294به بهانه برگزاری کنفرانس ملی پژوهش اجتماعی و فرهنگی

محمدامین قانعی‌راد[*]

برگزاری کنفرانس ملی "پژوهش اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران" با تاکید بر "پیشینه و کارنامه" در روزهای پنجم و ششم دی ماه سال جاری، به ابتکار انجمن جامعه‌شناسی ایران و با همکاری برخی از انجمن‌های علوم اجتماعی و نهادهای پژوهشی، زمینه‌ای برای طرح برخی پرسش‌ها و گفت‌وگو پیرامون برخی از دغدغه‌ها را فراهم ساخته است. این نوشتار، گذشته از اشاراتی به اهمیت و نقش پژوهش اجتماعی و فرهنگی به مثابه یکی از الزامات بهبود موقعیت کشورها در دوره معاصر، بیشتر در پی ارائه برخی توضیحات درباره رخداد مزبور و همچنین طرح برخی از پرسش‌ها از دانش‌آموختگان علوم اجتماعی می‌باشد.

1. اصطلاح کنفرانس در لاتین به معنای "مقایسه" است و بیشتر بر مذاکره، گفت‌وگو و تبادل‌ آراء دلالت دارد. مفهوم کنفرانس به برگزاری نشست‌هایی برای طرح دیدگاه‌های گوناگون درباره مسائل اساسی و رسیدن به سیاست‌ها و راه‌ حل‌های معین در مورد آنها اشاره دارد. طراحی این نشست نیز از همین اهداف پیروی می‌کند و انتظار می‌رود که این رخداد زمینه‌هایی را برای تبادل‌نظر و گفت‌وگو فراهم کند و امکانات مناسب‌تری را برای تداوم فعالیت‌های پژوهشی اجتماعی و فرهنگی فراهم سازد.

2. پژوهش اجتماعی و فرهنگی یک موضوع "ملی" است و سخن گفتن در باب اهمیت، ضرورت و مسائل آن، از یک حیث، در صلاحیت تمام شهروندان می‌باشد. از سوی دیگر سازمان اجتماعی پژوهش، نه فقط در قلمروی علوم اجتماعی، بلکه در همه قلمروهای تخصصی دیگر در حال گسترش یافتن است. برخی از پژوهشگران برای برجسته کردن تحولات اخیر در سازمان اجتماعی پژوهش از پیدایش "شیوه جدید تولید دانش" سخن گفته‌اند. بر این اساس، امروزه تنها دانشگاه‌ها و مراکز عالی آموزشی و پژوهشی نیستند که به عنوان کنشگران عرصه پژوهش حضور دارند بلکه بسیاری از کنشگران بخش‌های عمومی و خصوصی و همچنین کنشگران جامعه مدنی نیز به این میدان علمی علاقمند هستند و می‌کوشند از طریق حمایت‌های گسترده خود از پژوهش اجتماعی و با استفاده از یافته‌ها و دانسته‌های پژوهشگران اجتماعی، بهترین روش‌های اثربخش را برای پیشبرد کارهای جامعه پیدا کنند. پژوهش اجتماعی امروزه علاوه بر دانشگاه‌ها، مورد توجه متصدیان بخش عمومی، سازمان‌های شهری، نهادهای سیاستگذار و مجالس قانون‌گذاری، مدیران بخش تجاری، عرضه‌کنندگان خدمات انسانی از جمله آموزش و بهداشت قرار گرفته است. جامعه‌شناسی آکادمیک اکنون با یک قطب در حال گسترش جامعه‌شناسی سیاستی نیز مواجه است که تعامل این دو می‌تواند ظرفیت‌های پژوهش اجتماعی را برای پاسخگویی به نیازهای در حال گسترش فراهم سازد. در درون جامعه نیز فضاهای روشنفکری و مردمی در عرصه عمومی وجود دارند که گاه به طور مستقل به انجام پژوهش‌های انتقادی و اندیشیدن درباب مسائل و موضوعات اجتماعی می‌پردازند. نگاه به پژوهش اجتماعی در مقیاس ملی، به معنای توجه به همه کنشگران فعال فردی و نهادی در این عرصه، اعم از دانشگاه‌ها، بنگاه‌های اقتصادی و سازمان‌های سیاستی و نیز افراد و نهادهای دارای دغدغه‌های پژوهشی در جامعه مدنی و عرصه عمومی است. به نظر می‌رسد در جامعه ایران، با توجه به گستردگی مسائل و آسیب‌های اجتماعی و کاهش اعتماد و سرمایه اجتماعی در زمینه‌های گوناگون، نقش استراتژیک پژوهش اجتماعی و فرهنگی باید بیش از این مورد توجه قرار گیرد. افزایش تعامل بین ذینفعان عرصه پژوهش و توجه به این دسته از پژوهش‌ها می‌تواند جامعه را از ایمنی، تعادل و پایداری بیشتر برخوردار سازد. علوم اجتماعی باید جایگاه پژوهشی و سیاستی مناسب خود را پیدا کنند و در اذهان مردم و سیاستگذاران، به عنوان دانش‌های اثر بخش برای ارتقاء ظرفیت‌های اقتصادی و سیاسی و همچنین سودمند برای غنا بخشیدن به زندگی روزمره مردم ارزیابی شود. رسیدن به این هدف، از یک‌سو، نیازمند عرضه پژوهش‌های کیفی و دارای تناسب با مسائل و چالش‌های زندگی مردم بوده و از سوی دیگر مستلزم توجه بیشتر برنامه‌های توسعه کشور به اهمیت و جایگاه پژوهش اجتماعی و فرهنگی است.

