یکی از نشست‏های اخیر گروه علمی ـ تخصصی شهر انجمن جامعه‏شناسی ایران، به بررسی تجربه شوراهای شهر در کشور اختصاص داشت. در این جلسه دکتر حسین ایمانی جاجرمی به بررسی ”عوامل مؤثر در عملکرد شوراهای شهر با رهیافت نظریه بنیانی“ پرداخت و در ادامه دکتر کیان تاج‏بخش نتیجه پژوهش خود را در مورد ”نقش سرمایه اجتماعی در عملکرد شوراهای شهر در ایران“ بیان کرد.

در آغاز این نشست دکتر پرویز اجلالی عضو گروه جامعه‏شناسی شهر به بررسی روند تاریخی شکل‏گیری شوراهای شهر در کشور پرداخت. او گفت: متأسفانه داستان شوراهای شهر در ایران داستانی بیشتر توأم با ناکامی است. داستان نهادی مردمی که کوشیده خود را در سیستم بالا جای اندازد. گفته می‏شود در شهرهای ایران همواره دو عنصر حکومت می‏کردند یکی خان حاکم از بالا و یکی نقیب یا کلانتر از پایین و این نشان می‏دهد که داستان رقابت یک نهاد پایینی که سعی می‏کند خود را در سیستم حکومتی جای دهد از قبل هم بوده تا جایی که در قانون مشروطه نیز هیچ تدبیری برای حکومت‏های محلی پیش‏بینی نشده بود ولی با فشار مشروطه‏خواهان تبریز، انجمن‏های ایالتی و ولایتی در متمم قانون اساسی به تصویب رسید.

بعد از انقلاب نیز شعار شوراها با استدلال‏های مختلف در فضا مطرح شد. در سال 1361 قانون شوراهای اسلامی کشوری شامل شهر و روستا تصویب شد اما در تمام دوران بعد از انقلاب به دلایل گوناگون اجرا نشد. سال 1375 قانون اصلاحی شوراهای شهر تصویب شد و در 1377 برای اولین بار انتخابات شوراهای اسلامی شهر برگزار و نهادی پایینی به عنوان مکمل در اداره شهرها بنیان گذاشته شد. دکتر اجلالی با بیان این مقدمه تاریخی، پژوهش در زمینه این نهاد حاکمیتی و تأثیر آن در جامعه را موضوع قابل بحثی دانست.

پس از آن دکتر حسین ایمانی جاجرمی نتایج تحقیق خود را درباره شوراهای شهر ایران ارائه داد. او ابتدا با اشاره به مقدمه دکتر اجلالی گفت: در کشور ما شوراها نهادهایی جدید در نظام مدیریت شهری‏اند. ما تا قبل از سال 77 مدیریت شهری بسیار ساده‏ای داشتیم. در واقع شهردار از سوی استاندار که یک مقام انتصابی از سوی دولت مرکزی بود، انتخاب می‏شد و زیر نظر او به فعالیت می‏پرداخت اما تشکیل شوراهای شهر سبب شد تا ساز و کاری غیرمتمرکز و مبتنی بر انتخاب مردم اداره امور شهرها را به عهده بگیرد. وظیفه اصلی شورا انتخاب شهردار و در واقع کسی است که بالاترین سمت را در مدیریت شهری دارد.

وی دلیل اهمیت بررسی جامعه‏شناختی شورای شهر را این چنین بیان کرد: همه می‏دانیم که دنیا روندی را با عنوان افزایش شدید شهرنشینی در قرن‏های اخیر طی کرده اما شهر که همواره چهره‏ای مثبت در ادبیات نوسازی و توسعه داشته چهره زشت خود را در کشورهای در حال توسعه نشان داده است. مشکلاتی مثل آلودگی، کمبود مسکن و فقر و بی‏عدالتی نمونه‏هایی از مواردی است که به شدت در کیفیت شایسته زیست انسانی تأثیر گذاشته است. یکی از نهادهای مؤثر در کاهش مشکلات شهری، مدیریت شهری است که در صورت داشتن قالب و محتوایی دموکراتیک، عملکرد بهتری خواهد داشت. در کشورهای دموکراتیک پیشرفته معمولاً حکومت‏های محلی اداره شهرها را به عهده دارند و مطالعات اجتماعی در این زمینه با نگاهی کلان و با استفاده از مقولات نظری از پیش تعیین شده صورت می‏گیرد. اما در کشورهای در حال توسعه، با توجه به پیچیدگی مسائل، استفاده از نظریه‏های از پیش تعیین شده ممکن است به نادیده گرفتن عوامل مهم و مؤثر خرد یا میانه اجتماعی منجر شود. در نتیجه به نظر می‏رسد در این شرایط استفاده از روش‏های ژرفانگر اثربخشی بیشتری خواهد داشت.

