حوا محمدی*

به مناسبت روز جهانی «پیشگیری از خودکشی» روز دوشنبه 11 شهریور ماه 1398 نشست «بازخوانی آرای دوركيم در باره پديده خودكشی در زمان صلح» به همت گروه علمی - تخصصی جامعه شناسی صلح انجمن جامعه شناسی ایران با مشارکت گروه مسائل و آسيب های اجتماعی و انجمن مددکاران اجتماعی ایران در سالن اندیشگاه فرهنگی کتابخانه ملی برگزار شد. سخنرانان نشست دکتر احمد بخارایی (جامعه شناس و استاد دانشگاه)، دکتر سید حسن موسوی چلک (رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران)، اردشیر بهرامی (پژوهشگر مسائل اجتماعی ایران و مطالعات شهری)، پژوهشگر مهمان سیروان محمودی (مدیر دفتر سردشت انجمن جامعه‌شناسی ایران) بود که در این زمینه به سخنرانی پرداختند.

خودکشی در زمان صلح1

خودکشی پیامد نهایی نا امیدی است

در ابتدای این نشست، حسن امیدوار گفت: خودکشی با ترکیب عوامل بیولوژیکی، روانشناختی ، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شکل می‌گیرد. روانشناسان هنگام تلاش برای توضیح خودکشی، بر عوامل سطح فردی مانند سابقه بیماری روانی یا سوء مصرف مواد تأکید می‌کنند. جامعه‌شناسان نیز به جنبه‌های مهم اجتماعی خودکشی با تمرکز بر پویایی خودکشی در سطح کلان ساختارها توجه دارند.

او با بیان اینکه روز جهانی پیشگیری از خودکشی فرصتی برای ارتقاء آگاهی جامعه از پدیده خودکشی و ارائه ابتکارات و اندیشه‌های جدید برای جلوگیری از مرگ ‌و میر قابل پیشگیری هزاران نفر در سراسر جهان است، ادامه داد: توجه و حمایت دولت، جامعه مدنی، رسانه‌ها همراه با آموزش و ارائه اطلاعات مربوط به خودکشی، بی‌شک عملکردها و راهکارهای پیشگیری از خودکشی را بهبود خواهد بخشید چرا که اطلاعات در مورد روند و عوامل خودکشی می‌تواند برای برنامه‌ریزی یک استراتژی پاسخ به خودکشی مفید باشد، این حمایت‌ها باعث افزایش تفاوت در ارتقاء آگاهی و ترغیب گفت‌وگوها خواهد شد.

امیدوار افزود: داده‌های مربوط به خودکشی بینش درستی در مورد تأثیر زمینه‌های فرهنگی و ساختارهای کلان اجتماعی بر میزان خودکشی ارائه می‌دهد، اما از آنجایی که میزان بالای خودکشی غالباً به عنوان سندی مبنی بر عدم موفقیت اجتماعی یا فقدان خوشبختی اجتماعی معرفی می‌شود و به تعبیری، خودکشی پیامد نهایی نا امیدی است و از نظر دورکیم نیز خودکشی نمونه بارز قطع ارتباط روابط بین افراد و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند عنوان می‌شود لذا بعضی از کشورها از ارائه آمار دقیق خودکشی اجتناب می‌کنند.

وی گفت: آرای دورکیم در کتاب خودکشی (دورکیم ، 1897) در مورد پدیده خودکشی هنوز یکی از مبانی جامعه شناسی تجربی است و مطالعات مقطعی و طولی متعددی نیز طی دهه‌های گذشته از آرای دورکیم حمایت می کنند که انسجام اجتماعی به همراه ترکیب مذهبی و جمعیتی (خانواده و ازدواج) و شرایط اقتصادی با میزان خودکشی دارای همبستگی است. دورکیم در مورد پدیده جنگ معتقد بود که جنگ خودکشی را کاهش می دهد. وی استدلال می کرد که جنگ ها با ایجاد احساسات جمعی، تحریک روحیه میهن پرستی، ایمان ملی و غیره باعث ادغام و انسجام قوی تر جامعه می شود (2002 ،166)، زیرا اعضای گروه، گرد هم می آیند تا از منافع جمعی در برابر یک مهاجم بیگانه دفاع کنند، اما زمانی که جنگ متوقف می شود یعنی در زمان صلح با ایجاد یک خلاء انسجام اجتماعی، خودکشی افزایش می یابد.دورکیم باور دارد در شرایط پس از جنگ (یعنی زمان صلح)، در جامعه نظم یافته جدید افراد تمایل بیشتری به درونی شدن پرخاشگری و سرخوردگی دارند و به همین دلیل خودکشی افزایش می یابد. دورکیم جنگ را بخشی از زندگی سیاسی می دانست که همراه با دین و زندگی خانوادگی به عنوان سه حوزه برای التیام و تقویت انسجام اجتماعی، یکپارچگی و اتحاد عناصر مختلف اجتماع کار کرد دارند. وی معتقد بود که نهاد دین و نهاد خانواده و پدیده جنگ هر سه شرایط خشونت درونی (خودکشی) را تقلیل داده و خشونت بیرونی را افزایش خواهند داد.اما مطالعات جدید پیرامون جنگ و خودکشی، پیچیدگی های جامعه شناختی خودکشی را آشکار نموده اند به شکلی که یافته های این مطالعات بخشی از آرای خودکشی در زمان صلح دورکیم را به چالش می کشد.

امیدوار گفت: تاثیر صلح بر روند خودکشی از این گونه مطالعات جدید است که با رویکردی انتقادی به ارزیابی آرای دورکیم در مورد خودکشی در زمان صلح می پردازد زیرا آرای دورکیم در مورد اینکه جنگ میزان خودکشی را کاهش می دهد و در زمان صلح با ایجاد یک خلاء انسجام اجتماعی خودکشی افزایش می یابد، این ایده فرهنگ صلح را که جامعه صلح آمیزتر، منسجم تر است را زیر سئوال می برد.

زیست جهان خرده فرهنگ­ها، تجربه جنگ و خودکشی در غرب ایران

در ادامه اولین سخنران جلسه، اردشیر بهرامی با اشاره به اینکه بر اساس آمارهای موجود طی چند دهه گذشته در استان های غرب کشور بالاترین میزان خودکشی، اقدام به خودکشی و قتل های خشونت آمیز را داشته ایم گفت: همه آمارها و بررسی ها یک واقعیت تلخ را نشان می دهند؛ اینکه بالاترین نرخ خودکشی، اقدام به خودکشی، بالاترین نرخ بیکاری و پایین ترین سطوح توسعه یافتگی را داشته ایم. به طور مثال میانگین نرخ خودکشی دو تا سه برابر میانگین کشوری است و در این مناطق به عنوان یک «مسأله اجتماعی» مطرح است. اگرچه سیاست جامع و مدونی برای پیشگیری و مداخله در این مناطق وجود نداشته است.

