ستاره روشنایی*

وبینار مجازی «واکاویِ طلاق» توسط کانون آسیب‌های اجتماعی دانشگاه گیلان با همکاری دفتر دانشگاهی انجمن جامعه ­شناسی ایران در دانشگاه گیلان، مرکز مشاوره دانشگاه گیلان و اداره کل بهزیستی استان گیلان از ساعت ۲۰ الی ۲۳ روز یکشنبه ۱۷ مرداد ماه ۱۴۰۰ در فضای اسکای‌روم برگزار شد.

این وبینار با حضور دکتر فردین علیخواه (عضو هیأت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه گیلان)، دکتر امیر رضایی ­فومنی (استادیار گروه حقوق دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندر انزلی)، دکتر سیدموسی کافی (عضو هیأت علمی گروه روان‌شناسی دانشگاه گیلان، رئیس مرکز بهداشت، درمان و مشاوره دانشگاه گیلان) به­ عنوان مدرس و آروین خوش‌پسند (دبیر کانون آسیب‌های اجتماعی دانشگاه گیلان) به­ عنوان مجری و مدیر نشست و با شرکت حدود ۳۵۰ نفر از دانشجویان دانشگاه‌های سراسر کشور و استادان و مددکاران اجتماعی برگزار شد.

در ابتدا دکتر فردین علیخواه بحث خود را این‌گونه آغاز کرد: در اکثر مواقع، طلاق آسیب اجتماعی تلقی می‌شود؛ در حالی که در مواقعی باید زندگی مشترک را آسیب اجتماعی دید و نه طلاق را! بنابراین، باید بحث آسیب بودن طلاق را این روزها کمرنگ کرد و به آسیب‌شناسی زندگی‌های در جریان پرداخت. زندگی‌هایی که در عین تلخی و ظالمانه بودن همچنان استمرار دارند.

او در خصوص معنی و مفهوم عبارت «زندگی بدون طلاق و طلاق بدون زندگی» که عنوان سخنرانی­‌اش بود ادامه داد: بخش اول این عبارت به جامعه‌ای اشاره دارد که در آن طلاقی وجود ندارد. برخی دولت‌ها و نهادهای رسمی به دنبال این وضعیت‌اند و بخش دوم آن، یعنی طلاق بدون زندگی به زندگی‌هایی اشاره دارد که عموماً پس از طلاق نابود می شوند و نه با طلاق. در طلاق بدون زندگی، افراد از یک تلخی عبور کرده و دچار مرحله‌ای تلخ‌تر به همراه مشکلات و آسیب‌های وسیع‌تری شده‌اند. آسیب‌هایی که نه خود آن افراد بلکه جامعه برای آنان می سازد. مثلا انگ زدن به زن مطلقه از آن جمله است. در هر دوی اینها جامعه نقش دارد. در هر دوی اینها رد پای حاکمیت قابل مشاهده است. با این اوصاف، موضع بنده نسبت به موضوع طلاق، آنقدرها تاریک نیست، یعنی معتقدم که ایرادی ندارد اگر طلاق طبیعی‌سازی و نرمال‌سازی شود؛ آدم‌ها همان‌گونه که به دلایل مختلف به هم می‌پیوندند، به دلایل مختلفی نیز از یکدیگر جدا می‌شوند. بنده معتقدم که طلاق در هیچ جامعه‌ای از بین نخواهد رفت و همچنین آمار آن نیز کاهش پیدا نخواهد کرد. حتی بهبود اوضاع اقتصادی به آن معنا نیست که آمار طلاق کاهش پیدا کند. رفاه اقتصادی هم طلاق‌های خاص خودش را به همراه دارد. عواملی که به طلاق منجر می‌شوند، دلایل آشکار و پنهانی دارند؛ بر فرض مثال، موضوعی مثل رشد تحصیلات اگر با افزایش آگاهی‌ها و انتظارات به ویژه در زنان همراه شود، می‌تواند از جمله دلایلی باشد که به طلاق منجر می‌شود. همچنین گسترش رسانه‌های جمعی اگر به افزایش آگاهی‌های جمعی منجر شود می‌تواند از دلایل رشد طلاق باشد. اصولاً زندگی در عصر جدید و الزامات آن به طور بالقوه ظرفیت بالایی برای جدا شدن انسان‌ها دارد. به همین دلیل بنده معتقدم که اشکالی ندارد جامعه را برای طلاق آماده کنیم تا این که طلاق را با جامعه سازگار کنیم. پاک‌ سازی جامعه از طلاق رخ نخواهد داد، بنابراین ما باید سعی کنیم تا صدماتی که طلاق برای افراد در پی خواهد داشت را کاهش دهیم و جامعه را با طلاق سازگار و بلکه آماده کنیم.

