شکاف نسلی لرستان1نشست دفتر دانشگاهی انجمن جامعه شناسی لرستان و پژوهشکده تعلیم و تربیت لرستان با موضوع شکاف نسلی روز یکشنبه 26 فروردین سال 1397 در پژوهشکده تعلیم و تربیت لرستان برگزار شد. موضوع نشست «چرایی وچگونگی شکاف نسلی در لرستان» بود که با سخنرانی مریم ملکی صادقی و مریم کرمی از اعضای انجمن جامعه شناسی لرستان و با حضور جامعه شناسان، فرهنگیان و دیگرعلاقمندان به مباحث اجتماعی از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گرفت.

در ابتدا ملکی صادقی با رویکرد انسان شناسی و فرهنگی وسیاسی به بررسی موضوع پرداخت و با تاکید بر تاثیر فضای اجتماعی، سیاسی حاکم بر جامعه درشکل گیری شخصیت افراد گفت: فرد بر اساس هنجارها و ارزش های حاکم بر نهادهای سیاسی، آموزشی و فرهنگی به اجتماعی شدن و تربیت مفهومی و فرهنگی خود می پردازد و هنجارها به جزئی از شخصیت فرد تبدیل می شود. وی با تاکید بر تاثیر فراوان نهادهای اجتماعی وسیاسی وفرهنگی در باز تولید ارزش ها به ویژگی های شخصیتی جوانان چون: فرد گرایی، تمایز، رضایت شخصی پرداخت وعوامل موثر بر شکاف نسلی را جهانی شدن، ارتباطات، منطق سرمایه داری، تجدد و سنت و فضای پدرسالارانه حاکم بر فضای جامعه دانست.

ملکی صادقی افزود: عواملی چون جنگ، سازندگی، تحریم، فقر اقتصادی منجر به ایجاد شرایط اضطراری در جامعه شده بنابراین جامعه قادر به باز تولید و انتقال ارزش های خود نخواهد بود و جوانان دچار نوعی سردر گمی در هویت یابی می شوند. بنابر این امید به خشم وناکامی مبدل می شود و شخص دچار نوعی چند گانگی واتحاد تناقض آمیز می گردد و فرد با پناه بردن به فضای مجازی سعی در بازآفرینی شخصیت و خواسته های خود دارد. نداشتن چشم انداز روشن نسبت به تربیت نسل جدید و نادیده گرفتن زیست جهانی جوانان موجب عمق بخشیدن به شکاف نسلی می شود. بنابراین برای رهایی از این آفت می بایست مبانی فکری جوانان را پذیرفت و با تغییر در سیستم آموزشی وحرکت به سمت پرسش گری و گفتمان عمومی از شکاف نسلی جلوگیری نمود و سن ویژگی های جوانان را به عاملی جهت انزوای آنان تبدیل نکرد و با مدیریت مشارکتی واعتماد به جوانان سعی در پذیرش آنان داشته باشیم (مشروح بحث این سخنران را در پایان گزارش می خوانید.)

شکاف نسلی لرستان2سخنران بعدی نشست مریم کرمی بود که با رویکرد جامعه شناختی و تاکید بر نهادها بحث خود را آغاز نمود. وی در ابتدا به تعریف نسل و شکاف نسلی پرداخت و گفت: جامعه ای که توانایی انتقال ارزش ها، باورها، علایق و دستاوردهای خود را به نسل بعدی نداشته باشد دچار شکاف نسلی شده است.

او در ادامه با رجوع به نظریه های جامعه شناسی مرتبط با شکاف نسلی و تشریح موضع جامعه شناسان کلاسیک پارادایم تضاد گرایانه( که معتقد به روند دیالکتیکی وتقابل در بین نسل هاشت) را با پارادایم ساختار گرایانه (که اعتقاد به تفاوت نسل ها دارد و تفاوت را نوعی پویایی و نشاط برای روند رو به رشد و توسعه جامعه می داند) را مورد مقایسه قرار داد.

