چهارمین نشست وبینار ملی گفتگوهای دانشگاهی با عنوان « بیماری کرونا و مسأله بازگشایی دانشگاه» با سخنرانی دکتر نعمت ­الله فاضلی استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و دکتر محمدسعید ذکایی استاد مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی سه شنبه 5 بهمن ماه 1400 ساعت ده صبح، به صورت مجازی توسط معاونت فرهنگی دانشگاه گیلان، با همکاری دفتر سیاستگذاری و برنامه ریزی فرهنگی وزارت علوم و تحقیقات، دفتر انجمن جامعه ­شناسی ایران در دانشگاه گیلان و انجمن دانشجویی علوم اجتماعی دانشگاه گیلان برگزار شد.

کرونا بازگشایی دانشگاه 5بهمن1400

در چهارمین نشست بیماری کرونا و مسأله بازگشایی دانشگاه، دکتر علی یعقوبی عضو هیأت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه گیلان و دبیر نشست مزبور ضمن عرض خیرمقدم به شرکت کنندگان گفت: تاکنون در نشست های قبلی، بازگشایی دانشگاه را از زوایای اجرایی، پزشکی، روانشناختی، جامعه شناختی، روانشناختی و...مورد بررسی قرار دادیم. وقتی دیدگاه‌ها را در کنار یکدیگر می گذاریم به نقاط مشترکی می رسیم و درک بین الاذهانی پیدا می کنیم و آن اینکه شرایط فعلی وضعیت مطلوب نیست و بازگشایی کامل دانشگاه نیز مقدور نیست و این فرایند باید به‌صورت تدریجی، تلفیقی باشد. یعنی بازگشایی دانشگاه باید در یک پروسه اتفاق بیفتد و نکته مهم این است که پس از دوسال نباید خطای سیستماتیک صورت بگیرد و گفتگو در این باره می تواند ما رو از آن خطای سیتماتیک دور کند. گفت وشنودهای مزبور می‌تواند برای جامعه، دانشگاه‌ها و ساختارها مفید باشد و درعرصه سیاستگذاری و تصمیم گیری می شود از آنها استفاده کرد. سخنرانان تاکنون دو دیدگاه داشته اند مخالفان و موافقان. مخالفان عمدتاً منطق پزشکی و موافقان نیز منطق روانی، اجتماعی و فرهنگی داشته اند. نکته مهم درخصوص بازنمایی دانشگاه است دانشجویان نو ورود درک درستی از دانشگاه ندارند و هرآنچه از دانشگاه در ذهن دارند بازنمایی است از دانشگاه، استاد، هم کلاسی، آموزش، ارزیابی و... در این سلسله نشست‌ها نخواستیم صرفاً نگاه نخبه گرایانه داشته باشیم از دانشجویان هم دعوت کردیم تا مسائل و ایده های خود را طرح کنند.

 سپس آروین خوش پسند به نمایندگی از دانشجویان به عنوان نائب دبیر کانون‌های فرهنگی در دانشگاه گیلان و دبیر کانون آسیب‌های اجتماعی دانشگاه گیلان در خصوص بیماری کرونا و مسأله بازگشایی دانشگاه گفت: کرونا، بسیاری از چیزها را دچار اختلال کرده است. فرهنگ‌سازی‌هایی که بوده است و تا بخواهیم آن را به روال عادی برگردانیم شاید بیشتر از سه سال طول بکشد. به همین خاطر احساس می‌کنم باید بسترهایی آماده گردد. در حال حاضر دوستانی هستند که از سال اول دبیرستان یک دفعه وارد ترم سه دانشگاه می‌شوند و باید فکری برای آنها شود. همچنین این مدت که آموزش مجازی بوده است آن بازدهی همیشگی را نداشته اند. بیماری کرونا و فضای مجازی با خود وابستگی های مجازی، دوستی های مجازی نیز آورده است. شاید دانشجویان مثل قبل برون گراتر نباشند و ابعاد روانی و اجتماعی آن باید مورد مطالعه قرار گیرد و از لحاظ روانی و اجتماعی باید به این موضوع بیشتر رسیدگی شود. به طورکلی من جزء موافقان بازگشایی دانشگاه هستم و اگر همچنان آموزش به شکل مجازی ادامه پیدا کند شاید آسیب‌­های بیشتری به دانشجویان بزند. هرچند، بحث آموزش دانشگاه است اما از سویی به لحاظ سلامت باید بیشتر مراقب باشیم. بحث پروتکل های بهداشتی و ... هم هست که من همه این ها را در فرهنگ سازی می بینم، به نظرم بازگشایی باید تدریجی باشد و فرهنگ سازی مناسب برای ورود دانشجویان صورت گیرد.