عضو هیأت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه گیلان ادامه داد: هم اکنون تعداد زیادی از زندگی‌ها در جامعه ایرانی نیاز به بازگشت به تنظیمات کارخانه دارند و طلاق دقیقاً همین کارکرد را برای زوج‌ها دارد و به منزله نجات از یک باتلاق و در واقع بهترین کاری بوده که یک فرد می‌توانسته در مرحله‌ای از زندگی خودش انجام دهد.

دکتر علیخواه در پاسخ به سؤال «چرا در جامعه ایران با رشد طلاق مواجهیم؟» ادامه داد: ما در ایران با گروه‌های اجتماعی زیاد و متنوعی روبه‌رو هستیم و نمی‌توانیم بگوییم که همه این گروه‌ها شبیه به یکدیگر هستند؛ این گروه‌ها با یکدیگر متفاوتند و دلایل آنها برای ازدواج و طلاق نیز متفاوت است و لذا نمی‌توان تنها با یک عامل درباره همه گروهها حرف زد.

او در خصوص دلایل عمده طلاق، به موارد زیر اشاره کرد و افزود:

۱)خود به مثابه پروژه زندگی: در عصر جدید، هویت فردی اهمیت بیشتری پیدا کرده است. یعنی پرسش جامعه‌شناسان و روان‌شناسان از «من کیستم؟» در جهان جدید پرسش محوری انسان‌ها شده است. بر خلاف جامعه سنتی که هویت‌ها عموماً انتسابی بودند، در جهان جدید اکتسابی هستند. این هویت‌های اکتسابی قائم به افراد هستند، یعنی افراد تلاش می‌کنند که برای خود هویتی بسازند. در ایران امروز، مفهومی مثل هویت آفرینی و خودشکوفایی به ویژه برای زنان اهمیت زیادی پیدا کرده است؛ برخی از جامعه‌شناسان برای برخی زنان از واژگانی مثل فردگرایی زنانه استفاده می‌کنند؛ این واژه، خبر از آن می‌دهد که زنان امروز دیگر نمی‌خواهند همه چیز خود را فدای یک چیز کنند! این روزها زنان از اهمیت دادن به خودشان و پیشرفت شخصی‌شان، کمتر احساس گناه می‌کنند. آنها در پاسخ به پرسش «من چه کسی هستم؟» خواهان تمایز و استقلال هستند. خودشکوفایی برای این زنان، یک بحث محوری شده است.

۲)بازاندیشی: دنیای جدید، دنیای سیالی است و مفاهیمی چون زنانگی و مردانگی مدام دستخوش تغییر است؛ بنابراین، انسان‌ها به سختی می‌توانند خود را با این وضعیت سیال سازگار کنند. در نتیجۀ این تغییرات، چالش‌ها و انتظارات جدیدی شکل می گیرد. به عنوان مثال، یکی از این چالش‌ها بحث مالکیت اموال در خانه است که در نوشته‌ای به نام «چی به نام کی بشه!» در کانال تلگرامی‌ام به آن پرداخته ام. مالکیت املاک و دارایی‌ها در خانواده ایرانی در نتیجه بازاندیشی در مفهوم نان آوری و زنانگی رخ داده است و طی ۲۰ سال گذشته تبدیل به چالشی بزرگ در برخی خانواده‌ها شده است. بنابراین گفته‌ها، انسان‌ها در عصر جدید مدام در حال باز اندیشی هستند و اساساً این عمل یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های عصر جدید شمرده می‌شود.

