حلقه زنان 30 مهر97 2نشست حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان که در تاریخ 30 مهرماه 1397 با حضور دکتر نفیسه شریفی و پردیس عامری، دو پژوهشگر حوزه جنسیت و جامعه برگزار شد، به مواردی که به دلیل فقر تحقیقاتی، تبدیل به معضل اجتماعی و گسترش آگاهی های غلط شده اند و همچنین به تحقیق جامعی که توسط دکتر شریفی درباره سکسوالیته صورت گرفته است، پرداخته شد.

در ابتدا پردیس عامری بحث خود را آغاز کرد و گفت:با توجه به اینکه به نظر می رسد درباره مسائل مرتبط با بدن، سکسوالیته و جنس و جنسیت، اغلب دچار آگاهی های وارونه هستیم و در نتیجه این نوع آگاهی ها در اشکال مختلف متنی و تصویری خبری و سایر صورت ها، شاهد کنش های اشتباه هستیم، تلاش می کنم که به صورت اجمالی، به یک مورد دغدغه تقریباَ نوپدید جامعه ما در این حوزه و حواشی آن بپردازم. بحث بدن، که با عباراتی مثل "بدن من انتخاب من" یا "بدن من حق من" یا "حق بر بدن" شناخته می شود و متاسفانه صدای منتقدین فضای آکادمیک، میان هیاهوی سلبریتی هایی که در این باره تولید محتوا می کننند شنیده نمی شود. به عنوان نمونه، افراد شناخته شده و پرمخاطب به مدد گسترش جامعه مجازی، فعالین مدنی، سیاسی و اجتماعی در داخل و خارج کشور که گاهاَ آگاهی رسانی های غلطی را "خواسته یا ناخواسته" انجام می دهند، و مشکل اصلی این گروه، عدم اطلاع کافی از مباحث علمی مرتبط با سکسوالیته و بدن یا فقدان تسلط نظری در این راستا است که منجر به فهم غلط و تحریف شده و اشاعه این کژفهمی در میان نسل جوان، دانشجویان و مخاطبین عام می شود. این موارد ناشی از محدودیت های تحقیقاتی، نوشتاری و فقدان ترجمه های به روز در این زمینه هستند و این امر، از چالش های اصلی مطالعات اجتماعی به ویژه در زمینه جنس و جنسیت به شمار می رود. درباره مفهوم عبارات پرکاربرد مذکور، در فضاهای روشنفکری جدید، خصوصاَ فضای پرمخاطب مجازی، توسط افرادی که تنها با اعتماد بنفس ناشی از فالوئرهای بالای خود ورود می کنند، بدون اینکه از حساسیت واژگان و مفاهیم به صورت دقیق مطلع باشند، در توییتر و اینستاگرام، جریان سازی هایی انجام می شود، اما نقد جامعه آکادمیک به این جریانات این است که بنیان فکری پشت این عبارات، در فضاهای وهم آلود مجازی، نادیده گرفته شده یا به صورت وارونه نمایش داده می شود. یعنی از یک سو با چالش تعریف دقیق مفاهیم "آزادی انتخاب" و "حق بر بدن" روبرو هستیم و از سوی دیگر با چالش نادیده گرفته شدن یا عدم اطلاع اکتیویست ها و رسانه هایی فالوئر بالا، کانال ها و سایت های در ظاهر مرتبط با جنس و جنسیت، از تئوری های مهمی که با ایدئولوژی، بدن مندی، عادت واره ها و سایر مقولات مرتبط سروکار دارند، مواجهیم. درباره"بدن من"، در سال های اخیر همه بسیار می شنویم که مساله آزادی انتخاب، دغدغه اصلی است، اما ذیل آن، گاهی خارج از آرمان اصلی شکل گیری این عبارات انتقادی، مطالبی شبه علمی، دل نوشته و پرمخاطب را مشاهده می کنیم که برداشت غیرآکادمیک یا نظرشخصی برخی گروه ها یا افراد مدعی برابری خواهی و دفاع از آزادی انتخاب درباره بدن و سلبریتی های مجازی ناآشنا با این حوزه و حتی فعالان حقوق بشری هستند.

