ادبیات فارسی از نظر جنسیتی به هیچوجه خنثی نیست. موضع "مردسالارانه" و "زنستیزانه" این ادبیات، چیزی است که حتی در اشعار و نوشتههای بزرگان این حوزه نیز به وضوح به چشم میخورد. در مواردی نیز تفسیرهایی که از برخی آثار شده، رویکرد مردمحور و ضد زن را در این ادبیات گسترش داده است. بنابراین در مباحث مطالعات زنان ایران، بررسی و شناخت جنبههای مختلف این موضوع از اهمیت بسزایی برخوردار است.
نشست اردیبهشت ماه گروه علمی- تخصصی مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران، رویکرد جنسیتی موجود در ادبیات فارسی را از دو زاویه مختلف مورد بررسی قرار داد. در این جلسه، ابتدا دکتر مریم حسینی دانشیار دانشکده ادبیات فارسی دانشگاه الزهرا، سخنرانی خود را با عنوان "ریشههای زنستیزی در ادبیات فارسی" ارائه داد و سپس پروانه زاهدیفر درباره "زبان و هویت جنسیتی، با تکیه بر ضربالمثلهای فارسی" سخن گفت. گزارش این نشست را بخوانید.
ریشههای زن ستیزی در ادبیات فارسی
دکتر مریم حسینی به عنوان نخستین سخنران این نشست گروه مطالعات زنان انجمن، در مقدمه بحث خود، با اشاره به چندین سال مطالعهای که در رابطه با ریشههای زن ستیزی در ادبیات کلاسیک فارسی داشته، گفت: برای توضیح مفهوم "زن ستیزی"، ابتدا باید یادآور شد که این مفهوم در تمام متون وجود ندارد اما در مطالعهای که در باب اشعار چندین شاعر و نویسنده برجسته، از فردوسی به بعد انجام شده، مفهوم زنستیزی قابل مشاهده است.
وی در این زمینه تأکید کرد که در خیلی از موارد، تعبیرهایی مردسالارانه نسبت به ادبیات فارسی صورت گرفته و به واسطه آن، برخی آثار، ضد زن تلقی شده که در واقع چنین نیست. به عنوان مثال، مجموعهای از ابیات نظامی استخراج شده و به عنوان ابیات ضد زن معرفی میشوند؛ در حالی که با مطالعه دقیق آنها مشخص میشود که شاعر چنین قصدی نداشته و در واقع، میتوان گفت که اینها تنها خوانشهایی است که فرهنگ مردسالار تولید میکند.
حسینی در ادامه، با تذکر این نکته که نباید تمامی اشعاری را که زن در آنها، کمتر از شأن خود نشان داده شده را به عنوان اشعار زن ستیز معرفی کرد؛ گفت: در ادبیات ما، ریشههای زن ستیزی مشخصی دیده میشوند. در این زمینه، بدیهی است که هنگامی که از ریشهها صحبت میکنیم، قطعاً منظور یک یا دو مورد خاص نیست؛ بلکه یک روند طولانی مد نظر است که طی آن، فرهنگ کلی جامعه تحت تأثیر مکاتب فلسفی، فکری و همچنین آرای مختلف دینی و تحولات اجتماعی و اندیشهها قرار گرفته است و در نهایت، فرهنگی در جامعه کنونی به وجود آمده که از آن، به عنوان فرهنگ زن ستیزی یاد میشود.
وی سپس بر نقد نگرش فلسفی غالب در ادبیات فارسی، به عنوان یکی از ریشههای زن ستیزی در آثار مختلف، متمرکز شد و در این باره گفت: در نقد نگرش فلسفی که البته در اینجا منظور از فلسفه حکمت و به ویژه حکمت علماست، این سوال مطرح میشود که چطور چنین نگرشهایی میتوانند ریشه زن ستیزی باشند. برای پاسخ به این پرسش، میتوان به نسبتهای سمبولیکی که در عموم شعرهای شاعران به عناصر طبیعت داده میشوند، اشاره کرد. در این موارد، بیشتر در باب شکلگیری و یا ارزشهای موجودات سخن گفته شده و کلماتی همچون عقل، نفس و همچنین نقش پدران آسمانی و مادران زمینی در ادبیات کلاسیک فارسی مورد توجه قرار گرفتهاند. دانشجویان ادبیات بر این موضوع واقفند که چگونه شاعران، دنیا را به عجوزهای هزار داماد تشبیه میکنند که فرزندان خود را میبلعد. در این میان، مشاهده میشود که هر موجود فعال و عاقلی، مذکر است و هر جا، موجودی منفعل، سست و احساساتی توصیف شده، جنسیت مؤنث مد نظر بوده است. به نظر میرسد این طبقهبندی، ریشهای فلسفی و حکمی دارد.
حسینی خاطرنشان کرد: در بررسی بنیانهای فکری و فلسفی شاعرانی مثل سنایی، مولوی و همچنین شاعری مثل خاقانی که اولین ریشههای زن ستیزی در شعرهای او با تقسیم بندی و طبقهبندی زنان و مردان و عقل و نفس دیده میشود، به نظر میرسد که این افراد به شدت تحت تأثیر مجموعه کتابها و رساله اخوان الصفا و فلسفه مشایی قرار داشتهاند. طرفداران اخوان الصفا هنگامی که از آفرینش جهان سخن میگویند، معتقدند موجودی که ابتدا از خداوند زاده میشود، عقل بوده و آنچه از عقل زاده میشود، نفس است. در واقع، آنها در این طبقهبندی میان خداوند، عقل و نفس، از گروههایی مانند اسماعیلیه پیروی میکردند. در عین حال، اخوان الصفا گروهی بودند که علاقه داشتند مفاهیم سخت فلسفی را از طریق تمثیلها و سمبلها ساده کنند و جالب است بدانید که در رمزپردازی زنان در ادبیات فارسی، این ریشههای فلسفی هویدا میشوند. آنها در طبقهبندیهای خود قائل به تذکر و تأنیث میشوند و بر این اساس، عقل را مذکر و نفس را مؤنث میدانند و این امر را به موضوعات دیگر نیز تعمیم میدهند. به عنوان مثال، خورشید که مرکز نور است، مذکر و ماه که نور خود را از خورشید میگیرد، مؤنث فرض میشود و بدین ترتیب، عناصر طبیعت به دو دسته تقسیم شده و در فضایی ذهنی، تمام موجودات جهانی نیز از این قاعده پیروی میکنند. بدین شکل، صفاتی مثل خوب یا بد، تاریک یا روشن، فاعل یا مفعول و یا محکم یا سست، به این دستهها تعمیم داده میشوند. طبیعی است که در این دستهبندی، عقل به قسمت روشن، خوب، فاعل و محکم اختصاص یافت و به تبع آن، تمام این خصوصیات مردانه شدهاند. از سوی دیگر، همه زوایای منفی به نفس و بالطبع، به زن نسبت داده شده است.
وی ادامه داد: اگر بخواهیم ریشههای فکری گروه اخوان الصفا را بررسی کنیم، باید کمی عقبتر برویم و در آنجا هیأت بطلمیوسی را خواهیم یافت که تا سالها بر سر ادبیات فارسی سایه افکنده بود. به بیان دیگر، تقریباً تمام جهانشناسی مسلمانان که از طریق شاعران وارد ادبیات میشود، معلول هیأتی است که بطلمیوس آن را وضع کرده بود. بطلمیوس ستارهشناسی است که در حدود سال 200 میلادی میزیسته است. او در دیدگاه خود، جهان را طبقهبندی کرده و معتقد است برای آفرینش و شکلگیری موجودات، پدیدههای جهان بر هم اثر میکنند. این موضوع، هم اکنون در فلسفه اسلامی هم مورد توجه است. در فلسفه اسلامی، هفت ستاره (هفت سیاره اول) را اباء علوی (پدران آسمانی) و چهار عنصر زمینی (آب، باد، خاک و آتش) اُمهات سفلی (مادران زمینی) نامیدهاند. این به معنای آن است که در همان طبقهبندی اولیه، این تقسیمبندی جنسیتی در صور فلکی نیز صورت گرفته بود و آنها معتقد بودند که ستارگان بر آنچه در زمین اتفاق میافتد، تأثیر گذارند. همانطور که مشاهده میشود، در این دستهبندی نیز پدران در مرتبه بالاتر و مادران در رده پایینتری قرار دارند. این طبقهبندی موجود در هیأت بطلمیوس، در شعر فارسی نیز به وضوح منعکس شده است.
دکتر حسینی در ادامه، با ذکر مثالهایی از اشعار فارسی که بر اساس این دستهبندی بطلیموسی صورت گرفته، گفت: این خوانش به حدی در شعر فارسی فراگیر میشود که به نوعی میتوان گفت که بعد از این، هر شاعری که میخواهد هویت و ارزشهای زنان را نفی کند و زیر سؤال ببرد، آنها را زمینی و پست خوانده و چنین صفاتی را به ایشان نسبت میدهد. بر همین اساس، طی سالهای بعد، گیتی و دنیا صورتی زنانه پیدا میکند.