۳)بحران‌های اقتصادی: جامعه بی‌ثبات، نمی‌تواند خانواده باثبات خلق کند. بحران‌های اقتصادی پشت در خانه‌­ها نمی‌مانند و از در و پنجره وارد خانه‌ها می‌شوند؛ لذا بسیار ساده‌اندیشی است اگر فکر کنیم که بحران‌ها به درون محیط خانواده راه نمی‌یابند! وقتی که روزنه امید و آینده روشنی مشخص نباشد، ما نمی‌توانیم از خانواده باثبات و کانون گرم خانواده صحبت کنیم. کانون خانواده درمانده و ناامید چگونه می‌تواند گرم باشد؟ در عصر امروز، همه خانواده‌ها با دسترسی به رسانه‌های جمعی، با رفاه آشنایی دارند و در نتیجه، انتظارات آنان در حال افزایش است ولی در مقابل، توانایی برای برآوردن این انتظارات نیز در حال افت و کاهش است. همین اتفاقات، احساس ناکامی را به دنبال خواهد داشت و در نتیجۀ همین عوامل، افراد برای فرار از این ناکامی‌ها به دنبال اعتیاد، انواع خشونت‌ها و طلاق ‌کشیده می‌شوند.

عضو هیأت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه گیلان در خصوص زندگیِ پس از طلاق ادامه داد: متأسفانه ما آنقدر که به دنیای قبل از طلاق توجه می کنیم به دنیای پس از طلاق توجه نداریم. در حال حاضر در خانواده‌ها، شاهد فرزندانی هستیم که حاصل چند ازدواج هستند و همین موضوع، مشکلاتی را دامن زده است. نکته دیگر آن است که ما در ایران طلاق‌های متمدنانه و صلح‌آمیز نداریم و بیشتر طلاق ها با نزاع و اختلاف انجام می شوند. یکی از دلایل این امر آن است که دنیای طلاق و پس از طلاق به حال خود رها شده است. پس ما ابتدا نیاز داریم تا طلاق را طبیعی ببینیم و درباره آن با آرامش فکر کنیم.

در بخش دوم برنامه، دکتر امیر رضایی­ فومنی بحث خود را آغاز کرد و گفت: طبق قانون مدنی کشور ما، تنها مردها می‌توانند زوجه را طلاق دهند. ماده ۱۱۳۳ مدنی قبل از اصلاحات بیان می‌داشت که مرد هر زمانی که بخواهد می‌تواند زن خود را طلاق بدهد. بیان این ماده مقبول نبود و طی اصلاحاتی که بر آن صورت گرفت، در حال حاضر این ماده بیان می‌دارد که مرد هر زمانی که بخواهد می‌تواند با تشریفات مقرر در قانون، زن خود را طلاق دهد. امروزه این تشریفات، تشریفاتی دست و پا گیر است و شامل یک سری حمایت‌ها برای زنان در این مواقع می‌شود که عمده این حمایت‌ها، حمایت‌های مالی است که مرد باید آن را متحمل شود. مهم‌ترینِ این تشریفات، این است که مرد باید تمام حقوق مالی زن (مهریه، نفقه، شرط تنصیف اموال، اجرت المثل و...) را به طور تمام و کمال به او بدهد.

استادیار گروه حقوق دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندر انزلی در خصوص توانایی زن جهت تقاضای طلاق ادامه داد: متأسفانه زنان حق تقاضای طلاق را مگر در موارد استثنائی ندارند. ریشه و علت این حکم قانونی در روایت «الطلاق بید من اخذ بالساق» است که معنا و مفهوم آن بیان می‌دارد که طلاق به وسیله مرد است. این حکم در بسیاری از مواقع موجب ایجاد مشکل برای زنان می شود، زیرا این جنبه استثنائی بودن حق طلاق از ناحیه زن از جهت اثبات، کار بسیار دشواری است و زن برای اثبات آن باید بتواند ناسازگاری‌هایی مانند سوء رفتار، اعتیاد، انحراف اخلاقی و... را از ناحیه شوهر اثبات کند. در نتیجه، اگر زن در شرایط عسر و حرج قرار گیرد، می‌تواند تقاضای طلاق کند ولی اثبات آن کار دشوار و سختی است. چرا؟ زیرا در بسیاری از مواقع، موارد اثباتی وجود ندارد. دلیل آن، این است که بسیاری از مردان به منظور تحت فشار قرار دادن زنان، کرده خود را انکار می‌کنند و بر علیه خود شهادت نمی‌دهند. تنها دلیل مورد استفاده، شهادت شهود است که آن هم در بسیاری از موارد باید دارای شرایطی از جمله بی‌طرفی، دارا بودن سن عقلی شهود و... باشد که فراهم آوردن چنین شهودی در بسیاری از موارد، مشکل است. اصولاً در بحث طلاق یک دیدگاه سنتی وجود دارد که ریشه در شریعت ما دارد و آن، این است که علی‌الاصول زوجین نباید از یکدیگر طلاق بگیرند و باید از طلاق و از هم پاشیده شدن زندگی زناشویی جلوگیری شود. در نتیجه، همه این‌ها باعث می‌شود که تقاضای طلاق زوجه به نفع او نشود. بحث دیگری که وجود دارد، بحث حضانت فرزند است که طبق قانون، حضانت فرزندان تا ۷ سالگی با مادر، و بعد از آن، برای دختران تا ۹ سالگی، و برای پسران تا ۱۵ سالگی با پدر است و بعد از این مدت، فرزندان می‌توانند تصمیم بگیرند که با پدر یا مادر زندگی کنند. در اکثر مواقع، زنان برای این که بتوانند حضانت فرزند خود را به دست بگیرند، به خواسته‌های شوهر مبنی بر صرف نظر از حقوق خود تن می‌دهند. در نتیجه‌ این موارد، زنان در بسیاری از مواقع بالاجبار به گونه‌ای با شوهر خود هماهنگ می‌شوند و از حقوق خود نیز صرف نظر می‌کنند.

