انقلاب اسلامی نبرد نمادها2نشست نقد و بررسی کتاب « انقلاب اسلامی و نبرد نمادها» به کوشش دفتر انجمن جامعه‌شناسی ایران در دانشگاه گیلان و با همکاری انجمنهای علمی دانشجویان علوم اجتماعی و علوم سیاسی و با حضور مولف کتاب دکتر مجید استوار، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی رشت روز دوشنبه 24 آبان 1395 در تالار حکمت دانشگاه گیلان برگزار شد.

دو نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه گیلان دکتر احمد جانسیز و دکتر محمد حسین اسماعیلی سنگری نیز داوری این کتاب را به عهده داشتند. در مقدمه می توان گفت که از مهم ترین شکاف های اجتماعی ایران معاصر، همواره شکاف میان سنت و تجدد بوده که اندیشه بسیاری از جامعه شناسان ایرانی و غیر ایرانی را به خود معطوف کرده است. هرکدام از این اندیشمندان به زعم خود توانسته اند که از وجهی متفاوت به این مقوله بنگرند و آن را مورد تحلیل قرار دهند. مجید استوار نیز به عنوان متفکری جوان، در کتاب خود ـ انقلاب اسلامی و نبرد نمادها ـ مجدانه سعی کرده است تا از دریچه ای متفاوت به این چالش بنگرد. او شاید برای نخستین بار در بین اندیشمندان ایرانی، از رهیافت نشانه شناسانه در جامعه شناسی سیاسی بهره برده و از این منظر به بررسی و تحلیل انقلاب اسلامی پرداخته است. استوار با اقتباس از پی یر بوردیو به عناصر سمبلیک و قدرت نمادین آن ها و چگونگی تأثیرشان بر میدان سیاسی ـ اجتماعی ایران بین دو انقلاب پرداخته است.

درابتدای این نشست مولف به معرفی کتاب خود پرداخت و گفت: این کتاب پایان نامه دانشجویی من در دوره دکتری بود که بصورت کتاب در آمده است. رهیافت نظری من در این کتاب بر اساس مبانی نظری بوردیو است. زیرا، نیروهای اجتماعی در رأس خود روشنفکران را می پرورانند که دارای قدرت نمادین ـ سیاسی ، اجتماعی و شخصی ـ هستند و به واسطه آن قادرند تا در میدان سیاسی ـ اجتماعی پیرامون خود، نمادساز و گاه جریان ساز باشند.

سخنران با نگاهی تاریخی ـ تحلیلی تاکید کرد: ایرانیان از آغاز تا کنون به دلایلی چون موقعیت جغرافیایی، شیوه تولید و نبرد همیشگی با دیگر اقوام و... ، مردمانی اسطوره باور و نمادگرا هستند و نشان داده اند که نمادگرایی در فرهنگ ایرانیان در طول نهادینه شده است به این سان این نمادگرایی آن چنان در فرهنگ ایرانی ریشه دوانده است که هر قومی با ورود به ایران برای مانایی خود به نوعی جبرگرایانه تلاش کرده است تا نمادهای خود را با نمادهای پارسی همسو کند. تاریخ گواهی می دهد حکومت هایی که به این امر توفیق نیافتند، به زودی از ایران رخت بربستند.

استوار افزود: مسلمانان از جمله اقوامی بوده اند که گرچه تنها به صرف فره ایزدی بر ذهن ایرانیان وقوف نیافتند، لیکن اسلام توانست به مرور زمان برخی نمادهای خود را با نمادهای ایرانی همسو سازد و به بسط حضور خود در فرهنگ ایرانی بپردازد، همسویی نمادهایی مانند رستم و امام علی(ع) به عنوان نماد پهلوانی و شجاعت یا سیاوش و حضرت عباس به عنوان نماد از خود گذشتگی و ایثار موجبات قرابیت و علاقه مندی ایرانیان به فرهنگی «اسلام شیعی» را فراهم کرد. در تکاپوی تعین این همگانیت و در دورانی نزدیک تر به ما ـ عصر مشروطه ـ ورود تجدد به عرصه سیاسی ـ فرهنگی ایران شکاف فربهی را میان «فرهنگ ایرانی» و «فرهنگ اسلام شیعی» به وجود آورد. گرچه برخی از روشنفکران مشروطه تلاش های بسیاری برای همسویی «گفتمان اسلامی» انجام دادند، لیکن توفیقی نیافتند؛ گویا به هیچ روی قرابت نمادهای این دو گفتمان امکان پذیر نبود.

