبان از این که برنامهها مستقیماْ و بیواسطه با آنها ارائه شود، نهتنها جذب برنامه نمیشوند، بلکه حتی نسبت بهآنها دافعه دارند و این پیامها بعضاْ تاثیرات معکوس برجای میگذارند. این نکته از این اصول حاکم بر اکثریت برنامههای فرهنگی که در کشور اجرا میشود. چه در صداوسیما وچه آنهایی که نهادهای دیگر اجرا میکنند. چه آنهایی که آموزشوپرورش اجرا میکند و چه آموزشعالی.
در موارد متعدد در این کتاب بوده که مردم شهر تهران خوانشی درست برخلاف آنچیزی که مورد نظر برنامه بوده، از برنامه به دستآوردند. در تلویزیون ما هم، در سریال حضرت یوسف زلیخا پررنگ میشود و در سریال امام علی(ع)، قطام.چون میدانیم مخاطب ما قطام میخواهد و دنبال آن میگردد. به قول این دوستان که نوشتهاندکه این امرقدسی است که عرفی میشود».
فاضلی افزود: «این نقدی است که به خیلی از برنامههای فرهنگی دیگر کشور ما میتوان کرد که چهطور شما درواقع میخواهید یک امرعرفی را به یک شیوه غیرخلاقانه و به یک شیوه مکانیکی، مصنوعی و تصنعی درکنار یک امرمذهبی بنشانید و بعد یک نتیجه بگیرید که مثلاْ مردم آمدند در یک برنامهای شرکت کردند و فضیلتهای اخلاقیشانتقویت شد».
دکتر فاضلی در پایان سخناناش اشاره کرد که «در این کتاب، مولفان خیلی مفهومسازیهای جالبی کردندکه واقعا ارزش علمی دارد. انبوهی از مفاهیم را تولید کردند که در جامعه امروز و مدیریت فرهنگی کاربرد دارد. مثلا ًبحث دین نمایشی و نمایش دینی یا مثلاً مفهوم کشکولیشدن برنامه، یک مفهوم خیلی خوب است. بعضیها فکر میکنند، مثلاً همه چیز باید در برنامه فرهنگی بگنجانند. این تحلیل نشان داد که چه شلمشوربای بیمعنایی از این نگاه درمیآید و بعد چه پیامدهایی دارد. در جای دیگری مفهومی را تولید کردند به اسم بازارچهایشدن که چگونگی بدل شدن جشنواره به بازارچه را نشان میدهد. باید این مفاهیم بیایند وارد ارزیابی علوم اجتماعی کشور بشوند و ما باید از این دوستان یادبگیریم که با این مفاهیم فکرکنیم».
در پایان نشست، سبحان یحیائی، سرپرست نویسندگان، ضمن سپاسگزاری از انجمن جامعهشناسی ایران و دکتر قانعیراد، رئیس انجمن، برای برگزاری نشست و همچنین استادان گرانقدر که ایراد سخنرانی نقد را برعهده گرفتند، گفت: با توجه به اینکه شأن این جلسه، مانند جلسات دفاع نیست، بیشتر بنا بوده که از نظرات استادان محترم بهره برداری شود و پاسخگویی به برخی نقدهای مطرح شده توسط آقایان دکتر فکوهی و دکتر فاضلی، به نوعی «پنجه در پنجه شیر افکندن و با مشت به مصاف شمشیر رفتن» است. او ضمن اذعان به عدم پیادهسازی دقیق نظریه مبنایی در کار، منطق گزارشها را بر مبنای فهم گروه تحقیق از منطق روششناسی مبتنی بر نظریه مبنایی دانست که نیاز به اصلاح و جرح و تعدیلهایی با آموختن بیشتر دارد. این دانشجوی دکتری علوم ارتباطات اجتماعی، بهکارگیری روشهای کمّی و پیمایشی در دو فصل از این کتاب را ناشی از جبر سازمانی و همچنین ضرورت تحقیق ارزیابی در آن موارد دانست و روححاکم بر کتاب را با توجه به سهم اندک پیمایش و روشهای کمّی، کیفی دانست.