مجموعه نشستهای ملی وبیناری «دگرخواهی بهمثابۀ گفتگو» از تاریخ یکشنبه 3 تا 24 اسفندماه 99 در قالب پنج نشست گفتگو به اهتمام معاونت فرهنگی دانشگاه گیلان، با پشتیبانی دفتر سیاستگذاری فرهنگی وزارت علوم و دفتر دانشگاهی انجمن جامعهشناسی دانشگاه گیلان با حضور مخاطبانی متشکل از اعضای هیات علمی، دانشجویان تحصیلات تکمیلی، کارشناسان و مدیران فرهنگی دانشگاههای سراسر کشور در فضای مجازی ادوبی کانکت برگزار شد.
نخستین وبینار در روز یکشنبه سوم اسفندماه راس ساعت 20 شب برگزار شد. ابتدا دکتر علی یعقوبی دبیر وبینار به اهداف بحث، چرایی و اهمیت موضوع دگرخواهی و گفتگو و ارتباط بین آن دو در جامعه و دانشگاه ایرانی پرداخت. آنگاه دکتر نعمت الله فاضلی استاد انسانشناسی پژوهشگاه علوم انسانی مطالعات فرهنگی در سخنانی با عنوان «دگرخواهی و علوم انسانی» گفت: فرهنگ علم انسانی اجتماعی، فرهنگ دگرخواهی است؛ یعنی ویژگیهای فرهنگ علم انسانی اجتماعی در سطوح گوناگون با دگرخواهی انطباق دارد. اگر قرار باشد که برای فرهنگ علوم انسانی-اجتماعی هستهای کانونی در نظر بگیریم، آن هسته کانونی دگرخواهی است. دگرخواهی به معنای فرهنگ بر این نکته استوار است که درون جوامع انسانی اشکال گوناگون تفاوتهای هستیشناسانه وجود دارد. دگرخواهی بر این استوار است که این تفاوتها را چگونه باید به عنوان زندگیهای مسالمت آمیز و مدارا در نظر گرفت، به عنوان دیگری که ما از طریق آن بزرگ میشویم و توسعه پیدا میکنیم و در عین حال از طریق آن امکان زندگی پیدا میکنیم. نکته مهم این است که اگر به تاریخ علوم انسانی نگاه کنیم، چه در سطح کنشگران و چه در سطح نظریهها و روشها این ارزش بنیادی است که ما سمت دیگری گشوده باشیم و مدارا و تساهل کنیم و از اشکال گوناگون خودپرستیهای جمعی و دگرستیزی پرهیز کنیم. علوم انسانی از چند منظر دگرخواهی، دموکراتیک گرایی و گفتگوگرایی را توسعه میدهد. مسئولیت اخلاقی علوم انسانی این است که در آموزش، در کلاس درس معلم باید استاد زندگی باشد. استاد زندگی یعنی باید شخصیت استاد در کلاس و رویارویی او با موضوعات و تعاملی که با دانشجویان برقرار میکند، همه اینها امکان تعامل و دوستی بیشتر را فراهم کند.
دومین نشست وبیناری «دگرخواهی بهمثابۀ گفتگو» در روز یکشنبه 10 اسفند 99 از ساعت 10 صبح برگزار شد. خانم دکتر سیده اکرم برکاتی مدرس فلسفه دانشگاه فردوسی مشهد به بحث درخصوص «دیگری نزد هایدگر و ریکور» پرداخت و گفت: به نظر میرسد که هایدگر و ریکور هردو خودفهمی را در افق دیگری ترسیم کردهاند؛ تأویل پذیری که ریکور در امر کنش، مسئولیت، آزادی و اختیار بیان میکند، میتوان برایش بنیادی هستی شناختی در اندیشه هایدگر ترسیم کرد. تمامیت ناپذیری و پویایی بنیادین ساختار خود و نسبت خود با دیگری این پیامد را به دنبال خواهد داشت که ما بدانیم به هیچ وجه نمیتوانیم بدون دیگری هویت خود را بشناسیم و رابطه ما با دیگران نمیتواند رابطه دو سوژه باشد و این رابطه هستی شناختی و بنیادین از نوع برخورد دو دازاین است و هویت ما چه در سطح فردی چه اجتماعی در نسبت هستی شناختی با دیگری گره خورده است و گفتگو و دیالکتیک همواره ضرورت دارد و قابل انکار نیست.