حوا محمدی*
روز سه شنبه 2 مهر 98 نشست «صلح ، گفتگوی جهانی هزاره سوم» به همت گروه علمی – تخصصی جامعهشناسی صلح انجمن جامعه شناسی ایران با مشارکت خانه اندیشمندان علوم انسانی، انجمن علمی مطالعات صلح ایران، انجمن علوم سیاسی ایران، کرسی حقوق بشر، صلح و دموکراسی یونسکو دانشگاه شهید بهشتی، انجمن ایرانی روابط بین الملل، موسسه صلح و گفت و گوی ادیان، انجمن حامی، مرکز گفتمان صلح برای همه، به مناسبت روز جهانی صلح در خانه اندیشمندان علوم انسانی سالن فردوسی برگزار شد.
دکتر سید حسین سراج زاده (عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی و رئیس انجمن جامعه شناسی ایران)، دکتر مجتبی مقصودی (عضو هیئت علمی دانشگاه و رئیس انجمن مطالعات صلح)، دکتر سید علی محمودی (عضو هیئت علمی دانشکده روابط بین الملل) ، دکتر بهاره سازمند (دانشیار گروه مطالعات منطقه ای دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران)،دکتر سیمین حاجی پور ساردویی (پژوهشگر و مدرس دانشگاه) سخنرانان این نشست بودند.
گفتگوی جهانی برای صلح، بخشی از چهارچوب، جهانی بهتر و امن تر است
در ابتدای نشست دکتر حسن امیدوار (مدیر نشست ) ضمن گرامیداشت روز جهانی صلح و با بیان اینکه وقتی صلح می خواهید در واقع سلامت رواني را براي خود و جامعه بشري مي خواهيدگفت:به نظر مي رسد بدون صلح دستیابی به خوشبختی اجتماعی میسر نمی باشد.
وی گفت: امسال از طرف یونسکو روز جهانی صلح با عنوان «اقدامات اقلیمی برای صلح» مطرح شد، که با توجه به شرایط اضطراری جهان که تغییرات شدید آب و هوایی تهدیدی برای معیشت و حیات انسان ها است به نظر می رسد می تواند برای حفظ و ارتقای صلح دارای اهمیت باشد.
وی با بیان اینکه امسال همچنین شاهد تحولات تازه و مثبتی در جهان بودیم و آن توجه گروههای سنی نوجوانان و جوانان به مسائل و جنبش هاي محیط زیستی و صلح بود، افزود: نزدیک به 500هزار دانش آموز در بسیاری از کشورهای جهان با ابتکار سازمان های دانش آموزی به خیابان ها آمدند و در مقابل مراکز سیاست گذاری کشورهای شان نگرانی های خود را از شرایط اقلیمی اعلام نمودند، نکته حائز اهمیت این اعتراضات، مخاطب قرار دادن سیاست گذاران و فرا خواندن آنان به پاسخ گویی بوده است و اینکه سیاست خوب در خدمت صلح و محیط زیست باید باشد و نیاز جهان، سیاست های تحول گرا است تا بتوان به جهان متفاوت و بهتری دست یابیم.
وی گفت: نکته دیگر، پیوند علم با جامعه در کشورهای توسعه یافته است چنانچه شاهد بودیم در روز جهانی صلح، به نقش برجسته علم و لزوم مشارکت عامه مردم در مباحث مربوط به موضوعات علمی نو ظهور (گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی) توجه شده است، که این امر نیز بر اهمیت ضرورت اصلاح اجتماعی براساس هدایت علمی تاکید دارد.
وی در پایان گفت: فرهنگ صلح، فرهنگ گفتگو و پیشگیری است و گفتگو، روش تحول سازنده صلح است و گفتگوی جهانی برای صلح، بخشی از چهارچوب، جهانی بهتر و امن تر است.
