حوا محمدی*

به مناسبت «روز بین المللی ریشه کنی فقر» نشست روز دوشنبه 22 مهرماه 98 گروه علمی-تخصصی جامعه‌شناسی صلح انجمن جامعه‌شناسی ایران به موضوع صلح و اقتصاد اختصاص داشت. در این نشست که با عنوان «فقر و ذوب همبستگی اجتماعی» در سالن کنفرانس انجمن برگزار شد، دکتر پرویز پیران (عضو هیأت مدیره علمی آکادمی سوئیس برای توسعه)، دکترحسین راغفر (عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا (س ) و پژوهشگر حوزه فقر) و دکتر سیمین کاظمی (جامعه شناس) به سخنرانی پرداختند.

صلح اقتصادمهر98 1

فقر و ذوب همبستگی اجتماعی

در ابتدای نشست دکتر حسن امیدوار (مدیرگروه جامعه شناسی صلح) با بیان اینکه فقرا، فقر را زندگی سخت توام با رنج تعریف کرده اند گفت: درک فقرا از موقعیت فقیرانه شان، احساسی تولید می کند که حاصل از تجربه زیسته آنهاست، احساس عدم تجربه خوشبختی و عدم رضایت از موقعیت به دلیل ناتوانی از تغییر آن یا سختی در تامین هزینه های زندگی که احساس نارضایتی از زندگی را افزایش می دهد. سختی مفهومی است که رنج و محنت زندگی فقرا را مطرح می کند جامعه شناسان نیز محرومیت اجتماعی را رایج ترین پیامد آشکار فقر معرفی کرده اند، نقص شدید در عمکرد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سایر زمینه های جامعه می تواند به شیوع فقر و محرومیت بیانجامد و چون پدیده فقر و محرومیت یک منبع تضاد است و عبور از حدهای قابل تحمل فقر می تواند با تشدید تعارض های اجتماعی، احساسات صلح طلبانه را تغییر دهد لذا به نظر می رسد پدیده فقر تهدیدی برای صلح اجتماعی است .

امیدوار افزود: مطالعات فقر نیز نشان داده است که می توان پدیده فقر را به عنوان یک شاخص مهم در تشدید و تقویت نیروهای تضعیف کننده همبستگی و انسجام اجتماعی در نظر گرفت، زیرا فقر و نابرابری اجتماعی مانع گسترش روابط اجتماعی بین گروه های اجتماعی می شود و به دنبال آن وفاق اجتماعی متزلزل و همبستگی اجتماعی تضعیف می گردد. همبستگی اجتماعی مهم است زیرا عواقب عدم همبستگی و گسستگی می تواند بسیار وسیع باشد که بارزترین آن قطبی شدن جامعه است اما نکته نگران کننده، بی اعتنایی سیستماتیک نسبت به قطبی شدن جامعه و گسترش شکاف طبقاتی در کشور است که فرسایش همبستگی اجتماعی و ذوب پیوند های اجتماعی را به دنبال داشته است. فراموش نشود که پیوندهای اجتماعی رکن اصلی انسجام اجتماعی است و هر چقدر میزان و شدت چگالی روابط اجتماعی بین کنشگران در جامعه بالاتر باشد به همان نسبت استحکام انسجام اجتماعی افزایش می یابد.

برهم کنش فقر و نابرابری جنسیتی در ایران

اولین سخنران نشست سیمین کاظمی بود که با اشاره اینکه برای بررسی اثر متقابل فقر و نابرابری جنسیتی باید به این دو سؤال پاسخ دهیم که:

