(درس آموخته هایی برای سازمانهای مردم نهاد و پژوهشگران اجتماعی)

نشست علمی روایت کنشگری و تجربه های زیسته مدنی؛ درس آموخته هایی برای سازمانهای مردم نهاد و پژوهشگران اجتماعی در تاریخ 29 مهر 1402 ساعت 17-19 بصورت حضوری در سالن حافظ خانه اندیشمندان علوم انسانی توسط گروه جامعه شناسی مردم مدار برگزار شد.

در این نشست دکتر بهنام لطفی عضو هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان و دکتر محمد ایرانمنش کنشگر، پژوهشگر و مدرس مخاطرات طبیعی و عضو شورای شبکه کمک و به دبیری شهره مجمع دبیر گروه جامعه شناسی مردم مدار صحبتهای خود را ارائه دادند.

دکتر لطفی: مسئله اجتماعی چیزی است که مثل یک کالا تولید می‌شود و برساخته می‌شود

دکتر بهنام لطفی با موضوع برساخت مسائل اجتماعی در سازمانهای مردم نهاد سخنرانی خود را آغاز نمودند. ایشان در صحبتهای خود گفتند: هر سازمان مردم‌نهاد باید به شیوه‌ای عمل کند که بتواند برنده کار یا صنعت مسائل اجتماعی شود. سمنی موفق است که بتواند به بهترین شکل یک مسئله اجتماعی را درک کند، آن را به مخاطب معرفی کند و عزم جمعی را برای مداخله در آن جذب کند. در این مسیر موانع و مشکلات و چالش‌های متعددی وجود دارد که از خلال شنیدن تجربه زیسته سمن‌ها می‌توان به آن پی برد.

البته باید توجه داشت که ساختن مسأله اجتماعی ویژگی‌ها و شرایطی دارد. افراد و گروه‌هایی که این ویژگی‌ها را داشته باشند و شرایط اجتماعی را خوب بشناسند و تحلیل واقع‌بینانه‌ای از آن داشته باشند می‌توانند در برساخت مسأله اجتماعی موفق شوند و ادعاهاي مسائل اجتماعي در حوزه‌هاي مختلف را طرح کنند. مواردی چون اقتدار علمي، وجود «عادي‌سازان»، كمك گرفتن از نهاد حامي، در نظر گرفتن مشوق‌هاي اقتصادي، توجه رسانه‌هاي جمعي، دراماتيك نمودن مسئله.

لطفی ادامه داد: بنده شخصاً مخالف این دیدگاه هستم که با سیاه‌نمایی و وخیم نشان دادن اوضاع به شکل غیرواقعی، درصدد جلب توجه مردم باشیم. در همین راستا یکی از اتهاماتی که به سمن‌ها زده می‌شود این است که آنها با تحریف واقعیت و فریب مردم سعی دارند از افراد خیر و انساندوست پول جمع‌آوری کنند. اسمایلی استفاده برخی سمن‌ها از رسانه‌ها برای جمع‌آوری کمک را هرزه‌نگاری فقر می‌نامد که عبارت است از فروش کودکان قحطی‌زده به همگان در جوامع غربی.

موضوع فوق در خصوص کاهش تکیه بر دولت‌ها در حل مسائل اجتماعی نیز قابل تحلیل است. «نوآوری حکومت» و حکمرانی مشارکتی از جمله الگوهای قابل اشاره است. حکومت جامعه‌مدار (توانمندسازی جامعه به جای خدمات‌رسانی مستقیم دولتی)، {که با بحث جامعه‌شناسی مردم‌مدار هم مرتبط است} از جمله اقدامات حکومتی در این الگوست که بر طبق آن، به جای خدمت‌رسانی بر طبق روال گذشته، دولت‌ها می‌کوشند تا شهروندان، تشکل‌های محلی و سازمان‌های اجتماعی را به گونه‌ای توانمندسازند تا از ابتکارات جمعی به عنوان منبعی در جهت حل مشکلات استفاده نمایند. با توجه به گسترش سازمان‌های مردم‌نهاد در جهان و ایران و نیز با در نظر گرفتن وسعت یافتن مسائل اجتماعی، نمی‌توان تمام مسئولیت‌ها را به دولت‌ها سپرد و انتظار داشت آنها یک تنه به سراغ این مسائل بروند.