دکتر ایمانی ادامه داد: در ایران از سال 1377 روند حکومت محلی شروع شده اما هنوز دولت مرکزی در بسیاری موارد دخالت دارد. وی تأکید کرد: با وجود نتایج بدبینانه این گزارش که نشان می‏دهد که مشکلات شهری کم نشده‏اند، اما نکته مهم این است که اگر حکومت‏های محلی دموکراتیک باشند، در حل مشکلات توسعه شهر موفق‏ترند. بنابراین باید دید چه عواملی بر عملکرد بهتر مدیریت شهری تأثیر دارند. در ادبیات توسعه، تا حدی با مفاهیم فرهنگ مدنی، سرمایه اجتماعی و ... به این پرسش پاسخ داده شده است. نظریه سرمایه اجتماعی بیان می‏کند که ویژگی‏های جامعه و سرمایه اجتماعی بر عملکرد حکومت‏های محلی مدیریت شهری تأثیرگذار است. من مطالعه خود را در باره شوراهای شهر تهران در چارچوب کیفی و با استفاده از رهیافت نظریه بنیانی انجام دادم. در واقع می‏خواستم در دل واقعیت روم و ببینم در شرایط جامعه ایرانی که به هر حال از سال 77 نهادی به نام شوراهای شهر در آن درست شده و ظاهراً ماهیتی دموکراتیک دارد، وضع چگونه است. بنابراین کارم را از پایین شروع کردم تا به مدلی نظری در مورد ایران برسم.

وی افزود: مطابق نظریه سرمایه اجتماعی اگر جامعه ما فضیلت‏های مدنی بالایی داشته باشد، شوراهای شهر در آن کارآمدتر هستند. کاهش مشارکت در دومین دوره انتخابات شورا با وجود همه انتظارات مثبت از آن مسأله قابل توجهی بود. مجموع داده‏های نظرسنجی‏های مختلف نیز نشان می‏داد که مجموعاً فقط 20% مردم از عملکرد شوراها در دوره اول راضی بودند و این خود نشانه‏ای بود از اینکه شوراها پرونده چندان مثبتی در اذهان عمومی جامعه نداشته‏اند. می‏توان بحث را تاریخی کرد و گفت معمولاً در ایران دموکراسی بسیار ضعیف است و در شرایطی که ما در دموکراسی کلان بسیار مشکل داشته‏ایم، حال تا حدی قابل قبول است که در دموکراسی محلی سرنوشت غم‏انگیزی داشته باشیم. یعنی علی‏رغم اینکه ما ”انجمن بلدی“ را در سال 1286 داشته‏ایم و یا اینکه انجمن شهر در قانون‏های شهرداری وجود داشته، اما هیچ‏گاه این‏ها نهادهایی نبودند که بتوانند در مدیریت شهری نقش مؤثری بازی کنند.

ایمانی در مورد روش کار خود گفت: من این پژوهش را با مصاحبه‏های اکتشافی آغاز کردم و با توجه به امکاناتی که داشتم، با 75 نفر از اعضای شوراهای شهر و شهرداران 12 شهر کوچک، بزرگ و متوسط گفت و گو کردم. بعد از انجام مصاحبه‏ها و گردآوری داده‏ها، نتایج ما حاکی از آن بود که دموکراسی محلی در ایران از یکسری مسائل ریشه‏دار در رنج است و تا حل آنها خیلی نمی‏توان به تأثیرگذاری این شیوه امیدوار بود. وی گفت: مدل نظری که در نهایت ساخته شده چند یافته در پی داشت و چیزی که نهایتاً به عنوان پدیده اصلی بدان رسیدیم، فقدان نهادینگی شوراهای شهر در ایران بود. به نظر می‏رسد شوراهای شهر بیشتر نهادهایی ساخته شده از یک سیاست‏اند. یعنی تا زمانی که آقای خاتمی این شوراها را تشکیل نداده بود تمایلی از سوی مردم محلی برای ساخت آنها دیده نمی‏شد. طبیعتاً چیزی که از قبل در جامعه ریشه ندوانده باشد در کارکردهای خود دچار مشکل خواهد.