وی گفت: می خواهم در این نشست براساس یافته های کتاب «فرهنگ، توسعه و خودکشی در غرب ایران» نخست به تعریف خودکشی، سپس به ابعاد جامعه شناسی تاریخی، زیست جهان خرده فرهنگ ها و خودکشی و تجربه جنگ تحمیلی پدیده اجتماعی شوم در غرب ایران بپردازم. خودکشی کنشی اعتراضی - تاریخی به شرایط فقر، محرومیت، بی عدالتی، و نابرابری های اجتماعی در زندگی است. از منظری دیگر خودکشی واکنشی به زیست جهان خرده فرهنگ های سنتی که مانع تحقق استعدادها، خواسته ها، آرزوها و امیال فردی است که در دروان نوسازی بازتولید شده اند. در واقع خودکشی واکنشی به موقعیت ها و احساس پوچی، بی قدرتی و ناتوانی در برابر شرایط تحمیل شده اجتماع و انسداد اجتماعی است. تجربه جنگ تحمیلی علیرغم تقویت ارزش های ایثار، مقاومت، شهادت و میهن پرستی، اثرات روحی روانی متعددی بر پیکره اجتماعی جامعه داشته است. انتظار نداریم در دوران جنگ فرهنگ صلح و نوع‌دوستی، نهادهای مدنی توسعه یابد. اتفاقاً در دوران پس از جنگ، مهاجرت و فروپاشی اجتماعی رخ داد. برنامه های توسعه ای مبتنی بر رویکردهای توسعه متوازن در این مناطق توسط دولتها صورت نگرفت و تمام کانون برنامه های توسعه متوجه مناطق مرکزی کشور بود و به این دلیل است که قطب های اقتصادی، صنعتی و تولیدی کشور در مناطق مرکزی و کویری کشور شکل گرفت و به نوعی طی این چهار دهه شاهد حاکمیت خرده فرهنگ کویری بر برنامه های توسعه ای کشور بوده ایم. برآیند و نتایج توسعه پس از جنگ در مناطق غرب ایران افزایش شکاف­ های طبقاتی، نابرابری­ های اجتماعی، منطقه ­ای است. رشد فقر و محرومیت و انزوای جغرافیایی مناطق غرب حاصل بی توجهی به ظرفیت های توسعه ای مناطق کشور بوده است. نتایج مطالعات و گزارش‌های علمی نشان می دهد: خشونت‌ها در دوران پس از جنگ بیشتر شده است، خودکشی شیوع پیدا کرد و تاکنون از ساحت جامعه جنگ زده برچیده نشده است. زیست جهان خرده‌فرهنگ‌ها را به بیان ساده می‌توان اینگونه تعریف کرد: «مجموعه ارزش‌ها، هنجارها، باورها، اعتقادات، مناسک، سنن و مناسبات اجتماعی که به صورت عینی و ذهنی ریشه در فرهنگ گذشته جامعه دارند و تنظیم کننده بخشی رفتارها و کنش‌های افراد هستند». این خرده فرهنگ‌ها اگرچه در بسیاری از فرهنگ‌ها اقوام و مناطق مختلف کشور وجود دارد، اما در مناطق غرب کشور عمومیت دارد و نهادینه شده‌­ و از شدت بیشتری برخوردارند. لازم به توضیح است که این خرده فرهنگ‌ها به مثابه یک سامان ارزشی – هنجاری در جامعه غرب کشور بسیاری از مناسبات اجتماعی و فرهنگی را تبیین می‌کنند. ظهور عشق رمانتیک، انتخاب­ های­ عقلانی، تحقق استعدادها و خواسته ­های فردی همچون ازدواج، شغل، محل زندگی، علائق و سلایق و سبک زندگی توسط نسل­ های جوان­ تر، افزایش آگاهی و مطالبه­ گری حقوق فردی و اجتماعی زنان و دختران، داشتن زندگی عاری از خشونت موجب تضعیف سلطه سنت­ ها در عرصه کنشگری شود. در فضای اجتماعی که زیست­ جهان سنت­ها پویاتر و قوی ­تر است و عرصه را بر تحقق استعدادها و خواسته ­ها و امیال تنگ تر می­ کند شاهد بروز کنش ­ها و منش­ های خشونت آمیز، انسداد اجتماعی، طرد اجتماعی، رنج، یأس و افسردگی­ ها و خودکشی ها هستیم. ارزش‌های بازمانده از تاریخ زندگی اجتماعی منطقه مبتنی بر معیشت، کوچ نشینی، شکار و کشاورزی در دوران زندگی مدرن بازتولید شده است و جامعه میل به عبور از آن را ندارد. ارزش های مبتنی بر سوگواری، جنگ و تفنگ، تقاص، حفظ حیثیت، شرف و ناموس، در دوران نوسازی سامان هنجاری خود را بازتولید کرده است و بخش زیادی از کنش‌های خشونت آمیز در فضای کنشی خانواده پدیدار می شود و فهم مشترک، استعدادها و نشاط اجتماعی در فرایند بازتولید زیست جهان سنت ها را پدید می آورد. پدیداری این وضعیت موجب انسداد اجتماعی و اختلال در نظام روابط و مناسبات اجتماعی در جامعه شده است. همانطور که در بحث «خرده فرهنگ تقاص» اشاره شد که این خرده فرهنگ در اشکال و رفتارهای متنوعی همچون، نزاع‌های جمعی، قتل‌‌های خشونت آمیز و خودکشی‌ها در حال بروز و ظهور است. افراد تحت خشونت در خانواده از جمله زنان و نوجوانان و جوانان که توان مقابله در برابر خشونت را ندارند معمولاً با شیوه‌ای انفعالی اقدام به خودکشی می‌کنند. یعنی خشم و انتقام گیری و تقاص از دیگری که معطوف به خود می‌شود. اگرچه بر اساس نتایج کتاب «فرهنگ، توسعه و خودکشی در غرب ایران» خودکشی یک کنش اعتراضی است که باید هم در سطح ساختارهای کلان جامعه شناسی، فرهنگ، توسعه و جنگ به آن پرداخت و هم در سطح کنش های متقابل خرد، در سطح روابط و مناسبات درهم تنیده اجتماعی که سطح قدرت کنشگری فرد را تعریف می کند و در هر صورت خودکشی کنشی اعتراضی به ساختارهای نابرابر قدرت در سطوح خرد و کلان است.