سپس دکتر نعمت الله فاضلی، استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بحث خود را مطرح کرد و بیان داشت: تصمیم دارم با مروری بر تجربه های خود در حوزه آموزش و پژوهش در دو سال کرونا وضعیتی را که در این مدت در آن هستیم و بودیم فهم پذیر سازم. درباره حرفه من به عنوان مردم نگار و گفتن قصه، مهم ترین قصه مربوط به تجربه دوران کرونا به دانشگاه برمی گردد و شاید برجسته ترین اتفاقی که در دوران کرونا افتاد قرنطینه بود یا قرنطینه سازی که شامل همه چیز از جمله دانشگاه هم می شد. کلاس های درس تعطیل شد، آموزش به صورت آموزش از راه دور درآمد، فضای مجازی و فرهنگ سایبری که وجود داشت به شدت تقویت شد، گسترش پیدا کرد و همه جانبه شد. دیوید بل در کتاب «درآمدی بر فرهنگ سایبر» توضیح می دهد که اگر بخواهیم فرهنگ های سایبر را بفهمیم واقعیتش این است که باید قصه بگوییم. او در تمام کتاب خود قصه می گوید. او به جای فضای سایبر از واژه فرهنگ سایبر استفاده می کند. دلیل وی این است که می گوید هر تجربه‌ای در زمینه فضای سایبر یا فضای مجازی چیزی جز تجربه فرهنگی نیست چون همه این تجربه ها زمینه های اجتماعی و فرهنگی دارند. درست است که مجازی شدن امر جهانی است، اما تجربه مجازی شدن برای هر گروه، جمعیت و ملتی به شیوه خاص تابع بسترهای اجتماعی و فرهنگی است. به همین خاطر دیوید بل (انسان‌شناس) ترجیح می دهد از تعبیر فرهنگ مجازی یا فرهنگ سایبری صحبت کند و نه فضا. او معتقد است که هر فرهنگی از فرهنگ سایبر را باید درباره اش قصه گفت. بل می گوید هر نوع کوشش برای درک فرهنگ سایبر باید داستان هایی را مدنظر قرار دهد که دربارۀ این پدیده‌ها می‌گوییم. ما باید هم زمان درباره شیوه‌های گوناگون داستان گویی و گونه های مختلف داستان بیاندیشیم تا بفهمیم که چگونه فضای سایبر، فرهنگ های سایبر به گونه ای روایت می شوند و ...

دکتر فاضلی گفت: شاید برای جامعه ایران که امروز در لحظه تاریخی قرار گرفته که دانشگاه‌ها را ناگزیر باید بازگشایی کنند، البته من می‌گویم نیمه بسته و حالا برای اینکه بتوانیم درها را کامل باز کنیم نیازمند این هستیم که قصه‌های اساتید، دانشجویان، کارکنان و حتی خانواده‌ها را از تجربۀ این دوران کرونا در حوزه آموزش، پژوهش و فعالیت‌های دانشگاهی بشنویم.

وی افزود: به گمان من جدای از بخش‌های مدیریتی، این تجربه ها و داستان ها فقط بازنمایی جهان دانشگاه نیست بلکه ساختن دانشگاه هم است. ما از طریق قصه گویی که درباره زندگی می گوییم، زندگی را می سازیم و زیست پذیر می کنیم. زندگی چیزی جز همین  قصه های ما نیست. به هر حال داستانی را می خواهم بگویم قصه من است و این قصه همگان نیست. از جهاتی ممکن است با بسیاری از همکاران و دانشجویانم مشترک باشیم و از جهاتی نیز متفاوت. ما قصه می گوییم تا تفاوت را خلق کنیم و واقعیت را بسازیم و آنچه را که ایده آل ما هست و انسانی است و آنچه را که می خواهیم به عنوان واقعیت با آن زندگی کنیم تقسیم کنیم، زبان مشترک ایجاد کنیم. امکان گفت وگو درباره زندگی را فراهم کنیم.

