گروه علمی - تخصصی جامعه شناسی خانواده انجمن جامعه شناسی ایران، نشستی با موضوع « تحول خانواده ایرانی از عصر قاجار تا به امروز در روز 3 اسفند ماه 1401 در پژوهشکده توسعه جهاددانشگاهی تهران برگزار کرد. میهمانان این نشست دکتر فاطمه موسوی( جامعه شناس و پژوهشگر مطالعات حوزه زنان و خانواده، دکتر علی نوری( جامعه شناس و پژوهشگر مسائل خانواده) ؛دکترهاشم واعظی( جامعه شناس و سرپرست پژوهشکده توسعه جهاددانشگاهی تهران) و دکتر فهیمه نظری(جامعه شناس و مدیر گروه علمی - تخصصی جامعه شناسی خانواده) مدیر نشست بودند.
دکتر فهیمه نظری مدیر گروه خانواده در مقدمه گفت: خانواده به عنوان یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی در طول تاریخ بشر شناخته شده است. این نهاد به رغم جایگاه والای خود طی سده و خصوصاً دهه های اخیر در حال تجربه تغییر و تحولات عمیقی و آن هم جهانی بوده است. در ارتباط با کم و کیف تحولات خانواده دو دیدگاه کاملاً متفاوت قابل تشخیص است.
گروه نخست، تغییرات خانواده را به فضای زوال و فروپاشی خانواده در دوره جدید تلقی می کنند. می توان به اولین متفکران این حوزه؛ افلاطون در دوره قدیم و مارکس وانگلس در دوره بعد تر که کارکردهای خانواده را به دیگر نهادها سپردند، اشاره نمود. از نظر این گروه ضرورتی برای بقا خانواده بوجود ندارد. در دوره جدید نیز می توان به فمنیست ها اشاره داشت که معتقدند در نقد مردسالاری، فروپاشی خانواده تنها راه نجات زنان از جامعه و مردسالاری است.
گروه دوم، نیز از با بهره بردن از رویکرد کارکردگریان ساختاری که متاثر از اندیشه کنت، دورکیم، پارسونز، مرتن می باشند، مدعی تغییر پذیری بقا وتغییر خانواده از طریق فشارهای بیرونی اند، از نظر این گروه با تغییر نیازهای افراد و جامعه، در نظام کارکردی خانواده تغییراتی رخ می دهد. این دیدگاه ضمن پذیرش پایداری نسبی برای شالوده خانواده بیشترین امکان تغییر را برای آن قائل است. با قبول این که نحوه و میزان برآورده کردن نیازهای جامعه از طریق خانواده یکسان نخواه بود، در هردوره یا در هرجامعه خاص، متناسب با تغییر در نیازها و وظایف خانواده نیز دچار تحول خواهد شد.
تحقیقات بسیاری درباره تحولات و تغییرات صورت گرفته که برخی از آنها از زمان تحولات بحث می کنند واتفاق نظر در آن وجود دارد اما در ارتباط با ابعاد و وسعت تغییرات در خانواده اتفاق نظر وجود ندارد. نشست حاضر نیز پیرامون تغییر نگرش تاریخی، اجتماعی در نظام خانواده در ایران است.
در آغاز خانم دکتر فاطمه موسوی پیرامون موضوع خود « تحول خانواده ایرانی از عصر قاجار تاامروز» گفت: بحث اصلی من این سوال است که خانواده در ایران در صد سال اخیر چه تغییری کرده است و این تغییرات چه تاثیری بر روابط اعضای خانواده از جمله زوجین و والدین و فرزندان دارد؟ در بحث از تغییرات نهاد خانواده در ایران که بخشی از رساله دکترایم بود، سه ساختار متفاوت خانواده شناسایی شد:
نوع اول خانواده سنتی پدرسالار که تا ابتدای عصر پهلوی شکل غالب خانواده بود، خانواده روستایی و ایلی، هشتاد درصد جمعیت ایران را تشکیل می دادند، این خانواده یک واحد اقتصادی بود که تحت ریاست پدر و بزرگ خاندان اداره میشد؛ هریک از اعضای خانواده (مرد، زن و فرزندان) به اندازه قدرت و تواناییاشان در امور اقتصادی خانواده فعالیت داشتند و به طور نسبی، به اندازه نیازشان از درآمد و مایملک خانواده تامین می شدند. خانواده گسترده پدرسالار در پیوند با شبکه خویشاوندی و جماعت محلی بود.
