گزارش نشست ها

دکترصالح2نشست گروه جامعه شناسی تفسیری انجمن جامعه شناسی ایران با عنوان «نگرش جنسیتی علیه زنان در محیط های کار اجتماعی» روز دوشنبه 12 تیرماه 1396 در سالن کنفرانس انجمن جامعه شناسی ایران با حضور دکتر فروغ صالح دیرین برگزار شد.

دکتر صالح سخنان خود را با تعریف "خشونت" آغاز نمود و گفت: خشونت پدیده‌ای جهانی است و در تمام اعصار و جوامع در اشکال متفاوت بروز کرده است، زیرا پدیده‌ای مجذوب‌کننده و در عین‌حال نفرت‌انگیز است. موضوع خشونت علیه زنان چه در حوزه‌ خصوصی(خانواده) و چه در حوزه‌ عمومی(جامعه) به عنوان یکی از مسائل عمده‌ اجتماعی در بسیاری از جوامع و نیز به مثابه موضوعی از تحقیق و تفحص برای محققان در نیم قرن گذشته بوده است، ضرورت این سخنرانی در نتیجه‌ فهم مسائل و مشکلات پیشِ‌روی زنان در عرصه‌های اجتماعی می‌باشد؛ بنابراین از جمله دلایل انتخاب این موضوع وجه مسئله‌مند بودنِ خشونت علیه زنان در محیط کار اجتماعی است.

عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد واحد تهران غرب در خصوص پژوهش خود در این خصوص این موضوع گفت: در این رابطه دو مفهوم "نگرش جنسیتی" و "جامعه‌پذیری جنسیتی" و رسیدن به یک مفهوم دیگر در قالب کنش ارتباطی هابرماس تحت عنوان "پذیرش تفاهم‌آمیز دختران" در بررسی یافته‌ها به دست آمده است.برمبنای یافته‌های تحقیق، استدلال نظری بر این است که اعمال تغییرات فرهنگی و ذهنی در زمینه‌ی آگاهی‌دِهی در مورد شان و جایگاه زنان و تغییر در روش‌های نگرش و جامعه‌پذیری جنسیتی و بالاترینِ انگیزه‌ی افراد در جهت ارتقای تعهد سازمانی، نظارت اجتماعی، ملزم به اعمال مقررات از جمله ضروریاتی است که می‌تواند بستر محیط کار اجتماعی را در وضعیت مسالمت‌آمیز قرار دهد و هرچه بیشتر افراد را تابع قوانین و مقررات و ضوابط کار می‌نماید.از این طریق در واقع می‌توان سطوح تاب‌آوری زنان را گسترش داده و بستری برای نوآوری‌های خلاقانه‌ی زنان در محیط کار فراهم کرد.

دکتر صالح1استاد مدعو دانشگاه تهران مرکزی در بخش دیگری از سخنان خود پیشنهاداتی را حوزه پیشگیری از خشونت علیه زنان در محیط کار نیز مطرح نمود:

  • ۱- سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی از سوی مراجع رسمی و غیررسمی
  • ۲- آموزش به خانواده‌ها و مخصوصا دختران و زنان عدم پذیرش تفاهم‌آمیز خشونت) که در قالب راه‌کارهای اجتماعی و فرهنگی مطرح می‌باشد؛ مانند تربیت فرزندان در جامعه‌پذیری جنسیتی و نگرش جنسیتی که اثرگذار در رابطه با محیط اجتماعی نباشد.
  • ۳- راه‌کارهای ساختاری (توزیع عادلانه درآمد بین زنان و دختران)
  • ۴- راه‌کارهای تبلیغاتی: نهادهای ارتباط‌جمعی، مراکز آموزشی
  • ۵- راه‌کارهای قانونی برای برخورد با خشونت
  • ۶- مطالعه و پژوهش در حوزه‌ مطالعات خشونت با روش کیفی

در پایان این جلسه حاضرین سوالات خود را در خصوص موضوع نشست مطرح نمودند و سخنران به آن‌ها پاسخ داد.جلسه در ساعت ۱۹به پایان رسید.

 

*الهام قادری

عشق از نگاه تفسیر گرایی2نشست گروه علمی- تخصصی جامعه شناسی تفسیری انجمن جامعه شناسی ایران ساعت 17 روز یکشنبه 10 اردیبهشت ماه 1396  با سخنرانی دکتر حسین تنهایی با عنوان بررسی عشق از دیدگاه تفسیرگرایی در سالن اجتماعات انجمن برگزار شد.

