هفتمین همایش روز ملی علوم اجتماعی ایران امروز ۱۳ آذرماه 1399 با گرامیداشت میراث علمی سه استاد فقید این حوزه غلامعباس توسلی، مهدی طالب و منوچهر آشتیانی برگزار شد. در این همایش که به همت انجمن جامعهشناسی ایران، مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی و دبیرخانه دائمی روز ملی علوم اجتماعی ایران برپا شد، دکتر سید حسین سراج زاده، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران ضمن خیر مقدم به حاضران در نشست مجازی گفت: خوشحالم که 12 آذر زادروز شادروان دکتر غلامحسین صدیقی بنیانگذار جامعه شناسی ایران که از سال 1393 به ابتکار انجمن جامعه شناسی ایران، به عنوان روز علوم اجتماعی ایران نام گذاری شده است، هر سال با برگزاری همایش ها و نشست هایی در دانشگاه های مختلف ایران تداوم یافته و تثبیت شده است. و امسال شاهد هفتمین سال و هفتمین همایش از این سری هستیم. رشته های علمی هم به نمادهای هویتی برای تداوم و تثبیت خود نیاز دارند و امیدوارم این روز نمادین هر چه بیشتر در اجتماع علمی جامعه شناسی و علوم اجتماعی ایران برسمیت شناخته شود تا به مرحله تثبیت در تقویم رسمی کشور هم برسیم، هر چند که تثبیت آن در اجتماع علمی اهمیت بیشتری دارد.
او افزود: در حال حاضر علاوه بر آنکه هر سال همایش روز ملی و سایر نشست های مرتبط به همت دانشگاه های مختلف کشور برگزار شده است، دبیرخانه دائمی آن که چند سالی است در دانشگاه بوعلی سینای همدان مستقر است اقدام به راه اندازی سایت این روز هم کرده است. مسئول این سایت آقای دکتر نقدی از همکاران فعال انجمن هستند که در درباره تاریخچه روز ملی و این سایت توضیح می دهند و من همین جا از کوششهای بی دریغ ایشان صمیمانه تشکر میکنم. هر سال که این همایش میخواهد برگزار شود، انجمن و دانشگاه و موسسه میزبان درباره موضوع آن تصمیم میگیرند. برای همایش امسال با توجه به درگذشت 3 استاد پیش کسوت و تاثیرگذار جامعه شناسی ایران (زنده یادان دکتر طالب، آشتیانی و توسلی) در سال جاری، تصمیم گرفتیم موضوع نشست، میراث علمی این سه استاد فقید باشد که جناب آقای خلیلی دبیر محترم همایش درباره آن توضیح خواهند داد.
رئیس انجمن جامعهشناسی ایران خاطر نشان کرد: یادبود و گفتگو درباره استادان فقید، فقط به خاطر قدرشناسی از آنان نیست، که البته قدرشناسی از کسانی که خدمات علمی و اجتماعی داشته اند کاری است شایسته و لازم، اما این نشست ها و گفتگوها به تقویت هویت تاریخی و جمعی یک رشته علمی کمک می کند و به ما می آموزد که موقعیت کنونی رشته را با بازخوانی انتقادی میراث گذشتگان بهتر بفهمیم، دغدغه هایشان را دریابیم، جنبه های پروبلماتیک علوم اجتماعی را که آنان درگیرش بوده اند دریابیم، در روشها و الگوهای آنان برای مواجهه با آن دغدغه ها و دشواره های فکری و عملی تامل کنیم و مسیر مناسب خود را برای رشد جامعه شناسی و کمک به حل مسائل جامعه ایران ترسیم کنیم. چهار بزرگواری که همایش امروز به نام و یاد آنهاست هر یک به نوعی از چهرههای تاثیرگذار علوم اجتماعی و جامعه شناسی ایران بوده اند.
دکتر سید حسین سراج زاده افزود: انتخاب روز ملی علوم اجتماعی به نام شادروان دکتر غلامحسین صدیقی یک انتخاب بسیار مناسب با دلالت های الهام بخش است. صدیقی علاوه بر انکه موسس این رشته دانشگاهی بوده و به اعتبار تاسیس رشته و موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران با همراهی و همکاری شادروان احسان نراقی و دیگر استادان نسل اول جامعه شناسی، یک چهره ممتاز و خوشنام سیاسی هم بوده است. ایران دوستی صدیق بوده که دغدغه توسعه و پیشرفت جامعه ایران را داشته و با این دغدغه ها به کنش علمی و سیاسی پرداخته و در هر دو عرصه به نیک پنداری و نیک رفتاری و اهمیت دادن به فضیلت های اخلاقی و قانون مداری به عنوان یک فضیلت و ضرورت توسعه جامعه بسیار اهمیت می داده است. او همچنین جامعه شناسی به عنوان یک علم برآمده از معرفت دوره مدرن را بدون برقرار کردن ارتباط با زمینه های تاریخی و فرهنگی جامعه را مفید وکارآمد وحتی ممکن نمی شناخته و به همین دلیل به اجتماعیات در ادبیات فارسی به عنوان یکی از حلقههای پیوند این علم با این جامعه اهمیت می داده است. مدل کنشگری علمی و سیاسی او آموزه های مفیدی برای کنشگری اکنونی و امروزی اهل علوم اجتماعی دارد. در خصوص سه استاد فقید در برنامه هایی که برای یادبودشان برگزار شده بود سخن گفته ام و آن ها را در کانال تلگرامی ام بازنشر میدهم. از این رو فقط اشاره می کنم که هر سه از شاگردان دکتر صدیقی بودند و به ایشان به چشم استادی نگاه می کردند. همانند او دغدغه خدمت به مردم و جامعه را داشتند و برای این کار آموزش و پژوهش جامعه شناسی را بر گزیده بودند و با تفاوت هایی به حوزه سیاست هم ورودی داشتند.
هر سه در حوزه هایی از جامعه شناسی نقش پیش کسوتی و بنیانگذاری داشتند، دکتر طالب در مطالعات روستایی وتعاون، دکتر آشتیانی در جامعه شناسی معرفت و دکتر توسلی در جامعه شناسی دین واندیشه اجتماعی متفکران مسلمان.
دکتر طالب پیوند وثیقی بین آموزش و مطالعات میدانی برقرار کرد و صورت اصیل و به دور از آفت جامعه شناسی سیاستگزار را دنبال کرد که منشاء اثر بود، و الگویی قابل اعتنا
دکتر آشتیانی و توسلی هر دو از کنشگری سیاسی به کنش علمی وجامعه شناختی وارد شدند و دو الگوی متفاوت از ارتباط عمل علمی و سیاسی و فعالیت در آکادمی و حوزه عمومی و جامعه مدنی را دنبال کردند، که قابل مطالعه و تامل ودرس آموز است که در اینجا به خاطر تنگی وقت به آن نمی پردازم.
دکترتوسلی با یک رویکرد اصلاحی در عمل سیاسی اجتماعی و با یک کنشگری مرزی، نقش بی بدیلی در حفظ و تثبیت جامعه شناسی ایران پس از انقلاب داشت و از این رو جامعه شناسی ایران بسیار وامدار اوست.