دکتر موسوی درباره جایگاه زن در خانواده عصر قاجار گفت: در جامعه سنتی مهمترین نقش زن، همسری و رتق و فتق امور خانه است. ازدواجها در سن پایین و ترتیب یافته و اکثرا خویشاوندی است. میانگین ازدواج دختران ۱۳ سال و پسران ۱۵ سال است. نرخ ازدواج بسیار بالاست و به ندرت فرد میانسال مجرد وجود دارد. خانواده پدرمکان است و زوجین در خانه پدرشوهر ساکن میشوند و تازه عروس زیر نظر مادرشوهر به کارهای خانواده کمک می کند. بعد از به دنیا آمدن کودکش هم اعضای خانواده در نگهداری بچهها مشارکت دارند. چندزنی مجاز است و همه فرزندان (پسران) حاصل از انواع ازدواج در ارث جایگاه برابر داشتند. ارث دو جانبه و هم از طرف پدری و هم مادری بوده است. زنان مالک اموالشان بخصوص جهیزیه و مهریه بودند ولی به ندرت اموال از خانواده خارج میشده است. از زن انتظار میرفت که مطیع شوهر باشد و در برابر خواستههای جنسی او تمکین کند. برای اطمینان از مطیع و سر به راه بودن زنان، توسل به خشونت جسمانی و کتک زدن زنان مجاز بود. البته تعدادی از زنان بنا بر صفات شخصیتی یا جایگاه طبقاتی خود توانسته بودند در چارچوب روابط خانوادگی بر مردان سلطه یابند و اهداف شخصی خود را پی بگیرند اما این زنان نیز همچنان از نظر حقوقی و هنجارهای اجتماعی به دلیل جنسیت خود نسبت به مردان جایگاه اجتماعی پایینتری داشتند. مادر شدن به عنوان پیامد غیرقابل اجتناب ازدواج و رابطه جنسی شناخته میشده است. مادری بیش از هر چیز به معنای شیر دادن (دو تا سه سال) و برآوردن نیازهای زیستی کودک بود. مانند سایر جوامع سنتی، نرخ زاد و ولد و مرگ و میر هر دو بالاست. هر زن در طول زندگیش به طور میانگین ده فرزند میزایید اما نیمی از کودکان قبل از رسیدن به پنج سالگی تلف میشدند. نرخ بالای مرگ و میر بچهها، باعث میشد تا زنان سالهای شیردهی را طولانیتر کنند. مشکلات جسمانی حاصل از سالها بارداری و شیردهی، زنان را به سرعت فرتوت و تجربه چند باره مرگ فرزند، از نظر روانی آنها را تقدیرگرا و به خرافات معتقد میکرد.