نقدهایی بر نظریه خودکشی دورکیم

اردشیر بهرامی ادامه داد: استدلال و نتیجه علمی کتاب این است که در مناطق غرب ایران قوم گرایی، طایفه گرایی و خانواده گرایی و جامعه گرایی شدیدی بر زندگی مردم شهر و روستا حاکم است که برخی افراد در این شرایط قدرت کنشگری اجتماعی را از دست داده و به انفعال کشیده می شوند. در این شرایط خرده فرهنگ های سنتی سوگ بر ساحت جامعه سنگینی دارند و کنش های شادی آور را مذموم می داند. در این جامعه عمل خودکشی در جهت اعتراض به این جامعه گرایی است. بنده بر این باورم که نظریه کلاسیک خودکشی دورکیم برای تبیین و تحلیل خودکشی‌های ایران کارآمد نیست. ضرورت دارد پژوهشگران با روش‌ها و رویکردهای مطالعات کیفی (گرندد تئوری، پدیدارشناسی، روایت پژوهشی و..) به مطالعه خودکشی بپردازند. زیرا دورکیم در مطالعه و تحلیل خود از خودکشی‌ها، به خاطر رهایی از تناتض فکری و تئوری خود که (از یک طرف معتقد به سوسیالیسم و طرفدار نظم جامعه و از طرف دیگر معتقد به لیبرالیسم و فردگرایی است) علت خودکشی‌ها را در بی هنجاری جستجو می‌کند؛ دورکیم نوع چهارم خودکشی (سرنوشت گرایانه) را خیلی به اختصار و بی‌توجه و تنها در یک پاورقی در پایان فصل با اهمیت «بی‌هنجاری» Anomic توضیح می‌دهد. در حالی که بر اساس نتایج این مطالعه گروه زنان و جوان در برابر شرایط فقر، سطح قدرت پایین‌تر نسبت به مردان دارند، دست به این اقدام اعتراضی زده‌اند. برای فهم و تبیین انسان شناختی وجامعه شناختی خودکشی در مناطق غرب کشور باید زیست جهان خرده فرهنگ هایی که انسان ها با آن احساس، اندیشه و زیست می کنند را به درستی فهمید و کنش های قربانیان خودکشی را در زمینه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی جامعه خود، مطالعه و تحلیل نمود و ریشه­ های آنرا در سیر تاریخی و تحولات اجتماعی تبیین کرد. زنان متأهل - همانند گروه بردگان مورد نظر دورکیم - در موقعیت نابرابر نسبت به مردان آنان را برای تغییر این شرایط و عدم تحمل آن به خودکشی متوسل نموده است. خودکشی‌ها به دنبال خشونت‌ها رخ می‌دهدو این در حالی است که در کتاب دورکیم مفهوم و واژه‌ای به نام «خشونت» دیده نمی‌شود. کنش‌های روزمره از همکاری، صلح و دوستی تا دشمنی، تخاصم و خشونت و خودکشی ریشه در زیست جهان خرده فرهنگ ها دارد. وجود پیوندهای خونی، قومی، زبانی، خویشاوندی، مکانی، اجتماعی و درهم تنیدگی روابط اجتماعی و انسجام اجتماعی (نظارت اجتماعی شدید، دخالت شدید در زندگی) ریشه در زیست جهان سنت ها دارد. دورکیم فقر را مصونیت بخش می‌داند و معتقد است که فقر مانع شکل گرفتن رؤیاهای بلند پروازانه فرد ‌می شود و عامل نگهدارنده فرد در درون جامعه و مصونیت در برابر خودکشی است. در حالی که فقر و بیکاری از مهمترین زمینه‌های خودکشی‌ است. نسل جوان بیشترین قربانیان خودکشی‌ هستند. اکثر خودکشی‌های مناطق غرب کشور قابل پیشگیری و کنترل هستند. زیرا نیت و هدف افراد اقدام کننده به خودکشی، رسیدن به مرگ نیست، بلکه اعتراض، جلب توجه و ترساندن، واداشتن خانواده و اطرافیان برای رسیدن به اهداف خویش است. خانوادها و اطرافیان، آگاهی و مهارت لازم را برای کمک به فرزندان در معرض انتحار را ندارند. نظام مداخلات مددکاری و روانشناسی ما در جامعه روستایی وجود ندارد در حالی که خودکشی در روستاها بیشتر از شهرهاست. فضای گفتگو و تفاهم در تعاملاًت زندگی روزمره کمتر وجود دارد و بیشتر شاهد فضای تهمت زنی، انگ زنی، تقاص گرفتن، تخاصم هستیم. فرد منتحر نیز توانایی عبور از بحران‌های فکری و زندگی را ندارد. توسعه نظام مددکاری اجتماعی و سازمان‌های مردم نهاد در راستای آگاهی بخشی به جامعه و رفع فقر و محرومیت از چهره زندگی اجتماعی مردم است.

ماهيچ برنامه مشخصي در زمينه پيشگيري از خودكشي نداريم

در ادامه نشست سید حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران، با بیان اینکه در سال 1373 در بیمارستان ولیعصر اراک، با چند پدیده مواجه شدم؛ یکی خشونت بود و دیگری اعتیاد و خودکشی افزود: در مورد اعتیاد می توانستیم صحبت کنیم اما درباره خودکشی، محکوم به سکوت بودیم و در بین آسیب های اجتماعی، قبح خودکشی بیشتر بود و سعی می شد این موضوع بایکوت و انکار شود. از سویی کمتر روزی بود که با موارد خودکشی مواجه نشویم و هیچ سیستمی جهت درمان و کمک به اقدام‌کنندگان و درگیرشدگان در این زمینه وجود نداشت. من در سال 88 اورژانس اجتماعی را تأسیس کردم که می توان گفت حتی اکنون مهمترین سیستم مداخله‌گر در زمینه آسیب های اجتماعی است. حدود شش سال قبل، اولین همایش ملی خودکشی در دانشگاه علوم پزشکی ایران و سال بعد از آن در زنجان بود و به این ترتیب هر سال به مناسبت روز جهانی پیشگیری از خودکشی، نشستی برگزار شد. حدود چهار سال قبل، اولین جمعیت پیشگیری از خودکشی تأسیس شد. در آن نشست ها به خوبی به خاطر دارم که همیشه تردید داشتیم که آیا می توان با شفافیت صحبت کرد؟ چون همیشه با دید امنیتی به این موضوع نگاه می شد که بخشی از آن به دلیل باورهای اشتباه جامعه به این مقوله بوده است. آمارهایی که من در اختیار دارم، آمارهای ثبتی است. از سال 84 به بعد پزشکی قانونی آمار منسجم تری را ارائه کرد. به طور کلی میان آمار اعلامی مراکز مختلفی چون پزشکی قانونی، نیروی انتظامی، بهزیستی و ... تفاوت و فاصله‌ای دیده می شود که متأثر از تفاوت دیدگاه مراکز مختلف به مسئله و تأثیرگذاری این سوگیری در پرداخت به موضوع است. در سال 82، طرح جامع کنترل و کاهش خودکشی در سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور نوشته شد، و علی رغم گرد هم آمدن سازمان ها، اما در عمل نتیجه ای را در پی نداشت و گام مثبتی برای تحقق آن برداشته نشد. یکی از نیازمندی های این مسأله، ثبت دقیق اتفاقات با حوزه پراکندگی وقوع آن است که هنوز هم فاقد آن هستیم و به همین دلیل نمی توان قضاوت صحیحی نسبت به مسئله خودکشی داشت. البته این چالش فقط مربوط به کشور ما نمی شود و سایر کشورها نیز به نوعی با آن مواجه هستند.