دکتر فاضلی اشاره کرد: من گمان می‌کنم قصه را از اینجا شروع کنیم که در آغاز این بحران (بهمن ماه سال 98) که ما از طریق  شبکه های اجتماعی مطلع شدیم در یوهان چین بیماری فراگیری آمده و بعد کم کم وارد ایران شده و خطر بزرگی همه جا را تهدید می کند. از همان لحظه من به عنوان مدرس دانشگاه و معلم اولین واکنشم این بود که باید سخن گفت، روایت کرد و گفت وگو درباره این بحران را فراگیر کرد. بنابراین کار خودم را به عنوان معلم شروع کردم و از جمله معلمانی بودم که نوشتن، گفت وگو کردن و ارتباط برقرار کردن در موقعیت کرونایی که در حال شکل گرفتن بود را آغاز کردم و در کانال تلگرام خودم تقریباً هر هفته یک یا گاهی حتی بیشتر یادداشت را درباره کرونا می نوشتم. این تلاش من درواقع یک تجربه ای بود که در موقعیت کرونایی بسیار اثرگذار بود و برای خودم نیز خوب بود به این خاطر که احساس می کردم در موقعیتی هستم که می توانم پاسخگوی جامعه باشم و موقعیت اجتماعی خودم را به عنوان یک فرد دانشگاهی ایفا کنم.

وی ادامه داد: بحران کرونا انرژی تازه ای به حوزه پژوهش علوم انسانی- اجتماعی داد تا درگیر جامعۀ ایران شود و گفت وگوهای وسیعی را در بین دانشگاه و جامعه فراهم کرد. دانشگاهیان زیادی از دانشجویان تا اساتید درگیر نهادهای مدنی شدند تا کمک کنند جامعه راه‌ها و شیوه‌های بهتری برای هم بحث رعایت پروتکل های بهداشتی، ماسک زدن و ... هم برای کمک به بهبود وضعیت اقتصادی جامعه و مواجه بهتر با چالش ها و مسائلی که به لحاظ قوانین و عاطفی در جامعه وجود داشت. درواقع فضای گفت وگویی میان رشته ای و فرارشته ای در موقعیت کرونا به وجود آمد و فرصتی بود تا محققان، معلمان و مدرسان دانشگاهی در رشته های علوم انسانی، اجتماعی بتوانند با همکاران خود از رشته های دیگر همکاری کنند، با یکدیگر آشنا شوند و درباره مسأله مشترک یا درد مشترکی با هم صحبت کنند. وقتی بحران به وجود می آید جامعه به طور اجتناب ناپذیری می خواهد ظرفیت های خودش را بروز دهد و خلاق تر می شود. موقعیت کرونا چنین موقعیتی بود و فضاهای جدیدی برای اندیشیدن، گفت وگو کردن، ارتباط برقرار کردن و فروریزی خیلی از مرزها بود از جمله در حوزه دانشگاه مرزهایی وجود داشت و البته هنوز هم دارد و دیوارهای بلندی بین رشته های پزشکی، مهندسی، علوم پایه و علوم انسانی-اجتماعی وجود داشت، اما این موقعیت کرونا موقعیتی بود که گویی وضعیت های عادی، جاافتاده و تثبیت شده کمی تغییر کردند و فرصتی فراهم شد تا دیوارها کمی کوتاه تر شدند. هم چنین در رشته های گوناگون علوم انسانی - اجتماعی و نقش تأثیرگذار و بی بدیلی که این علوم انسانی و اجتماعی توانست در جامعه داشته باشد. نقش علوم انسانی، اجتماعی در سال‌های اخیر نقش تاریخی و ماندگاری است که باید درباره آن گفته شود. زیرا اگر این علوم و تحصیل کرده ها در جامعه ایران نبودند، جامعه ایران فرو می‌پاشید و امکان بقای خودش را از دست می داد.