این پژوهشگر حوزه زنان و خانواده افزود: دومین شکل خانواده، خانواده هستهای پرجمعیت است، از دهه چهل شمسی در کنار خانواده سنتی روستایی کمکم خانواده جدیدی ظاهر شد که میتوان آن را خانواده هستهای پرجمعیت نامید. این خانواده هستهای که شامل دو بزرگسال و به طور میانگین هشت فرزند است، در شهر سکونت دارد و تولیدی نیست. ریاست خانواده با مرد است که وظیفه تامین معاش را به عهده دارد. جمشید بهنام در کتاب خود ساخت خانواده در ایران که در سال ۱۳۵۰ منتشر شده، سه شکل خانواده شهری را از هم متمایز میکند: خانواده مستقل زن و شوهری نوع اول، خانوادهای است که در آن رئیس خانواده دارای شغل متوسط اداری یا مشاغل آزاد با درآمد متوسط است. مرد و زن هر دو تحصیلکرده هستند، تعداد فرزندان کمی دارند، در رفاه هستند و خانه، اتومبیل و تلویزیون دارند. انتخاب همسرِ آزادانه، وسیع و با غیرخویشان رواج دارد. نقش زن و مرد در امور خانواده مساوی و مبتنی بر تصمیمگیری مشترک است. ویژگیهای خانوادۀ مستقل زن و شوهری نوع دوم شامل رئیس خانوار بودن مرد، شغل مرد در سطح خدمات اداری پایین، خدمات بازرگانی، کارگری ماهر و تحصیلات پایینتر از دیپلم یا گواهينامه شش ابتدایی و زنِ خانهدار است. مرد کاملاً برتر و زن مطيع، تعداد اولاد زیاد و اعتقادات مذهبی قوی همه از ویژگیهای این خانواده هستند.
نوع سوم خانواده زن و شوهری، مهاجر و متشکل از مهاجرین روستاها و شهرهای کوچک است که چند سالی است در شهرهای بزرگ زندگی میکنند و حاشیهنشین هستند. شغل رئیس خانوار خدمات جزء، کارگری غيرماهر است. به دلیل فقدان شبکه خویشاوندی (مهاجرت)، تعهدات اجتماعی بسیار کم، مرد معمولاً بیسواد و دارای جایگاه برتر خانواده است. این خانواده دارای مسکنی فقیرانه بوده و زندگی دستهجمعی چند خانواده با هم را در این قالب میتوان دید.
خانوادۀ مستقل زن و شوهری نوع دوم همان خانواده هستهای پرجمعیت مدنظر ماست که برخلاف خانواده گسترده با جماعت محلی و طایفه (روستا و ایل) پیوند ندارد در عین حال همچنان با نظام خویشاوندی احاطه شده است. با آنکه خانواده هستهای پرجمعیت در شهر ساکن است اما محله سکونت خانواده نوعی جماعت محلی کوچک و مبتنی بر روابط همسایگی میسازد که پیوندهای خویشاوندی نیز دارند و این خانواده به شدت معاشرتپذیر و در ارتباط با خویشان و همسایگان است
در خانواده هستهای پراولاد جنبه زیستی مادری پررنگ است. سن ازدواج اندکی افزایش یافته است و از زنان جوان انتظار میرود تحصیلاتی داشته باشند اما در عین حال فرزندآوری همچنان مهمترین جنبه زندگی زنان متاهل محسوب میشود و درصد اندکی از زنان شاغل هستند. تامین معاش و تربیت فرزندان مهمترین چالش خانواده هستهای پرجمعیت است. محبت و رقابت بین خواهران و برادران پررنگ است و شکاف بین نسلی قابل اعتناست.
سومین شکل خانواده در ایران خانواده هستهای کم جمعیت است، در دهه نود شمسی خانواده هستهای کم جمعیت (دو فرزند و کمتر) متداولترین شکل خانواده شد. در این خانواده تفاهم و علاقه میان زوجین اهمیت اساسی دارد. الگوی همسرگزینی، مفهوم ازدواج و انتظارات از زندگی مشترک متفاوت با تجربه نسل قبل است. از نرخ ازدواجهای فامیلی کاسته شده. درصد ازدواجهای ترتیب یافته کاهش یافته. سن ازدواج و نرخ تجرد افزایش یافته. در عین حال همچنان فشار خانوادهها برای ازدواج بخصوص روی دختران وجود دارد و افراد متعددی را معرفی میکنند هنوز درصد کسانی که مستقیم با یکدیگر آشنا میشوند کم است (ده درصد). خانواده نو مکان است اما همچنان نزدیک به خانواده والدین. در اینجا نزدیکی به والدین زن برای کمک به فرزندپروری مهم شده. روابط خویشاوندی بر حلقه اول و خویشاوندان نزدیک متمرکز است. در گذشته فرزند عامل اصلی بقای خانواده بود اما در خانواده هستهای کم جمعیت، فرزندآوری اولویت نیست، بلکه سازگاری طرفین اهمیت بیشتری یافته است تا آنجا که در تعدادی از خانوادهها به شکل اختیاری، بیفرزند میمانند. مفهوم مادری در خانواده هستهای دچار تغییر میشود و احتمال منازعه بر سر تصمیمگیری و کنترل منابع میان زوجین و احتمال طلاق و جدایی افزایش مییابد. در مورد خانواده معاصر بیش از این سخن نمیگویم و شرح و بسط مطلب را به همکار ارجمندم دکتر نوری میسپارم.
