نشست مجازی «رمزگشایی ابعاد اجتماعی، روانی و حقوقی قتل رومینا» با حضور جمعی از تحلیل‌گران استان گیلان و شهرستان تالش روز شنبه مورخ 10 خردادماه 99  به همت معاونت فرهنگی دانشگاه گیلان و دفتر انجمن جامعه شناسی  ایران در دانشگاه گیلان برگزار شد.

دکتر علی یعقوبی مدیر دفتر دانشگاهی انجمن جامعه شناسی در دانشگاه گیلان گفت: قتل یک پدیده چندوجهی و دارای ابعاد روانی، اجتماعی، اقتصادی و...است. نکته مهم این است که قتل اخیر را باید در ساختار اجتماعی معنی کرد چرا که افراد درون ساختارها اقدام به قتل می‌­کنند و قتل با سرمایه فرهنگی و اجتماعی ارتباط تنگاتنگ دارد. آنچه خون پدر مقتول را به غلیان در آورده پدیده ناموس، شرافت و حفظ آبروست. البته پدیده شرافت، غیرت، شرمساری ارزش‌های مثبتی در جوامع شرقی است تا زمانی که وجهه ایدئولوژیک پیدا نکند و موجب حذف دیگری نشود و تابع قاعده و قانون باشد. شرافت برای جامعه ­شناسان غربی سوژه مطالعاتی نیست، بلکه بیشتر در جوامع سنتی از اهمیت زیادی برخوردار است. البته پیر بوردیو در مطالعه خود در الجزایر(قوم کابلیا) به این پدیده پرداخته است. به هرحال شرافت برای طبقات مختلف به اشکال مختلف بازنمایی می‌­شود. به تعبیر برگر و لاکمن، درک برخی افراد از موضوع ناموس ممکن است امری عینی و مسلّم باشد در مقابل، برخی دیگر ممکن است درکشان از واقعیتی همچون شرافت و ناموس «ذهنی»، «نسبی» باشد که وجهی برساخته پیدا می­‌کند. در اجتماعات سنتی و در طبقات پایین بر امر عینی شرافت و ناموس تأکید می­شود اما طبقات متوسط و بالا خوانش دیگری از مردانگی و شرافت دارند و بر وجه برساختگی آن پرداخته می ­شود. در واقعه اخیر نیز پدر رومینا در ساختار سنتی زندگی می­ کند و تحت فشار شدید ساختار اجتماعی است او تعبیر خاصی از ناموس، شرافت و مردانگی دارد اگر او را از آن ساختار خارج کنید و وارد ساختار شهریِ مدرن کنید تعبیر او از شرافت و ناموس عوض خواهد شد. کمااینکه بسیاری از دختران در جوامع شهری با پسران ارتباط آزاد دارند و توسط پدران و جامعه شهری جرم انگاری نمی­ شود بلکه جرم زدایی می­ شود. او با قتل رومینا خواسته مردانگی خود را به اثبات کند و پیامی به بهمن، دخترش و دیگران منتقل کند که پدر بی­غیرتی نیست. علاوه براین، بین قتل و توسعه­ی افتگی ارتباط نزدیکی وجود دارد. در اجتماعات توسعه­ یافته ایران به دلایل وضعیت آنومیک هرچند میزان خشونت بالاست اما شدت خشونت در مناطق مزبور پایین است. به قول نوربرت الیاس افراد اِعمال قدرت و مدیریت بیشتری بر احساسات خود دارند. برمبنای آمارهای موجود، استان گیلان به دلیل وجه توسعه­ی افتگی شکل غالب خشونت وجه کلامی و تاحد فیزیکی دارد اما شدت خشونت آن همانند استان های توسعه­ نیافته ایران نیست. نکته مهم اینکه این تبیین در مورد همه مناطق استان یکدست نیست. این استان نیز مناطق توسعه­ یافته و توسعه­ نیافته زیادی دارد. در مناطق توسعه یافته اغلب خشونت وجه کلامی یا فیزیکی دارد ولی شدت خشونت پایین است حال­ آنکه در مناطق توسعه ­نیافته و سنتی شدت خشونت بالاست. روستای سفیدسنگان روستای سنتی است این روستا به قول کانل (جامعه­ شناس استرالیایی) دارای سامان جنسیتیِ خاصی است که نوعی مردانگی و زنانگی خود را ساخته است و امورات مهم آن روستا برمبنای تعاملات اجتماعی خاص نظم پیدا می­ کند. در پرتو این تعاملات مردم بیشتر دعاوی خود را توسط نهادهای جمعی سنتی حل و فصل می­­ کنند اما فشار فراساختاری در پسِ خطر آبرو، شرافت خانوادگی سبب می­شود که مردان سنتی در مناطق روستایی را دعوت به پرخاشگری کند تا مردانگی خود را در مقابل دیگران به تایید و ثبوت برساند. فرار دختران در برخی خانواده­ ها، شدت خشونت در مناطق روستایی را طلب می­ کند.

