آخرین نشست گروه علمی ـ تخصصی مسائل و آسیب‏های اجتماعی در سال تحصیلی 84 ـ 83 به بحث آزاد درباره خانواده امروزین و چالش‏های آن اختصاص یافت. در این نشست که به دلیل اهمیت موضوع و حجم مباحث در این زمینه در دو جلسه سی‏ام خردادماه و بیست و ششم تیرماه برگزار شد، دکتر سیدحسن حسینی عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، ضمن بیان مقدمه‏ای در این باره، مدیریت جلسه را در دست گرفت.

دکتر حسینی در مقدمه بحث خود گفت: خانواده را یک نهاد، گروه یا سازمان اجتماعی، اقتصادی، تربیتی و سیاسی می‏دانند و در واقع وقتی می‏گویند خانواده یک گروه اولیه اجتماعی است، همه خصوصیات گروه نخستین به ذهن می‏آید همچنین وقتی می‏گوییم خانواده یک نهاد اجتماعی است، به این مفهوم است که از چیزی ساخته انسان صحبت می‏کنیم که در چارچوب تاریخی، اجتماعی و اقتصادی تغییر کرده است. حال وقتی از خانواده به مفهوم سنتی یا مدرن صحبت می‏کنیم نیز در واقع این چارچوب را در سطح عمومی‏تر در کلان جامعه مد نظر داریم.

وی افزود: گفته می‏شود ما انسان‏ها برای قاعده‏مند کردن روابط جنسی خود تصمیم گرفتیم خانواده تشکیل دهیم ولی این همه دلایل آن نیست؛ زیرا وقتی به خانواده به عنوان یکی از بنیادی‏ترین نهادها نگاه می‏کنیم می‏بینیم خانواده کارکردهای اقتصادی، سیاسی، تربیتی نیز داشته و دارد که می‏توان گفت این آن چیزی است که جامعه انسانی در کنار همان استدلال اولیه تشکیل خانواده، به منظور قاعده‏بخشی به روابط جنسی، بنابر کارکردهای دیگر و با درست کردن شبکه محارم و خویشاوندی به وجود آورده است.

جامعه‏شناسان معتقدند تحولات در درون خانواده ناشی از تغییرات و رویدادهایی است که در بیرون از چارچوب خانواده اتفاق افتاده است و به عبارت دیگر می‏توان گفت خانواده مجموعه‏ای است که علاوه بر اثرگذاری در نظام اجتماعی، کاملاً از این نظام متأثر است.

دکتر حسینی با بیان برخی از تحولات جامعه صنعتی اروپا و تأثیر آن بر ساختار خانواده‏ها گفت: خوشبختانه بسیاری از این مشکلات در جامعه ما به آن شدت دیده نمی‏شود مثلاً در جامعه صنعتی میزان طلاق در دادگاه به 60 تا 65 درصد رسیده؛ این در حالی است که این میزان در کشورهای کاتولیک اروپایی (جنوب اروپا) حدود %30 است ولی همین پدیده در جامعه ما علی‏رغم همه گفته‏ها و بحث‏های ژورنالیستی، مطابق آمار مرکز آمار ایران و سازمان ثبت احوال کشور، امر چندان نگران کننده‏ای به نظر نمی‏رسد و تنها شاید بتوان گفت در طی سال‏های اخیر رشدی بطئی و آرام داشته است.

وی در عین حال تأکید کرد: البته ما نمی‏توانیم به این واسطه اذعان کنیم در جامعه ما خانواده‏ها مشکلی ندارند بلکه اتفاقاً روابط زناشویی در ایران را می‏توان آتشی زیر خاکستر دانست.

حسینی بحث خود را با این پرسش مهم ادامه داد که ‎”آیا زندگی زناشویی چیزی است که زن و مرد و فرزندان باید از استحکام آن دفاع کنند یا این وظیفه دیگرانی چون قانون و شبکه‏های خویشاوندی است؟“ و افزود: باید دید در جامعه ما، مثلاً شبکه‏های خویشاوندی چه نقشی در همسرگزینی، مراسم ازدواج و حمایت در تداوم یا تخریب زندگی‏های زناشویی دارند در حالی که این آن چیزی است که در جوامع صنعتی تقریباً به صفر رسیده است. از سوی دیگر ارتباطات نهادهای اجتماعی با یکدیگر در تحولات خانواده باید لحاظ شود. یعنی باید دید تا چه حد با توسعه جامعه و شهری شدن آن، جامعه ایرانی توانسته نهادها و سازمان‏هایی را به وجود آورد که حمایت‏گر اعضای خانواده اعم از زن، مرد و فرزندان آنها باشد؟ تا چه حد نقش این سازمان‏ها را شبکه‏های خویشاوندی و بزرگترهای خانواده انجام می‏دهند؟ و تا چه حد این مسائل در چالش‏های خانواده ایرانی نقش دارند؟