او ادامه داد: امروز جامعه ایران با همه مشکلاتی که با آنها روبروست و همه بحران هایی که با آنها دست بگریبان است، بیش از هر زمان دیگری نیازمند علوم انسانی و اجتماعی است تا در مدیریت و حکمرانی و در حوزه عمومی با بهرمندی از بینش جامعه شناختی، از پنداره های عقیدتی و ایدئولوژیک به دیدگاه های واقع گرایانه و خردمندانه مبتنی بر شناخت علمی روی آوریم، تا از منازعات مسلکی و فرقه گرایانه به انسجام و همبستگی اجتماعی بر اساس ارزش های عام ملی و انسانی حرکت کنیم، و بر اساس ارزش های انسانی رهایی بخش شکاف های اجتماعی و نابرابری ها و تبعیض های مخرب را تعدیل کنیم و کاهش دهیم. امیدوارم در این نشست و نشست های دیگری که برگزار خواهد شد با بازخوانی انتقادی میراث علمی و الگوی کنش علمی و اجتماعی آنان هم یادشان را گرامی بداریم و کوشش هایشان را ارج بگزاریم و هم برای توسعه جامعه شناسی برای خدمت به جامعه ایران از آن تجربه ها بیاموزیم.
عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی گفت: در پایان جا دارد از همه استادان و پژوهشگرانی که دعوت ما را برای سخنرانی پذیرفتند صمیمانه سپاسگزاری کنم، همچنین از دوستان و همکاران بزرگوارم جناب دکتر نقدی و خلیلی به خاطر کوشش ها و نقش موثرشان در سامان دهی این برنامه و نیز از آقای دکتر حسین میرزایی رئیس موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم و همکارانشان به خاطر همکاری مفیدشان تشکر کنم. همچنین از اعضای محترم هیات مدیره انجمن جامعه شناسی ایران و روسا و هیات مدیره انجمن های علوم اجتماعی که هر ساله در برگزاری این روز ما را یاری می کنند سپاسگزارم. و سپاس ویژه از شما حاضران در این نشست.امیدوارم این نشست وبیناری یک روزه به اهداف پیش بینی شده برسد و در سال های بعد روز ملی علوم اجتماعی ایران به صورت حضوری و با ارتباط های زنده گرم وچهره به چهره پر رونقتر برگزار شود.
در بخش دیگری از این نشست دکتر اسداله نقدی زندگی نامه دکتر صدیقی را قرائت کرد (برای مطالعه اینجا را کلیک کنید) و اسمعیل خلیلی در خصوص روند برگزاری همایش سخن گفت.
جامعه شناسی پادزهر هر نوع بنیادگرایی است/ میراثی که توسلی برجای گذاشت
نخسین پنل همایش به بزرگداشت غلامعباس توسلی اختصاص داشت. تقی آزاد ارمکی، باقر ساروخانی، سارا شریعتی و حمیدرضا جلاییپور سخنرانان این پنل بودند.
باقرساروخانی در این نشست به ابعاد مختلف شخصیت دکتر عباس توسلی اشاره کرد و گفت: چهره سیاسی توسلی از سوربن شروع شد، چنانکه جلوی مسجد تراکت پخش میکرد. همچنین او چهره دینی هم بود و قرائت خاصی از دین را در کلاسهایش ارائه میکرد و به دین حماسی میپرداخت. او شخصیت علمی، دینی، سیاسی و مبلغ دانش است.
او ادامه داد: توسلی شخصیت سازمانی داشت و عضویت در هیأتهای مختلف قدرت مدیریت و سازمانی او را نشان میدهد و هر کدام از ساحتهای او نیازمند برگزاری سمینارهای مختلف است.
ساروخانی با بیان اینکه در حوزه دانش پنج مرتبه را باید در نظر گرفت که توسلی صاحب آنها بود افزود: نخستین مرتبه دریافت است؛ توسلی دانش اجتماعی را به خوبی فرا گرفته بود. در آن زمان در سوربن سه نوع دکترا داده میشد و راحت تر بود اگر ایشان سیکل سوم را انتخاب میکرد اما ایشان دکترا دولتی را انتخاب کرد که سختترین بود. از سوی دیگر او دانشنامههای مختلفی گرفت که بسیار دشوار بود. موضوع بعدی انتقال است و او 60 سال در دانش اجتماعی همت گمارد. نکته سوم نگهداشت بود؛ بعد از انقلاب این سوال مطرح میشد که آیا اساسا به جامعهشناسی نیاز هست؟ او در این باره مصمم بود و در این زمینه باعث شد جامعهشناسی پایدار بماند که کار بسیار باارزشی بود. مرتبه چهارم پرداخت بود؛ ایشان میخواست جامعهشناسی از دیوار دانشگاه بیرون بیاید و جامعه شناسی بتواند وارد برنامه ریزی شود و به مردم کمک کند. او نه تنها جامعه شناسی کاربردی بلکه جامعه شناسی تعهدگرا را بر عهده گرفت.
این استاد دانشگاه به میراث به عنوان پنجمین مرتبه دانش اشاره کرد و توضیح داد: او کتاب نظریههای جامعهشناسی، دهها مقاله و ترجمه و ... را برای ما به جا گذاشت و نشان داد ایشان در حوزههای مختلف جامعه شناسی چرخیده است. توسلی نشان داد شخصیت چندساحتی و چند بعدی است.
به گفته او، توسلی جرقه تدوین کتاب «جامعه شناسی کار و شغل» را از سوربن شروع کرد و با بزرگان این رشته در تماس بود. مساله شغل بسیار حیاتی است و او معتقد بود کار یعنی حیات و آزادی. بنابراین او بر کار رهایی بخش تاکید میکرد.
ساروخانی گفت: دکتر توسلی و من در این باره بارها بحث میکردیم که چرا بیکاری در زندان باعث خودکشی بود. در زندان کار اجباری هم مفید نبود. اگر کاری مفید بود زندانیان کمتر خودکشی میکردند بنابراین کار مفید باید سازنده باشد و از دل فرد بیرون آمده باشد. کتاب «انسان در جستجوی معنا» هم همین اندیشهها را ترویج میکند و میگوید انسان زمانی معنا دارد که برای خودش ارزشی درست کرده باشد.
این استاد دانشگاه یادآور شد: طی 60 سالی که با هم کار کردیم هیچ گاه نه من و نه ایشان در بحث خصوصی مان صحبت از حقوق و ... نکردیم بلکه صحبت ما همواره این بوده که این جامعه شناسی که وارد ایران شده چه قدر از آن استفاده میشود؟ آیا جامعه شناسی به حاشیه رفته؟ و سوالهای این چنینی.