دکتر یعقوبی افزود: نکته مهم آیینی یا مناسکی­ شدن پدیده فرار دختران است. دختران و پسران در یک آیینی اقدام به فرار می­ کنند. به عبارت دیگر، وقتی ساختار اجازه ازدواج به دختران و پسران نمی ­دهد یا کاملاً مطابق امیال والدین عمل می­ کردند و یا درون ساختار ازدواج جهت اقناع والدین خود اقدام به فرار می­ کنند و متعاقب آن ازدواج می­ کنند و مشکل تاحدی رفع، شرافت و آبروی طرفین حفظ می­ شد. روستاهای سنتی وعشیره ­ای گیلان از جوامع گذشته تا حال، به زعم جرج زیمل جامعۀ رازند که بسیاری امور وجه اختفا و استتار دارد و مانند جامعه جدید خصلت نمایشی ندارد اما با رسانه­ ای­ شدن جامعه بسیاری از حریم خصوصی و امور رازآمیز، راززدایی شده است. به نمایش در آوردن عکس ­های رومینا و اروتیزه­کردن آن در فضاهای رسانه ­ای و اینستاگرام چیزی که قرار بود راز باشد، راززدایی شده است و خون یک مرد سنتی که در اینجا پدر رومیناست، در مناطق روستایی را به جوش آورده است. در چنین وضعیتی وقتی فرد در موقعیت متعارضی قرار گیرد شدت پرخاشگری بیشتری پیدا می­ کند. پدر رومینا در مقابل قلدری رسانه­ ای ناشی از مزاحمت تلفنی (بهمن) تصمیم به انتقام می­ گیرد. بنابراین اینجا شاهد نبرد مردان هستیم نبرد بهمن و پدر رومینا. پدر رومینا تصور می­ کند که دخترش او را نادیده گرفته و شرف و آبرویش را بر باد داده و در مقابل یک مرد دیگر، شرافت و مردانگی او را به خطر انداخته است شاید تفاوت در خرده فرهنگ‌های مذهبی نیز این امر را پیچیده ­تر کرده باشد. نکته مهم این است که همه پدران در وضعیت مشابه درون یک ساختار سنتی اقدام به قتل فرزند خود نمی­ کنند بلکه به عاملیت افراد بستگی دارد. به ­لحاظ نظری در مکتب کنش متقابل نمادین، مردان در چنین وضعیتی اقدام مکانیکی در مقابل محرکات بیرونی ندارند بلکه اوضاع را رصد، تفسیر و تعریف و یا کنش خود را به تاخیر می­ اندازند. در این تبیین انسان در تولید احساساتش نقش اساسی دارد. مردانی که مهارت­ های گفتگویی پایین و از آستانه تحمل کمتری برخوردارند بیشتر رفتارهای واکنشی دارند. مردانی که رتوریک آنها کمتر زبانی و استدلالی است و بیشتر خشونت فیزیکی دارند از این استراتژی بیشتر استفاده می­ کنند. آنچه ماشه خشونت های شدید در قالب قتل را می چکاند ریزپرخاشگری است. عدم رعایت حریم دیگران و رازدایی از امر پوشیده (زنگ زدن بهمن به پدرش و عکس‌های او در اینستاگرام) نوعی ریزپرخاشگری است و بقول پست­ مدرن ها رخدادهای کوچک در خلق رخداد بزرگتر (قتل) نقش عمده ­ای دارند. علاوه براین، در معنای ماکس شلر انسان دارای دو نیروی محبت­ ورزانه و کین­ توزانه است. پدر رومینا هم به فرزندش عشق می ورزیده و هم نسبت به او نفرت داشته؛ زیرا آبرو و هستی خانوادگی خود را بر باد رفته می بیند وقتی مشاهده می­ کند که دخترش انسان دیگری را به او ترجیح داده است. این بستگی دارد به اینکه کدام ورق از احساسات او باتوجه به شرایطش(عشق/ نفرت) رو شده باشد. این امر تداعی­ کننده دستگاه نظری رندال کالینز است کنشگران با توجه به انرژی احساسی که از موقعیت­ های کنش متقابل نصیب شان می­ شود برانگیخته شده و دست به کنش می­ زنند. متاسفانه در خانواده­ های ایرانی حتی در جوامع شهری نتایج تحقیق در طرح آموزش گفتگوی خانواده نشان می­ دهد که افراد با مشکل کنترل احساسات، درک «دیگری» و فرهنگ گفتگو مواجه ­اند و از عقلانیت ارتباطی کمتری برخوردار هستند. به طوری که در طرح مساله­ یابی خانواده شهروندان رشت اغلب اظهار کرده ­اند که ما همدیگر را درک نمی­ کنیم و صمیمیت و صداقت در خانواده­ ها وجود ندارد. آموزش کنترل خشم و احساسات در مدارس و دانشگاه ­ها، نهادهای فرهنگی و فضاهای رسانه­ ای جدی نیست. همچنین درس آموزش خانواده به طور جدی در مدارس برگزار نمی­ شود تا دانش­آموزان به عشق زودهنگام مبتلا نشوند و کنترل بیشتری بر احساسات خود داشته باشند و خود را در معرض بزه ­دیدگی قرار ندهند. نهادهای انتظامی و قضایی در قبال پدیده­ های جدید که وجه بی­ شکلی در معنای زیملی دارند نیاز به بازاندیشی سازمانی و بورکراتیک بسان سایر سازمان‌های اجتماعی دارند. خلاصه، در شرایط فعلی باید آموزش خانواده و مهارت­ های گفتگو کردن را به زبان ساده، عینی و ملموس ارائه کرد تا عمومی و همگانی شود.

سپس شیوا پروائی، دکترای جامعه­ شناسی دانشگاه تهران که خود یک زن تالشی است و مدت های مدیدی در آن جامعه زیست کرده به بیان نظرات خود پرداخت و گفت: فرار دختران از خانه به قصد اخذ مجوز ازدواج به وفور در روستاها و شهرهای تالش دیده می‌شود. فرار دختران در فرهنگ تالشی­ ها یک سنت دیرین است. فرار یک پدیده فرانسلی است که طی چند دهه اخیر در نسل­ های مختلف تداوم داشته است؛ نه فقط در بین دخترانِ نسل گذشته یعنی نسل مادربزرگان، مادران و خواهران ما، بلکه حتی در بین دختران دهه هفتادی و امروز در بین رومیناهای دهه هشتادی نیز فرار از خانه به قصد ازدواج دیده می­ شود. اینکه چرا این سنت دیرین همچنان تداوم دارد، جای سوال است! به نظر می­رسد تداوم آن به کارکردهایش در یک جامعه و فرهنگ سنتی برمی­ گردد. سالیان سال است که بخشی از دختران برای ازدواج، فرار را انتخاب می­ کنند و از این طریق در برابر قدرت و اقتدار پدر، مقاومت می­ کنند؛ درواقع فرار دختران به یکی از راهکارهای مهم ایجاد فشار اجتماعی و فرهنگی برای والدین مبدل گشته است. فرار دختران برای خودشان و خانواده­ هایشان یک بازی برد و باخت است. دختران با عمل فرار می­ توانند از اقتدار پدر و خانواده پدری بکاهند و با ایجاد فشار به تصمیم فردی خود نائل شوند اما نباید فراموش کرد که با این تصمیم، قدرت چانه ­زنی آن­ها از همان اوایل شروع زندگی متأهلی کاهش می­ یابد. دختران و پسرانی که فرار می­ کنند درواقع از ناموس ­پرستی به نفع خود بهره می­ برند چرا که سعی دارند با جریحه ­دار کردن آبرو و غیرت پدر و دیگر مردان خانواده به هدف خود برسند. در اقدام فرار، پدر اقتدار خود را از دست رفته می­ بیند و درنهایت به خاطر حفظ آبروی خانوادگی، مجوز ازدواج می ­دهد.

