روز دوشنبه 20 خردادماه 1393 نشست بررسی تجربههای دانشجویی توسط انجمن جامعهشناسی ایران و با همکاری اداره کل مطالعات اجتماعی شهرداری تهران برگزار شد. این نشست به ارائۀ سه تجربۀ دانشجویی و مستقل از فعالیتهای پژوهشی اختصاص داشت و که پس از طرح آن توسط دکتر محسن گودرزی، دکتر سوسن باستانی و دکتر سبحان یحیائی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت.
در ابتدا بهرنگ محمدی، به بیان تجربۀ پژوهشی خود در مطالعه وضعیت روستاهای زلزلهزدۀ آذربایجان پرداخت. وی پس از بیان شرحی از ماوقع فرآیند تحقق پژوهش و تصادفی و یکباره بودن آن در شرایط بحران، به یافتههای تحقیق اشاره کرد. به گفتۀ وی به دلیل ماهیت داوطلبانه و مستقل بودن پژوهش، برخی یافتههای آن با یافتهها و نتایج حاصل از پژوهشهای مرسوم متفاوت است. وی به طور کلی آفت اصلی پژوهشهای متداول را اولویتهای مالی و سازمانی آنها عنوان کرد.
سپس زینالعابدین سفرچی تجربۀ پژوهشی خود دربارۀ مطالعۀ میدانی قتلهای سریالی پاکدشت را ارائه کرد و با ذکر فرآیند طولانی و جالب توجهِ انجام این تحقیق به ممانعتهای مختلف نهادهای مسئول در جهت اختلال در فرآیند پژوهش اشاره کرد. وی در پایان عوامل مجرم با انگیزه، قربانی در دسترس و نهادهای امنیتی ناکارآمد را سه عامل اصلی وقوع جرم عنوان کرد و اظهار داشت که تنها با وجود هر سه عامل در کنار یکدیگر است که جنایت اتفاق می افتد و نباید کل شرایط وقوع جنایت را به شخص قاتل و انگیزه های وی فروکاست.
در ادامه نشست دکتر محمدمهدی اردبیلی به بیان تجربۀ تحلیل و ارزیابی برنامههای فرهنگیِ سازمان فرهنگی-هنری شهرداری تهران و انتشار آنها در کتابی با عنوان «فرهنگ شهر ما» پرداخت. وی ابتدا به نیاز واقعی سازمانها برای پذیرفتن نقدهای بیرونی اشاره کرد و بیپروایی و عدم محافظهکاری منظرهای دانشجویی را عامل اصلی موفقیت پروژه «فرهنگ شهر ما» دانست. به نظر وی دانشجو خصلتی رمانتیک دارد و به همین دلیل آرمانگراست و نه تنها گرفتار ملاحظات کاذب و بازدارنده نمیشود، بلکه این فضا به رشد خلاقیت وی نیز دامن میزند. وی با اشاره به روش ارزیابیهای صورت گرفته عنوان کرد که روش «نظریۀ زمینهای» اساسا به دلیل همین تاکید بر خلاقیت و تن ندادن به چهارچوبهای مرسوم انتخاب شد. به گفتۀ وی یکی دیگر از ویژگی های قابل توجه این پژوهش این است که نقدها نه تنها بر سطح اجرا و تحقق اهداف اولیه، بلکه حتی بر خود ماهیت اهداف نیز وارد شد ولذا سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران برای پذیرش آنها سعۀ صدر بسیاری به خرج داد. وی با اشاره به نگاه نوین این پژوهش نسبت به مقولههای مخاطب و فرم، این ارزیابی را نوعی آسیبشناسی شکست برنامههای فرهنگی نه تنها در سطح شهرداری تهران، بلکه در سطح کل فعالیتهای فرهنگی انجام شده در ایران معرفی کرد.
پس از وی دکتر فائز دینپرست مدیرکل وقتِ نظارت و ارزیابی عملکرد سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران نیز در فرصتی بسیار مختصر کوشید تا از موضعی درون سازمانی به این پژوهش بپردازد و الزامات و ظرایف همکاری هر دو سوی پروژه، یعنی یک تیم دانشجویی و یک سازمان شهری را مورد توجه قرار دهد.
بعد از بیان سه تجربۀ فوق دکتر محسن گودرزی، دکتر سوسن باستانی و دکتر سبحان یحیایی هرکدام به تحلیل مختصر و طرح پرسشهایی در خصوص گزارشهای ارائه شده پرداختند و نهایتا قرار شد جلسه یا جلساتی دیگر نیز به تحلیل و بررسی این سه تجربه و نقاط اشتراک و اختلاف آنها اختصاص داده شود .