vakili 1گروه علمی ـ تخصصی جامعه‏شناسی تاریخی انجمن جامعه‏شناسی ایران، در یکی دیگر از سلسله نشست‏های خود که با سخنرانی دکتر شروین وکیلی برگزار شد، موضوعی با عنوان "مانی،‏ حرمت لذت و شکل‏گیری سوژه زهدگرای ایرانی" را به بحث گذاشت. سخنران این جلسه، درباره تحولاتی صحبت کرد که در مقطع تاریخی خاصی از ایران در مورد ”سوژه“ یا همان ”من“ رخ داده است. گزارشی از سخنرانی ارائه شده در این نشست را بخوانید.

دکتر وکیلی در ابتدای سخنان خود توضیح داد که هر جا از "من" استفاده می‌کند، به معنی "سوژه" است و سوژه در واقع همان "منِ خودمختارِ خودبسنده"‌ای است که تحت نظارت یک "نظام انضباطی" صورت‌بندی می‌شود.

وی سپس گفت: فوکو به عنوان رهبر ساختارگرایان فرانسوی، پرسش مهمی را مطرح می‌کند مبنی بر اینکه "من یا سوژه مدرن چگونه به وجود آمده است؟" او در پاسخ، شکل‌گیری "من" را ناشی از یک فرآیند انتقادی و یک روند باید و نباید و حد و مرز کردارهای خوب و بد می‏داند و معتقد است که این "من" در داخل یک نظام انضباطی دست به کنش و عمل می‏زند. در واقع، منِ خود مختار و خودبسنده مورد نظر کانت نیز چارچوبی انضباطی است که به فرد کمک می‏کند روی پای خود بایستد.

وکیلی سپس با تأکید بر یکتا نبودن مفهوم "من"، یادآور شد که ما اکنون بیشتر با من مدرن آشناییم. او سپس به دیدگاه‌های طلال اسد، اشاره کرد که آرای فوکو را در مورد جامعه‏شناسی دین و مشخصاً جامعه‏شناسی تاریخی دین به کار بسته و در مباحث خود، تلاش می‌کند نظام‏های دینی را در چارچوب‏ مفهوم نظام انضباطی تبیین کند.

وی سپس چارچوب نظری بحث خود را روی "نظریه منش‏ها" و "نظریه قدرت" متمرکز کرد و توضیح داد که نظریه منش‌ها درباره سیر تحول نظام‏های فرهنگی بحث می‏کند و راهبرد آن این است که فرهنگ را عبارت از یک سری کوانتوم‏ها یا عناصری می‏داند که آنها منش را نامیده و بیان می‏کند که از آنجا که این منش‌ها از مجرای کنش متقابل و روابط نمادین میان انسان‏ها از مرزی به مرز دیگر انتقال یافته و کردار را تنظیم می‏کنند، می‌توان کل شبکه فرهنگ را به عنوان مجموعه‏ای از منش‏هایی که با یکدیگر ترکیب شده و رقابت می‏کنند، دید. او همچنین گفت که نظریه قدرت نیز مفهوم سوژه را موضوعی قابل تبیین در سطوح سلسله مراتبی مختلفی که پدیده‏های زیست‏شناختی، روان‏شناختی و جامعه‏شناختی و فرهنگی در داخل آن متراکم شده‌اند؛ تعریف می‏کند.

وکیلی افزود: در نظام انضباطی در چارچوب نظریه قدرت، انضباط به تعبیری از تعویق و لذت تشکیل شده است. معمولاً تمام جانوران در انتخاب‏های خود، کرداری را انتخاب می‏کنند که در لحظه بیشترین لذت را به آنها می‏دهد؛ چرا که اساساً لذت یک ماشین تکاملی است که برای تعیین رفتارهای ما در هر لحظه به وجود آمده است اما بسیاری از ما آدم‏ها، رفتاری که در لحظه بیشترین لذت را می‏دهد انتخاب نکرده و کار دیگری را انجام می‏دهیم با این انتظار که به واسطه آن، بعدها لذت بیشتری ببریم. حال بر اساس نظریه قدرت، ویژگی مهم این تعویق در لذت‌، تولید قدرت در سطح اجتماعی به‌ویژه، ارتش و دین است و مفهوم قربانی کردن نیز از همین مسأله نشأت می‌گیرد. به همین دلیل، به عقیده من، یکی از راه‏های تبیین یک نظام دینی یا هر نظام معنایی دیگر از دید قدرت، بررسی چگونگی تعریف لذت در ساختار آن است.