این جامعه‌شناس اضافه کرد: فرار دختران برای خانواده ­ها نیز دارای کارکرد است؛ باورش سخت است اما هستند خانواده ­هایی که در این بحران­ های اقتصادی و تورم ­ها و ابرتورم ­ها از فرار دختران خود خوشحال می­ شوند! چرا که این سبک از ازدواج یکی از کم ­هزینه ­ترین و سهل­ گیرانه ­ترین نوع ازدواج است. در میان خانواده­هایی که در کشاکش این تلاطم ­های اقتصادی، توان خرید جهیزیه، توانایی تأمین مسکن، قدرت برگزاری مراسم عروسی، خرید طلا و دیگر انتظارات مرتبط با ازدواج را ندارند، این سبک از ازدواج­ ها همچنان طرفداران زیادی دارد. جامعه ­ای که اقتصاد بخش زیادی از خانواده­ های آن بر کارگری روزمرد متکی است؛ یعنی شغلی بدون هرگونه امنیت شغلی و تضمین سال­ های پیری یعنی بیمه بازنشستگی. اگر در گذشته به دامداری و کشاورزی می ­پرداختند، امروز کم­ آبی به آنجا هم رسیده و کارگری غلبه یافته است. برخی دام­ های خود را فروخته ­اند، از جنگل ­ها و ییلاق­ ها به روستاهای اطراف شهر آمده ­اند و در باغ ­های کیوی که روزی شالیزارهای برنج بود، کار می­ کنند. در انبارها و سردخانه­ هایی که به تازگی تاسیس شده است مشغول شده­ اند و به صورت روزمرد، کسب معاش می ­کنند. در چنین جامعه ­ای، این سبک از ازدواج­ ها همچنان دارای کارکرد است. بنابراین کارکردها و مزایای فرار به قصد ازدواج است که تداوم این سنت را موجب می­ شود. فرار هم برای پسر و خانواده پسر و هم برای دختر و خانواده او دارای کارکرد است اما در این میان بنظر می­ رسد که در یک جامعه سنتی و توأم با ایدئولوژی­ های جنسیتی و فرهنگ مردسالاری، باخت­ های آن برای دختران و خانواده­ های شان بیشتر است چرا که دختران با عمل فرار، غیرت و آبروی خانوادگی خود را نشانه می ­روند که پیامدهای آن می ­تواند تا سالیان سال در مسیر زندگی­شان حضور داشته باشد.

پروائی ادامه داد: در فاجعه قتل رومینا، رابطه­ ای شکل گرفته و فراری به قصد ازدواج رخ داده درحالی که پدر خانواده، مخالف این ازدواج است. پدر از سویی، قدرت و اقتدار خود را از دست رفته می ­بیند اما از سوی دیگر از جانب اقوام نزدیک و دور و حتی همسایگان، برچسب بی ­آبرویی و بی­ غیرتی می­ خورد. او از این برچسب­‌ها می­ هراسد و تلاش می­ کند تا از آبروی خانوادگی خود پاسداری کند. او با سر بریدن دختر می­ خواهد داغ ننگ آبروریزی و بی ­غیرتی را ا­ز خود و خانواده ­اش بزداید چرا که در این جامعه غیرت، ناموس و آبرو ستایش می­ شود و همین ناموس ­پرستی جوامع سنتی موجب می­ شود هر گونه هنجارشکنی از سوی فرد، مستوجب گناه و مجازات باشد.

سخنران این نشست با طرح این پرسش که «ریشه­‌های قتل رومینا را کجاها می‌­توان رصد کرد؟» گفت: می­دانیم که قتل رومینا محصول عوامل چندگانه ­ای است. باید توجه داشت این قتل در چه بستری اتفاق افتاده است؛ فهم علل زمینه ­ای بسترساز بسیار مهم است. ابتدا باید این جامعه را شناخت. علاوه بر این نمی‌توان تنها با یک لنز به این ماجرا نگاه کرد بلکه تحلیل دقیق‌تر این اتفاقِ دردناک نیازمند آن است که از زوایای مختلف به این ماجرا نگاه کرد. این­گونه قتل­ ها یعنی قتل­ های ناموسی، یک پدیده فردی نیست بلکه پدیده اجتماعی و فرهنگی است و شناسایی ریشه­ های اجتماعی و فرهنگی این پدیده نیازمند تحلیل­ های چندبعدی است. اگر با لنز تحلیل فرهنگی به این موضوع توجه کنیم، عوامل فرهنگی در تحلیل ریشه ­های قتل رومینا بسیار مهم است. در این مناطق، کودک ­همسری بسیار رایج است؛ دختران در سنین پایین ازدواج می­ کنند، تحصیل را رها می­ کنند و بلافاصله صاحب فرزند می ­شوند. برای خانواده­ ها امری رایج­ است که دختران خود را در سنین پایین به خانه بخت بفرستند. درباره فرار دختران از منزل به قصد ازدواج نیز که یک سنت و فرهنگ دیرین است بسیار صحبت شد. تحقیقات میدانی حکایت­گر آن است که در این جامعه، فرار دختران به قصد ازدواج و کودک­ همسری، پدیده­ای رایج و مسئله­ ای تقریباً حل­شده است اما در این میان، چیزی که قتل رومینا را آفریده، جریحه ­دار شدن غیرت مردانگی پدر زیر فشارهای فرهنگی و اجتماعی است؛ یعنی ورود عکس­ها و فیلم­ های رومینا در شبکه ­های اجتماعی مجازی و واکنش جامعه محلی و فشارهای خانوادگی و اجتماعی تحمیلی بر پدر خانواده. اقدامی که گفته می­ شود از سوی بهمن صورت گرفته است. پدر توانِ تصورِ حضور عکس ­ها و فیلم­ های ناموس خود در معرض تماشای عمومی را ندارد. بهمن با این اقدام می­خواسته پدر را مجدداً تحت فشار قرار دهد تا مجوز ازدواج­ شان صادر شود چرا که در این دیار، آبرو و ناموس، تکنیک برجسته ­ای برای ایجاد فشار است که گاه پسران به مثابه حربه فشار از آن بهره می ­برند. بهمن به تکنیک ناموس­پرستی توسل می­ کند بلکه موفق شود اما پدر تصمیم می­ گیرد ناموسش را حذف کند چون احساس می­ کند توان مراقبت از ناموسش را ندارد و تنها با حذف او می ­تواند از ناموس خود پاسداری کند.

