5نشست روز شنبه مورخ 30 آذرماه 1392 گروه جامعه‌شناسی تاریخی به بحثی با عنوان «بینش جامعه شناسی تاریخی» اختصاص داشت که با حضور دکتر هادی نوری و در پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی برگزار گردید.

دکتر نوری در این نشست، به بررسی بینش جامعه شناسی تاریخی پرداخت و گفت: از آنجا که هر پدیداری یک محصول تاریخی است بینش جامعه شناسانه هم از اساس خصلتی تاریخی دارد. «جامعه شناسی تاریخی» بعنوان یک قلمرو تحلیلی جدید از اواسط دهه 1970 شکل گرفت، چراکه برغم زمینه فکری مشترک میان جامعه شناسی و تاریخ، وجود برداشت سنتی از علوم اجتماعی باعث شد که گفتگوی مورخان و جامعه شناسان به «گفتگوی ناشنوایان» تبدیل شود. با این همه، تلاش های افرادی مانند برودل و برک از حوزه تاریخ، و میلز و گیدنز و آبرامز از حوزه جامعه شناسی به بازسازی نظریه اجتماعی کمک کرد تا آنجا که دیگر یک تحقیق جامعه شناسانه کامل تحقیقی جامعه شناختی تاریخی تلقی گردید و جامعه شناسی تاریخی نه یک نوع خاص از جامعه شناسی، بلکه جوهر این رشته دانسته شد. نتیجه این همگرایی جامعه شناسان و تاریخنگاران، تولد پروژه بین رشته ای جامعه شناسی تاریخی بود که می خواست از یک طرف با بکارگیری نظریه اجتماعی در شواهد تجربی غرق نشود و از طرف دیگر با قراردادن کنش و ساختار اجتماعی در بسترهای تاریخی شان تبیین های جامعه شناختی تاریخ بنیاد ارائه کند.

تحلیل های گوناگونی از این شیوه از پژوهش اجتماعی ارائه شده است. اسکاچپل از سه استراتژی پژوهشی اصلی کاربست الگوی عام در تاریخ، کاربست مفاهیم برای تفسیر تاریخ و تحلیل نظم های علی در جامعه شناسی تاریخی سخن می گوید که قابل تبدیل به سه نوع جامعه شناسی تاریخی «قیاس گرا»، جامعه شناسی تاریخی «نسبیت گرا» و جامعه شناسی تاریخی «استقراءگرا» می باشد. فیلیپ آبرامز از جامعه شناسی تاریخی کلاسیک، جامعه شناسی تاریخی پوزیتیویستی و تاریخ خرد سخن می گوید و دنیس اسمیت با بررسی تحقیقات جامعه شناسان تاریخی از سه نوع فعالیت «تحقیق تاریخی»، «تعمیم تجربی» و «نظریه اجتماعی» در درون حوزه فکری جامعه شناسی تاریخی نام می برد. سرانجام، دونالد مک رایلد و آبرام تیلور تحقیقات جامعه شناسی تاریخی را بر اساس سطح تحلیل به دو دسته جامعه شناسی تاریخی کلان و جامعه شناسی تاریخی تجربی تقسیم می کنند.

سخنران این جلسه ادامه داد: تنوع پژوهش های جامعه شناسی تاریخی نمایانگر کارآمدی چنین تحلیلی می باشد. از این جهت، نخستین فایده بینش جامعه شناسی تاریخی کمک به فهم جهان کنونی و نحوه تغییر آن است. وظیفه اصلی جامعه شناس تاریخی آن نیست که گذشته را بررسی کند، بلکه وظیفه او تفسیر زمان حال است که ماهیت تاریخی دارد. افرادی مانند والرشتاین، اندرسون، گیدنز و فوکو تاریخ گذشته را نه بخاطر خود گذشته بلکه برای فهم حال بازسازی می کنند.

دکتر نوری درادامه به فایده دوم بینش جامعه شناسی تاریخی که نقد نظریه نوسازی و تلاش برای فهم ماهیت پیچیده تحولات تاریخی جوامع جهان سوم است، اشاره و خاطر نشان کرد: بینش جامعه شناسی تاریخی نشان می دهد که توسعه دارای ریشه های تاریخی مشخصی است و برای ارائه مدل مشخصی از توسعه باید به ریشه های تاریخی آن جامعه و ماهیت ناهمگون عناصر آن توجه نمود. فایده سوم بینش جامعه شناسی تاریخی فهم درست مسیرهای آینده است. ساختارهای پنهانی وجود دارند که گاه نقشی رهایی بخش و گاه محدود کننده دارند. جامعه شناسی تاریخی ما را قادر به پیش بینی آینده نمی کند بلکه تلاش می کند تا نیروهای به حرکت درآورنده گذشته را کشف نماید و از طریق آن به شهروندان کمک کند تا دریابند که ساختارهای فرصت و شیوه های زندگی چگونه شکل گرفته اند و چگونه تغییر می کنند.