تسهیلگر: ولی بهرامی

مجری: مجتبی پورترکارانی

تسهیلگرهمکار: سمیه پیرحیاتی

کارگاه آموزشی مرحله هفتم در روز یکشنبه مورخ 17 اسفند ماه 1399 با حضور 12 نفر از پدران، مادران و فرزندان؛ در شرایط متفاوتی نسبت به کارگاه‌های دیگر با همراهی تسهیلگر همکار خانم سمیه پیرحیاتی برگزار شد. انتقال آموزش حضوری مدرسه به آموزش مجازی در شرایط کرونایی موجب شد که با وجود یک تاخیر یک ساله، بار دیگر انجمن جامعه‌شناسی ایران واحد خرم آباد به رسالت خود عمل کند و کارگاه آموزش حضوری بازآفرینی اصول گفتگو را با رعایت پروتکل‌های بهداشتی برگزار کند. کارگاه مرحله هفتم فرصتی شد تا بار دیگر والدین در کنار فرزندان احساس، معنا و فهم با هم بودن را در فضای مدرسه را تجربه و لمس ‌کنند. فرصتی فراهم شد تا والدین در کنار فرزندان به صورت حضوری مسائل خودشان را با یکدیگر در میان بگذارند و در مورد آنها بازاندیشی و تامل کنند.

این کارگاه با مشارکت انجمن اولیا و مربیان اداره آموزش و پرورش منطقه معمولان و دفتر انجمن جامعه‌شناسی ایران واحد خرم‌ آباد روز یکشنبه مورخ 17 اسفند 99 ساعت 14:30 برگزار شد. از آنجا که کارگاه‌های قبلی با حضور فرزندان یا والدین برگزار شده بود، این تصور و ابهام برای خانواده‌ها ایجاد شده بود که این کارگاه نیز نیاز به حضور یکی از والدین و یا فرزندان دارد. بنابراین جهت حضور والدین و فرزندان باهم، با قدری شکیبایی و از طریق گفتگو و مشخص کردن اهداف این کارگاه، سعی کردیم مشارکت دو جانبه فرزندان و والدین را جلب کنیم.

معمولان کارگاه هفتم

پس از پهن کردن سفره گفتگو با کمک والدین و فرزندان‌شان و نصب نکاتی در باب اصول گفتگو روی دیوار، تصمیم گرفتیم با تمرین کارت احساس کارگاه را شروع کنیم. در این تمرین ضمن اینکه والدین و فرزندان خودشان را معرفی کردند، احساس درونی خودشان را بیان کردند. این موجب شد که مربی و تسهلیگر کارگاه به شناخت نسبی از وضعیت روحی مخاطبان برسند و به مدیریت کلاس کارگاهی کمک کند.

در ابتدای کارگاه یکی از خانم‌ها علت عدم حضور شوهر و دخترش را مهمان داشتن عنوان کردند. بنابراین سعی کردیم این خانم را جهت مشارکت در یک گروه دیگر ادغام کنیم. نکته جالب توجه در تمرین کارت احساس این بود که یکی از خانم‌ها به کم حرفی شوهر خود اشاره کرد و از اینکه این کارگاه فرصتی برای تمرین اصول گفتگو برای وی فراهم کرده است، خوشحال بودند. همچنین یکی از اعضای کارگاه از بی‌حوصله بودن شوهرش به علت بیماری که با آن دسته و پنجه نرم می‌کند، عنوان کرد و گفت: «فکر می‌کنم باید شنونده فعال بودن را بیشتر تمرین کنم».

اگرچه بسیاری از مشارکت‌کنندگان راحت خودشان را معرفی کردند و به بیان دیدگاه‌های خودشان در باب اصول گفتگو پرداختند، اما یک دختر خانم نوجوان احساس کم‌رویی و خجالت‌زدگی داشتند و زمانی که سفره گفتگو را تماشا کرد، گفت: «‌‌فهمیدم که گفت و گو چقدر مهمه و پس از این کارگاه تمام تلاشم رو به کار می‌گیرم و تمرین می‌کنم که راحت‌تر نظراتم را بیان کنم و تعاملات اجتماعی‌ام را بیشترکنم».

پس از این مرحله مقدماتی به تشریح اصول ده‌گانه گفتگو پرداخته شد. در این قسمت برای عینی کردن اصول ده گانه گفتگو، از سفره گفتگو و نوشتن این اصول بر روی برگه‌های استفاده شد. وقتی تسهلیگر و مربی کارگاه اصول گفت و گو را بازگو ‌کردند، فرصتی برای بیان تجربیات مشارکت‌کنندگان در مورد این اصول و نقاط ضعف و قوت آنها داده ‌شد که این موجب مشارکت فعال و همراه با یادگیری آنها شد. استفاده از بیان تجربیات و دانش ضمنی والدین در باب گفتگو موجب همدلی بیشتر آنان فرزندان شد.

در حین اظهار نظر و خودبیانگری مشارکت کنندگان، سعی شد که حین عمل و کنش مشارکت‌کنندگان، اصول ده‌ گانه گفتگو را رعایت کنند. سپس در صورت رعایت نکردن این اصول از آنها خواسته ‌شد که دوباره اظهارات خود را بیان کنند و اصول را در عمل نیز رعایت کنند. پس از این مرحله یک «بازنگری» از نگاه مشارکت‌کنندگان به عمل آمد، این موجب شد که افرادی که در کارگاه کمتر در باب اصول گفتگو نظر داده‌اند، خودبیانگری بیشتری داشته باشند.