وی همچنین خاطرنشان کرد: ما انسان‏ها وقتی می‏توانیم با هم رابطه داشته باشیم که مفاهیم و نمادهای یکدیگر را بفهمیم و در واقع انسان‏ها نیاز دارند که زبان یکدیگر را بدانند تا با هم مرتبط باشند و این اولین پله ارتباط انسانی است. تغییرات جهانی و تداخل میان مفاهیم، ابتدا ذهن ما را می‏سازد و به تبع آن رفتارها را تغییر می‏دهد و در نتیجه آن، یکی از چالش‏های دیگری که می‏تواند در خانواده کشورهای در حال توسعه مطرح باشد، این است که زنان و مردان جامعه تا چه حد از مفاهیم مشترک برخوردارند؟

دکتر حسینی همچنین یادآور شد: بحث فرهنگ و مفاهیم فرهنگی از یک طرف و نبود سازمان‏های حمایت‏کننده خانوادگی از طرف دیگر مسائلی هستند که شکاف نسلی را در جامعه ما افزایش داده‏اند. به عنوان مثال در جوامع صنعتی، آموزش تخصصی شده و به عهده نهادهای آموزش و پرورش گذاشته شده است اما در جامعه ما وزارت آموزش و پرورش این نکته را سال‏هاست که به فراموشی سپرده و خانواده علی‏رغم همه مشکلات باید بار آموزش فرزندان را به دوش بکشد، این امر فارغ از مشکلاتی که در میان زوج‏ها به وجود آورده، میان رابطه والدین با فرزندان به ویژه مادر با فرزندان نیز تضاد و مسأله ایجاد کرده است یعنی وقتی شما ایفای نقش رسمی آموزش را به عهده مادر می‏گذارید، با نقش مادری او فاصله ایجاد می‏شود و نتیجه آن، ایجاد گریز فرزندان از خانواده به دلیل سخت‏گیری‏ها خواهد بود. بسیار شاهدیم که وقتی فرزند به خانه می‏آید به جای ملاطفت و مهربانی، در مورد نوشتن مشق و دیکته به او امر و نهی می‏شود و در چنین شرایطی طبیعی است که کودک یا نوجوان جذب گروه‏ها، سازمان‏ها و ابزارهای دیگری خواهد شد مثلاً در محیط خانه، تلویزیون، اینترنت و ماهواره کودک و نوجوان را به سوی خود می‏کشند و این باز تضاد را افزایش می‏دهد و خود سبب شکاف نسلی و گریز فرزندان از پدر و مادر می‏شود.

در ادامه این جلسه که بیشتر به طرح مسأله در خانواده‏های امروزین اختصاص داشت، دکتر طاهره میرساردو مشکل دیگری را در این رابطه مطرح کرد. وی گفت: یکی از مشکلات جامعه ما این است که جوانان (خصوصاً دختران) مجبورند یا ازدواج کرده و یا با خانواده پدری زندگی کنند که این امر خصوصاً با بالا رفتن سن و سطح تحصیلات دختران برای آنها و خانواده‏هایشان مشکلات فراوانی را ایجاد کرده است. آنها امکان ازدواج غیررسمی ندارند و در نهایت گاهی باید با افرادی ازدواج کنند که متناسب با وضعیت و معیارهایشان نیست در کنار این مسأله آنها عموماً شغل مناسبی هم ندارند و مجبورند در خانواده تحت تقید و فشار باشند.