سارا شریعتی در بخش دیگری از این نشست سخنرانی خود را با موضوع «بازشناسی میراث دکتر توسلی» آغاز کرد و گفت: ما وقتی که در دانشگاه بزرگداشتی میگیریم جدا از تجلیل شخصیت، این بزرگداشت آیین خداحافظی نیست بلکه به رسمیت شناختن میراث علمی متفکر است و ما پس از او نیز به آن میراث مراجعه میکنیم و آن را زنده نگه میداریم.
او به میراث علمی توسلی اشاره کرد و ادامه داد: نام دکتر توسلی با نظریههای جامعهشناسی پیوند خورده و کتاب نظریههای ایشان همواره جزو آثار اصلی این حوزه بودند. اما او صرفا در این حوزه فعال نبود و در برخی حوزهها مانند جامعه شناسی کار و شغل، جامعهشناسی آموزش و پرورش و ... نخستین منبع را فراهم کردند.
او با بیان اینکه جامعه شناسی دین وامدار ایشان است و نخستین متن را درباره جامعه شناسی دین دکتر توسلی در دهه 50 تدوین کرده است افزود: یکی از آخرین متنهای ایشان درباره جامعه شناسی کشورهای اسلامی نشان می دهد که او طی 40 سال همواره به این موضوع پرداخته و دهها مقاله درباره دین و جامعهشناسی نوشته و کتاب جامعهشناسی دین و جامعهشناسی کشورهای اسلامی آثاری است که او درباره دین و اسلام نوشته شده است.
شریعتی یادآور شد: او در این حوزه تاکیدش بر جامعهشناسی اسلام است. ترنر اشاره میکند در جامعهشناسی اسلام ما با کمبود منابع روبهرو هستیم و جامعه شناسی اسلام در جامعه شناسی عمومی حضور ندارد و در حوزه جامعه شناسی ما میبینیم اسلام مورد مطالعه قرار نگرفته و به دلیل نبود منابع ما کمتر به سمت این حوزه رفتهایم و در بیرون دانشگاه تنها روشنفکران و روزنامهنگاران به آن پرداختهاند.
این استاد دانشگاه با اشاره به نقل قول شریعتی از تقوای پرهیز گفت: در دهههای اخیر با حضور افراط گرایی مذهبی در اسلام، کار کردن در این حوزه سخت و خطرناک شده و افراد با بی احتیاطی ممکن است مورد تکفیر قرار گیرند و به همین دلیل جامعه شناسان میترسند وارد این حوزه شوند. در کشورهای اسلامی و حتی ایران با وجود اختصاص بودجههای هنگفت باز هم جامعه شناسی اسلام منابع و کتاب ندارد.
شریعتی با تاکید براینکه توسلی خلاف این عمل کرد و در حوزه جامعهشناسی دین روی جامعه شناسی اسلام تاکید کرد و در سه سطح به آن پرداخت توضیح داد: سطح نخست در حوزه آموزههای اسلام است که او از الگوی وبر تبعیت میکند و در کتاب جامعه شناسی دین نسبت سرمایه داری را با اسلام بررسی میکند و همچنین نسبت اسلام با دموکراسی را مورد توجه قرار میدهد. در سطح دوم ایشان جامعه شناسی کشورهای اسلامی و جنبشهای اسلامی را بررسی میکند و در کتاب جامعه شناسی دین این موضوعات را مورد توجه قرار می دهد و نگاهی به تحولات کشورهای اسلامی دارد. در سطح سوم ایشان جامعهشناسان در کشورهای اسلامی را مورد بررسی قرار میدهد و خوانش جامعهشناسی را از آثار شریعتی ارائه میکند.
او با طرح این سوال که اهمیت این میراث برای ما چیست؟ گفت: توسلی در درون دانشگاه جز نخستین چهرههایی است که میان مطالعات اسلامی و جامعه شناختی پیوند برقرار میکند. در کشورهای اروپایی و کشور ما، بین این دو دپارتمان شکاف وجود دارد. در اروپا مطالعات اسلامی ذیل شرق شناسی قرار می گرفت و در اسلام مطالعات تاریخی مورد غفلت قرار میگرفت.
شریعتی تاکید کرد: وقتی مقاومت نسبت به جامعه شناسی دین وجود داشت ایشان سماجت میکند و بین این دو پیوند میزند. همچنین توسلی میان کار دانشگاهی و روشنفکری پیوند ایجاد میکند. متونی که در جامعه شناسی دینی میخوانیم بیشتر به روشنفکران بر میگردد چون آنها بیشتر به موضوعات روز میپردازند اما ایشان سعی میکرد با رویکرد علمی مباحث روشنفکری را در دانشگاه مطرح کند. ایشان در کتاب جامعهشناسی دین به بنیادگرایی، دین عامه، تقریب و ... میپردازد.
به گفته او، سومین اهمیت میراث توسلی برای ما رویکرد اصلاحی اوست. او به سنتی تعلق داشت که معتقد بود جامعه شناسی در خدمت اصلاح جامعه است و به این دلیل روی دین تمرکز کرد چون معتقد بود جامعه شناسی پادزهر هر نوع بنیادگرایی است. این راه را ایشان گشود و هموار کرد و سالها بعد از انتشار این آثار ما به این میراث مراجعه و حتی آن را نقد میکنیم. این نشان میدهد این میراث زنده و محل رجوع است.
او با نقل خاطرهای از توسلی گفت:طی سالهایی که در ایران بودم در جامعه شناسی دین کار کردم. همه میدانند این حوزه سخت و حساسی است و ما با مباحث خاصی در این حوزه رو به رو هستیم. در یکی از دیدارهایی که با ایشان داشتیم از من پرسیدند چه میکنید؟ گفتم: هم متهم شدم هم گرفتار بورکراسی. گفتند: این کارها یک ساله و دو ساله نیست و نیاز به صبر و صبوری دارد. من گفتم: این توصیه جدیدی نیست ما با صبوری آشناییم وصبوری راز بقای ماست و با همین صبوری ها بقا یافتیم اما تاریخ سیاسی به ما میگوید وقتی صبر نکردیم منشا تغییر شدیم مانند آنچه که در دهه 40 رخ داد. گفتند: این صبر با آن صبر فرق میکند!
شریعتی با بیان اینکه ورود ما به جامعه شناسی در دیالکتیک خشم و علم صورت گرفت افزود: ما به جامعه شناسی به عنوان علم رهایی بخش نگاه کردیم. دکتر توسلی بر دوگانه خشم و علم یک عنصر دیگر را اضافه کردند. ایشان با خشم آشنا بودند و همه کسانی که به این جامعه دغدغه داشتند با این خشم به سراغ علم برای کنشگری رفتند. اما ایشان علم را برای کنترل خشم انتخاب کرده بود و حرفه دانشمند را گزید. اما مرحله دیگری هم بر این دو اضافه کرد و آن صبوری بود. امروز همه کسانی که در این حوزه کار علمی میکنند وامدار صبوریهای شخصیتهایی چون توسلی هستند. ما به این میراث مراجعه میکنیم و این پرونده برای ما مختومه نیستیم و گفتوگوی انتقادیمان را با دکتر توسلی ادامه میدهیم.
آزاد ارمکی: توسلی به دنبال نظریهپردازی عاریتی نبود/ جلاییپور: او نگاه جامعهشناسانه را دنبال میکرد
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) هفتمین همایش روز ملی علوم اجتماعی ایران امروز ۱۳ آذرماه با گرامیداشت میراث علمی سه استاد فقید این حوزه غلامعباس توسلی، مهدی طالب و منوچهر آشتیانی در حال برگزاری است.
این همایش به همت انجمن جامعهشناسی ایران، مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی و دبیرخانه دائمی روز ملی علوم اجتماعی ایران برپا شده که نخسین پنل آن به بزرگداشت غلامعباس توسلی اختصاص داشت. تقی آزاد ارمکی، باقروساروخانی، سارا شریعتی و حمیدرضا جلاییپور سخنرانان این پنل بودند.
آزاد ارمکی سخنرانی خود را با موضوع «توسلی از شرح نظریه تا نظریه پردازی» ارائه کرد و گفت: توسلی استاد و همکار من بود. همواره این نقد به ایشان مطرح شده که در جامعهشناسی کار بنیادی نکرده و آن چه که مورد نقد و ارزیابی است، کتاب نظریههای جامعهشناسی است و بیشترین نقدها نسبت به ایشان، درباره این اثر اوست. من نمیخواهم از این کتاب دفاع کنم گرچه زمانی به صورت مستقل مینویسم که چگونه کسانی که باعث تولد این کتاب شدند الان آن را نقد میکنند.
او افزود: این کتاب حکایت از یک فهم روشن دارد و آن تمرکز بر حوزه نظریهپردازی است اما اینکه آیا او به یک نظریههای جامعهشناسی رسیده است یا خیر سوال دیگری است.
او ادامه داد: کاری که مید کرده این است که مواد خام جامعه شناسی را فراهم کرد که بعدها زمینه ساز طراحی نظریه کنش متقابل نمادین شد. بنابراین برخی از جامعه شناسان زمینهساز طراحی نظریههای جامعه شناسی میشوند، توسلی البته دراین حوزه تلاشها و اقدامهایی در جامعه شناسی داشته است. آنچه که او را وا نمیدارد که بر نظریهپردازی اقدام کند مانند آنچه که کسانی مانند طباطبایی عاریتی این کار را میکنند این است. باید دید او در مقابل چه نوع سوالهایی قرار گرفته است؟ نخستین سوال درباره چیستی و هویت جامعه شناسی در ایران است اینکه این جامعه شناسی چیست و چه نسبتی با ایران دارد؟
این استاد دانشگاه با بیان اینکه او تمام تلاشش را برای دفاع از هویت جامعه شناسی قرار میدهد و به همین دلیل در حوزههای مختلف دست به روششناسی و نظریه پردازی خاص میزند توضیح داد: دکتر توسلی درباره جامعه ایرانی در کتابهایش حرف میزند و از دموکراسی نیم بند سخن میگوید و بحثهایی که میکند به دنبال این است که از ارجاع به آموزش، دین و روشنفکری مسایل جامعه ایرانی را حل کند.
به گفته آزاد ارمکی، او از همه متفکران اسلامی ابن خلدون را انتخاب و به دورکیم نزدیک میکند. او متفکرانی را پیگیری میکند که بتوانند دانش و بینش بومی به ما دست بدهند. به همین دلیل برای این حوزه دست به انتخاب میزند و به دنبال جامعه شناسی غیر ایدئولوژیک است.
این استاد جامعهشناسی با اشاره به اینکه او هیچ گاه تحلیلهای مارکسیستی در جامعه شناسی ارائه نکرد و طرفدار این نوع جامعه شناسی نبود با این وجود معارض این نوع جامعه شناسی هم نبود یادآور شد: او به دنبال همزیستی عرصههای مختلف جامعه شناسی بود. توسلی از یک اندوخته مفهومی و نظری استفاده میکند برای اینکه به سوال چیستی جامعهشناسی، نسبت جامعه شناسی با دین، با اسلام و ... پاسخ دهد. وقتی ایشان از دانشگاه بیرون میشود این سوالات فربهتر شده است و این به دلیل تلاشها و کتابهای او در حوزه جامعه شناسی است و توانسته به این سوالات عمق ببخشد. برخی از جامعه شناسان فقط دست به پژوهش، گردآوری، تالیف کتاب و... میزنند اما ایشان توانسته سوالات بنیادی در جامعه شناسی را با استفاده از سنت دورکیمی عمق ببخشد و درحوزههای مختلف هم از نظرات جامعه شناسان مختلف استفاده کند. او به عنوان یک جامعه شناس تمام عیار از جامعه شناسی و جامعه شناسی ایرانی دفاع میکند و به نقد استبداد میپردازد و مجموعه اینها، پایههای یک نظام برای نظریهپردازی را فراهم میکند.
آزاد ارمکی گفت: ایشان اصرار داشت کسانی که از جامعهشناسی بیرون افتادند بتوانند به ساحت جامعه شناسی بیایند و در دانشگاه تدریس کنند.
حمیدرضا جلایی پور نیز در بخش پایانی این نشست سخنان خود را با «عنوان توسلی و نظریههای جامعه شناسی» ارائه کرد و گفت: من از سال 56 تا سال 98 طی بیش از 40 سال از نزدیک با ایشان آشنا بودم. او همواره با نظریهها شناخته شد و من با توجه به شناختم از درسهای ایشان در کلاس و شناختی که از او طی جلسات 20 سال گذشته و نیز برگزاری مجالس در دانشگاهها طی دولت اصلاحات، نوشتهای با عنوان توسلی و نظریههای جامعهشناسی نوشتم.
او ادامه داد: توسلی جامعه شناسی فرانسوی و آمریکایی را به دلیل فرصتهای مطالعاتی به خوبی میشناخت و پای درسهای پارسونز نشسته بود. ایشان چون درسش را در دانشگاه سوربن ادامه داده بود به دو جامعهشناسی آمریکایی و فرانسوی تسلط داشت. ایشان به رغم این اشراف، جامعهشناس ایرانی بود و در ایران از جامعه شناسی سخن میگفت با اینکه از نزدیک با پارسونز و گورویچ آشنا بودم با این متفکران نمایش نمیداد. مدتی است یک نوع از راههای ابراز وجود جامعهشناسانه این است که یکی از مفاهیم کانونی این متفکران را به رخ بکشید. اما دکتر توسلی اساسا در مطرح کردن نظریهها به دنبال رخ نمایی نبود.
جلایی پور گفت: اگر دانشجویانی بودند که سوال پیدا میکردند و از ایشان میپرسیدند، ایشان پاسخ میداد. به هر استاد اداری نمیتوان استاد گفت، استاد باید رشته را به موقع در ربط با سوالات پاسخ دهد. توسلی هیچ شرمنده نبود که یک مسلمان و ایرانی است. او انسان متشرعی بود و 50 سال در دسترس دانشجویان بود. من و دکتر سعیدی ایشان را کلافه میکردیم و مدام از او درباره ریمون آرون در داخل کلاس، ماشین، راهرو و ... سوال میپرسیدیم. ایشان هم با صبوری گوش میداد و پاسخ میداد.