سخنران این نشست گروه مطالعات زنان، با تأکید بر نقش تأثیرگذار این سمبلها و نمادها در شکلگیری ذهنیت فرهنگی جامعه و مردم عادی، یادآور شد که علاوه بر فلسفه، دین نیز در این قضیه نقش بسیار موثری داشته است و در این رابطه، شواهد مختلفی در ادیان گوناگون دیده میشود.
وی همچنین ریشههای تشبیه گیتی در فلسفه، به زنی عموماً فریبکار و حیلهگر را در فاصلهای دورتر از فلسفه مشایی، به ابن سینا مربوط دانست و یادآور شد که ابن سینا، خود تحت تأثیر ارسطو بوده است. به گفته او، اندیشههای بطلمیوس نیز چندان ربطی به فلسفه اسلامی نداشته و بیشتر از فلسفه یونان و به ویژه آرای کسانی مانند فیثاغورس تأثیر پذیرفته است.
حسینی توضیح داد: فیثاغورس که حدود پانصد سال قبل از میلاد میزیسته، خورشید را مذکر و ماه را مؤنث معرفی میکند. فیثاغورس حتی اعداد و اشکال هندسی را نیز مؤنث و مذکر شمرده و در دیدگاه او، تمامی صفات خوب به مردان نسبت داده میشود و زوایای منفی و سستیها و کجیها از آن زنان است.
دکتر مریم حسینی در بخش پایانی سخنان خود، بار دیگر خوانشها و تفاسیر مردسالارانه از متون را مورد توجه قرار داد و در این باره گفت: با کند و کاو عمیق در بسیاری از متون، از جمله قرآن، مشاهده میشود که این تفاسیر مردمحور تا چه حد به غلط در جامعه رواج یافتهاند. به عنوان مثال، در هیچ جای قرآن مشاهده نمیشود که گفته شده باشد زن از مرد پدید آمده و جنس دوم است. این در حالی است که این موضوع در همه تفاسیر مورد اشاره قرار گرفته و بر اساس آن، به باوری همگانی تبدیل شده است. در ادبیات فارسی نیز بسیاری از زن ستیزیهای موجود، برخاسته از همین نوع خوانشهاست و در واقع، اگر با دیدگاه متفاوتی بررسی شود، قطعاً این تعبیرها و سمبلها تغییر خواهند کرد.
زبان و هویت جنسیتی
سخنران دوم این نشست، پروانه زاهدیفر بود که موضوعی با عنوان "زبان و هویت جنسیتی" را با تکیه بر ضربالمثلهای فارسی مورد بررسی قرار داد. او بحث خود را با مقدمهای درباره رویکردهای نظری فمینیستی آغاز کرد و در این زمینه گفت: فمینیستها با دستهبندی زنان بر اساس عنوانهای کلیشهای مردسالارانه به شدت مخالفند و در روششناسی خود، تلاش میکنند این تصاویر و کلیشهها را به چالش کشیده و آنها را تغییر دهند. یکی از روشهایی که آنها در این راه به کار میبرند، روش زبانشناختی است. ایشان در این روش، به دنبال آنند که یک سری الگوهای ویژه زبانی را برای ایجاد کلام و نوشتار با سبک زنانه مورد شناسایی و بررسی قرار دهند. علاوه بر این، از دیگر روشهایی که در حوزه روششناسی فمینیستی مورد استفاده قرار میگیرد، متدهای روانشناختی و روان تحمیلی هستند. این روش بر اساس دیدگاه افرادی مانند فروید و لاکان شکل گرفته که معتقد بودند نوعی ارتباط مستقیم بین فرد و ضمیر ناخودآگاه و ناهشیار او وجود دارد و این امر به خصوص در زبان و گفتار قابل مشاهده است. با توجه به این دیدگاه، فمنیستهایی که از این روش استفاده میکردند، پیشداوریهای جنسی موجود در زبان، حقوق و فلسفه را به چالش کشیده و در تلاشند که زبان و فلسفه جدیدی را در ساختاری متفاوت با فلسفه و زبان سنتی مردسالار، ایجاد کنند. بر این اساس، این دسته فمنیستها، به دنبال آنند که با نقد عرصه زبان و تفکر، نشان دهند که سوژه متون علمی – فلسفی، از لحاظ جنیسیتی خنثی نبوده و در واقع، یک سوژه مردسالارانه و سلطه جوست.
زاهدی ادامه داد: نقد نئو فمینیستی بر پایه همین فرآیند آغاز شده و بر اساس آن، گفته میشود که هر گونه خواندن متن و هر گونه دریافت آثار هنری، ناگزیر بر جنسیت استوار است. در نتیجه، گفتار و نوشتار بی طرف نبوده و مدام در حال اعلام موضع جنسیتی خود برای همگان هستند. بنابراین، برای غلبه بر این امر، باید شالوده معنایی متنی را که بر نابرابری جنسی استوار است، در هم شکست. بر این اساس، فمینیستها معتقدند که قدرت از طریق سیستم زبان، نمادها و نشانهها به وجود آمده و به جامعه القاء میشود. در نتیجه میتوان گفت که فمینیستها بر این باورند که زبان در هویتیابی و ارتباطات اجتماعی، نیرویی بسیار هدایت کننده دارد. بنابر دیدگاه آنها، زبان نشانهای از فرهنگ جامعه بوده و در عین حال، با فرهنگ شکل میگیرد. بنابراین برای درک و شناخت اصول و قوانینی حکمفرما بر مقوله جنسیت در هر جامعهای، مطالعه زبان نقش بنیادی دارد.
وی پس از این مقدمه، بحث خود را بر زبان فارسی و ضربالمثلهای آن متمرکز کرد تا از این طریق، هویت جنسیتی را در فرهنگ فارسی زبانان مورد بررسی قرار دهد. او در این زمینه به بیان نتایج پژوهشی پرداخت که در آن، حدود 240 ضربالمثل فارسی را مورد بررسی و تحلیل محتوا قرار داده است و گفت: حدود 70 درصد از این ضربالمثلها در مورد مردان بوده و30 درصد آنها، به زنان اختصاص داشته است. از نظر کیفی نیز در 77 درصد ضربالمثلهای مردانه، کلمه مرد در معنای مردی و انسانیت به کار رفته است. در عین حال، در 17 درصد از ضربالمثلها، صراحتاً نابرابری میان زن و مرد مورد اشاره قرار است.
زاهدیفر ادامه داد: در بسیاری از ضربالمثلها، نگاه عامی به مردان وجود دارد که آنها را ذاتاً گرانبها نشان میدهد. از سوی دیگر، در موارد زیادی، مردان عمدتاً با ویژگیهای مثبت عنوان شدهاند تا حدی که من به هیچ نمونهای برنخوردم که در آن، ویژگیای منفی به مردان نسبت داده شده باشد.
وی از جمله این ویژگیهای مثبت مردان را در ضربالمثلها، "عقل و دانایی"، "شجاعت"، "تلاشگری"، "هنرمندی"، "جنگاوری و نامآوری"، "دارای همت بالا"، "رازداری" "آیندهنگری" و "عاشقی" معرفی کرد و در مورد هر یک، به ذکر مثالهایی پرداخت. او در عین حال، ویژگیهای منفی منسوب به زنان، در ضربالمثلهای فارسی را نیز برشمرد و توضیح داد که در برخی از موارد نیز، تفاوتهای "زن نیک" و "زن بد" مورد توجه قرار گرفته و در این زمینه، ویژگیهایی که عموماً برای زن نیک مثال زده شده، شامل "زیبایی"، "جوانی"، "پارسایی"، "فرمانبرداری"، "اطاعت"، "پاکدامنی" و "کدبانوگری" است. این در حالی است که ویژگیهای منفی بسیاری مانند "بیعقلی"، "عهدشکنی"، "بیوفایی"، "ناقص دینی"، "زودباوری"، "غیر قابل هدایت بودن" و ... به زنان نسبت داده میشود. در عین حال، همانطور که در مورد مردها، بر شجاعت و کارآمدی تأکید میشود، برای زنان نقش همسری و مادری مورد توجه قرار میگیرد.
زاهدیفر همچنین تأکید کرد: برخلاف صفات مثبتی که در ضربالمثلها برای مردان یافت میشود و روی آنها تأکید شده است، در مورد زنان، صفات عمدتاً منفی و توهینآمیز هستند. در بسیاری از ضربالمثلهای موجود، علم آموزی و سواد مایه بدکارگی و بدنامی زن شناخته شده و در واقع، گویی این امر از ازل تنها مربوط به مردان توصیف شده است. بر این اساس، تنها تلاش دختر، در جهت ازدواج، راضی نگه داشتن شوهر فرزندآوری پذیرفته میشود.
وی همچنین در بخش دیگری از سخنانش، با اشاره به ضربالمثلهای موجود در مورد پسران و دختران، گفت: در این نوع ضربالمثلها، عمدتاً عزت پسر در گرو پدر تعریف شده است. از سوی دیگر، گرانبهاترین هدیهای که به یک مرد تعلق میگیرد، پسر است. در عین حال، در شرایطی که پسران را "عزم" و "همت" دانستهاند، در مورد دختران معمولاً همان فضای منفی ذکر شده درباره زنان، دیده میشود. از سوی دیگر، دختران عموماً به فامیل مادری نسبت داده میشوند.