در این نشست به مشکلات و مسائل دیگری نیز اشاره شد که به نظر می‏رسد خانواده امروزین ایرانی با آنها دست و پنجه نرم می‏کند مسائلی چون مشکلات جنسی میان زوجین و عواقب و نگرانی‏های مرتبط با آن، مسائل مربوط به گذار خانواده‏ها از سنت به مدرنیته که همچنان از اصلی‏ترین مشکلات است و مهم‏ترین مسأله که از نظر جامعه‏شناسان واقعیتی غیرقابل انکار است و آن وجود خانواده‏های توخالی است؛ افرادی که در کنار هم زندگی می‏کنند اما تنها یکدیگر را تحمل می‏نمایند و به نظر می‏رسد شاید اگر بحث طلاق از نظر قانونی و عرفی در جامعه ما ساده‏تر بود، هیچیک از این خانواده‏ها زیر یک سقف زندگی نمی‏کردند.

از سوی دیگر، برخی اعضای گروه مسائل و آسیب‏های اجتماعی و مهمانان این جلسات به مشکلات نهادهای قانونگذاری اقتصادی، آموزشی، اجتماعی و فرهنگی که همگی بر خانواده تأثیرگذار و از آن تأثیرپذیرند، اشاره کردند. در کنار همه اینها بر مشکلات روابط دختران و پسران پیش از تشکیل خانواده و چالش‏هایی که این مسأله درون خانواده‏ها ایجاد کرده تأکید و گفته شد که به نظر می‏رسد پدران و مادران نسبت به این قضیه حساس‏اند و تفکراتی از این دست سبب شده که ازدواج در جامعه ما مشکلات خاص خود را داشته باشد.

همچنین بحث شد که آیا چنین عواملی در زندگی زناشویی بحران ایجاد نمی‏کند؟ آیا شک و تردید و سوءظنی که بیشتر در خانواده‏های ایرانی وجود دارد ناشی از روابط دوران جوانی آنها که با نوعی ممنوعیت همراه بوده، نیست؟ این مباحث در دومین جلسه گروه آسیب‏های اجتماعی پیگیری شد. دکتر حسینی در این باره گفت: به نظر من مشکل جامعه ما در این حوزه این است که ما خانواده را رها کردیم. نمونه آن دیدگاه‏هایی است که در مجالس قانونگذاری کشور ما وجود داشته و به گونه‏ای بوده که به هیچ وجه قابل تعمیم به دنیای امروز نیست. در مجلس چهارم وقتی بحث شده بود که کمکی به خانواده‏های بی‏سرپرست (حدود 800 تومان در ماه) داده شود، عده‏ای مخالفت کردند چرا که معتقد بودند این امر سبب تشویق زنان به جدایی از شوهرانشان خواهد شد در حالی که در کشورهای توسعه یافته با گذر زمان آزادی‏های فردی هر چه بیشتر غلبه می‏یابد.

وی افزود: من معتقدم ما باید شرایطی را فراهم کنیم که ضمن ایجاد آزادی‏های مطلوب انسانی و حقوق فردی، خانواده با چالش کمتری روبرو باشد. بحث اشتغال و درآمد زن در حال حاضر موضوعی است که سبب ایجاد چالش در خانواده‏ها شده است و این امر در آینده و با اضافه شدن فارغ التحصیلان زن دانشگاهی قطعاً افزایش خواهد یافت.

دکتر میرساردو نیز در ادامه گفت: در مورد چالش‏های بیرونی خانواده، عوامل مختلفی مؤثرند که یکی از آنها وجود قوانین چالش‏برانگیز و عدم وجود برخی قوانین مفید است. به عنوان مثال بسیاری از خانواده‏ها بر سر مسائل مالی دچار مشکل هستند قوانین در اینجا چالش ایجاد می‏کند و سبب می‏شود زن در خانواده احساس امنیت نداشته باشد. قوانینی مثل حق طلاق و حق حضانت از بچه‏ها می‏تواند سبب بروز مشکل شده و زن را مجبور به ادامه زندگی در هر شرایطی می‏کند. همچنان که قانون ارث فرزندان را دچار تمایز می‏کند. از طرفی دیگر عدم وجود قوانین حمایت‏کننده از زنان و بچه‏ها در درون خانواده و پس از جدایی نیز مشکلات دیگری را می‏آفریند.

وی افزود: در بحث اشتغال نیز در جامعه ما خانواده و اعضای آن رها شده‏اند که خود برای خود شغل پیدا کنند و به طور کلی می‏توان گفت ما از طرفی قوانینی را داریم که باید تغییر کند و از طرف دیگر بحث دین سبب می‏شود قوانین به راحتی قابل تغییر نباشد و در نهایت به نظر می‏رسد در اثر ارتباطات جهانی این تغییرات بسیار کند و تدریجی اتفاق بیفتند.