سخنران دیگر این نشست دکتر علی نوری با موضوع « تغییرات خانواده ایرانی در دو دهه ی اخیر» گفت: با اشاره به سیر و مراحل تحول خانواده در ایران، به شرح این تغییرات و ویژگی های آن پرداختند: در دهه ۱۹۶۰ در کشور های اروپایی شورشی علیه ارزش های مسلط جامعه با عنوان انقلاب جنسی شکل گرفت و حاصل آن تغیییر قوانین ازدواج و تشکیل خانواده در غرب بود. در جامعه ایران نیز سه مرحله سنتی،مدرن وپست مدرن قابل تمییز است. لذا در دهه شصت با شکلگیری جامعه پست مدرن خانواده دچار تغییر و تحول ساختار می شود و تنوعِ اشکال در خانواده به رسمیت شناخته میشود . در ایران علی رغم غیر قانونی بودن، در دو دههی اخیر با تنوع وتکثر خانواده مواجه بوده ایم. دو نفری که از جنس مخالف با هم زندگی میکنند اما ثبت قانونی ندارند به نام ازدواج سفید، هم باشی و یا هم خانگی مطرح است؛ که در کلان شهرها افزایش یافته است و البته در کنار این ازدواج سفید، خانواده هستهای وخانواده گسترده در روستاها هم به حیات خود ادامه میدهند.به دلیل تغییرات، تنوع وتکثری که بوجود آمده است وبا توجه به مسیری که در دنیا در حال طی شدن است، ما چه موافق باشیم وچه مخالف، این اتفاق به زودی در ایران هم رخ خواهد داد.
دکتر نوری اضافه کرد: اگرمقایسه ای بین دهه هفتاد با دوره حال داشته باشیم، مشخص می شود تعداد زوجینی که فرزند ندارند و یا یک فرزند دارند رو به افزایش است و این الگوی جدیدی از خانوادهای است که در حال تکوین می باشد. تغییرات ساختاری در حال شکل گیری است، این عوامل نشأت گرفته از رواج فرهنگ جامعه غربی مثل فردگرایی، منفعت گرایی شخصی و... می باشد. در غرب همباشی به معنی زندگی دو نفر زیر یک سقف به صورت آزمایشی و مقدمهای برای ازدواج بود، اما امروزه در بعضی جوامع مثل اسکاندیناوی و آمریکای شمالی به نوعی سبک زندگی تبدیل شده است. تجربه وتاریخ نشان میدهد که از دوره سنتی تا به امروز ردپای همه تغییرات را در اثر مسئله ارتباطات و مقایسه سبک های زندگی و اشاعه آنها شاهد بوده ایم. ابتدا تاثیرپذیریِ به صورت رفتاری بوده و در مراحل بعدی، تاثیر گذاری در سطح لایه های عمیقِ شامل عقاید، ارزش ها و نگرش های جامعه رخ داده است.