عضو هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان اظهار داشت که تحقیقات مختلف نشان می‌دهد چنین سمن‌هایی فعالیت‌ مؤثری در اشتغال گروه‌های ناتوان، رفع فقر و توانمندسازي مردم محروم دارند. از سوی دیگر تحقیقات مختلف نشان می‌دهد در یک دهه اخیر مسائلی چون حاشیه‌نشینی، اعتیاد، کار اجباری و بازماندن کودکان از تحصیل، طلاق، بیکاری، فقر و ... تا حدی رشد داشته و حداقل بخشی از آنها روند نزولی را تجربه نکرده است.

از جهاتی افزایش آسیب‌ها و مسائل اجتماعی در کشور، خود یکی از علل گسترش سمن‌های حمایتی است. در واقع شکل‌گیری این سمن‌ها اقدامی واکنشی به وضعیت موجود جامعه بوده است که البته نتوانسته‌اند در مسیر فعالیت خود موفق عمل کرده و تأثیرگذار باشند.

در این راستا علت شکاف موجود که در قالب دو گزاره تشریح شد را باید مشکلات و خلأهای سمن‌های حمایتی در «نحوه شناساندن مسائل اجتماعی و در واقع آشناسازی آن برای جامعه»، «شیوه‌های جلب مشارکت مردم» و « ورود و مداخله در مسائل اجتماعی» دانست.

وی گفت به طور كلي روند جهاني رشد سمن‌ها، آن را به عنصر اجتماعي مهمی در دنيا از جمله کشور ایران تبديل نموده.حتی در لایحه پیشنهادی برنامه ششم توسعه (1394) نیز در بند سوم تبصره 40 تأکید شده که به منظور کاهش آسیب‌های اجتماعی از جمله اعتیاد، طلاق، حاشیه‌نشینی، تخلفات و خشونت‌های اجتماعی، باید بستر لازم برای جلب مشارکت عمومی و بسیج آحاد مردم از طریق ایجاد و تقویت تشکل‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد فراهم شود.

طبق گزارش سازمان ملل در اوایل قرن 21 نیز تعداد تقریبی سمن‌ها فقط در کشورهای درحال‌توسعه حدود 30000 برآورد شده است. بر اساس آمارهای جديدتر، تعداد سازمان‌های غیردولتی در هند 2 میلیون، در ایالات متحده 1.5 میلیون و در روسیه 277 هزار تخمین زده شده است.

از دهه هشتاد قرن بیستم به تدریج رویکرد برساخت‌گرایی اجتماعی مطرح شد. در این دیدگاه نظر بر این است که مسأله اجتماعی مستقل از ذهن ما عینیت ندارد، بلکه از سوی ما ساخته می‌شود. در این دیدگاه علت مسأله اجتماعی نیز ارزش‌ها، ساختارها و نظام روابط سیاسی- اجتماعی حاکم بر جامعه نیست، بلکه اشتراک ذهنی میان عاملین اجتماعی و یا مدعیان یک مسأله و مخاطبان آنها در تعیین مسأله و مواجهه جدی با آن است.

برای مثال موضوع بردگی و یا بدرفتاری با بچه‌ها و تنبیه دانش‌آموزان از ابتدا دارای ابعاد عینی آسیب‌زا بوده است، در حالی که بعد از گذشت سال‌ها این مسائل به عنوان یک مشکل قلمداد شدند. اگر لوتر کینگ و رزا پارک نبودند و افراد پشتیبان و همراه با اینها نبودند، شاید همچنان برده به عنوان کالای افراد ثروتمند خرید و فروش می‌شد.

مثال دیگر کودکان کار و خیابان است. اگر جامعه بگوید این افراد خرج خانواده خود را می‌دهند و حضورشان علی‌رغم پیامدهای منفی برای جامعه کارکرد دارد، پس با مسئله اجتماعی مواجه نیستیم. اما اگر افکار عمومی حساس شود و ببیند نتایج زیانبار این موضوع نیاز به تغییر دارد و می‌توان آن را تغییر داد، قدم اول برای تبدیل شدن آن به مسئله اجتماعی است. قدم دوم هم تلاش برای حل آن است. اگر یک فرد یا گروه مسئله‌ای را به هیچ وجه قابل حل نداند، پس به سراغ آن نمی‌رود. وقتی سراغ آن رفت یعنی آن مسئله قابلیت تغییر دارد. مداخله‌‌ای که این گروه انجام می‌دهد هم نشانگر اقدام برای حل مسئله است. اینجاست که چرخه تبدیل شدن یک موضوع به مسئله تکمیل می‌شود.