مریم کرمی عوامل موثر بر شکاف نسلی با تاکید بر عوامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی را به شرح زیر تشریح کرد:

تغییرات اجتماعی: مهاجرت، شهرنشینی، حاشیه نشینی رشد جمعیت، تقسیم کار

تغییرات فرهنگی: جهانی شدن، تاثیررسانه ها، تحصیلات عالیه، ورود زنان به اجتماع و بازار کار

تغییرات اقتصادي: صنعتی شدن، اختلاف طبقاتی، فقر، بیکاری.

شکاف نسلی لرستان3او در ادامه به توضیح تاثیر عوامل فرهنگی به گسترش طبقه متوسط که دارای تحصیلات بالا هستند پرداخت که با اجتماعی شدن ثانویه شکاف طبقاتی را پوشش می دهند. بنابراین شاهد شکاف نسلی، والدین و فرزندان در بین طبقه متوسط نخواهیم بود و بیشتر تفاوت نسلی مشهود است. اما در طبقه پایین و به خصوص با مهاجرت فرزندان به شهر و تحصیلات عالیه، تضاد و شکاف نسلی بارزتر است.

کرمی در پایان بحث خود گفت: هر نهاد، سازمان یا اشخاصی که همزمان وهمگام با تغییرات اجتماعی وفرهنگی به دوباره اجتماعی شدن نپردازد با دیگر اشخاص و نهادها دچار نوعی بیگانگی و تضاد و شکاف خواهد شد که نتیجه آن گسیختگی اجتماعی خواهد بود و در صورتی که نهادها واشخاص واقعیت های اجتماعی را پذیرفته و با آن همگام شوند دوران سخت گذار با آسیب های کمتری طی خواهد شد و جامعه بر روی ریل توسعه و پیشرفت قرار خواهد گرفت.

در پایان جلسه حضار به بیان دیدگاه ها وسوالات خود پرداختند که این سوالات توسط سخنرانان جلسه پاسخ داده شد.

 

منبع گزارش: هفته نامه محلی سیمره


مشروح سخنرانی ملکی صادقی را در ادامه می‌خوانید.

شکاف نسلی و غلبه امرسیاسی

مریم ملکی صادقی

شکاف نسلی از جمله موضوعاتی است که در طول 4 دهه گذشته در ایران به صور گوناگون مطرح شده و در بیشتر مواقع با وجود تأکید بسیار و مهم دانستن آن، کمتر دیده شده تلاشی در جهت درک و فهم دقیق و متقن این موضوع صورت گرفته باشد. البته نمی توان منکر این بود که مجامع علمی سعی داشته­اند این موضوع را به یکی از اصلی­ ترین بحث­ها در ادبیات، مطبوعات، رسانه، مدیریت و برنامه ریزی تبدیل کنند. از این رو در این گفتار سعی شده به طرح این مسئله بر اساس رویکرد انسان شناسی پرداخته شود.

شخصیت­ های هر جامعه از جمله؛ اندیشه، رفتار، واکنش­ های عاطفی و چگونگی تطبیق شخص با شرایط پیرامونش با توجه به ساختارهای درونی شکل می­گیرد و سپس آن شخصیت­ های خاص به صورت ناخودآگاه یا آگاهانه به آموزش شخصیت پایه در قالب فرایند آموزش و تربیت اجتماعی بر مبنای عناصر اساسی فرهنگ، نهادها (اولیه و ثانویه)، سازمانها، ضوابط اجتماعی و.... . می پردازند و افراد سعی می­کنند خصوصیات چنین شخصیتی را در پرورش رفتار و تربیت شخصیت خود به عنوان الگو و مدل در نظر بگیرند. حال اگر دو نسل در خصوصیات شخصیت پایه، تفکرات، آرمانها، ارزشها، اهداف، مفاهیم، الگویابی و الگوهای مرجع، سبک زندگی، روابط و مناسبات از هم دور شوند و به گفته مانهایم اشتراکاتی درتجارب و آگاهی های خود در بعد تاریخی نداشته باشند، شکاف نسلی اتفاق خواهد افتاد. به عبارت دیگر نسل به عنوان یک مفهوم در حال تکامل، لایه به لایه آن مملو از ارزشهایی است که بیان کننده دغدغه­های اخلاقی، سیاسی و اجتماعی جامعه معاصر است.

علل شکاف نسلی در ایران را می­توان به فرایندهای تضاد تجدد و سنت،­ جهانی­شدن، منطق ­سرمایه­داری و پول، تکنولوژی، ارتباطات، اطلاعات....نسبت داد. ایران در سیر تاریخی 40 ساله خود به علت وجود مسائلی از جمله جنگ، انقلاب، سازندگی، تحریم، مسئله برجام و تنش­های خاورمیانه همیشه در وضعیتی اضطراری قرار داشته است. لذا نسل جدید نه تنها وقت، زمان و آرامش لازم را برای شناخت خود و جایگاهشان نداشته ­اند بلکه نظام سنتی پدرسالارانه، نوع حاکمیت و فرهنگ سیاسی در پویشی متعهدانه به استمرار این وضعیت کمک کرده ­اند. این مؤلفه ها در حرکت تاریخی خود عامل ایجاد مجموع پیش فرضها و مفاهیمی شده که پیکر معنایی و ساختار ادراکی افراد جامعه را شکل داده و نوعی تصور جمعی و ذهنیت از پدیده ها را ایجاد کرده است که در ادامه به تشریح و توصیف مؤلفه های مطرح شده جهت روشن شدن تأثیرشان بر موضوع می پردازیم.

بر اساس ویژگی های روانشناختی، کنش اجتماعی جوانان بر مبنای عواملی نظیر؛ میل شخصی، رهایی از اجبارها و عدم وجود احساس تعهد متقابل و هویت مشترک صورت می­گیرد لذا عمل به فضیلت­ های عمومی و تأیید افکار عمومی کنار گذاشته می­شود. در حالیکه فرهنگ پدرسالاری هویت و مصلحت جمعی را مبنا قرار داده تا با ایجاد روحیه جبرگرایی، تابعی بودن در کنار هدایت کنش، هم نوایی و وابستگی را در جامعه تحقق بخشد. از سویی دولت دینی نیز در مسیری حرکت کرده که شکل دهی به شخصیت و هویت، انتقال و ساخت یابی رفتارها، اندیشیدن و عمل کردن به دوش حاکمیت قرار گرفته به طوری که به عنوان کارآمدترین ابزار در القای اندیشه ها، آموختن زندگی و تفکر به آن وابسته شده است. در واقع دولت دینی به علت خط مشی دوگانه ای که در عمل داشته افراد را واداشته چیزی را ببینند که نمی­توانند ببینند و همچنین چه چیزی را ببینند و چگونه ببینند. از این رو حامل محدودیت هایی در آزادی عمل و تفکر بوده است. البته خصوصیات فرهنگ سیاسی نظیر؛ ابهام در بیان و ابراز عقیده، احساساتی عمل کردن، عدم هنر گوش دادن، عدم پذیرش تفاوتها، قضاوت‌های غیرمنصفانه، روش حذف و تخریب، تلقی تهدیدآمیز از فردگرایی در تثبیت این وضعیت مؤثر بوده است.

شکاف نسلی لرستان4با این روند، سنت سیاسی با قرار دادن نسل به عنوان یک جوهر از پیش تعیین شده، خود را در جایگاه زبان معیارِ صدق در فضای اجتماعی محسوب کرده و اولویتش را نفوذ در مغز انسانها و تسخیر قلوب قرار داده و سعی کرده حس فداکاری را در افراد برای آرمان هایی که فرد جزئی از بهره­ گیرانش نیست تقویت کند و آنها را با وجود جذابیت و نفوذ فرهنگ مصرف­گرایی و منطق پول در جهان سرمایه­داری به غلبه بر نفس و تقویت اراده تشویق کند تا در زمان تقویت ارزشها این جماعت حاشیه را به بسیج عمومی دعوت کند. این شیوه آن را سخت سرگرم تربیت انسانها کرده و به تدبیر و سر و سامان دادن امور مهم دیگر بی توجه می­کند. لذا سیاستش بر این منوال می شود که به رغم تبلیغات و ارج نهادن به نسل جدید، عملاً در حوزه عمومی سازوکارهایی را به کار بگیرد که سن و جایگاه آنان را به چالش بکشاند و جالب اینکه با وجود این فضای اجباری و به نوعی تنها فضا، نسل جدید توسط نظام پدرسالارانه و حاکمیت سیاسی به صفاتی نظیر؛ عدم کفایت و تجربه، منفعت طلب، زیاده خواه، غافل، ناخرسند، بی هدف، بی ملاحظه، احساساتی، منفعل و مصرفی تعریف می­شود. با وجود این تبعیض­های غیر قابل توجیه با معیارهای منطقی و نبود حداقل امکانات برای تنفس فرهنگی- اجتماعی جوانان، الزامات زیست جهان نسل جدید نادیده انگاشته شده و شعور مدنی شان آزار دیده، استعدادهایشان پایمال شده، سن، سلیقه و آرزوهایشان به سخره گرفته شده و امیدشان به خشم و انتظار آنها به ناکامی تبدیل می شود.

با این فرایند، اَشکال مدرنیته و نوسازی فاقد نیروی درونی سازمان یافته شده و ساختارها و آگاهی های نامتجانس، سنتی و شبه عقلانی را بازتولید می­کند لذا جوانان به دنبال پناه بردن به یک فضای مجازی بوده که در آن اشکال مختلف واقعیت را تجربه کرده و همانندسازی های مجازی و سطحی را جایگزین همتایان واقعی کنند. این امر محتوا،اصالت و واقعیت­گرایی را تحت الشعاع قرار داده و منجر به کالایی شدن ذهن و تفکر می شود. هنجارهای اجتماعی موجود را آشفته ساخته و جوانان را گرفتار التقاط­ گرایی و آشفتگی رفتاری، ارزشی و هنجاری می­نماید. در این شرایط نسل گذشته که خود محروم از حقوق اولیه بوده و در آزمون تاریخی خود در بیشتر موارد به بن بست خورده، تنها با ادعای پای بندی به هنجارها و سنت ها، مسئول تربیت نسلی می­ شود که تنها شیوه­ اش آموزش نسل آینده در چارچوب اجباری معیارهای مورد قبول خود است. از سویی به علت عدم آگاهی و شناخت شرایط زندگی جدید از موضع تردید و ناتوانی برخورد کرده و به جای تغییر شیوه، به نکوهش نسل جدید که محصول عملکرد خود او می باشد، می پردازد. از این رو بهتر می­داند به جای جذب و پذیرش این نیروهای فعال، تربیت را به عهده حاکمیت سیاسی و نهادهای رسمی وا­گذارد. این رویکرد عاملی می­شود که این مؤلفه ها در اتحادی تناقض آمیز با هم همزیستی داشته و تربیت و هویت یابی اجتماعی در سطح سیاسی صورت گیرد. لذا گزاره ها، مفاهیم و مطالبات اصلی نسل جدید وارد جهان زبان و سیاست نشده و به گفتمان عمومی تبدیل نمی­شود. در اینجاست که جامعه ما با مشکل بازتولید اجتماعی مواجه می شود. در پایان باید گفت اگر روال به این صورت پیش رود نباید مطمئن بود نسلی وجود داشته باشد که بخواهد با گذشته تسویه حساب کند یا بیاید و نسبت اش را با گذشته برقرار سازد در حالی که خود در گذشته زندگی می­کند؟ با این وجود شاید تنها راهکار این باشد که با تغییردر­ سیستم ­آموزشی­ بر­مؤلفه های ­تفکر، نقدپذیری، خلاقیت، پرسشگری، عقلانیت، نوآوری، علمی ­نگریستن ­به موضوعات،مشارکت در تصمیم ­گیری توجه و تأکید شود و به نسل جدید اجازه داده شود مبانی فکری و ارزشی خود را تعریف کند. در این صورت می ­توان امیدوار به ترسیم چشم انداز روشنی از ساختار جامعه آینده شد.