دکتر وکیلی در بخش دیگری از سخنانش، دین زرتشت را به عنوان اولین نمونه نظام انضباطی ایرانی معرفی کرد و گفت: نگاه زرتشت که نخستین دین تک‌خدایی در ایران محسوب می‌شود، چندان به پیکربندی سوژه و مفهوم‌بندی لذت متصل نبوده و به همین دلیل خیلی با نظام انضباطی مرتبط است. در واقع، زرتشت تمایزی میان آن چیزی که زمینی است و آنچه که آسمانی است، قائل شده و این طور به نظر می‏رسد که در این دین، تمام ساختارهای معنایی یا منش‏های تشکیل دهنده فرهنگ دارای واحدهای مرکزی‏ای هستند که از معانی متضاد تشکیل شده و "جفت متضاد معنایی" را می‌سازند که به صورت خلاصه به آن "جمم" می‏گوییم؛ مانند روز و شب یا نیک و بد. موضع گیری‏ یک منش در مقابل این جمم‏ها و نحوه اتصال آنها به یکدیگر، تعیین کننده بار معنایی آن است که در داخل نظام اجتماعی به دلیل شرایط خاص جامعه‏شناختی ظهور پیدا می‏کنند. با این زمینه می‏توان گفت که زرتشت از جمله ادیانی است که چند جمم مهم را برای اولین بار معرفی کرده که یکی از مهم‏ترین آن‏ها جفت گیتی و مینو است. البته قبل از او نیز همه می‏دانستند زمین و آسمانی وجود دارد که یکی پست و دیگری نیک است ولی در نگرش زرتشت برای نخستین بار، زمینی و خاکی به امر "محسوس" و آسمانی به امر "معقول" تبدیل شده و جالب است که اهریمن در مینو لانه کرده و گیتی را فقط اهورامزدا آفریده و به همین دلیل همه عناصر آن، مانند آب و خاک مقدس بوده و آلودن آنها گناه است. این دین بعدها شرایط و زمینه ظهور دین مانی را مهیا کرده است.

وی در ادامه، لذت‌های موجود در انسان را به سه دسته لذت‏های زیست‏شناختی و فیزیولوژیک، لذت‏های راستین که مربوط به پردازش عصبی بوده و در زمان یادگیری یا کنش ارتباطی و روابط انسانی و همین‌طور حس زیبایی شناختی نمایان می‌شود و همچنین لذت‌های دروغین که به لحاظ فیزیولوژیک با مواد شیمیایی و مخدر تولید می‌شوند؛ تقسیم کرد و سپس به تحلیل ساختار دین زرتشت در مقابل این لذت‌ها پرداخت. او گفت: نگرش دین زرتشت در ساختار انضباطی بسیار تعمیم‏یافته‏ است و تعویق و لذت را به خوبی برای ما مشخص می‏کند. این دین با وجود آنکه مشخصاً لذت دروغین را طرد می‏کند، دینی کاملاً‏ لذت‌گرایانه شمرده می‌شود؛ چرا که اساساً گیتی را به دلیل وجود لذت در آن، مقدس می‌شمرد. از سوی دیگر، در آیین زرتشت، در یازده روز از روزهای ماه مشخصاً به انسان‏ها توصیه شده که به طرق مختلف شاد بوده و لذت ببرند. از میان روزهای باقی مانده نیز در حدود نیمی از آنها، نوعی لذت با وقفه، مانند آموزش فرزندان،‏ تعمیرات خانه‏ و موارد مشابه توصیه شده است. در واقع، در پی نظام انضباطی دین زرتشت، در دوران ساسانی در دستورالعمل‏های شریعت رایج بین مردم که مشروعیت نیز داشته‏اند‏، تمام راهبردهای لذت بردن به نوعی مجاز تلقی می‏شوند و در این زمینه مشهورترین مورد مربوط به تابوهای جنسی و به ویژه زنای با محارم است؛ چرا که جامعه ساسانی تنها جامعه‏ای در طول تاریخ است که زنای با محارم را مشروع می‏داند و این امر حاکی از آن است که در این دوران مشروعیت بخشی به لذت به شکلی افراطی پیش می‏رود و به اعتقاد من، از دل همین لذت افراطی است که زهد به وجود می‏آید.