1-چگونه نابرابری جنسیتی به فقر می انجامد؟

2-چگونه فقر، نابرابری جنسیتی را تثبیت و بازتولید می کند؟

در پاسخ به سؤال اول گفت: ابتدا باید دید که زنان چه راههایی برای کسب ثروت در جامعه ایران دارند؟ عمده ترین منابعی که زنان بتوانند از ثروت برخوردار و از فقر رهایی یابند، شامل ارث، ازدواج و اشتغال هستند. اما نابرابری جنسیتی به عنوان عاملی تأثیرگذار موجب می شود که زنان از هیچ یک از این سه راه نتوانند، ثروتی برابر با مردان کسب کنند و بنابراین فقیر یا فقیرتر باقی می مانند. در مورد ارث، قانون نابرابر ارث سهمی معادل نصف مردان را برای زنان پیش بینی کرده است، از طرفی در بسیاری از مناطق ایران همین نصف سهم هم به لحاظ ملاحظات فرهنگی و ویژگی های نظام اجتماعی که زنان را در صورت مطالبه ارث به بی عاطفگی و گسستن پیوندهای خانوادگی متهم می کند، از دسترس زنان خارج می شود. در همین ارتباط به دلیل آنکه مردان اغلب سرمایه اجتماعی و فرهنگی بیشتری دارند و با نظام حقوقی و ترفندهای قانونی آشنایی بیشتری دارند، قادرند از زنان سلب مالکیت کنند. از همین روست که می بینیم زنان مالکیت اندکی بر املاک و اراضی کشاورزی دارند که گفته می شود حتی به یک درصد هم نمی رسد. گرچه بیشتر کار کشاورزی بر دوش زنان به عنوان کارگران بخش کشاورزی است. در تابستان 98 اشتغال در بخش کشاورزی زنان 22.5 درصد بوده در حالیکه مردان 18.2 درصد بوده است.

این جامعه‌شناس ادامه داد: راه دوم کسب ثروت و رهایی از فقر خانواده و ازدواج است که از طریق نفقه و مهریه قرار است زنان از فقر برهند و بتوانند زندگی کنند. میزان توفیق زنان در این راه به طبقه اجتماعی آنها بستگی دارد. این راه حل اولاً بستگی به این دارد که زنان از کدام طبقه اجتماعی باشند. ثانیاً همه زنان ممکن است نتوانند یا نخواهند ازدواج کنند، مخصوصاَ که در این سالها میزان ازدواج کاهش یافته و بنابراین راه حل قابل اطمینان و دائمی نیست و مسأله مهمتر این است که چنین راهی، موجب وابستگی و نفض استقلال زنان می شود. سیاست رسمی در ایران، راه حل ارتزاق از طریق خانواده و ازدواج را برای زنان مناسب تشخیص داده به طوری که زن به عنوان یک موجود ناتوان و وابسته به مرد در نظر گرفته می شود که در تمام عمرش باید تحت تکفل پدر، شوهر و فرزند باشد و اینکه خود زن به عنوان وجود مستقلی که بتواند مشارکت اقتصادی داشته باشد در رویکرد رسمی جایی ندارد.

دکتر کاظمی گفت: راه سوم کسب ثروت برای زنان، اشتغال است که در این حوزه هم زنان تقریباً بی نصیب هستند، به طوری مشارکت اقتصادی زنان در تابستان 98 فقط 17.6 درصد بوده و در تمام چهل سال گذشته هیچ گاه به بیست درصد هم نرسیده است. رتبه مشارکت اقتصادی زنان ایران در سال 2018 در رتبه بندی بین المللی در بین 149 کشور، رتبه 143 بوده است. علاوه بر این شکاف جنسیتی دستمزد و درآمد به ویژه در بخش خصوصی، موجب شده که زنان به طور متوسط همواره دستمزد کمتری نسبت به مردان دریافت کنند. شرایط بازار کار ایران به گونه ای است که زنان به مشاغل پست، کم اهمیت، با حقوق اندک و نا امن رانده می شوند و زمینه استثمار و بهره کشی از زنان فراهم است. این گونه است که نابرابری جنسیتی، فرصت اشتغال را به عنوان منبع کسب ثروت از زنان سلب یا به شدت دشوار کرده است. نابرابری جنسیتی که از طریق نظام حقوقی و نظام اجتماعی مرد سالاری و تحت سیطره مناسبات سرمایه داری اعمال می شود، موجب شکل گیری وضعیتی می شود که فرصت های اشتغال زنان کاهش می یابد و زنان به انتهای سلسله مراتب در این حوزه رانده می شوند. نابرابری جنسیتی از طرق مختلف که همگی با هم در ارتباط هستند، موجب فقر زنان می شود: از طریق نظام سیاسی که زن را در خانواده و نه به عنوان انسان مستقل تعریف می کند، از طریق نظام اجتماعی و فرهنگی (که از اشتغال زنان حمایت نمی کند، نقش نان آور را فقط برای مردان به رسمیت می شناسد و با تولید تعارض نقش مادری و نقش اجتماعی زنان امکان اشتغال آنها را کم می کند)؛ از طریق نظام اقتصادی که حداکثر بهره کشی را از زنان شاغل و کارگر رقم می زند.

سخنران این نشست گفت: سؤال دوم این است که فقر چگونه نابرابری جنسیتی را بازتولید می کند؟. ابتدا باید به این واقعیت توجه کرد که استقلال اقتصادی و و برخوردار بودن از منابع مادی به زنان قدرت تصمیم گیری مستقلانه می دهد و از وابستگی آنها به مردان می کاهد و آنها را از برخی اجبارها می رهاند. استقلال اقتصادی به زنان به امکان و حق انتخاب های بیشتری می دهد که شرایط ستم و فرودستی را تحمل نکنند و موقعیت بهتری برای خود فراهم کنند. به آنها قدرت می دهد که کمتر تسلیم خواسته های مردان و پذیرش سلطه مردانه شوند. مثلاً در برابر خشونت خانگی به عنوان یکی از مهمترین و شایع ترین مشکلات، استقلال اقتصادی این امکان را به زنان می دهد که کمتر مورد خشونت واقع شوند، بتوانند محیط خشونت را ترک کنند یا در برابر آن مقاومت کنند. فقر، زنان را به مردان وابسته می کند و امکان مقاومت را از آنها سلب می کنند. زنان در شرایط فقر بیشتر مجبور به پذیرش سلطه مردانه می شوند. از همین روست که می بینیم آسیب هایی مانند؛ ازدواج اجباری، کودک همسری، خشونت و تحمل آن، محرومیت از روش های پیشگیری از بارداری، بازماندگی از تحصیل، روسپیگری و ... در میان زنان فقیر بیشتر است. هر چه استقلال اقتصادی زنان کمتر باشد، قدرت تصمیم گیری و انتخاب های آنها کمتر و احتمال استمرار موقعیت فرودست بیشتر می شود. هر چه جامعه، منابع کمتری را در اختیار زنان می گذارد، وابستگی مالی و اقتصادی آنها را بیشتر و زنان فقیر را بیشتر قربانی نابرابری جنسیتی می کند.سوال پایانی این است که چه باید کرد؟ زنانه بودن فقر و ضرورت استقلال اقتصادی باید جدی گرفته شود، به عنوان مسأله عمده زنان دیده شود و به عنوان یک مطالبه مهم پیگیری شود. در نظام حقوقی که زن را تنها در چارچوب خانواده تعریف می کند و به این ترتیب اشتغال زنان را غیر ضروری جلوه می دهد، بازاندیشی شود و به سمت برابری جنسیتی مرد و زن تغییر کند. سیاست دولتی در اشتغال که رسماً زنان را نادیده گرفته و مشارکت اقتصادی آنها را به مدت چهل سال در حد کمتر از 18 درصد حفظ کرده است، تغییر کند و برابری جنسیتی در اشتغال و دستمزد برابر را به رسمیت بشناسد و اجرا کند.

صلح اقتصادمهر98 2

 

فقر، علل، تحول، پیامدها و راه‌های مقابله

دومین سخنران نشست دکتر حسین راغفر بود. وی گفت: برای بررسی موضوع فقر، ابتدا چند پرسش مطرح می شود:

1- فقر چیست؟

2- چرا فقر را باید مطالعه و پایش کرد؟

3 - بروز فقر چیست؟

4- پیامدهای فقرچیست و راههای مقابله با فقر کدام است؟

در پاسخ به پرسش اول لازم است ذکر شود که فقر یک پدیده طبیعی نیست، بلکه محصول نظام اجتماعی است. فقر به وضعیتی اطلاق می شود که سرپرست خانوار یا نان آور خانوار با یک شیفت کار قادر به تامین حداقل های زندگی برای خود و خانواده خود نباشند. فقر به معنای کاستی و کمبود از یک سطح زندگی است که موجب احساس شرم فقرا از حضور در مجامع عمومی می شود.

او افزود: در پاسخ به اینکه چرا فقر را باید مطالعه و پایش کرد؟ باید گفت اختلاف طبقاتی شدید می تواند منجر به نا امنی در اشکال مختلف آن و بی ثباتی سیاسی- اجتماعی شود و لازم است پیامدهای سیاستهای اقتصادی و میزان اثربخشی آنها بر گروه‌های فرودست در جامعه ارزیابی شود تا جهت گیری های اقتصادی و سیاسی اصلاح و بازنویسی شوند. در پاسخ به علل بروز فقر؛ تصمیمات و سیاستهای بخش عمومی پیامدهای توزیعی دارند و بنابراین نابرابری های ناموجه محصول نظام تصمیم گیری های اساسی است. این نابرابری های ناموجه مردم را به طبقات مختلف تقسیم می‌کنند. پیامد اصلی فقر احساس شرم است که احساس مشترک همه فقرا است که در ادامه آن احساس حقارت در اثر انگشت نما شدن فقرا ناشی از تقسیم بندی شهروندان به گروه‌های دارا- برندگان- و گروه‌های ندار- بازندگان می شود و ضمناً امید، یا ظرفیت آرزومندی نیز به صورت نابرابر در بین مردم جامعه توزیع می شود و همچنین نابرابری در توزیع سرمایه های عاطفی در بین طبقات مختلف مردم را در پی خواهد داشت.

دکتر راغفر در پایان بحث خود گفت: به منظور مقابله با فقر باید به اصلاح نظام قاعده گذاری پرداخت. جهت گیری های سیاستگذاری های عمومی باید عموم مردم و به ویژه طبقات فرودست جامعه را در نظر گیرد. لازم است به جای تاکید بر حمایت از کارآفرین، تاکید بر ایجاد اشتغال کامل باید صورت گیرد چرا که در رویکرد نخست (حمایت از کارآفرین) عموم مردم به سهولت می توانند قربانی شوند؛ اما پیامد رویکرد دوم، توجه به کارآفرین با هدف ایجاد شغل برای عموم مردم مورد تاکید قرار می گیرد.

در ايران با شرايط آنومي پايدار شده مواجه هستيم

سومین سخنران نشست پرویز پیران، ضمن نقد بخشی از صحبت های دکتر راغفر گفت: من گمان نمی کنم ما در ایران فساد داشته باشیم؛ چون حتی فساد هم خود ضوابطی دارد و گروهای مافیایی نیز، یک گفتمان اخلاقی خاص خودشان را دارند. بنابراین آنچه امروزه شاهد آن هستیم، ایل غار مغولی یا (چپو) است و نه فساد.

دکتر پیران ضمن پرداخت به بحث تطور تاریخی افزود: من معتقد هستم که در ایران، با شرایط آنومی پایدار شده مواجه هستیم. از سال 1380 به بعد ایران وارد جامعه لحظه ای شده است. این جامعه لحظه ای و شرایط آنومیک پایدارشده، سبب شده است که اشکال فقر دچار پریشانی بسیار جدی شود.

او با اشاره به واژه آنومی به ترجمه نادرستی که معمولاً از آن می شود و معادل Norm Less در نظر گرفته می شود افزود: در واقع این واژه به معنای بی هنجاری در نظر گرفته شده در حالیکه جامعه هرگز دچار بی هنجاری نمی شود و یا حداقل لحظات بی هنجاری هرگز دیرپا نیستند. به نظر من باید آنومی را اغتشاش ارزش ها و هنجارها معنا کنیم و نه بی هنجاری. در واقع یعنی هنجارهایی وجود دارد که کارکرد ندارند و ضد هنجارهایی آمده اند و به هنجار تبدیل شده اند و اغتشاش در زندگی روزمره را به دنبال داشته اند.

او در ادامه با بیان سبقه تاریخی فقر در ایران آن را دارای قدمت طولانی دانست و به سیر تحقق فقر در جوامع، به استیلای سرمایه داری اشاره کرد و گفت: وقتی در جامعه سرمایه داری حاکم می شود و گرایش از ارزش مصرف به ارزش مبادله تغییر می یابد، سرمایه، همه چیز می شود. منطق سرمایه داری، نابرابری زا و بحران زاست. منطق درونی سرمایه داری بر انباشت سرمایه برای سرمایه گذاری مجدد تا بی نهایت تاکید دارد. این مساله، ماهیت، آرایش و توزیع فقر در جامعه را متفاوت می کند و سبب اشکال مختلف سرمایه داری می شود. در جامعه سرمایه دار، اولین بحران، بحران مازاد تولید است. در اینجا بحث توسعه جهان سوم مطرح می شود و به این ترتیب شاهد یک برساخته به نام مدرن در مقابل غیر مدرن هستیم که تعریف دارا در مقابل فقیر را در سطح کشورها نهادینه می کند و این نگاه را در سطح جامعه نیز تسری می دهد. به دلیل آنکه در جامعه سرمایه دار، همیشه یک سوی معادله نامحدود و بی نهایت است، به همین ترتیب سرمایه داری از نوع صنعتی به سوی شکل انحصاری آن گرایش می یابد که از آن با عنوان «امپریالیسم» یاد می کنند. در شرایط انحصاری شدن، با محدود کردن رقبا، حفظ وضعیت می شود و سرانجام بحران پایدارشده را به همراه دارد. در چنین شرایطی که انحصاری است، شاهد رکود تورمی هستیم. در این وضعیت، سرمایه داری به این نکته پی می برد که راه حل در شکل دهی جهانی سازی از بالاست و باید آن را همیشگی و دائمی ساخت. البته این خواسته سرمایه داری از بدو پیدایش بوده اما تا این زمان، موانع فنی و سیاسی مانع تحقق آن می شده است. نتیجه انقلاب فنی، ارتباطات ماهواره ای و میکروپردازنده ها و شکل گیری جهان مجازی بود. به این ترتیب سرمایه داری وارد دوره ای به نام سرمایه داری قمارخانه ای می شود. در واقع سرمایه داری با انقلاب فنی و الکترونیک، عریان شد و سبب فروپاشی اخلاق، ایجاد انواع بازارهای غیررسمی و شکل گیری نوکیسه گان گردید. به این ترتیب اشکال فقر کاملا دگرگون می شود و از چنان گستره ای برخوردار می گردد که در گستره سالنامه زندگی بشر بی سابقه است. وقتی جهانی سازی اتفاق می افتد، دستورالعمل هایی نوشته می شود. اولین دستورالعمل (مدل اجماع واشنگتنی) را ویلیامسون می نویسد که در آن به قاعده و قانون زدایی و گردش آزاد سرمایه، کوچک شدن دولت ها، رفع و حذف مرزها، حذف نرخ های ترجیحی و آزادسازی نرخ ها به مکانیسم های بازار تأکید می گردد. اما متاسفانه در عمل به این موارد برخورد گزینشی صورت می پذیرد. یعنی برخی کالاها همچون نفت، شاهد این آزادسازی و رهاسازی نمی شوند. در واقع صرفاً در نگارش و عمل به دستورالعمل ها مزیت های سرمایه داران مدنظر قرار می گیرد. این موضوع در کنار مواردی دیگر همچون انتقال بحران های خویش به جهان سوم، حذف رایانه ها و حذف کمک های دولت ها به مردم، سبب گستره بیشتر فقر در جامعه می شود. هر چند این دستورالعمل ها سبب شورش هایی شد و تغییراتی را در آن به همراه داشت اما هرگز ضمانت هایی برای عدم گسترش فقر ایجاد نشد. بعدها از جامعه رفاه، مفهومی به نام «جامعه تیمارگر» مطرح گردید و بر این موضوع دلالت شد که آینده بشر باید به فکر منفعت شخصی خود باشد.

پیران در ادامه با بیان اینکه شرایط جهانی سازی سبب صدمه و لطمه به اقتصاد داخلی می شود ادامه داد: اعطای مستقیم یارانه دولت به مردم حرکت اشتباهی نیست اما اینکه به همه اقشار تعلق بگیرد اشتباه است. به شرایط ایران باید علاوه بر مسائل جهانی سازی، این موارد را نیز باید افزود ، البته نگاه به این نابرابری ها باید به صورت چندوجهی باشد.

دکتر پیران گفت: از نظر اینجانب، در گام نخست باید دانش بشری را به طور مثال در زمینه فقر به خوبی آموخت، در گام دوم، به دلیل سوگیری غربی این علوم و حاکمیت ایدئولوژی سلطه در آن، باید آنرا در داخل کشور مورد بازبینی انتقادی و دیالکتیکی قرار داد اما متاسفانه برداشت ما از علوم غربی به صورت دیکشنری وار و بدون توجه به متن ایران است. این نکته حائز اهمیت است که در این نوع از نظام فکری، به دلیل وجود روح سرمایه داری، اصلاً فقرا نقش و جایگاهی ندارند و برای تصمیم گیران و تصمیم سازان چنین جامعه ای، منافع خودشان مقدم بر منافع سایرین است و دلیل تهی دستی فقرا، کوته فکری و کم کاری خودشان در نظر گرفته می شود. با آنکه هدف، بازتولید نیروی کار منعطف است و با توجه به اینکه نیروی کار امروز دیگر نیروی کار صنعتی و کارگری نیست، این توده فقیر است که مرتب بازتولید می شود، این بازتولید منافع بسیار زیادی به همراه دارد. زیرا مافیای سرمایه دار، از این نیروی سیال به بهترین وجه استفاده می کند، در نتیجه فسادی که در طبقات بالا وجود دارد منجر به یک فقر اخلاقی گسترده می شود و اینجاست که راه های سرمایه گذاری هم آنومیک می گردد.


*تهیه گزارش