نشست «خانواده واقعی و خانواده آرمانی» در روز چهارشنبه 26 اریبهشت ماه ساعت 13 با سخنرانی دکتر علی یعقوبی دانشیار جامعهشناسی دانشگاه گیلان و به همت انجمن جامعه شناسی ایران-شعبه گیلان و انجمن دانشجویی جامعهشناسی دانشگاه گیلان در کلاس 310 ساختمان ابریشمچیان دانشگاه گیلان برگزار شد.
دکتر یعقوبی در ابتدای سخنرانی گفت: برای تحلیل خانواده می توان از مفاهیم دورکیمی کمک گرفت. وی جامعه را به دو دسته جامعه مکانیک و ارگانیک تقسیم بندی کرده است. جامعۀ مکانیکی جامعۀ مبتنی بر شباهت و تجانس است و جامعه ارگانیک مبتنی بر تفاوت و تنوع است و شبیه بدن آدمی در آن تنوع و تقسیم کار وجود دارد. مفاهیم دورکیم شباهت زیادی با مفاهیم فوکویی دارد. جامعه مکانیک دورکیم با عصر نوزایی فوکویی «این همانی» زیادی دارد؛ زیرا در عصر رنسانس جامعه مبتنی بر شباهت است که در همه دانشها و علوم حضور دارد. با آمدن جامعه ارگانیک در معنای دورکیمی و عصر مدرنی فوکو نثر جهان عوض شده است. همانطور که در ادبیات نظم جای خود را به نثر داده است. در عرصه اجتماعی نیز تغییراتی ایجاد شده است و نثر خانواده نیز تغییرا پیدا نموده است. جامعه جهانی و به موازات آن جامعۀ ایرانی پیچیده و تنوع پیدا کرده است. آنچه در عرصه خانواده مشاهده می شود خانواده گسترده و ملاحظات قومی و خویشاوندی جای خود را به خانواده هستهای داده است. بنابراین خانوده هستهای، خانواده زن و شوهری و سایر مناسبات مردان و زنان در قالب همبالینی محصول جامعه مدرن است. از دوره مشروطه جامعه ایران خانواده مدرن را صدا میزند و انتقاد از خانواده سنتی در قالب چندهمسری و کودکهمسری را فرا میخواند.
وی اضافه کرد: ما در دوره مشروطه یک فهمی از خانواده داشتیم. چندهمسری، کودک همسری و پدرسالاری جزئی از آن بود، ولی بعد از دوره مشروطه کم کم تغییراتی در جامعه ایران بخاطر متغیرهای بیرونی و درونی رخ داد اندیشه های جدیدی ظهور کرد. دانشجویان ایرانی در خارج از کشور تحصیل کردند و فهم و برساخت آنها از خانواده تغییر کرد. مطبوعات آن دوران را نگاه کنیم می بینیم چطور جامعه تلاش میکند خود را از جامعه مکانیک دور کند کمتر ساختارهای سنتی را تکرار کند. برای مثال مطبوعات مشروطه از سویههای منفی چندهمسری، کودک همسری و پدرسالاری به زبان طنز می نوشتند و آن را به زبان کمیک تبدیل کردند. کم کم جامعه ایران پوستاندازی کرد. در مورد مزایای خانواده هستهای مینوشتند؛ یعنی مهاجرتها و مسافرتها و ورود اندیشه های جدید سبب شده بود که یک نگاه جدید و بزعم کارل مانهایم «منظر» یا پرسپکتیو پیدا کنند. همانطورکه اشاره شد در آن دوران مجلات در مورد بدیهای کودک همسری و چند همسری می نوشتند و آن را به سخره می گرفتند و از طریق بصری و هنر بهتر می توانستند اوضاع خانواده را درک کنند. کتاب «جریان های پنهان خانوادگی» از افسانه نجم آبادی روند تغییر گفتمانی در ایران را نشان می دهد که چطور ایران دستخوش تغییرات شد. این تغییرات را رابرت نیزبت در کتاب «جامعه شناسی به مثابه خلق هنری» به خوبی تصویر می کشد. وی در این کتاب تأکید میکند قبل از آن که مسایل و بحرانهای اجتماعی در نظریه ها منعکس شود در حوزۀ زیباییشناسی از قبیل عکس، فیلم، رمان، موسیقی، ادبیات، شعر و... ورود پیدا کرده است. این مفاهیم و دیدگاهها به ما تصویر میدهد که در جامعه ایران خانواده واقعی و آرمانی چیست و جامعه ایرانی چطور تغییراتی در خانواده آرمانی چرخش پیدا میکند. به خانواده کودک همسری و چند همسری را نگاه نقدآمیز دارد. کتاب دیگری هم هست بنام «مردانگی ایرانی» از بالسلو تغییرات جنسیت و خانواده در ایران را در اواخر دوره قاجار تا پهلوی اول را بازنما میکند.