در شرایط کنونی، با توجه به گسترش یافتن حوزه پژوهش و دگرگونی نسبی در سازمان اجتماعی پژوهش، سوالات زیر را می‌توان به گفت‌وگو گذاشت:

- دگرگونی در سازمان اجتماعی پژوهش، از جمله اهمیت یافتن نفش بخش عمومی، بخش خصوصی و بخش اجتماعی (جامعه مدنی)، در انجام و ارزیابی پژوهش‌ها، چه فرصت‌ها و تهدیدهایی را برای پژوهش اجتماعی و فرهنگی ایجاد می‌کند؟ از این فرصت‌ها چگونه می‌توان استفاده کرد و تهدیدها را چگونه می‌توان کاهش داد؟

- تعامل بین ذینفعان گوناگون در عرصه پژوهش اجتماعی و فرهنگی را چگونه می‌توان افزایش داد؟

- در این شرایط چگونه باید نیازها و اولویت‌های پژوهشی را تعریف و تدوین کرد؟

- نقش انجمن‌های علمی- تخصصی و سایر نهادهای مدنی در پژوهش‌های میان رشته‌ای اجتماعی و فرهنگی چیست؟

3. پژوهش‌های جامعه‌شناختی کلاسیک در عین حال دارای ابعاد اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بودند ولی با تخصصی شدن علوم‌اجتماعی، انواع پژوهش‌ها تا حدی از همدیگر تفکیک شده‌اند. شاید بتوان پژوهش اجتماعی را بیشتر معطوف به سیاست عمومی دانست؛ در حالی که پژوهش فرهنگی با تأکید بر استقلال زندگی روزمره در پی معنایابی و کاوش در نمادها، ارزش‌ها، هنجارهای گروه‌های مختلف مردم در زیست جهان روزمره آنان است. در هر صورت، ترسیم حد و مرزهای پژوهش اجتماعی و پژوهش فرهنگی یک موضوع باز و مورد بحث و گفت‌وگو است و در این نوشتار، قصد تعیین تکلیف بین این دو عرصه مطالعاتی وجود ندارد و هدف تنها نشان دادن لزوم شمول انواع پژوهش‌های جامعه‌شناختی، انسان‌شناختی، جمعیت‌شناختی، رسانه‌ای و فرهنگی با در نظر گرفتن ابعاد بنیادی و کاربردی، و با مقاصد اکتشافی، توصیفی و تبیینی است. تا جایی که به جنبه کاربردی این پژوهش‌ها باز می‌گردد، در جوامع معاصر، برقراری ارتباط بین سیاست اجتماعی و پژوهش اجتماعی یکی از ضروریات فرایند توسعه تلقی شود. این گونه پژوهش‌ها از طریق تولید و تحلیل اطلاعات و یافته‌های اجتماعی و فرهنگی، می‌توانند سیاست‌گذاران و مردم را در شناخت وضعیت موجود، چالش‌ها و مشکلات اجتماعی و روندهای در حال ظهور یاری رسانند. در جوامع کنونی، ظرفیت‌ها و توانایی‌های علمی محققین اجتماعی برای بهبود کیفیت زندگی اجتماعی مردم، از زمره سرمایه‌های ملی تلقی می‌شود و به این دلیل، منزلت فکری