دکتر فاضلی گفت: کرونا وضعیت عادی را بهم زد و فرصت تازه ای فراهم کرد که بتوانیم زندگی معنادارتری در این فضا داشته باشیم در عین حال که رنج ها و چالش ها و... وجود دارند. اما بخش دیگری از ما معلمان دانشگاه، آموزش است که در جامعه ایران به ویژه در دهه‌های اخیر آموزش کمتر دیده می شود و تجربه ها و یادگیری کمتر مورد توجه قرار می گیرد. آموزش در آموزش عالی ایران به حاشیه رانده شده و نقش دانشگاه متأسفانه عمدتأ محدود شده به مقاله نویسی و پر کردن فرم‌های ارتقا است. نکته مهم اینست که آموزش یعنی کلاس درس که مرکز دانشگاه و هسته اصلی دانشگاه است عمدتأ دانشگاه مدرن در جهان جدید برای این بوده که به اصطلاح انسان مدنی، تفکر انتقادی و نویسنده های مدرن پرورش دهد. دانشگاه در ایران هم از دارالفنون تا امروز وظیفه آرمانی آن، این بوده که بتواند انسان ایرانی کنش گر، انسان ایرانی مدرن، سوژه خلاق، سوژه مدنی را تربیت کند.

وی اضافه کرد: کرونا از اهمیت آموزش، آشنایی زدایی کرد. اگر کرونا نبود ما متوجه نمی شدیم که دانشگاه‌ها با کلاس‌های درس‌شان، با حضور معلم ها، با روابط گرمی که دانشجوها با همدیگر، با اساتید خودشان با فضای کلاس درس برقرار می کنند به اینها محتاج هستند. دانشگاه را نمی شود تقلیل داد به مرکزی که کتابخانه و کتاب و متن است و دانشجوها بدون اینکه دورهم باشند، بدون اینکه روابطی با هم داشته باشند بتوانند با هم بزرگ شوند. یکی از مهم ترین کارکردهای دانشگاه اینست که تجربه‌هایی انسانی، اخلاقی، عاطفی و اجتماعی برای دانشجویان فراهم می کند که فرهیخته شوند و این فرهیخته شدن زمانی امکان دارد که روابط اجتماعی و رودررو، روابط هم نشینی و همجواری، همکاری و صمیمیت انسانی در دانشگاه ها از طریق حضورشان در کلاس های درس، در محیط های دانشگاه، فضای سبز، خیابان‌ها، خوابگاه‌ها و کتابخانه‌ها در فضای دانشگاه به وجود بیاید.

دکتر فاضلی گفت: البته دانشگاه در بحران کرونا آشنایی زدایی کرد؛ یعنی ما می دیدیم سال‌های طولانی دانشگاه این کارکرد را دارد اما شاید اگر تعطیل نمی شد و قرنطینه نبود متوجه این کارکرد نمی شدیم. دانشگاه فرصت و فرهنگی را داشت و دارد که زیر چتر دانش و دانایی و زیر نام دانشگاه، دانشجوها بتوانند با همدیگر ارتباط برقرار کنند، با هم آشنا شوند و نسل ها بتوانند با هم گفت وگو کنند. زبان، چهره، بدن و وجود بتواند نقش خود را در زندگی انسانی ایفا کند. بدن ها وقتی که در قرنطینه هستند در واقع دانشگاه به یک معنا واقعأ تعطیل شد.

