نشست «جهان روايت ها؛ آيا از درون روايت ها راهي به بيرون هست؟» توسط دفتر استانی خراسان انجمن جامعه‌شناسی ایران در تاریخ 24 تیرماه 1394 برگزار شد.سخنران این جلسه محمد نوعی بحث خود را با عنوان "جهان روایت ها؛ آیا از درون روایت ها راهی به بیرون هست؟" ارائه نمود.

ایشان در ابتدا به ضرورت این بحث پرداخت. به گفته او به عنوان عاملیت انسانی، روایت سازی می کنیم. این نتیجه طبیعی کنشها و تعامل های آگاهانه یا ناآگاهانه ماست. روایت ها میانجی و واسطه مواجهه ما با واقعیات هستند. آنها در تفسیر و فهم واقعیات موثرند. بی روایت بودن یعنی ناتوانی در فهم و تفسیر واقعیت. بنابراین فهم دیگران، به معنای فهم روایت آنهاست. علاوه بر این ما در دنیایی سرشار از روایت ها زندگی می کنیم . کارخانه روایت سازی در عصر جهانی شدن و بهم فشردگی فضا و مکان و فرهنگ سوپر مارکتی بسیار فعال می باشد. به همین خاطر انسان امروز خود را در برابر تعداد زیادی روایت می بیند که هر یک مدعی برحق بودن هستند. نتیجه این ماجرا سردرگمی نسبی گرایانه ای است که انسان امروز گاه خود را گرفتار آن می یابد. اگر ما بخواهیم به عنوان جامعه شناس کنش دیگران را درک نمایم و یا در صدد باشیم راهی به بیرون از دنیای ذهنی خود پیداکنیم باید به این موضوع بپردازیم.

سخنران نشست پس از آن به تعریف روایت ها پرداخت و آنرا طرح های مفهومی و نظری معطوف به واقعیت تعریف نمود و افزود: کارکرد روایت ها معنادهی و معنا سازی جهان انسانی است. در این معنای عام دیدگاه ها و تئوری های علمی، مکتب ها و نظام های فلسفی، جهان بینی ها، پارادایم ها، دیدگاه ها و مسلک های سیاسی، مذهبی و دینی، فرقه ای، گروهی، جناحی، قبیله ای، نظام های اخلاقی، فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها، نگرش های قوم مدارانه، قالب های ذهنی، مکتب های انسان شناسی و در کل بخش فرهنگی و نمادین و مفهومی جهان زیسته ما، همگی روایت می باشند. روایت ها از جنس مقولات فرهنگی اند. یعنی نظام هایی از ایده ها هستند نه واقعیت های محقق شده بیرونی. روایت ها سرشار از حالات ذهنی هستند (معنا، دلیل، نیت، انگیزه، نگرش، اهداف و مقاصد، احساسات، عقاید و باورها، ارزشها و ...) . در روایت ها، هم گزارها های هست داریم و هم گزاره های باید. روایت ها هم از نوع فرهنگ شفاهی هستند و هم از نوع فرهنگ نوشتاری. با این وصف، ما در هر زمان عموما چندین روایت را با خود داریم و با آنها و درون آنها زندگی می کنیم: به عنوان یک کنشگر سیاسی، یک فرد مذهبی، یک دانشمند یا محقق، یک پدر یا مادر که نگران تربیت فرزندان خود است، یک مدیر که دغدغه مدیریت سازمان متبوع خود را دارد . از نگاه بیرونی، روایت ها را می توان حوزه بندی نمود: روایت های مربوط به حوزه سیاسی، دینی- مذهبی، معیشت و مسائل مالی، حرفه ای و شغلی و ... . روایت ها تغییر پذیرند. ما در در طول زندگی گاه با روایتی تا آخر عمر سر می کنیم و گاه آن را ترک کرده و به فضای روایت دیگری وارد می شویم. روایت ها لزوما درست نیستند. یعنی مطابق قواعد عقل سلیم و منطق، و نیز مطابق با واقعیت لزوما نیستند. روایت ها لزوما شفاف نیستند. بعضا دارای ابهاماتی هستند. روایت ها نزد عاملان انسانی، لزوما آگاهانه نیستند. بیشتر نیمه آگاهانه است. روایت ها بحث پذیر و نقد پذیر می باشند.