دکتر تنهایی سخنان خود را با خواندن اشعاری از فروغ فرخزاد آغاز نمود و گفت: عشقِ موردِ بررسی در قلمروی جامعه شناسی تفسیری؛ صرفا عشقِ انسان به انسانی دیگر است.

مدیر گروه جامعه شناسی تفسیری ادامه داد: به عقیده هربرت مید دو نیازِ خوردن و با دیگری ارتباط عاطفی برقرار کردن؛ اساسی ترین نیازهای یک انسان است که نحوه پاسخگویی انسان ها به این دونیاز؛ غریزی نیست بلکه فرهنگی است و به عقیده تفسیرگرایان؛ فراتر از فرهنگ و حتی برساختی است؛ یعنی کنشی که تازه خلق می شود و همواره نو است چراکه فرآیند جهان مدام در حال تازه شدن است.

دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی سپس مراحل علاقه و عشق ورزی را که اریک فروم در کتاب هنر عشق ورزیدن آورده را شرح داد:

۱- مرحله اول: Knowing مرحله شناخت: تا انسان کسی را نشناسد نمی تواند او را دوست داشته باشد، پس عشق ناگهانی اتفاق نمی افتد(Fall in love) چرا که عشق ناگهانی براساس کِشش است نه کُنش؛ درواقع نوعی جاذبه است که حتی می تواند منجر به بیماری وابستگی شود. فروم معتقد است که اگر انسان بدون شناخت و آگاهی وارد رابطه عاشقانه شود، منجر به روابط سادیسم یا مازوخیسم می شود که بدترین نوع روابط انسانی است چراکه بر پایه گفتمان سلطه است.

۲-مرحله دوم: Respect مرحله احترام گذاشتن اول به خود و سپس به معشوق است. در این مرحله برپایه احترام متقابل، فرآیند دوستی شکل می گیرد.

۳-مرحله سوم: Responsibility مرحله مسئولیت در قدم بعدی است. اگر فرد نسبت به معشوق احساس مسئولیت نداشته باشد درواقع در مرحله شناخت دچار کجروی و مشکل شده است. با ایجاد حس مسئولیت در روابط عملا شبکه ای از سرمایه اجتماعی تشکیل می شود و گسترش می یابد.

۴- مرحله چهارم: Caring مراقبت کردن از معشوق مرحله بعدی است که تازه در این مرحله؛ روابط وارد وادی عشق می شوند. عشق انسان سالم مبتنی بر ترحم نیست بلکه مبتنی بر علاقه و هدف است و این کشش لحظه ای نیست بلکه فرآیند است.

عشق از نگاه تفسیر گرایی1رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز خاطر نشان کر: عشق از منظر تفسیرگرایی یک کنش نمادی است که برساخته می شود. حال سوال اینجاست که کِی کنش نمادی حاصل می شود؟ اولا باید شبکه ای از نقش ها وجود داشته باشد و Role taking اتفاق بیفتد؛ درواقع باید فرد نقش خود و دیگران را درک کند و سپس پراگماتیسم(عمل گرایی) رخ می دهد؛ انسان تحلیل می کند که چه چیزی را باید انجام دهد و چه کاری را نباید انجام دهد و از آن جایی که انسان با عقل و خرد و فرهنگ خود تحلیل می کند پس عنصر اگزیستانسیالیستی باعث می شود که بشر انتخاب کند و خود به خود تفسیر فرد از موقعیت صورت گرفته و کنش نمادی شکل می گیرد. نقطه عزیمت بلومر از جامعه شناسی متعارف در این جا است:

۱- کنش، نمادی است یعنی به نسبت معانی ای که در زیست جهان با آن در ارتباطیم ساخته می شود.

۲- کنش، برساخته است یعنی Construction (برسازی کنش)؛ هر کنش در ذات، تازه است چراکه موقعیتی تازه از Role taking اتفاق می افتد و کنش نمادیِ امروز با تکرارهای قبلی اش تفاوت دارد، پس تکرار نیست بلکه بازتولید است.

دکتر تنهایی افزود: مدرنیته اشکالی نوین از عشق را می سازد. تغییر، مهم ترین واقعیت در جامعه شناسی است. زیمل معتقد است فُرمِ ازدواج مهم نیست بلکه آنچه در فُرم اتفاق می افتد مهم است که همان کنش متقابل است.