وی گفت: من در دو سالی که کرونا بود در دانشگاه‌های گوناگونی به صورت آنلاین تدریس می کردم، دانشگاه خوارزمی، امام صادق، تربیت مدرس، علامه طباطبایی و.... داستان آموزش آنلاین یا آموزش باز چیزی که من می گویم یعنی آموزشی که زیر یک سقف نیست و در فضا صورت می گیرد، را در دانشگاه های گوناگون تجربه کردم، تقریبأ تجربه جدیدی بود که این تجربه جدید چند نکته کلیدی داشت که آن را بیان می کنم. اول، مکان زدایی از آموزش بود و این مکان زدایی فرصت می داد تا من بتوانم با سراسر ایران یا دنیا فرصت گفت وگو، آموزش کلاس درس داشته باشم فارغ از اینکه در چه شهر یا  کشوری باشم. البته تفاوت ها هم چنان وجود دارد مثلاً در دانشگاه کاشان، خوارزمی و... این آشکار بود که رشته ها و دانشجویان و دانشگاه ها فضاهای گفتمانی آنها متفاوت است و قرنطینه چندان این تفاوت فضای فرهنگ دانشگاهی متفاوت را دستکاری نمی کند. بنابراین فضای فرهنگ مجازی یا فرهنگ سایبر نمی تواند تفاوت های گفتمانی دانشگاه ها را کم رنگ کند یا از میان ببرد و تفاوت های گفتمانی در دانشگاه های ایران وجود دارد. پس باید گفت فضای مجازی مکان زدایی می کند اما گفتمان زدایی از آموزش نمی کند.

نکته بعدی اینکه فضای مجازی واقعیتش این است که نمی تواند تجربه یادگیری عمیق و همه جانبه ای را برای دانشجویان فراهم کند. همان­طور که مارتین هایدگر می‌گفت: دست‌ها می اندیشند و دقیق بخواهم بگویم تیم اینگولد در کتاب «ساختن» توضیح می‌­دهد که یادگیری از طریق ساختن امکان پذیر است یعنی وقتی دست‌ها و پاهای ما، وجود ما درگیر ساختن چیزها یا انجام دادن کارهاست و یا به تعبیر اینگولد فهمیدن به لحاظ هستی شناسی پاره ای از فرهنگ ساختن و ساخته شدن است. اینگولد به ما نشان داده که نیاز داریم برای اینکه یاد بگیریم و به اصطلاح بتوانیم تجربه یادگیری عمیق داشته باشیم باید نوعی شناخت از درون پیدا کنیم و نمی توانیم فقط با گوش هایمان یا با چشم هایمان تجربه عمیق یادگیری را به دست بیاوریم.

فاضلی گفت: کرونا به ما یاد داد تجربه یادگیری، تجربه چندحسی است و نمی شود فقط با دیدن یا شنیدن چیزی را تجربه کرد. همان طور که یوهانی پالاسما می گوید: لازمه زیستن، لمس کردن جهان است. ما نمی توانیم فقط به حس بینایی خود تکیه کنیم. حس لامسه هم ضروری است. حس لامسه در واقع حسی است که در دنیای مدرن سرکوب شده است و بحران کرونا و قرنطینه این سرکوب کردن حس لامسه را تشدید کرد چون مجاورت و ارتباط چهره به چهره، هم نشینی دانشجویان، استادان و مدرسان در زیر سقفی واحد از میان رفت. در نتیجه تعادل حسی در تجربه یادگیری بهم خورد. من در کلاس های گوناگونی که داشتم تلاش کردم نوآوری هایی داشته باشم تا بتوانم دانشجویانم را بهتر درگیر فرایند یادگیری کنم و از آنها می خواستم تجربه های یادگیری خودشان را بنویسند تا در لحظه های زندگیشان بیشتر تأمل کنند و با هم گفت وگو کنند و بیشتر با آنچه می شنوند و می بینند و یا نسبت به موقعیتی که در آن قرار گرفته اند تأمل بیشتری داشته باشند. اما هیچ کدام نتوانست این تجربه چندحسی لامسه، بینایی، شنوایی، وجود ما را درگیر یادگیری کند و فضای مجازی قدرت چنین چیزی را ندارد. به همین دلیل کلاس ها، دیوارها و سقف های دانشگاه ها ارزش بی بدیلی دارند البته تجربه من باز این بود که کلاس ها از لحاظ زمانی انعطاف بیشتری دارند. فضای مجازی این اجازه را می داد که زمان کلاس انعطاف داشته باشد ولی در وضعیت عادی چنین چیزی امکان پذیر نیست و فضای مجازی این امکان را می دهد. 