سخنران این بخش از نشست گروه مطالعات زنان انجمن، در نتیجهگیری از بحث خود، خاطرنشان کرد: بسیاری از ما، هنگامی که ضربالمثلها را میشنویم، با حسی روشنفکرانه، تصور میکنیم که این افکار به دنیای گذشته مربوط شده و در جریان مدرن شدن جامعه، کم رنگ شده و یا از بین رفته است. از سوی دیگر، بسیاری استدلال میکنند که مقایسه وضعیت فعلی زنان و مردان در خانواده، مؤید آن است که ساختار هرم قدرت در این نهاد تغییر کرده و دیگر پدر، به عنوان مظهر دانایی، در راس آن قرار ندارد. در خانوادههای امروزین، عموماً همه با هم تصمیم میگیرند. از سوی دیگر، برای زنان فرصتهای بسیاری ایجاد شده است که آنها با استفاده از آن، میتوانند موقعیت و پایگاه اجتماعی خود را تغییر دهند. چنین بحثها و استدلالهایی ضرورت بررسی این ضربالمثلها را برای من بیشتر آشکار کرد. در جریان بررسی، روشن شد که گفتار موجود در زبان فارسی بی طرف نیست و اتفاقاً مدام موضع جنسیتی خود را بیان میکند. حال در شرایطی که گفته شد زبان و گفتار اندیشه انسانها را شکل میدهد و در واقع، انسان در قالب زبانی که میآموزد فکر میکند؛ شناخت هر کس از هویت خود، در قالب چنین اندیشهای شکل میگیرد. این شناخت، در جریان جامعهپذیری در فرد نهادینه شده و انسان همانی میشود که در گفتار آموخته است. به همین دلیل، امروزه حتی اگر به صورت صریح، اشعار و ضربالمثلها کاربرد مستقیم خود را از دست دادهاند، ولی به شکل غیر مستقیم و از طرق دیگر، در تعاملهای زنان و مردان خود را نشان میدهند؛ هنگامی که بر دختران مجرد برچسبهایی مانند "پیردختر" و یا "ترشیده" اطلاق کرده اما پسران مجرد را لااقل با کلماتی با بار ارزشی تا این حد منفی خطاب قرار نمیدهیم؛ زمانی که پیرزنها را "عجوزه" مینامیم ولی هیچ به پیرمردی چنین لقب نسبت نمیدهیم و موارد بسیاری از این قبیل، دقیقاً آنچه که به شیوهای پنهان آموختهایم و در خود نهادینه کردهایم را بیان کرده و با این کار، نابرابری جنسیتی زبان را بازتولید میکنیم. به تعبیر دیگر، این شناسهها جهان اجتماعی ما را شکل میدهند و در چنین شرایطی، اگر جهان اجتماعی زنان و مردان نابرابر است، به دلیل وجود همین زبانی است که سوژه آن، سوژهای با جنسیت خنثی نبوده و خصلتی مردسالار و سلطهجو دارد؛ زبانی که با تقلیل زنان در حد ابژه، مناسبات جنسی آنها را خوار و کوچک میکند. در چنین شرایطی، اگر بپذیریم که دوران این زبان سپری شده است، پس باید آن را تغییر دهیم و بدیهی است که چنین تغییری نیاز به تلاش و توجه تکتک زنان و مردان جامعه دارد.
اولین جلسه گروه مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران در سال تحصیلی 88-89، روز دوشنبه بیستم مهر ماه با ارائه گزارشی از برنامههای سال گذشته گروه توسط مدیر گروه، دکتر شهلا اعزازی، آغاز شد. در ادامه این نشست نیز زهرا تشکر، به بحث درباره شهروندی سیاسی زنان با توجه به حضور آنها در کابینه دهم پرداخت.
نشست عمومی و گزارش عملکرد سالیانه گروه
در بخش نخست این جلسه، دکتر اعزازی در بیان گزارش خود از فعالیتهای گروه مطالعات زنان، ابتدا از وجود افرادی با تخصصهای مختلف، از جمله جامعهشناسی، مطالعات زنان، روانشناسی و حقوق در این گروه علمی-تخصصی انجمن جامعهشناسی ایران، ابراز خرسندی کرد و این مسأله را از جمله نقاط قوت این گروه معرفی کرد. او سپس در خصوص عملکرد سال گذشته گروه گفت: گروه علمی- تخصصی مطالعات زنان انجمن در سال گذشته، دوازده سخنرانی ماهیانه داشته است. در این رابطه، آمار تعداد سخنرانیهای انجام شده نشان میدهد که گروههای مطالعات زنان و مطالعات انسانشناسی فرهنگی با فاصله زیادی نسبت به سایر گروهها، فعالترین گروههای انجمن بودهاند.
وی در تشریح جزئیتر برنامههای گروه خاطرنشان کرد که "جنس و جنسیت" محور اصلی بحثهای گروه در سال گذشته بوده و در عین حال گاهی مسائل روز نیز در برنامههای مختلف مدنظر قرار گرفتهاند. او همچنین در این رابطه، دو مقاله ارائه شده در گروه در زمینه "جامعه مدنی و جنسیت" در سال گذشته، یکی در قالب سخنرانی خانم اشنایدر از آلمان در زمینه "مهاجرت، جامعه مدنی و جنسیت در جمهوری فدرال آلمان" و دیگری سخنرانی خود، با عنوان "جامعه مدنی و دموکراسی" را مورد اشاره قرار داد.
به گفته وی، "بررسی تاریخی مشارکت سیاسی" توسط خانم دکتر ناهید مطیع و "جنسیت در تبلیغات" توسط خانم دکتر افسر افشارنادری از دیگر سخنرانیهای این گروه در سال گذشته بودهاند. در این سال تحصیلی، همچنین خانم دکتر رزا قراچورلو نیز با موضوع "تبعیض و خشونت در حقوق و اسناد بینالمللی" و خانم نسرین ستوده با موضوع "تبعیض و خشونت در قوانین ایران" صحبت کردهاند.
مدیر گروه مطالعات زنان انجمن همچنین از سخنرانی دکتر ناهید توکلی در زمینه "آموزش و جنسیت" و دکتر شهین زاهدیفر با عنوان"تحلیل ویژگیهای روانشناختی زنان با توجه به جنسیت" یاد کرد و گفت: خانم دکتر حسینی نیز در صحبتهای سال پیششان به ریشههای زن ستیزی در ادبیات" و خانم پروانه زاهدیفر به "زبان و هویت جنسیتی" پرداختند.
وی در ادامه گفت: نمایش فیلم خانه خورشید که به یک مرکز ترک اعتیاد زنان به این نام میپردازد، از دیگر برنامههای انجمن در سال گذشته بود که مورد استقبال خوبی قرار گرفت و پس آن مدیران این مرکز نیز به معرفی آن پرداختند.
اعزازی همچنین در مورد نظرسنجیهای انجام شده در مورد کیفیت برنامههای گروه گفت: نتایج حاصل از تحلیل فرمهای نظرسنجی توزیع شده در برخی سخنرانیهای گروه، نشاندهنده رضایت شرکت کنندگان است. این رضایت در زمینههایی چون اعتبار علمی سخنران، تازگی مطالب، مرتبط بودن موضوع با مسائل زنان، توانایی انتقال مفهوم توسط سخنران و توانایی او برای پاسخگویی به پرسشها و کاربردی بودن مورد بررسی قرار گرفته است و در همه این زمینهها، رضایت بالایی از برنامههای گروه مطالعات زنان انجمن وجود داشته است.
وی درباره دیگر برنامههای اجرا شده در گروه مطالعات زنان در سال گذشته نیز افزود: در این سال، دو دوره آموزشی در زمینه جامعهشناسی زنان توسط انجمن برگزار شد که یک دوره فشرده دو روزه با همکاری گروه محققان مستقل زنان و یک دوره طولانیتر ده روزه را شامل میشد.
او همچنین وعده داد که به زودی از طریق سایت انجمن جامعهشناسی ایران، برگزاری یک دوره دیگر با موضوع جامعهشناسی زنان یا در سطح بالاتر، جامعهشناسی جنسیت، اعلام خواهد شد.
وی در خصوص فعالیتهای گروه مطالعات زنان در سایت انجمن جامعهشناسی نیز گفت: گزارش سخنرانیهای صورت گرفته در گروه، از طریق سایت انجمن قابل دستیابی است. همچنین چکیده پایاننامههای انجام شده در حوزه زنان در دو دانشگاه تهران و علامه نیز هم اکنون در صفحه گروه مطالعات زنان سایت قرار گرفته است.
اعزازی در ادامه در تشریح برنامههای انجمن در سال جدید افزود: ما قصد داریم طی سال جدید، با سایر گروههای انجمن جامعهشناسی همکاری بیشتری داشته باشیم. در این زمینه، از جمله میتوان به برنامهریزی برای برگزاری سمینار نیم روزهای در زمینه قتلهای ناموسی با همکاری گروه مسائل و آسیبهای اجتماعی اشاره کرد. در زمینه اعتیاد زنان و فرار دختران نیز برنامههایی خواهیم داشت.