پس از این بحث، سخنران جلسه اشاره ای به مباحث برایان فی در کتاب فلسفه امروزین علوم اجتماعی نمود و به تشریح دو دیدگاه رئالیسم روایتی و برساختگرایی روایتی پرداخت تا با در نظر گرفتن دیدگاه تلفیقی برایان فی به این سوال مهم پاسخ گوید: آیا از درون روایت ها راهی به بیرون هست؟ پاسخ به این سوال مثبت بود اما چگونه؟ به روش مقایسه و داوری. در ادامه ایشان تصریح نمود که مقام مقایسه و داوری از یکدیگر جداست هرچند این دو به هم مربوط می باشند به عبارت دیگر مقایسه شرط لازم داوری است و اساسا بدون مقایسه هرگونه شناختی ناممکن است.البته مقایسه مستلزم وجود حداقلی از اشتراک و تفاوت است. فهم دیگری در گروی درک همین تفاوتها و شباهتهاست که از رهگذر مقایسه حاصل می گردد. اگر این گزاره درست باشد به این نتیجه خواهیم رسید که مقایسه بر اساس معیارهای اصولی و صحیح به درک درست دیگری خواهد انجامید.

سپس نوعی به واکاوی معیارهایی پرداخت که می تواند مبنای مناسبی برای مقایسه در مقام شناخت و نیز مقایسه در مقام داوری باشد و گفت: این معیارها حاصل تاملات شخصی وی می باشد عبارتند از: معیار 1) میزان وجود تضاد و تناقض های درونی در محتوای روایت (هماهنگی و انسجام درونی). معیار 2) ابهام و روشنی و شفافیت روایت (در گزاره ها، در مدعیات، در روش، در هدف، در ....تمامی ارکان روایت). معیار3) جهت گیری درست در راستای هدف مورد ادعا. معیار4) میزان پیچیدگی محتوا و متن روایت . معیار5) میزان قدرت تحلیلی و تبیینی روایت . معیار6) میزان تحمل در مقابل انتقادات وارده (قابلیت پاسخگویی به نقدها) . معیار7) میزان توانایی بکارگیری در عمل (مفید بودن عملی) . معیار8) میزان دانش افزایی آن (مفیدبودن نظری) . معیار9) روشمند بودن روایت . معیار10) میزان خوداتکایی یا اتکا به منابع بیرونی . معیار11) اصول موضوعه روایت (پیش فرض های آشکار و بنهان) . معیار 12) میزان نقد پذیری و بحث پذیری روایت (به عنوان نتیجه ضروری تمامی ویژیگی های فوق) . معیار13) مختصات زمانی و مکانی روایت . معیار14) ویژیگی های مخاطبان روایت . معیار 15) ویژیگی های راوی (خصوصیات شخصی و خاستگاه اجتماعی) .

در نهایت وی اشاره نمود که نه تنها مقایسه میان روایتها برای شناخت بهتر آنها امکان پذیر است بلکه می توان تا حدودی میان این روایتها داوری نمود به عنوان مثال دو نظریه خاص در حوزه جرم شناسی و یا روایت سنتی از دین، با روایت روشنفکری از دین را می توان بر اساس معیارهای 1 و 2 و3 و 5 و 6 و 7 و 8 و 12 داوری نمود. یعنی به طور نسبی گفت که روایت الف در مقایسه با روایت ب برتر است.

پس از صحبت‌های سخنران نشست حاضرین جلسه به طرح نظرات خود پرداختند که در ادامه به آنها اشاره می نماییم:

همت آبادی: به نظر ایشان همین بحث سخنران خود روایتی است در کنار دیگر روایت‌ها. به عبارت دیگر اینکه شما گمان می کنید امکان گفتگو میان نظرگاه ها و دیدگاههای مختلف وجود دارد، یک فرا روایت نیست. بنابراین ما هیچگاه نمی توانیم بیرون از یک روایت خاص به درک دیگران نائل شویم.

مجید حیدری چروده: ایشان به دو نکته اشاره نمود نخست اینکه تمامی صفاتی را که سخنران نشست برای روایت برشمرد، می توان به اندیشه بشری نسبت داد. بنابراین اگر ما به جای واژه روایت کلمه اندیشه را بگذاریم آنوقت با موضوعی روبرو می شویم که پیرامون آن سخنها فراوان گفته شده است و می توان به منابعی مراجعه نمود که معیارهای درست اندیشیدن را مطرح نموده اند. دیگر این که مقام فهم و داوری جداست. در اینجا نیز باز باید به منابعی مراجعه نمود که امکان فهم درست تر دنیای دیگران را مورد مطالعه قرار می دهند.

