vakiliارتباط مفهوم تاریخ به زمان گذشته، شاید در ظاهر، امری عادی به نظر برسد. همه ما وقتی در مورد خاطره، گذشته و تاریخ فکر می‏کنیم، چارچوب زمانی‏ای پشت سر داریم و داده‏هایی در مورد هویت شخصی خود و ارتباطمان با گذشته را در نظر می‌آوریم که پیوند بین تاریخ و هویت و اکنون و گذشته را نشان می‌دهد و این امر تا حد زیادی بدیهی به نظر می‏رسد. اما مسأله اینجاست که آیا همیشه اینگونه بوده؟ آیا همیشه تاریخ به گذشته مربوط بوده؟ آیا می‏توان رابطه‏ای میان تاریخ، گذشته و اکنون برقرار کرد؟ آیا تاریخی که به گذشته مرتبط است، برابر نهاد و چارچوب دیگری دارد که به آینده مربوط شود؟ آیا چارچوب و ساختار زبانی‏ای که با آن گذشته را می‏فهمیم، از زمانی به بعد دچار واقع‏گرایی شده است؟ آیا اتصال به تاریخ با زمان گذشته و اکنون همیشه به این شکل بوده است؟»

عبارات فوق مقدمه سخنرانی دکتر شروین وکیلی با عنوان "پرتاب‏شدگی تاریخ به گذشته: از بیستون تا ویل دورانت" بود که در روز نوزدهم تیرماه سال 87، در گروه علمی ـ تخصصی جامعه‏شناسی تاریخی انجمن جامعه‏شناسی ایران برگزار شد. وی در این بحث، با مروری بر برخی کتیبه‌های قدیمی ایران زمین نشان داد که چگونه پیوند میان تاریخ و گذشته در طول زمان تغییر یافته است.

وکیلی در سخنان خود، توضیح داد: نخستین متون تاریخی ثبت شده که مربوط به حدود 3500 سال پیش می‌شوند، شکل و ساختار مشخصی دارند. این متن‏ها معمولاً وصیت، وقف‏نامه یا فتح نامه‌هایی هستند که توسط پادشاه زمان نوشته شده و در آنها، همه چیز به صورت اول شخص وصف می‌شود. این روایت‌ها عموماً به یک کردار بزرگ اشاره می‏کنند که یا مشروعیت سلطنت را نشان می‏دهد یا روایتی از یک پیروزی‏ است و یا اینکه در خصوص وقف یک مکان یا یک شیء نوشته شده است. البته نکته جالب اینجاست که در این دوره زمانی و حتی تا مدت‌ها پس از آن، متون تاریخی تمدن‏های دیگر، غیر از ایران، تا این حد ساختار یافته و مشخص نیستند.

وی افزود: در واقع، به نظر می‏رسد کسی که در آن زمان تاریخ را می‏نوشته، ارتباط خاصی با آن داشته و خود او همان کسی بوده که کردار تاریخ‌ساز را انجام داده است. در عین حال، مخاطبان این تاریخ نیز در همان روزگار زندگی می‏کرده و از همه چیز مطلع بوده‏اند. در این شرایط، روایت تاریخی نوشته شده، مربوط به اکنون بوده و تنها بخشی از آن، به گذشته و بخشی به آینده اشاره می‏کند. با وجود رواج نسبتاً زیاد این شیوه نگارش تاریخی، از دورانی به بعد، ساختار آن دچار چرخش می‏شود؛ تا اینکه حدود هزار سال بعد، زمانی که کم‌کم وحدتی سیاسی در ایران به وجود می‌آید،‏ یعنی دوران کوروش هخامنشی، تفاوت‌هایی در محتوا و ساختار این متون مشاهده می‌شود.

وکیلی سپس با اشاره به چهار قلمرو متمایز تمدنی در دوران باستان، توضیح داد که نخستین دولتی که توانست بر کل این تمدن‏ها حاکم شود، دولت هخامنشی در دوره کمبوجیه بود که پس از آن نیز، کوروش برای اولین بار کل این قلمرو را از نظر سیاسی و اقتصادی متحد کرد.