دکترفاضلی در پایان تأکید کرد: فضای مجازی فرصت هایی را به ما داد و هم چنان می دهد به همین دلیل در دوره پساکرونا یا پایان کرونا نمی توانیم فضای مجازی را به عنوان فرصتی که فرهنگ مجازی دانشگاهی شکل گرفته از دست بدهیم. ما هم چنان باید رویکرد تلفیقی و ترکیبی داشته باشیم تا دانشجوها هم بتوانند از حس حضور در دانشگاه استفاده کنند. تجربه نشان می دهد در دانشگاه های گوناگون و گروه های متفاوت دانشجویی و در درس های متفاوت سهم و نقشی که حضور فیزیکی، هم جواری و یا سهم فضای مجازی هست، یکسان نیست به همین دلیل ما نمی توانیم قاعده کلی بگذاریم که دانشگاه ها کلأ باید مجازی باشد یا حضوری. راه عاقلانه و عالمانه اینست که برای هر درس، هر کلاس و هر استاد متناسب با مقتضیات آن درس یا کلاس و دانشجو یا استاد تصمیم گیری شود.

سپس نوبت به دکتر محمدسعید ذکایی استاد مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی رسید. وی گفت: بخشی از ملاحظات من همسو با صحبت های دکتر فاضلی است اما می خواهم بیشتر نیمه خالی را ببینم. کرونا یک فرصتی را برای تأمل در وضعیت تعلیم و تربیت ایجاد کرده است و فرصت ایده آلی بود برای من معلم که ببینم اساساً آموزش و تکنولوژی چه کاری انجام می دهد. بنابراین وجه مثبت این فرصت استتثایی را به  فال نیک می گیریم و غنیمت می شماریم. اما من صادقانه و شخصأ فکر می‌کنم آنچه که می تواند برآیند این تجربه در این دو سال را انعکاس دهد ایده تزلزل است. به اصطلاح ایده شکنندگی، ایده آسیب پذیری است. وقتی از تزلزل صحبت می‌کنم یعنی کنترل یک چیزی را از دست داده ایم. هم دانشجو از دست داد، هم من از دست دادم هم نهاد آموزش، دانشگاه، دانشکده، کلاس درس از دست دادند. بنابراین وقتی از تزلزل صحبت می کنیم منظور ما این در کنترل خود نبودن است، این آسیب پذیری است.

ایشان اشاره کرد: من اجازه می خواهم کمی با ملاحظات دکتر فاضلی مخالفت کنم. اینکه فضای مجازی گفتمان زدایی نمی کند و مکان زدایی می کند. اتفاقاً بحث من این است که فضای مجازی و آموزش آنلاین گفتمان زدایی هم کرد و گفتمان زدایی کردن چیز خوبی نیست. اینکه تنوعات در آموزش دانشگاه آزاد، پیام نور، علامه طباطبایی و ... ایجاد کرده، یک بخشی از این تنوعات و تفاوت ها و چشم اندازها و آنچه که فرهنگ های دانشگاهی هست به نظرم بروز پیدا کردن، نهایی شدن، توسل به آن و به یادآوردن و تداعی به آن ارزشمند است اما فضای مجازی همه اینها را استاندارد کرده است. اسکای رومی هست و با دانشگاه گیلان در ارتباطم. همان جستن کدهایی که می پذیریم و زود با آن مأنوس شدیم. این فرهنگ استاندارد شده و این فرهنگ کار کردن، حضور غیاب و دسترسی که به ما داده می شود، این همان گفتمان‌زدایی کردن است، همان تنوع را گرفتن و شکستن است. گرچه سویه دموکراتیک هم دارد و می‌تواند بالقوه این شانس را ایجاد کند، مشروط به اینکه باند و دسترسی به زیرساخت و دسترسی به خود گوشی و سخت افزار مهیا باشد که متأسفانه نیست نه در ایران و نه هیچ جای دنیا این عدالت برقرار نبوده است.