او افزود: باید اشاره کرد که در ماجرای فرار رومینا و بهمن بنظر می­رسد اقتضائات و آداب یک جامعه‌ سنتی نیز رعایت نشده است بلکه سنت فرار با مظاهری مدرن در هم آمیخته شده است که می‌تواند در یک جامعه سنتی روستایی، پدیده قابل تاملی باشد. بنظر می‌رسد نسل جدید با ابزارهای مدرنی که در اختیار داشته، تلاش کرده است از همه مرزها و خط قرمزها گذر کند. اما در این میان باید جهل فرهنگی را هم اضافه کرد که در فقر فرهنگی، فقدان سواد ارتباطی، عدم برخورداری از سواد جنسی و سواد حقوقی، حضور تعصبات جنسیتی، قومیتی و مذهبی، عدم توانایی مدیریت خشم، نبود فرهنگ استفاده از مشاوره و مواردی از این قبیل دیده می­شود. مظاهر جهل فرهنگی در این مناطق با شدت بالایی در جریان است و افراد راه­های مواجهه با چالش­ها، تفاوت­ها و تعصبات را نیاموخته­اند. بنظر می­رسد نظام آموزشی و حتی دانشگاهی نیز در این منطقه بی­کارکرد شده است و قادر به رقم زدن تغییرات فرهنگی نیست. در این دیار، تغییرات فرهنگی، بسیار کند پیش می­رود و تنها رنگ و بوی ظواهری از این فرهنگ و سبک زندگی مدرن را می ­توان در نوع پوشش و آرایش زنان این دیار، سبک چیدمان منزل، مصرف ماهواره­ای و استفاده از شبکه­ های اجتماعی دید که پیامدهای مخربی را در جامعه محلی بر جای گذاشته است. ظاهر رومینا بنظر می­رسد مدرن است اما او همچنان اسیر فرهنگ سنتی است. او همچنان می­خواهد مثل مادربزرگان و مادران این دیار در سن پایین ازدواج کند؛ از تکنیک ­های آنها هم استفاده می­ کند یعنی فرار. این جامعه اسیر جهل فرهنگی است؛ جامعه ­ای که در آن همچنان تولد فرزند پسر ستایش و تولد فرزند دختر نکوهش می­ شود. جامعه ­ای که در آن پسر 29 ساله هنوز معنای رابطه عاطفی را نمی ­داند؛ او از یک­سو از رابطه تلفنی ­اش با رومینا صحبت می­ کند اما از سوی دیگر اظهار می­ کند با رومینا رابطه عاطفی نداشته است. جالب است که در جایی دیگر از حرف­هایش می­ گوید ما عاشق هم بودیم. همه این­ها سطح سواد فرهنگی و ارتباطی او را نشان می­ دهد. اما نباید فراموش کرد که بهمن یک نکته را خوب یاد گرفته است؛ او در گفته ­هایش می­گوید که فرار دختران و فراری دادن دختران و ازدواج در سن پایین در این دیار یک امر عادی است. یک سنت دیرین است که در خانواده ­ها نسل اندر نسل رواج دارد.

دکتر پروائی گفت: حرکت پدر رومینا حتی اگر نشانه ­ای از مقاومت در برابر کودک­ همسری باشد اما او دانش، روش و شیوه مقاومت را نمی­ دانست. او نمی­ دانست با دختر کودک خود چگونه باید رفتار کند. توان اقناع فرزند خود را نداشت چون خود آموزش ندیده و بی­ مهارت است. او در جامعه ­ای زیسته است که از روابط پیش­ از ازدواج و از بین رفتن بکارت دختر به شدت می­ هراسد و آن را ننگی تمام ­عیار می ­داند به حدی که دختر را مستحق مرگ می ­داند. او در جامعه­ ای زیسته­ است که همیشه سنگ آبرو را به سینه می­زند. در این اجتماعات آبرو است که حرف اول را می­ زند به نحوی که حتی پدر قتل دختر را بر گزینه ­های دیگر ترجیح می ­دهد. به نظر می­ رسد پدر با سر بریدن دختر می­ خواهد داغ ننگ آبروریزی را ا­ز خود و خانواده ­اش بزداید. چرا که یکی ا­ز مهم­ترین ترس ­ها در این جوامع، ترس از نگاه­ ها، حرف­ها و برچسب ­های مردم است. حرف­ های مردم از جان فرزندشان هم مهم­تر است. آنها تاب تحمل حرف­ های دیگران را ندارند. در پایان باید گفت رومینا، پدر رومینا و بهمن، همگی محصول نظام فکری و فرهنگی جامعه­ و فرهنگی هستند که در آن زیسته ­اند. علاوه بر همه این­ها نباید ا­ز نقش و اهمیت نظام حقوقی و قانونی به عنوان یک عامل تسهیل­ کننده غفلت کرد؛ جامعه­ ای که ا­ز فقر سواد حقوقی رنج می­ برد، تصور می­ کند نظام حقوقی و قانونی کشور سرنوشت و مالکیت فر­زندان را به او سپرده است و او می­ تواند به راحتی قاتل فر­زندش شود. این جامعه با چنین مختصات فرهنگی به حقوق انسانی کودک آشنا نیست. در چنین جامعه ­ای باید بسترهای حقوقی به منظور حمایت و مراقبت از کودکان ایجاد کرد. به این جامعه باید نکات حقوقی و قانونی را آموزش داد.

بنابراین در تحلیل ریشه ­های قتل رومینا، فراتر از بحث درباره زمینه‌های فرهنگی، باید به خلاءهای قانونی و حقوقی نیز توجه داشت. نمی­ توان قتل رومینا را صرفاْ به عوامل فرهنگی تقلیل داد و از نقش و اهمیت نظام حقوقی و قانونی کشور به عنوان یک عامل تسهیل‌کنندهِ مهم غفلت کرد. نباید نقش نظام حقوقی و قوانین تبعیض­ آمیز مردسالارانه را فراموش کرد. حاکمیت باید متوجه خلاءها و نقصان­ هایی که در ساختار حقوقی و قانونی جامعه ایران وجود دارد باشد و اصلاحاتی را در نظام حقوقی ایران ایجاد کند.