وی ادامه داد: در کتیبه حقوق بشر کوروش که بسیار معروف است و حدود یک سال بعد از فتح کامل قلمرو نوشته شده، تفاوت‏های محتوایی کاملاً مشخصی با متون قبلی دیده می‌شود که از جمله آنها، نبود جملات و عناصر خشونت آمیز است؛ هر چند ساختار "اکنونی" همچنان در آن دیده می‌شود. چند سال بعد، وقتی داریوش، پسر کوروش به حکومت می‏رسد؛ کتیبه بیستون را می‏نویسد که ساختاری کاملاً متفاوت دارد. بیستون کتیبه‌ای بسیار مهم است؛ چرا که بیشترین حجم را در میان کتیبه‌های باستانی دارد. علاوه بر این، اولین کتیبه‏ نوشته شده توسط یک شاه یکتاپرست موفق بوده و در عین حال،‏ نخستین کتیبه دولت جهانی است که ما می‏شناسیم. زیرا در دوران داریوش، جز چین، آفریقا و آمریکا که در آن زمان برای مردم ناشناخته بود، تمام تمدن‏ها در قلمرو میانی متحد شده و زیر نظر حکومت داریوش اداره می‏شدند. از سوی دیگر، کتیبه بیستون نخستین کتیبه‏ای است که به خط پارسی باستان به عنوان نخستین خطی که توسط چند دانشمند به وجود آمده و ساختار ریاضی‌گونه مشخصی دارد؛ نوشته شده است. همچنین در کتیبه بیستون، شکل روایت تاریخی، گسست مشخصی نسبت به کتیبه‏های قبلی دارد. در واقع، در این متن، جملات خیلی کوتاه، مختصر و دقیق نوشته شده و برای تمام اسامی خاص توضیحی آورده شده است. در عین حال، متن بسیار بی‏طرفانه بوده و حتی حرف بدی به کسی نسبت داده نمی‏شود. علاوه بر این، زمان‌ها و مکان‏ها در کتیبه بیستون به دقت تشریح شده و با وجود آنکه، مانند دیگر کتیبه‏ها، از جنس فتح‏نامه است؛ اما بر خلاف موارد پیشین، نقش خدا در آن، چندان پر رنگ نیست. در واقع، در کتیبه بیستون کنش خداوند غایب است و او فقط یاری می‏کند. در این کتیبه، داریوش به عنوان روایت‌گر تاریخ، تصویر خشم‏آلودی نداشته و شکست‏خوردگان نیز ظاهر بدی ندارند. در عین حال، مغلوبان بسیار محترم شمرده شده‏ و داریوش فقط اتهام دروغگویی به دشمنان خود زده و ادعا کرده که آنها قانون اهورا مزدا و قانون حاکم بر نظم اجتماعی را زیر پا گذاشته‏اند. بر خلاف نمونه‌های پیشین، به نظر می‏رسد که داریوش روایت خود را از تاریخ، فقط برای مردم زمانه‌اش ارائه نداده؛ بلکه علائمی از تعلق آن به آینده نیز در این متن مشاهده می‏شود.

وکیلی در ادامه بحث خود، با تأکید بر اینکه ساختار کتیبه بیستون تا پایان دوره هخامنشی در همه دوره‏ها دیده می‏شود؛ به مقایسه میان این متون و دیگر متن‌های تاریخی نوشته شده پس از آن پرداخت. او گفت: در متونی مانند متن‌های برداشت شده از انجیل، روایت داستان گونه‏ای از تاریخ دیده می‌شود که در آنها، رخدادهایی کوچک، با جزئیات زیاد درباره حواشی ماجرا شرح داده شده‌اند که در اغلب موارد، به نظر می‏رسد مورخ خود دسترسی چندانی به این حواشی نداشته است.