مدیر گروه جامعه شناسی تفسیری گفت: دنیا در حال تغییر است و جامعه ایران نیز در حال حرکت از پیشامدرن به مدرنیته می باشد و در پی تغییرات اشکال و قالب های مختلف؛ فرم عشق هم در حال تغییر است؛ تغییر به سمتی که جامعه خواهان آن است و البته ظرفیت پذیرش آن را داشته باشد.

سخنران این نشست بحث خود را اشعاری از زنده یاد فروغ فرخزاد با موضوع عشق پایان داد. این نشست با پاسخگویی به سوالات حاضرین جلسه در ساعت ۱۹ خاتمه یافت.

 

*تهیه و تنظیم گزارش

 

دکتر عیرضانژاد1نشست گروه علمی- تخصصی جامعه شناسی تفسیری انجمن جامعه شناسی ایران با موضوع «تحول معنای عشق در زندگی زنان» و با حضور دکتر سهیلا علیرضانژاد روز دوشنبه 22 آذرماه 1395 در سالن جلسات انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد.

سخنران این نشست بحث خود را با این مقدمه شروع کرد که برخی عشق را موضوعی بسیار فردی و شخصی می دانند و معتقدند که بحث در مورد عشق در حیطه علم جامعه شناسی نمی گنجد؛ اما عشق کاملا به جامعه شناسی نیز مربوط است زیرا این حس در ارتباط با دیگر افراد جامعه به وجود می آید و احتمالا هر جامعه ای نوع عشق ورزی خاص خود را تولید می کند.

دانشیار دانشگاه آزاد در ادامه افزود: در پی سوالات و دغدغه های شخصی خود در خصوص عشق و شناخت علمی و دقیق این حس از سال ۱۳۸۴ تصمیم گرفتم این موضوع را در زندگی زنان تحصیلکرده شاغل بررسی کنم. در خلال این مدت زنان زیادی پذیرفتند که با این پژوهش همکاری کنند که زندگی عاشقانه ۴۵ زن مورد بررسی قرار گرفته و در این جلسه گوشه ای از نتایج این پژوهش طولی و کیفی را به اشتراک خواهم گذاشت.

او سپس برای نشان دادن تفاوت معنای عشق از منظرهای مختلف از قبیل جنسیت، سن و غیره از حضار پرسید: وقتی کسی به شما می گوید که عاشقتان شده استنباط شما از این جمله چیست؟ پاسخ خانم ها و آقایان به این سوال مشترک نشان داد که صراحتا معنای عشق با توجه به جنسیت مخاطب؛ متفاوت است.

سخنران ادامه داد: بنابراین؛عشق یک ذات مشخص نیست. عشق صورت(عشق انسان به انسان) تنها یک شکل ندارد بلکه پدیده و برساختی جنسیتی، اجتماعیاست و زن و مرد درک یکسانی از این پدیده ندارند.چکیده نظریات جامعه شناسی عشق حاکی از این موضوع است که عشق عمری کوتاه دارد و به موقعیت فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی هر جامعه وابسته است.گیدنز در کتاب The Transformation of intimacy چهارمدل عشق را مشخص می کند:

۱- عشق شهوانی: در این نوع عشق؛ وابستگی جنسی اولویت اول رابطه است؛ عشق قدرتمندی است و ممکن است موجب شود یک یا هر دو طرف پا روی روابط اجتماعی شان بگذارند. فرد آماده قربانی کردن است بنابراین جوامع با این عشق مخالفند و حاضر نیستند این عشق در جامعه پایه ازدواج باشد؛ چراکه از عوارض عشق شهوانی؛ قانون گریزی و سنت شکنی است.

۲- عشق رمانتیک: این عشق بیشتر مربوط به جوامع غربی است؛ چالش بین آزادی و تعهد درگیری عظیم این نوع عشق است.

۳- عشق توامان: ترکیب عشق شهوانی و عشق رمانتیک: داد و ستد عاطفی

۴- عشق ناب: صرفا رابطه عاشقانه در آن مهم است. فرد در این نوع عشق به جای فرد کاملperfect person به دنبال رابطه کامل perfect relationship است.

او سپس به بیان انواع عشق که با توجه به نظرات زنان مشارکت کننده در پژوهش فراهم شده بود و تقابل های آن ها با یکدیگر پرداخت:

۱-عشق خیابانی در برابر عشق درست و حسابی (در مصاحبه ها؛ زنان متولد قبل از دهه ۵۰ این اصطلاح را بیشتر به کار برده بودند) .