وکیلی در ادامه، به ارائه توضیحاتی درباره ادیان پیرامونی و مرکزی در دوره‏های مختلف پیش از تولد مانی پرداخت و شرایط آنها را در قالب تئوری نظام انضباطی تفسیر کرد. او در این زمینه گفت که ادیان پیرامونی که در حاشیه یک حکومت مرکزی شکل می‌گرفتند، معمولاً‏ لذت گریز بوده‌اند؛ چنان‌چه آیین بودا که در حاشیه ایران زمین به وجود آمده، نخستین آیین زهدگرای عقل مدار است. در این آیین جنبه‏های مشابهی با آیین زرتشت، مانند دقت و ریاضی‌گونگی مشاهده می‏شود؛ اما لذت از نظر آن، نوعی خطا یا توهم مربوط به انسان‏های ضعیف است. این آیین، به طور کلی، بسیار سخت‌گیر بوده و به همین دلیل، هواداران آن به دو لایه مردم عادی علاقمند به آیین بودا و راهب‏ها تقسیم می‏شوند.

سخنران این جلسه همچنین افلاطون را که دو قرن پس از شکل‏گیری امپراطوری هخامنشی در آتن می‌زیست، فردی دین‌مدار معرفی کرد و این باره گفت: افلاطون در زمان خود کاهن بود و حتی بسیاری از متون او، متون دینی هستند. او جفت متضاد معنایی "پنداروند" و "امر مطلق عقلایی" را معرفی می‏کند و عنصر دوم که همان مثل و ایده‏هاست را واقعی می‏داند. در متون افلاطون، بر خلاف زرتشت، گیتی پست و غیر حقیقی و مینو حقیقی و آرمانی است. افلاطون در جامعه لذت‌گرای آتن، ستایش‌گر اخلاقی بسیار زاهدانه و انضباطی بود و ساختار ذهنی او انعکاس روشنفکرانه‏ای از نظامی ارتشی است. البته به نوعی می‌توان این نظام انضباطی‏ را مبتنی بر محرومیت و کمبود منابع اقتصادی جامعه زمان او دانست.

وی افزود: مانی در چنین شرایطی و در حالی که آیین یهود نیز پیر شده بود و از دل آن مسیحیتی به وجود آمده بود که هنوز قوام لازم را پیدا نکرده و فقط شامل کلیساهای پراکنده‏ای بود؛ مانی در دهی نزدیک بابل (از شهرهای اطراف خلیج فارس)‏ از پدر و مادری با عقاید دینی خاص، متولد می‏شود. او در دوازده سالگی نخستین الهام را دریافت کرده در 24 سالگی ادعا می‏کند که دین جدیدی را آورده است. مانی پیامبر در سفری را به شرق ایران آغاز کرده و از استان‏هایی می‏گذرد که در آنها پسران شاه حکومت می‏کردند. در این مسیر، دو تن از برادران و پسران شاه مانوی می‏شوند و بدین ترتیب مانی پیروان نیرومند زیادی در دربار پیدا می‏کند. او در ادامه سفر خود، حدود هفت سال در هند به سر می‏برد و در آنجا با بوداییسم آشنا شده و از آن تأثیر می‏پذیرد. سپس به مرکز برمی‏گردد و به روایتی در تاج‌گذاری شاپور، دومین شاه ساسانی شرکت می‌کند.