رئیس انجمن مددکاران اجتماعی افزود: من معتقد هستم خودکشی جزیره نیست. هنگامی که پدیده ای چون خودکشی اتفاق می افتد، حتماً باید مجموعه ای از عوامل در نظر گرفته شود. میزان پرونده های قضایی نشان می دهد وضعیت و احوال حوزه اجتماعی خوب نیست و به همین دلیل اتفاقاتی چون خودکشی در جامعه اتفاق می افتد. آمار وزارت بهداشت می گوید در تهران از هر چهار نفر، یک نفر دچار اختلالی است که نیاز به مداخله داشته باشد. این آمار بالایی است. در حال حاضر دو میلیون و هشتصد هزار نفر معتاد داریم و آمارها نشان‌دهنده افزایش این تعداد است. علاوه بر این تعداد، یک میلیون و دویست هزار نفر را نیز افرادی تشکیل می دهند که به صورت تفننی مواد مخدر را استفاده می کنند. این ترکیب نشانگر این است که جامعه به دنبال شادی های آنی است و این نگران کننده است. 21میلیون نفر در محلاتی زندگی می کنند که فاقد حداقل امکانات هستند. به لحاظ طبقه بندی، خشونت رده سوم پرونده های قضایی کشور را تشکیل می دهد. آمار وزارت علوم نشان می دهد 27 درصد دانشجویان کشور دچار مشکلات روانشناختی هستند. 33 درصد از دانشجویان از زندگی خود ناراضی هستند و 27 درصد نیز نسبت به آینده بدبین می باشند. بر اساس آمار اعلامی پزشکی قانونی، سال 95 و 94 بیش از نه درصد تغییرات مثبت در آمار فوت کنندگان ناشی از خودکشی داشته ایم. سال 96 پنج درصد و سال 97 ده درصد بوده است که نشانگر رشد دو برابری است. پژوهشی را دو سال قبل آقای نوربالا در وزارت بهداشت انجام دادند که طی مصاحبه با شش هزار خانواده تهرانی، 30 عامل استرس آور را شناسایی کردند. از این تعداد، شش مورد ابتدایی مربوط به نگرانی بود. در سال های اخیر آمار فوتی های ناشی از خودکشی افزایش داشته است. آمار پزشکی قانونی در سال 97 نشان می دهد بالاترین آمار خودکشی منجر به فوت مربوط به استان ایلام بوده است. در واقع آمار این استان تقریبا سه برابر میانگین کشوری بوده است. استان های کرمانشاه، کهکیلویه و بویر احمد در رده های بعدی قرار دارند. در واقع تقریباً میانگین خودکشی در نیمی از استان های کشور از میانگین کشور بالاتر است. 52 درصد در سال 97 اقدام کننده خودکشی به صورت حلق‌آویز داشته ایم این در حالی است که در گذشته این شکل از خودکشی را کمتر شاهد بودیم. این مسئله نشان می دهد مسیری را که افراد را به خودکشی می رساند آن قدر قوی است که شکل خشن آن را انتخاب می کنند.

موسوی چلک خاطر نشان کرد: در بحث رده سنی، 3/8 درصد زیر هجده سال بوده اند که برای این رده سنی، رقم بالایی است. در میان رده های سنی، 30 تا 39 سال بیشترین آمار خودکشی را به خود اختصاص می دهد که این رده سنی، مربوط به قشر فعال و جوان جامعه است. اقدام به خودکشی عمدتاً از میان افراد با تحصیلات پایین رخ می دهد. یکی از محرک ها در زمینه خودکشی بحث اقتصاد، ناکامی و شکست در اقتصاد است. بیشترین فوتی های ناشی از خودکشی شاغل بوده اند. خودکشی در مردان بیش از زنان بوده است. زنان 30 درصد از کل این جمعیت را به خود اختصاص داده اند. در سطح بین المللی کشورهای اروپای شرقی بیشترین آمار خودکشی را دارا هستند که به ترتیب می توان به کشورهای لیتوانی، روسیه، گویان، کره جنوبی، بلاروس، بلژیک و بوتان اشاره کرد. در مورد کشور بوتان با آنکه در سطح رضایت از زندگی در رتبه اول قرار دارد اما نرخ خودکشی بالایی را به خود اختصاص داده است و این موضوع جای بررسی دارد. بر اساس آمار سازمان جهانی بهداشت در سال 2018 رتبه ایران در بحث خودکشی در سطح جهانی، 142 است. در حالی که در اکثر کشورها آمار خودکشی بیشتر معطوف به رده سنی سالمند و بالای 70 سال است، اما در کشور ما این وضعیت کاملاً معکوس و مربوط به نیروی جوان و فعال جامعه می باشد که به لحاظ جامعه شناسی قابل تحلیل است.

این استاد دانشگاه گفت: در زمینه اقدامات انجام شده در حوزه خودکشی، ما هیچ برنامه مشخصی در زمینه پیشگیری نداریم. عموم اقدامات ما در سطح آموزش های عمومی و به صورت مهارت های زندگی است. تنها یک برنامه دو، سه ساله ای در سال های 74 تا 76 در ایلام توسط بهزیستی اجرا شد که در آن سال ها توانستند 2 تا 3 درصد روند رشد را کاهش دهند. پس از این برنامه، دیگر برنامه مشخصی در زمینه پیشگیری از خودکشی اجرا نشد و آموزش ها جنبه غیرمستقیم یافت. در حوزه مداخله، تنها یک برنامه داریم که در حوزه اورژانس اجتماعی است. اگر قصد مداخله گری در این حوزه را داریم، رویکردهای فردی باید مدنظر قرار گیرد، علاوه بر آن باید در جهت سیاست‌گذاری نیز اقدام کنیم. جامعه ما جامعه تاب‌آوری نیست و مدارا و مسئولیت‌پذیری که منجر به کفایت شود را نیاموخته است. آنچه مسلم است برای بسیاری از مؤلفه های اجتماعی نظریاتی که بتوانند مبنای تحلیل قرار گیرند وجود ندارد.