آخرین نشست گروه علمی ـ تخصصی مسائل و آسیب‏های اجتماعی در سال تحصیلی 84 ـ 83 به بحث آزاد درباره خانواده امروزین و چالش‏های آن اختصاص یافت. در این نشست که به دلیل اهمیت موضوع و حجم مباحث در این زمینه در دو جلسه سی‏ام خردادماه و بیست و ششم تیرماه برگزار شد، دکتر سیدحسن حسینی عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، ضمن بیان مقدمه‏ای در این باره، مدیریت جلسه را در دست گرفت.

دکتر حسینی در مقدمه بحث خود گفت: خانواده را یک نهاد، گروه یا سازمان اجتماعی، اقتصادی، تربیتی و سیاسی می‏دانند و در واقع وقتی می‏گویند خانواده یک گروه اولیه اجتماعی است، همه خصوصیات گروه نخستین به ذهن می‏آید همچنین وقتی می‏گوییم خانواده یک نهاد اجتماعی است، به این مفهوم است که از چیزی ساخته انسان صحبت می‏کنیم که در چارچوب تاریخی، اجتماعی و اقتصادی تغییر کرده است. حال وقتی از خانواده به مفهوم سنتی یا مدرن صحبت می‏کنیم نیز در واقع این چارچوب را در سطح عمومی‏تر در کلان جامعه مد نظر داریم.

وی افزود: گفته می‏شود ما انسان‏ها برای قاعده‏مند کردن روابط جنسی خود تصمیم گرفتیم خانواده تشکیل دهیم ولی این همه دلایل آن نیست؛ زیرا وقتی به خانواده به عنوان یکی از بنیادی‏ترین نهادها نگاه می‏کنیم می‏بینیم خانواده کارکردهای اقتصادی، سیاسی، تربیتی نیز داشته و دارد که می‏توان گفت این آن چیزی است که جامعه انسانی در کنار همان استدلال اولیه تشکیل خانواده، به منظور قاعده‏بخشی به روابط جنسی، بنابر کارکردهای دیگر و با درست کردن شبکه محارم و خویشاوندی به وجود آورده است.

جامعه‏شناسان معتقدند تحولات در درون خانواده ناشی از تغییرات و رویدادهایی است که در بیرون از چارچوب خانواده اتفاق افتاده است و به عبارت دیگر می‏توان گفت خانواده مجموعه‏ای است که علاوه بر اثرگذاری در نظام اجتماعی، کاملاً از این نظام متأثر است.

دکتر حسینی با بیان برخی از تحولات جامعه صنعتی اروپا و تأثیر آن بر ساختار خانواده‏ها گفت: خوشبختانه بسیاری از این مشکلات در جامعه ما به آن شدت دیده نمی‏شود مثلاً در جامعه صنعتی میزان طلاق در دادگاه به 60 تا 65 درصد رسیده؛ این در حالی است که این میزان در کشورهای کاتولیک اروپایی (جنوب اروپا) حدود %30 است ولی همین پدیده در جامعه ما علی‏رغم همه گفته‏ها و بحث‏های ژورنالیستی، مطابق آمار مرکز آمار ایران و سازمان ثبت احوال کشور، امر چندان نگران کننده‏ای به نظر نمی‏رسد و تنها شاید بتوان گفت در طی سال‏های اخیر رشدی بطئی و آرام داشته است.

وی در عین حال تأکید کرد: البته ما نمی‏توانیم به این واسطه اذعان کنیم در جامعه ما خانواده‏ها مشکلی ندارند بلکه اتفاقاً روابط زناشویی در ایران را می‏توان آتشی زیر خاکستر دانست.

حسینی بحث خود را با این پرسش مهم ادامه داد که ‎”آیا زندگی زناشویی چیزی است که زن و مرد و فرزندان باید از استحکام آن دفاع کنند یا این وظیفه دیگرانی چون قانون و شبکه‏های خویشاوندی است؟“ و افزود: باید دید در جامعه ما، مثلاً شبکه‏های خویشاوندی چه نقشی در همسرگزینی، مراسم ازدواج و حمایت در تداوم یا تخریب زندگی‏های زناشویی دارند در حالی که این آن چیزی است که در جوامع صنعتی تقریباً به صفر رسیده است. از سوی دیگر ارتباطات نهادهای اجتماعی با یکدیگر در تحولات خانواده باید لحاظ شود. یعنی باید دید تا چه حد با توسعه جامعه و شهری شدن آن، جامعه ایرانی توانسته نهادها و سازمان‏هایی را به وجود آورد که حمایت‏گر اعضای خانواده اعم از زن، مرد و فرزندان آنها باشد؟ تا چه حد نقش این سازمان‏ها را شبکه‏های خویشاوندی و بزرگترهای خانواده انجام می‏دهند؟ و تا چه حد این مسائل در چالش‏های خانواده ایرانی نقش دارند؟