آیا قتل رومینا می­ تواند زمینه ­ای برای تغییر سبک­ ازدواج دختران تالشی فراهم کند؟

این جامعه‌شناس گفت: شواهد میدانی حکایت‌­گر آن است که اتفاقات اخیر ترس و نگرانی عظیمی را در بین مردم محلی ایجاد کرده است؛ این نگرانی ­ها از یک­سو زمینه ای فراهم می­ کند تا برخی از خانواده ­ها از ترس آبرو و ناموس، سهل­ گیری بیشتری در ازدواج دختران حتی در سنین پایین اعمال کنند؛ به این شکل که ازدواج دختران برایشان به کابوسی تبدیل می­ شود که می­ خواهند زود از آن گذر کنند. در ازدواج دختران بیشتر تعجیل می­ کنند و در صورت وجود خواستگار مناسب حتی در سنین پایین به راحتی به ازدواج دختران رضایت می ­دهند. بنابراین این اتفاق می ­تواند تقویت­ کننده کودک­ همسری نیز باشد اما این همه ماجرا نیست بلکه این اتفاق از سوی دیگر می ­تواند زمینه ­های سخت­گیری بیشتر در ادامه تحصیل دختران، ورود دختران به دانشگاه، ممانعت از مهاجرت دختران به قصد تحصیل و اعمال محدودیت­ های بیشتر برای دختران را فراهم کند.

چه باید کرد؟

سخنران این نشست مجازی ادامه داد: قتل رومینا زمانی می­ تواند موجب تغییرات فرهنگی در این منطقه شود که در سطح ساختاری، الزامات حقوقی و قانونی مناسبی اتخاذ شود تا نه تنها تسهیل­ کننده ­ای برای وقوع چنین رخدادهایی فراهم نباشد بلکه بازدارنده­ های حقوقی و قانونی محکمی نیز وجود داشته باشد تا جلوی قتل ­های ناموسی، خشونت­ های خانگی، فرار دختران، ازدواج زودهنگام و کودک­ همسری گرفته شود. علاوه بر این تغییرات ساختاری، والدین نیز باید دانش و مهارت خود و فرزندان و همچنین شیوه ­های مقاومت خود را در برابر تصمیمات فرزندان ارتقاء دهند. در این زمینه، آموزش ­و­پرورش و نظام دانشگاهی یکی از نهاد­های مهمی هستند که اقدامات آن­ها می­ تواند در راستای ارتقاء فرهنگی نوجوانان، جوانان و خانواده ­هایشان موثر باشد. لازم است نهاد آموزش ­و ­پرورش در کنار بحث آموزش، مقوله پرورش را نیز مورد توجه قرار دهد. برخی از اهدافی که نهادهای حقوقی، آموزشی و فرهنگی می­ توانند دنبال کنند به شرح زیر است:

  • بازاندیشی در نظام حقوقی و قوانین تبعیض ­آمیز و مردسالارانه و اعمال اصلاحاتی در نظام حقوقی کشور؛
  • ایجاد بازدارنده­ های حقوقی و قانونی در راستای ممانعت از قتل­ های ناموسی؛
  • ایجاد بازدارنده­ های حقوقی و قانونی در راستای ممانعت از ازدواج زودهنگام دختران و پسران کمتر از 18 سال؛
  • ایجاد بازدارنده­ های حقوقی و قانونی در راستای ممانعت از ترک تحصیل دختران و پسران؛
  • ایجاد بازدارنده­ های حقوقی و قانونی در راستای ممانعت از خشونت­ های خانگی؛
  • تلاش برای بازاندیشی در ازدواج زودهنگام، کودک­ همسری و فرار دختران به قصد ازدواج از طریق نظام­ های آموزشی و دانشگاهی؛
  • تلاش نظام آموزشی بر ایجاد هویت ­یابی در دانش ­آموزان از طریق نخبگان استانی و محلی؛
  • شناسایی نخبگان و افراد تاثیرگذار در راستای فرهنگ­ سازی و توسعه فرهنگی؛
  • تشکیل کارگروه ­هایی از نخبگان محلی برای مشارکت در حل و فصل مشکلات و مسائل اجتماعی محلی؛
  • آگاهی­ بخشی به والدین در راستای مواجهه درست با دوره بلوغ فرزندان دختر و پسر؛
  • تلاش برای بازاندیشی درباره تعصب­ های مذهبی؛
  • تلاش برای ارتقاء سواد عاطفی و ارتباطی و همچنین سواد جنسی خانواده­ ها، کودکان، نوجوانان و جوانان؛
  • ارتقاء سواد حقوقی شهروندان و روستاییان؛
  • ارتقاء سواد رسانه ­ای ساکنان روستا و شهرهای کوچک با آموزش نحوه استفاده از رسانه ­ها و تکنولوژی­ های نوین و آگاهی از پیامدهای آن؛
  • ایجاد کارگاه­ های آموزشی مهارت­ های زندگی، حل مسئله، مدیریت خشم و ... برای والدین در سطح روستا و شهر از طریق آموزش­ و ­پرورش؛
  • تقویت دانش دبیران پرورشی، مشاوره و راهنمایی در راستای شناسایی و حل مسائل عاطفی، روان­شناختی و بهبود مهارت ­های زندگی دانش ­آموزان و خانواده­ هایشان؛

در پایان این تذکر را نباید فراموش کرد که در پژوهش­ های اجتماعی و فرهنگی باید پا را از تهران و کلان­شهرها فراتر گذاشت تا بتوان داستان­ هایی چون رومینا را کشف کرد. این مناطق حرف­ های نابی برای گفتن دارند در حالی که مطالعات روستایی مورد نادیده ­انگاری واقع می­ شوند. بنابراین ضرورت انجام پژوهش ­­های کیفی ژرف در روستاها و شهرهای کوچک برای کشف مسائل اجتماعی و فرهنگی محلی و بومی بسیار حیاتی است.