مبناهای ذهنی – معرفت شناختی صلح و پرهیز از خشونت
اولین سخنران نشست سید حسین سراج زاده رئیس انجمن جامعه شناسی ایران ضمن خیر مقدم به حاضران و سخنرانان نشست و تبریک روز جهانی صلح گفت:در جهان پرآشوب امروز و به خصوص در خاورمیانه آشوبناک و بحرانی و در شرایط ویژه ای که کشور ما قرار دارد، گفتگو درباره صلح و پرهیز از خشونت و تقویت صدای صلح خواهی یک ضروت است.صلح زمینه ها، عوامل، موانع و پیشران هایی دارد که برخی عینی (مثل توسعه یافتگی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، و توسعه ارتباطات، توانمندی دفاعی و ...) و برخی ذهنی و فکری هستند.بحث من بر جنبه های ذهنی و فکری متمرکز است ریرا جهان اندیشه های ما نقش مهمی در ساختن جهان عینی ما دارد.به نظر من سه جنبه ذهنی و معرفتی، به تقویت بنیان های فکری صلح و خشونت پرهیزی در زندگی روزمره و زندگی اجتماعی و سیاسی ما کمک می کند و آمادگی های روانی و رفتاری ما برای کنشگری های مسالمت جویانه را افزایش می دهد.این سه عبارتند از :
1. پذیرش معرفت شناسی منظرگرا یا پرسپکتیویسم (Perspectivism)، به این معنی که براساس یک معرفت شناسی کانتی قائل به این باشیم که ذهن ما همواره از منظرهایی و با زاویه دید خاصی که متاثر از محدودیت های خود ذهن و زمینه های فرهنگی، ایدئولوژیک و ... است، دریافتی از واقعیت عینی دارد. این دریافت بهره ای از واقعیت دارد ولی هیچ گاه با واقعیت انطباق کامل ندارد. این معرفت شناسی ما را به نوعی تکثرگرایی(Pluralism) معرفتی رهنمون می کند که نتیجه آن پذیرش بیشتر دیدگاه های مختلف و مخالف است.
2 . خردگرایی عملگرایانه (Pragmatic rationalism) در ارزیابی نفع و خیر فردی و جمعی و فاصله گرفتن از معیارهای عاطفه گرا (Emotionalism)
این امر باعث می شود، افراد در ارزیابی های خود، سنجش گرایانه و واقع بینانه تصمیم بگیرند و عمل کنند به خاطر ارزش های عاطفی مثل ناموس و شرف و یا ارزشهای انتزاعی و ایدئولوژیک وارد چرخه های تولید خشونت و نفرت نشوند.
3. باور عمیق و صادقانه به حقوق اساسی همه انسانها صرف نظر از تفاوت های جنسی، سنی، قومی و طایفه ای، دینی و مذهبی، ملی، و ... . این باور و غایت آن در همه عرصه های زندگی اجتماعی، زمینه تبعیض های مختلف را کم می کند و جهان زندگی را عادلانه تر و پذیرفتنی تر می کند و در نتیجه مسالمت آمیزتر می کند.
گفتمان صلح در حاشیه؛ روایتی از مصلحت اندیشی ها، روزمرگی ها و فراموشی
دومین سخنران نشست مجتبی مقصودی بود. او با اشاره به اینکه یکی از سیاست های رو به گسترش در حوزه سیاست ورزی ایرانی که شاید برخاسته از بخشی از فرهنگ سیاسی کشور باشد گفت: اتخاذ سیاست برچسب زنی و هوچی گری نسبت به رقبا، منتقدین و مخالفین در سپهر سیاست ورزی ایران است. هرچند برخی از تاریخ نگاران، بخشی از این بداخلاقی ها در دوران معاصر را محصول عناصر چپ و توده ای و از دهه 1320 هجری شمسی نسبت به رقبای سیاسی و حزبی می دانند ولی به هر ترتیب، در سال های اخیرگسترش یافته و در نظام سیاسی که به لحاظ اعلامی، انقلاب اسلامی را انقلابی فرهنگی و فرهنگ را محور و مدار سیاست ورزی می داند به شدت سیر صعودی یافته است. تا جایی که برچسب زنی و هوچی گری، سلامت روح و روان سیاست ورزی اخلاقی در ایران را که روزی از مطالبات مردم و رهبران قبل از انقلاب ایران بوده است را به حاشیه رانده است.
تضعیف طبقه متوسط و صلح جو به عنوان بزرگترین نیروی تحول خواه در سپهر سیاسی کشور
دکتر مقصودی ادامه داد: از سال 1384 به بعد در چارچوب سیاست های دولت، طبقه متوسط، به ویژه طبقه متوسط شهری که معمولا در سپهر سیاسی کشور مطالبه گر و تحول خواه بوده به شدت تضعیف شده و به لحاظ طبقاتی و اقتصادی دچار افول شده است. طبقه متوسطی که در طول یک قرن اخیر بزرگترین نیروی تاثیرگذار در تحولات سیاسی- اجتماعی کشور بوده است از انقلاب مشروطه تا ملی شدن صنعت نفت و از انقلاب اسلامی تا دولت اصلاحات و اعتدال... بواسطه چنین وضعیتی عملا دچار روزمرگی و به حاشیه شده است.