عضو هیأت علمی دانشگاه گیلان افزود: تغییرات اجتماعی و خانواد در جامعه ایرانی به قول رندال کالینز نشان می دهد که جامعه را نمیتوان با «قانون اعداد بزرگ» اداره کرد، بلکه اقتضای این تغییرات موجب میشود جامعه و خانواده را با «قانون اعداد کوچک» تدبیر و اداره نماییم. حال به خانواده واقعی برگردیم این که خانواده واقعی چیست؟ و به طور کلی ما چه برساختی از خانوادۀ واقعی داریم؟ این دو مساله کاملا جدا از یکدیگر است و در دورهها، زمان ها و مکان های مختلف و جوامع مختلف می توانیم خانواده واقعی متعدد داشته باشیم و در خانواده آرمانی نیز برساخت متفاوت نیز وجود دارد. این تنوع و تغییرات ذائقۀ تنها منحصر به ازدواج و خانواده نیست بلکه از غذا و پوشش گرفته تا ذایقه هنری و ادبی را در می گیرد. این تغییرات را قبلا آلوین تافلر داده بود که در موج سوم و چهارم شاهد «گروههای اجتماعی» به جای مفهوم کلی «جامعه» هستیم.
خانواده واقعی امری ازلی و ابدی نیست بلکه نسبی و در دورههای زمانی و مکانی متفاوت است. خانواده واقعی خانواده موجود با تناقضات و مشکلات موجود است. آن خانواده صد سال پیش با خانواده واقعی اکنون فرق کرده است. هسته اجتماعی که در آن زمان خانواده واقعی را تشکیل می داد با اکنون امری کاملا متفاوت است. همچنین آدمها اکنون یک برساخت جدیدی از خانواده واقعی و آرمانی پیدا کردهاند. بنابراین هم واقعیت خانواده و هم برساخت خانواده در دورههای مختلف متفاوت است. این امر تداعیگر اندیشه ژاک لکان فیلسوف فرانسوی است: واقع Real همان امر نمادین ژاک لاکان و عناصر سه گانه دورکیم از پدیدههای اجتماعی مبنی بر عمومی بودن، بیرونی بودن و جبری بودن است اما امر واقع realThe به برساخت ما از جامعه، خانواده و ازدواج بر میگردد. این تغییرات گاهی ما را با ابهامات و تناقضاتی مواجه میکند و تن به تعریف قطعی و مطلق نمیدهد، امر واقع امر سیال و ناشناختهای است که در مرز این جهان اجتماعی و در کشاکشی پایدار با آن قرار دارد.
وی در ادامه اضافه گفت: نتایج تحقیقات نشان میدهد که مناطق جنوب تهران و شمال تهران متفاوت است.ساختار قدرت در خانواده های جنوب شهر غیردموکراتیک تر و در شمال شهر دموکراتیک تر بوده است و عواملی نظیر سطح تحصیلات و اشتغال زنان، مشارکت زنان در انتخاب همسر، باعث افزایش و کاهش دموکراتیزه شده خانواده می گردد.