در بخش دیگری از این نشست روحانی، مدیر یک دبیرستان دخترانه و دانشجوی دکترای جامعه شناسی از تالش با طرح دیدگاه‌های خود گفت: متاسفانه در قتل ­های ناموسی قربانیان معمولاً دختران و زنان هستند. ناموس از جمله مفاهیمی هست که در جوامع سنتی ارزش خاصی دارد. اعضای جامعه خدشه دارشدن آبرو و شرف خود را درد ناک­تر از مرگ یک عزیز یا ازدست دادن مال تلقی می­ کنند در چنین جوامعی پاکدامنی زن تنها به خودش تعلق ندارد بلکه سرمایه مشترک اعضای خانواده و فامیل است. دراین جوامع مجازات به­ خاطر انجام جرمی مانند برقراری رابطه جنسی، صحبت کردن با نامحرم و بی­عفتی نیست بلکه چون باعث ناراحتی و عصبانیت جمعی شده و وجدان جمعی را جریحه­ دار کرده و بقای فرهنگ و آداب و رسوم آنها را تهدید کرده مجازات می شود، با انجام قتل احساس راحتی به جامعه دست می­ دهد و خلاص ­شدن از جسم ناپاکی را تایید می­ کند (در معنای دورکیمی). پدر رومینا بعد از ارتکاب قتل با دست خونین و تکه ای از موی دختر اعلام می­ کند که من لکه ناپاک را نابود کردم، حفظ آبرو کردم، شما راحت باشید. علل و عوامل مختلف فرهنگی، اجتماعی، شخصیتی و قانونی را می توان در بروز چنین قتل هایی موثر دانست. ازطرفی رومینا در سن کشف استقلال خود و حس­ کردنِ خود است (بحران هویت)، در این راستا رفتارها، باورها و دل­بستگی های گوناگونی را آزمایش می کند، خانواده سنتی، کم سوادی والدین وعدم آگاهی به نیازها و احساسات یک دختربچه ۱۳ ساله، مردسالاری، وجود وابراز علاقه فردی که انگ بزهکاری را یدک می­ کشد ولی ابراز عشق و محبت می­ کند و سبب فرار دختربچه و بی آبرویی خانواده می شود. رومینا ها با تمام خواسته ها، آرزوها و احساسات خود ناخواسته خداحافظی می­ کند ولی پدر می شود قاتل، مادر داغدیده. همچنین، رومینا علی­رغم داشتن یک خانواده سنتی، نوجوانی امروزی است که متاسفانه در شرایط خاص کرونایی جامعه به راحتی و به مدت زمان بیشتری از گوشی همراه استفاده می­کرد، جذابیت­ های فضای مجازی و نفوذ آن در زندگی اقشار جامعه آسیب ­های متعددی را با خود به همراه داشته و دارد از جمله؛ تغییر سبک زندگی و شکستن مرز باورها و ارزش ها، تاثیر بر روابط اجتماعی افراد جامعه و از بین بردن قبح حدود روابط جنس مونث و مذکر. گرایش نوجوانان و جوانان به استفاده از اینترنت و فضای مجازی هویت فردی و گروهی آنها را تغییر داده و گرایش به ارزش­ های خانوادگی و اجتماعی نیز دچار تغییر می شود. در اینجا به نوعی هم دچار تأخر فرهنگی هستیم هم تضاد فرهنگی (فرهنگ سنتی با فرهنگ مدرن)   .

وی در خاتمه تاکید کرد: مشارکت جامعه­ شناسان، روان شناسان و کارشناسان آسیب­ های اجتماعی در کنار نهاد خانواده و نهادهای دیگر همچون آموزش و پرورش، قوه قضائیه و...می ­تواند در پیشگیری و کاهش این چنین قتل هایی موثر باشد.

عظیمی، کارشناس ارشد جامعه شناسی و رئیس آموزش و پرورش از حویقِ تالش نیز با ارائه دیدگاه‌های خود در این نشست مجازی گفت: قتل رومینا اشرفی توسط پدرش، تالش و تالشان و منطقه حویق را در شوک فرو برد و باعث اندوه بسیاری از مردم شد. در این میان نظرات بسیاری از افراد را در محافل و شبکه‌های اجتماعی شاهد بودیم. نقش جامعه شناسان و روان شناسان در بررسی این واقعه تلخ ضروری است. اگر بخواهیم از دیدگاه جامعه شناسی تفسیری و با تحقیقات میدانی به جمع بندی برسیم، باید در این تحقیق زندگی گذشته پدر رومینا، شرایط اجتماعی و فرهنگی تاثیرگذار در این واقعه و به قول ویلفردو پار­تو، تاثیر ته­ مانده سنت، باید با روش ­های جامعه ­شناسی مورد بررسی قرار گیرد.

وی در ادامه گفت: نه اقدام پدر رومینا درست بود و نه سنت زدایی­ از جامعه. سوال این است که آیا اصل عرق به ناموس و احساس فشار یک پدر از هتک حیثیت ناموس خودش و اصل عفت­ مداری زنان و دختران خصوصیت ­های ماقبل تمدنی و ته نشست احمقانه ای هستند که باید از بین بروند و محو بشوند؟

سپس سونیا صادقی روانشناس بالینی به تحلیل ابعاد روانی-اجتماعی قتل رومینا اشرفی دختر ۱۴ساله گیلانی پرداخت و گفت: این دختر و پدر قربانی جامعه، مقررات اخلاقی و حقوقی و نظام آموزشی هستند. پیشگیری از وقوع چنین حوادثی با آموزش و اطلاع‌رسانی به اقشار مختلف علی الخصوص جامعه روستانشین و سنت­ گرا مستلزم تدوین برنامه و تصویب قوانینی است که امکان وقوع آنها را کاهش دهد. افزایش سواد سلامت روان مجریان و مردم، خودمراقبتی و دگرمراقبتی، سبک ­های زندگی مثبت، مهارت­ های کنترل خشم و استرس، کنترل هیجانات، مهارت های زندگی و سبک فرزندپروری و ارتقاء سلامت روان و...عوامل دخیل در پیشگیری و کاهش آسیب های روانی- اجتماعی هستند. برقراری رابطه صحیح و بهنجار مرتبط با واقعیت های جامعه (اقتصادی و فرهنگی و...)و شرایط  نسل جوان که پدیده شکاف نسل را بسط می ­دهد مستلزم آموزش های گام به گام و به دنبال آن به روز رسانی نظام خانواده و اهداف مشترک اعضای آن است. امروزه علی­رغم بسط تغییرات فرهنگی و به دنبال آن تغییر در شیوه های زندگی، بسیاری از افراد در رویارویی با مشکلات و مسائل زندگی فاقد توانایی های لازم هستند که این امر آنان را در مواجهه با مسائل و مشکلات روزافزون زندگی آسیب­پ ذیر کرده است. پژوهش­ ها و مطالعات متعدد بیانگر این موضوع است که ارتقای مهارت‌های مقابله‌ای و توانایی­ های روانی - اجتماعی در بهبود کیفیت زندگی بسیار موثر است. توانایی­ های روانی اجتماعی مجموعه ­ای از توانایی­ هایی است که فرد را برای مقابله موثر با تعارضات و کشمکش ­ها در موقعیت های زندگی یاری می‌دهد. این توانایی ها فرد را قادر می سازد تا در ارتباط با سایر انسان‌ها، جامعه، فرهنگ و سنت و محیط خود سازگارانه عمل کرده و سلامت روانی خود را تامین کند. در واقع عدم داشتن توانایی و مهارت های مقابله ای موثر، زمینه مشکلاتی همچون اضطراب، افسردگی، تعارض در روابط بین فردی، شکست و فقدان، طرد شدگی، تنهایی، کمرویی وخشم را که از جمله مشکلات بهداشت روانی هستند و به نوعی ریشه بسیاری از آسیب‌های اجتماعی (بزهکاری، خودکشی، فرار از منزل، اعتیاد، انحرافات جنسی و رفتارهای تکانشی و پرخطر) محسوب می‌شوند، را فراهم می کند.

