انجمن جامعه شناسی ایران دفتر قزوین، نشست «عدالت جنسیتی» از سلسله نشستهای عدالت را در تاریخ اول اسفندماه 1399 به صورت مجازی در بستر اینستاگرام با حضور دکتر لیلی حاج آقایی و محمد زینالی اناری برگزار کرد. آنچه در ادامه میخوانید خلاصه مباحث این نشست است.
در ابتدای این جلسه دکتر حاج آقایی به بیان نظرات خود پرداخت و گفت: قبل از پرداختن به مفهوم شناختی عدالت جنسیتی و مباحث نظری مربوط به آن، لازم است در خصوص دو واژه «جنس» و «جنسیت» توضیحاتی داده شود. جنس به تفاوتهای زیستی زن و مرد اشاره دارد که امری است ثابت، ولی جنسیت مجموعه ای برساخته از جامعه و فرهنگ است که حالت تحمیلی داشته و مربوط به تصورات ما از مردانگی و زنانگی است.
ایشان افزود: بحث عدالت جنسیتی از دو جهت مناقشه برانگیز است. اول، واژه عدالت که واژه ای تفسیر برانگیز است و دوم واژه جنسیت که کلمه عادی نیست که مبین تفاوت جنس زن و مرد باشد، بلکه واجد بار سیاسی و اجتماعی خاصی است که عمدتاً در گفتمان مدرن، خاصه جنبش های فمینیستی موضوعیت می یابد. در قالب عدالت سه رویکرد مشاهده میشود: عدالت در قالب تناسب، عدالت به معنای تساوی و عدالت به مثابه انصاف.
در رویکرد اول عدالت در قالب تناسب، به باور شهید مطهری، بهره بردن هر موجودی به اندازه قابلیت و استحقاق خویش. پس تساوی نه به معنای برابری.
در دوم رویکرد عدالت به مثابه تساوی، هایک نماینده افراطی لیبرالیسم عدالت به مثابه برابری شهروندان در داشتن فرصت های برابر و یکسانی در برابر قانون را مد نظر دارد.
سوم رویکرد عدالت به معنای انصاف که جان رالز، از مفهوم فرد می گوید نه از زن و مرد و متاثر از فلسفه اخلاق کانت، آزادی انسان را مهم می داند.
سخنران این نشست ادامه داد: جان استوارت میل در کتاب انقیاد زنان می گوید: نابرابری علیه زنان یادگاری دوران قدیم است و الان در دنیای مدرن جایی ندارد. تبعیض علیه زنان موانع پیشرفت بشر است. وی در مقابل کسانی که می گفتند طبیعت زنان پست است، می گفت: ما که به آنها اجازه نداده ایم تلاش کنند، با چه حکم و شواهدی می گوییم.
دکتر حاج آقایی سپس به طرح بحث خود با موضوع نگاه اسلام و عدالت جنسیتی پرداخت و اضافه کرد: در این نگاه، حقوق برای زنان به مثابه عدالت است و متناسب با ویژگیها و سرشت طبیعی زنان و مردان. علامه طباطبایی میگوید: در اسلام زن در همه احکام عبادی و حقوقی با مرد شریک است. او مانند مردان مستقل است، مگر در مواردی که طبیعت خود زن اقتضا کند، متفاوت باشد، همانند؛ قضاوت، جهاد، عهده داری حکومت و... در کل، در نگاه سنتی اسلام مشابهت بین زن و مرد مردود است.
ایشان با توضیح نظر مکاتب مختلف فمنیسم، لیبرالیسم، مارکسیسم پیرامون عدالت جنسیتی، شاخص های عدالت جنسیتی را به شرح زیر برشمرد:
در بخش دیگری از این نشست محمد زینالی اُناری گفت: وقتی سخن از این می گویم که عدالت جنسیتی زیربنای شکل گرفتن عدالت هست، تحلیلی کلی از عدالت ارائه میشود و شامل گروه عام زنان و مردان است. این که ما بیاییم این موضوع را به تصاحب پستهای مدیریتی توسط زنان تقلیل دهیم، محدودۀ عدالت را کوچک کرده ایم، چرا که سنخهای گسترده ای از زنان هستند که باید تبیین عدالت در موردشان مطرح شود و این مسأله نمیتواند به طبقه یا درون گروه خاصی از زنان یا مردان محدود باشد. اما برای این که عدالت جنسیتی به ارزش تبدیل شده و در کل جامعه به بار بنشیند، باید دارای پارادایمی از عدالت باشیم و به این منظور من رویکرد سهروردی را به عنوان دانشمندی ایرانی برای تبیین عدالت جنسیتی انتخاب کرده ام، اگرچه وی در این خصوص صحبت مستقیمی نکرده است. ما دانشمندی به نام سهروردی داریم که اگرچه دربارۀ عدالت صحبت نکرده، اما او در زمانۀ خودش در دوران فرهنگ امپراطوری، قدرت و حتی الهیات رایج را نقد کرده است. در هیچ یک از کتابها ندیدهام که گفته شود که او قدرت را نقد کرده است، چرا که دربارۀ بحث های این دانشمند بزرگوار به صورت مغلق و مبهمی در بارۀ ایشان صحبت میشود و موضوعات مورد بحث وی به جامعه و زندگی انسان مرتبط نمیشود و دربارۀ استعارههایی که او از آنها صحبت کرده سخن به میان میآید اما از آن ها پرده برداری و رازگشایی نمیشود و نمیخواهد دل حرف های وی در زمانۀ خودش را بکشافد و ببیند که سیاست را نقد کرده است.
این جامعهشناس ادامه داد: سهرودی در جایی هرم سیاسی را نقد کرده و می گوید که حرف خدا ضرورتاً با حرف خدا یکی نیست و می گوید نور مدبره با نور قاهره قابل جمع است. یعنی حرفی که سلطان به مثابۀ انسان می گوید حرف خودش است و حرف خدا نیست؛ مشابه همین بحث حقیقت و ایدئولوژی، او از مفهوم نور استفاده میکند. مفهوم نور، عینی و در بعد شهودی و ادراکی است و او از دیدن آدم ها و سنخهای آگاهی و از طبقات طولی صحبت میکند و وجود انسانها را در راستای آفرینش دسته بندی مینماید. او انسانها را به دو دسته تقسیم میکند؛ انسانها و انسانهایی فراتر از انسانها که بین آنها، قاعدهای برای اعمال قدرت یا ارسال اطلاعات قائل است و همچنین او علم شهودی را به عنوان ساحتی از دانش به میان میآورد که از وجود آدمی در بین دیگران برای او صادر میشود. انسان از محیطش مشتق میشود، محیطی که با آن در تقابل یا تضاد یا اعمال قدرت است که به آن بعد قدرت میان دو فرد فیض و امکان اشرف گفته و هر کس در مرحله فراتر است، در مرحلۀ عشق است و قدرت و کسی که پایینتر است در مرحلۀ فقر است و شوق که بتواند از دیگری کسب فیض کند. این رابطه میان دو نفر در زمان امپراطوری ایوبی و بین بزرگان و مردم عادی بود و همین رابطه میان زن و مرد هم برقرار بوده است. او ساحت برتر آفرینش را ساحت والای نور یا حقیقت میداند، مرحلۀ بعد، آگاهی است و پایین تر از آن، عالم انسانی و پایین تر نیز، عالم اشیا. اگر مرحلهای باشد که انسان بین آگاهی و جنسیت در نوسان باشد، هر قدر از آگاهی پایین بیاید، به سمت عالم اشیا میآید و در این میان، وقتی مردان از دیگران آگاهی و ادراک در مییابند، با کسانی دمخور هستند که از نظر آگاهی و ادراک در مرحلهای دون تر قرار داشته و آنها را تحت تأثیر قرار میدهند.
سخنران این نشست افزود: مفهوم نور، فقط به آگاهی اشاره ندارد، به تمام مفاهیم والا مانند قدرت هم اشاره دارد، حالا این جا در کنار آگاهی، مفهوم قدرت هم پیش میآید، یعنی مرد در جایگاه خود اگر بخواهد معنای متعالی داشته باشد، باید با زنی که در خانواده یا در جامعه است، خود را باز میشناسد و آگاهیاش منشعب از محیط است و اگر محیط در ساحت ظلمت باشد، آگاهی او از ظلمت منشعب میشود. در این جا انسانها باید بتوانند برابر باشند تا موضوع فیض و آگاهی شهودی نه در تخاصم هم که در تقویت یکدیگر باشند و انسانی که در دامن مادر بزرگ میشود، اگر این مادر در ساحت آگاهی نبوده و آگاهی او محدود به فرزند آوری باشد، این فرزند هم از نظر ادراک شهودی اسیر ظلمت میشود.
زینالی گفت: سهروردی در این موضوع به مناسبات انسان و اشیاء اشاره کرد و به مفهوم زن و مرد اشاره نکرده است، اما اگر این برابری وجود نداشته باشد، مفهوم فیض وی را دانش حضوری کسب شده از ظلمت نابود می کند. این مفهوم آگاهی و قدرت مانند یکدیگر هستند و عدالت از نظر آگاهی، همان عدالت از نظر قدرت نیز هست و مفهوم قدرت نیز میتواند از نظر توسعه هم حائز اهمیت باشد، یعنی انسانهایی که در کنار آگاهی از قدرت و سایر فرشتههای معانی به یکسان برخوردار میشوند. لذا عدالت جنسیتی در برداشت از نظریۀ سهروردی در مورد نور، آگاهی و قدرت در تمامی فرشتهها یا عوالم معنی برای آدمی ظاهر میشود. از این رو مسأله آزادی، عدالت و توسعه، مسأله لیبرالیسم و سوسیالیم نیست و در جامعۀ ما هم دربارۀ زیربناهای فکری این موضوعات اندیشیده شده و اگر سهروردی میتوانست از نقد قدرت و الهیات در دست قدرت آن روزگار جان بدر ببرد، چه بسا میتوانست دربارۀعوالم اشراق، فرشته ها و ادراک افراد از اشیا و انسانها بیشتر صحبت کرده و این مسأله را در زمان خود روشن تر کند.