برمبنای یافتههای پژوهش در استان گیلان نیز خانوادههایی که دارای سرمایه فرهنگی و اجتماعی بیشتری بودهاند متقارنتر و گفتوگومحورترند. علاوهبراین، هرچند مشارکتکنندگان اظهارکردهاند که امروزه خانوادهها بیش از گذشته گفتوگومحورند ولی در واقعیت و بهصورت «اینجا- اکنونی» خانوادههای مرزی و مجادلهمحور همچنان به حیات خود ادامه میدهند. مصاحبهشوندگان شکل آرمانی خانواده را در خصلتهایی از قبیل صداقت، احترام متقابل، توانایی ابراز احساسات، مشورت، گوشفرادادن بهحرف سایر اعضای خانواده، برابری، انتقادپذیری، قضاوت نشدن(پرهیز از پیشداوری)، ظرفیت بالا(داشتن ذهن باز) برساخت کردهاند که با اندک تسامحی شباهتهای زیادی به مدل خانوادۀ دموکراتیک(مدنی) آنتونی گیدنر دارد. برمبنای این تحقیق در استان گیلان خانوادههای گفتوگومحور، خانوادههای مرزی و خانوادههای مجادلهمحور.
اولین تیپ، خانوادۀ مجادلهمحور است. در این خانواده، افراد دارای مناسبات عمودی و نامتقارن و کمبود ارزشهای جمعی از قبیل صداقت، صمیمیت، احترام متقابل و... هستند. خانوادۀ مجادلهمحور تداعیگر خانوادۀ پدرسالار است. دومین سنخ، خانوادهها در مرز بین گفتوگو و مجادله بهسر میبرند. این خانوادهها در مرز بین گفتوگو و مجادله بهسر میبرند. همچنین در این ترکیب ژانوسی زمانی که افراد درحال گفتوگو هستند به جدل فکر میکنند و هنگامیکه به جدل میپردازند به گفتوگو فکر میکنند. سومین نوع خانواده، خانوادۀ خانواده گفتوگومحورند. اینگونه از خانواده برمبنای صمیمت، مهربانی، احترام و ابراز احساسات است که تداعیگر دیدگاه نظری هابرماس درخصوص کلامآرمانی است.
نهاد خانواده و نهاد قدرت و سیاست خیلی به هم شباهت دارد. خانواده استعارهای از قدرت و سیاست است در حوزه سیاست جوامع گذشته مبتنی بر قدرت عمودی و نامتقارن بودند همین امر در خانواده هم مشاهده میشود. این نهادها به شکل منظومه وار بهم پیوند دارد. از انقلاب مشروطه به این سو جامعه میل به متقارنشدن قدرت در حوزۀ خانواده و سیاست دارد. حتی طلاق در جامعه ما معطوف به قدرت است. افزایش طلاق بویژه طلاق توافقی حاکی از افزایش قدرت زنان و شبکهایشدن قدرت در خانواده است. هرچند هدف تشکیل خانواده پایداری و ماندگاری ازدواج و خانواده است و طلاق پیامدهای منفی دارد ولی سویههای مثبت هم دارد و حاکی از دموکراتیکشدن قدرت در خانوادهها یا برخی خانوادهها است. پوپر بحث ابطالپذیری را در عرصه علم و قدرت طرح میکند وی تأکید میکند که نصب یک زمامدار مهم نیست عزل او مهم است؛ یعنی چطور از طریق انتخابات و چرخش نخبگان سیاسی بتوانید زمامدار را بدون خشونت عزل کنید. همین پدیده درخصوص ازدواج حاکم است. امروز برای پسران و دختران صرفاً ثبت یک ازدواج مهم نیست لغوش آن هم مهم است. البته منظور لغو بالفعل نیست بلکه لغو بالقوه است. در خانوادههای قدیم معتقد بودند در هر شرایطی آدم باید «بسوزد و بسازد»؛ ولی این استعارهها دستخوش تغییر شده است و جای آن را استعاره «مهرم حلال جانم آزاد» به یک استعاره کلیدی تبدیل شده است. آدمها دیگرنمیخواهند به هر قیمتی زندگی کنند و بدنبال زندگی اخلاقی هستند. طلاق قدرتی به آدم میدهد که شما میتوانید زیست اخلاقی داشته باشید یک امکان و انتخاب است برای این که ابطال و ردش کنید.
