گروه علمی- تخصصی مسائل و آسیبهای اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران در نشستی که در روز سیزدهم آذرماه سال 86 برگزار کرد، میزبان جمعی از مسئولان سازمانهای غیردولتی فعال در زمینه حقوق و مسائل کودکان بود و در این جلسه هماندیشی موضوع کودکان کار و کودکان خیابانی را محور بحث و تبادل نظر حاضران در جلسه قرار داد.
هماکنون در تهران 18 سازمان مردم نهاد (NGO) داریم که مرکز نگهداری کودکان کار و خیابان هستند و 64 NGO نیز از آنها حمایت میکنند. در این NGO ها، آموزش، بهداشت و تأمین اجتماعی و در کنار آنها بسیاری از مسائل دیگری که در جامعه ما وجود دارد، از جمله مهمترین محورهای فعالیتها است؛ چرا که به تعبیری، ساختن جامعه فردای ما تنها با توجه به کودکان امکانپذیر است.
در آغاز این نشست، مهمانان حاضر به معرفی خود و فعالیتهای سازمانشان پرداختند. در ادامه این جلسه، نمایندگان سازمانهای غیر دولتی که همگی به روشهای مختلف و در قالب فعالیت در حوزه کودکان آسیب دیده و آسیبپذیر، موضوع کودکان کار و کودکان خیابانی را در دستور کار خود قرار بودند، نظرات و دیدگاههای خود را در مورد وضعیت فعلی این کودکان و چشماندازهای موجود در مورد آینده آنها بیان کردند.
در این میان، عباس عبدی عضو گروه آسیبهای اجتماعی و مدیر این جلسه، برای دستیابی به نتایج مشخص، محور کلی بحث در این زمینه را در طول سلسله نشستی در این رابطه، را کودکان و شرایط و وضعیت ایشان، نهادها و سازمانهای فعال در این حوزه و ارزیابی عملکرد آنها معرفی و این پرسش اساسی را برای نخستین جلسه مطرح کرد که اگر قرار باشد هرکدام از افراد تحلیلی را ارائه دهند که "مشکل کودکان جامعه ما چیست؟ و چه عواملی که موجب بروز آسیبهای اجتماعی در این زمینه میشود؟"
در این زمینه، یکی از حاضران در جلسه، از جمله مهمترین مشکلات در مورد کودکان کار و به طور کلی کودکان آسیبپذیر را عدم وجود نهاد سازمان دهنده و متولی مشخص در این زمینه دانست و در عین حال، عدم وجود تحقیقات و پژوهشهای علمی و نظری منسجم در این حوزه را به عنوان مسأله دیگری مورد توجه قرار داد.
در ادامه، یکی دیگر از مدعوین این نشست خاطرنشان کرد که در شرایطی که اکنون در جامعه ایران بیشتر مسائل را به داخل خانواده میکشانند و بررسی را از آن نقطه آغاز میکنند، نباید از میزان اهمیت و تأثیرگذاری نهاد دولت در این زمینه غافل شد؛ چرا که در شرایط فعلی، خانوادههایی در جامعه ما وجود دارند که به دلیل مشکلات بیش از حد اقتصادی، به شکل یک خوابگاه اداره میشوند و بالطبع، در چنین وضعی نمیتوان از آنها توقع ساماندهی مسائل و مشکلات را داشت.
وی افزود: به نظر من پس از اتمام جنگ، یک هرم اجتماعی ایجاد شد که توزیع غیر عادلانه ثروت را در پی داشت و همین امر باعث به وجود آمدن فقر و تبعیض در میان اقشار جامعه و تأثیرگذاری مشکلات کلان اجتماعی به صورت مستقیم و غیرمستقیم روی کودکان کار شد. از اینرو، به اعتقاد من، مشکلات کودکان را در دو سطح دولت و خانواده باید مورد بررسی قرار داد.
در ادامه، موضوع عدم مشخص بودن سن کودکی در قوانین جامعه و مخاطرات ناشی از آن، بار دیگر در این نشست نیز به عنوان یکی از عوامل آسیبزای اجتماعی مورد تأکید قرار گرفت. این موضوع که تا کنون چندین بار از سوی صاحبنظران حوزههای مختلف در این گروه و گروههای دیگر مرتبط با این مسأله مورد توجه قرار گرفته، مسأله مهمی است که باعث میشود، شهروند کودک، حقوق و متولیان آن کاملاً واضح نبوده و به همین دلیل و همچنین به علت پایین بودن سن کودکی در قوانین مختلف، نسبت به سایر کشورها، در بسیاری از مواقع، حقوق این قشر از جامعه پایمال شود.
در هماندیشی بررسی حقوق و مسائل کودکان نیز بار دیگر ضمن تأکید بر لزوم تغییر و شفاف سازی قانون در این خصوص، اهمیت آشنا شدن کودکان، به ویژه کودکان آسیبپذیر به حقوق خود و افزایش آگاهی آنها در این زمینه، زیر نظر نهادهای متولی، مورد اشاره قرار گرفت.
در بخش دیگری از این نشست، ضمن اشاره به برخی مناطق کشور که کمترین آمار کودکان خیابانی را دارند، مانند استان آذربایجان شرقی، مسأله فرهنگ قومی و خانوادگی، به ویژه در زمینه حمایت از کودکان مختلف زندگی مورد توجه قرار گرفت و بر لزوم گسترش و تقویت چنین فرهنگهایی تأکید شد.
در ادامه گفتوگو پرسش دیگری مطرح شد مبنی بر اینکه چرا در شرایطی که رشد جمعیت کاهش یافته و بر اساس آن درآمد سرانه نیز در کل کشور افزایش یافته است، وجود کودکان کار و خیابان بیشتر شده و همچنان در حال گسترش است؟ در پاسخ به این پرسش، اشاره شد که گرچه در بحث از فرستادن کودکان به بازار کار، مسائل اقتصادی بسیار مهم است تا جایی که حتی اکنون بسیاری از خانوادههای کم درآمد روی کودکان خود به عنوان نیروهای درآمدزا نگاه میکنند، اما نباید از ابعاد فرهنگی و اجتماعی آن غافل شد. در این باره یکی از حاضران در جلسه گفت: بنابر تعابیر مختلف، گفته میشود که قبل از انقلاب طبقه متوسط جایگاه خاص خود را در جامعه داشت اما در ادامه، به دلیل بروز مشکلات اجتماعی متعدد، بخش وسیعی از این طبقه جزئی از اقشار آسیبپذیر شد. بدیهی است که در این میان، نهاد خانواده نیز دچار مشکل شد. اکنون با توجه به بهوجود آمدن نسل دوم و سوم کودکان کار و خیابان میتوان گفت که قشر نسبتاً وسیعی از جامعه، نسبت به این کودکان بیتفاوت شدهاند. در این زمینه، بیتفاوتی خانوادههای این کودکان نیز نسبت به وضعیت فرزندانشان عامل بسیار مهمی است؛ چرا که گاه دیده میشود خانواده برای افزایش نیروی کار خود، فرزندان جدیدی میآورد و به همین دلیل و همچنین به علت مشکلات بهداشتی و آموزشی، میتوان گفت که موضوع کاهش جمعیت کشور در این قشر اجتماعی چندان صدق نمیکند. در همین راستا، حتی از آنجا که گاهی با جذب یک بچه در مراکز حمایت از کودکان، اقتصاد خانواده ضربه میخورد، بسیاری از خانوادهها در مورد جذب فرزندانشان به این NGOها ممانعت به عمل میآورند که البته این مسأله در میان خانوادههای ایرانی قویتر است. چنانچه اکنون در شرایطی که مطابق با آمارهای موجود، نسبت به کودکان کار به کودکان خیابانی 80 به 20 است و در این میان، سازمانهای غیردولتی تنها توانستهاند 20 درصد از این کودکان را جلب کنند و بیشتر بچههای جذب شده، افغانی هستند. این امر میتواند بدان دلیل باشد که بچههای افغان بیشتر نیاز به برخی حمایتها را حس میکنند، در حالی که بچههای ایرانی به نسبت از مزایای بیشتری برخوردارند.
در بخش پایانی این جلسه هماندیشی، در مورد چگونگی به وجود آمدن این سازمانهای غیر دولتی، نحوه فعالیت و برنامههای آنها نیز صحبت شد. گروه مسائل و آسیبهای اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران در خاتمه این نشست اعلام کرد که در نظر دارد در جلسات بعدی خود، به صورت منسجمتر و کاملتری به مشکلات مربوط به کودکان بپردازد.
در بحث از اینکه چگونه NGOها به وجود آمدند. در سالهای قبل از انقلاب سازمانهایی برای سازماندهی این مسائل اجتماعی وجود داشت که بعدها به دلایل مختلف از میان رفت و یا اینکه در مقابل جمعیت نیازمند به آنها کارایی بسیار کمی پیدا کرد. هر یک از ما که اکنون NGOهای مختلف را راهاندازی کردهایم، عموماً در دورهای در خانوادههای خود تصمیم گرفتیم که دست به کار شده و برای حل این مشکل کاری کنیم که نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که از طریق تأسیس این مراکز کاری صورت دهیم ما در این مراکز فرهنگی – حمایتی بچهها را فارغ از قومیت یا ملیتشان جذب کرده اولین هدفی که ما در این مراکز داریم این است که افکار این بچهها را به این سمت سوق دهیم که از حقوق خود مطلع شده و از سوی دیگر بررسی کنیم که چگونه خانواده را حمایت کنیم تا دیگر نخواهد از فرزند خود در جهت تأمین نیازهای اقتصادیاش استفاده کند. یکی از اهداف این مراکز، کم کردن ساعات کار این کودکان است. به تعبیر دیگر ما کودکان سرچهارراهها را شناسایی کرده و با انواع و اقسام روشها از قبیل آموزش، تأمین اوقات فراغت، شرکت در دورههای یک روزه و برنامهها و کارگاههای مختلف، در شکل کار کودک و ساعات کار او تغییراتی ایجادکنیم. از سوی دیگر با ارائه طرحهای دیگر به نهادهای اجتماعی تلاش کنیم که به طریقی، جلوی کارکردن کودکان را بگیریم. من فکر میکنم که بسیاری از NGOهای ما کارهای خیلی خوبی انجام داده و تا حد زیادی در این زمینه موفق بودهاند که حداقل کودک را به این نقطه برسانند که خود بفهمد اگر 8 ساعت در روز کار میکند، 2 ساعت حق بازی، تفریح و اوقات فراغت دارد. در واقع حذف کار کودک را در درجه اول و در صورت عدم وجود امکان برای این مسأله، ساعات کار او را کاهش دهیم.