وکیلی ادامه داد: مانی نظام تبلیغی بسیار کارآمدی در نقاط مختلف دنیا ایجاد می‏کند و نظام انضباطی قوی‌ای را بر اساس لذت گریزی شکل می‏دهد. او معتقد بوده که خدای بد یا همان اهریمن، ماده را آفریده که ذات آن تاریک است و روح‏ها در قالب ظلمت به دام افتاده‏اند. این روح‏ها حتی در گیاهان و جانوران نیز وجود داشته و به همین دلیل خوردن گوشت در این دین حرام بوده است. اولین تفتیش عقاید نیز در تمام جوامع مربوط به مانوی‏ها می‏شود. در عین حال، آنها معتقد بودند که بهترین کار، ازدواج نکردن راهبان و به طور کلی، از بین رفتن زندگی است.

وی با تأکید بر اینکه مانی در بطن و در نقطه شروع تمدن‏ ساسانی ظهور کرد و در مرکز یک حکومت قدرتمند یعنی دربار ساسانی و یکی از مهم‏ترین و ثروتمندترین شهرهای دنیا زندگی می‏کرد؛ این پرسش را مطرح کرد که چگونه او توانست در چنین فضایی، مردم را به زهدگرایی دعوت کند؛ در حالی که همواره ادیان لذت گریز ادیانی حاشیه‏ای بوده‏اند.

او سپس توضیح داد: مانوی‏ها حق نداشتند کسی را بکشند و یکی از دلایل محبوبیت این دین در میان مردم همین بود. آنها به جنگ یا شکار نیز نمی‏رفتند. در عین حال، دین مانی به لحاظ ساختار تبلیغاتی بسیار قوی و مستحکم بوده و نظام اخلاقی بسیار محکم، هرچند عجیب و غربیی بر آن حاکم بود. از سوی دیگر، مانوی‏ها اولین افرادی بودند که عناصری مانند خوشنویسی و کتاب آرایی را در عالم هنر به وجود آوردند. آنها موسیقی‌دانان بسیار خوبی بودند و شاعران و مترجمان توانمندی داشتند. نقاشی‌های مانی و پیروان او بسیار مشهور است و در واقع، می‌توان گفت که مانوی‌ها تقریباً از همه روش‏های نرم‏افزاری تبلیغی استفاده می‏کردند.

وکیلی بافت معنایی دین مانی را به نوعی ادامه زرتشت، البته با یک واژگونگی شدید در لذت گرایی دانست؛ چنان‌چه به گفته او، ستایش خرد زرتشت در دین مانی نیز ادامه پیدا کرده و پیروان این دین، افراد بسیار دانشمندی بوده‏اند. به عبارت دیگر، مانی مشوق لذت راستین و طرد کننده لذت دروغین و لذت زیستی بوده است. جالب است که در ابتدای کار، دین مانوی حاشیه‏ای بود اما جاهایی را گرفت که با مسیحیت رقابت می‏کرد. مانی در عین حال نویسنده بسیار خوبی بوده و کتاب‏های خوبی می‏نوشته که در دوران خود او، ترجمه می‏شده‏اند. بدین ترتیب، او آیینی به نام آیین مانی را به وجود آورده و گسترش می‌دهد که در آن، شکل جدیدی از من را به ظاهر می‌شود که لذت‏های راستین را ارج می‏نهد و به همین شکل، مدل خاصی از زهد مورد نظر مانی در سنت ایرانی باقی می‌ماند. به گونه‌ای که بخش‌های زیادی از فرهنگ ایرانی، مانند مانوی‌ها لذت‏ها را نفی کرده اما شعر خوب، سماع زیبا، کاشی هنرمندانه و حتی صوفی‏گری را تحسین می‌کنند و این‌گونه است که سوژه زهدگرای ایرانی به وجود می‌آید