به گفته این استاد جامعهشناسی، توسلی در جامعهشناسی سبک داشت بدین معنی که اگرچه با جامعهشناسی جهان آشنا بود اما بیهوده از این جعبه ابزار مفهومی استفاده نمیکرد و در این باره سبک داشت. نقدی که به ایشان وارد بود این است که سبکش را در آثارش بروز نداده و ننوشته است اما سر کلاس میشد این سبک را به خوبی دریافت کرد.
او با تاکید بر اینکه سبک ایشان متاثر از عقلانیت نقاد بود یادآور شد: آنجایی که توسلی حرف میزد، سخنانش مبهم نبود و از این نظر مرتونی بود. ایشان پوزیتویست نبود و معتقد به بینشها بود. او با آثار شریعتی ایدئولوژیک برخورد نکرد و نگاه جامعهشناسانه به این آثارداشت. او جامعه شناسانه با این آثار مواجهه میشد نه مریدانه.
جلایی پور گفت: توسلی متاثر از اسلام سیاسی نبود و اساسا مبلغ آن نبود که اگر مبلغ این نوع از اسلام بود از فرش به عرش میرفت. توسلی از بسیاری از هم دورههای خود چیزی کم نداشت و دو زبان میدانست اما هیچ گاه نخواست از موضع قدرت کسب منفعت کند. او قوه تشخیص داشت و مروج هیچ نوع ایدئولوژی نبود و نگاه جامعه شناسانه را دنبال میکرد.
او تاکید کرد: این ویژگی باعث شد ایشان بتواند آن نقش تاریخی را در دفاع از جامعه شناسی در انقلاب فرهنگی ایفا کند.
مدون کردن مدیریت روستاها مدیون تلاشهای مهدی طالب است/ نخستین جامعه شناس عمرانی ایران
این همایش به همت انجمن جامعهشناسی ایران، مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی و دبیرخانه دائمی روز ملی علوم اجتماعی ایران برپا شده که دومین پنل آن به بزرگداشت مهدی طالب اختصاص داشت. اسدالله نقدی، زهرا فرضی زاده، حسین ایمانی جاجرمی، اسماعیل شهبازی و تقی آزاد ارمکی سخنرانان این پنل بودند.
فرضی زاده با بیان اینکه طالب جامعه شناسی مبتنی بر میدان بود و کسی بود که در جامعه حضور داشت و جامعه شناس مردم مدار بود گفت: او جامعه شناسی بود که در تحقیقات میدانی شرکت میکرد.
او به آثار مختلف مهدی طالب اشاره کرد و افزود: ایشان جز معدود اساتیدی است که به تعاون بومی و درون زا پرداخته است و در دغدغهها و روشها از همین اصول بسیار استفاده میکند.
فرضی زاده همچنین به همکاریهای طالب با بنیاد مسکن پرداخت و گفت: این مشارکت طالب میتواند سرمشقی برای بازسازی خانههای آسیب دیده باشد البته این تجربه در مرکز مقابله با سوانح طبیعی هم ادامه داشت و امروز میتواند الگویی برای ما باشد.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه طالب مسئولیت های اجتماعی و مدنی مختلفی از سال 51 تا 96 را برعهده داشت و در کنار رسالت معلمی قبول مسئولیت داشت افزود: طالب پس از بازنشستگی دانشکده را خانه خود می دانست و آن را رها نکرد.
نقدی سخنرانی خود را به «میراث دوگانه طالب برای جامعه شناسی و مدیریت شهری و روستایی ایران» اختصاص داد و گفت: من سخنم را با نقل قول از بیکن آغاز میکنم که گفت: «اگر ما نسبت به نسلهای قبل از خود احساس سواد و معرفت علمی میکنیم چون بر شانههای پیشینیان ایستادهایم و سخن از بزرگان نشانه والایی و توسعه یافتگی است.»
او ادامه داد: من افتخار شاگردی ایشان را نداشتم اما از محضر ایشان درس یاد گرفتم و وقتی به پژوهشگری دانشگاه فردوسی رفتم خیلی زود با اساتید مختلفی که در حوزه روستایی کار میکردند آشنا شدم. وقتی من به موسسه کاریز پیوستم طالب رئیس هیئت مدیره بود و من به عنوان یک دانشجوی علوم اجتماعی جوان علاقهمند مدیر موسسه کاریز شدم و از آنجابا شهبازی و طالب آشنا شدم.
او افزود: طالب نسبت به توسعه روستایی دیدگاه شاخصی داشت و در کنار بزرگانی چون صفی نژاد و غیره از پیشگامان دانش روستایی و مدیریت روستایی در ایران است. بعدها فرصت کردم به همراه طالب به وزارت مسکن و شهرسازی رفتیم. یکی از حوزههای کمتر پرداخته شده درباره مهدی طالب حوزه شهری است.
نقدی با بیان اینکه ما اغلب ایشان را به عنوان جامعه شناس روستایی میشناسیم اما ایشان در حوزه شهری صاحب نظر هستند یادآور شد: توجه به مسائل اجتماعی در شهرسازی را ما مدیون تلاشهای طالب هستیم چون او جامعه شناسی را به مسائل شهرسازی آورد و نخستین جامعهشناس عمرانی و شهرسازی است.
به گفته او، طالب مرد مطالعات میدانی بود و این از ویژگیهای شخصیتی ایشان بود. او شخصیت علمی بود که پای جامعه شناسانه او در روستا و شهر بود و دغدغدمندانه به این حوزه نگاه میکرد.
نقدی با اشاره به اینکه جامعه شناسی روستایی بر اساس آثار او در پنج محور خلاص می شود توضیح داد: شناخت تفاوت جامعه روستایی و شهری یکی از اصلیترین محورهای اثار اوست چون جامعه شناسی روستایی و شهری دو روی سکه و مکمل هستند و این محور نخست است. محور دوم از نظر ایشان میگوید که چگونه دهقانان بعد از اصلاحات ارضی به کشاورز تبدیل شدند. بنابراین تغییرات گسترده کشاورزی و کشاورزان ایرانی و تحول علایق و سبک زندگی آنها از دیگر محورهای آثار اوست. توسعه محلی به عنوان یک رویکرد در دانش روستایی محور دیگر آثار دکتر طالب است همچنین توجه به مساله محیط زیست محور دیگر آثار ایشان است.
نقدی درباره کتاب «مدیریت روستایی» هم سخن گفت و توضیح داد: این کتاب از شاهکارهای ایشان است و اثر زیادی بر علوم اجتماعی در ایران داشته است. کتابهای او را معمولا دانشگاه تهران چاپ کرده که نشان از دانش ایشان داشته است. این کتاب وقتی منتشر شد با اشتیاق فراوان از سوی صاحب نظران خوانده شد. ما درباره جامعه شناسی روستایی کتابهای بسیاری داشتیم. اما ما تا آغازین روزهای قرن شمسی حدود 80 درصد جمعیت ما را عشایر تشکیل می دهند و اکنون در آغاز 1400 همه چیز برعکس شده است.