وی گفت که از دل مصاحبه‏های انجام شده و داده‏ها به مسائل ناشی از مقوله نظام اداری متمرکز، قوانین مبهم و ضعف سنت‏های عمل جمعی دموکراتیک به عنوان اصلی‏ترین منبع مشکلات رسیده است. در واقع نظام اداری متمرکز در ایران باعث می‏شود شوراها به جای حکومت محلی به ادارات محلی تبدیل شوند. در عین حال تقریباً تمام کسانی که مورد مصاحبه قرار گرفتند مسأله قوانین مبهم و ناکافی را با عنوان یک عیب بزرگ در کار خود مطرح می‏کردند. همچنین ضعف سنت‏های عمل جمعی دموکراتیک مسأله بسیار مهمی است. چنانچه اگر ما به تاریخ مدیریت شهری در ایران نگاه کنیم متوجه می‏شویم اصلاً عنصر دموکراتیکی در شهرها نداشته‏ایم.

وی افزود: اعضای شوراها عموماً دو راهبرد را برای مقابله با این پدیده به کار برده بودند که نام آنها را در این پژوهش، نهادخواهی و حمایت‏خواهی گذاشتیم. نهادخواهی اشاره به استراتژی‏هایی دارد که طی آن اعضای شوراها به دنبال افزایش اختیار، استقلال و روشن شدن وضع قانونی شوراها بودند. حمایت‏خواهی نیز تقاضاهایی است که از دولت مرکزی برای توجه بیشتر به شوراها وجود دارد. در شوراهایی که اختلافات درونی وجود داشت، حمایت‏خواهی به معنای تقاضا برای دخالت دولت بود.

به اعتقاد دکتر ایمانی، هرچه شوراها از سرمایه اجتماعی درونی بیشتری برخوردار باشند، قدرت تأثیرگذاری و چانه‏زنی بیشتری خواهند داشت و هرچه میزان آن کمتر باشد، آنها بیشتر خواستار کمک و دخالت دولت مرکزی خواهند بود. وی گفت:‏ ضعف آموزش و نپرداختن به تربیت افراد برای شوراها نیز نکته قابل توجهی است و به نظر می‏رسد در کشورهای پیشرفته، احزاب سیاسی قدرتمند آموزش می‏دهند اما در کشور ما عموم افرادی که وارد شورا شده‏اند اطلاعات زیادی درباره اینکه چه باید بکنند و چگونه عمل دموکراتیک جمعی انجام دهند، ندارند. این استراتژی‏ها برای اعضای شوراها، پیامدهایی شامل نگرانی (از وضعیت آینده، سرنوشت شورا و آبروی خودشان)، امتناع از مشارکت، ناامیدی و عدم کارآیی را در بر داشته است البته این در حالی است که همین شوراها برای برخی اقشار از جمله زن‏ها عرصه خوب و امیدوارکننده‏ای را فراهم کرده است.

دکتر ایمانی گفت: من در طی مصاحبه‏ها با 5 خانم صحبت کردم که همه آنها علی‏رغم وجود مشکلات، امیدوار و راضی بودند. زن‏هایی که وارد شده بودند اغلب با مقاومت شدید افراد روبه‏رو شده اما با استراتژی مقاومت مسالمت‏آمیز بر این مسائل غلبه کرده و علی‏رغم همه مشکلات از ورود خود به شورا راضی بودند. در واقع می‏توان گفت حضور زن‏ها باعث شده بود برخی مسائل پنهان در سیاست‏گذاری و مدیریت شهری مثل مسائل بچه‏ها، کهنسالان و خانواده‏ها در شهرداری‏ها مورد توجه قرار گیرند.

