گروه علمی- تخصصی جامعه‌شناسی صنعت انجمن، چندی است که در میان موضوعات حوزه‌ی تخصصی خود، برخی مباحث کلی قابل طرح در علوم اجتماعی را نیز مورد توجه قرار می‌دهد. یکی از نشست‌های اخیر این گروه به موضوع "جامعه‌شناسی تاریخی" اختصاص داشت که طی آن دکتر ابراهیم توفیق، به ارائه‌ی نظرات خود و بحث در این خصوص پرداخت.
وی در ابتدای سخنانش، با اشاره به اهمیت موضوع جامعه شناسی تاریخی، از ضرورت تأسیس گروهی با این عنوان در انجمن جامعه‏ شناسی ایران گفت و ابراز امیدواری کرد که بتواند در کنار دیگر علاقمندان به این حوزه، برای این منظور اقداماتی را صورت دهد.

دکتر توفیق بحث خود را با تبیین مفهوم جامعه ‏شناسی تاریخی آغاز کرد و در این زمینه تاکید کرد که باید مبنایی در مرزبندی دو مفهوم تاریخ و جامعه ‏شناسی مورد توجه قرار گیرد. او گفت: تاریخ نگاران عموماً معتقدند که آن‏ها به وقایعی ویژه و بی‏ همتا می‏پردازند متقابلاً گفته می‌شود که جامعه‏ شناسان نیز به دنبال امور تکرار شونده و قواعد حاکم بر رفتار اجتماعی و کنش افراد هستند و این همان وجه تمایز کنش‌گران این دو حوزه‌ی علمی است. این در حالی است که به عقیده‌ی من، نگاه دقیق‏تر به مسأله نشان می‏دهد که چنین تمایزی چندان حاکم نیست؛ چراکه مثلاً وقتی تاریخ‏نگاران به واقعه‏ی مشخصی می‏پردازند، ناچارند که در چارچوبی نهادی به آن نگاه کنند و این همان نقطه‏ای است که تاریخ‏نگاری و جامعه ‏شناسی را به هم می‏رساند.

وی افزود: برخی معتقدند که تمایز دیگر قابل طرح، مساله‌ی کنش و ساختار است. تاریخ‏نگاران به کنش اجتماعی توجه دارند، در حالی‌که ساختار اجتماعی بیشتر مد نظر جامعه‏ شناسان قرار می‏گیرد که البته به نظر من، این نیز چندان نمی‏تواند به عنوان معیار قرار گیرد چرا که هیچ کنشی بدون وجود ساختارها امکان‏پذیر نیست.

توفیق توجه جامعه‌شناسی به بعد مکان، در عین توجه تاریخ به بعد زمان را موضوع طرح شده‌ی دیگری در مورد تمایزهای دیگر این دو علم معرفی کرد و در عین حال یادآور شد: تاریخ نگاران نیز مجبور هستند که با طرح پرسش کنونی به تاریخ بپردازند و در عین حال جامعه‏ شناسان نیز با بررسی وضعیت حال تلاش دارند که به نوعی آینده را پیش‏بینی کنند. به بیان دیگر، ما جامعه ‏شناسان و تاریخ‏نگاران هر دو در زمان حال ایستاده‏ایم و با پرسش‏هایی که روح زمانه بر ما حاکم می‏کند یکی به آینده و دیگری به گذشته می‏پردازیم. به این مناسبت می‏توان گفت که پدیده‏ها همیشه در دو بعد مکانی ـ زمانی اتفاق می‏افتد و ما نمی‏توانیم این دو را از هم جدا کنیم.

وی در پایان این بحث، تفاوت جدی میان این دو را در شیوه‏ی کار و نحوه‌ی برجسته کردن نگاه به گذشته دانست. او در ادامه، سه دوره‌ی زمانی را در جامعه ‏شناسی تاریخی مورد توجه قرار داد و در این باره گفت: دوره‌ی نخست، به شکل‏گیری و آغاز جامعه‏ شناسی برمی‏گردد. کلاسیک‏های جامعه‏شناسی همواره با حفظ نگاه تاریخی خود، به دنبال پاسخ به این پرسش هستند که چگونه انسجام اجتماعی در جامعه‏ی جدید صنعتی به وجود خواهد آمد. با این وجود، جامعه‏شناسی تاریخی به معنای خاص، در اواخر قرن نوزدهم شکل گرفته و در اوایل قرن بیستم به اوج خود می‏رسد که وبر از مهم‏ترین نمایندگان این دوره است. این موج نخست به اعتبار تحول سیاسی در آلمان و ظهور فاشیزم در آلمان به اضمحلال می‏رسد و با مهاجرت برخی به آمریکا، پس از جنگ جهانی دوم شاهد شکل‏گیری موج دوم در آمریکا هستیم که در دهه‏های 60 و 70 به اوج خود می‏رسد. این موج در اواخر دهه‏ی 70 با بحران اجتماعی ـ سیاسی و تئوریک مواجه شده و این امر موج سومی را زمینه‏ سازی می‏کند که تقریباً با دوره‏ی استعمارزدایی هم زمان بوده و بر پایه‏ی این تصور استوار است که تحولی که در غرب اتفاق افتاده، استثنایی است اما می‏تواند تکرارپذیر باشد.