۲-عشق بالغانه در برابر عشق کودکانه : عشق فرد در ۱۷ سالگی با عشق فرد در ۳۰ سالگی متفاوت است.

۳-عشق روحانی در برابر عشق جسمانی

۴-عشق آرام در برابر عشق شدید

۵-عشق جدی در برابر عشق غیر جدی: جدیت یا عدم جدیت عشق عمدتا با توجه به نظرات مرد و میزان تعلق خاطر و تمایل او برای برقراری رابطه ای پایدار، ارزیابی می شد. البته از سوی دیگر می توان با توجه به برخی از مصاحبه به عشق به مثابه بازی نیز اشاره کرد که شکلی از عشق غیرجدی است. در این تعریف در عشق غیر جدی عشق به مثابه بازی تلقی می شود؛ دو طرف از احساسات و شادی عشق بهره می برند اما ترک این رابطه بدون رنج است، یا رنج مترتب بر آن سبک و اندک است.

۶-عشق در نگاه اول در برابر عشق تدریجی

۷-عشق مدرن در برابر عشق سنتی: عشق مدرن دارای دوگانه تعهد-فردیت است و به عنصر تعهد کم توجه تر است اما در عشق سنتی تعهد نقش اصلی را بازی می کند.

۸-عشق زنانه در برابر عشق مردانه

عشق2دکتر علیرضانژاد گفت: در طی مصاحبه ها در خصوص عشق به این نتیجه رسیدم که عنصرِ تنازع قدرت، عنصری جدانشدنیِ در عشق است. عشق زن به مرد قدرتمند به دلیل شریک شدن در قدرت او است اما همان زن می خواهد آن مردِ قدرتمند؛ تنها و تنها در برابر او ضعیف باشد! نگاه زنان شرکت کننده در پژوهش به عشق دوگونه است:

۱- عشق تجربه شده: تجربه عاشقانه و عشق آن چنان که آن را زیسته اند.

۲- عشق شنیده شده، عشق آن چنان که به ایشان عرضه شده است: عشق برساخته شده توسط رسانه ها (اعم از هالیوود؛ بالیوود؛ رمان های عاشقانه، ادبیات کهن از قبیل لیلی و مجنون و حتی ادبیات عامیانه و غیره)

فرآیند عاشق شدن زنان شرکت کننده در این پژوهش معمولا ابتدا از «خوش آمدن» شروع می شود؛ سپس به «دوست داشتن» می رسند و مرحله بعدی «عشق» است. برای خانم های متولد دهه ۳۰ به قبل پس از این مرحله، «مهر» حاصل می شود که تمام ظواهر از بین رفته و مهر جانشین تمامی عواطف شده است. برای برخی از زنان مشارکت کننده در این پژوهش پس از مرحله خوش آمدن، عشق ظاهر شده و برخی گمان می کردند پس از عشق به مرحله دوست داشتن رسیده‌اند.

سخنران این جلسه خاطر نشان کرد: بسیاری از زنان متولد قبل از دهه ۵۰ که در این پژوهش شرکت کردند، ازعشق به عنوان "دامی" برای زن یاد می کنند در صورتی که متولدین دهه ۵۰ به بعد به دنبال پیدا کردن عشق و تجربه آن هستند.در کل رویکرد زنان به عشق در ۶ دسته اصلی تقسیم بندی می شود:

۱- زنان مخالف عشق: متولدین دهه ۴۰ و بعضا دهه های ماقبل: عشق به مثابه خطر و دام .

۲- برتری دوست داشتن به عشق: برخی از زنان متولد دهه ۴۰ دوست داشتن را به جای عشق انتخاب می کنند. آنان به دنبال رابطه ای پایدارند که در آن فردیت آن ها محترم شمرده شود.

۳- طرفداران عشق رمانتیک: زنان متولد دهه ۵۰ که در این پژوهش شرکت کردند معمولا به سختی یک رابطه را ترک می کنند چون معتقدند عشق تنها یک بار رخ می دهد نه بیشتر. تمایل به عشق رمانتیک در زنان دهه 60 به ویژه تا نیمه های دهه 60 هم مشاهده شد. یکی از این زنان به مفهوم دقیق عشق رومانتیک جامع عمل پوشید او حتی علیرغم عدم وجود توان رابطه جسمی تا 6 سال با همسرش زندگی کرد و به او عشق ورزید.

۴- عشق های متعدد در طول هم: زنان متولد انتهای دهه ۵۰ و دهه ۶۰: تجربه چند عشق در طول هم و نه به طور همزمان را دارند.