به گفته او، مدیریت روستاها در تاریخ ایران بسیار مهم بوده و روستاییان تاریخ ایران را تغییر میدادند بنابراین مدون کردن مدیریت روستاها کار دکتر طالب بود و بعید میدانم قبل از ایشان مستندسازی از تحولات تاریخ روستاییان در ایران انجام شده باشد. پس کتاب «مدیریت روستایی» جزء کتاب های شاخص ایشان است و او از صدها سال پیش تا انقلاب مشروطه تحول روستاها را دنبال کرده است.
نقدی با اشاره به میراث طالب برای علوم اجتماعی ایران یادآور شد: طالب آدم دغدغهمندی بود و این دغدغه برای آبادانی ایران زبان زد است. ایشان به این دلیل که نهاوند جامعه روستایی بزرگی داشته از نزدیک با محرومیت آشنا بوده اما دغدغه ایشان از زاهدان تا نهاوند است و سربلندی ایران برایش مهم است. او در وصیت خود مینویسد: «برای توسعه کشور هر کس باید آنچه را آرزو دارد باید از خود شروع کند.» (برای مطالعه متن کامل سخنرانی دکتر نقدی اینجا را کلیک کنید).
آزاد ارمکی درباره میراث مهدی طالب هم بیان کرد: تمرکز بر حوزه روستا و روی نگردان از مطالعات روستایی ویژگی برجسته ایشان است. متاسفانه محور دادن به روستا از مطالعات علوم اجتماعی در حال حذف شدن است و گویی ما به بهانه دفاع از شهر از حذف شدن روستا دفاع میکنیم.
او تاکید کرد: طالب ناقد مطالعات کمی به صورت رادیکال بود و گاهی در جلسات رسمی این گونه مطالعات را به استهزا میگرفت البته این بدین معنا نبود که روشهای کمی آموزش نداده شود اما ایشان روی مشاهده میدانی و مصاحبه مشارکتی در حوزه مطالعات روستایی برای او اهمیت بسیار داشت.
منصور وثوقی نیز در بخش دیگری از این نشست طی سخنانی گفت: همیشه از ابتدای کار در خدمت دکتر طالب بودم. ایشان مطالعات جامعی روی روستاهای ایران به ویژه روستاهای ایلام در سال 1344 داشت که من هم در این مسیر با ایشان همراه بودم. در سالهای بعدی هم روی تحقیقات روستایی و تحقیقات تعاونی متمرکز بودیم. در سال 1351 در دانشکده علوم اجتماعی باز هم تحقیقات روستایی انجام دادیم.
او با تاکید بر اینکه جامعه شناسی روستایی به محاق نمیرود یادآور شد: اما ساختارهای جامعه روستایی تحول یافته و جمعیت روستایی نسبت به کل جمعیت ایران کاهش مییابد با این وجود ما نیاز به روستا و خدماتشان داریم. امیدواریم با کمکهایی که به روستا و روستاییان بتوانیم بخشهای روستایی را مدرنیزه کنیم به ویژه درباره مساله آب مشکلات روستاییان برطرف شود.
در بخش دیگری از این پنل، دکتر نقدی یادداشت دکتر اسماعیل شهبازی در خصوص دکتر مهدی طالب با عنوان «از تولد تا آخرین روزهای زندگی؛ قدمبهقدم با شادروان دکتر مهدی طالب» را قرائت نمود (برای مطالعه متن اینجا را کلیک کنید).
سفیدخوش: آشتیانی در نوشتههایش تلاش کرد علیه فلسفه افشاگری کند/ مشکلات پروژه جامعه شناسی شناخت
میثم سفیدخوش عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی در این نشست، سخنرانی خود را با عنوان «آشتیانی و سرنوشت فلسفه در جایگاه مبنای جامعهشناسی» ارائه کرد و گفت: زندگی خانوادگی دکتر منوچهر آشتیانی به طورطبیعی پیوندهای ناگسستنی با ادبیات، سیاست و دیانت داشت. از اینها سومی موقعیتی مسئله خیز داشت زیرا کنشگران ادبیات و سیاست رابطهای متناقض با دیانت داشتند. فلسفه کجا بود؟ از فروغی که بگذریم بیشتر در حکم حیاط خلوتی بود برای کنارهگیری از هیاهوی پردردسری که آن سه به راه انداخته بودند. آشتیانی از راه فردید با فلسفه آشنا شده بود و تا به پایان به مطالعات فلسفی میپرداخت و آن را به عنوانی مبنایی برای جامعهشناسی تلقی میکرد.
او با یادآوری علاقه شخصی آشتیانی به فردید افزود: آنچه از درونمایه برگسونی-هیدگریِ فردید برای آشتیانی به یادگار مانده بود توجه تناقض آمیزی به برخی افکار عرفانی و الهیاتی با خوانشی مدرن بود. این جلب توجه طبیعتاً با زمینههای الهیاتی خانوادگی او هم نسبتی داشت ولی گرایش مارکسیستی آشتیانی در قالب تئوریکِ آن ناگزیر از توجه به الهیات بود و سنت هگلیهای جوان سده نوزدهم را تداعی میکرد. چیزی که در سویههای الهیاتی نوشتهها و گفتههای آشتیانی هویدا بود این بود که توجهات او از سویی منتقدانه و حتی گاهی با الفاظ تند ناسزاگونه صورت میگرفت (برای نمونه افکار غزالی را ابلهانه میخواند) و گاهی هم چنان لحن رومانتیک دلچسبی به خود میگرفت که گویی از اعماق جان وی بر میآمد (بهویژه در مورد مولانا یا آگوستین و حتی گاهی برخی عبارات دینی برگرفته از کتب مقدس).
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه منوچهر آشتیانی نزد برخی مهمترین فیلسوفان زمانه اش فلسفه خوانده بود یادآور شد: هم به این آشناییِ "از نزدیک و اصیل» به حق مینازید و هم از دستاورد آن در فهم نظری مسائل اجتماعی بهره میگرفت. شاید همین آشنایی جدی او با فلسفه بی تأثیر نبود در دست کشیدن وی از کار عملی در حوزه سیاست و روشنفکری.
او افزود: آشتیانیِ دورانِ بلوغ، پس از سالها مشارکت در حساسترین تب و تابهای روشنفکرانه و سیاسی معاصرش، از وقتی «دکتر در فلسفه و جامعهشناسی» شده بود در هیچ کارزار مهم سیاسی و روشنفکری نقش مهمی نداشت. به جای آن دائماً در حال نوشتن و خواندن بود و نوشتههایش هم به نحو شلوغی مملوّ از اظهارات فلسفی بود.