وی افزود: در همان عصر هخامنشی، شکل دیگری از نوشتن متن تاریخی ساخته می‏شود. هردوس که به عنوان پایه‌گذار این شیوه نوین نگارشی شناخته می‌شود، در واقع پدر نوعی از تاریخ است که توسط فردی نوشته شده که نقشی در شکل‏گیری آن نداشته است. چنین روایتی، در مدت زمانی بعد از وقوع واقعه و برای کسانی نگارش شده که نه نقشی در آن رخداد داشته و نه خیلی در جریان آن بوده‏اند. به عبارت دیگر، متون تاریخی هردوس متونی هستند که توسط یک حاشیه‏نشین برای حاشیه‏نشینان دیگر نوشته شده‏اند. حال آنکه بیستون متنی است که توسط یک مرکزنشین برای مرکزنشینان دیگر به نگارش در آمده است.

دکتر وکیلی در بخش دیگری از سخنان خود، تصریح کرد: به طور کلی تاریخ برای انسان‏ها هویتی درست می‏کند که هرچه دورتر و سنگین‏تر باشد، دلنشین‏تر می‏شود. در عین حال می‌توان گفت که تاریخ نوعی اسطوره بوده و هویتی اساطیری می‏سازد. اما در این میان، هویت ساخته شده توسط تاریخی که در همان زمان گذشته (اکنون) نوشته شده و تاریخی که به نوعی به گذشته پرتاب شده و با آن فاصله زمانی دارد، متفاوت است. هویت تاریخ اکنون‌مدار، هویت آفریننده تاریخ است که به دیگرانی که در معرض آن هستند، اعلام می‏شود. از سوی دیگر، ویژگی دیگر تاریخ‏ اکنون مدار، نگارش آن به صورت گام به گام است که پس از هر فتح یا هر اتفاق مهم، بخش‏هایی به آنها اضافه می‏شود. یعنی این نوع متون، هم‏زمان با رخداد واقعه نوشته شده و به این صورت مشروعیت و هویت خود را پیدا می‏کنند. این در حالی است که از جایی به بعد، به حدی مرکز و پیرامون تکثیر می‌شوند که دوباره وضعیتی شبیه اما پیچیده‏تر از پیش از دوران هخامنشیان اتفاق می‏افتد.

وی تأکید کرد: هر یک از ما انسان‌ها هویتی داریم که بر اساس تصویری شخصی نسبت به خودمان در جهان هستی شکل گرفته است. به بیان دیگر، هویت ما هویتی تاریخ مدار است و در ذهن خود، تاریخی طولانی داریم که خود را با آن تعریف می‏کنیم. در عین حال، به نظر می‏رسد همه ما چیزهایی را فراموش کرده و دلبسته شکل خاصی از تاریخ هستیم که در آن، حتی دوران بدون تاریخ را نیز به شیوه هردوسی تنظیم کرده‏ایم. بدین ترتیب، هویتی که ما برای خود قائلیم، حاکی از قصه‏ای است که در حاشیه نوشته شده است. بنابراین بسیار بدیهی است که ما باید قصه را بشناسیم اما مسأله این است که آیا واقعاً تاریخ به معنای هویتی که ما از گذشته خود می‌شناسیم، قابل تقلیل به این نوشته‏های حاشیه‏ای است؟

به گفته سخنران این نشست، موزه و نماد، روش‏هایی برای اتصال تاریخ پرتاب شده به گذشته خوشایند بوده و به همین دلیل، امروزه ما ایرانیان با به‌ کار بردن تصاویر سربازان هخامنشی در بسیاری از ساختمان‏ها و ظروف و وسایل مورد استفاده خود، در تکاپوی آنیم که به کمک این نمادها، بخشی از گذشته خوشایند را به اکنون خود بیاوریم.

شروین وکیلی در پایان، از بحث خود این‌گونه نتیجه‏گیری کرد: اتفاق خطرناکی افتاده و می‏افتد. وقتی تاریخ به گذشته پرتاب شود که اکنون این مسأله رخ داده، روایتی نقل می‏شود که ربطی به اتفاق‏های بزرگ نداشته و ارتباطی نیز با اکنون ما و کردارهای ما ندارد. به عبارتی، تاریخ دیگری‏ است که روایت می‌شود. بدین ترتیب تاریخ‏ها به شیء‌هایی فرو کاسته شده و ما ناچار می‏شویم برای تعریف هویت خود، به آنها و نه به عناصر اصلی سازنده هویت‏مان، چنگ بیاندازیم.