سپس دکتر حسین مصباحبان عضو هیأت علمی دانشگاه تهران با موضوع «دانشگاه و مسئولیت نسبت به دیگری» تأکید کرد: ما مسئولیم که دانشگاه و معرفتی که به آن تعلق داریم و نقشی که به عهده گرفته ایم یعنی دانشجویی و معلمی را مدام مورد نقادی و بازاندیشی قرار دهیم؛ یعنی اولین وظیفه ای که ما نسبت به دیگری در دانشگاه داریم، اندیشیدن به دانشگاه، موقعیتی که دانشگاه دارد و معاصرکردن آن است. بنابراین مسئولیت در قبال دیگری متکی بر ساختگشایی است. اگر ما قرار است در دانشگاه مسئول باشیم، اولین مسئولیتمان این است که وضع موجود دانشگاه را به صورت رادیکال نقد کنیم و آن را در مقابل وضع دیگری قرار دهیم. این رویکرد سازمانهای آموزشی و محافل آکادمیک و دانشگاهی را الزاماً به بقای خودشان آنگونه که الان هستند امیدوار نمیکند ولی در عین حال ویرانسازی غیرمسئولانه هم نیست. بنابراین ما دانشگاه را در حال خودش رها میکنیم و نه تا آن حد پیش میرویم که دانشگاه نابود شود و به این معنا از نسبیت باوری دور میمانیم. در این سیستم هم دانشجو در کلیت ناراضی است چون وضع موجود او را راضی نگه نمیدارد و دغدغههایی که دانشگاه دارد هم در چشمانداز آن نیست و در بهترین شرایط میتواند تصوراتی از آن داشته باشد. معلمان و استادان ؛ هم از دانشجویان، هم از ساختارها و هم از خودشان گلهمند هستند. در این سیستم، شیوه موجود آموزش تبدیل به مجموعهای از روشها و تکنیکها شده است که به آن بانکداری آموزش میگوییم. در نظام بانکداری آموزش معلم میداند و دانشجو نمیداند، معلم اطلاعات را در ذهن دانشجو ذخیره میکند و پایان ترم از طریق طرح سؤالات مشخصی از آن بانک بیرون میکشد. بنابراین معلم معتقد است که این نظام بانکداری آموزشی که فیلسوفانی مثل پائولو فریره به آن نظام بردگی آموزش میگویند، هیچ حس کنجکاوی، خلاقیت و استقلال فکری در دانشجو تعبیه نمیکند. در حالی که دانشجو باید کارگزاران و عاملان اصلی یادگیری باشند و نه یادگیرندگان منفعل چیزهایی که پیشاپیش تولید شده است. بنابراین معلم که میداند وظیفهاش آگاه ساختن دانشجویان به نقش خودشان به عنوان تولیدکنندگان دانش است و نه فقط مصرفکنندگان دانش، میداند که بهجای تکیه کردن بر ایدههایی که مورد اجماع جمعی قرار گرفتهاند باید دانشجویان را به ایدهپردازیهای جدید ترغیب کند، وقتی چنین ایدهآلهایی دارد و نه ساختارهای موجود را مهیای پذیرش چنین ایدههایی میبیند و نه دانشجویان را همراه چنین رویکردی و حتی فراتر از اینها شاید خودش را هم توانای انجام چنین وظیفه دشواری نمیبیند.
سومین نشست وبیناری «دگرخواهی به مثابۀ گفتگو» در روز یکشنبه مورخ 17 اسفندماه 99 از ساعت 10 صبح برگزار شد. نخست دکتر علی یعقوبی خلاصهای درخصوص نشستهای قبلی دگرخواهی (اول و دوم) به سمع حاضران رساند. آنگاه دکتر علیرضا نیکویی دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان سخنرانی خود را با عنوان«دیگری مفهومی چندتکیهای» مطرح کرد. وی گفت تعبیر چندتکیهای استعارهای از اندیشۀ باختین است، ایشان میگوید مفاهیمی مثل ایدئولوژی و دموکراسی و وطن مفاهیمی چند تکیهای هستند، به این معنا که هرکدام از گفتمانها و طرفین منازعه دارند ار آن واژه برای خود و در سیستم خودشان بهره میبرند و از این جهت است که مفهومی یک تکیهای نیست و چند تکیهای است. بنابراین مفهوم دیگری همواره معنای واحدی ندارد بلکه در زمان، مکان و جوامع مختلف معنای متعددی دارد و با معنای احترام، دوستی، خشم، پرهیز و ستیز همراه است. دگردوستی و دگرستیزی دو روی یک سکه است که غالباً در همه جوامع وجود دارد. مفهوم دیگری و دگرخواهی با امر فرهنگ مرتبط است و در جوامع مختلف و در زمانهای مختلف به اشکال مختلف بازنما میشود. سپس دکتر جهاندیده پژوهشگر و مدرس دانشگاه فرهنگیان با موضوعی تحت عنوان «تفکر ترجمهای نظریۀ بومیسازی علوم انسانی و اضطراب تأثیر از دیگری» به ایراد سخن پرداخت و گفت: تفکر ترجمهای اگرچه حاصل گفتگو با فرهنگ دیگری است اما از جنس تفکر گفتگومند نیست به عبارت دیگر تفکر ترجمهای اگر به قصد کمک از اطلاعات و اندیشههای فرهنگ برتر باشد نمیتواند گفتگومند باقی بماند زیرا این تقابل، از نوع تقابل فرادست و فرودستی است. تفکر ترجمهای ارتباط تاریخمند با ایدههای فرهنگ دیگری ندارد بلکه بیشتر حاصل انتخابها و گزینشهایی است که مترجم براساس میل گفتمانی انجام میدهد. به همین دلیل است که تفکر ترجمهای درهم آمیخته و زمانپریش است. این تفکر، رخدادهای مختلف تاریخ از حالت «در زمانی» بیرون میآورد و وجه «همزمانی» به آن میدهد. برای مثال در تفکر ترجمهای رمانتیسم، سمبولیسم، رئالیسم و سوررالیسم پدیدههای هم زماناند در حالی که در فرهنگ مبدأ این رخدادها با هم رابطهی علی و تاریخی دارند. همین مسئله منجر به اضطراب تأثیر از دیگری میشود که آیا آنچه از فرهنگ دیگری وارد فرهنگ خودی میشود تهدید کننده است یا ارتقا دهنده؟ در اینجاست که نظریه بومیسازی در علوم انسانی را میتوان جزو نظریههای انعکاسی دانست که از برخورد من و دیگری حاصل شده است. فرهنگ خودی از روی دلهره به فرهنگ که اندیشههای از آن وام گرفته نگاه میکند. بنابراین برای فائق آمدن بر اضطراب سعی میکند ایدههای فرهنگ دیگری را به گونهای تاویل و آشناسازی کند که وجه تهدیدکنندهاش به حداقل برسد.
چهارمین نشست وبیناری «دگرخواهی بهمثابۀ گفتگو» در روز سه شنبه 19 اسفندماه 99راس ساعت 10 صبح برگزار گردید. نخست دکتر پارسا یعقوبی استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کردستان درخصوص «پارادایمها و دیگرهای برساخته ژانرهای ادبی فارسی» به ایراد سخن پرداخت. وی انواع برساختههای مختلف از دیگری در متون ادبی از حذف و جذب اشاره کرد و به مبانی هستیشناختی و معرفتشناختی آن پرداخت. وی گفت: در متون حماسی، تاریخی، اخلاقی، سیاسی، مدحی، غنایی و رمانها مانند سمک عیار و هزار و یک شب، آشکارترین وجه این است که مدام از وجه سلسه مراتب صحبت میشود، که در آخر میخواهد به مرکز برسد و مدلول استعلایی سامان دهد. وقتی که اینها را سامان میدهد مفهوم دیگری به حاشیه رفته خودبهخود شکل میگیرد. بنابراین، در ادبیات کلاسیک خودمان هم نمیتوانیم بگوییم دیگری حذف میشود، دیگری فقط پس رانده میشود، در مناسبات طبقاتی در ردههای پایینتر قرار میگیرد و در سایه و غایب است. از میان ژانرهای ادبی کلاسیک فقط بخشی از عرفان عاشقانه است که با فراخوانی دیگریهای به حاشیه رفته، دیگری به معنای عام سعی میکند که از تلقی آنتاگونیستی جدا شود. با این فراخوانی حاشیهها را در دل چنین فضایی سر میآورد. از منطق تقابل عبور میکنند و شکل دیگری پیدا میکند. آنگاه آقای منصوری پژوهشگر و کارشناس فرهنگی با موضوع «از خودآیینی تا دگرگزینی: درنگی در الزامات رشد اخلاقی متعلّمان » به موانع و مشکلات نظام تعلیم و تربیت و مبانی معرفتی آن در خصوص امر دیگری اشاره کرد و گفت: مفهوم خودآیینی که اوتونومی است و نقطه مقابلش هترونومی است. خودآیینی یعنی خودفرمان فرمایی و اتکای به خود و نقطه مقابل آن دگرآیینی است یعنی زیر فرمان دیگری امور خود را جلو بردن. نقطه مقابل این دو مفهوم ایگویسم و در مقابل ایگوئیسم هم دگرگزینی را داریم. از نظر من وضعیت مطلوب این است که ما همزمان خودآیین دگرگزین باشیم. ما به مثابه یک انسان، فرد، شهروند که میخواهد در جامعه یا در هستی زیست کند وضعیت مطلوب خودآیین دگرگزین است. اگر من خودآیین باشم اما دگرگزین نباشم وضعیت نامطلوب است، اگر من آنچنان دگرگزین باشم که خودآیینی من از بین برود باز هم وضعیت نامطلوبی است و نامطلوبترین وضعیت این است که دگرگزینی در من نهادینه نشده است و خودآیین هم نیستم. وضعیت فاجعه بار این است که من یک خودمحور دیگرآیین باشم. من معتقدم جامعه ما در معرض این فاجعه است یعنی الان ما ضمن اینکه خودآیین نیستیم، دگرگزین هم نیستیم. به نظر میرسد که این آسیب متوجه نظام تعلیم و تربیت ما هست یعنی نظام آموزش و پرورش ما در آموزش خودآیینی به افراد خوب عمل نمیکند و مناسبات اجتماعی ما خودآیینی را پرورش نمیدهد و در کنار آن شخص به دگرگزینی هم گرایش ندارد.
