سعید معیدفر
این روزها شاهد تب و تاب امتحانات کارشناسی ارشد و بعد از آن دکتری هستیم. تعداد دانشجویان و داوطلبان تحصیلات تکمیلی روز به روز در حال افزایش است به طوری که هر سال حدود نیم میلیون نفر فقط داوطلب ورود به دوره کارشناسی ارشد هستند. هر سال هم بر تعداد داوطلبان و دانشجویان دورههای تحصیلات تکمیلی افزوده میشود و هم بر تعدد رشتهها و گرایشها. این وضعیت در رشتهها و گرایشهای علوم انسانی و به ویژه علوم اجتماعی حادتر است و به اصطلاح توسعه این رشتهها بیش از سایرین است. با هر کسی در دانشکده و دانشگاه صحبت میکنی او را داوطلب دورههای تحصیلات تکمیلی مییابی، صرف نظر از اینکه بضاعت علمی دارد یا ندارد.
در همان مقطع کارشناسی مانده است و به زور درس میخواند و ناپلئونی و با هزار التماس و آزار و اذیت استاد نمره قبولی میآورد اما داوطلب مقطع کارشناسی ارشد و به همین سان دکتری است. گاهی نیز اتفاق میافتد که با این شیوههای غلط امتحانات ورودی، همان فرد را در کلاس درس مقطع بالاتر نیز میبینی. هنوز دروس مقطع قبلی را پاس نکرده، کلاس و درس را رها کرده و برای ورودی مقطع بالاتر دنبال آن است که چه کسی سئوال فلان امتحان ورودی را طرح میکند و به چه شیوههایی میتوان به مرحله بالاتر صعود کرد. خوشبختانه هر سال هم ظرفیتها افزایش مییابد و حتی جا برای افراد کم بضاعت نیز برای ورود به مقطع بالاتر فراهم میشود. هزار جور رشته و دانشگاه و شبانه و روزانه و آزاد و نوبت اول و دوم و غیره نیز باز شده تا کسی در این رقابت عقب نماند و ناامید نشود. بیقراری و تلاش برای تحرک و صعود از این مدارج علمی بیداد میکند. دانشجو در کلاس بیقرار است، کارمند در اداره و نه آن کار خود را در مقطع فعلی خوب انجام میدهد و نه این دل به کار میدهد. هدف کجا است؟ ناکجا آباد.
متأسفانه این اسمش را گذاشتهایم توسعه دانش و توسعه دانش یعنی اینکه به لحاظ کمی رشتهها را افزایش دهیم و بر تعداد دانشجویان به ویژه مقاطع تحصیلات تکمیلی بیافزائیم. درست همانطور که در توسعه ماشینسازی عمل کردهایم. با حذف رقابت و نادیده گرفتن کیفیت، آنقدر ماشین تولید میکنیم تا همانطور که مشاهده میشود تهران بزرگ تبدیل به یک پارکینگ عمومی شود. ظاهراً در توسعه دانش خصوصاً در حوزه علوم انسانی و اجتماع، قرار است آنقدر دانشجوی تحصیلات تکمیلی تولید شود تا دانشگاهها پر از فوقلیسانس و دکتری شود. به ویژه در این حوزهها نیز هدف ارتقاء جذب شدن در دانشگاه است. همه فارغالتحصیلان علوم انسانی و اجتماعی انتظار دارند پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه بمانند و به تحقیق و تدریس در آنجا مشغول شوند، چون بیرون خبری نیست و بازار کار برای این سطح از تحصیلات وجود ندارد. برخی مدعیاند از آنجا که برای فارغالتحصیلان مقاطع پایینتر فعلا در بیرون بازار کار وجود ندارد و از آنجا که دانشگاهها میخواهند برای توسعه دانش بر تعداد دانشجویان بیافزایند، پس با این هدف برای استاد شدن بازار کار وجود دارد. البته در دانشگاه تهران یا دانشگاههای تهران باشد چه بهتر اما این هم نشد بالاخره در اطراف و اکناف میتوان تدریس کرد و غریزه بیپایان جویندگی دانش را به ویژه در مناطقه مستعد پاسخگو بود.
اما اینجا این سئوال مطرح است که توسعه کمیتگرا تا کجا و به چه قیمتی؟ آیا زمان آن فرا نرسیده است که تا قبل از بروز هرج و مرج در تأسیس رشتهها و گرایشهای علوم اجتماعی و کور شدن انگیزههای درست ارتقاء سامان به این وضعیت پریشان بدهیم؟ مطمئن باشیم که ادامه این روند فردا بر سرنوشت همه اصحاب علوم اجتماعی و حتی جویندگان دانش و یا مدرک تأثیر منفی خواهد گذاشت و بر روند نگرش منفی نسبت به علوم اجتماعی خواهد افزود. متأسفانه روند روز افزون دانشجویان و فارغالتحصیلان علوم اجتماعی با نیازهای واقعی جامعه سازگار نیست و به دلیل توجه به کمیت، استانداردهای آموزشی نیز مراعات نمیشود. طرح تمام وقتی و افزایش میزان ساعات تدریس اساتید و حضور فیزیکی آنان در محیطهای آموزشی نیز جز به افت استانداردهای آموزشی و پژوهشی نمیانجامد. در هر حال مجموعه شرایط زنگ خطری را به ویژه برای علوم اجتماعی به صدا در آورده است. کمی تأمل لازم است. بایستی از آهنگ توسعه کمی کاست و در فکر توسعه کیفی بود. چگونه میتوان تولید دانش داشت. چگونه میتوان زمینههای تحقیق و پژوهش را گسترش داد. چگونه میبایست زمینه گسترش اعتماد میان اصحاب دانش را فراهم آورد تا به دور از منازعه اساتید بر سر کلاس و تعداد واحد و تعداد پایاننامه و امثال آن و نیز به دور از اقدامات صوری برای ارتقاء، اجتماع علمی را تقویت کرد و جدال و چالش و مباحثه را به موضوعات تفکر و مسایل جامعه معطوف داشت. چگونه میتوان بر غنای معلومات و دانش در هر مقطع تحصیلی افزود و به جای در اندیشه مدرک بودن، تأمل در مسایل جامعه و موضوعات تفکر را جایگزین کرد. ملاحظه میشود که مسؤولیتهای اجتماعی فراوانی داریم که صرفاً به رفتن به کلاس درس و حاضر شدن در محیط کار و دانشگاه، خلاصه نمیشود و نیازمند اجتماع علمی و داشتن اهداف بلند اجتماعی است. روند فردگرایی در جامعه علمی، به ویژه علوم اجتماعی نتایج خوشایندی در بر نداشته و نخواهد داشت چرا که تولید دانش و توسعه مرزهای آن در گرو اجتماع علمی است