بحث صنعت یا کار مسئله اجتماعی هم در اینجا اهمیت دارد. مسئله اجتماعی چیزی است که مثل یک کالا تولید می‌شود و برساخته می‌شود. این عمل بی¬شباهت به بازی نیز نیست؛ در بازی مسائل اجتماعی بازیکنانی با یکدیگر رقابت کرده و جایزه برنده شدن در این بازی، قدرت اداره تغییر مسائل اجتماعی، تغییر جهان عینی که در آن زندگی میکنیم.

ایشان در جمعبندی صحبتهای خود گفت: یکی از مزیت‌های نگاه برساختی به مسائل اجتماعی این است که به جای توجه به مسائل کلی که همه جا هستند و جلوه‌ای قدیمی و مستمر دارند و توجه به جنبه‌های سخت و غیرقابل‌تغییر مسائل اجتماعی؛ به طوری که همه به آن عادت کرده و برانگیزاننده وجدان جمعی نیستند، به بُعد و سطح جدیدی از آن که برای مردم ناآشنا و نامعمول هستند توجه دارد. به بیان دیگر در این دیدگاه وجهی از مسائل اجتماعی برجسته می‌شود که با اخلاقیات فعلی مردم در تضاد بوده و احتمال بیشتری دارد که عکس‌العمل آنها را بر برانگیزد. در پی این موضوع می‌توان انتظار داشت که وجدان اخلاقی جامعه فعال شده و همه برای حل مشکل دست به اقدامی عمومی بزنند. طبق این رویکرد موضوع مشارکت عمومی در کنترل مسائل اجتماعی نیز مطرح می‌شود. در این رویکرد عاملین اجتماعی می‌توانند با برساخت مسائل اجتماعی تغییرات را در جامعه رقم بزنند. هر گروهی که توانایی آن را داشته باشد در جامعه خود مسئله اجتماعی را تعریف و عموم را نسبت به وقوع آن متقاعد کند، آن گروه برنده تغییرات اجتماعی است و می‌تواند در پس آن تغییر، بر افق اخلاقی جامعه تأثیر بگذارد.

ایرانمنش: کنشگر باشیم و با مردم درآمیزیم

دکتر محمد ایرانمنش با موضوع «کنشگری های من؛ درس آموخته ها و دستاوردها» صحبتهای خود را با تعریف کنشگر اجتماعی آغاز کرد و گفت: کنشگر اجتماعی کسی است که با مردم در می آمیزد و با روش های تسهیل گرانه تلاش می کند تا باآگاهی­بخشی، حمایت گری و مطالبه گری در ارتباطات متقابل با مردم، شرایط اجتماعی را بهبود بخشد. وی در این راه باید از ویژگی های وارستگی، شکیبایی، مداراجویی و گفتگوپذیری برخوردار باشد.

وی در ادامه درباره تجربه فعالیتهای خود به عنوان کنشگر اجتماعی توضیحات مبسوطی ارائه نمود. ایشان دراین خصوص بیان کرد : من در حدود 5 دهه کنشگری اجتماعی، بر یک پروژه متمرکز نبوده ام، بلکه در ایجاد و یا حمایت از پروژه های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی متعدد مشارکت داشته ام. همچنین بعنوان کنشگرِ پژوهشگر، همواره تلاش داشته ام تا تجارب خود و دیگران را واکاوی و مستند کنم و با مطالعات اسنادی مرتبط، درس آموخته های آن ها را استخراج نموده و در اختیار سمن ها و پژوهشگران قرار دهم. حاصل این فعالیت ها: نگارش مقالات متعدد، تالیف چند کتاب و تهیه چندین فیلم ویدیویی بوده است.