توفیق تاکید کرد: بحران علم در گذار به این موج سوم تعیین ‏کننده است. در تئوری سیستم‏ها، تحولی جدید صورت گرفته و نشانه‏ های تاریخی‏ گری در آن به وجود می‏آید. هم زمان با این مسأله، تئوری فاجعه شکل گرفته و مکتب آنالست به وجود می‏آید که ریشه در مکتب ساختارگرایی داشته و درصدد گذار از آن است ولی شاید مهم‏ترین تأثیر را شکل‏گیری تئوری آشوب در این گذار داشته باشد که زمینه‏ی این را به وجود می‏آورد که دنیای نیوتنی موج اول و دوم را زیر سؤال ببرد. دنیای اول و دوم جامعه ‏شناسی تاریخی، دنیایی بسیار منظم بر اصل علیت است و بر طبق آن، تاریخ قابل پیش‏بینی است. این در حالی است که در دنیای پسانیوتنی که تئوری آشوب آن را پایه‏گذاری می‏کند، آن‏چه اعتبار ندارد، تعادل دنیای نیوتنی و اصل علیت و پیش‏بینی در آن است. بر مبنای آن، کوچک‏ترین تغییری در یک حرکت می‏تواند آن‏ را غیرقابل مقایسه کند و این بحث بسیار در جامعه‏شناسی تاریخی تعیین‏ کننده است. بر مبنای این بحث، تنها پس از وقوع یک واقعه، درباره‏ی چرایی آن می‏توان توضیح داد.

وی در نتیجه‌گیری از بحث خود در مورد ایران گفت: به نظر من، ما زمانی می‏توانیم وارد جامعه‏ شناسی تاریخی مدرن شویم که به این موج سوم رسیده باشیم. این در حالی است که من فکر می‌کنم این حوزه‌ی علمی در ایران هنوز در دنیای نیوتنی به سر می‏برد و تا وقتی در این وضعیت هستیم، در شناخت تاریخ درجا خواهیم زد. البته باید گفت که در مورد دو موج نخست نیز ما بیشتر خوانش عامیانه ‏ی آن را می‏شناسیم.

دکتر توفیق افزود: از سوی دیگر، تنها پرسشی که ما محققان ایرانی از تاریخ می‌کنیم، این است که "چرا ما عقب مانده‏ایم؟" و وقتی از این منظر به دوره‏های مختلف تاریخی نگاه می‏کنیم، پاسخ می‏دهیم که چون فلان چیزها نبوده، ما عقب مانده‏ایم. در واقع ما اصلاً به دنبال کشف منطق تاریخی کشور خود و تحول حاکم بر آن نیستیم و با سؤال‏های امروزی به سراغ تاریخ می‌رویم که این روند چندان به جواب مناسبی منجر نخواهد شد.

وی "ترجمه‌پذیر بودن فرهنگ‌ها" و "اشتراک فرهنگ‌ها در یک زمان جهانی" را دو مفهوم قابل توجه در این بحث معرفی کرد و گفت: ما در مورد تاریخ خود فرض را بر این می‏گیریم که در زمان پیشامدرن هستیم و بر همین اساس اصل ترجمه پذیری فرهنگ‏ها را نیز زیر سؤال می‏بریم که به نظر من، در چنین شرایطی، اساسا نمی‏توانیم ارزیابی مناسبی از تاریخ خود داشته باشیم. درواقع، زمان جهانی به این معناست که فرهنگ‏های مختلف در بازه‏های زمانی، متفاوت در مقابل پرسش‏های یکسانی قرار می‏گیرند ولی جواب‏های گوناگونی به آن می‏دهند. با این وجود یکدیگر را می‌فهمند و بدین صورت می‌توان گفت که فرهنگ‌ها ترجمه‌پذیرند. من معتقدم ما اگر بر مبنای دو مفهومی که ذکر شد، حرکت کنیم شاید بتوانیم انتظار به وجود آمدن زمینه‌ی تئوریک محکم ‏تری را داشته باشیم و بر مبنای آن به مسأله‏ی تاریخ و پژوهش تاریخی در این زمینه بپردازیم.