یکی از مفاهیم بنیادین مفهوم اقتدار است. اقتدار به معنای شکل مشروع قدرت است. این شکل از قدرت را گرامشی قدرت هژمونیک مینامد. واژهای که سِنِت به آن اتوریته مینامد. مردان زبان جدیدی پیدا کردهاند آنچه که فوکو به آن زبان قدرت و گفتمان تعبیر میکند، یعنی مردان زبان جدید پیدا می کنند. مثل استفاده از استعارههایی از قبیل عزیزم، گلم، نفسم و... هرچند بوردیو به آن سلطه نرم میگوید ولی ماهیت آن با قدرت قدیم متفاوت است. بنابراین مردان متوجه شدند که خانواده جدید را نمیشود با قدرت قدیم اداره کرد. بطورکلی نتایج تحقیقات درخصوص خانواده در ایران نشان میدهد هرقدر افراد سطح سرمایه فرهنگی و حتی اقتصادی بیشتری دارند میل بیشتری به خانواده مدنی و دمکراتیک پیدا میکنند. این تغییرات در جهت سستشدن خانواده نیست بلکه در راستای تحکیم خانواده و ازدواج است.
نتایج تحقیقات نشان میدهد که اغلب خانوادهها از بین خانوادههای موجود بیشتر خانواده دمکراتیک و مشورتی را طلب میکنند. برای تبیین آن میتوان از دو مفهوم میخاییل باختین کمک گرفت خانواده مونوگ و خانوادۀ دیالوگ. هر کدام از خانوادهها از دو نوع تخیل برخوردارند. تخیل مونولوگ یا خانواده مجادلهمحور و تخیل دیالوگ یا خانوادۀ چندصدایی و گفتگومحور است. یکی از نشانگان خانواده آرمانی عقلانیت ارتباطی است که افراد بتوانند با هم گفتگو کنند. به نظر میرسد در این باره، بخش بزرگی از خانوادهها مشکل دارند که در آنها اختلال زبانی مشاهده میشود هم در ارتباط زوجین و هم در رابطۀ والدین و فرزندان حاکم است. آنها اغلب خانواده آزاد را صدا میزنند که روابط به دور از سلطه باشد. خانوادهای که در آن بهجای سلطه و رابطۀ «من-آنی» رابطه صمیمیِ «من-تویی» داشته باشند، آنها بویژه فرزندان خواهان سوژگی بیشتری در عرصه خانواده هستند.
برمبنای نتایج تحقیق یکی از ویژگیهای خانوادۀ آرمانی درک متقابل است. نکتهای که جامعهشناس آلمانی ماکس وبر بدان از مفهوم تفهم استفاده کرده است. تخیلی که نیاز به درک همدلانه دارد. آنها براین باورند که در بین اعضای خانواده صداقت، صمیمیت و احترام متقابل وجود داشته باشد. این امور به مثابۀ ارزش اجتماعی هستند که هم ریشه اخلاقی و هم الهیاتی دارد که هابرماس آن ارزشها را از عناصر مهم کنش ارتباطی تلقی میکند.
همچنین خانوادۀ مدنی و دموکراتیک(گفتگویی) مبتنی برغالب و مغلوب نیست بلکه بر اصل برابر و عدالت استوار است و با امر دیگر اعضای خانواده پیوند خورده است که خانوادهها بویژه زوجین با این پیوند برابر، ارتقا می یابند. در انتها، این نشست با پرسش و پاسخ حاضران به اتمام رسید.