۵- فانتزی حرمسرا: زنان متولد نیمه دوم دهه ۶۰ تجربه فانتزی حرمسرا را به نمایش گذاشتند. عنصر تعهد در این شرایط کم اهمیت تر می شود. به نظر می رسد فانتزی حرمسرا در نزد زنان بیشتر به مثابه عکس العمل به نوع مردانه این رفتار ایجاد شده است. تمایل به رابطه برابر در ایجاد این شرایط موثر بوده است.

۶- عشق ناب: تعهد و رابطه عاشقانه از خودِ فرد عاشق مهم تر است.

دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی در ادامه دو گانه های عشق مدرن برای زنان را برشمرد:

۱- دوگانه عقل و عشق: تمایل به عشق عاقلانه با افزایش سن افزایش می یابد.

۲- دوگانه احساس - رابطه: دوگانه تمایل به رابطه مدرن با احساسات عاشقانه سنتی در عشق مدرن؛ محل چالش است. این دوگانه در اغلب شرکت کنندگان در پژوهش دیده می شود.

۳- عشق شهوانی وعشق رمانتیک: در عین اینکه برخی از زنان متولد دهه ۶۰ در جستجوی رابطه ناب هستند، ولی هنوز احساسات سنتی آن ها را احاطه کرده و همه عناصر سنتی از ذهن زن تازه مدرن؛ پاک نشده است. آنان بر این باورند که به دنبال عشق رومانتیک هستند اما عملا نشانه های عشق شهوانی را به نمایش می گذارند.

۴- دوگانه عاشق - معشوق: حتی وقتی زن ها مایلند شروع کننده رابطه و انتخابگر باشند، همچنان تمایل دارند نقش معشوق را داشته باشند.

۵- دوگانه همسر- معشوق: تمایل به داشتن ویژگی های معشوق پس از ازدواج با وجود نقش همسری؛ برای زنان ایجاد چالش می کند. این امر در فانتزی حرمسرا نیز برای زن مطرح است. برخی از آن ها در برابر مرد در موقعیت معشوق و برخی دیگر در موقعیت همسر قرار دارند. موقعیت همسر با ثبات تراست اما فانتزی عشق در موقعیت معشوق ظاهر می شود.

۶- عاشق- معشوق- هم دست: اکثر خانم ها دنبال @male(یعنی مرد ایده آل) هستند اما در مقابل، زنانی هم هستند که به دنبال همدستانی از بین مردان می گردند، این گروه از زنان به این مردان به عنوان همدستانشان در چالش های اجتماعی نگاه می کند.

عشق3سخنران این نشست در پایان بحث خود افزود: نتایج این پژوهش؛ مهر تاییدی بر این جمله گیدنز میزند که :ازدواج برای عشق می تواند بر روند افزایشی طلاق به نحو مثبت تاثیرگذار باشد.

این نشست در ساعت 19 با پرسش و پاسخ میان حاضران در جلسه به پایان رسید.

 

الهام قادری*

دکتر تنهایی001نشست مهرماه گروه جامعه‌شناسی تفسیری انجمن جامعه‌شناسی ایران روز سه شنبه 13مهرماه 1395 با حضور دکتر حسین تنهایی و با عنوان «قشربندی اجتماعی از دیدگاه پارادایم تفسیرگرایی» با حضور علاقمندان و اعضای انجمن برگزار شد.

دکتر تنهایی سخنان خود را با اشاره به این نکته آغاز کرد که پارادایم تفسیری در ایران بد شناخته شده است چرا که اکثرا برای مطالعه جامعه شناسی تفسیری به آثار شارحانی که در شرح نظریه های تفسیری کج خوانی، کم خوانی و یا تند خوانی داشته اند (مثل ریتزر، کرایب و برت) مراجعه می کنند که تصویر مخدوشی از تفسیرگرایی ارائه می کند. مدیر گروه جامعه شناسی تفسیری، قشربندی اجتماعی را از دو چشم انداز عین گرایی و ذهن گرایی که به اعتقاد وی، سنخ های آرمانی هستند شرح داد و سپس به قشربندی اجتماعی از دیدگاه پارادایم تفسیرگرایی پرداخت.

وی گفت:عین گراها قشربندی را چیزی بیرون از واقعیت آدمی می دانند؛ مانند وارنر که براساس درآمد خانوار؛ قشربندی اجتماعی را در ۶ طبقه انجام می دهد.

