280سعید معیدفر
قدر مسلم، نهادهای مدنی یا غیردولتی (NGO) یا نهادهایی واسط میان مردم و حکومت، پدیده‏های جدیدی نیستند. پیش از شکل‏گیری دولت – ملت‏ها در دوران معاصر، این نهادها به معنی واقعی کلمه وجود داشته و نقش مهمی در راهنمایی و اداره امور مردم ایفا می‏کردند اما با تشکیل دولت – ملت‏ها و غریزه ­ی تمامیت خواهانه ­ی آنان در کنترل تمامی عرصه ‏های زندگی فردی و اجتماعی مردم، به تدریج نقش و اهمیت این نهادها کاهش یافت و همگی، به جز موارد اندکی، قلع و قمع شدند. تا این که حکومت‏ها در عمل مجددا دریافتند که به تنهایی قادر به کنترل و اداره امور جامعه نیستند و نقش آنها هم موجب سستی و بی‏ مسوولیتی مردم و هم موجب افزایش توقعات فزاینده و بی‏ حساب از سوی آنان شده است.

با این وصف، مجددا به نقش نهادهای مدنی و داوطلبان و نخبگان مردمی تاکید گذاشته شد و به نظر آمد که ظاهرا ایده تازه‏ ای در حال باب شدن است؛ در حالی که با این تاکید، کاری جز بازگشت به تجربه دیرین بشر نکرده و بر سر مردم و جامعه منّتی ندارند. در واقع، این حکومت‏ها با غریزه­ ی تمامیت ‏خواهی، این نهادهای اساسی جوامع بشری را تضعیف و بعضا نابود کرده‏ اند و با قبول شکست در کنترل و اداره کار مردم، پذیرای خطای خود شده‏اند و تلاش دارند تا با حمایت‏های خود، آن­ها را دوباره فعال سازند. مسلما انتظار این نیست که تا آخر، حمایت دولت‏ها ادامه یابد. زیرا این کمک‏ها، با اصول اساسی نهادهای مدنی در تباین است اما قطعا برای شکل‏گیری و تقویت نهال نحیف این تشکل­ها، به ناچار باید کمک‏های دولتی تا مدتی ادامه داشته باشند و سپس بر اساس یک طرح حساب شده، سعی شود آن­ها حتی از کمک‏های دولتی بی نیاز شوند تا بتوانند مسوولیت‏ های اساسی خود را در قبال مردم، جامعه و دولت انجام دهند. حمایت‏های مالی و پشتیبانی دولتی، خصوصا در جوامعی مانند ایران که از سابقه حکومت‏های سرکوبگر و توتالیتر برخوردار بوده و با انواع اعمال حاکمیت و استبداد، جلوی حرکت نهادهای مردمی گرفته شده است؛ به مراتب از اهمیت بیشتری برخوردار است. به ویژه که ما در کشوری زندگی می‏کنیم که مهم‏ترین منبع اقتصادی‏اش را نفت تشکیل می‏دهد و این ماده، خود موجب رکود فعالیت‏های مولد در کشور شده و نوعی لختی و سستی در حیات اقتصادی و اجتماعی جامعه ایجاد کرده است.