وی همچنین خاطرنشان کرد: ما انسان‏ها وقتی می‏توانیم با هم رابطه داشته باشیم که مفاهیم و نمادهای یکدیگر را بفهمیم و در واقع انسان‏ها نیاز دارند که زبان یکدیگر را بدانند تا با هم مرتبط باشند و این اولین پله ارتباط انسانی است. تغییرات جهانی و تداخل میان مفاهیم، ابتدا ذهن ما را می‏سازد و به تبع آن رفتارها را تغییر می‏دهد و در نتیجه آن، یکی از چالش‏های دیگری که می‏تواند در خانواده کشورهای در حال توسعه مطرح باشد، این است که زنان و مردان جامعه تا چه حد از مفاهیم مشترک برخوردارند؟

دکتر حسینی همچنین یادآور شد: بحث فرهنگ و مفاهیم فرهنگی از یک طرف و نبود سازمان‏های حمایت‏کننده خانوادگی از طرف دیگر مسائلی هستند که شکاف نسلی را در جامعه ما افزایش داده‏اند. به عنوان مثال در جوامع صنعتی، آموزش تخصصی شده و به عهده نهادهای آموزش و پرورش گذاشته شده است اما در جامعه ما وزارت آموزش و پرورش این نکته را سال‏هاست که به فراموشی سپرده و خانواده علی‏رغم همه مشکلات باید بار آموزش فرزندان را به دوش بکشد، این امر فارغ از مشکلاتی که در میان زوج‏ها به وجود آورده، میان رابطه والدین با فرزندان به ویژه مادر با فرزندان نیز تضاد و مسأله ایجاد کرده است یعنی وقتی شما ایفای نقش رسمی آموزش را به عهده مادر می‏گذارید، با نقش مادری او فاصله ایجاد می‏شود و نتیجه آن، ایجاد گریز فرزندان از خانواده به دلیل سخت‏گیری‏ها خواهد بود. بسیار شاهدیم که وقتی فرزند به خانه می‏آید به جای ملاطفت و مهربانی، در مورد نوشتن مشق و دیکته به او امر و نهی می‏شود و در چنین شرایطی طبیعی است که کودک یا نوجوان جذب گروه‏ها، سازمان‏ها و ابزارهای دیگری خواهد شد مثلاً در محیط خانه، تلویزیون، اینترنت و ماهواره کودک و نوجوان را به سوی خود می‏کشند و این باز تضاد را افزایش می‏دهد و خود سبب شکاف نسلی و گریز فرزندان از پدر و مادر می‏شود.

در ادامه این جلسه که بیشتر به طرح مسأله در خانواده‏های امروزین اختصاص داشت، دکتر طاهره میرساردو مشکل دیگری را در این رابطه مطرح کرد. وی گفت: یکی از مشکلات جامعه ما این است که جوانان (خصوصاً دختران) مجبورند یا ازدواج کرده و یا با خانواده پدری زندگی کنند که این امر خصوصاً با بالا رفتن سن و سطح تحصیلات دختران برای آنها و خانواده‏هایشان مشکلات فراوانی را ایجاد کرده است. آنها امکان ازدواج غیررسمی ندارند و در نهایت گاهی باید با افرادی ازدواج کنند که متناسب با وضعیت و معیارهایشان نیست در کنار این مسأله آنها عموماً شغل مناسبی هم ندارند و مجبورند در خانواده تحت تقید و فشار باشند.