احساس بی تاثیری و کم تاثیری در سپهر سیاست ایران
دکتر مقصودی افزود: بسیاری از نخبگان و صاحبنظران علیرغم داشتن طرح و ایده های کاربردی و راهبردی برای اصلاح امورات جامعه، دولت و نظام و نیز ایجاد آرامش در فضای سیاسی –اجتماعی کشور در طول چهار دهه انقلاب به حاشیه رانده شده و احساس می کنند حتی بهترین طرح ها، نظرها و اندیشه ورزی ها در سپهر سیاستگذاری و قانونگذاری کشور راه و جایی ندارد و مدار امور و تصمیمات بی توجه به این اندوخته ها و انبان های علمی و تجربی است و در گذر زمان فاصله و شکاف میان نهادهای تصمیم گیری و سیاستگذاری با بدنه نخبگان فکری قطع شده است. نقش نخبگان و روشنفکران جریان ساز به شدت به حاشیه رفته و ظرفیت گفتمان سازی ندارند و در بخش قابل توجهی از جامعه نخبگی و روشنفکری در ایران، صلح اولویت و دغدغه اصلی نیست و نسبت به آن حساس نیستند و شاید بهتر است بگوییم نسبت به آن بیگانه هستند. در کنار آن باید به هزینه های سنگین فعالیت متفاوت سیاسی و متفاوت اندیشی نیز اشاره کرد که عملا در این انفعال موثر است. کاهش ظرفیت نخبگان در بسیج منابع گفتمانی ضعیف (تولید نظری، بسیج نخبگان، بسیج توده ای، آگاهی بخشی و ایجادآگاهی واقعی آحاد ملت نسبت به سرنوشت) روندی است که نخبگان و روشنفکران را به کم عملی و بی عملی کشانده است.
جایگاه حاشیه ای صلح نزد توده های مردم
دکتر مقصودی گفت: موضوع صلح در اولویت های اول توده های مردم قرار ندارد. توده های مردمی که در زیر گرانی، تورم و بیکاری کمر خم نموده اند و هر روز شاهد فساد اقتصادی، رابطه سالاری، ویژه خواری هستند، طرح آن بلاموضوع است؛ توده های مردم آتش زیر خاکسترند و در حالی که به نان شب محتاج اند؛ صحبت از صلح و مصالحه و گفتگو و... بلاموضوع و از سر سیری است. بدین لحاظ می توان ادعا کرد که؛ موضوع و دغدغه صلح در سطوح و لایه هایی از جامعه نخبگی و روشنفکری مطرح است ولی به لایه های پایین جامعه رسوخ و رسوب پیدا نکرده و در جامعه فراگیر نشده است. پراکندگی و فقدان هم افزایی نیروها، جریانات و نخبگان صلح طلب و صلح جو،علاقمندان به صلح و مصالحه سیاسی در شرایط فعلی نیروهای پراکنده ای هستند که کمترین همکاری و هم افزایی را ندارند و نتوانسته اند ضمن انسجام، تقویت بنیان های نظری، تشکل و ساختاری به فعالیت خود بدهند. همچنان که از چهار سال قبل مطرح نموده ام؛ مساله کشورهای منطقه مشترک است و نیازمند کمپین صلح خواهی نه تنها در ایران، بلکه در سطح منطقه هستیم تا نجواها طنین بهتری یابد. بدین لحاظ مجددا باید تکرار کرد؛ "صلح خواهان خاورمیانه متحد شوید!”
مقاومت و واهمه دیوانسالاری اداری نسبت به ادبیات صلح
دومین سخنران این نشست اضافه کرد: موضوع صلح و تولید ادبیات صلح و پیشنهاد برگزاری هم اندیشی ها، گردهمایی ها، جشنواره ها و نشست ها در سطح استان ها و شهرستان ها، به ویژه در مناطق کوچکتر با مقاومت و مخالفت دیوانسالاری اداری روبرو شده، لذا با ترس از امنیتی شدن و بازخواست شدن از سوی مسئولین و مقامات غیر دولتی و حاکمیتی، به مصداق سری که درد نمی کند نباید دستمال بست؛ عملاً با برگزاری این نشست و جلسات مخالفت می شود.
