در ادامه سلسله جلسات نمایش و نقد و بررسی کارشناسانه و میان رشتهای در خصوص فیلم های مستند حوزه پزشکی و سلامت در گروه جامعه شناسی پزشکی و سلامتِ انجمن جامعه شناسی ایران، نشست نمایش و نقد و بررسی فیلم «دوشن» در روز سه شنبه، 23 آبان ماه سال جاری (1391) در محل موسسه پژواک اندیشه معاصر برگزار شد.
در این جلسه، شیوا مدرس زاده (کارگردان)، رویا نیک سیر (مادر شخصیت اصلی فیلم) و دکتر رضا شیرآلی، (متخصص روانپزشکی و عضو گروه جامعه شناسی پزشکی و سلامت انجمن جامعه شناسی ایران)، به بررسی موضوع فیلم از منظر کارشناسی پرداختند.
در پی نمایش فیلم مستند «دوشن»، ابتدا رویا نیک سیر (فعال در زمینه اطلاع رسانی و حمایت از مبتلایان به این بیماری)، در خصوص تجربه زیسته خود به عنوان مادر شخصیت اصلی فیلم (رضا) و فرزند دیگرش (محمد) که در نتیجه ابتلا به همین بیماری، پیش از این فوت کرده بود، و نیز تجربیات خود در ارتباط با سایر افراد درگیر به این بیماری و خانوادههای شان سخن گفت و در ارتباط با ناآگاهی عمومی در خصوص این بیماری در جامعه، و مشکلاتی که از نظر حمایتهای درمانی، بیمهای، اجتماعی، و اطلاع رسانی در ارتباط با این بیماری در ایران وجود دارد توضیحاتی داد.
سخنران دیگر این نشست، دکتر «رضا شیرآلی»، روانپزشک، نیز به بحث در خصوص این بیماره پرداخت و گفت: این بیماری که موجب ضعف عضلانی تدریجی و در نهایت مرگ زودرس افراد میشود، در نتیجه انتقال ژنتیکی، اساساً پسرها را درگیر میکند و طبق آمار جهانی، از هر 3500 پسر یک نفر به دوشن مبتلا است. معمولا در خانوادهای که یک پسر به این بیماری ابتلا دارد احتمال اینکه فرزند بعدی نیز درگیر شود 50 درصد است با اینحال، در صورتی که دو نفر از اعضای خانواده درگیر این بیماری شده باشند الزاماً هر دو نفرشان با یک شدت درگیر نمیشوند.
او افزود: با توجه به حضور خانواده «رضا» در این نشست، از این فرصت استفاده میکنم تا در خصوص چند نکته سخن بگویم. نکته یا سوال اول این که، چطور میشود با یک چنین بیماری ناتوان کنندهای کنار آمد؟! در زندگی هر فردی این پیش آگهی نسبت به حتمی بودن مرگ وجود دارد. و همه میدانیم که در نهایت خواهیم مرد، اما در شرایط عادی، ما معمولا مرگ را انکار میکنیم و چون اتفاقی خارج از اراده و کنترل ماست سعی می کنیم آنچنان، خودمان را درگیرش نکنیم. اینکه یک خانواده با فرزندی روبه رو باشد که میدانند قرار است بمیرد، نحوه برخوردشان با امر مرگ حتمی و زودرسِ او از اهمیت خاصی برخوردار میشود. در فیلم دیدیم که این مسئله برای رضا و خانواده اش کاملا حل شده است و آنها به درکی از این مسئله نائل شدهاند.
وی خاطرنشان ساخت: وقتی ما چیزی را از دست می دهیم در سوگ آن چند مرحله را سپری می کنیم. ممکن است انکار کنیم، تسلیم شویم یا افسرده شویم و در نهایت بپذیریم. به نظر می رسد این مراحل به طور سریع و بالغانه ای در رضا رخ داده و او کاملا شرایط را درک کرده و پذیرفته است. البته نوع بیماری رضا هم شاید خفیف تر از برادر او و یا بقیه افراد بوده است اما آنچه این بیماری معمولاً در مراحل اولیه ایجاد میکند از بین رفتن انگیزه و ناامیدی از ادامه زندگی است.
دکتر شیرآلی، روانپزشک، همچنین گفت: برخورد خانواده رضا هم با مسئله بسیار بالغانه بوده است و بیان تجربیات شان، میتواند برای سایرین بسیار مفید باشد. اینکه چطور چنین روحیهای را کسب کردهاند برای من شخصا جالب است. وی ادامه داد: از طرفی باید فکر کنیم که چطور میشود شرایط و امکانات مناسبی را در سطح جامعه برای این افراد مهیا کرد. یک بخشی، مسئله درمان و هزینههای درمان آن است. به سهولت استفاده از مکانهای عمومی برای این افراد هم باید فکر شود و از لحاظ رسانه ای روی این بیماری تبلیغ شود تا همه جامعه با آن آشنا شوند و شرایط جامعه برای پذیرش بهتر و حضور ایشان بهبود یابد.
دکتر شیرآلی در پاسخ به سوالات، همچنین با اشاره به اثر مثبت حمایت اجتماعی در فرایند بهبودی رضا گفت: حمایت اجتماعی حتما تاثیر دارد. واقعیت این است که انسان دوست دارد همه چیز حتی مرگ تحت کنترلش باشد. ما دقیقا نمیدانیم روحیه فردی رضا روی عملکرد و فعالیت چشمگیر رضا تاثیر گذاشته یا شدت بیماریاش – در مقایسه با برادر دیگرش که سریعتر فوت کرده بود- کمتر بوده است که توانسته با آن مقابله کند. من فکر میکنم در فیلم همه چیز به دوش بیمار افتاده است و این درست نیست که همه مسئولیت را روی دوش بیمار و انگیزه فردی او بگذاریم و عوامل موثر را به سطح فرد تقلیل بدهیم. فیلم چنین پیامی را القا میکند که انگار اگر بیمار شخصاً بیشتر تلاش کند موفق خواهد بود و زندگی بهتری خواهد داشت. شاید لازم باشد این مقایسه تلطیف شود.
پذیرفتن بیماری بهتر از جنگیدن با آن است
در ادامه نشست رویا نیک سیر، مادر شخصیت اصلی فیلم (رضا) که در مراسم حاضر بود، گفت: بیماری" دیستروفی" در جامعه ما ناشناخته است و وقتی ما بیماری این بچهها را معرفی می کنیم کسی آن را نمیشناسد و حتی گاهی پزشکان هم در مراحل اولیه این بیماری را درست تشخیص نمیدهند. این بیماری معمولا از سه سالگی و بالاتر شروع میشود. البته در بچههایی که بیماری شان از سه سالگی شروع میشود نوع پیشرفته است و معمولا تا 18 سالگی عمر میکنند. این بیماران نه دارویی دارند و نه درمانی.
او افزود: من مدتی با انجمن دیستروفی ایران همکاری داشتم و با بچه هایی مواجه شدم که روحیه بسیار بالایی داشتند و ما خود، از این بچه ها درس زندگی میگرفتیم که چطور عمر خود را به نحو احسن طی کنیم. متاسفانه خانوادههایی که بچههای مبتلا به دیستروفی دارند بسیار درگیر شرایط این بچهها میشوند چون هیچ امکاناتی ندارند و گاهی خانواده حتی یک ویلچر هم نمیتوانند تهیه کنند و نمیتوانند به این بچه ها کمک کنند تا درس بخوانند و جامعه هم هیچ کمکی به این افراد نمیکند. این بچهها از هوش بالایی برخوردارند اما بدنهایشان بی حرکت است. نگاه و صحبتهای این بچه ها بسیار تاثیرگذار است.
نیک سیر، در ادامه گفت: ما در ایران حدود 20 هزار بیمار دیستروفی داریم که شناسایی نشدهاند. البته دخترها هم دچار یک نوع خاص از دیستروفی میشوند و گاهی هم دختران فقط ناقل بیماری میشوند و جامعه پزشکی ایران درباره ناقلین کم کاری میکند. در واقع با بررسی شرایط جنین پیش از زایمان، امکان این وجود دارد که از تولد چنین نوزادانی جلوگیری کرد اما هزینه این آزمایشها بسیار زیاد است.
او همچنین درباره تجربه شخصیاش از داشتن فرزندانی با بیماری دوشن گفت: هنگام مواجه اولیه با بیماری، پذیرفتنش سخت است ولی پذیرفتن بهتر از جنگیدن با بیماری است و وقتی بپذیریم امکانات بهتری میتوانیم به بیمارمان ارائه دهیم و هرآنچه برای یک بچه سالم میتوان در نظر گرفت میتوانیم برای فرزندمان انجام دهیم. البته روحیه خود بچهها هم مهم است. به علاوه اگر دولت یا جامعه پزشکی کمک کند بچهها میتوانند درس بخوانند و با کیفیت بهتری زندگی کنند. زندگی کردن با این بچهها آدم را سازنده و مقاوم میکند.
او همچنین درباره نبود خدمات درمانی برای این بیماران به مسئله عدم کارایی دفترچه بیمه تامین اجتماعی و کم توجهی درمانگاههای دولتی در این خصوص اشاره کرد و گفت: من حتی برای گرفتن گواهی معافی رضا دچار مشکل شدم درحالیکه با داشتن مدارک پزشکی نیاز به این همه پیچیدگی نیست. به نظر من ما نیاز به یک مدیریت درست داریم و بیش از هر چیز یک مدیر خوب می تواند مسائل را سامان دهد.
اهمیت توجه به حمایتهای اجتماعی از بیماران مبتلا به «دوشن»
دکتر شیرین احمدنیا، مدیر گروه جامعه شناسی پزشکی و سلامت انجمن جامعهشناسی ایران، که میزبانی این نشست را در موسسه پژواک اندیشه برعهده داشت، نیز در سخنانی، با اشاره به نظرات دکتر شیرآلی اظهار داشت: تاکید بر روی عوامل اجتماعی، و نه صرفاً فردی که در جریان مقابله با این بیماری، یا ارتقای روحیه، و کیفیت زندگی افراد مبتلا نقش دارد نیز، حائز اهمیت بسیار است. فردی که از حمایت خانواده و اطرافیان بهره مند میشود، مسلماً توان بهتری برای بهبود شرایط زندگی خود دست خواهد یافت، اما در عین حال، باید بر نقش مسئولین و مسئولیت اجتماعی افراد جامعه برای ملاحظه شرایط این گونه بیماران اشاره و تاکید داشت و اقداماتی در سطح کلان برای حمایت از حقوق این بیماران و نیز خانوادههایشان صورت داد، همچنانکه باید اطلاع رسانی و آگاهی رسانی کرد و مشاورههای لازم را نیز تامین و برقرار کرد به نحوی که وظیفه حمایت از فرد بیمار صرفا بر دوش خانواده وی سنگینی نکند.
با بیماری هم میتوان زیبا زیست و زیبا مرد
شیوا مدرس زاده، کارگردان فیلم، نیز با پیوستن به بحثی که در جریان بود، در ابتدای سخنان خود، هنگامی که از سوی حضار در جلسه مورد تشویق قرار گرفت، از حمایتی که از سوی والدین شخصیت اصلی فیلم، در جریان ساختن این فیلم دریافت کرده بود، تاکید و قدردانی کرد، و سپس، اظهار داشت: مقایسه دو نفر (بیمار مبتلا به دوشن که یکی فوت کرده و دیگری –رضا- که موضوع اصلی فیلم است) در فیلم، با هدف تاکید و نشان دادن روحیه بالای رضا- شخصیت اصلی فیلم- بود. به هر حال همه ما به مرگ فکر کردهایم و شاید به چگونگی آن هم اندیشیده باشیم. جامعهشناسانی هستند که بر مبنای تئوریهای هایدگر مرتبط با مرگ اسطورهای حرف میزنند. من هنگامی که درباره محمد (برادر رضا، و اولین فردی از خانواده که به دلیل دوشن درگذشته بود) میپرسیدم همه خیلی خوب درباره مرگاش صحبت میکردند و این من را به سمت مرگ اسطوره ای و زیبا میکشاند. آن چنان مرگی که بعدها وقتی از آن یاد میشود زیبا باشد و دوست داشتم هم یادی از محمد داشته باشیم و هم این تلنگر ایجاد شود که حتی با وجود این نوع بیماری هم میتوان زیبا زیست و زیبا مرد.
او ادامه داد: به نظر من دلیل اصلی اینکه رضا پرقدرت زندگی میکند این است که زندگی و مرگ برادرش محمد را دیده است. من در این فیلم میخواستم بگویم اگر رضا چیزی به دست آورده به سبب تکاپو و تلاش شخصیاش بوده است. تقابل رضا و محمد ما را به یک مسئله جدید می رساند.
جامعه با ما موارد متعدد معلولیت مواجه است و متاسفانه دردی را هم دوا نمیکند
پدرِ رضا نیز که در جلسه حاضر بود درباره زندگی رضا و محمد گفت: منحنی بیماری در خانواده ما یک در میان است در صورتی که در خانوادههای دیگر به نحو دیگری دیده شده است. رضا فردی است با اراده، توانا و مصر بر انجام آنچه میداند و یاد گرفته است. او بیش از 12 سال است که با یک نهاد فرهنگی کار میکند و شعبه دوم مبین نت را در اصفهان راه اندازی کرده است. محمد مبتلا به دوشن شد و نوع بیماریاش پیشرفته تر شد و این تاثیر فراوانی روی قلب و کبدش گذاشت و به دلیل نادرست نشستن روی ویلچر ستون فقراتش نیز به شکل "حرف لاتین اس" در آمده بود و در نتیجه دچار مرگ زودرس شد. بنابراین، نوعی تفاوت، میان رضا و برادرش وجود داشت.
او افزود: اما نکته مهم درباره این بیماران، عدم وجود حمایتهای اجتماعی از آنهاست. خانوادههایی با چهار یا پنج معلول شرایط بسیار سختی دارند. به طور مثال در خانوادهای که پدر مسن است و مادر مبتلا به بیماری قلبی است و پنج فرزند معلول هم زندگی میکنند، شرایط بسیار سخت است و متاسفانه هیچ مسئولی به فکر این خانوادهها نیست. جامعه ما، با موارد متعدد معلولیت مواجه است که مورد چارهجویی قرار نمیگیرد. ضرورت دارد تا جامعه پزشکی، روانپزشکان و متخصصان خارج از دید تجاری به این مسئله نگاه کنند و این نباشد که مراجعین برای درمان این بیماری، بارها در جریان مراجعات به پزشکان متخصص، هزینههای سنگین ویزیت را پرداخت کنند و در نهایت همان جواب تکراری را بشنوند که: "این بیماری درمانی ندارد".
در ادامه مراسم نیز برخی از حاضرین نگاه و نظر خود را پیرامون فیلم ارائه دادند و به لزوم حمایت جامعه از این افراد و آشنایی عموم مردم جامعه با این بیماری، تاکید کردند.
نشست تخصصی «سینما - سلامت» با همکاری انجمن جامعهشناسی ایران صبح روز پنجشنبه 24 فروردین با نمایش فیلم مستند «داشتن یا نداشتن» به کارگردانی خانم «نیکی کریمی» بازیگر و کارگردان سینمای ایران و همچنین با حضور «دکتر شیرین احمدنیا» مدیر گروه جامعه شناسی پزشکی و سلامت و عضو هیات مدیره انجمن جامعه شناسی ایران، «دکتر خرازی ها»، «دکترنیره توکلی» عضو گروه مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی ایران، «نیکی کریمی» و جمعی از مسئولان منطقه هفت شهرداری تهران برگزار شد.
در این مراسم دکتر «شیرین احمدنیا» جامعه شناس پزشکی، و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، به بیان سخنانی پیرامون وضعیت ناباروری در کشور پرداخت و گفت: در ایران بنا به آماری که پزشکان ارائه کرده اند، شیوع ناباروری حدود 10 تا 24 درصد در تغییر است، البته قابل ذکر است که شیوع اختلالات نا باروری در سراسر جهان در حال افزایش است اما در ایران بنا به گفته پزشکان روند پرسرعت تری را طی می کند و آمارهای ما در این زمینه بالاتر از آمارهای جهانی هستند. در مورد چرایی این امر نیز باید بگویم عواملی چون آلودگی های زیست محیطی و عفونت های دستگاه تناسلی در پی رواج یک سری رفتارهای جنسی جدید در میان خانواده های ایرانی از برخی دلایل این امر هستند.
او افزود: در حال حاضر حدود 3 میلیون زوج در کشور ما با مسئله ناباروری درگیر هستند و سالیانه 15 درصد به این آمار افزوده می شود. بنابراین به یکی از مسائل مهم سلامتی در حوزه خانواده های ما تبدیل شده است. یکی از 5 علت طلاق نیز در کشور ما همین مسئله است. از منظر پزشکی می توان ابعاد جسمانی و روحی و روانی این امر را مورد مطالعه قرار داد. پزشکان علاقه مند هستند از طریق مسائل رسانه ای، اطلاع رسانی و حتی بکارگیری هنر کاری کنند که زوجین به خدمات پزشکی در این حوزه آشنا شوند و به درمان روی آورند و تلاش می کنند تا برای حضور افراد در مراکز درمانی فرهنگسازی شود.
دکتر احمدنیا ادامه داد: اما از منظر جامعه شناسی، ما به شکل دیگری این موضوع را می بینیم و بررسی می کنیم و ریشه یابی و چاره جویی را به شکل دیگری مطرح کنیم. ما در جامعه ای زندگی می کنیم که فرهنگ سنتی غالب است. جامعه ای که در آن غایت یک زن مادر شدن است زن را کامل نمی داند مگر اینکه به جایگاه مادری نائل شود و همچنان ارج و قرب یک زن وابسته به نقش های سنتی است که او در جامعه ایفا می کند؛ مانند همسری و مادری و حتی گاهی آنقدر این مسئله شدت می یابد که جنسیت فرزند هم دارای اهمیت می گردد و می گویند مادری که فرزند پسر دارد از جایگاه والاتری برخوردار است.