انقلاب اسلامی نبرد نمادها3وی با طرح این سوال که چگونه می توان بدون نوزایش دینی، جهان تجدد را با جهان اسلام پیوند داد؟ ادامه داد: ناکامی در این همگرایی روشنفکران را بر آن داشت تا رجعت به «ایران باستان» و همسو سازی نمادین «جهان باستان» و «جهان تجدد» بتوانند طریقی برای رسیدن به اهداف مشروطه پیدا کنند، که در نهایت ما حصل این همدلی، رضا شاه پهلوی بود. زین پس «پهلوی ها» کارگزارانی بودند جهت تحقق بی چون و چرای نمادهای غربی و متجددانه که حمایت روشنفکران غرب گرا را نیز در پی داشت. رضا شاه و به خصوص محمدرضا شاه با خوانشی جدید از زیست ـ جهان ایرانی باستان، عامدانه موجب انزوای «اسلام شیعی» و نمادهای آن شدند. نیمه اول قرن 14 شمسی، دوران یکه تازی نمادهای غربی به وسیله روشنفکران متجدد و دربار بود. آنها با اقداماتی نظیر تأسیس مراکز فرهنگی، فراموشخانه ها، تغییر چهره و زبان ایرانیان و حتی ظاهر شهرها و ... قصد داشتند هرچه سریع تر این نمادها را در فرهنگ مردمان غالب و آن را به سبک زندگی مبدل کنند. علاوه براین، پهلوی دوم با خوانشی جدید از نمادهای ایرانی، به ویژه کوروش کبیر به عنوان مظهر عظمت و قدرت ایران، در مقام همسویی نمادهای ایرانی و غربی قرار گرفت.

دکتر استوار گفت: با ظهور روشنفکران مذهبی از دهه 30 به بعد، خوانشی جدید از اسلام شیعی نمایان شد که توانست نمادهای این گفتمان را در میدان اجتماعی ـ سیاسی کشور باز تولید کند.

وی افزود: چهره هایی همچون علی شریعتی و آیت ا... خمینی به عنوان دو نفر از چهره های نماد ساز، با زنده کردن نمادهای شیعی، نمادهای غربی را به چالش کشیدند و نبرد نمادین نوینی در عرصه فرهنگی ـ سیاسی کشور آغاز شد. از سویی، شریعتی به عنوان روشنفکری مذهبی با برجسته کردن نام امام حسین (ع) و ابوذر به عنوان نمادهای مبارز شیعی به باز تولید «اسلامی انقلابی» از «اسلامی واتیکانیزه شده» پرداخت. از دیگر سو، امام خمینی با تأکید بر عاشورا و فرهنگ شهادت طلبی، به عنوان نماد مبارزه حق علیه باطل، توانست در بسیج کردن توده مردم علیه نمادهای غربی و ضد شیعی و ایجاد فضای انقلابی، نقش به سزایی ایفا کند. اوج این مبارزات را در دهه 50 و به خصوص در سال های 1356 و 1357، شاهد بودیم که منجر به براندازی رژیم پهلوی و پیروزی اسلام شیعی و نمادهای شیعی در نبرد نمادها شد.

مولف کتاب علت پیروزی اسلام شیعی را در این نبرد، نخست در عدم توانایی رژیم پهلوی در سازش با نمادهای تشیع و ترویج یکسویه نمادهای غربی در بین توده مردم ودر جایگاه دوم قرابتی را که مردم بین نمادهای شیعی و باستانی در سبک زندگی خود احساس می کردند، دانست.

تمامی تحلیل های مذکور از نظر دکتر استوار به این نتیجه گیری نهایی رهنمون می شود که اگر دولت ها نسبت به هیأت های تولید کننده نماد بی اعتنایی نشان دهند نمادهای جدیدی در حاشیه شکل می گیرند، در زمانی غیر قابل تصور اذهان را به تسخیر در می آورند و مشروعیتی بر پایه قدرت نمادین ایجاد می کنند. او گفت: دولت ها برای مانایی خود باید به دنبال ایجاد تعادل در بین هر سه جهان نمادین، یعنی ایرانیت، اسلامیت و تجدد باشند.

انقلاب اسلامی نبرد نمادها1پس از سخنرانی دکتر استوار، دکتر احمد جانسیز، عضو هیات علمی دانشگاه گیلان با توجه به جنبه های مثبت کتاب رویکرد نمادین را تبیین جدید در رویکردهای انقلاب دانست که سایر تحلیلگران این بُعد را مغفول گذاشتند. با وجود این، همه عناصر انقلاب اسلامی ایران را نمی توان به امر نمادین فروکاست.

سپس دکتر اسماعیلی سنگری، عضو هیات علمی دانشگاه گیلان نیز با برشمردن نکات قوت کتاب به اشکالات شکلی و محتوایی کتاب پرداخت.

این نشست با پرسش و پاسخ حاضران به اتمام رسید.