وی ادامه داد:" کلیت شعار انتقادی"حق بر بدن"، رویکردی فمینیستی براساس تقابل با نظام سرمایه داری، کالاشدگی بدن و الینه شدن اقشار تحت تبعیض و فرودست جنسی/جنسیتی دارد، پس در واقع بحث حق انتخاب درباره بدن، به چالش کشیدن ساختار قدرت مسلط و بازار مسلط قدرتمندی است که با انواع مد، لوازم آرایشی، از رنگ های مختلف لاک گرفته تا دیگر ابزار خود آرایی و جراحی های زیبایی، تلاش دارد کسب سود بیشتر کند. گاهی حتی از برخی افراد مدعی و فعال در زمینه برابری می شنویم که "بدن من، انتخاب من"، پس من آزادم که هر نوع و میزان به آرایش و زیباسازی و جراحی زیبایی و تلاش برای لاغری کلیشه ای تعریف شده و دستکاری بدنم بپردازم. البته که این موضوع اگر در قالب یک ایدئولوژی و هم راستا با تحریف ایده اصلی پشت این عبارات انتقادی درباره بدن نباشد، دغدغه ما نیست، اما وقتی تحت عنوان برابری طلبی و آزادی، کالاشدگی بدن، نوعی انتخاب معرفی می شود، جای نقد جدی دارد که متاسفانه به دلیل محدودیت های تحقیقاتی در این باره می بینیم پیروز این مناقشات بازار است که به صورت زیر پوستی می تازد. تاجایی که حتی برابری خواهان را ناآگاهانه به اسم حق انتخاب و آزادی با خود همراه می کند. طبعاَ این موارد می توانند آثار فقر پژوهشی در این زمینه باشند، که به سطح فرهنگ عام، نهاد خانواده و باورها و ذهنیت غالب جامعه، منتقل می شود. از طرف دیگر، به دلیل فقدان گفتمان سازی جدی تئوریک و پژوهش محور در این زمینه، این موضوعات گاهی عادی تلقی می شوند و جامعه از اهمیت توجه به جزییات و جوانب آنها آگاه نیست. برای درک بهتر، مروری بر برخی نظریات مرتبط می کنم، تا با تطابق تئوری ها با ایده پشت این شعارها و عبارات، به فهم نقاطی که مورد سوءاستفاده به نفع نظام سرمایه داری، قدرت و ساختار و ایدئولوژی غالب مردسالارانه قرار می گیرند، برسیم. البته که در همین بحث هم معذورات متعدد داریم و تاجایی که فضا اجازه دهد، می توانیم به ابعاد موضوع پرداخت. یعنی درگیر محدودیت های ایدئولوژیک حتی برای واگویی و نقد و هم فهمی موضوعات مهم علمی هستیم.

حلقه زنان 30 مهر97 3او افزود: اگرچه در کتاب مرجع مارکس یعنی سرمایه، فضای چندان ویژه ای به مساله فرودستی جنسی/جنسیتی و بردگی زنان در نظام سرمایه‌ داری اختصاص داده نشد، اما انگلس، در اثر مهم خود یعنی"منشأ خانواده، دولت و مالکیت خصوصی"، به جنبه‌های شخصیتی زنان، نابرابری های جنسی/جنسیتی در خانواده و تنزل تاریخی موقعیت زنان در خانواده و جامعه، یعنی آنچه در جوامع پیشاطبقاتی ناشناخته بود، به صورت مبسوطی پرداخت. مثلا انگلس مساله پرمناقشه «شکست تاریخی جنس زن هم زمان با گسترش خانواده هسته ای» را مطرح کرد. طبعا وقتی از تقابل با قدرت و نظام سرمایه داری ای که یک قشر یا طبقه را به فرودست تعریف می کند حرف می زنیم، نمی توانیم از مارکس و انگلس و سایر تئوری پردازان این دیدگاه فرار کنیم یا نوع جدیدی از فمینیسم مارکسیست بسازیم که با بازار و قدرت سرمایه، بجای تقابل، همدستی کند. لازم است برای تبیین هر جریان، فعالیت اصلاحی در زمینه های مرتبط با حق بر بدن و دور شدن از کالاشدگی بدن و نفی خودبیگانگی زنان تحت سلطه سرمایه داری، به نظریات اندیشمندان این مکتب نظری حتما رجوع شود، همچنین از دیگر افراد اثر گذار در این زمینه که به نوعی فعالیت های جنبشی در کنار دیدگاه های خاص خود برای آزادی زنان داشته است، کلارا زتکین است. او که به صورت آشکار می گوید برای آزادی زنان لازم است با نظام سرمایه داری مسلط مبارزه کرد و البته این تقابل در مساله بدن امروز ما همان کالانشدن جنسی و ابزار تبلیغ مد و کسب ثروت و قدرت و بورژوازی است. همچنین در کنار این رویکردها، دیدگاه رادیکال ها و تئوری های موجود از برخی پست مدرن ها لازم است مورد توجه باشد که هرکدام از زاویه ای تکمیل کننده این باورهای مارکسیستی در باب بدن هستند و نقد همه آنها هم به قدرت است که در زمینه مدگرایی و از خودبیگانگی بازار و سرمایه به شمار می آید. تلاش برای دور شدن از بومی سازی فمینسیم و خوانش های شخصی بدون اساس و اعتبار از این مکتب و رویکردهایش، در جوامع روبه توسعه مثل ما، آسیبی بزرگ محسوب می شود.

