نقد نظریه پسااستعماری1کرسی آزاد اندیشی «نقد و نظریه پسااستعماری: مبانی و رویکردها» با همکاری معاونت فرهنگی دانشگاه گیلان و دفتر انجمن جامعه شناسی ایران در دانشگاه گیلان، روز سه شنبه 18 اردیبهشت ماه 1397 توسط دکتر فرزاد بوبانی (عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه گیلان) با حضور جمعی از اساتید و دانشجویان در تالار حکمت این دانشگاه برگزار شد.

دکتر بوبانی بحث خود را با طرح یک پرسش آغاز کرد: به لحاظ زمانی «پسااستعمار» به کدام دورۀ تاریخی اشاره دارد؟ و سپس ادامه داد: پژوهشگرانی چون چایلدز و ویلیامز در پاسخ به این پرسش، سه رویکرد متفاوت پیشنهاد می‌دهند: 1. پسا استعمار از آن لحظه‌ای آغاز می‌شود که اشغال سرزمینی به پایان می‌رسد، 2. آغاز پسا استعمار مصادف با لحظۀ آغاز اشغال سرزمینی است، 3. به علت تداوم استعمار (در قالب اشکال جدید ناشی از سیطرۀ سرمایه‌داری)، دوران پسا استعماری هنوز آغاز نشده است.

پس از بیان این مقدمه، مباحث اصلی این سخنرانی با تمرکز بر دو موضوع پیگیری شد: الف) مهمترین نظریه‌پردازان حوزۀ مطالعات پسا استعماری، ب) سیاست ادبیات در مطالعات پسا استعماری.

عضو هیات علمی دانشگاه گیلان افزود: در پیوند با موضوع نخست، معمولاً از ادوارد سعید، هومی بابا و گایاتری اسپیواک یاد می‌شود، سه نظریه‌پردازی که رابرت یانگ آنان را «تثلیث مقدس» مطالعات پسا استعماری خوانده است. اگرچه در بحث از زمان نضج گرفتن نقد و نظریه پسا استعماری تأثیراتی را که نوشته‌های فرانتز فانون و دیگر کنشگران جنبش‌های پسااستعماری، مانند لئوپولد سدار سنگور، داشته‌ اند رل نباید از خاطر برد، اما آنچه عموماً بر سر آن توافق وجود دارد این است که تأسیس نظریه پسا استعماری با انتشار کتاب «شرق‌شناسی» ادوارد سعید در سال 1978 رخ می‌دهد. در این کتاب سعید، به تأسی از فوکو، شرق‌شناسی را به مثابه گفتمانی مورد بررسی و نقد قرار می‌دهد که «شرق» را تولید کرده و بر آن چیرگی یافته است. در نظام بازنمایی‌ ذات‌باورانه‌ای که شرق‌شناسی را به پیش می‌راند، شرق، عقب‌مانده، نامتمدن و احساسات‌زده نموده می‌شود و در نقطۀ مقابل آن غرب، پیشرو، متمدن و خردگرا می‌نماید. یکی از دستاوردهای مهم سعید، ایجاد شکاف در این چرخۀ بازنمایی است که بر مدار دوگانۀ غربِ فرادست / شرقِ فرودست می‌گردد، هرچند روایت سعید از چند وچون این مواجهه انتقادهایی را در پی داشته است.

نقد نظریه پسااستعماری2دکتر بوبانی در ادامه گفت: هومی بابا با تمرکز بر مفهوم روانشناختی «دوسویگی» در بررسی رابطۀ استعمارگر/ استعمارزده، نظریه پسااستعماری را وارد فاز جدیدی می‌کند. از دید بابا، در این رابطه استعمارگر لزوماً همواره تفوق ندارد؛ زیرا رویارویی او با فرد استعمارزده می‌تواند هم‌زمان اضطراب‌زا باشد. این اضطراب عمدتاً از این ناشی می‌شود که استعمارزده می‌تواند با تقلید زبان و فرهنگ استعمارگر، قدرت او را به چالش بکشد. به این ترتیب، بابا بر امکان مقاومت در برابر گفتمان استعماری تأکید می‌ورزد، هرچند از دید برخی از منتقدان، ایراد اصلی کار بابا این است که وجوه مادی استعمار را نادیده انگاشته و آن را به سطح متن تقلیل می‌دهد. گایاتری اسپیواک نیز همچون سعید و بابا تحلیل روابط استعماری را در کانون کار خود نهاده است، با این تفاوت که در نوشته‌های اسپیواک عنصر جنسیت نیز برجسته می‌شود. وی در جستار مشهور «آیا فرودستان را توان سخن گفتن هست؟»، نه تنها مسالۀ تاریخ‌نگاری پسا استعماری را پیش می‌کشد، بلکه با عطف توجه به زنان فرودست در روستاهای هند سلطۀ مضاعف گفتمان‌های استعماری و مردسالار را بر سرنوشت این زنان نقد می‌کند.

دیگر موضوع این سخنرانی دربارۀ نقشی بود که ادبیات، به مثابه نیرویی اجتماعی، در بازنمایی و نقد روابط استعماری ایفا کرده است. دکتر بوبانی در این باره خاطر نشان کرد: در این راستا، می‌توان از رمان مهم «همه چیز فرو می‌پاشد» (1958) اثر چینوا آچه‌به، نویسندۀ نیجریه‌ای، یاد کرد که در آن آچه‌به با زبانی که یادآور روایت‌های سنتی آفریقایی است، زندگی بومیان دهکده‌ای را پیش و پس از ورود استعمار به تصویر می‌کشد. با این رمان آچه‌به روایت‌های مرسوم در آثار ادبی استعماری را واسازی می‌کند زیرا برخلاف این آثار، که در آنها بومیان گنگ، نامتمدن و گله‌وار نشان داده می‌شدند، در اینجا استعمار مسبب از هم پاشیدن نظم و سنت‌هایی شناسانده می‌شود که زندگی بومیان بر مدار آن می‌چرخید.

نقد نظریه پسااستعماری3دکتر بوبانی در پایان بحث خود گفت: نگوگی وا تیونگو نویسندۀ دیگری است که همچون آچه‌به داستان را به کار می‌گیرد تا تبعات استعمار و بهره‌کشی در آفریقا را بازنمایاند، اما این نویسندۀ کنیایی گامی نیز پیشتر می‌نهد؛ زیرا از دید او نه تنها فرم رمان، که آن را فرمی اروپایی می‌داند، نیاز به دگرگونی بر مبنای اشکال روایی بومی دارد، بلکه زبان انگلیسی نیز باید جای خود را به زبان‌های بومی دهد تا در سرحد امکان از داستان استعمارزدایی شود. تلاش‌های این نویسندگان، و آثار دیگر نویسندگان مستعمرات پیشین، فصل جدیدی را در مطالعات ادبی ایجاد کرده که از آن تحت عنوان «ادبیات نو به زبان انگلیسی» یا «ادبیات آنگلوفون» یاد می‌شود. در نتیجۀ این تلاش‌ها، نقد و نظریه پسا استعماری فضایی را گشوده است که در آن هم در درک ما از تاریخ استعمار دگرگونی ژرفی پدید آمده و هم سنت ادبی رایج در دپارتمان‌های زبان و ادبیات انگلیسی به چالش کشیده شده است.