موسوی چلک در پایان بحث خود چند نکته مهم را بیان کرد:

  • از تاثیرپذيري خودکشی از تصمیمات سایر حوزه ها غافل نشویم.
  • همکاری بین سازمانی مد نظر قرار گیرد.
  • همکاری بین رشته ایی مهم است.
  • توجه به سه بعد فرد، خانواده و جامعه مد نظر قرار گیرد.
  • نیازمند نظامي دقیق تر و منسجم تر در زمینه خودکشی هستیم.
  • نیازمند تولید دانش بومی در این زمینه هستیم.
  • سیاست رسانه ایی در حوزه خودکشی مورد توجه قرار گیرد.
  • به سطوح مختلف پیشگیری از خودکشی توجه شود.
  • برنامه های پیشگیرانه متناسب با َشرایط فرهنگی، اولویت ها، مخاطبین برنامه ها و .... باشد.
  • تجارب داخلی در رشته ها و تخصص ها و سازمان های مختلف ثبت شود.
  • تحلیل وضعیت موجود با مبانی نظری موجود ضروری است.
  • خودکشی در کردستان، لرستان و آذربایجان غربی به صورت یک بحران درآمده است.

در ادامه چهارمین سخنران نشست، سیروان محمودی مدیر دفتر سردشت انجمن جامعه­ شناسی ایران با تشکر از گروه های جامعه شناسی صلح و مسائل و آسیب­ های اجتماعی انجمن جامعه­شناسی ایران که نسبت به مسائل جامعه دغدغه ­مند و فعال هستند، سخنان خود را آغاز نمود و با بیان اینکه طبق آمارهای جهانی سال 2017 در مورد پدیده خودکشی، ایران با نرخ خودکشی 4.1 در هر یکصدهزار نفر و با رتبه 142 نسبتا جایگاه مطلوبی در جهان دارد گفت: همین آمارها و میانگین آنها، باعث شده است که خودکشی در ایران به صورت مسأله­ای نه چندان مهم تلقی شود و نهادها و سازمان­ های مسئول نسبت به آن بی­تفاوت باشند. باید اذعان کرد، خودکشی در کردستان، لرستان و آذربایجان غربی به صورت یک بحران درآمده است. به طوری که شهر ایلام با نرخ بیش از 70 مورد در هر یکصدهزار نفر به پایتخت خودکشی­ ها و خودسوزی­ های جهان تبدیل شده است و همین توزیع بالای فراوانی خودکشی ­ها در مناطق لرستان، کردستان و آذربایجان غربی و عکس آن در دیگر مناطق ایران، سبب شده که بحران خودکشی در این استان­ها، قربانی میانگین و ریاضی کردن نرخ خودکشی نسبت به کل ایران شود. همچنین الگوی جوان بودن خودکشی و افزایش خودکشی در بین زنان و دلایل و انگیزه­ های افرادی که اقدام به خودکشی می­ کنند (مانند؛ فقر، بیکاری، تبعیض، بی­عدالتی، توسعه نامتوازن و نابرابر و وجود نظام مردسالاری، شکاف­­ های اجتماعی از جمله؛ شکاف گفتمانی، شکاف ارزشی، شکاف نسلی، شکاف هویتی و همچنین عدم وجود آزادی­ های اجتماعی و سیاسی، جامعه بسته و انعطاف­ ناپذیر و...) نسبت به کشورهای دیگر که خودکشی در آن­ها در سنین بالا رخ می ­دهد و اهداف و انگیزه آنان متفاوت با جامعه ماست و این نکته را به ما می‌ر­ساند که خودکشی در جامعه ما به صورت مسأله­ ای بحرانی و فراگیر درآمده است و متفاوت با دیگر جوامع است.

خودکشی در زمان صلح2

وی ادامه داد: فکر نکنید کسانی که درباره مسأله خودکشی کتاب یا مقاله می­ نویسند و یا همایش برگزار می­ کنند و... از خودکشی عبور کرده ­اند و می­ خواهند برای دیگران و جامعه نسخه بپیچند، نه اتفاقاً ما هم در معرض خودکشی هستیم و شاید به ذهن بیشتر ما خطور کرده باشد. من بارها به خودکشی فکر کردم و تصمیم گرفتم اما تنها مانع و دلیل انصراف من از خودکشی این جمله ا­ست که «زندگی را به میدان و عرصه­ ای برای مقاومت و مبارزه انتخاب کردم» و هیچ وقت دست از مقاومت و مبارزه نخواهم کشید و به قول میشل فوکو باید در برابر همه نیروها و فشارهای اجتماعی و در مقابل قدرت و.... «مقاومت» کرد. من به آمارهای خودکشی در شهرستان سردشت بسنده می­ کنم به این خاطر که مسأله خودکشی در شهرستان سردشت به بحرانی اساسی تبدیل شده است. در جریان جلسه «کمیته پیشگیری از خودکشی» که در خردادماه 1398 در اداره فرمانداری شهرستان سردشت برگزار شد، اداره بهداشت و درمان این شهرستان آمارهای زیر را ذکر کرده بود و بلافاصله در کانال و سایت­ های خبری محلی و منطقه­ ای منتشر شدند. «در سال گذشته (۱۳۹۷)،۲۱۴ مورداقدام به خودکشی در این شهرستان به ثبت رسیده است. شهرستان سردشت با این آمار رتبه ششم استانی را در امر خودکشی به خود اختصاص داده و درخودکشی­ های منجر به فوت نیز رتبه اول کشوری را به نسبت جمعیت کسب کرده است. در سال ۱۳۹۷، در سردشت زنان سه برابر مردان اقدام به خودکشی کرده ­اند و زنان­ خانه­ دار در رتبه اول این قضیه قرار دارند. فراوانی میانگین سنی۱۵تا ۲۴ سال نیز در بین این آمار دیده می شود و همچنین اقدام به خودکشی در شهر بیشتر از روستا به ثبت رسیده است.» (منبع: خبرگزاری کرد پرس/ چهارشنبه 8خرداد98)