سفید خوش با طرح این سؤال که آشتیانی با فلسفه چه معاملهای میکرد؟ و الهیات در این میان چه نقشی برایش داشت؟ گفت: طبیعتاً پاسخ قطعی و نظام مندی نمیشود به این پرسش داد زیرا وی به نحو نظاممندی بیانی از فلسفه عرضه نکرده است. ولی بر اساس شواهد کلی میشود سه ویژگی را برجسته دید. وی با مفاهیم فلسفی رابطهای شخصی و رومانتیک داشت به نحوی که گفتار و نوشتار او در این موارد به قول خودش "نبّاض" میشد. دوم اینکه آشتیانی در نوشتههایش بارها تلاش کرده است تا علیه فلسفه به قول خودش افشاگری کند و برای نمونه در کتاب کانت تلاش زیادی میکند تا نشان دهد آنچه کانت به عنوان قواعد کلی خرد ناب معرفی کرده است ترفند نوینی از سوی سرمایهداری جهانی برای تسخیر بیشتر جهان است. سوم اینکه آشتیانی بسیاری لحظات و دقایق فلسفی را به نفع خوانش پسامتافیزیکی و جامعهشناختی خود تأویل میکند. از نظر او فلسفههای پیشین گاهی میخواستهاند حقایق علمیِ پوزیتیویستی/مارکسیستی را بیان کنند ولی یا زبان الکنی داشتهاند یا اصلاً خودآگاهی نداشتهاند که مقدمات چنین کاری را فراهم میآورند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه گاهی برخی مارکسیستها مانند متألهان خوب بلدند برای فلسفه غزل خداحافظی بخوانند تاکید کرد: آشتیانی در الهیات چیزی فوقالعاده مهم مییافت که برای پروژه «پایان فلسفه» سودمند است: فرجامشناسی. آشتیانی روح کلام هگلیهای چپ را همان روح بیان یوآخیم فیورهای، متأله بزرگ سدههای میانه، میداند و مارکس را ادامه دهنده پیام عقلانی این متأله برمیشمرد. ولی جذابترین کاری که آشتیانی به باور من در این مورد انجام داده و البته در سنتِ پژوهشیِ معطوف به مارکس بارها انجام شده این است که در چهار نکته اساسی دیدگاه مارکس را برگردانی همدلانه از دیدگاه آگوستین میشمارد.
سفید خوش در بخش پایانی سخنانش با بیان اینکه آشتیانی و برخی دیگر از پیروان ایرانی سنت مارکس عمیقاً به فلسفه علاقه داشته و دارند ولی مسئله این است که کدام فلسفه و در چه جایگاهی توضیح داد: فلسفه اگر بنا باشد مستبدانه خود را حاکم دانشها یا معمارانه بنیاد دانشها بخواند سرنوشتی بهتر از این ندارد. فلسفه خودش مقصر است که در چنین جای مسئله خیزی نشسته است. ولی معارضانش هم بسیار مجربند و سودای آن دارند که چیز دیگری را به جای آن بنشانند. ای کاش فلسفه واسط گفتگوی دانشها میشد و به بیش از این طمع نمیکرد. آشتیانی که بین جامعهشناسی و فلسفه یا بگوییم بین فرانسه و آلمان مردد بود در ایران و زمینه الهیاتیاش موقعیتی میانگینی یافته بود. از این حرفها گذشته هرچه از اصالت، صداقت و ژرفای اندیشه آشتیانی در لباس ساده آبی همیشگیاش بگوییم کم است.
محمد توکل در این نشست درباره آشتیانی و کارنامه علمیاش توضیحاتی ارائه کرد و گفت: قبل از آشتیانی جامعه شناسانی بودند که در جامعه شناسی معرفت مقاله و کتاب داشتند. آشتیانی بعد از بیرون آمدن از دانشگاه شهید بهشتی تولیداتش بیشتر شد همانگونه که افرادی مانند بهروز توفیق و عبدالحسین نیک گهر نیز بعد از خروج از دانشگاه کارهای بسیار موثرتری کردند.
او ادامه داد: از ویژگیهای بارز ایشان پرکاری با قلم زیبا و شیوا است. کلام ایشان پر جاذبه وپر شور است و از سوی دیگر عمده آثار ایشان که در بیست سال اخیر به چاپ رسیده، بعد از هفتاد سالگیاشان بوده و این نشان می دهد آشتیانی بعد از 70 سالگی کارهای بسیار جدی انجام داده است.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه آشتیانی روحیه گفتوگو داشت و طرف مقابلش را جدی میگرفت افزود: او با علاقه و جدیت با طرف مقابل بحث میکرد و همین امر درباره دانشجویانش هم صادق بود.
توکل در فراز دیگری از سخنانش چهار نقد گذرا درباره منوچهر آشتیانی ارائه کرد و گفت: نقد نخست من به برداشت ایشان از جامعه شناسی معرفت، محتوا و شکل گیری آن بر میگردد. آشتیانی درباره جامعه شناسی معرفت نگاه بی طرف و لیبرال نداشت و به جامعه شناسی چپ و مارکسیستی گرایش داشت و مسایل و محتوا جامعه شناسی معرفت را از این دید مینگریست. وقتی محقق با یک دید خاص نگاه می کند، تاریخ نگاریاش هم از جامعهشناسی شناخت بی طرف نخواهد بود. در کتابهایشان نگاه شبه مارکسیستی مشهود است و به همین دلیل شلر را تحت الشعاع مارکس و مانهایم قرار میدهد.
او گفت: نقد دوم این است که در کتابهایشان مجموعه مباحث در قالب جامعه شناسی شناخت است و این با جامعه شناسی معرفت متفاوت است چون جامعه شناسی معرفت فراتر از جامعه شناسی شناخت است. نقد سوم من به این بر میگردد که تسلط ایشان به زبان آلمانی و شخصیتهای آلمانی بوده و درست است که شخصیتهای جامعه شناسی معرفت در آلمان بوده اما این مباحث در جامعه شناسی آمریکایی و فرانسوی هم گسترده بود ولی ایشان کمتر این نوع جامعه شناسی و جامعه شناسان را دیده است.
توکل عنوان کرد: در بخش پایانی کتاب «درآمدی بر جامعه شناسی شناخت» ایشان در صفحاتی محدودیتهای این نوع جامعهشناسی را بیان کردند و میگویند با توجه به مشکلات امروزی جامعه شناسی شناخت باید بازتعریف شود و جامعه شناسی شناخت باید به سوی جامعه شناسی جامعه شناسی برود اما نقد چهارم من این است که اتفاقا همین مسایل و مشکلات در کشورهای غربی باعث شده که آنها به سوی نسخه کلاسیک جامعه شناسی شناخت بروند و صاحب نظران آن به سوی جامعه شناسی کلاسیک معرفت برگردند به ویژه جامعه شناسی که شلر بیان میکند.
رضا نساجی هم در این نشست با بیان اینکه آشتیانی برای مخاطبان عام تصویری از مردی است که کتابهایی درباره جامعه شناسی شناخت نوشته است افزود: آثاری که دشوار نویس و پر از جملات آلمانی به سبکی که هگل مینویسد است و نثری دارد که مربوط به هفتاد سال پیش است و متاثر از استادانش مانند فردید و صدیقی.
