سه شنبه 4 تیر 1387
کدام جامعهشناسی؟ کدام جامعهشناس؟
گزارش سخنرانی پروفسور مایکل بوروی در دانشکدة علوم اجتماعی دانشگاه تهران
ساناز صفایی
اشاره
پروفسور مایکل بوروی1، جامعهشناس شهیر انگلیسیالاصل مقیم آمریکا، در اواخر خرداد سال جاری به دعوت انجمن جامعهشناسی ایران به مدت دو هفته به ایران سفر کرد.
مایکل بوروی متولد منچستر انگلستان و در حال حاضر استاد2 جامعهشناسی دانشگاه برکلی آمریکا و معاون انجمن بینالمللی جامعهشناسی3 است. وی همچنین در فاصلة سالهای 1998-1996 و 2002-2000 رییس دپارتمان جامعهشناسی آن دانشگاه بوده است. بوروی که از جامعهشناسان سرشناس آمریکا به شمار میرود، در سالهای 2002 تا 2005 ریاست انجمن جامعهشناسی آمریکا را بر عهده داشته است. وی همچنین عضو هیأت تحریریة 15 مجلة معروف جامعهشناسی در آمریکا و نیز در سطح بینالمللی است، از جمله:
American Journal of Sociology, American Sociological Review, Theory and Society.
Work, Employment and Society, African Sociology, Contemporary Sociology, Annual Review of Sociology, and Qualitative Sociology.
پروفسور بوروی از نظریهپردازان مطرح سنت جامعهشناسی چپ در آمریکاست و حوزة اصلی فعالیتهای علمیاش جامعهشناسی صنعتی و نظریة جامعهشناسی است. وی از موضعی انتقادی به مطالعه روابط صنعتی و کار و تحولات آن در دهههای اخیر در آمریکا و سایر کشورها از جمله زامبیا، مجارستان و شوروی سابق پرداخته و دهها مقاله و چندین کتاب منتشر کرده است.
بوروی برای بازسازی سنت انتقادی در جامعهشناسی، در سال 2004 ایدة جامعهشناسی مردممدار4 را مطرح کرد و برای شرح و بسط آن چندین مقاله در مجلات معتبر جامعهشناسی منتشر نمود. یکی از این مقالات با ترجمة نازنین شاهرکنی و با عنوان «دربارة جامعهشناسی مردممدار» در مجلة جامعهشناسی ایران (شمارة 1، دورة هشتم، بهار 1386) منتشر شده است. وی همچنین به عنوان نایب رییس و مسئول انجمنهای ملی جامعهشناسی در انجمن بینالمللی جامعهشناسی، به شدت با هژمونی و استیلای جامعهشناسی کشورهای شمال، مقابله میکند؛ در این راستا قرار است انجمن بینالمللی جامعهشناسی در سال 2009 کنفرانسی با عنوان «چالشهاش جامعهشناسی در جهان نابرابر»5 برگزار کند که بحث اصلی آن، بررسی تجربة جامعهشناسیهای ملی در کشورهای جنوب و توجه به ظرفیتهای آن خواهد بود.
بوروی در مدت اقامت خود در ایران با اعضای هیأت مدیرة انجمن جامعهشناسی ایران جلساتی برگزار کرد. همچنین وی چهار سخنرانی در تهران و سه سخنرانی در دفاتر استانی انجمن در دانشگاههای شیراز، اصفهان و بابلسر ایراد کرد.
آنچه در ادامه میآید چکیدة سخنرانی پروفسور بوروی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و در جمع استادان و دانشجویان جامعهشناسی کشورمان است که در روزهای پایانی مسافرت وی به ایران انجام شده است.
بوروی سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: «از اینکه در دانشگاه تهران هستم، بسیار خوشحالم و از انجمن جامعهشناسی ایران به خاطر برنامههایی که برای من سازماندهی کردند تشکر میکنم. نکتة جالب، این است که روز ورودم به ایران، روز شهادت دختر پیامبر، حضرت فاطمه (س) بود و امروز که آخرین روز سخنرانی من است، روز تولد ایشان است. اکنون احساس میکنم در طول این دوازده روزی که در ایران بودم، احیا شدهام و یک زندگی تازه یافتهام و خوشحالم که سفرم با تولد خاتمه مییابد. من به شیراز، اصفهان و بابلسر رفتم، سفرهایی که تجربههای بسیار خوبی بودند؛ به هر حال من دیگر آن کسی که دوازده روز پیش بودم، نیستم.»
وی ادامه داد: «در این سفرها متوجه شدم چیزی به نام یک ایران وجود ندارد. من ایرانهای بسیاری دیدم و هر کجا که رفتم، با افراد و فرهنگهای متفاوتی مواجه شدم. جامعهشناسان متفاوتی را نیز در جاهای مختلف ایران، فعال دیدم و این برای من تجربة آموزشی بسیار خوبی بود. امیدوارم جامعهشناسان دیگری هم پس از من به ایران سفر کنند و بسیاری از شما هم به نقاط دیگر دنیا سفر کنید. به هر حال دنیای ما بسیار بیش از آنچه به جامعهشناسی میپردازد، به جامعهشناس مردممدار احتیاج دارد. هر چند ممکن است ترویج جامعهشناسی مردممدار در کشورهای مختلف، کار بسیار سختی باشد.»
نایب رییس انجمن بیناللملی جامعهشناسی در ادامه گفت: «در زمانی که پیش رو داریم، با شما دربارة جامعهشناسی مردممدار سخن میگویم و اینکه اصلاً چطور شد که به مفهوم جامعهشناسی مردممدار رسیدم، چه درکی از آن دارم و البته در مورد انواع آن با هم صحبت میکنیم، همین طور دربارة اینکه در کشورهای متفاوت چه اشکالی به خودش میگیرد.»
بوروی در ادامه گفت: «در مورد توجه به جامعهشناسی مردممدار، الهامبخش من مشکلاتی بود که جامعهشناسی آمریکا به آنها مبتلاست، یعنی بیش از حد حرفهای و تخصصی بودن. ما در آمریکا بیش از پنجاه هزار جامعهشناس داریم که بسیاری از آنها در دانشگاهها هم تدریس میکنند، اما مشکل این است که آنان فقط با همدیگر حرف میزنند. مقالات و مطالب بسیاری در ژورنالها و فصلنامههای مختلف چاپ میکنند، ولی مثلاً فقط سه نفر خوانندة مقالاتشان هستند. برای همین هم جامعهشناسی آمریکا تبدیل به یک جامعة بسته و منفک از اجتماع پیرامون خود شده است.
جامعهشناسان حرفهای در آمریکا فقط به خودشان ارجاع میدهند و بیش از حد حرفهای و تخصصی شدهاند. در صورتی که در کشوری مثل ایران، مشکلی که به نظر من با آن مواجهیم، آن است که بتوان از یک انجمن علمی و تخصصی حرفهای دفاع کرد؛ در واقع در اینجا شکلگیری این حرفه با مشکل مواجه است.
به همین دلیل، ایدة من و بسیاری از همکارانم آن است که جامعهشناس حرفهای باید از مرزهای دانشگاه بیرون برود، جامعهشناسان باید جامعهشناسی را به بیرون از دانشگاه ببرند و با گروههای مردمی خارج از دانشگاه وارد ارتباط شوند. این چیزی است که من آن را جامعهشناسی مردممدار مینامم.»
وی اینگونه ادامه داد: «بنابراین اولین چیزی که در رسیدن به مفهوم جامعهشناسی مردممدار الهامبخش من شد، نقدی بود که به جامعهشناسی حرفهای آمریکا داشتم. عامل دوم توجه من به این مفهوم، از تجربة شخصی خودم سرچشمه میگرفت. در سال 1991، برای تحقیق به آفریقای جنوبی رفتم و در آنجا شکل متفاوتی از جامعهشناسی را دیدم. در آن زمان رژیم آپارتاید، تازه از آفریقای جنوبی برچیده شده بود. متوجه شدم جامعهشناسان در طول آن سالها با جنبشهای مختلف اجتماعی، مثل جنبش کارگری و یا سازمانهای گوناگون موجود در جامعة مدنی درگیر شده بودند و در واقع سعی داشتهاند جامعهشناسی جدیدی بسازند که از دل این ارتباطات بیرون میآمد.
بنابراین دو قطبی که در واقع بنیان اصلی طرحی است که من امروز به شما ارائه میدهم، یکی تجربة مثبتی بود که در آفریقای جنوبی داشتم و قطب دیگر تجربة منفی است که در آمریکا وجود دارد.
به نظر من دو پرسش اساسی وجود دارد که جامعهشناسان باید به آنها پاسخ دهند، البته اغلب تمایلی به پاسخگویی ندارند.
پرسش اول این است که جامعهشناسی برای چه کسی؟ آیا ما فقط با خودمان حرف میزنیم و یا میخواهیم با گروههای خارج از دانشگاه هم وارد بحث و تبادل نظر شویم؟
پرسش دوم این است دانش برای چه چیز و با چه هدفی؟ جامعهشناسان گوناگونی از جمله وبر، هابرماس، اعضای مکتب فرانکفورت و یا حتی شریعتی شما سعی کردهاند برای این پرسش پاسخی بیابند. در حقیقت پرسشی که باید پاسخ دهیم، آن است که آیا میخواهیم از دانش به عنوان ابزاری برای رسیدن به هدفی خاص استفاده کنیم یا اینکه دانش، بحث و گفتوگو دربارة خود آن اهداف است. چیزی که من آن را دانش ابزاری مینامم، در واقع دانشی است که از طریق آن، بهترین وسیله را برای رسیدن به هدف معینی که داریم، پیدا میکنیم.
موضوع دانش یا معرفتی که آن را تفسیری یا بازتابی میخوانم، آن است که جامعه باید به چه سمتی برود، یعنی بحث بر سر ارزشها و اهداف، ارزشهایی مثل برابری، عدالت، آزادی و... »
مایکل بوروی در ادامة سخنانش افزود: «ما در آمریکا به جدولهایی که چهار خانه دارند، علاقة زیادی داریم، چرا که از مهمترین صادرات جامعهشناسی آمریکا به جهان هستند. جامعهشناسانی مثل پارسونز، مرسون و حتی هابرماس از این جدولهای چهارتایی بسیار استفاده کردهاند. من هم در این جا به چهارخانة جدولی که مد نظرم است و انواع گوناگون جامعهشناسی را در بر میگیرد، اشاره میکنم.
خانة اول را جامعهشناس حرفهای پر میکند که متشکل از جامعهشناسان حرفهای و دانشگاهیانی است که در آن درگیر بحث و گفتوگو با یکدیگر هستند، تحقیقات مختلفی انجام میدهند و آنها را منتشر میکنند. این تحقیقات معمولاً توسط همکاران دیگرشان ارزیابی میشود. جامعهشناسان حرفهای بیشتر درگیر حل مسائل یا معماهایی هستند که برنامههایی پژوهشی برایشان فراهم میکند.
ما جامعهشناسیهای متفاوتی داریم، مانند جامعهشناسی سیاسی، جنسیت، خانواده، صنعتی و... که در واقع برنامههایی پژوهشی هستند. کاری که جامعهشناسان در این حوزه انجام میدهند، آن است که نظریههای موجود را با واقعیت تطبیق میدهند، میسنجند، ارزیابی و بازسازی میکنند.
جامعهشناسی حرفهای بر یک سری فرضیاتی مبتنی است و بسیاری از آنها را بدیهی فرض میکنیم و هیچ وقت آنها را زیر سؤال نمیبریم، مانند بازی شطرنج که بازیکنان قواعد بازی را میپذیرند و وجودشان را بدیهی فرض میکنند و در طول بازی آنها را زیر سؤال نمیبرند.»
بوروی در مورد نوع دوم جامعهشناسی مد نظرش گفت: «نوع دوم جامعهشناسی مورد نظرم، جامعهشناسی سیاستگذار است. این جامعهشناسی هم مبتنی بر تحقیق است، اما نتایج تحقیق را برای حل مشکلاتی که معمولاً مشتری یا سفارشدهندة طرح تحقیقاتی تعیین کرده است، به کار میبندد. سفارشدهندگان این طرحهای تحقیقاتی میتوانند NGOها، دولت یا جنبشهای اجتماعی باشند. در حقیقت آنها طرح مشکل میکنند و جامعهشناسان موظفند مشکلات را حل کنند. این روزها جامعهشناسی سیاستگذار برای جامعهشناسان مهم است، زیرا جامعهشناسان اغب تنگدست هستند و مجبورند مشاغل مختلفی داشته باشند یا برای انجام طرحهای تحقیقاتی با سازمانها و گروههای مختلف قرارداد ببندند.»
بوروی در ادامة صحبتهای خود وارد بحث جامعهشناسی مردممدار شد و گفت: «خانة سوم جدول را جامعهشناسی مردممدار پر میکند که با جامعهشناسی سیاستگذار متفاوت است. جامعهشناسی مردممدار با گروههای مختلف مردمی وارد بحث و گفتوگو میشود؛ این گفتوگو یک بحث دو طرفه است. در اینگونه جامعهشناسی، مشتری یا سفارشدهندهای وجود ندارد که از ما بخواهد مشکلش را حل کنیم، بلکه ما طی گفتوگو و ارتباطی که با گروههای مردمی داریم، به مسأله و راهحل آن دست پیدا میکنیم.»
بوروی ضمن تشریح اینکه جامعهشناسان مردممدار به دو دسته تقسیم میشوند، افزود: «نوع اول جامعهشناس مردممدار، جامعهشناس مردممدار سنتی است، مثل جامعهشناسی که مقالهای در روزنامه منتشر میکند یا به نوعی در عرصة عمومی مشارکت دارد یا کتابی مینویسد که پر خواننده است و به بحث در عرصة عمومی دامن میزند.
نکتة مهم، آن است که جامعهشناس با روزنامهنگار متفاوت است. جامعهشناس، دانش جامعهشناسی خود را به رسانههای عمومی وارد میکند.
نوع دوم جامعهشناس مردممدار، جامعهشناس مردممدار ارگانیک است که با گروههای مردمی ارتباطی بلافصل دارد. فرق جامعهشناس مردممدار ارگانیک با جامعهشناس مردممدار سنتی آن است که در نوع سنتی، ارتباط مردم با جامعهشناس از طریق مطالعة مقاله برقرار میشود و ارتباط متقابلی بین نویسنده و خوانندة مطلب وجود ندارد، در صورتیکه جامعهشناس مردممدار ارگانیک با گروههای مردمی، ارتباط دائمی دارد.
نکتة دیگر آن است که جامعهشناسان مردممدار ارگانیک اغلب چندان معروف نیستند، زیرا در گروههای مردمی کوچک فعالیت میکنند. اما بر عکس آنها، جامعهشناسان مردممدار سنتی اکثراً مشهور هستند. لازمة وجود جامعهشناسی مردممدار وجود عرصة عمومی است که در آن بحثهای عمومی در گیرد، اما در بسیاری کشورها اصلاً عرصة عمومی وجود ندارد.