او در ادامه، مواردی را بیان کرد که در آن، زن حق تقاضای طلاق را دارا می‌باشد و افزود:

۱)ادامه زندگی باعث شرایط عسر و حرج برای زن شود.

۲)نفقه زن که شامل تمام نیازهای زوجه می‌شود، توسط مرد پرداخت نشود. این مورد علاوه بر این که مرد را مرتکب جرم ترک انفاق می‌کند، سبب می‌شود که دادگاه نیز با رضایت زن حکم طلاق را بدهد.

۳)زوج غایب مفقودالاثر باشد؛ منظور آن است که زوج ناپدید شود و به مدت ۴ سال از او خبری نباشد. البته می‌توان در عقدنامه‌ها شرط گذاشت که اگر به مدت ۶ ماه خبری از مرد نباشد، زن بتواند به دادگاه تقاضای طلاق دهد.

۴)وکالت زن در طلاق؛ البته حق طلاق حقی نیست که از ناحیه مرد به زن داده شود، ولی زن می‌تواند در هنگام انعقاد عقد نکاء برای شوهر شرط بگذارد که شوهر، وکیل او برای تقاضای طلاق باشد که البته این مورد، تابع شرایطی است.

در بخش سوم برنامه، دکتر سید موسی کافی بحث خود را آغاز کرد و گفت: اصولاً ازدواج و تصمیم به آن در زمان آشنایی، بحث ارتباط را در بر دارد. قبل از ازدواج، ارتباط بین دو فرد به نوعی شکل می‌گیرد و اگر این ارتباط در همان دوره آشنایی مشکل آفرین باشد، بعد از مدتی اگر به ازدواج منتهی شود، ممکن است حتی به جدایی و طلاق منجر شود‌. پس، یکی از مشکلات تأثیرگذار بر طلاق و جدایی، مشکلات ارتباطی است. کار زوج درمانگران در این راستا، تلاش برای بهبود و تحکیم رابطه آسیب دیده و دادن مهارت‌هایی برای تداوم ازدواج است. همچنین برای پیشگیری از چنین مشکلاتی، برنامه‌هایی مثل آموزش‌های قبل از ازدواج، مشاوره قبل از ازدواج و... وجود دارد که در آن، بحث ارتباط مؤثر، بحث بسیار مهمی است.

او در خصوص رابطه‌های دوگانه و نظریه‌ای در این باب ادامه داد: اصولاً ممکن است مشکلات زن و شوهر در تعامل با هم باشد و آنها به طور جداگانه مشکل ارتباطی خاصی نداشته باشند. عموماً روابط زن و شوهر یا روابط دوگانه، جزء دیدگاه‌های رفتاری می‌باشد. یعنی دو طرف انتظار دارند به اندازه‌ای که انرژی و زمان خود را برای رابطه می‌گذارند، و حتی بیشتر از آن، سود ببرند و اگر این حس را دریافت نکنند، آن رابطه را ناسالم تلقی می‌کنند. در نتیجه‌ این روند، فرایند جدایی و طلاق به صورت مشخصی اتفاق می‌افتد.