او ادامه داد: در میان تصاویر عامه پسند باید دنبال تصویر جدیتر از او بگردیم. او زمانی که سیاست در آلمان به ابتذال کشیده شده بود، سیاست را رها کرده بود و تحصیل خودش را فشرده کرد. بعد از آن هم در انقلاب کلاسهای او هیچ بار سیاسی نداشت و گرایشی سیاسی در کلاسهایش نداشت از سوی دیگر بعد از انقلاب فرصتی هم برای بیان سیاسی پیدا نکرد. اما او در دهه 60 در مقطع حساسی قرار میگیرد که واکنش متفکران به آن اوضاع مهم است.
او افزود: ما در ایران شاهد واکنشهای فلسفی به سرنوشت انقلاب و ایدئولوژهای سیاسی هستیم. سال 63 شاهد انتشار کتاب سنجش خردناب با تیراژ یازده هزار نسخه هستیم و همزمان بعد از آن کتاب بیداری از خواب دگماتیسم منتشر میشود. پروژه ادیب سلطانی که به منطق و عقلانیت رو میکند را در کنار واکنشهای دیگر در نظر بگیرید. در این شرایط آشتیانی پروژه جامعه شناسی شناخت که حتی مانهایم و شلر را با نگاه مارکسی دنبال میکند را پیش میبرد.
نساجی گفت: آشتیانی وقتی میخواهد انقلاب ایران را نقد کند تاکید میکند که ما از دستاوردهای مهم انقلاب فرانسه دو تفکر اومانیسم و تفکر انتقادی را نیاوردیم و برای اینکه ایران را بشناسیم باید این دو را داشته باشیم. او مرتب این ها را بیان میکند اگرچه چندان صدای بلندی ندارد. اگر اینگونه به پروژه آشتیانی نگاه کنیم میبینیم که زمانی که او پروژه جامعه شناسی شناخت را مطرح میکند با سه مشکل رو به رو است؛ یک جامعهزدایی از ایران بدین گونه که جامعه ایران تبدیل به امت شده که نسبتی با پدیده مدرن ندارد. دومین مشکل این است که در حالی که جامعه نادیده گرفته میشود چپ زدایی و مبارزه با سوسیالیسم هم دنبال میشود. سومین مشکل هم جامعه شناسی زدایی است. آشتیانی باید به اینها پاسخ میداد و تاکیدش بر جامعه شناسی شناخت پاسخی به همه این پرسشها بود.
این محقق فلسفه با بیان اینکه او دغدغهاش این بود که از پروژه حاکمیتی جامعه شناسی بومی فاصله بگیرد یادآور شد: اینها تلاش آشتیانی بود اگرچه تلاشی محکوم به شکست چراکه قهرمان تراژدی میداند که تلاشش معطوف به شکست است اما این کار را هملت وار انجام میدهد. شاید کتابهای او برای احیای علوم اجتماعی و نگاه فلسفی به آن و احیای سوسیالیسم در ایران کارمد باشد. هر چه دیگران تلاش کردند او را مصادره کنند اما او با اینکه کنشگر سیاسی خوبی نبود اجازه این کار را نداد.
اسمعیل خلیلی هم در بخش پایانی این نشست درباره پیچیدگی نثر و زبان منوچهر آشتیانی سخن گفت و به آزادگی فکری او اشاره کرد و افزود: من بارها شنیدم که ایشان سروش و طباطبایی را با هم مقایسه میکردند و میگفتند من تا مدتها فکر می کردم که سروش برترین متفکر ایران است و اکنون طباطبایی را برترین متفکر ایران میدانم. در هیچ کدام از این موارد احساس نکردم ایشان تواضع به خرج میدهند و در کلامشان صادقانه به اعتلای فکری آنها باور نداشته باشند.
او ادامه داد: سابقه خانوادگی و تربیتی ایشان باعث شد که در شرایطی بزرگ شدند که پدر و مادرشان در خانه با هم فرانسه صحبت میکردند. از سوی دیگر شرایط سیاسی که در آن زندگی میکرده و مدارجی هم که در خارج از کشور کسب کردند باعث شد ایشان از زبان فارسی امروزی فاصله بگیرد. زبان ایشان به زبان کتابت دهه 30 بسیار نزدیک تر بود تا زبان امروزی علوم اجتماعی در ایران و در این زبان ایشان بسیار روی زبان خود حساسیت دارند.
او با بیان اینکه آشتیانی بین فلسفه و جامعه شناسی در نوسان بود توضیح داد: اجزای زبان ایشان را فلسفه تشکیل می داد اما با این زبان به امر جامعه شناسی میپرداختند.او به طور مبسوطی ارجاعات و استدلالات خود را به تاریخ متصل میکرد و در استدلال تاریخی بیشتر به تاریخ فلسفه میپرداخت و آن را مبنا میگذاشت.
خلیلی یادآور شد: ـنچه که در همه متون او دیده میشود کوشش خستگی ناپذیر در ابراز دقیق سخن است اما در عین حال کوشش برای دقت، به سلب دقت منتهی میشود. در سخن شفاهی ایشان و مکتوبات او شور زائد الوصفی مشاهده میشود به گونه ای که شنونده نمیتواند گوشش را از آن دور بدارد. این شور است که ذهن او را به قلم منضبط نمیآورد و متن او را پر از استعارات میکند. در نثر او به رغم همه پیچیدگیهایی که خواننده ممکن است در آن گم شود با این وجود به راحتی میتواند صعود و فرود او را در متونش مشاهده کند.
این مدرس دانشگاه تاکید کرد: متنهای او از این جهت که مرتبا خودش را نقض و مورد تردید قرار میدهد در میان متون علوم اجتماعی بی نظیر است. او درباره عضویت خودش در حزب توده بیان میکند که پیوستن به حزب باعث شده از زندگی که به دنبال لذت جویی است دوری کرده و به زندگی آرمانمند پیوند بخورد. آنچه که درباره نسل آشتیانی میتوان گفت این است که آرمان خواهی که او از حزب وام میگیرد و تا پایان عمر برایش میکوشد آرمان عدالت و آزادی است.
خلیلی با بیان اینکه آرمان تاریخ از مهمترین هدایت کنندگان اندیشه منوچهر آشتیانی است و از عواملی است که در او شور بر میانگیزد گفت: او با این شور در تمام آثارش دست به گریبان است و این شور از جمله مواردی است که اجازه نمیدهد اندیشه نظام مند را به نثر تبدیل کند اما این شور هادی اصلی او هم هست. مخاطب او در کتابهایش جریانهای موجود در ایران و خارج نبودند بلکه مخاطب آثار او خود تاریخ است و شرح حال سلوک درونی او مخاطب پنهان و همیشه حاضر است. تلاش او نشان میدهد که آشتیانی به تاریخ ایمان دارد.
او در پایان تاکید کرد: برای آشتیانی جامعه مبدا معناست اما این تاریخ است که به جامعه معنا میدهد نه جامعه به تاریخ.
منبع:
سایر بازتاب های رسانه ای: