آخرین نشست گروه علمی ـ تخصصی مسائل و آسیبهای اجتماعی در سال تحصیلی 84 ـ 83 به بحث آزاد درباره خانواده امروزین و چالشهای آن اختصاص یافت. در این نشست که به دلیل اهمیت موضوع و حجم مباحث در این زمینه در دو جلسه سیام خردادماه و بیست و ششم تیرماه برگزار شد، دکتر سیدحسن حسینی عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، ضمن بیان مقدمهای در این باره، مدیریت جلسه را در دست گرفت.
دکتر حسینی در مقدمه بحث خود گفت: خانواده را یک نهاد، گروه یا سازمان اجتماعی، اقتصادی، تربیتی و سیاسی میدانند و در واقع وقتی میگویند خانواده یک گروه اولیه اجتماعی است، همه خصوصیات گروه نخستین به ذهن میآید همچنین وقتی میگوییم خانواده یک نهاد اجتماعی است، به این مفهوم است که از چیزی ساخته انسان صحبت میکنیم که در چارچوب تاریخی، اجتماعی و اقتصادی تغییر کرده است. حال وقتی از خانواده به مفهوم سنتی یا مدرن صحبت میکنیم نیز در واقع این چارچوب را در سطح عمومیتر در کلان جامعه مد نظر داریم.
وی افزود: گفته میشود ما انسانها برای قاعدهمند کردن روابط جنسی خود تصمیم گرفتیم خانواده تشکیل دهیم ولی این همه دلایل آن نیست؛ زیرا وقتی به خانواده به عنوان یکی از بنیادیترین نهادها نگاه میکنیم میبینیم خانواده کارکردهای اقتصادی، سیاسی، تربیتی نیز داشته و دارد که میتوان گفت این آن چیزی است که جامعه انسانی در کنار همان استدلال اولیه تشکیل خانواده، به منظور قاعدهبخشی به روابط جنسی، بنابر کارکردهای دیگر و با درست کردن شبکه محارم و خویشاوندی به وجود آورده است.
جامعهشناسان معتقدند تحولات در درون خانواده ناشی از تغییرات و رویدادهایی است که در بیرون از چارچوب خانواده اتفاق افتاده است و به عبارت دیگر میتوان گفت خانواده مجموعهای است که علاوه بر اثرگذاری در نظام اجتماعی، کاملاً از این نظام متأثر است.
دکتر حسینی با بیان برخی از تحولات جامعه صنعتی اروپا و تأثیر آن بر ساختار خانوادهها گفت: خوشبختانه بسیاری از این مشکلات در جامعه ما به آن شدت دیده نمیشود مثلاً در جامعه صنعتی میزان طلاق در دادگاه به 60 تا 65 درصد رسیده؛ این در حالی است که این میزان در کشورهای کاتولیک اروپایی (جنوب اروپا) حدود %30 است ولی همین پدیده در جامعه ما علیرغم همه گفتهها و بحثهای ژورنالیستی، مطابق آمار مرکز آمار ایران و سازمان ثبت احوال کشور، امر چندان نگران کنندهای به نظر نمیرسد و تنها شاید بتوان گفت در طی سالهای اخیر رشدی بطئی و آرام داشته است.
وی در عین حال تأکید کرد: البته ما نمیتوانیم به این واسطه اذعان کنیم در جامعه ما خانوادهها مشکلی ندارند بلکه اتفاقاً روابط زناشویی در ایران را میتوان آتشی زیر خاکستر دانست.
حسینی بحث خود را با این پرسش مهم ادامه داد که ”آیا زندگی زناشویی چیزی است که زن و مرد و فرزندان باید از استحکام آن دفاع کنند یا این وظیفه دیگرانی چون قانون و شبکههای خویشاوندی است؟“ و افزود: باید دید در جامعه ما، مثلاً شبکههای خویشاوندی چه نقشی در همسرگزینی، مراسم ازدواج و حمایت در تداوم یا تخریب زندگیهای زناشویی دارند در حالی که این آن چیزی است که در جوامع صنعتی تقریباً به صفر رسیده است. از سوی دیگر ارتباطات نهادهای اجتماعی با یکدیگر در تحولات خانواده باید لحاظ شود. یعنی باید دید تا چه حد با توسعه جامعه و شهری شدن آن، جامعه ایرانی توانسته نهادها و سازمانهایی را به وجود آورد که حمایتگر اعضای خانواده اعم از زن، مرد و فرزندان آنها باشد؟ تا چه حد نقش این سازمانها را شبکههای خویشاوندی و بزرگترهای خانواده انجام میدهند؟ و تا چه حد این مسائل در چالشهای خانواده ایرانی نقش دارند؟
وی همچنین خاطرنشان کرد: ما انسانها وقتی میتوانیم با هم رابطه داشته باشیم که مفاهیم و نمادهای یکدیگر را بفهمیم و در واقع انسانها نیاز دارند که زبان یکدیگر را بدانند تا با هم مرتبط باشند و این اولین پله ارتباط انسانی است. تغییرات جهانی و تداخل میان مفاهیم، ابتدا ذهن ما را میسازد و به تبع آن رفتارها را تغییر میدهد و در نتیجه آن، یکی از چالشهای دیگری که میتواند در خانواده کشورهای در حال توسعه مطرح باشد، این است که زنان و مردان جامعه تا چه حد از مفاهیم مشترک برخوردارند؟
دکتر حسینی همچنین یادآور شد: بحث فرهنگ و مفاهیم فرهنگی از یک طرف و نبود سازمانهای حمایتکننده خانوادگی از طرف دیگر مسائلی هستند که شکاف نسلی را در جامعه ما افزایش دادهاند. به عنوان مثال در جوامع صنعتی، آموزش تخصصی شده و به عهده نهادهای آموزش و پرورش گذاشته شده است اما در جامعه ما وزارت آموزش و پرورش این نکته را سالهاست که به فراموشی سپرده و خانواده علیرغم همه مشکلات باید بار آموزش فرزندان را به دوش بکشد، این امر فارغ از مشکلاتی که در میان زوجها به وجود آورده، میان رابطه والدین با فرزندان به ویژه مادر با فرزندان نیز تضاد و مسأله ایجاد کرده است یعنی وقتی شما ایفای نقش رسمی آموزش را به عهده مادر میگذارید، با نقش مادری او فاصله ایجاد میشود و نتیجه آن، ایجاد گریز فرزندان از خانواده به دلیل سختگیریها خواهد بود. بسیار شاهدیم که وقتی فرزند به خانه میآید به جای ملاطفت و مهربانی، در مورد نوشتن مشق و دیکته به او امر و نهی میشود و در چنین شرایطی طبیعی است که کودک یا نوجوان جذب گروهها، سازمانها و ابزارهای دیگری خواهد شد مثلاً در محیط خانه، تلویزیون، اینترنت و ماهواره کودک و نوجوان را به سوی خود میکشند و این باز تضاد را افزایش میدهد و خود سبب شکاف نسلی و گریز فرزندان از پدر و مادر میشود.
در ادامه این جلسه که بیشتر به طرح مسأله در خانوادههای امروزین اختصاص داشت، دکتر طاهره میرساردو مشکل دیگری را در این رابطه مطرح کرد. وی گفت: یکی از مشکلات جامعه ما این است که جوانان (خصوصاً دختران) مجبورند یا ازدواج کرده و یا با خانواده پدری زندگی کنند که این امر خصوصاً با بالا رفتن سن و سطح تحصیلات دختران برای آنها و خانوادههایشان مشکلات فراوانی را ایجاد کرده است. آنها امکان ازدواج غیررسمی ندارند و در نهایت گاهی باید با افرادی ازدواج کنند که متناسب با وضعیت و معیارهایشان نیست در کنار این مسأله آنها عموماً شغل مناسبی هم ندارند و مجبورند در خانواده تحت تقید و فشار باشند.
در این نشست به مشکلات و مسائل دیگری نیز اشاره شد که به نظر میرسد خانواده امروزین ایرانی با آنها دست و پنجه نرم میکند مسائلی چون مشکلات جنسی میان زوجین و عواقب و نگرانیهای مرتبط با آن، مسائل مربوط به گذار خانوادهها از سنت به مدرنیته که همچنان از اصلیترین مشکلات است و مهمترین مسأله که از نظر جامعهشناسان واقعیتی غیرقابل انکار است و آن وجود خانوادههای توخالی است؛ افرادی که در کنار هم زندگی میکنند اما تنها یکدیگر را تحمل مینمایند و به نظر میرسد شاید اگر بحث طلاق از نظر قانونی و عرفی در جامعه ما سادهتر بود، هیچیک از این خانوادهها زیر یک سقف زندگی نمیکردند.
از سوی دیگر، برخی اعضای گروه مسائل و آسیبهای اجتماعی و مهمانان این جلسات به مشکلات نهادهای قانونگذاری اقتصادی، آموزشی، اجتماعی و فرهنگی که همگی بر خانواده تأثیرگذار و از آن تأثیرپذیرند، اشاره کردند. در کنار همه اینها بر مشکلات روابط دختران و پسران پیش از تشکیل خانواده و چالشهایی که این مسأله درون خانوادهها ایجاد کرده تأکید و گفته شد که به نظر میرسد پدران و مادران نسبت به این قضیه حساساند و تفکراتی از این دست سبب شده که ازدواج در جامعه ما مشکلات خاص خود را داشته باشد.
همچنین بحث شد که آیا چنین عواملی در زندگی زناشویی بحران ایجاد نمیکند؟ آیا شک و تردید و سوءظنی که بیشتر در خانوادههای ایرانی وجود دارد ناشی از روابط دوران جوانی آنها که با نوعی ممنوعیت همراه بوده، نیست؟ این مباحث در دومین جلسه گروه آسیبهای اجتماعی پیگیری شد. دکتر حسینی در این باره گفت: به نظر من مشکل جامعه ما در این حوزه این است که ما خانواده را رها کردیم. نمونه آن دیدگاههایی است که در مجالس قانونگذاری کشور ما وجود داشته و به گونهای بوده که به هیچ وجه قابل تعمیم به دنیای امروز نیست. در مجلس چهارم وقتی بحث شده بود که کمکی به خانوادههای بیسرپرست (حدود 800 تومان در ماه) داده شود، عدهای مخالفت کردند چرا که معتقد بودند این امر سبب تشویق زنان به جدایی از شوهرانشان خواهد شد در حالی که در کشورهای توسعه یافته با گذر زمان آزادیهای فردی هر چه بیشتر غلبه مییابد.
وی افزود: من معتقدم ما باید شرایطی را فراهم کنیم که ضمن ایجاد آزادیهای مطلوب انسانی و حقوق فردی، خانواده با چالش کمتری روبرو باشد. بحث اشتغال و درآمد زن در حال حاضر موضوعی است که سبب ایجاد چالش در خانوادهها شده است و این امر در آینده و با اضافه شدن فارغ التحصیلان زن دانشگاهی قطعاً افزایش خواهد یافت.
دکتر میرساردو نیز در ادامه گفت: در مورد چالشهای بیرونی خانواده، عوامل مختلفی مؤثرند که یکی از آنها وجود قوانین چالشبرانگیز و عدم وجود برخی قوانین مفید است. به عنوان مثال بسیاری از خانوادهها بر سر مسائل مالی دچار مشکل هستند قوانین در اینجا چالش ایجاد میکند و سبب میشود زن در خانواده احساس امنیت نداشته باشد. قوانینی مثل حق طلاق و حق حضانت از بچهها میتواند سبب بروز مشکل شده و زن را مجبور به ادامه زندگی در هر شرایطی میکند. همچنان که قانون ارث فرزندان را دچار تمایز میکند. از طرفی دیگر عدم وجود قوانین حمایتکننده از زنان و بچهها در درون خانواده و پس از جدایی نیز مشکلات دیگری را میآفریند.
وی افزود: در بحث اشتغال نیز در جامعه ما خانواده و اعضای آن رها شدهاند که خود برای خود شغل پیدا کنند و به طور کلی میتوان گفت ما از طرفی قوانینی را داریم که باید تغییر کند و از طرف دیگر بحث دین سبب میشود قوانین به راحتی قابل تغییر نباشد و در نهایت به نظر میرسد در اثر ارتباطات جهانی این تغییرات بسیار کند و تدریجی اتفاق بیفتند.
آخرین نشست گروه علمی ـ تخصصی مسائل و آسیبهای اجتماعی در سال تحصیلی 84 ـ 83 به بحث آزاد درباره خانواده امروزین و چالشهای آن اختصاص یافت. در این نشست که به دلیل اهمیت موضوع و حجم مباحث در این زمینه در دو جلسه سیام خردادماه و بیست و ششم تیرماه برگزار شد، دکتر سیدحسن حسینی عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، ضمن بیان مقدمهای در این باره، مدیریت جلسه را در دست گرفت.
دکتر حسینی در مقدمه بحث خود گفت: خانواده را یک نهاد، گروه یا سازمان اجتماعی، اقتصادی، تربیتی و سیاسی میدانند و در واقع وقتی میگویند خانواده یک گروه اولیه اجتماعی است، همه خصوصیات گروه نخستین به ذهن میآید همچنین وقتی میگوییم خانواده یک نهاد اجتماعی است، به این مفهوم است که از چیزی ساخته انسان صحبت میکنیم که در چارچوب تاریخی، اجتماعی و اقتصادی تغییر کرده است. حال وقتی از خانواده به مفهوم سنتی یا مدرن صحبت میکنیم نیز در واقع این چارچوب را در سطح عمومیتر در کلان جامعه مد نظر داریم.
وی افزود: گفته میشود ما انسانها برای قاعدهمند کردن روابط جنسی خود تصمیم گرفتیم خانواده تشکیل دهیم ولی این همه دلایل آن نیست؛ زیرا وقتی به خانواده به عنوان یکی از بنیادیترین نهادها نگاه میکنیم میبینیم خانواده کارکردهای اقتصادی، سیاسی، تربیتی نیز داشته و دارد که میتوان گفت این آن چیزی است که جامعه انسانی در کنار همان استدلال اولیه تشکیل خانواده، به منظور قاعدهبخشی به روابط جنسی، بنابر کارکردهای دیگر و با درست کردن شبکه محارم و خویشاوندی به وجود آورده است.
جامعهشناسان معتقدند تحولات در درون خانواده ناشی از تغییرات و رویدادهایی است که در بیرون از چارچوب خانواده اتفاق افتاده است و به عبارت دیگر میتوان گفت خانواده مجموعهای است که علاوه بر اثرگذاری در نظام اجتماعی، کاملاً از این نظام متأثر است.
دکتر حسینی با بیان برخی از تحولات جامعه صنعتی اروپا و تأثیر آن بر ساختار خانوادهها گفت: خوشبختانه بسیاری از این مشکلات در جامعه ما به آن شدت دیده نمیشود مثلاً در جامعه صنعتی میزان طلاق در دادگاه به 60 تا 65 درصد رسیده؛ این در حالی است که این میزان در کشورهای کاتولیک اروپایی (جنوب اروپا) حدود %30 است ولی همین پدیده در جامعه ما علیرغم همه گفتهها و بحثهای ژورنالیستی، مطابق آمار مرکز آمار ایران و سازمان ثبت احوال کشور، امر چندان نگران کنندهای به نظر نمیرسد و تنها شاید بتوان گفت در طی سالهای اخیر رشدی بطئی و آرام داشته است.
وی در عین حال تأکید کرد: البته ما نمیتوانیم به این واسطه اذعان کنیم در جامعه ما خانوادهها مشکلی ندارند بلکه اتفاقاً روابط زناشویی در ایران را میتوان آتشی زیر خاکستر دانست.