دکتر ذکایی گفت: آموزش آنلاین یک سوژگی‌های جدیدی را ایجاد کرده است، یکی آموزش استاندارد شده برای اساتید است. این زنده بودن و طبیعی بودن کلاس درس که هر جلسه اش مثل یک درامی است که درواقع شکل می گیرد و همان بیشتر به ما هیجان می داد که آماده شویم و سر کلاس برویم، این منبع رابطه از دست رفته است. نکته دیگر اینکه آموزش رسمی تر شده است. شرح درسی و برنامه و نرم افزاری و آیین هایی است که بیشتر این فضا به ما آموخته و یا طلب می کند. آموزش مجازی ممکن است برای دانشجوهای خجول و حاشیه ای که  فشار همسالان و نگاه های خیره و ... آنها همراه نیست آسوده باشند و در خلوت منزل جسارت شرکت و گفت وگو ایجاد شده باشد اما در وجه قالبش آنچه که بیشتر همکاران ما در این گفت وگوهای سریع و سیستم ها به خصوص وقتی جلسات ضبط هم می شد انفعال و حاشیه ای شدن و معاشرت پذیری کمتر مشاهده می شود.

وی در ادامه داد: مونولوگ شدن آموزش تجربه ای است که در کلاس‌هایی مانند کلاس‌های دوره کارشناسی که مهارت دانشجویانم کمتر است،مواجه بودم. مهارت خطابه را از استاد گرفتن یا بی نیاز کردن استاد از مهارت خطابه به مثابه مهارت پایه ای که آموزش و یا قضاوت های قدیمی این نگاه به هر صورت خیلی ایده آل و آرمانی است. مهارت خطابه ای که زنده سر صحنه با بدن و کلام و با مجذوب کردن دانشجو و اساساً پیاده کردن درس به مثابه یک نمایش ایجاد می شود و این استاندارد کردن لطمه جدی به آموزش دانشگاهی زده است. البته این ممکن است برای اساتید جوان تری که شاید اعتماد به نفس‌شان کمتر است و یک مقدمه‌ای نیاز داشتند شاید توفیقی باشد و بوده است. مورد دیگر اتکا به اسلاید و افراطی به اسلاید و این می‌تواند نگاه مکانیکی باشد که بیشتر یک وظیفه و یک رفع تکلیف است.

دکتر ذکایی گفت: این صمیمیت و خصوصی شدن در فضای مجازی غیر از آن صمیمیت و عاطفه پذیری است که در فضای رودرروی کلاس درس رخ می دهد و در آنجا شما از نگاه های دانشجویان، از نحوه نشستن و خیره شدن‌های‌شان، از در فکر فرو رفتن و از اضطراب ها و استرسی که برای پرسش کردن دارند و یا نشانه‌های کلامی و غیرکلامی کدهایی را پیدا می کنید برای اینکه شناختی از شخصیت آن پیدا کنید که با آن ارتباط برقرار کنید.

ایشان در پایان گفت: وقتی زیست جهان دانشجویی از دست می رود در واقع یک بخشی از فرهنگ جوانی از دست می رود و انگار چیزهایی را از دنیای جوانی گرفتیم و آن را فشرده و کوچک کرده ایم. از چالش‌هایی که همه با آن مواجه شدیم چند وظیفه شدن و چند نقش شدن است. اغلب همکارانی که با آنها صحبت کردم اذعان داشتند که حداقل طیفی از مخاطبان دانشجو به خصوص دانشگاه آزاد سرکار بودند و یک چشم‌شان به گوشی و یک چشم‌شان به کار است و پشت دخل هستند و یا رانندگی می‌کنند و درواقع آموزش تبدیل شده به زندگی دوم و به بخشی از روزمرگی‌های ما و به قول باختین زندگی دوم هم در کار است و هم جاری و هم بسط شده است. در مورد تقلب نیز فرصت های بی نظیر و خلاقانه ای نصیب دانشجویان کرد و نمرات بالا گواه بر آن است. بنابراین این نابرابری‌ها تزلزل است و شاید مهم ترین جلوه این نابرابری ها در دنیا و زیست دانشجویی بوده، در امتداد نابرابری های سرمایه ای قرار گرفتند، دسترسی های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اندکی اجتماعی. به تعبیری واقعیت اجتماعی کلاس مختل شده است و اختلال در کلاس به مثابه واقعیت اجتماعی حداقل تا امروز.

 این نشست علمی با  پرسش و پاسخ سخنرانان و شرکت کنندگان پایان یافت.