وی همچنین در توضیح علت عدم برگزاری جلسات سخنرانی پس از خرداد ماه نیز گفت: در تابستان گذشته، پنج نفر از اعضای گروه برای شرکت در اجلاس سالیانه "انجمن آسیایی شوراهای پژوهشی علوم انسانی" دعوت شده بودند که چهار چکیده مقاله به این اجلاس ارسال شد و دو نفر از اعضای گروه نیز مقاله خود را ارائه کردند.
دکتر شهلا اعزازی صحبتهای خود را با تأکید بر استقبال گروه مطالعات زنان از همکاری داوطلبان در حوزه گردآوری چکیده پایاننامههای حوزه زنان، نقد و معرفی کتاب و انجام پروژههای پژوهشی پایان داد و خواهان مشارکت بیشتر علاقهمندان در برنامههای گروه شد.
شهروندی سیاسی زنان در نگاهی به حضور آنها در کابینه دهم
در ادامه این نشست، زهرا تشکر، سخنرانی خود را با عنوان "شهروندی سیاسی زنان در نگاهی به حضور آنها در کابینه دهم" ارائه کرد. او در بحث خود، با توجه به انتخاب اولین وزیر زن بعد از انقلاب در ایران، نقاط مثبت و منفی حضور زنان در ردههای بالای ساختار سیاسی را تشریح کرد.
تشکر سخنان خود را با تعریف شهروندی سیاسی آغاز کرد و گفت: در تعاریف جدید، شهروندی به معنای مشارکت در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. در این میان، مشارکت سیاسی میتواند در سطوح مختلف شرکت در انتخابات، شرکت در جنشهای اجتماعی، عضویت در احزاب یا رسیدن به مقامات بالای سیاسی تحقق یابد.
او در خصوص سهم زنان از دنیای سیاست خاطرنشان کرد: در همه کشورها از ابتدای شکلگیری جنبشهای زنان، سهم زنان در این فضا، کمتر از حوزههای اقتصادی و اجتماعی رشد داشته است. در برخی کشورها، زنان وارد احزاب سیاسی یا سطوح محلی سیاست شدهاند، اما کمتر به سطوح بالای سیاست داخلی با بینالمللی دست یافتهاند. در عین حال، زنان در بسیاری از کشورها سعی کردهاند وارد احزاب چپ شوند، اما از سوی این احزاب نیز چندان پذیرفته نشدهاند. به خصوص که سندیکاها عموماً به زنان به عنوان "ارتش ذخیره" نگاه میکردند. در کشورهایی مثل بریتانیا نیز فمنیستها سعی دارند وارد سطوح محلی شوند، چرا که این حوزهها را بیشتر قابل دسترس میدانند.
این عضو گروه محققان مستقل زنان در ادامه کوشید اهمیت حضور زنان در عرصه سیاست را تبیین کند. او گفت: برخی فمنیستها معتقدند از آنجا که اساساً زنان به دنبال یک دنیای اخلاقی سالم خانوادگی هستند، دلیلی ندارد وارد دنیای پرنیرنگ و مردانه سیاست شوند اما از سوی دیگر، با وجود آنکه دموکراسیهای قدیمی جهان مدعی آناند که سیاست بازار آزاد ایدههاست و ایدهای که قویتر باشد، موفق خواهد بود؛ فمنیستهای طرفدار حضور زنان در عرصه سیاسی نیز استدلال میکنند که چنین بازار آزادی وجود ندارد و ایده افراد با توجه به موقعیت اجتماعی، جنسیتی و هویتی آنان شکل میگیرد. بنابراین اگر زنان در عرصه سیاست حضور پیدا نکنند، ایدههایشان هم خواهند مرد؛ چرا که هیچ مردی ایدههای زنانه ما را پیش نخواهد برد.
وی در ادامه افزود: به همین دلیل بود که فمنیستهای فرانسوی خواهان اختصاص نیمی از کرسیها به زنان شدند اما با توجه به فلسفه سیاسی فردگرا و لیبرال حاکم بر فرانسه، در مقابل، این استدلال مطرح شد که در این صورت باید سهمیههایی نیز به سایر اقشار اجتماعی تعلق گیرد. در چنین شرایطی، فمنیستها متوجه شدند که مسأله سهمیه یک شمشیر دولبه است و در این خصوص، به راحتی به لحاظ منطقی از میدان به در برده خواهند شد.
او از تفاوت جنبش اجتماعی و حضور در ساختار قدرت، به عنوان استدلال دیگری که برخی فمنیستها بر علیه حضور زنان در ساختار قدرت مطرح میکنند، یاد کرد و در توضیح این نکته افزود: تقریباً در همه دنیا، فمنیسم به عنوان یک جنبش اجتماعی مطرح است. این جنبش در کشورهایی با حکومت ایدئولوژیک شکل سیاسیتری به خود میگیرد، اما در کشورهای دموکراتیکتر در سطح یک جنبش مدنی باقی میماند. مطرح کردن بحث ورود زنان به ساختار سیاسی، به معنای تشویق فعالان اصلی زن به حضور در بدنه دولت است. در این صورت، دیگر جنبش زنان و دولت نمیتوانند تعامل جدی با هم داشته باشند و سرنوشت جنبش زنان نیز به سرنوشت دولت گره میخورد و پیشروی برنامههای آن در گرو حضور یا عدم حضور احزاب سیاسی در قدرت خواهد بود. این امر سبب شده که به عنوان نمونه فمنیستهای بریتانیایی فقط وارد سطوح محلی سیاست شوند؛ چرا که معقتدند باید با بدنه جامعه ارتباط داشت و در عین حال، به بازیهای دنیای سیاست وارد نشد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: تجربهای که در این خصوص در ایران میتواند مورد توجه واقع شود، این است که آیا تنها رویت پذیری زنان در عرصه سیاست برای ما مهم است یا باید حضور موثری نیز داشته باشیم؟
سیاستهای آموزشی برای زنان
روز دوازدهم اسفند ماه 87، یکی دیگر از نشستهای گروه علمی- تخصصی مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد. بخش اول این نشست به سخنرانی دکتر نیره توکلی تحت عنوان "سیاستهای آموزشی دولت نهم برای زنان" اختصاص داشت و در بخش دوم شهین زاهدیفر بحث خود را با عنوان"تحلیل ویژگیهای روانشناختی زنان و نقش آن در توانمندی آنها" ارائه کرد.
سیاستهای آموزشی دولت نهم برای زنان
دکتر نیره توکلی عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی در ابتدای سخنانش با بیان این اعتقاد که ویژگی اساسی کارگزاران و نظریهپردازان دولت نهم، جداسازی جنسیتی است؛ گفت: جداسازی جنسیتی دارای بنیانهای نظری و وجوه مختلفی است که آنها را میتوان در قالب وجوهی چون جداسازی محتوایی، سهمیهبندی جنسیتی، جداسازی مکانی، جلوگیری از تحرک، مهاجرت و جابجایی و جداسازی زمانی تقسیم بندی کرد.
وی سپس به سابقه تفکیک جنسیتی در دانشگاهها در ابتدای پیروزی انقلاب اشاره کرد و گفت: تفکیک جنسیتی در سالهای نخست پس از انقلاب توسط گروههای موسوم به راست در دانشگاهها دنبال میشد؛ بهطوری که حتی در برخی کلاسهای درس دانشگاههای تهران و اصفهان و بعضی شهرهای دیگر، دیواری پارچهای میان دختران و پسران دانشجو میکشیدند. زمانی که این گزارش به آیتالله خمینی رسید، ایشان در یکی از سخنرانیهایشان آن را قشریگری و وهن نسبت به محیط علمی دانشگاهها تلقی کرد و نسبت به آن معترض شد. در همان زمان، قائم مقام رهبری نیز برخی نمایندگان ولی فقیه در دانشگاهها که مسبب این اقدامات بودند را از سمتشان برکنار کرد.
توکلی افزود: در واقع، اوایل انقلاب با موضوع جداسازی جنسیتی به صورت ساده و فیزیکی رو به رو بودیم. این در حالی است که دولت نهم عزم خود را جزم کرده تا با تدابیری چون تغییر کتابهای درسی برای دختران و پسران، کوتاه کردن مدت تحصیل برای دختران و سهمیه بندی جنسیتی، این جدایی را نهادینه کند.
وی در ادامه، به بررسی بنیانهای نظری این نوع جداسازیها پرداخت و در این زمینه گفت: سه دهه بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی، محمد تقی مصباح یزدی از شکست سیستم پرورشی نظام حاکم بر ایران خبرداد. همزمان وزیر آموزش و پرورش دکتر علی احمدی گفت که رد پای شیطان در کتابهای درسی پیدا شده است و به همین دلیل، آموزش و پرورش درصدد آن است تا با تغییر نظام آموزشی در ایران، مدارس، نماز جمعه، مساجد و خانه را با هم مرتبط کند.