و منابع مناسب را برای این پژوهشگران فراهم می‌سازند. اینان داده‌های معتبر در مورد آسیب‌ها و مسائل اجتماعی را به طور دائم تولید و روندهای پیش رو را به گونه مستمر پایش می‌کنند و با توجه به یافته‌های پژوهشی خود، هشدار‌های لازم را به نهادهای سیاستگذار و قانونگذار برای جلوگیری از تبدیل مسائل اجتماعی کوچک به معضلات پیچیده اجتماعی می‌دهند. در این جوامع، پژوهش‌های اجتماعی و فرهنگی به اندیشمندان و نخبگان جامعه کمک می‌کند تا ناموزونی‌ها و بحران‌های ناشی از دگردیسی جامعه را شناسایی کنند و ایده‌های خود را برای رسیدن به وضعیت پایدارتر ارائه دهند. پژوهش‌های جامعه‌شناختی و فرهنگی همواره به استشعار جامعه از وضعیت خویش و تلاش برای یافتن راهکارهای برون رفت از مشکلات و بحران‌ها کمک کرده و عمدتاً معطوف به کاهش تهدیدهای توسعه و انسانی کردن آن بوده‌اند.

4. هر چند که تولید دانش عام درباره "پژوهش اجتماعی و فرهنگی" از اهمیت زیادی برخوردار است ولی در این شرایط باید بر ارتباط "پژوهش اجتماعی و فرهنگی" با جامعه ایران و به الزامات گسترش کمی و کیفی این تحقیقات در این جامعه، توجه و تأکید داشت. شاید پاسخگویی به سوالات زیر بتواند برخی از ابعاد وضعیت کنونی پژوهش اجتماعی و فرهنگی در ایران را روشن سازد:

- در یک رویکرد راهبردی، در شرایط کنونی چه فرصت‌‌ها و تهدید‌هایی برای گسترش پژوهش اجتماعی و فرهنگی وجود دارد؟ از فرصت‌ها چگونه می‌توان استفاده کرد و تهدیدها را چگونه می‌توان کاهش دارد؟

- کنشگران فردی و جمعی پژوهش اجتماعی و فرهنگی چه ظرفیت‌ها و توانایی‌هایی را برای پاسخگویی به نیازهای محیطی دارند و از سوی دیگر چه نارسایی‌ها و ضعف‌هایی وجود دارد؟ چگونه می‌توان نقاط قوت را افزایش و نقاط ضعف را کاهش داد؟

- مهم‌ترین چالش‌های موجود برای پژوهش اجتماعی و فرهنگی چیست؟ و چه راهبردها و راه‌کارهایی را برای برآمدن از پس این چالش‌ها می‌توان اتخاذ کرد؟

- پژوهش اجتماعی و فرهنگی چگونه می‌تواند از حیث ویژگی‌های نظری و روش‌شناختی با محیط پیرامونی یا زمینه اجتماعی جامعه ایران انطباق بیشتری پیدا کند؟ ظرفیت‌های انواع روش‌های کمی، کیفی و تاریخی و انواع نظریه‌های اجتماعی و فرهنگی برای یک پژوهش متناسب چیست؟ این تناسب نظری و روش‌شناختی، چگونه به ارتقاء کیفی پژوهش کمک می‌کند؟