دکتر حسین اکبری: ایشان ایراداتی به طرح بحث این نشست وارد نمود. نخست اینکه در این طرح بحث پیش‌فرضهای مساله دارای ابهام است. مثلا پیش فرضهای وجودشناختی نسبت به جایگاه انسان در بحث مبهم است. هم از عاملیت انسانی بعنوان موجودی خلاق بحث می شود و هم انسان در احاطه و اسیر روایت ها نگریسته می شود. هریک از این دو مدعا به نتایج متفاوتی منجر میشود که نمی توان به راحتی آنها را در کنار یکدیگر قرار داد. دیگر اینکه به نظر آقای دکتر اکبری ظاهرا رابطه فهم و مقایسه برعکس آن چیزی است که آقای نوعی استدلال می نمایند. به عبارت دیگر ما در مواجهه با دیگران در ابتدا تلاش می کنیم تا دنیای آنها را ( احساسات، انگیزه ها و هدفه ها، پیش فرضها و....) درک نماییم. در این مقام ما به تناقض میان روایت شنیده شده، کارایی آن و دیگر معیارهایی که جناب نوعی به آنها اشاره نمود، کاری نداریم. حتی استفاده از این معیارها ممکن است که فهم ما را از دنیای دیگران مخدوش نماید. پس از این فهم، به مقایسه میان روایتها با یکدیگر می پردازیم تا از خلال این مقایسه، امکان داوری و ارزیابی برای ما فراهم شود.

جمع بندی: پس از طرح نظرات حاضرین در جلسه، مدیر جلسه دکتر نادر صنعتی به جمع بندی ای از این بحث پرداخته و در ضمن دیدگاه خود را نیز مطرح نمود. به گفته وی پیش از هر نقدی باید خاستگاه چیزی را که می خواهیم نقد نماییم، همدلانه درک نماییم. به نظر می رسد دغدغه ذهنی سخنران جلسه امکان پذیری گفتگو میان دنیاهای متفاوت است. آنچه که بارها و بارها در قرائتهای نسبی اندیشانه می شنویم که راهی به دنیای دیگران وجود ندارد، خاطر ایشان را مشوش می نماید. در مقابل جناب نوعی به دلیل آنکه مقایسه را مبنای شناخت فرد از خودش و دنیای پیرامونش می داند، بنابراین این فرض را صحیح می داند که ما بتوانیم روایتهای دیگران را نیز بشناسیم. به باور ما این نکته که بر امکان پذیری گفتگو تاکید می نماید کاملا درست است اما برای فهم روشن تر روایتهای دیگران باید با الهام از وبر به تمایز میان ساحت عقل عملی و ساحت عقل نظری توجه دقیقی نمود. در توضیح این مطلب باید بگوییم که فهم روایتها در دو سطح امکان پذیر است. در سطح اول که همان عقلانیت عملی است جامعه شناس می کوشد تا گفتار فرد را در پس زمینه زندگی روزمره کنشگر درک و فهم نماید در این مقام همراستا با نظر دکتر اکبری کوشش جامعه شناس فهم همدلانه دیگری است. در این سطح به هیچ وجه نباید معیارهایی را برای مقایسه استفاده نمود چراکه بهره گیری از هر معیاری وارد نمودن عناصر عقلانی نظری برای فهم چیزی است که بدین معنا اساسا عقلانی نیست. در گام بعد برای آنکه مدعیات یک روایت را فهم نماییم وارد عرصه صورتبندی های عقلانی و نظری می شویم. در این جاست که معیارهای مطرح شده آقای نوعی می تواند راهگشا باشد. قدر مسلم چنین نظریه ورزیهایی کاستیها و یا برجسته گیهای یک روایت را عیان نموده و به همین اعتبار فهم ما را ازآن روایت افزون می سازد. اما نکته اینجاست که این فهم با فهم پیشین متفاوت است.

در باب داوری میان روایتها نیز همانطور که اشاره گردید ملاکهای داوری در درون یک روایت وزن و اهمیت می یابند. به عنوان مثال دو روایت فلسفه تجربه گرای انگلیسی و فلسفه اگزیستانسیالیستی فرانسه و آلمانی را در نظر بگیرید. بر اساس معیارهای مطرح شده از سوی سخنران جلسه فلاسفه تجربه گرای انگلیسی، روایتی شفافتر، کاراتر و نقدپذیر تر از فلاسفه اگزیستانسیالیستی دارند، اما آیا می توان به راحتی حکم به برتری فلاسفه تحلیلی داد؟ ظاهرا چنین حکمی کاملا به مذاق و مشرب خاص فلسفی افراد دارد. با توجه به این نکات باور ما این است که می توان مدعیات هر روایت را ارزیابی نمود اما حواسمان باشد که وزنی که برای این ارزیابی به ملاکهای خود می دهیم از درون سپهر ارزش‌های ما برخاسته است.  

گزارش تصویری نشست را اینجا ببینید.