مدیر دفتر سردشت انجمن جامعه شناسی ایران افزود: با این آمار ذکر شده می­ توان ادعا نمود که متأسفانه سردشت در ارتباط با مسأله خودکشی، از ایلام پیشی گرفته است و نکته قابل تأمل و تأسف­بار آن است که بعد از درج این خبر در شبکه­های خبری سردشت، سریعاً مدیران کانال­ها و وبسایت ها را وادار به پاک کردن آن کردند و اداره بهداشت و درمان شهرستان سردشت آن را تکذیب نمود! در واقع اولین اقدام سازمان­های مسئول در مورد خودکشی و دیگر مسائل اجتماعی، اتخاذ سیاست­ های انکار، کتمان و بی ­تفاوتی در برابر آنان­ است. به طوری که آمار و اطلاعات مربوط به خودکشی و دیگر مسائل اجتماعی را به صورت فوق سری و محرمانه دسته ­بندی کرده ­اند و مانع انتشار هر گونه آمار در این ارتباط می ­شوند. باید پرسید که چطور می ­توان مسائل اجتماعی را با پنهان کردن آمار آنان و ایجاد مانع برای برگزاری هر گونه نشست، همایش، تحقیقات میدانی و پژوهشی و... جهت شناسایی، تحلیل آنان و همچنین بتوان برای آنان راه­ حل پیشنهاد کرد؟!. در 5 ماهه اول سال 1398 در شهرستان سردشت بیش از 10 مورد خودکشی روی داده است که 10 مورد آن را با اطلاعات کامل و موثق ثبت نمودم که 5 نفر خانم و 5 نفر آقا، که بیشتر آنان جوان، متاهل و دارای فرزند بوده­اند. هفته پیش با خانمی 27 ساله، متأهل و صاحب یک فرزند که ساکن سردشت هستند مصاحبه ­ای در ارتباط با تجربه­ ایشان که پارسال اقدام به خودکشی کرده بود، داشتم. او گفت:«با شوهرم مشکل داشتم، همیشه من را کتک می­زد، با من رفتار خیلی بدی داشت، زندگی برای من زندان بود، می­ رفتم خانه پدرم راهم نمی­ دادند و مرا طرد می­ کردند، دستم به جایی نمی­رسید؛ کلی قرص خوردم و شاهرگم را هم زدم. بعداً شوهرم رسید خانه و من را بردند بیمارستان حتی آنجا هم مایل بودند که بمیرم... ». این بخش کوتاهی از مصاحبه با یکی از قربانیان این جامعه مردسالار، زن­ ستیز، بسته و انعطاف­ ناپذیر بود. در واقع، نمونه و مصداقی از جامعه استبداد زده ماست که زندگی انسان­ها را به جهنم تبدیل کرده­ ایم و پس از خودکشی­­ شان آرزوی به بهشت رفتن آن­ها را داریم...!!!!. من معتقدم خودکشی را باید در ساخت تاریخی- سیاسی- اجتماعی- فرهنگی و اقتصادی یک جامعه بررسی و تبیین کرد. خودکشی فقط یک مسئله درونی، فردی و روان‌شناختی نیست بلکه متأسفانه این هژمونی روانشناسی عامه‌پسند و بازاری­ است که بر سر همه مسائل سایه افکنده و این تفسیرها هم به قدرت سرویس می­ دهند و قدرت هم از این مسائل و مسئولیتش شانه خالی می کند. به طوری که به مراتب از مسئولان این جمله­ ها را شنیدیم: «خودکشی در اثر ضعف ایمان است، در اثر این است که ما ضعیف هستیم و قوی و صبور نیستیم، مشکل روانی و درونی داریم و...». در حالی که این جامعه است که یک نفر را وادار می کند که اقدام به خودکشی کند. خودکشی به معنای پایان دادن به زندگی نیست، بلکه کنشی اعتراضی و در واقع کنشی ساختارشکنانه است. اعتراض به جامعه که همان ساختارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی هستند، همان نهاد مدیریتی، دین، خانواده و آموزش و پرورش و... هستند. دیگر از این کارکردهای کلیشه ­ای و سنتی خانواده بیرون بیاییم. همان پدر و مادرها، برادرها، شوهرها و... هستند که باعث خودکشی فرزندان و اطرافیان­ شان می شوند. آنهایی که خودکشی می کنند فقط دارند فرار می کنند. فرار از شرایطی که ما و جامعه برایشان درست کردیم در برابر هر خودکشی همه ما نقش داریم و مسئول هستیم و مسئولیت اصلی خودکشی­ ها، ساختارها، نهادها و سازمان­ های رسمی، مرتبط و مسئول هستند.

محمودی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: تعدادی از نظرات کاربران شبکه­ های اجتماعی که در زیر پست­ها و اخبار مرتبط با خودکشی افراد در سردشت درج شده­اند را ذکر می­ کنم که قابل تأمل هستند:

مهتاب: «مرگ از زندگی راحت­تره، مشکلات خیلی زیاد شده. خودکشی هم شجاعت میخواد که یکی مثل من این جرأت و شجاعت ندارم خوش بحالش تموم شد».

امیر: «گناه است گناه، اگر جرأت داری زندگی کن. خودکشی برای انسان های بی عرضه است».

ئه­وین: «خدا گناهانش را ببخشد، خودکشی برای کسانی که ایمان­شان ضعیف است تنها راهکار برای خلاص شدن از مشکلاته، این از ضعف ایمان است و...».

میلاد: «جای تعجب دارد که بعضی­ها می­ آیند و می­ گویند باید خودکشی ریشه­ یابی شود و سمینار و بحث­ های آموزشی گذاشته شود؛ در مورد چه ریشه­ یابی حرف می­زنند؟ ریشه ­ها همه ­اش بیرون افتاده است؛ پیدا کردن نمی خواهد؛ بیکاری، فقر، ناامیدی، گسل طبقاتی، فسادهای دولتی و اداری همه اینها ریشه­ هایی هستند که ما می­ بینیم، حس می­کنیم ولی باز هم حرف از ریشه­ یابی می­ زنیم. سمینارهای روانشناسی شاید دربردارنده حل مشکل باشد اما برای یک بحران راه حل مناسبی نیست. خودکشی به یک بحران بزرگ اجتماعی تبدیل شده و برای این بحران باید اقدامات بزرگتری انجام دهیم».

حاجی عزیزی: «من نمی­ دانم چرا باید جوانانمان اینگونه بی سر و صدا از دنیا بروند، چرا باید آمار خودکشی در سردشت از حد معمول بیشتر باشد؟ چرا مسئولان شهر از جمله: مدیران سازمان­ های مسول و مرتبط، امام جمعه، فرماندار شهر، شورای شهر، ریش سفیدان و حتی اصحاب رسانه که زبان گویای مردم شده اند حتی برای یکبار هم که شده همایشی با این جماعت برگزار نمی­ کنند و از مشکلات اجتماعی، روانی، روحی و اقتصادی و هزاران مشکلی که جوانان امروز با آن دست و پنجه نرم می­کنند، جویا نمی­شوند؟ این آمار خودکشی در سردشت به یک فاجعه در این شهر تبدیل شده است و هیچ کدام از مسئولین شهر حتی پنج دقیقه از وقت خود را برای ریشه ­کن کردن این فاجعه بزرگ به کار نگرفته اند. واقعاً برای مسئولین شهر یک لکه ننگ بزرگ است که چرا آنها قبول اداره شهر را به عهده گرفته اند. مسئولان! من جوان بیکار و تحصیل کرده ­ام، خسته ­ام، اما هنوز کولبرم، دلم پر است از بی­عدالتی، از بی وجدانی از فقر از تبعیض، از بی­ امکاناتی، از بی ­مسولیتی شماها. میخوام بمیرم چون مرگ برایمان آرزو شده!!! می دانید در چه قرنی زندگی می­ کنیم ولی هنوز باید کولبر باشیم؟!!!... جوانی هستم از دیار منطقه آلان سردشت، من همین مشکلات را..... دارم که دیروز به زندگی خودش پایان داد، شاید فردا هم نوبت من باشد ولی چرا؟؟!!!....».

پریسا: ما اینجا پیراهن­ های سیاه­مان را نباید در بیاوریم! اینجا سرزمین مرگ­ های بی­ انتهاست؛ ما هر روز می­ میریم...

مانگه­ شه­و/خانم: «چرا خودکشی می­ کنید؟ توروخدا لیاقت و ارزش این داره که هم دنیا و هم آخرت خودتان را ویران کنید؟»

آرزو: «انسان­ها زندگی ­ات را به دوزخ تبدیل می­ کنند و وقتی هم که می­ میری برات دعا می­ کنند که بری به بهشت!».

شه­و/خانم: «کسانی که خودکشی می­ کنند نباید مجلس ترحیم و فاتحه­ خوانی برایشان برگزار کرد، خسته شدم از اینکه این مردم در مقابل مشکلات صبر و تحمل ندارند و به خودکشی روی می­ آورند».

اینها نمونه و مصداقی از برخورد و واکنش جامعه نسبت به مسأله خودکشی است. هر چند که بیش از 95 درصد نظرات کاربران بعد از انتشار خبر خودکشی فردی، یک پیام تسلیت و مذهبی بود اما اینکه چگونه و با چه دیدگاه و بینشی به بحران خودکشی نگاه کنیم و آن را تحلیل نماییم حائز اهمیت است. متأسفانه همین جامعه­ای که مرگ را تقدیم همنوعانش کرده، برایشان آرزوی به بهشت رفتن آنان را دارند و در اکثر موارد افرادی که خودکشی می­ کنند به آنان برچسب بی­ دینی، ضعیف بودن، روانی و دیوانه بودن، بی­ عرضه و بی ­مسئولیت و.... زده می­شود!!!....

محمودی در پایان بحث خود گفت: من معتقدم مسأله خودکشی، مسأله­ ای نیست که با چند فرمول و ارائه­­ چند نسخه­ مهارت­­ های زندگی، برپایی چند کارگاه و جلسات تاب­ آوری و توصیه ­­های مشاوران و روانشناسان، بتوان آن را حل کرد یا کاهش داد. برای کاهش یا حل مسائل اجتماعی باید در ساختارهای تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه، دگردیسی و تغییرات انجام داد. شکاف­ های مختلف اجتماعی را از بین برد، نظام مردسالاری و خشونت علیه زنان را از جامعه بزداییم. مشکلات و مسائل اقتصادی را حل کرد. فضای گفت­گو و تفاهم در خانواده ­­ها به وجود بیاوریم و ده­ها و صدها مورد دیگر…. و در آخر، به یاد داشته باشیم که همه­ ما به عنوان عضوی از جامعه با هر منصب، مقام و مسئولیتی در هر مورد خودکشی نقش داریم و مسئول هستیم! و تمام اجزا و عناصر جامعه برای کاهش و از بین بردن مسائل اجتماعی (خودکشی) باید وارد فضای کنشگری و فعالیت شوند. به انجمن ­های علمی، مستقل و حرفه ­ای اجازه فعالیت داد و فضا را برای فعالیت افراد توانمند و متخصص در این حوزه فراهم آورد.

آخرین سخنران نشست دکتر احمد بخارایی با تشکر از برگزاری این جلسه، خاطر نشان کرد: بیش از برگزاری این جلسات، میزان اهمیتی که دست ‌اندرکاران این برنامه برای مسئله قائل هستند اهمیت دارد. امیدوارم سایرین نیز در سطحوح مختلف در انتقال این مطالب تلاش نمایند تا صدای ما به گوش همگان برسد.

وی ضمن اشاره به مفهوم صلح و تقسیم بندی آن در دو سطح «صلح با درون» و «صلح با بیرون» افزود: به نظر می رسد صلح با بیرون شرط لازم است برای صلح با درون. زیرا ما در خلأ زندگی نمی کنیم. برخی افراد توصیه می کنند افراد منفک از جهان پیرامون به صلح درون برسند، اما این موارد خاص است و شامل عارف مسلکان می شود. بنابراین باید شرایط بیرونی مهیا باشد.

بخارایی ضمن اشاره به جایگاه ارزشمند دورکیم تأکید داشت: باید آثار دورکیم را مبنا قرار دهیم و ببینیم از او چه ایده ای می توان اخذ کرد اما به صورت فرا دورکیمی جامعه کنونی خودمان را در بستر حاکمیت مذهبی و شیعی تحلیل کنیم و این در تحلیل کلیه آسیب های اجتماعی موضوعیت دارد.

بخارایی شرط لازم صلح را «صلح با بیرون» برشمرد و افزود: در واقع جهان بیرون باید با ما یک رابطه حسنه و تعاملی داشته و یک سامان اجتماعی شکل گرفته باشد و آنچه را که توقع داریم به ما بدهد.

او با اشاره به سطوح خرد، میانه و کلان در زمینه مواجهه با جهان بیرون، ادامه داد: در سطح خرد شما می بینید که هنوز تکلیف تعاملات میان دو جنس مخالف در جامعه ما تعریف نشده است. اگر نگویم بحران، این شبه بحران است. داستان حجاب نهایتاً آخرین چیزی است که در این سطح طرح می شود. اما در سطح میانه، که دورکیم هم در کتابش به آن اشاره می کند، رابطه میان نقش و پاداش است. منظور از سطح میانه، سازمان ها و نهادها هستند. اینکه افراد حس کنند اگر ایفای نقش کنند آیا به آنها پاداش مناسب داده می شود و آیا عرصه ای برایشان جهت ایفای نقش تعریف شده است یا خیر در این سطح مطرح می باشند.

دکتر بخارایی از میان سه سطح مطرح شده، سطح کلان را مهمترین مورد دانست. او گفت: هر پدیده را باید در بافت و زمینه خودش مورد بررسی قرار داد. متن جامعه ایران برای ما مهم است. در آمارها نرخ خودکشی در اروپای شرقی 32 است، اما ممکن است علت خودکشی متفاوت از ما داشته باشد. آمار فی نفسه نمی تواند به ما جهت بدهد. چرا که اینها نگاه صوری و قالبی است. وقتی در بررسی ها می بینیم که حدود 60، 70 درصد امید به آینده ندارند، برای چنین افرادی انزوای اجتماعی و احساس پوچی و ناتوانی مطرح می شود و این تلاش برای هضم ناتوانی در درون خود را در پی دارد.

بخارایی به یک نقص در زمینه آمارها اشاره کرد که عدم آگاهی از تعداد دقیق کلیه افراد تصمیم‌گیرنده، تهدیدکننده و نیز اقدام کننده به خودکشی و عدم دسترسی به همه نمونه ها را دلیلی بر فریبنده بودن ارقام و عدم توانایی آمارها جهت قرارگیری به عنوان مبنای تحلیل و تصمیم دانست.

وی در توضیح و اثبات فرا دورکیمی نگریستن به پدیده ها تصریح کرد: سیستان و بلوچستان با 04/2 و خراسان جنوبی با 03/2 کمترین میزان نرخ خودکشی را دارند. یعنی استان هایی که فقیرتر هستند. اگر دورکیم بحث می کند که رابطه بین فقر وخودکشی معکوس است پس هر قدر فقر بیشتر خودکشی کمتر، معنایش این نیست که به فقر دامن بزنیم. بلکه او فقر را در ساحت همبستگی مکانیکی و در جوامع ساده تر و وسیع‌تر می‌بیند و بر این اساس وقتی همبستگی مکانیکی بیشتر باشد افراد کمتر دست به خودکشی می زنند. در بحث مذهب نیز کاتولیک ها همین را مطرح می کنند. اینکه کاتولیک ها کمتر از پروتستان ها خودکشی می کنند به این معنی نیست که افراد بروند کاتولیک بشوند. دورکیم در کتابش می گوید که اگر من می گویم که رابطه وجود دارد میان تفکر عقلانی و علم آموزی و خودکشی معنایش این نیست که افرادی که بیشتر تعقل می کنند خودکشی می کنند و بگوییم علت خودکشی این است. بلکه به دنبال گرایش کاتولیک یا اصلاح طلبانه عقلانیت در افراد تقویت می شود. به دنبال تقویت عقلانیت، علم آموزی اتفاق می افتد و به دنبال آن بیشتر فردیت اتفاق می افتد. فردیت وقتی اتفاق می افتد، افراد هم بیشتر مستعد خودکشی می شوند.

بخارایی ضمن اشاره به کتاب دورکیم در زمینه خودکشی، به سه نوع خودکشی خودخواهانه، دگردوستانه به عنوان امر اجتماعی اشاره نمود و افزود: خودکشی خودخواهانه در اصل اشاره به امر اجتماعی دارد و سبب تشکیل فردیت می شود که ناشی از رشد اقتصادی است. خودکشی دگردوستانه در یک فضای فرهنگی و الگوهای فرهنگی شکل می گیرد و شرایط سوم نیز ناشی از امر اقتصادی است. چیزی که به شدت در جامعه ما مطرح است و لازم است که فرا دورکیمی به آن نگاه کنیم این است که خودکشی عمدتاً یک امر سیاسی است. امر سیاسی از نظر من تلفیقی از سه عنصر اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است. خودکشی در ایران کنونی با حاکمیت مذهبی و شیعی و در بافت فعلی جامعه به مثابه امر سیاسی است. در عنصر فرهنگی؛ هیجان، احساسات، عواطف و مواردی که کمتر عقلانی هستند و بیشتر معطوف به بافت سنتی هستند وجود دارد. در عنصر اجتماعی نیز خودکشی خودخواهانه به مثابه امر سیاسی، ناشی از فردیتی است که زیست جهانی به فرد ایرانی تحمیل می کند. یعنی نگاهی جهانی است. ما نمی توانیم در ایران زندگی کنیم و مرزی به دور خودمان بکشیم و خودمان را منفک از جهان بیرون بدانیم. هر قدر حاکمیت تلاش کند این کار را بکند، در عمل اتفاق نمی افتد و عنصر سوم آشفتگی اقتصادی است که دورکیم عمدتاً در شرایط خودکشی آنومیک این را می دید.

دکتر بخارایی ضمن توضیح دلیل نگرش به مساله به عنوان امر سیاسی تأکید داشت: در بخش اول که امر فرهنگی لحاظ شده بود نگاه انتقادی یک جامعه شناس به حاکمیت از این زاویه است که می بایست حاکمیت سیاسی، تعامل فرهنگی را در یک مدیریت کلان فرهنگی در طی چهار دهه سامان می داد و این موضوع از جمله وعده هایی بود که در سال 57 داده شد ولی محقق نشد. عدم تحول فرهنگی، درجا زدن، به وعده ها عمل نکردن؛ یعنی فریب و خیانت.

او ضمن اشاره به نزاع کشور ایران با جهان، این نگاه را ناشی از غلبه فردیت و نگاه خودخواهانه ارزیابی کرد و افزود: ما یک حصاری را دور خودمان کشیده ایم و این حصار ناشی از حاکمیت است، نه جمهوریت. در بحث اقتصادی نیز اقتصاد به صورت رانتی شده که مبتنی بر مجمع خودی و غیرخودی است که از قانون اساسی آغاز می شود به نحو رسمی در ساختار حقوقی پیش می رود و در نهایت این گونه می شود که «عاطفه رنگریز» دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه خوارزمی به واسطه حضور در مقابل مجلس در روز کارگر، توسط شعبه 28 دادگاه به 11 و نیم سال زندان محکوم می شود. بنابراین باید خودکشی را در مجموعه این ابعاد دید و مورد بررسی قرار داد.

بخارایی در پایان ضمن اشاره مجدد به کتاب خودکشی دورکیم آن را شامل دو بخش برشمرد و گفت: بخش اول به عوامل چهارگانه روانشناختی اشاره می کند که مالیخولیا، حزن و اندوه، وسوسه، انگیزه آنی یا غیرارادی است و توجه و تمرکز دورکیم طبیعتاً به عنوان یک جامعه شناس بر روی عوامل اجتماعی بوده است و نگاه جامعی دارد. امروزه شما می دانید که خشونت ساختاری وقتی مطرح می شود، بعد اقتصادی نیز دارد و به معنی توزیع نابرابر است. آن شاه بیت دورکیم که غزلش خودکشی ناشی از شرایط آنومیک است، دقیقاً ناشی از خشونت ساختاری است.

احمد بخارایی با تشکر از برگزارکنندگان این نشست نسبت به تداوم این قبیل جلسات ابراز مسرت و امیدواری نمود.

این نشست با پرسش و پاسخ میان حضار و سخنرانان پایان یافت.

 


*تهیه گزارش