او اضافه کرد: پدر در ابتدای امر نقشه خود را با خفه کردن دخترش آغاز می کند که به دلیل عدم موفقیت، به وسیله داس تمام عزم خود را در جهت خاتمه دادن به زندگی فرزندش جزم می­کند. نکته حائز اهمیت این است که جرم در امن ترین و گرم‌ترین مکان زندگی، کانون خانواده رخ می دهد. عدم آگاهی خانواده به اهمیت دوران بلوغ یکی از مهمترین عوامل دخیل در اتفاق پیش آمده است. دوران بلوغ مرحله بحرانی است. در این دوران زیربنای زندگی بزرگسالی فرد پی‌ریزی می‌شود که برای رسیدن به هویت سالم و مستقل، نوجوان باید از سمت خانواده، جامعه و مدرسه آموزش مهارت ها و حمایت های لازم را دریافت نماید.از سوی دیگر خانواده به عنوان امن ترین جایگاه حمایت برای فرزندان می بایست آموزش در جهت کسب مهارت های اساسی در زمینه حل بحران دوران بلوغ و پیامدهای آن دریافت نماید. در واقع والدین خصوصیات مرحله بلوغ را باید درک کنند و مهارت های زندگی مانند کنترل خشم و استرس، حل مسأله و همدلی را بدانند تا زمینه مسئولیت پذیری و اعتماد به نفس نوجوان را فراهم آورند. با توجه به اینکه رومینا ۱۴ ساله بود و در مقابل، فرد مورد علاقه وی  که برای به دست آوردن او راهکار فرار را انتخاب می‌کند، حدود ۱۶ سال بزرگتر از او است. به راستی چه عواملی منجر به وابستگی کودک به آن فرد بزرگسال شده است؟ می­توان گفت به دنبال رابطه غلط پدر و فرزندی، رومینا ناخودآگاه پدر گمشده خود را در بهمن یافته است تا با جلب حمایت های او، خودش، زندگی و رابطه ویرانگر پدر دختری را که در گذشته اتفاق افتاده است (مهمترین دوران رشدی کودک)، با این فرد تجربه کند. باتاکید براین موضوع که دختر مهم­ترین و نخستین ارتباط با جنس مخالف را با پدر تجربه می کند و تمایل به دریافت عشق بی قید و شرط از سوی او دارد که در مقابل پدر در راستای تامین این نیاز باید برای وی وقت کافی گذاشته و مهارت های لازم و مناسب را در برخورد با فرزند خود کسب کند که متاسفانه بسیاری از پدران علی‌الخصوص جامعه روستانشین که گرفتار سنت‌های قدیمی و به تبع رفتارهای قالبی هستند، نمی‌دانند چگونه به فرزندشان به عنوان جنس مخالف عشق بی قید و شرط دهند که همین مهارت‌های کسب نشده منجر به تشکیل خانواده ناایمن و آسیب زننده می شود. باید دریافت که در خانواده رومینا چه گذشته است که حتی مادر به عنوان نزدیک ترین فرد از لحاظ جنسیت و بروز احساسات نتوانسته با فرزند خود ارتباط صمیمانه و حمایتگرانه برقرار کند.

این روانشناس بالینی افزود: در مورد وابستگی رومینا به جوان حدودا ۳۰ ساله طبق بررسی‌های انجام شده می توان گفت این موضوع ناشی از روابط سرد و شکننده پدر دختری از دوران کودکی تا مرحله بلوغ است. در واقع وجود تر س­هایی ناشی از اشتباه همسر یا دختر، ترس از آسیب دیدن آنان، قضاوت‌های دیگران و بی ­آبرویی تلقی­کردن او از سوی دیگران در قالب تعصب، فرد را گرفتار خشم درونی می­ کند که این امر به افزایش خشونت­ های خانوادگی دامن می زند. از طرفی این اتفاق می ­تواند ریشه در یادگیری‌های غلط پدر و عدم وجود ارتباط عمیق عاطفی با والدین خود در گذشته داشته باشد. به این نکته باید توجه نمود که بسیاری از افراد که درگیر خشونت‌های خانگی می‌شوند ممکن است از اختلالات روحی و روانی رنج ببرند که خشونت را به تعصب و قدرت ربط دهند و تصور کنند که اگر پدری علیه فرزندش خشونت دارد فردی قدرتمند و متعصب است. با توجه به رویکرد پاتولوژیک به مسأله قتل رومینا بسیاری از افرادی که دست به قتل­ های ناموسی می‌زنند افرادی دارای اختلالات روانشناختی از جمله اختلالات شخصیت، اختلال دوقطبی، اختلالات هذیانی، پارانویا و افراد سایکوپات با مشکل در کنترل تکانه هستند که این حالت­ های هیجانی شدید به ­خصوص در مردان منجر به بروز رفتارهای پرخطری می‌شود که حتی فرد بعد از ارتکاب جرم پشیمان خواهد شد.