پس از پایان مرحله اول کارگاه جهت تنوع، ایجاد آرامش و استراحتی کوتاه از مشارکت‌کنندگان پذیرایی به عمل آمد. یکی از پدران در حین پذیرایی جهت مزاح بیان کردند که: «اگر می‌دانستیم پذیرایی هم دارید، همیشه سعی می‌کنیم در این کارگاه‌ها شرکت کنیم و اقوام خود را نیز همراه خود بیاوریم».

پس از این مرحله وارد مرحله دوم کارگاه به صورت گروهی شدیم. در این مرحله هر یک از فرزندان در کنار پدر و مادر خود یک گروه تشکیل دادند. از آنها خواسته شد با هم اندیشی و گفتگو با فرزندان یکی از مهمترین مسائلی که فرزندتان با آن مواجهه است، را مشخص کنند. سپس از والدین خواسته شد فعالانه به فرزندان خود گوش دهند و صحبت آنها راقطع نکنند. استفاده از اصل جانبداری سازنده و به تعلیق در آوردن باورها در این مرحله بسیار مهم بود.

فرزندان نوجوان در گفتگوی گروهی خود با والدین، سه مسئله خود را ازدواج زودهنگام، چالش آموزش مجازی و پرخاشگری والدین عنوان کردند.

مادران نیز عدم توجه شوهرانشان به نیازهای فرزندان، عدم توجه به نیازهای عاطفی و روانی همسران، عدم گفت و گوی سیال و بدون پرخاشگری را عنوان کردند.

در این کارگاه چون تعداد پدران کم بود، سعی کردند بیشتر به مسائل همسران و فرزندان خود گوش بدهند و بیشتر اصل جانبداری سازنده و شنونده فعال بودند را تمرین کنند.

در پایان کارگاه دوباره از طریق تمرین کارت احساس از مشارکت کنندگان خواسته شد، نظرات خود را بیان کنند. آنها معتقد بودند که احساس خوبی پس از این گفتگوی جمعی داشته‌اند و یکی از لحظات خوب زندگی‌شان در این کارگاه را سپری کرده‌اند. همچنین یکی از نتایج این کارگاه ایجاد اعتماد متقابل بود که تعدادی از مادران مسايل خصوصی خودشان را با مربی کارگاه در میان گذاشتند.

آنچه می توان از درس آموخته‌ها و تجربیات این کارگاه بیان کرد به شرح ذیل می باشد:

۱. عدم حضور تعدادی از والدین در کارگاه به علت مشغله‌های زندگی روزمره

۲. تعدادی از مادران به علت تماس‌های تلفنی از طرف خانواده کارگاه را زودتر از موعد مقرر ترک کردند.

۳. چون دبیرستان یک دبیرستان دخترانه بود، شاهد عدم حضور پسران در این کارگاه بودیم که شاید بهتر بود در یک فضای دیگری این کارگاه برگزار می‌شد.

۴. با توجه به اینکه کارگاه آموزشی در دبیرستان برگزار شد و آموزش و پرورش با همکاری انجمن جامعه شناسی ایران متولی برگزاری آن بودند، شاهد عدم حضور مشاوران، مدیر و معاونین دبیرستان بودیم. این امر نشان می‌دهد که درآموزش و پرورش با اینکه بخشی تحت عنوان آموزش خانواده وجود دارد، هنوز اهمیت و ضرورت کارگاه‌های آموزشی برای متولیان امر نادیده گرفته می‌شود.

۵. یکی از علل عدم استقبال والدین و فرزندان از این کارگاه تمرکزگرایی در نظام آموزش و پرورش و ضعف فرهنگ مشارکت و کار تیمی در نهاد خانواده و در نظام آموزش و پرورش است. این کارگاه نشان داد که باید در تعاملات بین نهادی خانواده و نظام آموزش وپرورش بازاندیشی کنیم و سعی در تقویت این تعاملات داشته باشیم .

۶.عدم حضورمردان ( پدران و پسران) در کارگاه و مشارکت بیشتر زنان (مادران و دختران) نشان داد که بی تفاوتی و سهل انگاری مردان می‌تواند، عینیت یافته بسیاری از آسیب‌ها و چالش‌های درون خانواده باشد. این امر می‌تواند ناشی از تصورات غلط و ارزش‌های فرهنگی حاکم بر اجتماع محلی باشد که فقط مادران را وظیفه تعلیم و تربیت می دانند. همچنین حضور یک طرفه مادران و دختران و آگاهی بخشی یک سویه آنها در این کارگاه‌ها می تواند انتظارات و تعارضات درون خانواده را متعاقباً بیشتر کند.

در پایان از همکاران عزیزم در انجمن جامعه‌شناسی ایران و از دوستان فرهیخته و اندیشمندم دکتر سیامک زند رضوی، دکتر مجتبی ترکارانی و آقای حامد جودکی کمال تقدیر و تشکر را دارم.