او در ادامه به زنانی که از این موهبت باز می مانند اشاره کرد و گفت: در این جامعه زنان بازمانده از ایفای نقش مادری برچسب می خورند و خودشان را ناقص و ناکامل تلقی می کنند و احساس تقصیر می کنند و زندگی برایشان سخت می شود و حتی در تمام زندگی شان دچار وسواس فکری و درگیری با مسئله بچه دار شدن می گردند. اعتماد به نفسشان را از دست می دهند و در این شرایط حاضرند به هر کاری دست بزنند تا مادر شوند، از دوا و درمان سنتی و غیر سنتی گرفته تا جادو و مواردی از این قبیل. از طرفی با صرف هزینه زیاد و متوسل شدن به شیوه های مختلف که یکی از جدیدترین آن رحم اجاره ای یا رحم جایگزین است از کسان دیگری کمک می گیرند تا این اتفاق رخ دهد و صاحب فرزند شوند. چنین افرادی در فشار قرار می گیرند و در نتیجه حتی نمی توانند از داشتن نقش همسر، نقش فعال اجتماعی و اقتصادی، و پیشرفت های تحصیلی به شکلی که می توانند برخوردار شوند چراکه در ذهن و باور خودشان و دیگران، خود را فرد کامل و لایقی نمی شناسند، در چنین شرایطی جامعه با سنت های خودش آنها را مستحق این تهدیدات و سوء برداشت ها می داند و قانون و عرف نیز به همسران چنین زنانی اجازه می هد که ایشان را طرد کنند یا طلاق بدهند که خود فشار و آسیب های مضاعفی برای ایشان فراهم می آورد.
دکتر احمدنیا، مدیر گروه جامعه شناسی پزشکی و سلامت انجمن جامعه شناسی ایران، ادامه داد: حقایق پزشکی حاکی از این است که 40 درصد علت نازایی ها، مرتبط با مردان، 40 درصد مرتبط با زنان و 20 درصد به طور مشترک است. تاکید بیش از حد جامعه ما بر "زنانگی مساوی است با مادری"، باعث بروز برخی مشکلات عدیده است، اما، در این جا، سوالی که پیش می آید چنین است، که آیا تنها مسیر پیش روی هر زنی می بایست این باشد که مادر شوند و اگر به هر دلیل قادر به ایفای این نقش نبودند می بایستی زندگی شان دچار تباهی شود؟
وی در ادامه به ذکر مثالی در این زمینه پرداخت و گفت: انوشه انصاری مثال بسیار خوبی است که نشان می دهد زنان می توانند به نقش ها و پایگاه ها و ایده آل های مثال زدنی دیگری نائل آیند که ایشان را با موفقیت در زندگی همسو کند و الزاماً این موفقیت ها را از نقش مادری خود اخذ نکرده باشند. او در شرایطی متفاوت با آنچه در جامعه ما رواج دارد به تحقق رویای کودکی خود و سفر فضایی به ماه دست یافته است. آیا کسی از خود می پرسد انوشه انصاری ازدواج کرده و یا دارای فرزند است؟ آیا دستاوردی غیر از مادر شدن او نبوده که وی را به جایگاه جهانی رسانده؟ البته باید گفت، زنان می توانند ایده آل خود را در مادر شدن ببینند اما اگر کسی به دلیل مشکلات، مادر نشد زندگی نباید برایش تمام شود. ما، اجتماع و فرهنگ نباید کاری کنیم که چنین فردی، زندگی اش را تباه شده تلقی کند.
احمدنیا سپس درباره فیلم مستند «داشتن یا نداشتن» گفت: «داشتن یا نداشتن» فیلم بسیار ارزشمندی است و مهمترین نکات مربوط با ناباروری در ایران را مطرح می کند.
*نیکی کریمی: بسیاری از افراد مایل به قرار گرفتن در مقابل دوربین نبودند
در ادامه جلسه، دکتر خرازی ها، پزشک، به تعریف نازایی اشاره کرد و گفت: اگر برای یک زوج که علاقه مند به فرزند دار شدن هستند پس از یک سال و در حالیکه از هیچ روش تنظیم خانواده استفاده نکنند، بچه دار نشوند آنوقت ممکن است برچسب نازایی بهشان بخورد.
او در ادامه از نیکی کریمی پرسید: یکی از مقولاتی که با دیدن این فیلم در ذهن من آمد مسئله محرمانه ماندن این مسائل برای افراد است. چطور شما از سد این مسئله گذشتید؟
کریمی در پاسخ گفت: ما زمانی را گذاشتیم و به مرکز مطالعات و درمان ناباروری "رویان" و بیمارستانی که مد نظرمان بود سپردیم که افراد مایل به صحبت، ثبت نام کنند. خیلی از موارد افراد نه می گفتند و نمی خواستند دیده شوند و خیلی ها جلوی دوربین قرار می گرفتند اما نمی توانستند توضیح دهند و ما ساعت ها وقت گذاشتیم و در نهایت فیلم به این شکل درآمد.
دکتر خرازی ها سپس به سوال دیگری پرداخت و گفت: اطلاع از نتیجه آزمایش برای زوجی که تحت درمان قرار گرفته اند خیلی از لحاظ روانی فشار زیادی دارد. یکی از خانم ها این وضعیت را توصیف کرد و واکنش روانی خود را توضیح داد. به علاوه به حرف هایی که پشت سر افراد زده می شود هم اشاره شده بود. فیلم از لحاظ علمی هم بررسی شده بود اما در این میان مسئله مراجعه به رمال ها و توسل به جادو کمرنگ بود. چرا؟
کریمی در پاسخ گفت: طبق تحقیق فیلمبردارم متوجه شدیم فردی در قم است که هر زوجی به او مراجعه می کند، وی یک انگشتر به ایشان می دهد و این افراد پس از مدتی بچه دار می شوند. اما بدلیل برخی مسائل ما نتوانستیم از این راش استفاده کنیم. به طور کلی مسئله جادو را هم مد نظر داشتیم اما زمان فیلم کوتاه بود و نمی شد به همه موارد پرداخت.
*توکلی: «داشتن یا نداشتن» به جنگ با ارزش های کلیشه ای رفته است
دکتر «نیره توکلی» عضو گروه مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی ایران نیز ضمن تبریک به نیکی کریمی برای فیلمش، گفت: نگاه کریمی نگاهی هنرمندانه به مسئله باروری است. زنان از نظر آرزوها، خواسته ها، امکانات و ... جزء محروم ترین آدم ها هستند. در واقع بدن زنان از آنِ خودشان نیست و آنها همیشه نگران این مسئله هستند. بچه دار شدن و بچه دار نشدن هر دو سخت است و این مسئله ایست که کریمی به خوبی به آن اشاره کرده است و محور فیلم بر روی همین است که اصلا بچه دار شدن راحت تر است یا نشدن و فیلم به جنگ با ارزش های کلیشه ای رفته است.
او تصریح کرد: حتی فیلم به این امر توجه می کند که ما چقدر برای بچه ای که با این همه سختی متولد می شود ارزش قائل هستیم و حتی در جایی از فیلم بچه ای را مشاهده می کنیم که با پدرش بر روی موتور نشسته است. وقتی جامعه ما به این شدت به نقش مادری توجه می کند لازم است ما از خود بپرسیم که این جامعه برای کودکان و مادران چه می کند و چقدر به آنها اهمیت می دهد؟
توکلی افزود: محور مصاحبه ها در فیلم بیشتر زن ها هستند و به درستی نشان داده شده که بچه دار شدن مسئله زن است. در یکی از مصاحبه ها می بینیم که زن می گوید وقتی مشکل از شوهرم بود من همیشه رعایت او را می کردم و سپس می بینیم بعد از گذشت سالهای باروری زن، شوهر به این نتیجه می رسد که نمی تواند بدون فرزند زندگی کند و همسرش را رها می کند. این فاجعه و تراژدی است که وجود دارد. یعنی مسئله نازایی اساسا مسئله زن است.
او در ادامه به اثرات مضر مصرف داروی های باروری بر روی زنان اشاره کرد و گفت: خیلی از این زن ها بر اثر داروها به استقبال ابتلا به سرطان می روند. در جامعه ما شغل اصلی یک زن در هر وضعیت این است که بچه دار بشود.
او گفت: به علاوه در فیلم مشاهده می کنیم که برای یک مرد جایگزین کردن زن دیگری در زندگی اش کار سختی نیست و حتی با تساهل با این مسئله برخورد می کند. از طرفی مسئله بچه دار شدن هم در میان اقشار سنتی و هم غیر سنتی با اهمیت است.
*کریمی: این فیلم تاریخ مصرف ندارد
کریمی در ادامه جلسه در پاسخ به سوال دکتر «خرازی ها» پیرامون گذران فصل ها در فیلم گفت: ما در فیلم نشان می دهیم که این افراد همچنان حضور دارند و این مسئله در جامعه وجود دارد و حتی الان هم به همان شکل در جریان است. به علاوه نمایی از تهران نشان می دهیم به این معنا که شهر به همان شکل و آدم ها نیز به گونه سابق در تلاش برای رسیدن به این خواسته هستند.
او افزود: من این فیلم را 12 سال پیش ساختم اما به نظرم این فیلم تاریخ مصرف ندارد و در هر دوره و زمانی می توان آن را دید.
*احمدنیا: به کیفیت فرزند آوردن توجه کنیم نه تعداد فرزندان
در ادامه جلسه، خانم دکتر احمدنیا به سیاست های جدید وزارت بهداشت اشاره داشت: در سالهای پس از انقلاب که ایران با رشد موالید بالایی مواجه شد، با تغییر سیاست های جمعیتی، و با بسیج شدن همه نیروها و در جهت خیر جامعه، جامعه ایران توانست میزان باروری کل، را از حدود 6 بچه به حدود دو بچه کاهش دهد. در حال حاضر شاهد بازنگری در این روند هستیم و ای کاش در این زمینه نظر کارشناسان امر را هم جویا می شدند.
او خاطر نشان ساخت: دقت داشته باشید تمایل به تعداد زیاد بچه در جامعه جهان سوم به دلیل کارکرد رایج بچه در جامعه سنتی و کشاورزی بوده است. طبعا یک مزرعه دار علاقه مند است که تعداد زیادی پسر داشته باشد چون فرزند برای او نیروی کار به حساب می آید. اما ما اکنون زندگی شهرنشینی و جامعه ی وارد شده به شرایط صنعتی داریم و بچه با تعداد زیاد به هیچ وجه به نفع جامعه، فرد و خانواده نیست ما در درجه اول باید به شرایط انسانی و کیفیت فرزند آوردن در جامعه توجه کنیم . الان حتی واژه "تنظیم خانواده" تبدیل به واژه "بهداشت باروری" شده است . بهداشت باروری شامل سلامت فرزند، مادر، خانواده و جامعه است. یعنی عدد و رقم اصلا منظور نیست بلکه کیفیت رشد فرزند در یک خانواده مطرح است.
احمدنیا همچنین مسئله رحم جایگزین را مورد بررسی قرار داد و گفت: ما جز 10 کشور پیشرفته در زمینه درمان باروری هستیم اما نکته رحم جایگزین این است که من اگر توانمند باشم حاضرم پول بدهم و امکانات زیادی برای خود بخرم اما شما به آنسوی این مسئله توجه کنید. زنی که حاضر می شود در ازای پول جسم خود را در اختیار فرد دیگری که مثل ماشین با او برخورد می کند، قرار دهد چرا باید به این کار تن دهد، و چه چیزی جز فشار اقتصادی یا فقر او را وادار به این کار می کند!
او ادامه داد: چه کسی حاضر است سلامت خود را با چنین بهایی در اختیار دیگری قرار دهد. همین جاست که من می گویم مشکل ما یک مسئله فرهنگی است. چه شده که زنان ما حاضرند خود را به هر آب و آتشی بزنند برای فرزند!
عضو هیات مدیره انجمن جامعه شناسی ایران در پایان سخنان خود گفت: من نگران بودم که خانم کریمی که بیشتر بنا بر محبوبیت شان به عنوان بازیگر شناخته شده بودند، به این حیطه آشنایی کافی نداشته باشند اما اینک، با مشاهده فیلم به کارگردانی ایشان، خوشحالم که اینطور موفق پا به این عرصه گذاشتند. سینماگران ما جامعه شناسان خوبی هستند و وقتی هنرمندان وارد مسائل جامعه می شوند بهتر از بسیاری از ما، که در عرصه های علمی فعالیت می کنیم، می توانند در این زمینه اطلاع رسانی کنند و به سبب داشتن مخاطب عام، آگاهی و پیام رسانی بیشتری در جامعه انجام دهند.
*توکلی: الگوهای مادری در سالهای اخیر تغییر کرده است
عضو گروه مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی ایران در ادامه جلسه، با تاکید بر نکته بیان شده از جانب احمدنیا در زمینه مسئله رحم جایگزین، گفت: پزشکی در جامعه سرمایه داری به تجاری شدن گرایش دارد و امکانات درمان باروری در خدمت کسانی قرار گرفته که پول بیشتری دارند.
او افزود: علی رغم تاکید بر نقش های سنتی خوشبختانه الگوهای مادری در جامعه ما در چند سال اخیر تغییر کرده است. در گذشته مادر نمونه، کسی بود که 12 بچه داشت الان مادر نمونه اصلا این نیست و حتی بچه زیاد باعث سرشکستگی است زیرا که همه می دانند بچه خوب پرورش دادن خیلی مهم است و با وجود تمام تشویقی که به فرزند بیشتر می شود، ما به سمت خانواده هایی می رویم که تک فرزند هستند و یا داوطلبانه بچه دار نمی شوند. مادر خوب مادری است که فرزندانش تربیت خوب داشته باشند.
توکلی همچنین عمومی کردن مسائل خصوصی را از سوی زنان بسیار مهم و موثر دانست و گفت: عمومی کردن مسائل خصوصی زنان نکته بسیار جالب فیلم بود. معمولا می گویند آنچه پشت درهای بسته است نباید فاش شود و زندگی زنان در پشت درهای بسته می گذرد اما طرفداران مطالعات زنان می گویند ما مسئله خصوصی نداریم و هرچه با این مسائل خصوصی برخورد شود فجایع بیشتر می شود. یاد بگیریم راجع به مسائل مان حرف بزنیم و از هر امکان برای این امر استفاده کنیم.
*کریمی: کیارستمی «10» را تحت تاثیر این فیلم ساخت
کریمی همچنین به اهمیت مشاوره پزشکی در اینگونه از فیلم های مستند تاکید کرد و گفت: من پیش از کلید خوردن فیلم با یکی از معروفترین پزشکان حوزه باروری و همچنین تیم ایشان ساعت ها جلسه داشتم و مشاوره های زیادی گرفتم.
او همچنین در پاسخ به سوال دکتر توکلی پیرامون شباهت تکنیکی «داشتن با نداشتن» به فیلم «10» عباس کیارستمی، گفت: اتفاقا آقای کیارستمی برای ساخت فیلمشان تحت تاثیر فیلم من بودند اما متاسفانه آقایان در مصاحبه هایشان هیچ وقت به این مسائل اشاره نمی کنند.
گفتنی است در این مراسم از دکتر نیره توکلی، دکتر شیرین احمدنیا، نیکی کریمی و علی پهلوانی تقدیر شد.
گروه علمی- تخصصی جامعهشناسی پزشکی و سلامت انجمن جامعهشناسی ایران روز یازدهم بهمن ماه سال 90 نشستی را با حضور اعضا و علاقمندان به این حوزه در محل موسسه پژواک اندیشه معاصر برگزار کرد که در آن دکترعبدالحسین نیک گهر، نخستین مدرس جامعهشناسی پزشکی در ایران، به بیان تجربیات و خاطرات خود از تدریس این درس در دانشگاه تهران پرداخت و در پایان این مراسم از زحمات بی شائبه او تقدیر شد.
دکتر نیک گهر تدریس جامعهشناسی پزشکی در دانشگاه تهران را، نخستین تجربه تدریس در ایران پس از اخذ درجه دکتری در فرانسه و بازگشت به ایران عنوان کرد و گفت: در آن زمان منابع زیادی در زمینه این درس نبود و کمتر کسی با این رشته آشنایی داشت. ولی خوشبختانه امروز این حوزه جامعهشناسی گسترش زیادی یافته و یک جستجوی ساده در اینترنت نشان میدهد که حوزه مطالعاتی و منابع این گرایش تا چه اندازه وسیع است.
مترجم برگزیده انجمن جامعه شناسی ایران در ادامه به بیانی مطالبی در خصوص این حوزه پرداخت و افزود: جامعهشناسی پزشکی روابط میان عوامل اجتماعی (اقتصادی، سیاسی، فرهنگی) و سلامت افراد و مراقبتهای بهداشتی را با استفاده از نظریههای جامعهشناسی و روشهای تحقیق کاربردی در جامعهشناسی بررسی میکند و میدان فعالیت آن بسیار وسیع بوده و حتی این امکان را به صورت بالقوه دارد که به عنوان رشتهای مستقل و مجزا در دورههای تکمیلی مطرح شود.
وی روابط میان عرضه کنندگان خدمات درمانی و مراقبتهای بهداشتی با متقاضیان این خدمات؛ بررسی ساختار خدمات درمانی و بهداشتی جامعه؛ بررسی امکانات دسترسی به خدمات درمانی و مراقبتهای بهداشتی بر حسب شهر و روستا، جنسیت، گروههای سنی، پایگاه اجتماعی؛ بررسی پوششهای بیمههای درمانی و تنگناهای آن؛ رفتارها و عادتهای مخاطره آمیز برای تندرستی را از جمله میدانهای فعالیت این حوزه جامعهشناسی خواند و خاطر نشان کرد: در این گرایش، مفهوم اجتماعی بیماری و تندرستی، زیبایی بدن، ارزشها و باورها (سنتی و وارداتی)، بررسی تأثیر سلامت عمومی در توسعه اقتصادی، اجتماعی و... ، دموکراتیزه کردن خدمات درمانی و مراقبتهای بهداشتی، نقش آموزش و ارتباطات در ارتقای سلامت جامعه، ایفای نقش واسطه میان پزشک و بیمار در مراکز درمانی و مراقبتهای بهداشتی و کمک به متقاضیان خدمات پزشکی و راهنمایی آنان از جمله موضوعات بسیار با اهمیتی هستند که پژوهشگران و سیاستگذاران این رشته باید به آن توجه داشته باشند.
دکتر نیک گهر، مولف و مترجم بیش از سی جلد کتاب در علوم اجتماعی، با اشاره به این مساله که وقتی منابع محدود و نیازها تقریباًّ نامحدودند، مشارکت در سیاست گذاری بهداشتی و درمانی جامعه و برنامهریزی اهمیت وافری پیدا می کند، بر لزوم همکاری بین رشتهای این رشته با سایر حوزههای جامعهشناسی، و رشتههای انسانشناسی، روانشناسی، جمعیتشناسی، آمار و روابط عمومی تاکید کرد. در ادامه این نشست، دکتر شیرین احمدنیا مدیر گروه جامعهشناسی پزشکی و عضو هیات مدیره انجمن جامعهشناسی ایران، جهت تقدیر از سالها تلاش ارزنده و ثمربخش آقای دکتر عبدالحسین نیک گهر برای جامعه ایرانی و دانشگاهیان این کشور، به نمایندگی از طرف اعضای گروه، به رسم یادبود، لوح سپاس و هدیهای را به ایشان تقدیم کرد.
روز اول دسامبر برابر با ۱۰ آذر هر سال، به نام روز جهانی ایدز نامیده شده است. از سال ۱۹۸۸میلادی، با هدف ارتقای امکانات مالی در جهت اقدامات مثبت، و افزایش آگاهی، آموزش و مبارزه با تبعیضهای مرتبط با ایدز، هر ساله در این روز فعالیتهایی در ارتباط با ایدز از سوی دولتها و نهادهای غیر دولتی و فعالین اجتماعی صورت داده میشود، و برای این روز، شعار خاصی نیز در نظر گرفته میشود. هدف عمده از این کار این است که به عموم مردم یادآوری شود که مسئله اپیدمی ایدز/HIV از بین نرفتهاست و هنوز اقدامات زیادی هست که برای مقابله با این مشکل که چهارمین علت مرگ و میر در سطح جهان است، باید انجام شود.
در روز جهانی ایدز بسیاری از مردم داوطلبانه، لباسهایشان را به روبان قرمز مزین میکنند تا به عموم مردم جامعه، که ممکن است نسبت به این مهم بی اطلاع یا کم توجه باشند، توجه و مراقبت در برابر HIV و ایدز را متذکر شده و به دیگران یادآور شوند که تعهد و پایبندی و حمایت آنها ضرورت دارد. ایجاد آگاهی و حساسیت هم به منظور پیشگیری از ابتلای موارد جدید به این بیماری و نیز به این منظور صورت میگیرد که مردم بدانند در قبال افرادی که ناخواسته و بدون هیچگونه تقصیری مبتلا شدهاند، واکنشهای حمایتگرانه، و صحیح اعمال کنند تا از شدت فشارهای اقتصادی، اجتماعی بر ایشان در شرایط آسیب پذیریشان کاسته شود و از پشتیبانی خانواده، دوستان، همکاران و عموم افراد جامعه بهرهمند شوند.
گروه علمیِ جامعه شناسی پزشکی و سلامت انجمن جامعهشناسی ایران نیز با توجه به اهمیت مساله ایدز به عنوان یکی از اولویتهای بهداشتی در این کشور، از بدو تاسیس خود تلاش داشته که هر ساله یکی از برنامههای سخنرانی یا نشستهای خود را به بررسیِ میان رشتهای این موضوع اختصاص دهد. در سال جاری نیز، این گروه با همکاری چند تن از کارشناسان رشتههای مختلف، به بررسی ایدز از ابعاد اجتماعی، پزشکی و درمانی میپردازد. در این نشست که در روز چهارشنبه 9 آذرماه در سالن کنفرانس انجمن جامعهشناسی برگزار میشود چهار سخنرانی ارائه خواهد شد که در زیر به صورت مختصر به معرفی هریک از سخنرانان و محتوای سخنرانیشان می پردازیم.
سخنران نخست این نشست، دکتر حمیرا فلاحی، پزشک، و دارای دکترای تخصصی بهداشت باروری، و سرپرست کلینیک مشاوره بیماریهای رفتاری مرکز بهداشت غرب تهران- دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی است که بحثی با عنوان "اپیدمیولوژی ایدز در ایران و جهان و معرفی خدمات ارائه شده در کلینیکهای مشاوره بیماریهای رفتاری" ارائه خواهد کرد. او، در یادداشتی که به مناسبت این نشست تهیه کرده است، مینویسد: "شاید روزی که اولین بار اسم ایدز در ادبیات پزشکی پیدا شد تصور نمیشد که به یکی از دغدغههای مدیران سلامت در ایران و جهان و بلکه مدیران سیاسی- اجتماعی دنیا تبدیل شود. بر طبق آمارهای ارائه شده توسط UNAIDS تعداد افراد بزرگسال و کودکانی که تا پایان سال 2009 با اچ آی وی زندگی میکردند 3/33 میلیون نفر بود که از این میان، 9/15 میلیون نفر را زنان و 5/2 میلیون را کودکان زیر 15 سال تشکیل داده بودند. سهم منطقه خاورمیانه و شمال افریقا از کل مبتلایان460 هزار نفر بود. منطقه اقیانوسیه با 57 هزار نفر کم ترین و افریقای جنوبِ صحرا با 22 میلیون و پانصد هزار نفر بیشترین تعداد مبتلایان را داشتند. تعداد افرادی که در سال 2009 در اثر ایدز فوت کردند یک میلیون و هشتصد هزار نفر بوده که 260 هزار نفر از ایشان را کودکان زیر 15 سال تشکیل داده بود. در سال 2009 روزانه، در جهان بیش از 7000 مورد جدید مبتلا به ویروس HIV شناسایی شدند،که حدود 97% آن ها در کشورهای با درآمد کم تا متوسط زندگی می کردند. حدود 1000 نفر زیر 15 سال سن داشتند از 6000 نفر باقیمانده 51% خانم بودند و حدود 41% افراد 24-15 ساله بودند".
دکتر فلاحی دارای دکترای تخصصی (Ph.D) در رشته بهداشت باروری از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، که سال ها تجربه آموزش و مشاوره در زمینه مسائل ایدز را دارا است، و هم اینک به عنوان سرپرست کلینیک مشاوره بیماریهای رفتاری مرکز بهداشت غرب تهران مشغول به کار است، به معرفی خدمات و مشاورههای موجود در ایران و معرفی مشخصات فردی و جمعیت شناختی و تنوع مواردی از زنان و مردان با پیشینههای مختلف تحصیلی، شغلی، قومی و ... که برای مشاوره به این مرکز مراجعه داشته و حساسیت ها و مخاطراتی که در میان نوجوانان و جوانان در ارتباط با گسترش این اپیدمی در ایران وجود دارد، خواهد پرداخت.
زنان و ایدز
دومین سخنران این نشست، دکتر شیرین احمدنیا، عضو هیات مدیره و مدیر گروه جامعه شناسی پزشکی و سلامت انجمن جامعه شناسی ایران و عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی است که مبحث زنان و ایدز را از منظر یک جامعهشناس پزشکی مطرح خواهد کرد و ضمن بیان مطالبی در ارتباط با آسیبپذیری متفاوت زنان و مردان از بعد جسمانی و اجتماعی به توضیح تاثیر نقش اجتماعی و اقتصادی زنان در ارتباط با اپیدمی ایدز میپردازد و نابرابری زنان و مردان از جمله نکاتی است که مورد بحث قرار خواهد گرفت. نابرابری زنان ومردان در شرایط زندگی از نقطه نظر قدرت اجتماعی و اقتصادی و درآمد است که با تسری این نابرابری به فضای عرصه خصوصی و روابط جنسی خطر ابتلا به ویروس ایدز در میان زنان افزایش مییابد. به عنوان مثال، زنان نمیتوانند شوهران خود را وادار به استفاده از کاندوم نمایند تا از خود در برابر مردانی که ممکن است ناقل ویروس باشند حمایت کنند. در افریقا به همین دلیل، شمار زنان مبتلا به سرعت افزایش یافته است. در برخی از جوامع، عمده تصمیمات به مردان منحصر میشود از جمله این که در چه سنی و با چه کسی ازدواج کنند و نیز این که به یک شریک جنسی محدود بشوند یا خیر. بسیاری از زنانی که در ایران به این ویروس مبتلا شدهاند، در نتیجه تماس جنسی با همسرانشان که از طریق اعتیاد تزریقی ناقل این ویروس بوده اند مبتلا شده و حتی به فرزندان شان نیز منتقل کرده بودند. زنان در رابطه جنسی محافظت نشده، دو برابر بیشتر از مردان احتمال ابتلا دارند. در سطح اجتماع و نیز خانوادهها، خشونت علیه زنان نیز عامل موثر دیگری در گسترش ایدز در میان زنان شناخته شده است. در سطح جهانی، اچ آی وی/ ایدز علت غالب مرگ و میر زنان واقع در سنین باروری است، هر چند تفاوتهای چشمگیری در نسبت زنان مبتلا در سطح مناطق مختلف جهان مشاهده میشود کما اینکه، نسبت کمتری از زنان در اروپای غربی، و مرکزی و شرقی، و اقیانوسیه درگیرند، در حالی که، در مناطقی چون آفریقای جنوب صحرا و کارائیب، نسبت ها به طور معنا داری به لحاظ آماری، بالاتر است.
تجربه زیسته یکی از مبتلایان به اچ آی وی
سومین سخنران این نشست مریم سهامی، از اعضای گروه جامعه شناسی پزشکی، و از فعالین ارائه مشاوره و اطلاع رسانی در زمینه مسائل مادران مبتلا به ویروس اچ آی وی و نیز مشکلات کودکان یتیم ایدز است. برخورد جامعه با بیماران مبتلا به اچ آی وی و نحوه نگرش آنها به این بیماران، تجربه زیستهای را برای این بیماران فراهم میکند که بازگویی این تجربه، از زبان یکی از نخستین افرادی که در نتیجه زندگی زناشویی با همسر معتاد تزریقی به این ویروس مبتلا شده میتواند بسیار تامل برانگیز و آگاهی بخش بوده و در تغییر نگرش افراد جامعه نسبت به افراد آسیب دیده و مبتلایان، و اصلاح واکنشها و ارتقای فرهنگ عمومی برای بهبود شرایط زندگی افراد و خانوادههای درگیر در این مسئله موثر واقع شود. سهامی به شرح زندگی خود و مسائلی که از بدو ابتلا تجربه کرده، و تاکید بر انتظارات خود و سایر افراد مبتلا به این ویروس از اجتماع، نهادهای درمانی و مسئولین و رسانه ها میپردازد.
زنان و اچ آی وی و معرفی مرکز مشاوره زنان آسیبپذیر
سخنران چهارم این نشست، شهلا داریوشی مدیر مرکز مشاوره زنان آسیبپذیر، واقع در شهرک ولیعصر، در مجاورت محله یافت آباد در جنوب تهران است. او علاوه بر معرفی خدمات مرکز مشاوره زنان آسیب پذیر ولیعصر، به ارائه آمارهایی در ارتباط با وضعیت ایدز در میان زنان و دلایل اجتماعی خطرساز این بیماری برای زنان میپردازند. مرکز ارتقای سلامت اجتماعی زنان آسیب پذیر، نهادی است که برای ارائه خدمات مختلف به منظور کنترل همه گیری اچ آی وی /ایدز در بین زنان آسیب پذیر جامعه که از گروههای کلیدی در معرض خطر میباشند، دایر شده است. خدمات مرکز از جمله مشتمل بر موارد زیر است:
1- خدمات در ارتباط و معطوف به ایجاد محیط دوستانه
2- ارائه حمایتهای روانی – اجتماعی( مشاوره فردی، مشاوره گروهی، حرفه آموزی، خدمات مددکاری و ...)
3- تامین خدمات بهداشتی مرتبط با مصرف مواد (آموزشهای مرتبط، خدمات سرنگ و سوزن، توزیع و جمع آوری و معدوم سازی وسایل تزریق و زبالههای آلوده، درمان نگهدارنده با متادون، درمان وابستگی به مواد در فرزندان مراجعه کنندگان، فوریتهای پزشکی در مورد مراجعه کننده، پیشگیری پس از مواجهه )
4- ارائه خدمات بهداشتی خاص زنان (آموزش بهداشت باروری و جنسی، مراقبت در قبالِ و درمان بیماریهای آمیزشی، ارائه مشاوره و انجام آزمایش داوطلبانه اچ آی وی/ ایدز – آموزش رفتار جنسی سالم ، ارتقای استفاده از کاندوم، آموزش مهارتهایی نظیر پافشاری برای آمیزش جنسی کم خطر تر- توزیع لوازم بهداشتی اختصاصی زنان)
سخنران این بخش به عوامل و دگرگونی های مهمی که بر آسیب پذیری زنان موثر واقع شدهاند نیز خواهد پرداخت. به عنوان مثال، افزایش آمار جمعیت زنان مصرف کننده مواد ( 6/9 درصد از مصرف کنندگان را زنان تشکیل میدهند)، پائین آمدن سن اعتیاد در زنان ( 25 سال برای زنان و 22 سال برای مردان)، بالا رفتن آمار طلاق و وجود 6 میلیون زن مطلقه در کشور، پائین آمدن آستانه تحمل زنان در مصرف مواد (زنان به طور متوسط بعد از 2 سال به تزریق میرسند در حالیکه مردان بعد از 8 سال به این مرحله میرسند) اشاره خواهد شد.
آخرین نشست گروه علمی- تخصصی جامعهشناسی پزشکی و سلامت انجمن جامعهشناسی ایران، در سال ۸۸، به بررسی وضعیت کنونی بیماران مبتلا به ایدز در ایران از منظر اجتماعی اختصاص داشت. در این نشست که روز هیجدهم اسفند ماه در سالن کنفرانس انجمن برگزار شد، دکتر مینو محرز و دکتر شیرین احمدنیا، به بررسی موضوع پرداختند.
در بخش نخست این جلسه، دکتر محرز، عضو هیأت علمی و رئیس مرکز تحقیقات ایدز بیمارستان امام خمینی، ابتدا از منظر آماری، وضعیت بیماری ایدز در دنیا و ایران را مورد بررسی قرار داد و گفت: آخرین آمار ایدز در سال ۲۰۰۹ نشان میدهد که ۳۳ میلیون و ۴۰۰ هزار بیمار ایدز در دنیا زندگی میکنند. بنابراین، اکنون ایدز دیگر یک بیماری کشنده نیست، بلکه یک بیماری عفونی مزمن است که بیمار در آن، با دارو، زندگی با کیفیت خوبی دارد. از سوی دیگر، در حال حاضر سالانه حدود سه میلیون نفر به این بیماری مبتلا میشوند و حدود دو میلیون نفر از آنها میمیرند. در نتیجه، میتوان گفت که این یک بیماری با شیوع و مرگ و میر بالاست که هنوز درمان قاطع و واکسن پیشگیری ندارد. بنابراین باید آن را در اولویت قرار داد و در جامعه، ذهنها را برای پیشگیری از آن آگاه کرد.
وی در ادامه، با ارائه چند تجربه جهانی در بحث پیشگیری، گفت: از سال ۱۹۸۱ به بعد، در اثر کار کردن روی بحث پیشگیری، حدود ۱۷ درصد ابتلا به ویروس ایدز کاهش یافته است. در آفریقای زیر صحرا که بدترین وضع اچآیوی را دارند و ۳۵ درصد جمعیت آن گرفتار این بیماری هستند و حتی به علت مرگ و میر زیاد، کشاورزی در آنجا از بین رفته و مدرسهها بسته شدهاند، نیز ۱۵ درصد میزان ابتلا به ویروس ایدز کم شده و این بسیار مهم است. در آسیای جنوب شرقی این ویروس ۲۵ درصد کاهش یافته است. در واقع، با وجود اینکه بخش مهمی از درآمد تایلند از طریق تجارت جنسی است، ولی آنها یاد گرفتهاند از وسایل پیشگیری مانند کاندوم استفاده کنند. این در حالی است که آمار مبتلایان به ایدز در اروپای شرقی و آسیای میانه رو به افزایش است. در آمریکا و اروپای غربی، از طریق رسانهها، آموزشهای خوبی داده شده که این آموزشها باید تداوم داشته باشند و به محض کاهش آنها این مسأله افزایش مییابد.
محرز در ادامه با تأکید بر اینکه میزان شیوع بیماری ایدز طی ۱۵ سال در دنیا چهار برابر شده است، آن را به عنوان یک مشکل اساسی اجتماعی معرفی کرد و گفت: ایدز به دلیل فراگیری مسائل حاشیهاش، تنها یک بحران سلامت و بهداشت نیست، بلکه نوعی بحران اجتماعی به شمار میرود. اکنون در بسیاری از کشورهای اطراف ما، آمار درستی از میزان مبتلایان به این بیماری داده نمیشود. در آسیا، ایدز زمانی که در تایلند شروع شد، چهار درصد جمعیتش را گرفتارکرد و هم اکنون در هندوستان بیداد میکند. سازمان بهداشت جهانی به این کشور هشدار داده ولی هندیها آن را به بهانه ضربه زدن به صنعت توریسم، نپذیرفتهاند و مبتلایان در این کشور، از ۵۰۰ هزار نفر به بیش از دو میلیون نفر رسیدهاند. در چین هم که میلیاردها نفر جمعیت دارد؛ خیلیها مبتلا هستند ولی این مسأله کتمان میشود.