آخرین روز نشست وبینار در روز یکشنبه 24 اسفند از ساعت 10 صبح برگزار شد. دکتر فاطمه کریمی دانشیار بازنشسته گروه علوم تربیتی و معاون اسبق فرهنگی دانشگاه گیلان در مورد «دوگانۀ خودخواهی و دگرخواهی از منظر روانشناسی اسلامی» سخن گفت. ایشان ضمن بیان دیدگاههای طرفداران اصالت خودخواهی و اصالت دگرخواهی به ارائه دوگانه خودخواهی و دگرخواهی از منظر روانشناسی اسلامی پرداخت. انگیزه های درونی روانی که بقای نفس را تامین میکند منجر به خودخواهی مثبت و خودخواهی منفی در انسان میشود که منشاء آنها بخشی از ساختار روانی به نام هوش روانی ( آی کیو) است که در روانشناسی اسلامی از آن به عقل نظری جزیی تعبیر میشود. بخشی دیگر از انگیزههای درونی روانی که بقای نوع را تامین میکند منجر به دگرخواهی میشود که ناشی از بخشی از ساختار روانی به نام هوش معنوی ( اس کیو ) است و در روانشناسی اسلامی از آن به عقل کلی تعبیر میشود که عامل عشق، دگرخواهی، خداخواهی، تمنای جاودانگی و خدمت به همنوع است. سپس آقای حسین سرانجام از مدرسین حوزه و دانشگاه در سخنانی با عنوان «بازتعریف دیگری در پرتو فرهنگ و دین» گفت: ادیان برای ما یک نوع تعامل با دیگری را ترسیم میکنند که من در آینه دیگری دشمن نمیبینم، در آینه دیگری تصوری رو به تعالی میبینم که میتوانم در سایه مواجهه درست با دیگری و دیدم را به طرف امر مطلق باز کنم. این نوع نگرش دیگری را نه فقط دشمن و نه فقط خودی، نه ارباب و نه برده بلکه دیگری را به صورت همان دیگری به رسمیت میشناسد و ارزش و اعتقاداتش را عوض نمیکند. وقتی در فرهنگ دینی از ایثار صحبت میکنیم، ایثار درون فرهنگی نیست و بین فرهنگی است. در قرون وسطی و عصر روشنگری گروههای متعددی را داشتیم که از سمت کلیسا به سمت سرزمینهای تازه کشف شده فرستاده میشدند، برنامه اول اینها تبلیغ مسیحیت بود ولی این تبلیغ مسیحیت را در چارچوب خدمت به دیگران تعریف میکردند و از این راه به تعالی باز میکردند و آن را سلوک برای خود میدانستند. مشابه این نیز در زمان صدر اسلام بسیار زیاد است، جوامعی که نه با زور شمشیر بلکه با قدرت علم و خدمات اجتماعی مسلمان شدند. امکاناتی که این مبلغین داشتند حسن خلق، نوع روابط و افکار و عقاید ایشان روی روابط ایشان با مردم آن مناطق داشت بود. این نوع برخورد نشان میدهد که دین در نوع تعاملش با دیگری به طوریکه دیگری را به رسمیت بشناسد و نخواهد او را مانند خود کند و به عنوان مستعمره زیر سلطه بگیرد، توانسته موفق باشد. عمده جوانانی که در اردوهای جهادی شرکت میکنند، دغدغه مالی و اومانسیم ندارند بلکه خدمت کردن به دیگران فارغ از اینکه از چه طبقه و نژاد و دینی هستند را برای خود سلوک میدانند و این مسیر را مسیر تعالی به سمت امر مطلق میدانند. خدمت به دیگری و تلاش برای رفع نیاز دیگری باعث میشود که خود فرد در مسیر تعالی گام بردارد.