دکتر ایمانی در نقد کاربرد نظریه سرمایه اجتماعی در ایران گفت: این نظریه براساس تجربه‏ای در کشورهای پیشرفته بنا شده که با واقعیت جامعه ما متفاوت است. آنها سابقه‏ای بیش از 500ـ400 سال در این زمینه دارند. در کشوری مثل ما اگر بخواهیم روی بحث دموکراسی محلی کار کنیم، نهاد شورا خود مهم است. بنابراین وقتی ما نظریاتی را از فرهنگ‏های دیگر می‏گیریم باید متوجه ابعاد مختلف آن باشیم.

وی تأکید کرد: در مجموع اگر به مسائل و مشکلات شوراها توجه نشود، من فکر می‏کنم این بازی هم شکست خواهد خورد. اگر شورا فرصتی نداشته باشند که برنامه‏ها و اهداف خود را عملی کنند، طبیعتاً مردم عادی هم از آنها روی گردان می‏شوند. همان‏گونه که امروز مردم معمولاً بیشتر از دولتی‏ها می‏خواهند که مسائلشان را حل کنند تا شوراها. گرچه به نظر می‏رسد در شهرهای کوچک از آنجا که تعاملات اجتماعی از نوع نخستین، صمیمی و رو در رو است، اعضای شوراها به راحتی می‏توانند با آنها تماس بگیرند اما مسأله بیشتر در شهرهای متوسط و بزرگ است که دموکراسی از حالت مستقیم خارج می‏شود و این به نوعی شوراهای شهر را از ماهیت اصلی خود دور کرده و آنها را بیشتر به بروکراسی دولتی تبدیل می‏کند.

در ادامه این نشست دکتر کیان تاج‏بخش در سخنرانی خود به ارائه نتایجی که از یک مطالعه میدانی درباره شوراهای شهر در استان فارس به دست آورده بود، پرداخت. وی در بخش نخست سخنان خود به روش تحقیق و یافته‏های آن پرداخت و در بخش دوم درباره نتایج کلی جایگاه شوراها و نقش عوامل اجتماعی در آنها بحث کرد.

تاج‏بخش گفت: هدف من از این تحقیق این بود که نهادهای جدیدالتأسیس ایران را بررسی کنم. چارچوب‏های بررسی این نهادها چند الگو داشت که یکی از الگوها بررسی سرمایه اجتماعی بود. این مطالعه نیز براساس این الگو و بر مبنای یک تحقیق کمی سعی کرده است که ماهیت متغیرهای کیفی را روشن کند. فرضیه ما با استفاده از سنتی‏ترین فرضیه در جامعه‏شناسی توسعه که توسعه اقتصادی را تبیین‏کننده کارکرد نهادها می‏داند، این بود که کارکرد نهادین را تابعی از میزان توسعه یافتگی اقتصادی و سرمایه اجتماعی مربوط به کیفیت جامعه مدنی در نظر گرفتیم. سنجش کنش جمعی مردم در حل مشکلات خارج از حوزه خانوادگی و آشنایان، اعتماد میان افراد و شبکه‏های اجتماعی موجود که کنش جمعی را تسهیل می‏کنند، نیز از متغیرهای این تحقیق بودند. هریک از این سه متغیر را در 25 شهر استان فارس سنجیدیم و برای این منظور با 3000 نفر مصاحبه انجام شد که در مصاحبه با مدیران و مقامات و بررسی اسناد عینی سعی کردیم کارکرد نهاد شورای شهر را بسنجیم. در عین حال، میزان تحصیلات افراد، میزان اشتغال، جنسیت، تعداد خانوار با تلفن، گاز، تلویزیون رنگی و ... متغیرهایی بودند که مورد سنجش قرار گرفتند. ضریب عملکرد عینی شوراها نیز با بررسی تعداد جلسات، تعداد لوایح و میزان آنها به دست آمد.

دکتر تاج‏بخش ادامه داد: سرمایه اجتماعی عمدتاً شامل سه بعد آگاهی افراد از امور عمومی، اعتماد افراد به دیگران و نهادها و مشارکت در هر نوع انجمن مدنی است. این سه متغیر را برای هر فرد جمع کرده و برای هر شهر تفکیک کردیم و در نهایت برای هر شهر شاخص سرمایه اجتماعی، توسعه اقتصادی و کارکرد نهادی را به دست آوردیم.