عضو هیأت علمی گروه روان‌شناسی دانشگاه گیلان ادامه داد: در زوج درمانی به هر دو نفر زوجین گفته می‌شود که در دعوا تأثیر دارند، پس هر دو طرف باید آن را بپذیرند و در جهت بر طرف کردن آن بکوشند. حال، یکی از مشکلات در این مواقع آن است که هر کدام از طرفین انتظار دارند که طرف مقابل رفتار خود را اصلاح کند ولی خودشان تغییری در خود ایجاد نکنند و ادامه این روند، به به هم خوردن رابطه و جدایی منجر می‌شود. نمونه‌هایی از این افراد در روان‌شناسی، افرادی هستند که دارای مشکلات شخصیتی مانند شخصیت ضد اجتماعی (قانون شکنی، عدم همدلی)، اسکیزوئید (درونگرایی افراطی، عدم علاقه به ارتباط، خنثی بودن در برابر همسر و دیگران)، وابسته (عدم استقلال)، و پارانوئید (بی‌اعتمادی، عدم آمادگی برای تغییر) هستند.

او در ادامه، برخی از آسیب‌های روابط را برشمرد و افزود:

۱) فرسایش تدریجی ارزش تقویت کننده‌ها: به طور مثال، کودکی را در نظر بگیرید که با اسباب بازی جدید خود با علاقه بازی می‌کند و سپس بعد از مدتی ممکن است آن را دور بیاندازد؛ یعنی پس از گذر زمان، دیگر اسباب بازی ارزشی برای کودک ندارد. گاهی اوقات می‌توان چنین مسئله‌ای را به زندگی مشترک نیز تعمیم داد. بنابراین لازم است که هر بار در زندگی مشترک، تقویت کننده‌های جدیدی را داشته باشیم.

۲) نارسایی‌های مهارتی: این عامل به مواردی همچون ناتوانی در ارتباط با فامیل، تربیت کودک، حل مسئله و... اشاره می‌کند.

۳) مهارت‌های بنیادین ارتباط: جان گاتمن (زوج درمانگر) ارتباط‌های خصومت آمیز، انتقادی، تحقیر آمیز، اهانت آمیز و... را از دسته ارتباط‌های پیش‌بینی کننده طلاق و جدایی می‌داند. مهارت‌های بنیادین ارتباط می‌تواند شامل ارتباط کلامی، غیر کلامی، انعکاس افکار و احساسات، گوش دادن و... باشد که این مهارت‌ها در مشاوره زوج درمانی، تا حدودی آموزش داده می‌شود.

۴) طرحواره‌ها: علاوه بر طرحواره‌های فردی، یک سری طرحواره‌های اجتماعی و فرهنگی هم وجود دارد. یعنی برخی از افراد دیدگاه‌ و باورهایی دارند که موجب ایجاد مشکلات فکری عدیده‌ای در روابطشان می‌شود.

۵) تفکر همه یا هیچ: این مورد بیان می‌دارد که گاهی اوقات زوجین انتظار کاملی از طرف مقابل خود دارند، گاهی نیز فقط به جنبه‌های منفی او می‌نگرند و گاهی رفتارهایش را تعمیم می‌دهند که همیشگی است.

۶) ذهن خوانی: این مورد در افکار بسیاری از زوجین وجود دارد و به این صورت است که فکر طرف مقابل را به صورتی که خودشان می‌خواهند، تعبیر می‌کنند و در مقابل، رفتاری متناسب با همان فکر نشان می‌دهند.

۷) برچسب زنی

۸) بزرگ‌نمایی: به قول معروف، از کاه کوه ساختن

۹) بی‌توجهی به امور مثبت

او در بخش پایانی و به عنوان جمع‌بندی گفت: برای هر کدام از این موارد، باید راهبردهایی نظیر زوج درمانی شناختی-رفتاری (تحلیل باورها و تغییر آنها)، آموزش مهارت‌های عملی (حل مسئله و یافتن راه‌حل)، فنون مذاکره (انعطاف پذیری) و... اعمال شود.

این برنامه وبیناری در پایان با پرسش و پاسخ سخنرانان و شرکت­ کنندگان به پایان رسید.

 


*تهیه و تنظیم گزارش

 واکاوی طلاق گیلان مرداد1400 1

واکاوی طلاق گیلان مرداد1400 2

واکاوی طلاق گیلان مرداد1400 3

واکاوی طلاق گیلان مرداد1400 4

واکاوی طلاق گیلان مرداد1400 5

واکاوی طلاق گیلان مرداد1400 6

واکاوی طلاق گیلان مرداد1400 7

واکاوی طلاق گیلان مرداد1400 8

واکاوی طلاق گیلان مرداد1400 9