سخنران این نشست، سپس به بحث درباره ایران پرداخت. وی با اشاره به اینکه حدود ۲۴ سال است که روی موضوع ایدز در ایران کار میکند، گفت: در ایران در مورد ایدز، دو آمار مختلف داریم؛ مثلا میگوییم ما ۲۰ هزار و ۱۳۰ مورد اچآیوی ثبت شده در کشور داریم ولی سوال اینجاست که آیا این همهی موارد است. پاسخ منفی است. طبق ضوابط و برخی معیارها تخمین ما، حدود ۸۰ تا ۱۰۰ هزار مورد است که فقط ۲۰ هزار مورد را گزارش کردهایم و در صورتی که کنترل نشود، به صورت تصاعدی افزایش مییابد.
وی ادامه داد: ما از نظر اپیدمی برای اچآیوی، یک سطح پایین داریم و آن، زمانی است که تعداد بیماران در جمعیت کشور کمتر از یک درصد و در افرادی که رفتارهای پر خطر دارند، مثل اعتیاد تزریقی، کمتر از پنج درصد باشد. در حال حاضر، ایران کمی از سطح پایین بالاتر آمده و به حد اشباع رسیده است؛یعنی ما در میان افرادی که رفتار پرخطر دارند، بیشتر از پنج درصد مبتلا به ایدز داریم. در مطالعهای که در شهر تهران داشتهایم،حدود ۲۵ درصد از افراد پرخطربیماری ایدز دارند و این بیماری حدود ۷ درصد هم در میان معتادان غیر تزریقی شایع است.
عضو هیأت علمی بیمارستان امام خمینی با اشاره به اینکه اولین مورد اچآیوی در ایران در سال ۱۹۸۷ یک بچه بود که کسی درمانش را نمیپذیرفت، گفت: در ابتدا بیشترین بیماران، هموفیلیها بودند؛ چون اچآیوی را نمیشناختند. در سال ۱۹۹۶، در مراکز بازپروری بیستون کرمانشاه و آب حیات کرمان، به علت تزریق دستهجمعی، این مسأله نمود بیشتری پیدا کرد.
وی سپس در بیان تجربه خود و سیری که در مسیر مبارزه با ایدز در ایران وجود داشته، گفت: سال ۱۳۶۲ اولین کنگره بیماریهای عفونی برگزار شد. اوایل کار، بیماران ایدزی را از نقاط مختلف ایران به ما میرساندند که عموما وضع نابسامانی داشتند ولی الان خوشبختانه پیشرفتهایی صورت گرفته است.
دکتر محرز با اشاره به نگرش منفی مسئولین رادیو و تلویزیون نسبت به بیماری ایدز و لزوم یادگیری کودکان در این زمینه، افزود: این نگرش به جامعه ضرر میرساند و پدر و مادر هم هیچ حرفی نمیزنند و میگویند قبیح است، آموزش وپرورش هم که هیچ چیزی در این باره یاد نمیدهند، پس بچه از کجا یاد بگیرد؟ حق فرزندان یادگیری و آگاهی است که خوشبختانه الآن با نگرش مثبت پلیس موفقیتهایی کسب کردهایم. بدین ترتیب، میتوان گفت که در حال حاضر، ایران در مرحله کاهش آسیب است. ما وقتی معتادان را به زندان میفرستیم، به آنها متادون و سرنگ میدهیم و این کاری است که هنوز در بسیاری از کشورها انجام نمیشود. از سوی دیگر، اکنون دیگر معتاد را برای داشتن مقداری مواد در حد مصرفش به زندان نمیبرند و او را تحت درمان متادون قرار میدهند. البته این به آن شرط است که جرم دیگری نداشته باشد و در عین حال هر هفته چک شود و اگر همکاری نکند، به زندان فرستاده میشود.
این پژوهشگر بیماریهای عفونی، در ادامه از شیوع راههای جدید ابتلا به ایدز در ایران خبر داد و خاطرنشان کرد: ما معتادان را تقریبا" کنترل کردهایم ولی اکنون میبینیم که بیشتر بیماران از طریق تماس جنسی مبتلا شدهاند که باید فکری برای آن بکنیم، چون به سرعت در حال پیشروی است. از سوی دیگر، یک مسأله مهم این است که الگوی اعتیاد در کشور ما عوض شده است؛ به طوری که ما الان آرزو داریم معتادان هروئین مصرف کنند ولی آنها شیشه و مواد روان گردان مصرف میکنند. بدین ترتیب، مغزشان از کار میافتد و در چنین شرایطی، هم روابط جنسی مشترک دارند و هم جنایت و تصادف و ... . در همین رابطه، در مطالعهای در مرکز اعتیاد دانشگاه تهران انجام شد، ۶۵ درصد دانشجویان پزشکی گفتند که متاآمفتامین مصرف میکنند که بتوانند بیدار بمانند و درس بخوانند. تعدادی از دانشجویان هم در خوابگاهها از تریاک استفاده میکنند برای بیدار ماندن. این در حالی است که متاآمفتامین اصلا ترک ندارد. از سوی دیگر کراک که بسیار در میان جوانها شیوع یافته، در ایران خالص نیست و عوارض بسیار بیشتری دارد. در چنین شرایطی، ما چارهای نداریم جز اینکه به این افراد به عنوان جایگزین، شربت تریاک بدهیم.
محرز در بخش دیگری از سخنان خود، درباره وضعیت فعلی ایدز در ایران گفت: الان وضعیت ایدز در ایران این است که ما با یک اپیدمی شدید در معتادان تزریقی، به علت به زندان انداختن آنها، مواجهیم؛ چنانچه در یک دوره، در عرض شش ماه، ابتلا به ایدز در معتادان تزریقی از صفر به ۴۵ درصد رسید و این در جامعه پخش شد. پس از آن، ما در زندانها خیلی خوب کار کردیم و شیوع بیماری در معتادان را کنترل کردیم و همچنین معتادان تزریقی که از سرنگ سالم استفاده میکردند، به ۷۵ درصد رسیدند که خیلی خوب است ولی در بخش پیشگیری ناشی ازروابط جنسی خیر. خیلی وقتها جوانان به مطب من میآیند و میپرسند آیا شیشه ایدز میآورد؟ چون ما قبل تماس جنسی، شیشه استفاده کردیم و من در جواب آنها میگویم بله، چون بعد از مصرف شیشه، کاندوم استفاده نمیکنید و این یک فاجعه است که رادیو و تلویزیون هم درباره آن چیزی نمیگوید. در جامعه ما، ایدز هنوز یک انگ است و مورد پذیرش قرار نگرفته است. در واقع، جامعه از آن میترسد و چون آگاهی وجود ندارد، با بیمار ایدز برخورد میشود و نه بیماری ایدز. از سوی دیگر، مهمترین راه انتقال بیماری تماس جنسی است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. ما در مطالعهای که روی کودکان کار و خیابانی داشتیم، آمار تماس و سوء استفاده جنسی را بسیار بالا دیدیم و علاوه بر آن، در میان ۱۵ تا ۱۸ سالهها هم اعتیاد بیداد میکند. آمارها در دنیا نیز نشان میدهند که تماس جنسی بالاترین دلیل انتقال بیماری ایدز است و اگر در دنیا، حدود ۷۰ میلیون بیمار اچآیوی مثبت داشته باشیم، ۸۰ درصد از آنها، از طریق تماس جنسی مبتلا شدهاند. دومین راه نیز استفاده از سرنگ مشترک یا هر وسیله برنده مشترک است که به خون آلوده شده باشد. این در حالی است که متاسفانه صداو سیما به اشتباه اعلام میکرد سلمانی و دندانپزشکی مهمترین عامل انتقال ویروس هستند.
دکتر مینو محرز در بخش پایانی سخنان خود به وضعیت پیشگیری از بیماری ایدز اشاره کرد و گفت: اکنون بیش از ۱۸۰ مرکز مشاوره برای بیماران در کشور وجود دارد که آموزش مراقبت از ایدز و مشاوره داده و تست اچآیوی را به صورت رایگان انجام میدهند. ما خودمان دو خط تلفن را اختصاص دادهایم که در طول شبانهروز پاسخگوی افراد است؛ اما دستمان در آموزش بسته است. در این زمینه آموزش پرورش و رسانهها مفیدترین کارها را میتوانند بکنند که متأسفانه توجه چندانی به این مسأله نمیشود. ما در فعالیتهای خود، باشگاه یاران مثبت درست را کردهایم که با مرکز تحقیقات ایدز ایران همکاری دارد. در این مرکز، توانمندسازی میکنیم، خیریههایی را ترتیب داده و به افراد وام میدهیم و امکانات ورزشی در اختیارشان میگذاریم. این باشگاه روزبه روز عضو بیشتری میگیرد و اکنون در شهرهای دیگر هم در حال راهاندازی است.