در هر حال، غرض از این نوشته، شرایطی است که امروز برای نهادهایی مدنی مانند انجمن جامعه‏ شناسی ایران پیش آمده است و باید اعضای محترم آن در جریان آن قرار گیرند. ایده­ ی حمایت از نهادهای غیردولتی و انجمن‏ های علمی، به طور جدی تقریبا از دوره­ی دولت اصلاحات مطرح شد و در این دوره، شاهد رشد و تقویت این نهادها (بر اساس همان فرضی که مطرح شد) هستیم و با کمک‏ های اندکی از سوی وزارت‏خانه‏ های مربوطه و نیز حمایت مالی اعضاء، فعالیت آنها گسترش یافته است. در آغاز کار دولت جدید، نیز جلسه ‏ای در باشگاه دانشگاه تهران تشکیل شد و در آن جلسه، وزیر جدید علوم، تحقیقات و فناوری و معاون پژوهشی ایشان، مدعوین را که همان روسای انجمن‏های علمی بودند، مستظهر به پشتیبانی کامل دولت کردند و بیاناتی ارائه شد که کسی تصور تغییر در رویه­ی دولت، مبنی بر حمایت از انجمن‏های علمی، ننماید اما پس از آن، در چند نوبت معاون پژوهشی وزارت علوم از لزوم انجام کارهای پژوهشی توسط انجمن‏ها و استقلال مالی آنها سخن گفت که حاکی از تغییر رویه­ ی دولت جدید در کمک‏ به انجمن‏ ها بود. سرانجام در اوایل سال جدید، مبلغی پول به حساب انجمن‏ها ریخته شد و رسما گفته شد که بودجه ­ی اختصاصی امسال به انجمن‏های علمی به 60 درصد تقلیل یافته است. این اقدام می‏تواند ضربه ‏ای مهم به روند کار انجمن‏ها بزند؛ به ویژه آن که دولت، دستمزد کارکنان تحت پوشش بیمه ‏های تامین اجتماعی را حدود 80 درصد افزایش داده است. این سیاست دولت را چگونه بایستی ارزیابی کرد؟ آیا ما دوباره با یک نوع انقباض در سیاست‏های دولت در حمایت از نهادهای غیردولتی روبرو نشده‏ایم؟ در سخن که آقایان صحبت از گسترش پژوهش، فعالیت‏های علمی، نهادهای مدنی می‏کنند، اما در عمل چه اتفاقی در حال وقوع است؟

به هر حال برای اعضای محترم انجمن‏های علمی، این اقدامات می‏تواند نشانه‏ای از موانعی جدید بر سر فعالیت باشد. آیا نبایستی به فکر بود و هر چه سریعتر در جهت استقلال مالی انجمن‏های علمی گام برداشت؟ به نظر می‏رسد از اول هم نمی ‏بایست چندان روی کمک‏ های دولت حساب باز کرد، خصوصا با توجه به تجربه‏ ای که در کشور ما نسبت به قبض و بسط سیاست‏های دولت در این زمینه، داشته است.

معاون پژوهشی وزارت علوم پیشنهاد کرده است که انجمن‏ها با انجام کارهای پژوهشی نسبت به تامین منابع مالی خود اقدام نمایند. صرف نظر از این که دولت جدید بودجه های پژوهشی را نیز کاهش داده و موانعی بر سر انجام پژوهش نیز فراهم شده است، اما این سوال وجود دارد که آیا ورود انجمن‏های علمی در انجام پژوهش، موجب تغییر کارکرد آنها و ایجاد فضای مسموم در میان اعضاء، مبنی بر سوء استفاده مدیران انجمن‏ها از این منبع مالی نخواهد شد؟ آیا فضای پر از اتهامی که حتی در میان دولت‏مردان جدید، نسبت به دولت‏مردان قبلی، به خاطر فساد مالی وجود دارد و بدبینی ­هایی که همیشه تداوم داشته اند، دامن‏گیر مدیران انجمن‏ها نیز نخواهند شد؟ این اما و اگرها هست و تمامی نخواهد داشت. چه باید کرد؟ خواهش ما از اعضای انجمن و کلیه کسانی که در اندیشه ‏ی انجمن هستند و آن را یکی از نهادهایی می‏دانند که می‏تواند ما را در حل مسائل اساسی جامعه و خروج از بن‏بست­های تاریخی کمک کند، این است که در مواجهه با این مشکل، هیات مدیره­ی جدید انجمن را از نظرات ارزشمند خود مطلع سازند. سوال این است که برای حل مسائل مالی انجمن و استقلال مالی آن چه باید کرد؟ پیشنهادهای مکتوب خود را به آدرس دفتر و یا ایمیل انجمن جامعه ‏شناسی ایران ارسال دارید تا نسبت به جمع‏ بندی و اعلام آن، اقدام شود.