این پژوهشگر درباره نتایج کلی تحقیق گفت: در این پژوهش مشخص شد که اندازه شهر و تعداد جمعیت در آگاهی مردم بسیار تأثیرگذار است و در شهرهای کوچک معمولاً آگاهی از نهادهای شهری بیشتر است. در عین حال، هیچ ارتباطی بین درآمد سرانه شهرداری و شوراها و شاخص توسعه یافتگی پیدا نشد. چنانچه این مطالعه نشان داد هیچ ارتباطی بین سرمایه اجتماعی یا توسعه اقتصادی و کارکرد نهایی وجود ندارد (در صورتی که سرمایه اجتماعی شاخصی ترکیبی از آگاهی، اعتماد و مشارکت بود) اما وقتی این اجزاء را از هم جدا کردم دیدم ارتباط معنی‏داری بین اعتماد و کارکرد نهادی وجود دارد و با تفکیک بیشتر اعتماد دیدم ارتباط بین اعتماد به نهاد و کارکرد نهادی باز بیشتر معنادارست.

وی در بیان عوامل مؤثر بر آگاهی مردم به متغیرهای تحصیلات، منزلت و موقعیت اجتماعی اقتصادی اشاره کرد و در عین حال گفت که ارتباط منفی و معناداری بین این دو و اعتماد اجتماعی و نهادی وجود داشته است.

نهایتاً اینکه اعتماد به نهادها همبستگی مثبت و معنی‏داری با مشارکت افراد در نهادهای سیاسی و اجتماعی دارد. دکتر تاج‏بخش در بیان نتایج کلی پژوهش خود گفت که در این تحقیق فرضیه‏اش مبنی بر اینکه سرمایه اجتماعی به عنوان مفهوم ترکیبی آگاهی، اعتماد و مشارکت، در کارکرد نهادی تأثیر گذار بوده، رد شده است و این باعث شده قابل استفاده بودن مفهوم سرمایه اجتماعی در ایران برای او تردیدآمیز باشد. بنا به نظر وی، یکی از عللی که مفهوم سرمایه اجتماعی در غرب مهم شد، این بود که وقتی میزان مشارکت در انتخابات و احزاب کاهش یافت، پایداری فرهنگ نهادهای دموکراتیک غرب با نگرانی از سوی مردم مواجه شد و در واقع سرمایه اجتماعی از آنجا اهمیت یافت که یک فرهنگ لیبرال دموکراتیک شکل گرفته بود. در حالی که این بستر را ما در ایران نداریم. وی گفت: به این علت من فکر می‏کنم ممکن است مفهوم سرمایه اجتماعی نیز همانند مفهوم جامعه مدنی به سادگی دچار بد فهمی شود. در عین حال به نظر من، استفاده از مفهوم دموکراتیک به سادگی مسائل ما را حل نمی‏کند و به رشد سرمایه اجتماعی هم نمی‏رسد. نهادهای محلی می‏توانند با حاکمیت اکثریت، به ظاهر دموکراتیک باشند در حالی که بستر مفهومی این واژه در دنیای مدرن که مهم‏ترین ویژگی آن به رسمیت شناختن حق اقلیت است، مورد توجه قرار نگرفته باشد. علاوه بر این در یک حاکمیت محلی، مفهوم شهروند بسیار مهم است و نقطه اتصال میان جامعه و نهادهای قدرت را مشخص کند اما مسأله این است که شهر و شهروند را بر چه مبنایی معرفی کنیم. دید امروز حاکم در غرب می‏گوید که شهر تولیدکننده خدمات است و بر این مبنا ساکنان شهر در جایگاه مصرف‏کننده آن خدمات هستند. و عموماً شهر فضایی برای حاکمیت سیاسی نیست بلکه در مدیریت باید خدمات ارائه دهد ولی دید دوم این است که شهر یک اجتماع سیاسی است. به نظر می‏رسد بر سر این موضوع باید بحث کرد و تصمیم جمعی گرفت که نهادهای مدیریت شهری چه باید بکند