مسمومیت سیاستگذاریهای مردسالارانه و فرهنگ صلح
سومین سخنران نشست سیمین حاجی پور ساردویی بود که با اشاره به اینکهصلح یک آرمان مشترک جهانی است که در سطح جهان تنها در حد همان آرمان باقی مانده است، با ارائه بهروزترین آمار صلح جهانی مربوط به مطالعات سال 2019 مؤسسه اقتصاد صلح در سه سطح بینالمللی، منطقهای و کشوری به چیستی صلح و تقسیم آن به دو گونه صلح مثبت و منفی پرداخت. او سپس در نقطه عطف صلح مثبت و منفی، با شیفت پارادایمی به سوی صلح مثبت، یکی از مهمترین ارکان آن یعنی «پذیرش مطالبات دیگران» را مورد مطالعه قرار داده، واژه «دیگران» را به زنان محدود کرد.
حاجیپور ساردویی یکی از دلایل عدم پذیرش مطالبات زنان در ایران را در جامعهپذیری دوران کودکی و عدم آموزش فرهنگ صلح و مدارا در این دوره مهم از حیات بشری دید. متن این سخنرانی را در ادامه میخوانید.
مؤسسه اقتصاد صلح در سال 2019 شاخص صلح جهانی یا Global Peace Index (GPI) را در 163 کشور که 99.7 درصد از جمعیت جهان را شامل میشود بر اساس 23 شاخص کمی و کیفی در سه حوزه موضوعی: سطح امنیت و ایمنی اجتماعی، گستره درگیریهای داخلی و بینالمللی موجود و درجه نظامیسازی مورد بررسی قرار داده است.
نتایج GPI نشان میدهد که سطح جهانی صلح در سال گذشته 0.27 درصد تنزل داشته است و این چهارمین سال متوالی است که با کاهش سطح صلح جهانی روبهرو هستیم. وضعیت 93 کشور جهان از منظر صلح بدتر و 71 کشور بهتر شده است. آمار و ارقام نشان میدهد که تنشها، درگیریها و بحرانهایی که در دهه گذشته ظهور کرده، بخصوص در منطقه خاورمیانه، همچنان لاینحل باقی مانده است. بررسی این آمار از منظر منطقه جغرافیایی نیز نشان میدهد از 9 منطقه جهان، در سال گذشته وضعیت صلح در 6 منطقه روند نزولی داشته است. صلحآمیزترین مناطق جهان یعنی اروپا، آمریکای شمالی، آسیا ـ اقیانوسیه و آمریکای جنوبی همگی بزرگترین پسرفت را از منظر صلح تجربه کردهاند.در سال 2018، یک صد کشور جهان فعالیتهای تروریستی بیشتری را تجربه کردهاند. میزان کشتهشدگان درگیریها از سال 2006 تا 2016، 264 درصد افزایش یافته است. اما نظامیسازی در دو بٌعد تعداد افراد نظامی و هزینههای نظامی مورد بررسی قرار گرفته است. تعداد افراد نظامی در 119 کشور جهان کاهش یافته است، هر چند هزینههای نظامی نسبت به GDP در 102 کشور کاهش و 59 کشور افزایش نشان میدهد.
بررسی کشورها به صورت انفرادی حکایت از آن دارد که ایسلند همچنان از سال 2008 تا کنون صلحآمیزترین کشور جهان است. پس از آن نیوزلند، اتریش، پرتغال و دانمارک قرار گرفتهاند. سوریه بدترین وضعیت را از منظر صلح در پنج سال گذشته تجربه کرده است. افغانستان، سودان جنوبی، عراق و سومالی سایر کشورهایی هستند که در قعر جدول صلح قرار گرفتهاند.
اگر از سطح جهانی به سطح منطقهای حرکت کنیم، در منطقه منا که شامل 20 کشور است و کشور ما هم در آن منطقه قرار گرفته است، برای سومین بار در طول یازده سال گذشته شاهد پیشرفتهایی در وضعیت صلح بودهایم. اما علیرغم این بهبود وضعیت، هنوز هم این منطقه از سال 2015 از منظر صلح بدترین منطقه جهان محسوب میشود. در این منطقه، قطر به دلیل تحریمهای سیاسی و اقتصادی امارات، عربستان، مصر و بحرین بیشترین کاهش را در روابط با کشورهای همسایه و بیثباتی سیاسی نشان میدهد. اگر حرکت را از سطح منطقه منا به سمت کشورمان ایران ادامه دهیم، متوجه میشویم، امتیاز کلی ایران از منظر GPI 2.439 درصد است که 0.074 درصد کاهش داشته و ایران را در رتبه 131 قرار داده است. این در حالی است که متوسط منطقه 2.529 درصد است.