وی با ذکر یک نمونه تاریخی، بحث خود را ادامه داد و گفت: درسال 1954 ژوزف هنسن سردبیر هفته نامه رزمنده ویژه حزب کارگران سوسیالیست آمریکا، مقاله ای نوشت با تیتری بسیار جنجالی، «نیروهای آرایشی فروافتاده می کوشند به چروک برداری چهره بپردازند» که هنوز هم در میان روشنفکران چالش برانگیز است. گرچه با این تیتر هنجارشکن و رادیکال، او به تحقیر زنان متهم شد، چراکه تا آن موقع به صورت کلی تصور از آرایش به عنوان عملی ویژه زنان و عادی حتی خوشایند بود و کسی از منظر دیگری آن را نقد جدی نکرده بود! این نوشته جنجالی، مثل هر قلم هنجار شکن دیگر، منجر شد که سوالاتی مهم شکل گرفتند و عبرات و مفاهیمی مثل"بدن من انتخاب من" باهمین سوالات به ویژه میان مارکسیست ها، محل بحث و جدل شد. مثلا اینکه"چگونه سرمایه داران صنعت مد، با بهره گیری از از نا آگاهی جامعه، محصولات خود را فروخته و پول کلان به دست می آورند ؟" یا این سوال که :"از اساس معیارهای زیبایی در یک جامعه سرمایه داری، توسط چه گروهی و چرا تعیین می شوند و این گروه چگونه از این مسیر به دنبال فروش کالای خود و در دست گرفتن قدرت بازار با تعریف ویژگی های تحمیلی بدن زنانه هستند؟"؛ یا این که:"چرا کارفرمایان، رسانه های گروهی، دولت، دانشگاه ها و حتی کلیساها، بر «رازوری زنانه» به معنای تایید هویت سنتی کلیشه ای زن، تاکید می کنند؟". این نوع سوالات جرقه های اولیه مبحثی هستند که امروزه به عنوان"حق بر بدن"،" بدن من انتخاب من" و امثال این شعارها دیده می شوند و در تقابل با تحمیق اقشار فرودست جنسی/جنسیتی و تحمیل بدن مندی خاص کلیشه ای که توسط نظام سرمایه داری تعریف شده است، هستند. اما مساله مناقشه برانگیز این است که چرا این وضعیت در همه جای جهان کم و زیاد، و در جامعه ما به صورتی وسیع تر، تا به امروز ادامه داشته است؟ جواب ساده و واضح اینست که چون قدرت در دست سرمایه داران است و کمتر دیده می شود که به سازوکارهای اعمال قدرت و نحوه واکنش افراد به آنها توجه شود این وضع استمرار یافته است و تنها در حالت تقابل ومقاومت دربرابر قدرت و استراتژی های خاص رویارویی با کالاشدگی بدن، می توان در مسیر تحقق آرمان ورای این شعارهای"بدن من، انتخاب من"،" بدن من، حق من" گام برداشت.

وی افزود: میشل فوکو از اندیشمندانی است که درباره سازو کارهای اعمال قدرت بر جنسیت، ایده هایی قابل تامل دارد. به باور او،هیچ نوع اقتداری وجود ندارد که دربرابر خود نیروی مقاومت نیافریند. فوکو قرائتی غیردترمینیستی (غیر جبرگرایانه و غیر قرار دادی) ازسازوکارهای قدرت ارائه می کند که براساس آن، هرجا اقتدار وجود دارد، مقاومت بالقوه وگاهی ملموس دیده می شود. پس روابط قدرت هم برپایه تقابل های صورت گرفته در برابر آن ارزیابی می شوند. اما یک نکته مهم اینجا وجود دارد، تحت شرایطی که به آن "غافلگیری سازمانی" گفته می شود، امکان دارد که این مقاومت، خودش به نوعی جدید از اقتدار بر اقشار فرودست تبدیل شود. این نقطه، همان جایی است که امکان دارد دیدگاه و کنش های برابری طلبان درباره موضوع حق بر بدن هم دچار آلودگی شده یا محل بازتولید ایدئولوژی قدرت مسلط به صورتی کاملا زیرکانه و در شکلی جدید شود. وقتی بازار مد و فروش و عرضه لوازم زیبایی خاص، متوجه تقابل برابری خواهان با شعار"بدن من، انتخاب و حق من" و خطر آن برای کسب سود کلان خود می شود، با سیاستی نو تلاش می کند در این مقاومت شکل گرفته، نفوذ کند و حتی گاهی موفق می شود خود را بازتولید کرده و قویتر از قبل در شکلی جدید ظاهر شود. برخی زنان در پاسخ به اینکه"چرا تن به جراحی خاص زیبایی و دستکاری بدن دادی؟" یا "چرا تلاش می کنی با مصرف کالاهای خاص، جوانتر و زیباتر به نظر بیایی و هزینه برای ابزار مختلف آرایشی می کنی" می گویند: "این انتخاب من است و بدن من حق من است" است، در واقع در این خود ابرازی، به صورت آشکارا انحراف از وضعیت حق حقیقی انتخاب، به سوی شکل جدیدی از تجویز قدرت مسلط و تشویق به مصرف بیشتر در پوشش شعارهای آزادی خواهی و حق انتخاب، با هدف کسب سود بیشتر دیده می شود و البته هرچه بیشتر شدن کالاشدگی بدن.

عامری ادامه داد: دیدگاه دیگری که می توان به آن اشاره کرد، نظریات ساختارگرایانه پیر بوردیو است. او معتقد است که بدن تحت تاثیر برداشت های مختلف از طبقات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است، گرچه مفهوم عادت واره ای که بوردیو مطرح می کند به مفهوم گفتمان اقتدار فوکو نزدیک است، ولی او به توانایی بالقوه سوژه بر تعدیل قدرت تاکید دارد. اشاره بوردیو به "بدن مندی"body hexis یا سلوک بدنی، به این معناست که این مفهوم جلوه سیاسی همه عواملی است که عادت واره فرد را شکل می دهند. از سوی دیگر، مفهوم توهم ناخودآگاه را مطرح می کند. تصور کنید که شخصی محصولی آرایشی را براساس مد، برای زیباتر شدن و در نهایت تقویت کلیشه های موجود و کالاشدگی بدن با هدف عقب نماندن از رقابت برای تایید یا انتخاب شدن در فرهنگ مردسالارانه، خریداری می کند، که دقیقا مطابق معیارهای بورژوازی نوین است، اما در کنار مصرف این محصولات و نمایش این مصرف به مخاطبین خصوصاَ مخاطبین مجازی خود، شعار می دهد:"بدن من، انتخاب من"؟!! . یعنی با توهم آزادی انتخاب، در زمین سرمایه داری و قدرت مسلط بازی می کند و درگیر آگاهی کاذب است. این همان مشکلی است که در سال های اخیر، به وفور در میان مدعیان فمینیست رادیکال و اکتیویست های مجازی اینستاگرامی و توییتری دیده می شود. افراد مدعی فمینیست رادیکال، که مثلاَ به تبلیغ نزدن موهای زائد دست و پا به عنوان حرکتی رادیکال نگاه می کنند که البته در این زمینه بحث زیاد است و دلایل جدی آن قطعاَ مقبول است، اما در کنارش، همین افراد، با نمایش متناقضی از خود، با لباسی شیک، ژستی زنانه کلیشه ای، یا ظاهر جراحی زیبایی کرده و یا با موهای آخرین رنگ مد روز و لاک دست آخرین رنگ مدسال مخاطب عام را سر در گم میکنند و هدف اصلی گم می شود. یا از سویی با رادیکال ترین شعارها مثل همین موضوع مد شده موهای دست و پا، هیجچ تعریف دقیق غیرسنتی از آزادی جنسی ندارند یعنی یا به خارج چوب ها و تخریب شعارهای رادیکال ها ختم می شود یا خود اینها به شدت سنت زده هستند و اصولا برای این افراد در چارچوب خانواده هایشان هم صدها سد جدی هنوز برای انواع آزادی وجود دارد، چه برسد به آزادی جنسی در جامعه و فرهنگ سنتی؟ بحث ما اینست که وقتی در یک مکتب و با شعارهای یک رویکرد خاص که دارای بنیان آکادمیک جدی است ورود می کنیم یا فعالیت اغلب ژورنالیستی و در حد شلوغ کاری های مجازی می کنیم، باید دقیق از حواشی آن مطلع باشیم و نه اینکه به صورت گزینشی از هر سویی آنچه فکر می کنیم به نفع ماست به پشتوانه فالوئرهای مجازی یا شناخته شدن به عنوان سلبرتی، فعال زنان، حقوق بشر و آزادی خواه، تزریق نکنیم. گرچه به باور بسیاری، دیدگاه بوردیو به جنس و جنسیت ربط مستقیم ندارد، اما با کمی دقت می بینیم که در تمام ابعاد تحلیل او درباره بدن، ردپای مناقشات مرتبط با جنس و جنسیت قابل مشاهده است. همچنین تلاش او برای رمزگشایی از نابرابری ها، با تمرکز برکنش و واکنش های افراد در برابر قدرت و یا در خدمت سرمایه داری قرار نگرفتن بدن، کاملا َ تاثیرگذار بوده است.