نیره توکلی به نقل از سایت رسمی حوزه علمیه قم گفت: آقای مصباح یزدی اشاره کرده است که از آغاز انقلاب تربیت نسلهای جوان اهمیت داشته، اما چون قبل از انقلاب اسلامی، آموزش و پرورشی وجود نداشته است، بنابراین ما مصر بودیم که این نظام را راه اندازی کنیم ولی نشد و دشمنان ما در مقابل عاملی که قرار بود فعال شود، با تمام نیرو شروع به فعالیت کردند که در این شرایط، ما باید فعالتر عمل میکردیم. اکنون عناصر ضعیف و تحت تأثیر فرهنگ غیر اسلامی در دستگاههای ما نفوذ کردهاند و حتی زمینه برپایی کودتا علیه اصل نظام را برگزار کردند. در عین حال، مصباح یزدی معتقد است مختلط بودن فضای دانشجویان مجرد باعث فساد در جامعه میشود.
وی در ادامه توضیحاتش در مورد بنیانهای نظریجداسازی جنسیتی گفت: بعد از آن که وزارت علوم، سیاست بومیسازی را بعد از کنکور سال 87 اجرا کرد، مسئولان دانشگاه پیام نور به دیدار برخی مراجع تقلید رفتند که خبر آن در شماره 38 نشریه پیامآوران نور چاپ شده است.در این دیدار، آیات اعظام مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی و جعفر سبحانی، از سیاست بومیسازی دفاع کردند. آیتالله صافی گلپایگانی همچنین گفته بودکه زمینه تحصیل دختران در دانشگاههایی در نزدیکی محل تحصیل از بسیاری از مفاسد جلوگیری میکند و این از دلایل بومیسازی در کشور است. آیتالله جعفر سبحانی از استادان برجسته حوزه علمیه قم نیز در این رابطه گفته است که باید به وضعیت علمی و اخلاقی دانشجویان نظارت بیشتری کرد.
این استادیار رشته مطالعات زنان، سپس به صحبتهای دیگری در این باره استناد کرد و گفت: سید محمد قرونی، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، گفته است که این امر تنها عامل فساد نیست. او تأکید کرده است که دانشجویان مجرد عامل فساد در جامعه هستند و در این باره، هیچ تردیدی وجود ندارد و باید یک فکر اساسی برای این مشکل کرد. او در ادامه گفته است که لزوم جداسازی دانشجویان از یکدیگر را آقایان بیشتر درک میکنند و زنان چندان متوجه این مسأله نمیشوند؛ چرا که اختلاط دانشجویان بر روی زنان دانشجو تأثیر زیادی ندارد و آقایان بیشتر از موضوع رنج میبرند. در واقع، ممکن است عدهای برای مقاصدی غیر از تحصیل به دانشگاه بیایند، اما در هر صورت این موضوع برای افزایش آسیبهای اجتماعی تأثیر میگذارد.
وی در ادامه به نظرات سیاستمداران دولت نهم در این رابطه اشاره کرد و افزود: رئیس جمهور در همایش بیستمین سالگرد تأسیس دانشگاه پیام نور تاکید کرد که اولاً مراقب باشید مراکز دانشگاهی تبدیل به کانال یکسری موارد نظریهای و ترجمهای نشود. او علم اقتصاد را مسألهای دانست که غرب در گذشته آن را مطرح کرده تا مخالفین خود را با عنوان غیر علمی و غیر کارشناسی بودن سرکوب کند. وی سپس از جوامعی که معتقدند زن و مرد باید شرایط و حقوق یکسان داشته باشند، انتقاد کرده و میگوید که در اصل کرامت انسانی و فرصت تعالی و کمال، زن و مرد برابرند اما باید توجه داشت که نباید در مسائل اجتماعی، کارها و سیستمها را بر هم زد. احمدینژاد در ادامه میافزاید که این سخنان به این معنا نیست که زنان نباید در عرصههای اجتماعی فعال باشند؛ بلکه معتقدم آنها باید در بالاترین مقام اجتماعی و سیاسی حضور داشته باشند اما نباید به بهانه برقراری برابری زن و مرد، همه چیز را تباه کنیم.
توکلی ادامه داد: آقای علی احمدی در جلسه معارفه خود به عنوان رئیس دانشگاه پیام نور، هنگامی که یکی از زنان از او درباره تبعیض علیه زنان درباره مشاغل کلیدی و سطح بالای مدیریتی در دانشگاهها پرسید، جواب داد کهما تفاوتها را در نظر میگیریم؛ همچنانکه فردی که مدرک دیپلم دارد با یک فرد که لیسانس یا دکتری دارد، متفاوت است، مردان نیز با زنان تفاوت دارند.
سخنران این نشست افزود: در مصاحبهای که در روزنامه کارگزاران چاپ شده بود، علی ذوالعلم، تنها معلمی که توانسته است مشاور وزیر آموزش و پرورش شود، علاوه بر طرح جداسازی کتابهای درسی دانشآموزان، از طرح دیگری نیز خبر داد و آن طرح کم کردن دوران تحصیل دختران است. به گفته او، پژوهشگران آموزش و پرورش به این نتیجه رسیدهاند که دختران میتوانند دروس دوران درسی خود را زودتر از پسران فراگیرند و نیازی نیست مدت یکسانی با پسران به تحصیل بپردازند؛ زیرا که زیاد شدن طول تحصیل به بالارفتن سن ازدواج کمک میکند.
دکتر توکلی در خاتمه سخنانش به جداسازی کتابهای درسی اشاره کرد و گفت: معاون وزیر آموزش و پرورش درباره طرح جداسازی کتابهای درسی گفته است که جداسازی کتابهای درسی بدین معنا نیست که همه مطالب متفاوت است؛ بلکه به این معنی است که مطالب متفاوتی در کتابها چاپ خواهد شد. این تفاوت برای تأثیرگذاری در یادگیری محصلان است. بر این اساس، کتاب ریاضی دختران و پسران باید متفاوت باشد که البته این موضوع هنوز در دست تحقیق است. معاون وزیر آموزش و پرورش در پایان مصاحبه میگویدکه برای آن که حق دختران ضایع نشود، ما نباید دختران را معطل درس خواندن پسران قرار دهیم. برای مثال، اگر یک دختر در مسابقه دو به خط پایان رسید، نباید به او بگوییم برای کندی پسر صبر کن تا او هم برسد.
تحلیل ویژگیهای روانشناختی زنان و نقش آنان بر توانمندسازی آنها
شهین زاهدیفر سخنران دوم این نشست بود. او در سخنرانیاش به تحلیل ویژگیهای روانشناختی زنان و نقش آنان بر توانمندسازی آنان پرداخت. زاهدیفر در آغاز گفت:براساس آمارهای جهان و در مقیاس جهانی، سهم نابرابر بیشتر زنان منجر به فقر زنانه شده و نتایج مطالعات نشان دادهاند که زنان نسبت به مردان از ریسک بالاتری برای فقیر شدن برخوردار هستند. حال این سؤال مطرح است که چرا این ریسک بیشتر است؟
وی در پاسخ به این پرسش گفت: میتوان براساس رویکردهای مختلفی این مسأله را بررسی کرد که شاید نزدیکترین رویکرد، رویکرد طرد اجتماعی باشد. دیدگاه انحصار، یکی از دیدگاههای رویکرد طرد اجتماعی است که این مسأله را نه تنها در مورد زنان، بلکه در مورد همه اقشاری که میتوانند به سمت فقر روند، توضیح میدهد.رویکرد طرد اجتماعی توضیح میدهد که در یک نظام، یک گروه منابع را در اختیار میگیرند و با در دست گرفتن منابع قدرت، خطی بین خود و دیگران رسم میکنند. انسجام گروهی که منابع قدرت را در اختیار دارند، آنها را به "ما"تبدیل میکند و کسانی که در طرف دیگر خط هستند و منابع را ندارند، به "دیگران"تبدیل میشوند.در واقع، آنها را با کلیشهها تبدیل به دیگری میکنند.کلیشهها، برچسبهای تبعیضآلودی است که معمولاً به افرادی که در طرف دیگر خط قرار میگیرند، اطلاق داده میشوند. فقرایی که برچسبهای کلیشهای را میگیرند، از هویتهای فرهنگی و اجتماعیشان تهی شده و به حاشیه رانده میشوند.
زاهدیفر ادامه داد: ریشههای جنسیتی زنان به عنوان عاملی شناخته میشود که آنها را به طرف طرد اجتماعی و فقر بیشتر میکشاند. در این زمینه، رویکرد فقر درآمدی که رویکرد غالب در کشور ما هست، چندان جوابگو نیست؛ چرا که این رویکرد، تنها یک عامل را در نظر گرفته و براساس درآمد، حداقل درآمد را برای حداقل رفاه مشخص کرده و بعد خط فقر را تعیین میکند. پس از آن، سیاستهای حمایتی اعمال میشوند که تنها چارهساز فقر زودگذر بوده و در مقابل فقر مزمن، جوابگو نیست. زیرا این پرسش مطرح میشود که آیا پس از آنکه افراد فقیر حمایت میشوند، توانایی خروج از فقر را دارا هستند؟
وی در ادامه، با بیان این نکته که لزوم برقراری عدالت اجتماعی، عدالت جنسیتی است؛ گفت: فقری که زنان با آن درگیر هستند، فقر درآمدی نیست؛ فقر قابلیتی است و فقر قابلیتی به معنای فقر فرصتها است. این فقر، در واقع فقر امکانات محیطی و عایدات اجتماعی است که منجر میشود زنان از دستیابی به منابع، محروم شوند.
وی سپس در تعریف فقر قابلیتی گفت: فقر قابلیتی به این معنی است که اگر شخصی در فقر قرار گرفت، توانایی خروج از آن را داشته باشد.وقتی که امکانات و منابع در اختیار آن شخص نیست و شخص نمیتواند از فقر خارج شود، حتی حمایتهایی مثل یارانه، تنها او را رویپای خود نگاه میدارد ولی فرصتهای اجتماعی و غیره را برای او فراهم نمیکند.
زاهدیفر ادامه داد: در فقر درآمدی، جنبههای عمده فقر مثل نابرابری فرصتها، وابستگیهای طبقاتی و تبعیض جنسیتی نامعلوم باقی میمانند.از این رو، در تلاش برای کمک به حل این مسائل از پس ذهن محققان شرقی، رویکرد توانمندسازی بیرون میآید. توانمندسازی معانی بسیاری دارد، در فرهنگ لغت آکسفورد برای معنای این کلمه، بهبود انگیزشهای درونی افراد، برای آنکه کاری که در اختیار آن آنهاست را از طریق افزایش عزت نفس بهتر انجام دهند، آورده شده است. بر این مبنا، توانمندسازی زنان به معنای آن ست که عزت نفس آنان را افزایش داده و موانعی را که باعث میشود این عزت نفس کاهش پیدا کند را شناسایی کنیم. مقابله با عواملی که باعث کاهش عزت نفس زنان میشوند در مرحله دوم قرار میگیرند.
سخنران این نشست گروه مطالعات زنان افزود: در تعریفی دیگر، توانمندسازی زنان به منابع و روابط قدرت مربوط میشود. به این ترتیب توانمندسازی، در ارتباط با تغییر برداشتها در رابطه با روابط قدرت و منابع تعریف میشود. در تعریفی دیگر توانمندی یعنی خودباوری، خود ارزشمندی و احساس کارایی در زنان که باعث شود آنها توانایی انتخاب و تصمیمگیری و کنترل در زندگی خود را داشته باشند.
زاهدیفر سپس تعاریف موجود در ارتباط با توانمندسازی را به دو گروه تقسیم کرده و آنها را چنین برشمرد: گروه نخست گروهی است که در آن منابع درنظر گرفته میشود و گروه دیگر، عاملیت را درنظر میگیرد. منابع در گروه اول، به معنای اشتغال و آموزش است و عاملیت به معنای آن است که فرد به حدی خود را باور داشته باشد و از آن احساس ارزشمندی کند که بداند بر زندگیاش کنترل دارد.طبق این تعریف، توانمندسازی میتواند ابعاد بسیار داشته باشد، از جمله ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و روانی که هر کدام از آنها میتوانند بیشتر مورد تجزیه قرار گیرند.
وی در ارتباط با توانمندسازی، به کلیشههای جنسیتی پرداخت و گفت: کلیشههای جنسیتی در شرایط رو به رشد (از حدود سهسالگی) با افراد هستند. افراد همانگونه که در طول زمان رشد میکنند و در شرایط اجتماعی قرار میگیرند، تلاش میکنند که رفتارهایی انجام دهند که براساس نظریههای اجتماعی، از طریق والدین و شیوههای تربیتی در سیستم آموزشی و جامعه رفتار فرد مرتباً مورد توجه قرار میگیرد و در این شرایط بخشی که متناسب بین زن و مرد است، تقویت میشود و آنهایی که متناسب نیست مورد مواخذه قرار میگیرد. بنابراین تفاوت زیستی که بین زن و مرد وجود دارد، آن قدر وسیع میشود که تمام فعالیتها و شبکه وسیع زندگی فرد را تحت تأثیر قرار میدهد. بخشی از این شبکه، ویژگیهای شخصی هر فرد هستند که دقیقاً توسط کلیشهها مشخص میشوند. براساس همین کلیشههای جنسیتی، مردان، تحلیلگرا، رهبرمنش و خودکفا هستند. خصوصیات مردان، عاقلبودن و مبتکربودن است و در مقابل، خصوصیات خانمها هیجانی و احساساتی بودناست.
زاهدیفر در ادامه، با طرح این پرسش که توانایی عقلی زنان با توانایی عقلی مردان تا چه حد تفاوت دارد؛ به نتایج تحقیقات مطالعه زنان و مردان از نظر سبک تفکر اشاره کرد و گفت: مردان، قانونگذار، آزادمنش و کلینگر هستند، و زنان جزئی نگر، محافظه کار و اجرایی هستند. همانطور که استرنبرگ میگوید سبکهای تفکر، تحت تأثیر جامعهپذیری قرار میگیرد. این بدین معنا است که جامعه فرصت میدهد که چهکسی قانونگذار و چه کسی اجرایی باشد. در چنین شرایطی، در نگاهی به جهان مشاهده میشود که تنها پنج درصد مدیریتها در اختیار زنان است.
وی افزود: حتماً شنیدهاید که در تقسیمبندی مغز میگویند زنان نیم کره چپ فعالتری دارند، بنابراین بسیار حرف میزنند. بر همین مبنا کلیشه "وراجی" را به آنها اطلاق میکنند. همچنین میگویند تجسم فضایی با نیم کره راست است و اشکال هندسی در مردان بیشتر است. در تجسم فضایی سه مهارت وجود دارد؛ شامل ادراک، تجسم فضایی و چرخش که زنان در آنها ضعیف هستند. از سوی دیگر، در این زمینه میتوان گفت که زنان از نظر تصویرسازی جانشین، خلاق هستند و به همین دلیل، همدل و صمیمی هستند. ویژگیهای زنان ویژگیهای صلح است و براین مبنا اگر در پس تمام جنگها و خشونتها، به مردان نیز میآموختند چگونه تصویرسازی جانشینی انجام دهند و چهگونه خود را بهجای دیگری قرار دهند، شاید شاهد این همه جرائم مردانه نبودیم.
زاهدیفر همچنین گفت: دلبستگی زنان به خانهنشینی و نوع رابطه با همسرشان، از نوع دلبستگی ناایمن است. این بدان معنی است که آنها هر لحظه فکر میکنند که ممکن است یک منبع عاطفی دیگر برای همسرانشان پیدا شود. اضطراب و ترس ناشی از این قضیه، زن را مجبور میکند که از تمام نیازهای خود چشم بپوشد. بر این اساس، وابستگی به این معناست که زنان احساس خودباوری نداشته باشند و احساس نکنند ارزشمند هستند و خود را دوست نداشته باشند و در راه دیگری فنا کنند.این امر شاید یکی از دلایل آن باشد که میگویند زناندوتا سهبرابر بیشتر از مردان از افسردگی رنج میبرند، زیرا که آنان کنترلی بر زندگی خود ندارند.
در نشستی که روز دوشنبه بیست و سوم دی ماه توسط گروه علمی- تخصصی مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد، دکتر افسر افشار نادری به بحث درباره تبلیغات و زنان پرداخت. وی در این نشست، با بیان مقدمهای در مورد نشانهشناسی و همچنین ماهیت تبلیغات، بحث خود را آغاز کرد و در ادامه به بیان نتایج تحقیقاتش در مورد نقش زنان در انواع تبلیغات، پرداخت.
دکتر افشار نادری در ابتدای سخنان خود، با تاکید بر کارکردهای فرهنگی تبلیغات در جامعه، گفت: در فلسفه مدرن دیدن و نگاه، نکتههای مرکزی و بنیادی دانسته شدهاند. بحث مارتین هایدگر از مهمترین نمونههاست. هایدگر میگوید: جهانی که به چشم ما میآید، از ما مستقل است. انگار وجودی در خود دارد. ما این جهان دیداری را قاب میگیریم. در واقع، تصویر، همواره ثبت عناصر دنیای دیداری در محدوده یک قاب بوده و همیشه شکلی از محدود کردن گستره وجودی دنیا است.
وی تأکید کرد: یکی از معناهایی که هایدگر بر آن تأکید میکند، واژه "قابگرفتن" است. از نظر هایدگر، از آنجایی که افق بیکران را نمیتوانیم در حدود تصویر بگنجانیم، این ایده را محدود میکنیم. به اعتقاد او، ما جهان را با تصویر به تصور درمیآوریم و آنچه دنیای مدرن را از دنیای گذشته متمایز میکند، همین مسأله است که جهان یکسره تصویر به تصویر شده است. منظور او از این استعاره تلویزیون است. در گذشته، ما میتوانستیم طبیعت را از نزدیک لمس کنیم ولی در حال حاضر، طبیعت و جهان را از طریق تلویزیون و آنچه که به گفته هایدگر در قاب قرار گرفتهاست، لمس میکنیم.
افشار نادری سپس به "قانونمندیهای موجود در زبانشناسی" اشاره کرد و گفت: سوسور، نظریهپردازی که در مورد نشانهشناسی کار کرده، معتقد است که در تمام نظامهای نشانهای، علائمی وجود دارند که در جاهای مختلف مانند موسیقی و علائم راهنمایی مورد استفاده قرار میگیرند. از نظر سوسور، نظامهای نشانهای از دو جزء لاینفک دال و مدلول ساخته شدهاند؛ مانند زبان که یک واقعیت عینی است و معنا در آن، از راه تفاوتهای مفهومی ساختهمیشود. در واقع، هر نشانهای به سایر نشانهها ارجاع میکند؛ نه به یک واقعیت موجود. به عنوان مثال؛ پرتقال و نارنگی واقعیت نیستند اما وقتی در کنار هم قرار بگیرند، میتوانیم تشخیص دهیم که کدام پرتقال است و کدام نارنگی؛ کلمهای مثل" زن"، میتواند "مرد" باشد و یک واقعیت نیست که حتماً زن را با این واژه بشناسیم. به همین دلیل، زبان نظامی از تفاوتها و تخالفها است که در آن هر دال و مدلولی به نحوی، از سایر دال و مدلولهای دیگر متمایز میشود. به بیان دیگر، رابطه دال و مدلول، قراردادی است که معنای آن، به اجتماع و تاریخ معینی تعلق دارد؛ مثلاً "نان" برای ما مفهومی ندارد ولی هنگامی که ما آن را در سفره قرار میدهیم، متوجه میشویم که "نان" چه چیزی را در ذهن مخاطب تداعی میکند. معنای "نان" از قبل مشخص نشده و از فرهنگ حاصل میشود و به همین دلیل میتواند نسبی باشد. برخی دال و مدلولها در زبانها مهمتر از دال و مدلول دیگر زبانها است؛ مثل واژه "مرد" که از نظر خصوصیات، در فرهنگ ایران مهمتر جلوه داده میشود.
وی ادامه داد: نشانهشناسی با تمام چیزهایی سروکار دارد که میتوانند بهجای چیزهای دیگری دلالت کنند. لازم نیست که در لحظه دلالت، آن چیز وجود داشته باشد تا ما به آن دلالت کنیم بلکه ممکن است در زمان و مکان خاصی، وجود عینی آن قابل مشاهده نباشد. در اینجا، پرسش این است که چرا چیزی میتواند به جای چیز دیگری، بر معنایی دلالت کند؟ ما بر اساس قراردادهای اجتماعی و پیشنهاده میپذیریم که چنین امری باید صورت پذیرد. واژه "نیلوفر" ارتباطی به گل نیلوفر ندارد. تنها بر پایه یک قرارداد پذیرفتهایم که آن گل را "نیلوفر" بخوانیم؛ یا زنی که بر اساس قرارداد نامش را نیلوفر گذاشتهاند. سرچشمهای که براساس قرارداد، نام این زن را تعیین کرده را میتوان شناخت اما سرچشمه قراردادهای زبانشناسی را به این سادگی نمیتوان مورد شناسایی قرار داد. در هر حال، تا زمانی که اعضای یک جامعه زبانی، با شنیدن واژه "نیلوفر"، میدانند که به چه چیزی اشاره میکند، این واژه میتواند یک نقش ارتباطی ایفا کند و مورد اجرا قرار بگیرد.
افشارنادری تأکید کرد: نشانه تمام چیزهایی است که بر پایه قرارداد اجتماعی از پیش نهاده شده، چیزی را به جای چیز دیگری معرفی میکند، بنابراین نتیجه میگیریم که لفظ "نیلوفر" نمیتواند با ماهیت گل نیلوفر، یکی باشد و پذیرش این واژه به جای آن گل، بهگونهای دروغ است. به گفته امبرتو اکو، نشانهشناسی نظریهای است درباره دروغ.
دکتر افشار نادری با این مقدمه، به بحث اصلی خود درباره تبلیغات پرداخت. او در ادامه، در تعریف واژه تبلیغات گفت: واژه تبلیغات از نظر لغت به معنای پخش کردن، نشا کردن و شناساندن است. امروزه واژه تبلیغات، چه در معنای سیاسی و چه در معنای پروپاگاند، بیشتر به معنی تأثیرگذاری بر عقاید است که در آن هدف، نسبت به محتوا از اهمیت بیشتری برخوردار است. تبلیغ، فعالیتی آگاهانه و هدفمند است که با هدف تأثیرگذاری و متقاعد کردن افراد برای پیوستن یک ایدئولوژی، حزب یا تشکل سیاسی و همچنین برانگیختن افراد، به انجام عملی خاص در جهت اهداف مبلغ و با استفاده از وسایلی مانند زبان، خط، تصویر و نمایش صورت میگیرد.
وی افزود: اهدافی که تبلیغات به آن متمایل هستند، شامل تصویرسازی، مفهومسازی، همکاری کردن و ایجاد هراس میشود. همواره تاکید بر این است که هدف بیشتر از محتوا اهمیت دارد. هریک از اهداف، ممکن است گروه یا طبقه خاصی از مردم، کل کشور، یا کشورهای خاصی را مورد هدف قرار دهد. تبلیغات باید پیوسته رفتار و اعمال انسانها را در نفوذ و تأثیر خود قرار دهند تا نیروی آنها در جهتی منطبق با روش مبلغ بهکار گرفته شود.
افشار نادری در ادامه، با تفکیک تبلیغات سیاسی از تبلیغات تجاری، گفت: تبلیغات سیاسی بیشتر تکیه بر برداشتهای ذهنی دارند؛ درحالی که تبلیغات تجاری، بر پدیدههای قابل لمس تأکید میکنند. تبلیغات سیاسی خود را عین صواب و طرف دیگر را ناحق میداند ولی در تبلیغات تجاری تنها خود را میستایند. اما در هر حال، تبلیغات از هر نوعی که باشند، برای متقاعد ساختن مخاطبان، از علوم انسانشناسی، جامعهشناسی، روانشناسی، روانشناسی اجتماعی و به ویژه هنر بهره میگیرند. هدف اصلی آنها، ایجاد تغییر در عقاید، تأثیرگذاری بر ادراک و دستکاریکردن شناخت و هدایت رفتار، با روشی جز آموزش مستقیم است و پیوسته جای جدل در آنها وجود دارد. این در حالی است که آموزش، پیامها را به عنوان یک اصل پذیرفته شده، مطرح میکند. از سوی دیگر، تبلیغات بهجای اینکه بکوشد، ذهن را رشد و تعالی دهد، آن را متوقف میکند؛ درحالی که آموزش میکوشد تا فرد کاری را که به آن تمایل دارد، انجام دهد.
وی همچنین خاطرنشان کرد: در برخی جوامع، تبلیغات مدعی است که میتواند رفتار پیچیدهترین شهروندان را تعیین کند. همزمان سرنوشت ملتها را رقم بزند و در کار آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان دخالت کند. همچنین مدعی است که میتواند دوران پرثمر زندگی افراد را شکل دهد. تبلیغات از فنآوری که ابزاری نیرومند محسوب میشود، استفاده میکند و نوعی حکومت واقعی را در عصر کنونی بهوجود میآورد تا جایی که به دوره کنونی، قرن تبلیغات گفته میشود.
وی افزود: یکی از نظریهپردازان ارتباطات و تبلیغات، با توجه به شیوهها و ترفندهای تبلیغات در غرب، به نتایجی رسیده که زیر عنوان نتایج پنجگانه به آنها اشاره میشود. این پنج مورد، عبارتند از سادهسازی؛ به این معنی که برنامهریزی تبلیغات باید دارای یک هدف باشد، به شکلی بسیار ساده عنوان شده و متضمن شعار و رهنمونهای مشخصی باشد. زشتنمایی؛ به این معنی که مبلغ یکسری ظرایف و امتیازات مربوط به رقیب را حذف میکند و در مقابل، خود را زیبا جلوه میدهد. همنواسازی؛ به معنی تکرار موضوع یا مضمون اصلی، به صورت پیگیر و خستگیناپذیر که استدلالها را با روحیات و اندیشههای عامه مردم هماهنگ میکند. تشدید تغییر و تجدید که محرک و بیدار کننده احساسات است، عواطف و احساسات را در اختیار میگیرد و با شناخت دیرین طرز فکر، اندیشه و عقاید، سعی دارد که از آنها بهرهبرداری کند و در پایان، وفاقافکنی روانی که در این مورد، برای از بین بردن تردیدهای فردی، با استفاده از فشار و نیروهای گروهها، هیجان جمعی بهوجود میآید.
سخنران این نشست همچنین انواع تبلیغات را بر حسب نوع رسانه، به چاپی، خطی، فضای بیرونی، الکترونیکی و سایر رسانهها تقسیمبندی کرد و گفت: تبلیغات میتوانند برحسب پوشش جغرافیایی محلی، استانی، ملی یا فراملی باشد؛ در عین حال، برحسب هدف میتوانند اطلاعرسانی، ترغیبی و یادآور باشند؛ برحسب رویکرد به پول نیز، به تبلیغات انتفاعی و غیر انتفاعی تقسیم میشود.
او سپس خاطرنشان کرد: پرسش اینجاست که تبلیغات چگونه میتوانند اثربخش باشند؟ مجموع استراتژی بازاریابی تعیین میکند که پیام تبلیغاتی چگونه باید باشد تا مخاطبان آنگونه که مطلوب است، آن را بفهمند و کشف رمز کنند. در این راستا، الگوی A.I.D.Aبرای برنامهریزی پیام انواعی از تبلیغات را مورد استفاده قرار میدهد. این تبلیغات از طریق جلب توجه افراد، تأئیرگذاری میکنند. بنابراین برای جلب توجه افراد لازم است که حالت خاصی در تبلیغات ایجاد شود. در مورد ایجاد علاقه، باید آهنگ و زبان تبلیغات با تجربهها و نگرشهای مشتریانی که مورد هدف قرار داده است، تناسب داشته باشد. طرحبندی و محتوای تبلیغات نیز باید از نظر مشتری صحیح و قابل قبول بوده و چشم مخاطب را هدایت کند. تحریک میل افراد نیز باید در نحوه بیان واژهها و عبارات، بهویژه در زمانهایی که رشد بازار مطرح میشود، دارای هدف باشد. از سوی دیگر، واژههایی که عرضه میشوند، باید به مشتریان کمک کنند تا تمایلات خود را برای خرید کالای مورد نیاز منطقی بدانند. در مورد سوق دادن افراد به خرید مبلغ نیز باید نیازهای مشتریان را تشخیص داده و در مورد نیازهای ارضا نشده آنها کسب اطلاع کرد. توجه و درک این نیازها میتواند زمینه را برای اقدام مشتری جهت خرید، هموار کند.
افشار نادری پس از این، به بحث جاذبههای تبلیغاتی پرداخت و جاذبههای تبلیغاتی را به انواع مختلفی تقسیمبندی کرد. وی گفت: جاذبههای منطقی، تنها بیان کننده منافع و مزایای کالا هستند؛ یعنی معرفی مشخصاتی از کالا که بیانکننده مزایا و برتری کالا هستند و بیشتر برای کالاهای صنعتی در نظر گرفته میشوند. این در حالی است که جاذبههای احساسی سعی دارند که احساسات بیننده را برانگیزانند. به این جاذبهها، استراتژی اتصال میگویند؛ یعنی بین کالا و مشتری ارتباط برقرار میکنند. جاذبه خنده و ترس، متداولترین نوع جاذبه در آگهیها است. جاذبه اخلاقی نیز جاذبهای است که ما در تلویزیون ایران با آن زیاد سروکار داریم. مثلاً زمانی که میخواهند مردم را وادار به حمایت از یک مسأله اجتماعی کنند؛ از این جاذبه استفاده میکنند. در جاذبه یکجانبه، تنها به عناصر مثبت کالا اشاره میشود اما در جاذبه دو جانبه تا حدی، عناصر منفی کالا نیز مورد توجه قرار میگیرند.
دکتر افشار در ادامه، به تکنیکهای تبلیغات اشاره کرد و از انواع مختلف نام برد. به گفته او، تکنیک موزیکال، ارائه تأییدیه، داستانگویی، مستندات علمی، تبلیغ دو تکه، شایستگی فنی، نمای نزدیک، روتوسکوپ (ترکیب انیمیشن با دنیای واقعی)، تکنیک مقایسه، حل مشکل، سبک زندگی، برش از زندگی روزمره، نقاشی متحرک یا انیمیشن، مصاحبه با مشتری، سریال، خیالپردازی و ذهنیت پردازی، از جمله این موارد هستند.
سخنران این نشست انجمن در ادامه بحث خود، به آسیبشناسی تبلیغات پرداخت. او در این زمینه، "تبلیغات گمراهکننده" و "تبلیغات غیر مسئولانه" را نیز مورد توجه قرار داد.
افسر افشار نادری پس از این اشارات به بحث جنسیت پرداخت و گفت: چگونگی رفتارهای مربوط به جنسیت، در نظریههای روانشناختی به سه جهت یا گروه تقسیم میشود. یکی از این نظریهها، یادگیری اجتماعی است که در آن بر تشویق، تنبیه، تأمین و تقلید تأکید میشود. در این تئوری، رفتارهای مربوط به جنسیت از طریق تقلید کردن و یادگیری شکل میگیرد. نظریه بعدی همانندسازی است؛ یعنی ساختن خود، مانند خصوصیات مدل. در این نظریه از توجیه، به عنوان وسیله همانندسازی استفاده میشود. نظریه سوم نیز نظریه شناختی است که بر حسب آن، اخذ رفتارها به واسطه رشد شناخت و جنبهای از آن، بر مبنای تجربیان خاص، صورت میگیرد. اولین نکته شکلگیری رفتار جنسیتی، در عنوانگذاری است؛ وقتی میخواهیم برای فرزند خود نامگذاری کنیم، برای فرزند پسر خود، نامی پسرانه و برای فرزند دختر نامی دخترانه انتخاب میکنیم. براساس همان کدگذاریها و نشانهگذاریها که در ابتدای بحثم اشاره کردم، کودک جنسیت خود را میشناسد. دیگران نیز از همان نظر، به این تشخیص میرسند. هنگامی که کودک بزرگتر میشود، دختر یا پسر بودن دیگران را تشخیص میدهد. این امر میتواند یکی از سازماندهندههای اساسی دنیای شناختی فرد را در آینده تشکیل دهد و بر این اساس، بسیاری از ویژگیهای جنسیتی خود را میپذیرد.
دکتر نادری در ادامه، به تحلیل محتوای تبلیغات پرداخت و گفت: هدف من از تحلیل محتوای تبلیغات، ضابطهای از ضوابط مختلف اجتماعی است تا از خلال آن، بتوانم درباره قسمتی از تفکر و برداشتهای موجود، درباره موضوع مورد نظر، اطلاعاتی کسب کنم؛ چرا که به همان علت که پیام منتشر میشود، خود پیام میتواند به عنوان یکی از عوامل محتمل مؤثر در یادگیریهای اجتماعی محسوب شود.
وی سپس با اشاره به روش تحقیق خود درباره نقش زنان در تبلیغات ایران، مقولههایی که در این تحقیق کدگذاری شده را نوع آگهی، تصویر اصلی، جنسیت، اعتبار، نقش، پاداش، دلایل، مکان و مفاهیم القایی برشمرد. او سپس به نتایج حاصل از تحقیق پرداخت و گفت: در تبلیغات ایران، این است که زنان معمولاً به عنوان مصرف کننده کالای مصرفی و مردان صاحبنظر و متخصص هستند. زنان اکثراً در نقشهایی ظاهر میشوند که در چارچوب خانواده نشان داده شده است؛ در حالیکه برای مردان پایگاههایی بزرگتر در اجتماع در نظر گرفته میشود. زنان وابسته به دیگران و غیر مستقل نشان داده میشوند و به طور کلی، نسبت به مردان وضعیت نامناسبتر و نامساعدتری دارند.
افسر افشارنادری تأکید کرد: فراوانترین نوع آگهی در مورد زنان، در رابطه با وسایل خانه، آشپزخانه و بهداشت است. در مورد خدمات و پوشاک نیز، از تصاویر زنان بیشتر از مردان استفاده میشود. این در حالی است که اموری مانند مسایل مادی و بانکی، مسائلی مردانه تلقی میشوند. از سوی دیگر، از جمله صفات اخلاقی که بهصورت منفی برای زنان در نظر گرفته میشود، حسادت، غیبت کردن، فتنهانگیزی و مصرفگرایی است. در عین حال، خصوصیات منفی دیگری نیز مانند خرافی بودن، سطحی قضاوت کردن، بیمنطق بودن، غیر مستقل بودن نیز در مورد زنان نشان داده میشود. این در حالی است که از سوی دیگر، خصوصیات مثبتی که برای زنان در تبلیغات ایرانی در نظر گرفته میشود، اغلب عبارتند از تلاش سخت در خانه، از خود گذشتگی، برقرارکردن صلح و آرامش در محیط منزل، تربیت و پختن غذا.
وی همچنین تأکید کرد: بهطور کلی محتوای پیام دارای دو جنبه است؛ امر مورد آگهی و سلسله ارزشهایی که به همراه پیام انتقال داده میشود. در تصویری که زن و مرد در خلال آگهی به بیننده انتقال میدهند، وجود دایره خطا محرز است. زیرا از سویی مفاهیم مورد انتظار از خلال محتوای پیام، متأثر از برداشتهای موجود جامعه و منعکس کننده آنها است و از سوی دیگر به همان دلیل که پیام پخش میشود، شیوع نیز پیدا میکند و از طریق شیوع یافتن، تقویت میشود و امکان پابرجایی آن در جامعه افزایش مییابد. به بیان دیگر، پیام ارتباطی در خلاء صورت نمیگیرد بلکه تأثیر آن وابسته به چگونگی برخورد با این پیامها است. یک پیام همیشه در ایجاد همانندسازی با گیرنده و ارتباط برقرار ساختن با آن، موفق میشود.
دکتر افشار نادری در انتهای بحث خود، با پخش نمونههای مختلف تبلیغات تلویزیونی، به صورت مصداقی به بررسی نقش زنان در تبلیغات ایران پرداخت و پس از آن جلسه با گفت و شنود حاضران ادامه یافت.