اما صلح چیست؟
در سال 2006، 12 یک زن برنده جایزه نوبل صلح، تعریف جدیدی از صلح ارائه کردند:«ما معتقدیم صلح چیزی بیش از عدم وجود درگیریهای مسلحانه است. صلح تعهد به برابری و عدالت است؛ یک دنیای دموکراتیک بدون هر گونه خشونت فیزیکی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، مذهبی، جنسیتی و زیست محیطی و تهدید مستمر این اشکال خشونت علیه زنان و در واقع، علیه تمام انسانیت است».
یوهان گالتونگ، از همین تعریف برای تقسیمبندی صلح به دو صلح مثبت و منفی استفاده کرد. بنابراین، صلح منفی، عدم وجود خشونت یا ترس از خشونت است که آمار آن را در سطح جهانی، منطقهای و کشور مورد بررسی قرار دادیم. اما صلح مثبت نگرشها، نهادها و ساختارهایی است که یک جامعه صلحآمیز را خلق و حفظ میکند. از این رو، بهبود بسیاری از شاخصهای صلح مثبت پیش نیاز بهبود صلح منفی است وتغییرات در صلح مثبت پیشگام تغییر در GPI است. بنابراین، صلح مثبت است که بستر مناسب را برای تحقق و شکوفایی تواناییهای انسان و دستیابی به صلح منفی فراهم میکند. در سطح جهانی، صلح مثبت 1.85 درصد در بازه زمانی 2005 تا 2016 بهبود یافت. اما این بهبود از سال 2016 تا کنون کاهش یافته است. سطح پایین فساد، حکمرانی خوب و پذیرش حقوق دیگران اصلیترین ارکان صلح مثبت هستند. در چند سال گذشته، روندهای نگرانکنندهای درباره پذیرش حقوق دیگران به عنوان یکی از ستونها و ارکان اصلی صلح مثبت رخ داده است. پذیرش حقوق دیگران حتی در اروپا و آمریکای شمالی از سال 2005 روند نزولی داشته است. اما بزرگترین تخریب در صلح مثبت در منطقه منا رخ داده است، به گونهای که از ده کشور انتهای جدول صلح مثبت، 4 کشور در منطقه منا قرار گرفته است.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که «چرا دستیابی به مدارا و پذیرش مطالبات گروههای مختلف گاهی سخت به نظر میرسد؟». سولیوان، مدارا را در کل به صورت «تمایل به تحمل مسایلی تعریف میکند که با آنها مخالف هستیم» یا «بهکارگیری روندهای حق سخن گفتن، انتشار دادن و کسب مقام به طور مساوی برای همه» تعریف کرده است. همانگونه که ولتر میگوید: «من با تو مخالفم ولی حاضرم جانم رابدهم تا تو حرفت را آزادانه بزنی». یکی از بزرگترین گروههای به حاشیه رانده شده که پذیرش مطالبات آنها از ارکان اصلی صلح مثبت محسوب میشود، زنان هستند. توجه کمی به مدارا و پذیرش زنان و مطالبات آنها در عرصه سیاست میشود. زنان تلاش میکنند هر روز بیشتر و بیشتر در عرصه سیاست وارد شوند و مطالبات خود را بیان کنند، اما آیا مدارای لازم با حضور آنها در این عرصه و سایر عرصهها و پذیرش مطالبات آنها صورت میگیرد؟
حال پرسش خود را دقیقتر و با جزئیات بیشتر مطرح میکنیم: «چرا در ایران مدارا و پذیرش مطالبات زنان برای گروه غالب که مردان هستند، گاهی سخت به نظر میرسد؟»