حسینی بحث خود را با این پرسش مهم ادامه داد که ”آیا زندگی زناشویی چیزی است که زن و مرد و فرزندان باید از استحکام آن دفاع کنند یا این وظیفه دیگرانی چون قانون و شبکههای خویشاوندی است؟“ و افزود: باید دید در جامعه ما، مثلاً شبکههای خویشاوندی چه نقشی در همسرگزینی، مراسم ازدواج و حمایت در تداوم یا تخریب زندگیهای زناشویی دارند در حالی که این آن چیزی است که در جوامع صنعتی تقریباً به صفر رسیده است. از سوی دیگر ارتباطات نهادهای اجتماعی با یکدیگر در تحولات خانواده باید لحاظ شود. یعنی باید دید تا چه حد با توسعه جامعه و شهری شدن آن، جامعه ایرانی توانسته نهادها و سازمانهایی را به وجود آورد که حمایتگر اعضای خانواده اعم از زن، مرد و فرزندان آنها باشد؟ تا چه حد نقش این سازمانها را شبکههای خویشاوندی و بزرگترهای خانواده انجام میدهند؟ و تا چه حد این مسائل در چالشهای خانواده ایرانی نقش دارند؟
وی همچنین خاطرنشان کرد: ما انسانها وقتی میتوانیم با هم رابطه داشته باشیم که مفاهیم و نمادهای یکدیگر را بفهمیم و در واقع انسانها نیاز دارند که زبان یکدیگر را بدانند تا با هم مرتبط باشند و این اولین پله ارتباط انسانی است. تغییرات جهانی و تداخل میان مفاهیم، ابتدا ذهن ما را میسازد و به تبع آن رفتارها را تغییر میدهد و در نتیجه آن، یکی از چالشهای دیگری که میتواند در خانواده کشورهای در حال توسعه مطرح باشد، این است که زنان و مردان جامعه تا چه حد از مفاهیم مشترک برخوردارند؟
دکتر حسینی همچنین یادآور شد: بحث فرهنگ و مفاهیم فرهنگی از یک طرف و نبود سازمانهای حمایتکننده خانوادگی از طرف دیگر مسائلی هستند که شکاف نسلی را در جامعه ما افزایش دادهاند. به عنوان مثال در جوامع صنعتی، آموزش تخصصی شده و به عهده نهادهای آموزش و پرورش گذاشته شده است اما در جامعه ما وزارت آموزش و پرورش این نکته را سالهاست که به فراموشی سپرده و خانواده علیرغم همه مشکلات باید بار آموزش فرزندان را به دوش بکشد، این امر فارغ از مشکلاتی که در میان زوجها به وجود آورده، میان رابطه والدین با فرزندان به ویژه مادر با فرزندان نیز تضاد و مسأله ایجاد کرده است یعنی وقتی شما ایفای نقش رسمی آموزش را به عهده مادر میگذارید، با نقش مادری او فاصله ایجاد میشود و نتیجه آن، ایجاد گریز فرزندان از خانواده به دلیل سختگیریها خواهد بود. بسیار شاهدیم که وقتی فرزند به خانه میآید به جای ملاطفت و مهربانی، در مورد نوشتن مشق و دیکته به او امر و نهی میشود و در چنین شرایطی طبیعی است که کودک یا نوجوان جذب گروهها، سازمانها و ابزارهای دیگری خواهد شد مثلاً در محیط خانه، تلویزیون، اینترنت و ماهواره کودک و نوجوان را به سوی خود میکشند و این باز تضاد را افزایش میدهد و خود سبب شکاف نسلی و گریز فرزندان از پدر و مادر میشود.
در ادامه این جلسه که بیشتر به طرح مسأله در خانوادههای امروزین اختصاص داشت، دکتر طاهره میرساردو مشکل دیگری را در این رابطه مطرح کرد. وی گفت: یکی از مشکلات جامعه ما این است که جوانان (خصوصاً دختران) مجبورند یا ازدواج کرده و یا با خانواده پدری زندگی کنند که این امر خصوصاً با بالا رفتن سن و سطح تحصیلات دختران برای آنها و خانوادههایشان مشکلات فراوانی را ایجاد کرده است. آنها امکان ازدواج غیررسمی ندارند و در نهایت گاهی باید با افرادی ازدواج کنند که متناسب با وضعیت و معیارهایشان نیست در کنار این مسأله آنها عموماً شغل مناسبی هم ندارند و مجبورند در خانواده تحت تقید و فشار باشند.
در این نشست به مشکلات و مسائل دیگری نیز اشاره شد که به نظر میرسد خانواده امروزین ایرانی با آنها دست و پنجه نرم میکند مسائلی چون مشکلات جنسی میان زوجین و عواقب و نگرانیهای مرتبط با آن، مسائل مربوط به گذار خانوادهها از سنت به مدرنیته که همچنان از اصلیترین مشکلات است و مهمترین مسأله که از نظر جامعهشناسان واقعیتی غیرقابل انکار است و آن وجود خانوادههای توخالی است؛ افرادی که در کنار هم زندگی میکنند اما تنها یکدیگر را تحمل مینمایند و به نظر میرسد شاید اگر بحث طلاق از نظر قانونی و عرفی در جامعه ما سادهتر بود، هیچیک از این خانوادهها زیر یک سقف زندگی نمیکردند.
از سوی دیگر، برخی اعضای گروه مسائل و آسیبهای اجتماعی و مهمانان این جلسات به مشکلات نهادهای قانونگذاری اقتصادی، آموزشی، اجتماعی و فرهنگی که همگی بر خانواده تأثیرگذار و از آن تأثیرپذیرند، اشاره کردند. در کنار همه اینها بر مشکلات روابط دختران و پسران پیش از تشکیل خانواده و چالشهایی که این مسأله درون خانوادهها ایجاد کرده تأکید و گفته شد که به نظر میرسد پدران و مادران نسبت به این قضیه حساساند و تفکراتی از این دست سبب شده که ازدواج در جامعه ما مشکلات خاص خود را داشته باشد.
همچنین بحث شد که آیا چنین عواملی در زندگی زناشویی بحران ایجاد نمیکند؟ آیا شک و تردید و سوءظنی که بیشتر در خانوادههای ایرانی وجود دارد ناشی از روابط دوران جوانی آنها که با نوعی ممنوعیت همراه بوده، نیست؟ این مباحث در دومین جلسه گروه آسیبهای اجتماعی پیگیری شد. دکتر حسینی در این باره گفت: به نظر من مشکل جامعه ما در این حوزه این است که ما خانواده را رها کردیم. نمونه آن دیدگاههایی است که در مجالس قانونگذاری کشور ما وجود داشته و به گونهای بوده که به هیچ وجه قابل تعمیم به دنیای امروز نیست. در مجلس چهارم وقتی بحث شده بود که کمکی به خانوادههای بیسرپرست (حدود 800 تومان در ماه) داده شود، عدهای مخالفت کردند چرا که معتقد بودند این امر سبب تشویق زنان به جدایی از شوهرانشان خواهد شد در حالی که در کشورهای توسعه یافته با گذر زمان آزادیهای فردی هر چه بیشتر غلبه مییابد.
وی افزود: من معتقدم ما باید شرایطی را فراهم کنیم که ضمن ایجاد آزادیهای مطلوب انسانی و حقوق فردی، خانواده با چالش کمتری روبرو باشد. بحث اشتغال و درآمد زن در حال حاضر موضوعی است که سبب ایجاد چالش در خانوادهها شده است و این امر در آینده و با اضافه شدن فارغ التحصیلان زن دانشگاهی قطعاً افزایش خواهد یافت.
دکتر میرساردو نیز در ادامه گفت: در مورد چالشهای بیرونی خانواده، عوامل مختلفی مؤثرند که یکی از آنها وجود قوانین چالشبرانگیز و عدم وجود برخی قوانین مفید است. به عنوان مثال بسیاری از خانوادهها بر سر مسائل مالی دچار مشکل هستند قوانین در اینجا چالش ایجاد میکند و سبب میشود زن در خانواده احساس امنیت نداشته باشد. قوانینی مثل حق طلاق و حق حضانت از بچهها میتواند سبب بروز مشکل شده و زن را مجبور به ادامه زندگی در هر شرایطی میکند. همچنان که قانون ارث فرزندان را دچار تمایز میکند. از طرفی دیگر عدم وجود قوانین حمایتکننده از زنان و بچهها در درون خانواده و پس از جدایی نیز مشکلات دیگری را میآفریند.
وی افزود: در بحث اشتغال نیز در جامعه ما خانواده و اعضای آن رها شدهاند که خود برای خود شغل پیدا کنند و به طور کلی میتوان گفت ما از طرفی قوانینی را داریم که باید تغییر کند و از طرف دیگر بحث دین سبب میشود قوانین به راحتی قابل تغییر نباشد و در نهایت به نظر میرسد در اثر ارتباطات جهانی این تغییرات بسیار کند و تدریجی اتفاق بیفتند.