این جامعه شناس در ادامه گفت: نسلهای جوانتر دیدگاههایی مطرح می کنند که حتی برای صاحبنظران این حوزه هم غریب و غافل گیر کننده است. آنها ساختارهای اصلی و اساسی را انکار می کنند و خواهان ارزش ها و سبک های جدیدی از زندگی هستند. درباره رواج شیوه های جدید روابط باید توجه داشت که مسئله اقتصادی هم به عنوان اولین انگیزه از دیرباز عامل تعیین کننده ای در گسترش روابطی از قبیل ازدواج سفید بوده است و در ادامه مسائل فرهنگی، اجتماعی به آن اضافه شده است.
دکتر موسوی در بخش دوم بحث خود متذکر شد: هر زمان که درباره خانواده صحبت میکنیم این سوال مطرح میشود که آیا خانواده در حال فروپاشی است؟ از دست رفتن خانواده ایرانی- اسلامی دغدغه حاکمیت است. نرخ طلاق از مسائل اجتماعی نگران کننده است. به نظرم در این نگرانیها اغراق وجود دارد، که فرآیند مدرن شدن و به اصطلاح غربی شدن به این سمت پیش رود که خانواده ایرانی آتی مشابه وضعیت خانواده در کشورهای غربی شود، نرخ ازدواج کم شود، نرخ همباشی بالا باشد، درصد فرزندان حلالزاده کم شود، همجنس خواهی زیاد شود. این دیدگاه غلط است. خانواده غربی اروپایی زمینه تاریخی متفاوتی از خانواده غرب آسیا دارد. گوران تربون استاد کمبریج در مقالهای که در کتاب «آشوب جهانی عشق» نشر ترجمان منتشر کرده، هفت شکل خانواده ماقبل مدرن را متمایز میکند:
۱. خانواده مسیحی/ اروپایی مبتنی بر قانون رمی، ۲. خانواده مسلمان خاورمیانه که در آن نظام خویشاوندی بسیار مهم است، ۳. خانواده جنوب آسیا در هند، نپال و پاکستان که بیش از سایر فرهنگّها زنستیز است،۴. خانواده شرق آسیا که بنا بر فرهنگ کنفوسیوسی روابط پدر/پسر و پدرسالاری در آن مهمترین رابطه اجتماعی است، ۵. خانواده جنوب آسیا/مالایی که بیش از سایر اشکال خانواده منعطف و سازگار است، ۶. خانواده جنوب آفریقا که علیرغم مردسالاری، مادرمحور است و زن ستون خانواده است ۷. خانواده کرول در آمریکای جنوبی که در تضاد بین فرهنگ اروپایی و بومی آشفتگی روابط جنسی و تعهد کمتر به ازدواج از مشخصههای آن است. این انواع خانواده در زمینه مفهوم ازدواج، انحصار روابط جنسی در ازدواج، چندهمسری و جایگاه فرزندان حاصل ازدواجهای محتلف، نوع ارث بری فرزندان، پیوند با شبکه خویشاوندی، پدرسالاری و جایگاه زن تفاوت دارند.
البته این تحلیل درست است و همانطور که دکتر نوری شرح دادند مدرنیته در همه جوامع تغییراتی را در نهاد خانواده به وجود آورده که ساختار خانواده هستهای و کم فرزند و روابط زوجین برابرتر شده، پویندهای خویشاوندی کمتر شدند که در نقش مراقبتی خانواده در نگهداری از سالمندان و بیماران و یتیمان مشکل به وجود آورده، نگاه به روابط جنسی خارج ازدواج و اقلیتهّای جنسی سهلگیرانهتر شده است.
گوران تربون در مقاله خودش نتیجه گرفته که هر آیندهای برای خانواده تصور کنیم خانواده اهمیتش را به عنوان جایگاه تمرکز روابط عاطفی و روابط شخصی حفظ خواهد کرد و البته که مدرنیته باعث میشود اشکال خانواده تنوع پیدا کند. در همان جوامع غربی امروزی هم انواع خانواده داریم از جمله خانوادهّهای مهاجر.