پژوهشها نشان داده است تفاوت بسیار کمی میان مغز مردان و زنان وجود دارد. در حالی که هویت جنسیتی به شدت احساس مردانگی و زنانگی را حفظ کرده، موجب میشود افراد با جنسیتهای متفاوت به طور متفاوت عمل کنند و علایق، دیدگاهها، منافع و حتی جهانبینی متفاوتی داشته باشند. اما این تفاوتها و تنوعات ریشه در تفاوتها و ویژگیهای بیولوژیک ندارد، بلکه به دلیل هنجارهای اجتماعی و جامعهپذیری متفاوت کودکان دختر و پسر است که از دوران طفولیت رخ میدهد؛ تفاوتی «غیرقابل توضیح» که به صورت تأثیری غیرقابل تغییر و غیرقابل کنترل در تمام زندگی به عنوان نتیجه فرهنگ و جامعهپذیری تفسیر میشود. مردان ذاتاً خشن نیستند، اما در فرهنگ و جامعهپذیریی که «مردانگی» برابر با «اعمال قدرت» و «احساس برتری نسبت به کودکان دختر» معنا میشود، هستی و حضور مردانه برای کودکان پسری که تحت این نوع جامعهپذیری قرار گرفتهاند، در خشونت، سوءرفتار با زنان و کودکان و بیتوجهی به خواستهها و مطالبات آنها یا در کل با “alt-right” تفسیر میشود که در مطالعات زنان، به این رویههای مسموم «مردانگی هژمونیک» اطلاق میشود. مردانگی هژمونیک به عنوان رویهای تعریف میشود که به جایگاه غالب مردان در جامعه مشروعیت میبخشد، فرهنگ سیاسی مشارکتی را از بین میبرد و فرهنگ تبعی زنان به حاشیه رانده شده را توجیه میکند.
این نوع جامعهپذیری مردسالارانه نوعی مسمومیت را ایجاد میکند که توضیح دقیق آن را در عدم پذیرش خواستهها و مطالبات زنان و انواع خشونت از سطح خانه و خانواده تا خیابان و اجتماع و در فرهنگی میتوان شاهده بود که برای زنان بدون حضور زنان سیاستگذاری و قانونگذاری میکند و مسمومیت این سیاستگذاریهای مردسالارانه را در اشکال مختلف در رگهای جامعه وارد کرده، واکنش طبیعی جامعه را به اشکال گوناگون برمیانگیزد. این واکنش از سکوت همراه با افزایش مشکلات روانی مانند افسردگی، استرس، افزایش و سوءمصرف مواد مخدر و خودسوزی در جامعه زنان تا اعتراضات، تنشها و کارزارهای مختلف در محیطها و فضاهای مجازی را شامل میشود، این در حالی است که عدالت برای زنان یکی از اهداف بزرگ توسعه و تقویت فرهنگ صلح است. با وجودی که هنجارهای عدالت جنسیتی شناسایی شده است، اما تحقق عدالت جنسیتی در اکثر کشورها هنوز دور از دسترس به نظر میرسد. فرهنگ درک، مدارا، همبستگی و پذیرش دیگران زیربنای فرهنگ صلح را تشکیل میدهد و کلیشهسازی هر گروه به عنوان گروه فرودست و شهروند درجه دو با فرهنگ صلح در تضاد و تقابل قرار میگیرد، صلح و مدارا مفاهیم گستردهای هستند که «عدالت برای همه» را دربرمیگیرند؛ به گونهای که دستیابی و حفظ فرهنگ صلح به معنای پذیرش تنوع در ارزشها و هنجارهای فرهنگی دیگران از جمله پذیرش زنان و مدارای انسانمدارانه با خواستهها و مطالبات آنان در ابعاد مختلف است ، از این رو، تقویت یک هویت مانند هویت زنانه به عنوان هویت فرودست میان اعضا و افراد جامعه شاید یک راه مؤثر برای غلبه موقتی بر برخی چالشها باشد، اما هویت مردانه به عنوان گروه غالب با تکرار خطاها و اشتباهات و وضع قوانین مردسالارانه موجب مسمومیت جامعه خواهد شد که ممکن است اثرات و پیامدهای زیانبخش آن بسیار بیشتر باشد، موجبات تهوع هویت مغلوب را در واکنش به این مسمومیت فراهم کند. از این رو، مسمومیتزدایی از مردسالاری حاکم بر سیاستگذاریهای جامعه یکی از مسیرهای ضروری برای تحقق عدالت است. مشارکت زنان در ساختار قدرت و در تصمیمگیریهای کلان کشور تلاشی در جهت این مسمومیتزدایی خواهد بود تا سیاستهای محکوم به شکست در دنیای امروز را بر اساس حکومت عدل علی و آزادکنشی و آزاداندیشی حسین بن علی به سیاستهای همزیستی فرهنگی و مسالمتآمیز عادلانه برای تمام اقشار جامعه تبدیل کنیم.