در ادامه این نشست، دکتر شیرین احمدنیا، عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، به بررسی برخی ابعاد اجتماعی بیماری ایدز پرداخت. او در ابتدای بحث خود، با اشاره به سخنان یکی از مسئولان کشور در این رابطه، گفت: حسینعلی شهریاری، نائب رئیس کمیسیون بهداشت مجلس، چندی پیش در گفتوگو با خبرگزاری فارس تصریح کرده بود که وزارت بهداشت،آخرین آمار مبتلایان به ویروس ایدز در کشور را ۲۰هزار نفر اعلام کرده است؛ در حالیکه طبق اعلام سازمان بهداشت جهانی، تعداد واقعی مبتلایان به این ویروس در کشور را باید ۵ تا ۷ برابر این میزان، یعنی بیش از ۱۰۰ هزار نفر برآورد کرد. از سوی دیگر به گفته او، وزارت بهداشت کارهایی را برای کنترل بیماری ایدز در کشور انجام داده اما تاکنون گزارش دقیق و کاملی از وضعیت این بیماری حتی به مجلس ارائه نشده است که براساس آن بتوان درباره وضعیت واقعی آن در کشور اظهار نظر کرد. افراد زیادی به خصوص گروههای جوان در معرض ابتلا به این بیماری هستند ولی آنها معمولا از ترس از دست دادن موقعیت، شغل و جایگاه خود و طرد از جامعه، بیماری خود را اطلاع نمیدهند و بسیاری نیز حتی خودشان از بیماریشان آگاه نیستند و به همین دلیل، به راحتی ممکن است بیماری را از طریق دندان پزشکی یا طرق دیگر به دیگران انتقال دهند. بنابراین، اطلاعرسانی و آموزش درباره انتقال ویروس ایدز، باید از سطح دبیرستان و به صورت چهره به چهره، بدون هر گونه پردهپوشی در جامعه انجام شود. در عین حال، گرچه اقداماتی برای کنترل این بیماری در بین معتادان تزریقی انجام شده، اما گروه دیگری که افراد روسپی هستند، تحت هیچ نظارت و آموزشی نبوده و به راحتی میتوانند این بیماری را در جامعه انتقال دهند.
احمدنیا تأکید کرد: با وجود آنکه در سخنان این مسئول کشور، از نقطه نظر ضرورت دستیابی به آمار دقیق، ضرورت اطلاعرسانی موثر از سنین پایین، ضرورت شناسایی گروههای در خطر و پیامدهای اجتماعی سوء ابتلا، شامل طرد و از دست دادن پایگاه اقتصادی اجتماعی، به نکات مهمی اشاره شده است؛ اما موارد دیگری هم هستند که ما در ارتباط با گسترش این تهدید باید در نظر داشته باشیم و من سعی میکنم در این جلسه، به برخی از آنها بپردازم.
وی در ادامه، تابو بودن این بیماری را از جمله مشکلات آن دانست و گفت: تابو بودن یک امر، به لحاظ اجتماعی، مانعی فرهنگی است که امکان اطلاعرسانی را محدود میکند. بدین ترتیب، در مورد بیماری ایدز نیز چون به امور جنسی که در جامعه تابو هستند مربوط میشود، هنوز بسیاری از افراد راههای انتقال آن را به درستی نمیشناسند. این در حالی است که از سوی دیگر، شواهد نشان میدهند که روابط جنسی در سنین پایین، میان جوانان بدون نظارت و محافظت، برقرار میشود.با این وجود، آموزش بهداشت جنسی بسیار محدود است و همین امر منجر به این میشود که منبع کسب اطلاعات در این زمینه، از منابع درست آن، مثل والدین، پزشکان، سلامت یاران، کتب و منابع فرهنگی رسمی و تأیید شده، به سمت منابع گمراه کننده، همچون فیلمها و تصاویر پورنوگرافی (هرزهنگاریها) سوق پیدا کند. در این شرایط، بدیهی است که در منابع غیر رسمی، آن دسته از شیوههای برقراری رابطه جنسی که خطرآفرین و لطمه زننده هستند و میتوانند موجب گسترش ایدز شوند، نمایش و آموزش داده میشوند. در چنین شرایطی، بیشترین نسبت انتقال در تماس جنسی، در یک شکل نامناسب رابطه جنسی، یعنی رابطه مقعدی صورت میگیرد که در جریان یک غفلت عمومی، رو به گسترش است.
وی افزود: در جامعه ما، برخی تصور میکنند که اگر روابط جنسی در چارچوب شرع انجام شود، افراد از انتقال ویروس اچآیوی مصون خواهند بود؛ اما واقعیت این است که رعایت اصول شرعی برای پیشگیری کافی نیست و در ازدواج موقت هم امکان انتقال ویروس وجود دارد. از سوی دیگر، در تبلیغات پیشگیری از بارداری، بر نقش کاندوم تأکید میشود اما لازم است که این تأکید در حد چندین برابر برای نقش این وسیله در پیشگیری از ایدز صورت گیرد که متأسفانه اینطور نیست. در واقع، ما با این مشکل مواجه هستیم که تبلیغات ما به دلیل تابو بودن مسأله رابطه جنسی، در تأکید بر این وسیله نیز دچار محدودیت میشوند و این در حالی است که در دنیا، در سطح مدارس، دانشگاهها، رسانههای جمعی، کتابخانههای عمومی و مراکز آموزشی و تفریحی، مدام تبلیغات و آموزشهای لازم در این زمینه، برای عموم افراد ارائه میشوند. در همین راستا، برای پیشگیری از ابتلا به ایدز، در دنیا، شعاری همگانی تدوین شده که به شعار ABC معروف است. این شعار یادآور سه نکته است؛ توصیه به خویشتنداری از ورود به فعالیت جنسی تا زمان ازدواج، پایبندی به یک شریک جنسی و استفاده از کاندوم.
احمدنیا همچنین گفت: نابرابری شرایط زنان و مردان از نظر ابتلا و آسیبپذیری در ابتلا به این ویروس نیز از جمله مسائلی است که باید به آن توجه داشت. این نابرابری از دو منظرتفاوت وجود دارد. اول، جسمانی، که به دلیل تفاوت شکلی و سطح مخاطی دستگاه تناسلی، زنان بیشتر در معرض ابتلا هستند و دوم، اجتماعی اقتصادی. زنان عموما در زندگی، از نقطه نظر قدرت و پول در شرایط پایینتری قرار دارند که این نابرابری به عرصه خصوصی و روابط جنسی نیز تسری پیدا میکند. بنابراین، زنان نمیتوانند شوهران خود را وادار به استفاده از کاندوم کنند تا از خود در برابر مردانی که ممکن است ناقل ویروس باشند، حمایت کنند. در آفریقا، به همین دلیل، شمار زنان مبتلا به سرعت افزایش یافته است.
وی در ادامه با تأکید بر لزوم گسترش حمایت اجتماعی، گفت: شاید یکی از مهمترین نگرانیها در ارتباط با مبتلایان، انگ و برچسبی است که برخی از افراد جامعه، بیرحمانه به ایشان میزنند و شرایط زندگی در حین بیماری را برایشان بیش از پیش دشوار و تحملناپذیر میسازند. در چنین وضعیتی، گرچه بسیاری از افراد، از جمله پزشکان و پرستاران، از شیوههای ابتلا یا انتقال ویروس خبر دارند اما به محض مطلع شدن از این که فردی این ویروس را در بدن خود دارد، او را طرد کرده و از ارائه خدمات به وی خودداری میکنند و بدین ترتیب، فرد حتی از کار و زندگی عادی نیز محروم میشود. این در حالی است که بسیاری از این افراد بدون این که مرتکب جرم یا گناهی شده باشند، در این شرایط گرفتار شدهاند. بنابراین اگر حمایت درستی از آنها صورت نگیرد، افراد مبتلا را به سمت رفتارهای انتقام جویانه سوق میدهیم، یا اینکه آنها را ناچار به پنهان کردن بیماری خود میکنیم و این، عواقب جبران ناپذیری در پی دارد.
مدیر گروه جامعهشناسی پزشکی و سلامت انجمن تأکید کرد: متأسفانه هنوز این امکان وجود ندارد که افرادی که در شرف ازدواج هستند، شرکای زندگی خود را ملزم به انجام تستهای مربوطه کنند و اصولا این کار، به دلایل مختلف عملی هم نیست. ما تنها میتوانیم به صداقت افراد امیدوار و متکی باشیم؛ در حالی که ممکن است خود ایشان هم از آلوده بودن خود مطلع نباشند.
دکتر شیرین احمدنیا در پایان، گفت: باید در نظر داشت که در قبال ایدز، هر کسی مسئول است که اطلاعرسانی کند، آموزش دهد و حمایت کند. برخی گروههای جامعه در معرض خطر بیشتری هستند اما شاید مهمترین تهدید امروز در مورد جوانان این کشور است که ضرورت اقدام فوری و موثر را تشدید میکند. جوانان ممکن است کنجکاو باشند، یا ممکن است نگران باشند که آیا در معرض خطر بوده یا هستند. باید شرایط امنی برایشان فراهم آوریم تا بدانند در صورت نگرانی از کجا میتوانند اطلاعات درستی در این زمینه کسب کنند و اطمینان بیابند. هم اکنون مراکز مشاوره ایدز وجود دارند که افراد بدون نیاز به نام و نشانی میتوانند سوالاتشان را مطرح کرده یا اقدام به آزمایش کنند؛ اما خیلی از افراد جامعه، حتی تحصیلکردهها از وجود این مراکز بیخبر بوده یا نگران مراجعه یا تماس با آنها هستند. از جمله این مراکز، کلینیک والفجر با شماره تماس ۶۶۰۲۵۷۳۱ و ۶۶۰۳۸۹۲۱ است.