این جامعهشناس به این نتیجه رسید که: ما باید این تنوع سبکهای مختلف خانواده را در ایران هم بپذیریم. سیاست خانواده در ایران باید بر این مبنای پذیرش تنوع خانواده تغییر کند. دومین تغییری که باید بپذیرد این است که خانواده پدرسالار تضعیف میشود و به خانواده برابر و مدنی تغییر میکند. نظام حقوقی ما که هدف خودش را بازتولید خانواده پدرسالار قرار داده باید تغییر کند. به زعم من یکی از دلایل مشکلات خانواده در ایران از کاهش نرخ ازدواج تا افزایش اختلاف میان زوجین و طلاق همین نظام حقوقی است که با انتظارات زوجین از زندگی مشترک در تعارض است. نسل جدید خانواده مدنی میخواهد و اقتدارگرایی را نفی میکند و سبک زندگی تحمیلی را نمیپذیرد.
دکتر واعظی دیگر سخنران این نشست پیرامون موضوع «اولویت بندی مسائل خانواده در نظام پژوهشی»در تکمیل نظرات دکتر موسوی ودکتر نوری تاکید بر اجرایی وعملی شدن طرحها وایده ها داشته ومطرح کردند که من پرسش هایی را پیرامون این موضوع مطرح می کنم که: خانواده در کشور ما از چه وضعیتی برخوردار است؟ چه دلایلی باعث شده در دو دهه اخیر این تغییرات ایجاد شود ؟ به عبارت دیگر سوالات چگونگی، چرایی و چه کنیم مطرح است.
امروزه باید برای عملی شدن اهداف وحفظ خانواده ها دو دیدگاه اجرایی و دانش و بینش را برای حل مسئله در جامعه به هم نزدیک کنیم . دکتر واعظی وی در ادامه افزود:آمار ها و داده هایی که از تحقیقات و نظرسنجیها به دست میآید، نشان دهنده ی داده هایی است که بعضاً می تواند زنگ خطرباشد و باید توجه کنیم که این نتیجه گیری ها فقط اعداد و ارقام نیست بلکه باید چاره ای برای رفع و کاهش آسیبها ونقاط ضعف داشته باشیم و صاحب نظران ایده های خود را به مرحله ی اجرا نزدیک کنند. همانطور که دکتر نوری مطرح کردند، خانوادههای ایرانی با خانوادهی غربی، بسیار متفاوت می باشد وخوشبختانه به دلیل فرهنگ غنی پیچیدگیها ومشکلات آنها را ندارد. اما بهتر این است که سازمانها ونهادهای مربوطه،صاحبنظران واندیشمندان این حوزه تلاش خود را برای ثبات وبقای خانواده ایرانی بکار گیرند. چرا که به نقل از دکتر نوری جوانان دیدگاههای متفاوت و دور از انتظاری ارائه میکنند. طبق آمارها کلان مسئله فرهنگی استان تهران شامل: سه سطح حاکمیت، اسناد بالادستی و دستگاه های اداری اجرایی، از سمت مردم، تحقیقات معتبر پیشین و صاحب نظران را بررسی می کنیم . اهم مسائل فرهنگی و دستگاههای متولی و جایگاه وزارت فرهنگ و ارشاد مورد ارزیابی قرار گرفته است.
مسئله اول از نگاه وزارت آموزش و پرورش، ضعف دانش، رسانه و فضای مجازی، ضعف فضای گفتگو و کم توجهی به دانشجویان، ضعف نشاط و اعتماد ملی و عضویت اجتماعی، ضعف در روایت سازی و بازسازی مرجعیت رسانه ای، ضعف در تمهید بستر رسمی برای بیان اعتراضات و کم توجهی به طرح مسائل، غفلت از اولویت مسائل فرهنگی، اجتماعی، تربیتی و سبک زندگی است. نتیجه مبتنی بر این موارد میدان کاری را برای صاحبنظران، حل مسئله را برای حاکمان و آرامش برای خانواده ها را در پی دارد. اسنادی که در اسناد بالادستی مورد بررسی قرار گرفته است: شامل سند چشم انداز جمهوری اسلامی، برنامه ششم توسعه، بیانیه گام دوم انقلاب، سیاست های کلی برنامه توسعه هفتم و بیانات رهبری می باشد. اولویت های دسته بندی در استان تهران:
- اداره کل ورزش و جوانان: نرخ پایین مشارکت جوانان، کاهش ازدواج و افزایش طلاق.