سخنران این نشست گفت: سیستم آموشی در قالب مدرسه که به عنوان خانواده دوم مسئولیت ویژه‌ای در تربیت و پرورش نوجوانان دارد می بایست به طور علمی و جدی‌تری نقش آفرینی کند. وجود مشاورین متبحر در مدرسه موجب غربالگری درست و بجایی در خصوص رفع مشکلات و نیازهای هر نوجوان به صورت گروهی و مجزا می شود. از طرفی مستقر شدن پایگاه‌های سلامت روان در جامعه روستایی که با پدیده نسل جدید مواجه هستند، می­تواند نقش بسزایی در آگاه ­سازی خانواده و بسط آموزش مهارت‌های اساسی در مواجه با این پدیده داشته باشد.

او بحث خود را با طرح یک سوال پایان داد: برای برادر شش سالۀ رومینا بعداز وقوع این قتل چه اتفاقی خواهد افتاد؟ او که در دوران کودکی شاهد این گونه خشونت ­های حاد بوده که به تبع در حال حاضر دچار اختلال استرس پس از سانحه(PTSD)  است. این اختلال می­ تواند پس از هر حادثه تلخی آغاز گردد. حادثه ای که فرد در آن احساس خطر می­ کند. در واقع زندگی فرد در معرض تهدید است که درمان موثر و به موقع می‌تواند آسیب دیدگان را برای مقابله‌های موثرتری در زندگی یاری و نشانه‌های آن را ضعیف تر و توانایی فرد جهت مدیریت احساسات و هیجانات مربوط به واقعه فاجعه بار را افزایش دهد.

آخرین سخنران این نشست حسین زره کارگر از متخصصین امر حقوقی در تالش به ابعاد حقوقی این پدیده پرداخت و گفت: حادثه دخترکشی علی­رغم اینکه هولناک و فاجعه ­آمیز بوده و روح همه ایرانیان جریحه ­دار کرد اما اولین اتفاق نیست و متاسفانه باید گفت که بنظر می ­رسد آخرین آن نیز نباشد؛ زیرا عوامل و دلایل این حادثه و حوادث مشابه آن همچنان وجود دارد و نه تنها از بین نرفته حتی تضعیف نیز نشده است. بدیهی و روشن است تا زمانی که علت موجود باشد معلول نیز الزاماً به حکم عقل بوجود خواهد آمد؛ زیرا تخلف معلول از علت محال است. فلذا باید علل و عوامل چنین حوادث ناخوشایندی شناسایی و نابود شده یا حداقل تضعیف گردد. از بین علل متعدد این حادثه فقط به یکی از آنها که تبعیض جنسیتی در فرهنگ عمومی و حقوقی است به اختصار اشاره می کنم. سخنم را با این سوال آغاز می کنم آیا اگر فرضاً برادر رومینا از خانه فرار می کرد و با دختری می رفت پدرش این چنین عصبانی می شد؟ پاسخ قطعاً منفی است، در خبرها در مصاحبه با بعضی از اهالی همان روستا آمده بود که پدر رومینا برای اینکه غیرتش را به رخ اهالی بکشد و خود را انسان غیرتمندی نشان دهد چنین اقدام زشتی را انجام داده است، چرا در فرهنگ عمومی غیرت را فقط در حفظ دختران خود از روابط با نامحرم خلاصه کردیم؟ در حالی که احکام شرع مقدس اسلام در باره مرتکب روابط نامشروع یکسان است خواه زن باشد یا مرد، یعنی مجازات زنای محصنه و زنای غیر محصنه و روابط نامشروع دون زنا برای زن و مرد یکسان است فلذا متولیان فرهنگ عمومی جامعه من جمله اساتید، معلمان در مدارس و دانشگاه ها، خطیبان، واعظان در منابر و مساجد تبین درستی از غیرت و دیگر مفاهیم اخلاقی را ارائه داده و در اصلاح این فرهنگ غلط نهایت اهتمام را داشته باشند.

وی گفت: اما متاسفانه همین فرهنگ غلط در قانون نیز رسوخ پیدا کرده است قانون مدنی ایران در ماده 1043 اشعار می­ دارد که (نکاح دختر باکره اگر چه به سن بلوغ رسیده باشد موقوف به اجازه پدر و یا جد پدری است... ) یعنی اگر دختر باکره چهل ساله­ ای که استاد تمام، دانشگاه است بخواهد ازدواج کند یا باید پدر و جد پدری وی اجازه دهند و یا مسیر پر پیچ و خم دادگاه و شکایت علیه آنهارا پشت سر بگذارد، اما در همان حال یک پسر پانزده ساله ­ای که حتی سواد خواندن و نوشتن را هم ندارد می تواند مستقلاً و بدون اجازه هیچ کس و هیچ مرجعی ازدواج کند. چنین تبعیضی و تبعیض‌های دیگری در متون قانونی کم نیست اما نکته غم انگیز ماجرا اینجاست که این تبعیضات به نام شرع در متون قانونی گنجانده شده در حالی که مبنای شرعی و فقهی مستحکمی ندارد. مثلاً درباره محتوای ماده فوق باید عرض کنم که اولاً خلاف اصل مسلم فقهی عدم ولایت است زیرا در فقه اسلام ولایت در اعمال حقوقی بر انسان عاقل و بالغ و رشید خلاف اصل است و ثانیاً فقهای بزرگی چون شهید اول که کمتر کسی در دنیای اسلام هست که او را نشناسد و اثر ارزشمندش لمعه دمشقیه قرن های متمادی و مستمر منبع تدریس فقه شیعه در حوزه های علمیه بوده و همچنان هست در صفحه 161 همان کتاب در این باره می نویسد (ولا ولایه فی النکاح .......ولا علی الرشیده فی الاصح) یعنی صحیح ترین قول این است که در نکاح دختر رشید و باکره، نیازی به اذن ولی (پدر و جد پدری) نیست و در کتاب تحریرالوسیله امام خمینی(ره) صفحه 452 جلد سوم هم مورد تأکید قرار گرفته است. امید است نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی این ماده و دیگر مواد قانون که چنین تبعیض بی مبنایی را که به نام حمایت از دختران و زنان در حق آنان روا داشته شده است منطبق برفقه مترقی اسلام اصلاح نمایند. اگر دختران امثال رومینا بدانند که بعد از رسیدن به سن بلوغ و رشد، استقلال آنان در مهمترین تصمیم زندگی­شان مثل پسران از طرف قانون به رسمیت شناخته می­شود قطعاً اقدام به فرار نکرده و چنین فجایعی اتفاق نخواهد افتاد.