5. تأکید بر" پیشینه و کارنامه پژوهش اجتماعی و فرهنگی"، مستلزم کاوشی در بیش از هفت دهه تاریخچه رشته‌های علوم اجتماعی در ایران است. بررسی پیشینه پژوهش در ایران پیش از انقلاب، نشان می‌دهد که مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی از بدو تاسیس خود، پژوهش‌های زیادی را انجام داد و برخی کوشیدند که ظرفیت‌های پژوهشی این موسسه را در خدمت برنامه‌های توسعه قرار دهند ولی تا حدی به دلیل سرشت استبدادی دولت پهلوی و تا حدی نیز به دلیل فقدان اجماع نسبی بین خود اساتید و پژوهشگران در مورد الگوهای توسعه و از سوی دیگر شکاف بین دانشگاهیان و حاکمیت، فعالیت‌ها و پژوهش‌های این موسسه به گونه‌ای اثربخش به کار گرفته نشد.

با وجود این، پژوهش اجتماعی و فرهنگی در ایران در عرض بیش از نیم قرن، دستاوردهای گوناگونی داشته است که حاصل آن انجام صدها پژوهش توسط اساتید، پژوهشگران و دانشجویان تحصیلات تکمیلی و حتی اندیشمندان و فعالین اجتماعی و فرهنگی در عرصه عمومی بوده است. انجام پژوهش‌ها و طرح‌های ملی در قلمروی اجتماعی و فرهنگی توسط سازمان‌ها و دستگاه‌های دولتی نیز بخشی دیگر از این دستاوردها را تشکیل می‌دهد. این پژوهش‌ها، دانش عمومی در باب جامعه را افزایش داده و امروزه برخی از مفاهیم و واژگان علوم اجتماعی در متن‌های رسانه‌ای، مطبوعاتی، سیاستی و حتی گفت‌وگوی روزانه شیوع یافته است که ظرفیت‌های بالقوه برای برخورد آگاهانه‌تر با مسائل و معضلات اجتماعی را فراهم می‌کند. در رابطه با پیشینه و کارنامه پژوهش اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران نیز سوالات متعددی وجود دارد که پاسخ دادن به آنها نیازمند کنکاش روش‌مند اهالی علوم اجتماعی است:

- دستاوردهای پژوهش اجتماعی و فرهنگی را در برهه‌های مختلف قبل و بعد از انقلاب چگونه می‌توان ارزیابی کرد؟

- مهم‌ترین دستاوردهای پژوهشی در قلمروهای تخصصی گوناگون چه بوده است؟

- کدام کنشگران فردی و سازمانی به طور تاریخی در شکل‌گیری چشم‌اندازهای پژوهش اجتماعی و فرهنگی در ایران تأثیرگذار بوده‌اند؟

- شرایط جامعه‌شناختی و تاریخی تکوین پژوهش اجتماعی و فرهنگی در کشور بر ویژگی‌ها و تحولات کنونی آن چه تأثیری داشته است؟

- پژوهش اجتماعی و فرهنگی چه رابطه‌ای با سیاست‌های اجتماعی و فرهنگی داشته‌اند و چگونه از تحولات سیاستی تأثیر پذیرفته‌اند و به نوبه خود چه تأثیراتی در تحولات مزبور بر جای گذاشته‌اند؟

- آیا پژوهش‌های اجتماعی و فرهنگی توانسته‌اند با گروه‌های گوناگون مردم ارتباط برقرار کنند و نیازهای آنان را بازنمایی کنند؟

- پژوهش‌های جامعه‌شناختی چه تأثیری از گفتمان‌های عمومی پذیرفته و چه تأثیری بر زبان روزمره و گفتمان عمومی داشته‌اند؟

- نهادهای تحقیقاتی اثرگذار در عرصه پژوهش‌های اجتماعی و فرهنگی چه دستاوردهایی داشته‌اند؟

- چگونه می‌توان جایگاه پژوهش‌ها و طرح‌های ملی اجتماعی و فرهنگی را در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های توسعه اجتماعی- اقتصادی کشور ارتقاء داد؟

[*] رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران