گروه علمی- تخصصی مسائل و آسیبهای اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران، روز شانزدهم دی ماه سال 87، نشستی را برگزار کرد که طی آن، آسیبهای اجتماعی پس از فروپاشی شوروی را مورد بررسی قرار داد. در این نشست، شهابالدین فرخیار، نویسنده و روزنامهنگار متخصص در حوزه تحولات آسیا به سخنرانی پرداخت.
وی در بحث خود، با انتقاد از عدم توجه به پدیده مهم فروپاشی شوروی، در ایران، به ویژه در محافل علمی و پژوهشی، متذکر شد که بسیاری از متفکران نقاط مختلف دنیا، فروپاشی شوروی را مهمترین اتفاق قرن بیستم میدانند.
فرخیار سپس خاطرنشان کرد که در این زمینه، کمونیستها به نوعی تئوری توطئه باور دارند و معتقدند که اساساً شوروی به دلیل توطئه غربیها و به طور خاص آمریکا، فروپاشیده است. او گفت: این روایت تا حدودی روایت رسمی حکومت ایران نیز هست. به همین حتی در سالگرد این واقعه که در 28 دسامبر سال 1991 اتفاق افتاد، نیز هیچ صحبتی از آن موضوع نمیشود.
وی پس از این مقدمه، وارد بحث اصلی خود در مورد تحولات شوروی پس از فروپاشی شد و در این باره گفت: شوروی کشوری بود که بیش از 22 کیلومتر مربع وسعت داشت و یک ششم خشکیهای جهان را در میگرفت. در این بزرگترین کشور جهان، تنوع بسیار زیادی از نظر قومی و زبان مشاهده میشد؛ به گونهای که تنها در منطقه قفقاز که بخشی از شوروی به شمار میرفت، بیش از صد نوع زبان و قوم وجود داشته و دارد. بنابراین، بررسی انواع مختلف جابجاییها، فشارها و سرکوبها در مورد اقوام مختلف در این منطقه، از اهمیت خاصی برخوردار است. از سوی دیگر، در بخش خاورمیانه نیز، در منطقهای مانند بخارا که از آن به عنوان دارالسلام در کتابهای تاریخی یاد میشود، تا پیش از سال 1920 که توسط روسیه اشغال شد، حکومتی بسیار استبدادی بر پایه روابط و مناسک دینی محدودی وجود داشت که میتوان از این لحاظ، آن را با حکومت طالبان مقایسه کرد. چنین جامعهای به ناگهان، بعد از انقلاب اکتبر روسیه، با کمونیستها روبرو شد. حال به نظر میرسد که در چنین شرایطی، برای هر جامعهشناسی جالب باشد بداند که پس از آن همه اتفاقات، اکنون فضای اجتماعی بخارا چگونه است.
فرخیار ادامه داد: در مورد شوروی سابق بسیار سخن میتوان گفت اما در هر حال و به هر دلیلی، هفده سال پیش شوروی فروپاشید؛ چرا که دیگر نمیتوانست به لحاظ اقتصادی و فرهنگی، پاسخگوی نیازهای جامعه باشد. در واقع، گستردگی و تنوع موجود در شوروی سابق باعث میشد تصمیمهای مسکو در نقاط مرزی و دور افتاده شکلها و تلقیهای دیگری پیدا کند؛ چنانکه هنوز افرادی در منطقه قفقاز هستند که شوروی را بهترین حکومت میدانند و نظام مارکسیستی را قبول دارند اما در واقع، برداشت آنها از نظام مارکسیستی کمونیستها، با آنچه استالین بدان عقیده داشت، کاملاً متفاوت است.
وی سپس با اشاره به ایدئولوژیک بودن نظام حاکم بر شوروی سابق و وجود مشابهتهای زیادی میان آن و دیگر نظامهای ایدئولوژیک دنیا، تأکید کرد که در شرایط فعلی و چندین سال بعد از فروپاشی این حکومت، ما با آسیبهای اجتماعی پانزده جمهوری مستقل روبرو هستیم و هر کدام از آنها نیاز به مطالعه و بررسی جداگانه دارند. این کشورها را میتوان به چند دسته تقسیم کرد اما باید در نظر داشت که کشوری مانند روسیه، خود شامل سی و دو جمهوری و ناحیه خودمختار است و میتوان آن را یک فدراسیون دانست. این مسأله خود یکی از معضلات روسیه به شمار میرود؛ چرا که از اقوام و زبانهای مختلفی تشکیل شده و نخستین نشانههای واگرایی آن را پس از فروپاشی شوروی، میتوان در درگیری اقوام چچن مشاهده کرد.
فرخیار تأکید کرد: همانطور که صحبت کردن درباره فروپاشی شوروی در ایران سخت است، بحث درباره چچنها نیز در مجامع بینالمللی، با مشکلات خاص خود روبرو است. این در حالی است که میتوان گفت به عنوان نمونه، میزان جنایتهایی که در چچن صورت گرفته به هیچ وجه کمتر از جنایتهای انجام شده در غزه نیست. جالب اینجاست که با وجود آنکه این قوم، تاریخی عمیق داشته، همواره به سلحشوری معروف بوده و حتی مسلمان به شمار میرود؛ در ایران نیز مسائل مربوط به آن، کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند.
وی ادامه داد: پس از فروپاشی شوروی، بسیاری از کشورها همان نظام مارکسیستی و کمونیستی را برگزیدند. تعداد زیادی از رهبران این جمهوریها، قبلاً دبیران احزاب کمونیست بودند و بعدها به یک ملیگرا تبدیل شده و به عنوان نماد قوم خود، با شعارهای ملی، سعی کردند خلاء ایدئولوژیک به وجود آمده را سر و سامان بخشند. برخی از آنها، ابتدا تا حدودی اصول دموکراسی را مورد توجه قرار دادند اما به تدریج، همگی همان روش حکومت استبدادی شوروی را در پیش گرفتند.
به اعتقاد فرخیار، در چنین شرایطی، حتی روسیه هم به هیچوجه نمیتواند در دهههای آینده به دموکراسی نزدیک شود.
وی در بیان دلایل خود برای این دیدگاه، به سنت سیاسی روسیه، نظام اجتماعی، پهنا و آب و هوای این کشور اشاره کرد و گفت: به عقیده من، حتی شرایط اقلیمی نیز در این مسأله تأثیرگذار است؛ چنانکه در روسیه، در شش ماه از سال، به ندرت میتوان خورشید را دید. در نتیجه مردم این کشور، شرایط روحی خاص خود را دارند و این امر در کمک به پیدایش و پایداری حکومتهای بسته در این منطقه موثر است. در عین حال، با نگاهی به تاریخ این کشور مشاهده میشود که مواردی مانند اردوگاههای کار اجباری، پدیدههایی برآمده از دوران شوروی نبوده و نمونههای آنها با ابعاد مختلف، از دوران سزارهای روسیه وجود داشتهاند. چنانکه داستایوسفکی هم در اولین کتابهای خود، درباره این اردوگاهها نوشته، به نظر میرسد در چنین فضاهایی، انسانها بعد از مدتی، به همه چیز عادت میکنند و حتی چه بسا پس از طی زمانی، بتوان مشاهده کرد که روسها نظام استالینی را نیز میپذیرند.
سخنران این جلسه گروه مسائل و آسیبهای اجتماعی انجمن، در ادامه، توضیح داد که چرا شوروی سابق هرگز نتوانست در زمینه صنعت، وارد عرصه رقابت جهانی شود. او در این باره گفت: البته من فکر میکنم در نهایت، تکنولوژی ایدئولوژی را به زانو در آورد. شوروی کشوری کاملاً متکی به نیروی کار بود اما پس از سال 1970، نیروی کار آن رو به تحلیل رفت و حتی میتوان گفت که پروژههای عمرانی در زمان استالین توسط نیروی پلیس وقت آن کشور یعنی ک.گ.ب و در چارچوب پلانهای دولتی اجرا میشد. بنابراین بعد از فروپاشی، کشورهای مستقل شده به شدت به منابع طبیعی متکی شدند. برخی آمارها در آن سالها نشان میدهند که بیش از 40 درصد نیروی کار، صرف تعمیر ماشینآلات فرسوده و قدیمی میشدند؛ چرا که حتی شوروی در صنعت اتومبیلسازی هم نتوانست پیشرفتی داشته باشد و بهترین دستاورد آن، تنها تولید ماشینهایی با همکاری شرکت فیات ایتالیا بود. البته روسها در زمینههای تسهیلات و فضا موقعیت خوبی به دست آوردند. آنها در اردوگاهها یا به عبارتی مجتمعهای بزرگ پژوهشی، امکاناتی را برای دانشمندان و نخبگان فراهم کرده و ایشان را مجبور به کار میکردند؛ هر چند در زمان ریاست جمهوری پوتین، به دلیل افزایش قیمت نفت، صنعت تسهیلاتی شوروی نیز رو به افول گذاشت. در واقع، روسها همواره خود میدانستند که از نظر تکنولوژی در جایگاه مناسبی قرار ندارند و اگر در مواردی، صادراتی مانند صادرات ذوب آهن به ایران صورت میگرفت؛ نه به دلیل قابلیت رقابت با صنعت کشورهای غربی و پیشرفته، بلکه به دلیل روابط سیاسی آنها با رهبرانی مانند شاه ایران بود.
وی خاطرنشان کرد: بعد از فروپاشی شوروی، روسیه به دومین صادرکننده نفت در جهان، با شش میلیون بشکه در روز، تبدیل شد و افزایش قیمت نفت در این سالها، کمک زیادی به رونق این کشور کرد. اما وضعیت صنعت در هر کدام از کشورهای تازه استقلال یافته، متفاوت بود. به عنوان مثال، جمهوریها در آسیای میانه فقط میتوانستند پنبه تولید کنند البته بعضی کشورها نفت داشتند و در ترکمنستان، به دلیل وجود منابع طبیعی گاز تحولات زیادی صورت گرفت. با این وجود، این جمهوریها بیشترین آسیبهای اجتماعی و اقتصادی متحمل شدند؛ چنانکه روسیه و کشورهای اطراف آن، همواره از برخی مسائل و آسیبها، مانند میزان زیاد مصرف الکل در میان مردم، رنج میبردهاند. این مسأله تا حدی به دلیل شرایط خاص آب و هوایی این منطقه است و تا حدی نیز به سنتهای مرسوم در آنجا مربوط میشود. از سوی دیگر، به دلیل سیاستهای بهکار گرفته شده توسط کمونیستها، از جمله فروش الکل با قیمتهای ارزان به کارگران، این مسأله تشدید شد و مشکلات زیادی را با خود به همراه داشت. از جمله اینکه آمارها نشان میدهند پس از شوروی، به دلیل شرایط دشواری که پیش آمد، طول عمر و امید به زندگی، از 61 تا 63 سال، به 53 تا 54 سال کاهش یافت و همچنان با وجود سیاستهای مختلفی که در این زمینه از سوی دولتها پیش گرفته شده، مصرف الکل در میان مردم روسیه میزان بسیار بالایی دارد.
فرخیار همچنین تأکید کرد که آسیبهای اقتصادی بیشتر کشورهای ضعیفتر را هدف میگرفتند و طبیعتاً اولین قربانیان آنها نیز زنان و کودکان بودند. در عین حال، روابط اجتماعی و انگارههای دینی نیز به گسترش این آسیبها کمک میکردند؛ چنانکه به عنوان مثال، در کشورهای آسیای میانه، دوباره همان سنتها و باورهای دینی گذشته بازگشتند و گرچه مثلاً در دوران شوروی حجاب برداشته شد، تحصیل اجباری شد و زنان برای مدتی کار میکردند، اما این موارد، باعث نشد که مردم به باورهای غربی و مدرن روی بیاورند. از این مسأله میتوان نتیجهگیری کرد که مهمترین آفت یک جامعه ایدئولوژیک توتالیر این است که در آن، به تدریج، فضای اجتماعی به سمت نوعی دورویی پیش میرود. عمق این مسأله در دورههای مختلف حکومت شوروی قابل مشاهده است. در این کشور، گرچه مردم سعی میکردند صورت و ظاهر خود را مطابق با خواست حکومت حفظ کنند ولی در باطن به همان سنتها و باورهای پیشینشان، اعتقاد داشتند. پوشش زنان در خانه و خارج از خانه، به خوبی نمونهای از این مسأله، را به نمایش میگذاشت.
وی ادامه داد: فشارهای مختلف اجتماعی و اقتصادی باعث مهاجرت بسیاری از مردان این جهموریها برای کار شده است؛ چنانکه اکنون در روسیه، بیش از پانزده میلیون کارگر مهاجر وجود دارد و جالب است که بالاترین رقم کارگران (3 تا 5/3 میلیون) مربوط به کشور ترکیه بوده و سایر آنها را ازبکها (5/2 تا 3 میلیون)، مهاجران تاجیکستان و قرقیزستان (1 تا 5/1) و کارگران ترکمنستان (حدود 400 تا 500 هزار نفر) تشکیل میدهند. در واقع، روسیه نیز در روابط سیاسی از این موضوع به عنوان یک اسلحه و یک اهرم فشار در برابر این جمهوریها استفاده میکند. در واقع، میتوان گفت که نزدیک به 80 درصد از مردان 18 تا 45 سال در روستاها و شهرهای این جمهوریها، برای کار مهاجرت کردند و از آنجا که پولی که به دست میآورند، کافی نبود، فشار زیادی به زنان آن نواحی به عنوان سرپرستان خانوارها وارد میآمد.
فرخیار در بخش دیگری از سخنانش، یادآور شد: در دوران شوروی، وضعیت بهداشت عقب افتاده بود. از سوی دیگر، بعد از فروپاشی نیز به دلیل خلاء ایدئولوژیکی به وجود آمده و از بین رفتن نهادهای ایدئولوژیک برای هدایت مردم در این زمینه، مشکلات بزرگی به وجود آمد. همچنین، بعد از فروپاشی شوروی، آسیبهای اجتماعی وارده بر زنان بسیار افزایش یافت. مثلاً در روسیه، یکی از معضلات موجود، روسپیگری در میان زنان است که گرچه دولت همواره تلاش میکند که از طریق برنامههای تلویزیونی و راههای دیگر، این مسأله را کنترل کند، ولی همچنان با این مسأله دست به گریبان است.
وی در بیان مشکلات دیگر این سرزمین، گفت: مسکو امروزه گرانترین شهر جهان است و تفاوت میان آن و دیگر شهرهای روسیه، بیش از پیش به چشم میخورد. علاوه بر این، باید در نظر داشت که روسیه کشور پهناوری است و تمام زیرساختهای آن، مثل سیستم آب مرکزی و برق، بعد از شوروی، نیاز به بازسازی دارد. در این خصوص، زمستانهای سخت این کشور، کار را از هر نظر، مشکلتر میکند. مثلاً در شوروی سابق، در زمان استالین و لنین و بعد از آن، شوفاژخانههایی در هر منطقه برای ایجاد آب گرم وجود داشت و مردم اختیاری بر میزان آب گرم خانه خود نداشتند. در واقع، میتوان گفت که همه مشکلات موجود در روسیه دست به دست هم دادند تا مهاجرین بسیاری از سراسر این کشور، به مسکو مهاجرت کنند و در پی آن، حاشیهنشینی و آسیبهایی مانند روسپیگری، اعتیاد به الکل، افزایش طلاق به دلیل مصرف بیش از حد الکل و روابط خارج از عرف زناشویی و کاهش جمعیت با شتاب سریع، به مهمترین مشکلات اجتماعی آن تبدیل شدند.
این روزنامهنگار متخصص در حوزه آسیای مرکزی، در پایان بحث خود، درباره دیگر جمهوریهای مستقل شده پس از فروپاشی شوروی نیز گفت که این کشورهای کوچک و با جمعیت کم هم کمابیش با مسائلی شبیه معضلات روسیه دست به گریبانند. او در بیان نمونههایی از مشکلات این کشورها، یادآور شد: در جریان مشکلات به وجود آمده، بخشی از زمینهای جمهوری آذربایجان، از دست رفته و در اختیار ارمنستان قرار گرفته است. جمهوری آذربایجان با وجود آنکه صاحب نفت بوده و در حدود یک میلیون بشکه در روز نفت صادر میکند، اما همچنان به دلیل حاکمیت روابط مافیایی در آنجا، از شکاف اقتصادی عمیقی رنج میبرد. از سوی دیگر، ارمنستان نیز به دلیل کمبود منابع اقتصادی و داشتن مرزهای مشترک با ترکیه و آذربایجان، کار زیادی نتوانسته انجام دهد و تنها بخشی از منابع اقتصادی خود را به دلیل روابط سیاسیای که با آمریکا برقرار کرده، تأمین میکند.