در این نشست به مشکلات و مسائل دیگری نیز اشاره شد که به نظر می‏رسد خانواده امروزین ایرانی با آنها دست و پنجه نرم می‏کند مسائلی چون مشکلات جنسی میان زوجین و عواقب و نگرانی‏های مرتبط با آن، مسائل مربوط به گذار خانواده‏ها از سنت به مدرنیته که همچنان از اصلی‏ترین مشکلات است و مهم‏ترین مسأله که از نظر جامعه‏شناسان واقعیتی غیرقابل انکار است و آن وجود خانواده‏های توخالی است؛ افرادی که در کنار هم زندگی می‏کنند اما تنها یکدیگر را تحمل می‏نمایند و به نظر می‏رسد شاید اگر بحث طلاق از نظر قانونی و عرفی در جامعه ما ساده‏تر بود، هیچیک از این خانواده‏ها زیر یک سقف زندگی نمی‏کردند.

از سوی دیگر، برخی اعضای گروه مسائل و آسیب‏های اجتماعی و مهمانان این جلسات به مشکلات نهادهای قانونگذاری اقتصادی، آموزشی، اجتماعی و فرهنگی که همگی بر خانواده تأثیرگذار و از آن تأثیرپذیرند، اشاره کردند. در کنار همه اینها بر مشکلات روابط دختران و پسران پیش از تشکیل خانواده و چالش‏هایی که این مسأله درون خانواده‏ها ایجاد کرده تأکید و گفته شد که به نظر می‏رسد پدران و مادران نسبت به این قضیه حساس‏اند و تفکراتی از این دست سبب شده که ازدواج در جامعه ما مشکلات خاص خود را داشته باشد.

همچنین بحث شد که آیا چنین عواملی در زندگی زناشویی بحران ایجاد نمی‏کند؟ آیا شک و تردید و سوءظنی که بیشتر در خانواده‏های ایرانی وجود دارد ناشی از روابط دوران جوانی آنها که با نوعی ممنوعیت همراه بوده، نیست؟ این مباحث در دومین جلسه گروه آسیب‏های اجتماعی پیگیری شد. دکتر حسینی در این باره گفت: به نظر من مشکل جامعه ما در این حوزه این است که ما خانواده را رها کردیم. نمونه آن دیدگاه‏هایی است که در مجالس قانونگذاری کشور ما وجود داشته و به گونه‏ای بوده که به هیچ وجه قابل تعمیم به دنیای امروز نیست. در مجلس چهارم وقتی بحث شده بود که کمکی به خانواده‏های بی‏سرپرست (حدود 800 تومان در ماه) داده شود، عده‏ای مخالفت کردند چرا که معتقد بودند این امر سبب تشویق زنان به جدایی از شوهرانشان خواهد شد در حالی که در کشورهای توسعه یافته با گذر زمان آزادی‏های فردی هر چه بیشتر غلبه می‏یابد.

وی افزود: من معتقدم ما باید شرایطی را فراهم کنیم که ضمن ایجاد آزادی‏های مطلوب انسانی و حقوق فردی، خانواده با چالش کمتری روبرو باشد. بحث اشتغال و درآمد زن در حال حاضر موضوعی است که سبب ایجاد چالش در خانواده‏ها شده است و این امر در آینده و با اضافه شدن فارغ التحصیلان زن دانشگاهی قطعاً افزایش خواهد یافت.

دکتر میرساردو نیز در ادامه گفت: در مورد چالش‏های بیرونی خانواده، عوامل مختلفی مؤثرند که یکی از آنها وجود قوانین چالش‏برانگیز و عدم وجود برخی قوانین مفید است. به عنوان مثال بسیاری از خانواده‏ها بر سر مسائل مالی دچار مشکل هستند قوانین در اینجا چالش ایجاد می‏کند و سبب می‏شود زن در خانواده احساس امنیت نداشته باشد. قوانینی مثل حق طلاق و حق حضانت از بچه‏ها می‏تواند سبب بروز مشکل شده و زن را مجبور به ادامه زندگی در هر شرایطی می‏کند. همچنان که قانون ارث فرزندان را دچار تمایز می‏کند. از طرفی دیگر عدم وجود قوانین حمایت‏کننده از زنان و بچه‏ها در درون خانواده و پس از جدایی نیز مشکلات دیگری را می‏آفریند.

وی افزود: در بحث اشتغال نیز در جامعه ما خانواده و اعضای آن رها شده‏اند که خود برای خود شغل پیدا کنند و به طور کلی می‏توان گفت ما از طرفی قوانینی را داریم که باید تغییر کند و از طرف دیگر بحث دین سبب می‏شود قوانین به راحتی قابل تغییر نباشد و در نهایت به نظر می‏رسد در اثر ارتباطات جهانی این تغییرات بسیار کند و تدریجی اتفاق بیفتند.