بخش مهمتر جامعهشناس مردممدار، همان دانش جامعهشناسی است که جامعهشناس با خود برای مردم میآورد. در حقیقت او مسألة فردی یک شخص را به یک مسألة عمومی تبدیل میکند و آن را به بحث عمومی میگذارد.»
بوروی در ادامه به بررسی جامعهشناس انتقادی که خانة چهارم جدول را پر میکند، پرداخت. او گفت: «به نظر من جامعهشناسی انتقادی، اساس جامعهشناسی و بسیاری از رشتههای دیگر را شکل میدهد. جامعهشناس انتقادی عمر خود را صرف نقد جامعهشناسی حرفهای میکند و مفروضات آن را زیر سؤال میبرد. چون همانطور که گفتم، هر علمی بر اساس بنیانهایی بنا شده که بدیهی و پذیرفته شدهاند. این مسأله در جامعهشناسی حرفهای هم صدق میکند، جامعهشناس انتقادی میکوشد این بنیانها را زیر سؤال برد. جامعهشناس انتقادی همچنین بحثها و ارزشهایی را به جامعهشناسی مردممدار تزریق میکند.»
بوروی ادامه داد «یک جامعهشناس ممکن است به یکی از خانههای این جدول تعلق داشته باشد یا اینکه در طول عمرش از این خانه به آن خانه برود. اما جامعهشناسی هنگامی شکوفا میشود که این چهارخانه با هم وابستگی متقابل داشته باشند، چرا که انواع گوناگون جامعهشناسی به یکدیگر نیاز دارند و رشد و رونق هر کدام از آنها به دیگری کمک میکند. مشکل از جایی شروع میشود که یکی خود را از دیگران منفک و مستقل بداند.
البته مجموع این نظریات، یک تفکر اتوپیایی است، آنچه در عالم واقع وجود دارد، انواع روابط سلطه است. یعنی یکی از انواع به دیگری یا برخی بر برخی دیگر سلطه پیدا میکنند.»
مایکل بوروی در انتهای بحث خود به بررسی وضعیت جهانی جامعهشناسی پرداخت و گفت: «نتایج تحقیقات در اکثر کشورها نشان از سلطه و هژمونی جامعهشناسی آمریکا و اروپا بر جامعهشناسیهای ملی و منطقهای دارد و این خطرناک است، چون ما نمیتوانیم با جامعهشناسی آمریکا و اروپا پاسخگوی مشکلات محلی و بومی مناطق دیگر باشیم. نکتة دوم مسألهای است که به لحاظ تجربی در حال رخ دادن است و آن این است که جامعهشناسی حرفهای به سرعت در حال رشد و گسترش است. در اکثر دانشگاهها، دانشگاهیان باید طبق استانداردهای آمریکایی عمل کنند و اعتبارشان به این بستگی دارد که مقالاتشان در مجلات آمریکایی منتشر شود که به نظر من راهحل خوبی برای حل مشکلات منطقهای نیست. نکتة سوم این است که جامعهشناسی سیاستگذار هم در اکثر نقاط دنیا در حال قدرت گرفتن است و هر روز پررنگتر میشود، چون اکثر دولتها میخواهند جامعهشناسان مشکلاتشان را حل کنند و این استقلال جامعهشناسی را به خطر میاندازد و نکتة چهارم در واقع یک سؤال است: آیا جنبشی در جهت مخالف این وضع وجود دارد یا نه؟ بله، در واقع جامعهشناسی مردممدار محلی و بومی موجود در جهت مخالف جریان کلی حاکم بر جامعهشناسی حرکت میکند، مانند جامعهشناسانی که در حوزههای فمینیستی فعال هستند.»
و جملات پایانی در واقع آرزوهای بوروی برای رشد و بالندگی جامعهشناسی مردممدار بودند.
پانوشتها
1. Michael Burawoy
2. Full Professor
3. International Sociological Association
4. Public Sociology
5. Challenges for Sociology in an Unequal world