- اداره کل آموزش و پرورش: توانمندسازی عوامل تربیت، آسیب های اجتماعی ناشی از فضای مجازی میداند.
این جامعه شناس در مجموع به پنج کلان مساله اشاره کرد که برای آنها کمیته های زیر را پیشنهاد کرد:
- کمیته امور دینی: ضعف ارزش های فرهنگی و دینی جامعه و سبک زندگی خانواده ایرانی-اسلامی و صعود و نزول گروههای مرجع.
- کمیته اجتماعی و زنان: رشد آسیب های اجتماعی اعم از طلاق، اعتیاد، مفاسد اخلاقی، حاشیه نشینی و ...
- کمیته فرهنگ هنررسانه: تضعیف نشاط، اعتماد و تعلق ملی و حس عضویت اجتماعی و القاء ناامیدی به ویژه در نسل جوان
- کمیته تعلیم وتربیت :ضعف تربیت فرهنگی، دینی و اجتماعی و سواد رسانه ای در سطوح و گروههای مختلف به ویژه در نهادهای آموزشی مدارس و دانشگاهها.
- کمیته اقتصاد و فرهنگ :اصلاح نظام حکمرانی و فرهنگ کار و سازمانی و رویکرد توسعه اقتصاد فرهنگ و هنر.
دکتر واعظی در پایان افزودند: دستگاههای اداری واجرایی باید نگاه متفاوتی به مسائل جامعه داشته باشند؛ مثلا در اتفاق مهسا امینی نباید فقط شنونده، بیننده وخبرنگار بود، بلکه باید به عنوان کارشناس حرفهای وارد عمل شد.
در آخر مدیر این نشست گفت: در دوره معاصر خانواده ایرانی در ابعاد مختلف ساختاری و کارکردی خود متحول شده است ودر پس این تحولات متحمل چالش هایی شده است. برخی از این تحولات عبارتند از: ازدواج، طلاق، روابط خانواده، روابط جنسیتی ، توزیع قدرت، اشتغال زنان، نگرش ها و علایق اعضای خانواده، فرزندآوری و...
منظور از تغییرات ساختاری خانواده ایرانی که شکل گسترده خانواده به سمت اضمحلال پیش می رود و شکل هسته ای جایگزین آن شده است. همچنین شیوه ازدواج از پیش تعیین شده به سمت منسوخ شدن پیش رفته است و زوجین خود تصمیم برای زندگی شان می گیرند.
منظور از تغییرات کارکردی عبارتند از:
- کارکردهای حمایتی ( از فرزندان و سالمندان) که مشکلات خاصی در آن وجود ندارد.
- کارکردهای تامین عاطفی که در این حوزه با چالش های جدی مواجه هستیم.
- کارکردهای فرزندآوری که با تغییرات جدی مواجه شده است.
و مهمترین چالشهای خانواده ایرانی در حال حاضر :
- سطح تحصیلات زنان، اشتغال زنان
- اثرگذاری زنان در جریانات اجتماعی و سیاسی
- تغییرات اساسی در ذهنیت سنتی
همانطور که در بالا اشاره شد بیشترین ومهمترین چالش ها در حوزه های ازدواج، طلاق، روابط درون خانواده و ساختار قدرت و نقش های جنسیتی است.
تهیه وتنظیم گزارش: فاطمه سادات میرمقتدائی