284سعید معیدفر
این روزها شاهد تب و تاب امتحانات کارشناسی ارشد و بعد از آن دکتری هستیم. تعداد دانشجویان و داوطلبان تحصیلات تکمیلی روز به روز در حال افزایش است به طوری که هر سال حدود نیم میلیون نفر فقط داوطلب ورود به دوره کارشناسی ارشد هستند. هر سال هم بر تعداد داوطلبان و دانشجویان دوره‏های تحصیلات تکمیلی افزوده می‏شود و هم بر تعدد رشته‏ها و گرایش‏ها. این وضعیت در رشته‏ها و گرایش‏های علوم انسانی و به ویژه علوم اجتماعی حادتر است و به اصطلاح توسعه این رشته‏ها بیش از سایرین است. با هر کسی در دانشکده و دانشگاه صحبت می‏کنی او را داوطلب دوره‏های تحصیلات تکمیلی می‏یابی، صرف نظر از اینکه بضاعت علمی دارد یا ندارد.

در همان مقطع کارشناسی مانده است و به زور درس می‏خواند و ناپلئونی و با هزار التماس و آزار و اذیت استاد نمره قبولی می‏آورد اما داوطلب مقطع کارشناسی ارشد و به همین سان دکتری است. گاهی نیز اتفاق می‏افتد که با این شیوه‏های غلط امتحانات ورودی، همان فرد را در کلاس درس مقطع بالاتر نیز می‏بینی. هنوز دروس مقطع قبلی را پاس نکرده، کلاس و درس را رها کرده و برای ورودی مقطع بالاتر دنبال آن است که چه کسی سئوال فلان امتحان ورودی را طرح می‏کند و به چه شیوه‏هایی می‏توان به مرحله بالاتر صعود کرد. خوشبختانه هر سال هم ظرفیت‏ها افزایش می‏یابد و حتی جا برای افراد کم بضاعت نیز برای ورود به مقطع بالاتر فراهم می‏شود. هزار جور رشته و دانشگاه و شبانه و روزانه و آزاد و نوبت اول و دوم و غیره نیز باز شده تا کسی در این رقابت عقب نماند و ناامید نشود. بی‏قراری و تلاش برای تحرک و صعود از این مدارج علمی بیداد می‏کند. دانشجو در کلاس بی‏قرار است، کارمند در اداره و نه آن کار خود را در مقطع فعلی خوب انجام می‏دهد و نه این دل به کار می‏دهد. هدف کجا است؟ ناکجا آباد.

متأسفانه این اسمش را گذاشته‏ایم توسعه دانش و توسعه دانش یعنی اینکه به لحاظ کمی رشته‏ها را افزایش دهیم و بر تعداد دانشجویان به ویژه مقاطع تحصیلات تکمیلی بیافزائیم. درست همانطور که در توسعه ماشین‏سازی عمل کرده‏ایم. با حذف رقابت و نادیده گرفتن کیفیت، آنقدر ماشین تولید می‏کنیم تا همانطور که مشاهده می‏شود تهران بزرگ تبدیل به یک پارکینگ عمومی شود. ظاهراً در توسعه دانش خصوصاً در حوزه علوم انسانی و اجتماع، قرار است آنقدر دانشجوی تحصیلات تکمیلی تولید شود تا دانشگاه‏ها پر از فوق‏لیسانس و دکتری شود. به ویژه در این حوزه‏ها نیز هدف ارتقاء جذب شدن در دانشگاه است. همه فارغ‏التحصیلان علوم انسانی و اجتماعی انتظار دارند پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه بمانند و به تحقیق و تدریس در آنجا مشغول شوند، چون بیرون خبری نیست و بازار کار برای این سطح از تحصیلات وجود ندارد. برخی مدعی‏اند از آنجا که برای فارغ‏التحصیلان مقاطع پایین‏تر فعلا در بیرون بازار کار وجود ندارد و از آنجا که دانشگاه‏ها می‏خواهند برای توسعه دانش بر تعداد دانشجویان بیافزایند، پس با این هدف برای استاد شدن بازار کار وجود دارد. البته در دانشگاه تهران یا دانشگاه‏های تهران باشد چه بهتر اما این هم نشد بالاخره در اطراف و اکناف می‏توان تدریس کرد و غریزه بی‏پایان جویندگی دانش را به ویژه در مناطقه مستعد پاسخگو بود.

اما اینجا این سئوال مطرح است که توسعه کمیت‏گرا تا کجا و به چه قیمتی؟ آیا زمان آن فرا نرسیده است که تا قبل از بروز هرج و مرج در تأسیس رشته‏ها و گرایش‏های علوم اجتماعی و کور شدن انگیزه‏های درست ارتقاء سامان به این وضعیت پریشان بدهیم؟ مطمئن باشیم که ادامه این روند فردا بر سرنوشت همه اصحاب علوم اجتماعی و حتی جویندگان دانش و یا مدرک تأثیر منفی خواهد گذاشت و بر روند نگرش منفی نسبت به علوم اجتماعی خواهد افزود. متأسفانه روند روز افزون دانشجویان و فارغ‏التحصیلان علوم اجتماعی با نیازهای واقعی جامعه سازگار نیست و به دلیل توجه به کمیت، استانداردهای آموزشی نیز مراعات نمی‏شود. طرح تمام وقتی و افزایش میزان ساعات تدریس اساتید و حضور فیزیکی آنان در محیط‏های آموزشی نیز جز به افت استانداردهای آموزشی و پژوهشی نمی‏انجامد. در هر حال مجموعه شرایط زنگ خطری را به ویژه برای علوم اجتماعی به صدا در آورده است. کمی تأمل لازم است. بایستی از آهنگ توسعه کمی کاست و در فکر توسعه کیفی بود. چگونه می‏توان تولید دانش داشت. چگونه می‏توان زمینه‏های تحقیق و پژوهش را گسترش داد. چگونه می‏‏بایست زمینه گسترش اعتماد میان اصحاب دانش را فراهم آورد تا به دور از منازعه اساتید بر سر کلاس و تعداد واحد و تعداد پایان‏نامه و امثال آن و نیز به دور از اقدامات صوری برای ارتقاء‏‏‏‏، اجتماع علمی را تقویت کرد و جدال و چالش و مباحثه را به موضوعات تفکر و مسایل جامعه معطوف داشت. چگونه می‏توان بر غنای معلومات و دانش در هر مقطع تحصیلی افزود و به جای در اندیشه مدرک بودن، تأمل در مسایل جامعه و موضوعات تفکر را جایگزین کرد. ملاحظه می‏شود که مسؤولیت‏های اجتماعی فراوانی داریم که صرفاً به رفتن به کلاس درس و حاضر شدن در محیط کار و دانشگاه، خلاصه نمی‏شود و نیازمند اجتماع علمی و داشتن اهداف بلند اجتماعی است. روند فردگرایی در جامعه علمی، به ویژه علوم اجتماعی نتایج خوشایندی در بر نداشته و نخواهد داشت چرا که تولید دانش و توسعه مرزهای آن در گرو اجتماع علمی است