«آسه آن» و صلح در جنوب شرق آسیا
چهارمین سخنران نشست بهاره سازمند گفت: منطقه جنوب شرقی آسیا تاریخ پر فراز و نشیبی سپری کرده است قبل از شکل گیری آسه آن بین دولتهای منطقه از جمله فیلیپین و مالزی ویا مالزی اندونزی اختلافات و درگیریهای متعددی وجود داشت تا اینکه در زمان جنگ سرد و با تلاشهای وزیر امور خارجه تایلند زمینه برای شکل گیری «آسه آن» فراهم شد. بالاخره نمایندگان 5کشور فیلیپین، اندونزی، سنگاپور، مالزی، تایلند اعلامیه ای را تحت عنوان بانکوک در اوت 1967 امضا کردندکه سند تاسیس آن، «آسه آن» شد. در اعلامیه (ما 1و2) بر صلح، ثبات، شکل گیری اجتماعی صلح آمیز تاکید شد علاوه بر آن از زمان شکل گیری آسه آن تا کنون اسنادی را به امضا و تصویب رسانده است که ابزاری برای گسترش هنجارهای صلح آمیز قلمداد می شود. به عنوان نمونه 4سال پس از گسترش آسه آن یعنی در سال 1971 در اجلاس کوالامپور اعلامیه زوپتن به امضاء رسید که در آن بر اصل عدم مداخله در امور داخلی تاکید شده بود سه اجلاس ملی در 1976، معاهده همکاری و دوستی در جنوب شرقی آسیا به امضاء رسید که در آن بر اصول و هنجارهای حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات، عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر، منع تجاوزگری میان آسه آن و مشاوره و گفتگو تایید شد. این معاهده بُعد تکنیکی و فرایند اجرای رویفن بود. سومین سند معاهده منطقه عاری از سلاح های هسته ای 1995 بود که در آن، بر خلع و عاری سازی منطقه از هرگونه تسلیحات هستهای تاکید شده بود و علاوه بر شکل گیری مجمع منطقه ای آسه آن در سال1994 هم زمینه دیگری برای ترویج و گسترش هنجارهای صلح به شمار می رود. همچنین پروتکل منشور الحاقی به معاهده همکاری و دوستی در جنوب شرقی آسیا (1987)، دومین پروتکل همکاری و دوستی در جنوب شرقی آسیا (1998) و سومین پروتکل الحاقی به همین معاهده در 2010 و نهایتاً پروتکل منشور آسه آن در خصوص مکانیسم های حل و فصل منازعات (2010) دیگر اسنادی هستند که در آنها بر هنجارهای صلح آمیز تاکید شده است. این هنجارهای صلح آمیز به اصطلاح «آسه آن» ASANway شناخته میشود. اين هنجارها دو دسته هستند. نخست هنجارهای تأسیسی با رفتاری که بر مبنای اصل «زندگی کن و بگذار دیگران هم زندگی کنند، بنا شده است و شامل «عدم مداخله در امور زندگی» «عدم توسل به زور»، «احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی کشورها»، «حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات» میشود و دسته دوم هنجارهای رویه ای که چگونگی مدیریت منازعات و اختلافات میان دولت ها را نشان می دهد که شامل «اجماع» و «مشاوره» میشود. این دو ابزار اعتماد سازی محسوب می شوند و برخاسته از فرهنگ بومی مردم منطقه جنوب شرقی آسیا است.
او در پایان بحث خود گفت: آنچه که سبب گسترش صلح در منطقه جنوب شرقی آسیا شده، درونی شدن و نهادینه شدن این هنجارها در میان اعضای آسه آن است و همین موضوع سبب شده تا نقش آ سه آن در گسترش صلح میان اعضا به خوبی برجسته و نمایان شود. پایبندی همه اعضای آسه آن به این هنجارها گامی مهم در جهت تحقق صلح در این منطقه به حساب می آید.