ایشان در ادامه سخنرانی خود به مقاله اعتماد، همچون ارزشی اخلاقی(Value Moral a as Trust ) نوشته اریک اوسلانر(Uslaner .M Eric) نویسنده کتاب trust of foundations moral The استاد رشته دولت و سیاست در دانشگاه مریلند آمریکا اشاره کرد و گفت: اوسلانر، نظریه پرداز اعتماد، مفهوم اعتماد اخلاقی را پیش می نهد و اعتقاد دارد چنین اعتماد ما نسبت به مردم ناآشنا و نیازموده است که ما را به دیگران پیوند می دهد. انسان های اعتمادگر، بیش از دیگران، آمادگی کار داوطلبانه دارند و به امور خیر می پردازند و نسبت به دیگران، مداراترند و از سیاست هایی پشتیبانی می کنند که هم رشد اقتصادی را ترغیب می کنند و هم حامی اقشار کمتر برخوردارند. اعتماد، ارزشی اخلاقی است که به تجربه شخصی یا تعامل با افراد در گروه های مدنی یا معاشرت غیررسمی بستگی ندارد. در عوض، اعتماد را از والدین خود یاد می گیریم. اینگونه اعتماد بر یک جهان بینی خوش بینانه استوار است: جهان مکان خوبی است و ما می توانیم آن را بهتر کنیم. افراد اعتمادگر، بیشتر از طریق امور خیریه و داوطلبانه کمک می کنند. کشورهای برخوردار از مردم اعتمادگر بیشتر، دولت های کارآمدتر و سیاست های بازتوزیعی بیشتری دارند و اقتصادشان بازتر و کم فسادتر است.

این کنشگر اجتماعی به طور مختصر به پیشینه فعالیتهای خود اشاره کرد:

-19 تا 23سالگی: کمک به خانواده ها، کمک رسانی در زلزله قیر و کارزین فارس.1351

-30 تا 32 سالگی: حضور داوطلبانه در جبهه جنوب و در بازسازی صنایع خرمشهر.

-39 تا 71 سالگی: فعالیت در زلزله های رودبار69، بم 82، ورزقان 91، سرپل ذهاب 96، سیل های 98، زلزله میانه 98، کرونا 99، زلزله خوی1401 و مشاوره های آنلاین در زلزله هرات افغانستان 1402

شروع مستندسازی رویدادها و تجارب از 1369 و مستندسازی مفصل رویدادها و تجارب فاجعه بم از 82 و نگارش -کتاب اولویت اشتغال زایی پس از حادثه پس از زلزله آذربایجان شرقی و تالیف کتاب راهبردهای مدیریت خطرپذیری زلزله پس از زلزله سرپل ذهاب96 ، تالیف کتاب نقش سمن ها در مخاطرات طبیعی و غیرطبیعی پس از دوران کرونا در1401، مقدمه ای مفصل بر کتاب سیل نامه 1399، کتاب جامع مستندات رویدادها و تجارب زلزله بم و درس آموزی از آن ها (در مرحله ویرایش نهایی که شاید نخستین کوشش دقیق و منسجمی باشد برای مستندسازی پر خطرترین فاجعه طبیعی در ایران معاصر باشد.) و قصه مستندگونه گلین شیرزن زلزله قره داغ آذربایجان شرقی 1391(زنی که در روستایی در ورزقان، 6 نفر را از زیر آوار بیرون آورد.)

-سال 98 : شروع تهیه فیلم های ویدیویی

-بررسی و نقد عملکرد سمن

این مدرس دانشگاه پیشنهاد درس آموخته هایش را از 5 دهه کنشگری به دانش پژوهان علوم انسانی در قالب موارد ذیل ارائه نمود:

1- کنشگر باشیم و با مردم درآمیزیم؛ چرا ؟

-می توانیم عملا به گشایش برخی مشکلات جامعه بپردازیم؛

-به داده های دست اول از جامعه دست می یابیم؛

-ما را از انقیاد نظریات رهایی می بخشد و به استقالل فکری می رساند

-به ما نیروی سازندگی و سرزندگی می دهد و از فشارهای روانی می کاهد.

2-اگرچه نظریه ها، پشتوانه ای قوی برای شناخت جامعه اند، ولی ارتباطات ارگانیک با جامعه و کسب تجارب عمیق، شناخت ما را غنا می بخشند؛

3-همدیگر را نقد کنیم تا اندیشه هامان رشد یابند؛

4-سمن ها سخت به هم اندیشی ما نیاز دارند؛ آن ها را دریابیم و تاحدّ امکان راهگشای آن ها باشیم؛

5-از در افتادن در ورطه توهم عقل کل بودن و سلبریتی شدن، سخت بپرهیزیم

سپس آموخته هایشان را در مدیریت مخاطرات(براساس مطالعات میدانی)، علم مدیریت مخاطرات و عرصه پژوهشهای اجتماعیدر قالب موارد زیر بیان کرد:

الف- مدیریت مخاطرات

1-ما افزون بر انسان دوستی، نادانسته بخاطر خودمان هم وارد کارزار کمک رسانی ها می شویم؛ احساس گنگ نوعی همذات پنداری با آسیب دیدگان!

2-یافته های میدانی از زلزله طبس(سال 57) تاکنون: ورود پارامتر بسیار خطرناک" توهم غیرطبیعی بودن مخاطرات طبیعی و حتی غیرطبیعی" به معادلات مدیریت مخاطرات ایران. این توهم از عوامل مهم انفعال مردم در برابر مخاطرات است

3-ناکارآمد بودن ابزارهای معمولی برای ارائه آموزش ها و هشدارها.( لزوم ساخت فیلم و پادکست بخاطر تاثیرگذاری زیاد آن ها)بجد اعتقاد دارم که باید از زبان هنر، بلحاظ عاطفی و نفوذگذاری زیاد آن، بهره گیریم. - 4- تقدیرگرایی تنها عامل انفعال مردم در پیشگیری ها نیست!حتی غیرمعتقدین نیز در این زمینه منفعل اند. بنظر می رسد حالتی روانیِ پیچیده در همه ما وجود دارد و آن تمایل به نفی احتمال وقوع مخاطرات، بمنظور برخورداری ازآرامش خاطر(کاذب!)است

5-لزوم شرکت دادن نیروهای مردمی حماسه ساز سوانح در همایش ها

ب-علم مدیریت مخاطرات

1- طراحی الگویی برای مستند کردن تجارب در مدیریت مخاطرات؛

2-جا انداختن اهمیت مستندنگاری و مستندسازی تجارب سمن ها در مخاطرات و درس آموزی از آن ها(تالیف سه کتاب و یک مقدمه بلند) در بین برخی سمن ها و کنشگران و ترغیب مردم در جوامع محلی به این کار؛

3-ضرورت توجه به اشتغال زایی پایدار و تالش در ارائه ایده های خالق و پیشنهاد انجام"امکان سنجی پساسانحه"(study feasibility disaster Post) در کتاب اولویت اشتغال زایی پس از حادثه برای اولین بار در ادبیات موضوع؛

4-ضرورت تمرکز بر اقدامات نرم افزاری و کاستن از سهم اقدامات سخت افزاری

ج- عرصه پژوهش های اجتماعی

1-مردم ایران، شخصیتی لایه لایه دارند و ما معموال با لایه های بیرونی و ظاهری آنان روبرو هستیم. دست یابی به لایه های درونی و باطنی آنان، مستلزم درآمیختن عمیق و بلند مدت با آنان و جلب اعتمادشان است. بسیاری از صاحب نظران که در باره خلقیات ایرانیان سخن رانده اند(مانند مستشرقان،محمدعلی جمال زاده، مهدی بازرگان، حسن قاضی مرادی، حسن نراقی، مقصود فراستخواه و...) بیشتر لایه های بیرونی ایرانیان را کاویده و به تعمیم های نادرستی نیز دست یازیده اند!

2-طراحی الگویی برای مطالبه گری فعال اجتماعی

ایشان در پایان صحبتهای خود پیشنهاد اصلاح برخی اصطلاحات را ارائه دادند از جمله؛ بکار بردن «مدیریت مخاطرات» به جای مدیریت بحران. استفاده از واژه «حالت پایدار» به جای حالت عادی. «توان افزایی» به جای توانمند سازی.«زنان سرپرست» به جای زنان بی سرپرست و « سانحه دیدگان» به جای زلزله زدگان یا سیل زدگان.