حلقه زنان 30مهر97 1وی در پایان سخنان خود ابراز داشت: به طور کلی فعالیت درباب مسائلی مثل"حق بر بدن" و "حق انتخاب" در جایی معنای رهایی بخشی پیدا می کنند که ما از سه اهرم فشار موجود بر فهم عمومی در این زمینه بتوانیم رها شویم و این پروسه سخت و پیچیده است. به دلیل استقرارکلیشه های محکم و تاثیرات جدی سنت و زنانگی تعریف شده که گاهی عادی تلقی می شود. یک مسیر، تلاش برای رها شدن تیزهوشانه از تسلط بازار مکار سودجو یا همان قدرت مسلط است، مسیر دوم، رهایی از ایدئولوژی های تصمیم گیرنده برای چگونگی شکل کلیشه ای بدن است و آخرین و مهمترین اهرم، به ویژه برای جامعه امروز ما که منابع تحقیقاتی کم، ولی دسترسی به فضای مجازی زیاد دارد، رها شدن از گروه سلبریتی ها و فعالان مجازی در این زمینه، در اینستاگرام یا توییتر و سایر ابزارها است که کنش، نوشتار و گفتار غیر آکادمیک دارند اما متاسفانه پرمخاطب هستند و در نتیجه با تحمیق اقشار فرودست جنسی/ جنسیتی، این تصور را اشاعه می دهند که فرضا شکل بدن آراسته آنها به آخرین مد، استفاده از لوازم آرایشی متعدد، جراحی ها و دستکاری های بدن، انتخاب خودشان است. طبعا که قشر فرودستی که تصور کند جراحی های زیبایی، آرایش، پیروی افراطی از مد، ژست های خاص و کلیشه ای با رازوری نهفته و آشکار زنانه، انتخاب شخصی او برای بدنش است و درک نکند که این همان اعمال قدرت و سیاست بازار و قدرت ایدئولوژی غالب است که او را به بازی گرفته، دچار ستم مضاعف می شود. اگر جامعه ما، نسل جوان و برابری خواهان ما، فهم خود را از این مقولات، به سطح فعالیت های مدنی، رسانه ای و کنش های این فعالان مجازی با عکس ها و پوشش های فریبنده، تنزل دهند، یا مبانی فمینیسم رادیکال را تا این حد وارونه و غلط، یعنی آمیخته با اقدامات نمایشی بوژوازی محور و بی توجه به فلسفه ایده"حق بر بدن"و نظریات مرتبط با آن بشناسند، هم به حرکت های رادیکال جهان تا به امروز که جنبشی ترین حرکت های رهایی بخش برای اقشار مختلف جنسی/ جنسیتی تحت ستم بوده اند خیانت شده و هم مانع تراشی جدی برای توسعه فرهنگ جنسی/جنسیتی صورت گرفته است! نتیجه محدودیت های تحقیقاتی، ممنوعیت ها و مانع تراشی برای فعالیت علمی جدی، ظهور مدعیان فمینیست مانند انواع فمینیست های مارکسیست و رادیکال عجیب امروزه در جامعه ما خواهد بود که خود گرفتار مصرف زدگی هستند، اما متاسفانه الگوی نسل جوان تر، برای فهم"بدن من" یا "حق و آزادی انتخاب برای بدن" هستند. پس در این حالت، هم گفتمان جنبشی برابری طلب رادیکال به حاشیه رفته و هم کنش های غلطی شکل می گیرند که به دلیل رسانه یا مخاطب زیاد داشتن برخی افراد و گروه ها، نقد ناپذیر بودن، فقدان مطالعه کافی مرتبط هستند. ممنوعیت های بی منطق و سخت گیرانه در زمینه انجام پژوهش ها و تحقیقات علمی، منجر به شکل گیری روشنفکران تقلبی و فمینیسم پلاستیکی با شعار تندرو و ضد نظام سرمایه داری و ضد ایدئولوژی شده، که مرجع جریان سازی های اخیر هم شده اند، و در نهایت تاسف، جایگزین مقالات علمی، کتاب ها، آثار مکتوب و شفاهی تحلیلی و تئوری های مرتبط با بدن هستند.

سخنران دوم پنل، نفیسه شریفی به معرفی و توضیح در خصوص پژوهش خود که به صورت کتابی تحت عنوان "Female Bodies and Sexuality in Iran and the Search for Defiance" به چاپ رسیده است، پرداخت و گفت: این پژوهش جمع آوری روایت های دو نسل دهه سی و شصت از زنان ساکن تهران در رابطه با بدن و زنانگی شان بوده و شامل فصل هایی با موضوعات مختلف همچون: باکرگی، بلوغ، رابطه جنسی و... است. علت انتخاب این دو دهه سنی یکی به دلیل دغدغه شخصی و تجربه خود از ابراز زنانگی به عنوان متولد دهه شصت و مادرم به عنوان متولد دهه سی بوده و دلیل دیگر اینست که این دو نسل شرایط متفاوت از لحاظ اجتماعی و تاریخی تجربه کرده است در نتیجه سعی کرده ام در پژوهش به مقایسه وضعیت این دو نسل بپردازم.

وی در ادامه افزود: سوال اصلی در این پژوهش این بوده که؛ آیا نگاه این دو نسل به مقوله بدن و زنانگی خود متفاوت است؟ و چه هنجارهایی در خصوص زنانگی این دو نسل بازتولید شده است؟. در این‌ پژوهش تاکید بر روایت دارم و برای جمع آوری روایت ها حدود هشتاد مصاحبه عمقی انجام دادم. روایت یک ابزار تحلیل فمینیستی و زنانه نگر است زیرا وارد تجارب شخصی افراد می شود و می توان از این تجارب به عنوان تحلیلی برای فهم شرایط اجتماعی استفاده کرد همچنین روایت در آگاهی موثر است، زیرا بیانگر صدای افرادی است که در حاشیه قرار گرفته و تجارب مخفی زیادی دارند که این بخش ربط زیادی به سکسوالیته و بدن پیدا می کند چرا که تابو به حساب می آید. در نتیجه جمع اوری تجارب زنان در خصوص بدن خود اگاهی بخش بوده و می تواند نسل های بعد را توانمند کند.

نفیسه شریفی در خصوص چالش های پژوهشی خود بیان کرد: مهمترین چالش این بود که چگونه اعتماد این زنان را جلب کرد تا از خصوصی ترین مسائل زندگی خود صحبت کنند و همچنین در خصوص زنان دهه سی به دلیل تفاوت سنی زیاد صحبت کردن در وهله  اول برایم دشوار بود اما زنان این دهه از این مصاحبه ها استقبال کردند و برایشان جالب بود چرا که این مسایل را جایی بیان نکردند.

این پژوهشگر در خصوص بیان تجارب به فصلی از کتاب خود تحت عنوان "روایت های قائدگی" اشاره کرد و گفت: چگونه است که مسئله پریود که فیزیولوژیک است کاملا می تواند ساختارهای اجتماعی و فرهنگی که از بدن زن برساخته می شود را نشان دهد و از طریق این مسئله مثلا یک سری هنجارهایی در روابط جنسی نمود پیدا می کند، این نشان دهنده این است که، طبیعی ترین اتفاقی که برای بدن می افتد جدای از شرایط فرهنگی،اجتماعی و حتی اقتصادی نبوده و همه این ها موثر در تجارب مربوط به بدن است.

وی تاکید کرد: در خصوص روایت ها نگاه جزئی نگرانه ای داشته و به دنبال این نبودم که تغییر سیاست های جنسیتی بین دو نسل چه بوده است. برای من این مهم بود که زنان در بیان تجارب خود چه اشاره هایی به این سیاست ها داشته و آنها را چگونه برای خود معنا کرده و سعی کرده به جنبه هایی بپردازم که کمتر بررسی شده است. مثلا در زمان جنگ تعداد زیادی از زنانی که همسرشان شهید شده بود ازدواج دوم کرده و حتی همسر دوم مردی می شدند.اما اینکه بعد از ازدواج این زنان با چه مسائلی دست پنجه نرم کرده اند زن اول و دوم چه شرایطی داشته مغفول ماند و به حاشیه رانده شده است.
حلقه زنان 30 مهر97 4
نفیسه شریفی بیان کرد: نقدی که در پژوهش خود انجام دادم مربوط به تصویری است که از زنان خاورمیانه به خصوص کشورهای مسلمان نشین داده می شود. یکی زنان منفعل است که در برابر هنجارها و ساختارها ی مردسالارانه واکنشی نشان نداده و دیگری زنان مقاوم که سعی کرده با سبک زندگی خود و حتی نوع پوشش، سیستم قدرت را به چالش بکشد. این دو دسته کردن در کتاب پردیس مهدوی به اسم "قیام پرشور: انقلاب جنسی در ایران" وجود دارد و قابل انتقاد است؛ گروهی از جوانان شمال شهری که به روز و روشنفکر بوده و در مقابل، افرادی که مذهبی بوده و در برابرگروه دیگر قرار داشته و به این نتیجه در کتاب خود می رسد که انقلاب جنسی که در ایران توسط گروهی از جوانان بورژوا اتفاق می افتد. به نظر من این تصویری که ارایه شده بسیار ساده انگارانه است و افرادی وجود دارند که نمی توان در هیچکدام از این دسته بندی ها قرار داد و این موارد در بین مصاحبه شونده ها یافت میشد.

این پژوهشگر خصوص یافته های پژوهش خود گفت: در بین مصاحبه شونده های دهه سی به این نتیجه رسیدم که علاقه به آگاهی در خصوص بدن و جنس در بین زنان این نسل افزایش پیدا کرده و دلیل آن می تواند این باشد که اطلاعات مختلفی در خصوص مسائل جنسی از طریق مختلف نشر می شود و همچنین تغییر سیاست های جمعیتی دولت بعد از جنگ با عراق است و دلیل دیگر این است که کارکرد سکس به عنوان تولید مثل به منبعی برای لذت تغییر پیدا کرده و گفتمان مذهبی در این خصوص موثر عمل کرده است. از دیگر نتایجی که از طریق مقایسه دو نسل حاصل شد، این بود که، استفاده زبانی بین دو نسل متفاوت بوده و بین دهه سی لغت هایی به کار میرفت که برای نسل ما بی معنا بود و همچنین شرم و حیا بین دهه سی خیلی پر رنگ و بیشتر بود. نسل دهه شصت راحت صحبت می کردند اما خیلی وقت ها از واژگان انگلیسی استفاده می کردند و این خود جای تحلیل دارد که زبان فارسی درمورد سکسوالیته زبانی ناکارآمد است و در عین حال رکیک و زشت شمرده می شود که همه این ها برامده از نگاه فرهنگی ما به مسئله سکسوالیته است.همچنین راحتی زنان با بدن خود زمانی اتفاق میوفتد که زن ها به لحاظ اقتصادی مستقل هستند و این مسئله اقتصادی بین این دو نسل مورد پژوهش فاکتور مهمی بود. این استقلال زن را بی نیاز از تکیه کردن به همسر یا پدر خود کرده و در نتیجه راحت تر در خصوص بدن خود تصمیم می گیرد. درین پژوهش سعی کردم نشان بدهم یک طیفی از رفتار و کنش های متفاوت وجود دارد و نمی توان دسته بندی خاصی مطرح کرد و هم این مسئله را مطرح کنم که زنان دو نسل مورد پژوهش چگونه با هنجار و ارزش هایی که در خصوص بدن و زنانگی دارند کنار امده و با آن زندگی می کنند .