دموکراسی نمایندگی و صلح پایدار جهانی
آخرین سخنران نشست سید علی محمودی بود. او با اشاره به شرطهای اصلی دستیابی به صلح پایدار جهانی که عبارت است از دموکراسی نمایندگی و تأسیس نهادهای دموکراتیک، به توضیح درباره این شروط پرداخت و گفت: دموکراسی نمایندگی دارای ویژگی هایی به قرار زیر است:
جنگ دفاعی و صلح با اجازۀ مردم آغاز میشود و پایان مییابد، زیرا:
1. نیروی انسانی و تخصصی جنگ را شهروندان تأمین میکنند.
2. از ثروت کشور هرینه میشود که صاحب آن شهروندان اند.
3. اموال و دارایی های مردم ویران میشود.
دکتر محمودی درپاسخ به این پرسش که چه مقام یا نهادی باید دربارۀ جنگ و پیآمدهای آن مانند وضع مالیات جنگی تصمیم بگیرد، ادامه داد: کانت در مقالۀ« نظر و عمل» به ما میگوید:« هرحکومت باید از نقطهنظر داخلی بهگونهای سازمان یابد که حاکم آن که به واقع جنگ برای او هیچ هزینه ای دربرندارد (زیرا او به خرج دیگران-یعنی مردم-آنرا برپا میدارد)، فاقد تصمیم گیری در مورد درگیرشدن یا نشدن در جنگ باشد». رأی کانت آناستکه نه تودۀ مردم میتوانند در مورد درگیرشدن یک کشور در جنگ تصمیم بگیرند و نه حاکمان آن؛ زیرا اولی ناممکن است و دومی فاجعهآمیز. براین اساس، کانت هم از مردم در مورد داوری راجع به درگیر شدن در جنگ و پیآمدهای آن خلع ید میکند و هم فرمانروای حکومت ( یعنی نیروی اجرایی) را از تصمیمگیری در این زمینه بازمیدارد. پس تصمیمگیری در مورد وارد شدن یا نشدن یک کشور در جنگ، در کجا باید صورت گیرد؟ کانت پاسخی به این پرسش نمیدهد. با توجه به اینکه کانت در نظام دموکراسی نمایندگی خود برای مجلس نمایندگان مردم اهمیت اساسی قائل می شود که در رأس تمام امور کشور قرار دارد، به نظر من، پاسخ این است که این مجلس نمایندگان مردم است که باید درمورد جنگ تصمیم بگیرند. به سخن دیگر، مجلس تنها مرجع تصمیمگیری نهایی درمورد جنگ و صلح به عنوان نهاد نمایندگی شهروندان است. در قانونهای اساسی کشورها نیز تصریح شده است که مجلس نهاد تصمیمگیری دربارۀ جنگ و صلح است، یعنی فقط این شهروندان اند که درخصوص جنگ و صلح تصمیم میگیرند. تنها اعلام جنگ و صلح به حاکم کشور محول شده است. کانت در فقرهای از رسالۀ جدال دانشکدهها میپرسد:«پادشاه خودکامه یعنی چه؟ او کسی است که تحت فرمانش جنگ فوراً آغاز میشود، هنگامی که بگوید که باید چنین شود. دربرابر، پادشاه مشروطه یعنی چه؟ او کسی است که باید نخست از مردم بپرسد که آیا بایستی جنگ کرد یا نه؛ و اگر مردم بگویند که نباید جنگید، جنگی درکار نخواهد بود». این فقره، فرض مرا در این که تصمیمگیری دربارۀ جنگ و صلح به عهدۀ مجلس است، آشکارا تأیید میکند. در این فقره، «حاکم خودکامه»، سرکردۀ حکومت استبدای است و «حاکم مشروطه»، در رأس دموکراسی نمایندگی قرار دارد.
دکتر محمودی درباره تأسیس نهادهای دموکراتیک نیز گفت: شرط دوم دستیابی به صلح پایدار، تأسیس نهادهای دموکراتیک از سوی حکومتهای مبتنی بر دموکراسی است. فرهنگ، ساختارها و روابط دموکراتیک درهرکشور، دموکراسیها را به همکاری و مشارکت در چارچوب نهادهای دموکراتیک آماده میکند. گوهر دمکراسی نمایندگی، از آزادی، برابری، قانونگرایی، حاکمیت شهروندان، اخلاق سیاسی، مدارا، شفافیت سرچشمه میگیرد که کلید واژۀ آن خردورزی و شهریاری عقل است.
سخنران آخر این نشست درپایان بحث خود به نتیجه گیری پرداخت و گفت:
این نشست با پرسش و پاسخ میان حاضران و سخنرانان پایان یافت.
*تهیه گزارش