ذهن گراها قشربندی را براساس تلقی خود افراد از طبقه خودشان انجام می دهند. در واقع تصوری را که افراد از طبقه خویش دارند؛ معیار قشربندی قرار می دهند.عین گرایی و ذهن گرایی در قشربندی تنها ideal type (سنخ آرمانی) هستند و به دلیل کج فهمی این مفاهیم است که برخی وبر را به غلط ذهن گرا و یا مارکس را عین گرا دانسته اند.جامعه‌شناسان بزرگ روابط اجتماعی را دیالکتیکی چنداسلوبی می دانند (گورویچ فرانسوی اولین نفری است که این اصطلاح را در جامعه شناسی به کار برد).از این منظر؛ وقایع اجتماعی نه صرفا عینی هستند و نه مطلق ذهنی؛ بلکه هم فراخوانی بین این دو برآیندی به اسم واقعیت اجتماعی را می سازد.

تنهایی افزود: تفسیرگرایی مدعی نیست که جامعه شناس حق دارد جامعه را با تفسیر خود بررسی کند بلکه واقعیت اجتماعی را تفسیری مشترک از یک واقعه اجتماعی در یک تبلور ساختاری می‌داند.تفسیرگرایی پارادایمی است که واقعیت را عبارت از فهم و تفسیر مشترک مردم می‌داند که نه صرفا عینی است و نه صرفا ذهنی بلکه برآیندی است از هم فراخوانی عین و ذهن.

رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی سه گونه تفسیرگرایی امریکایی؛ تفسیرگرایی اروپایی و تفسیرگرایی آلمانی را از هم تفکیک کرد و به شرح آن ها پرداخت و گفت:مبنای این تقسیم بندی، منطقه جغرافیایی نیست بلکه معرفت شناسی نظریه پردازان در این تفکیک مهم است، همان طور که پارسنز امریکایی در نظریه کنش، تفسیرگرای اروپایی محسوب می‌شود.

۱-تفسیر گرایی اروپایی:منزلت را بیرون از وجود انسان تعریف می‌کنند و انسان‌ها کاملا منفعلانه آن را می پذیرند و پایگاه ساخته شده را قبول می کنند.وبر در این دسته از تفسیرگرایان قرار می گیرد.

۲- تفسیرگرایی آلمانی:نقطه عزیمت تفسیرگرایی اروپایی به آلمانی در این است که معتقدند انسان‌ها می‌توانند با کسب آگاهی طبقاتی ساختار موجود را نپذیرفته و آن را تغییر دهند.مارکس و سیمل که در گروه تفسیرگرایان آلمانی قرار دارند بر این باورند که وقتی انسان‌ها از موقعیت اجتماعی خود آگاه شوند؛ می‌توانند آن را تغییر دهند؛ به عبارتی، کنش آدمی در عرصه قدرت و تقویت آگاهی منجر به تغییر پایگاه اجتماعی او می‌شود. اشکالی که به تفسیرگرایی آلمانی وارد می شود این است که تغییر اساسی را؛ الزاما کنشی انسانی و درونی نمی‌داند بلکه این نیروی محرک؛ از بیرون به انسان وارد می شود. همان گونه که مارکس هم در بحث قشربندی منتظر قشر پیشرو برای آگاه سازی حزب است.

۳- تفسیرگرایی امریکایی:ساخت اجتماعی(برآیند ذهن) مورد تفسیر انسان‌ها واقع می‌شود؛ انسان به طور ذاتی خاصی بازنگری(reflexibity ) و احتساب عمل گرایانه دارد.

سخنران این جلسه افزود:به تعبیر بلومر؛ تفسیر مشترک یا تفسیر جمعی دو ویژگی دارد:

۱- داشتن سازمان و نظم و ساختار

۲- تاریخ داشتن(During)

قشربندی اجتماعی تفسیرگرایی2از دیدگاه تفسیرگرایی امریکایی قشربندی اجتماعی واقعیت‌هایی از گردهمایی آدم‌هایی است که براساس برآیند دیالکتیکی فهم آدمی از موقعیت؛ سه مرحله:

Reflections 

Selection 

و در نهایت:

Action 

را انجام می‌دهند.

دکتر تنهایی با طرح این نکته که خود (Self) برآیندی از Me و I است خاطر نشان کرد: از نظر مید،Iعبارت است از من اندامی و برآیند زیست شناسی آدمی که به اشتباه؛ منِ فاعلی ترجمه شده استاز طرف دیگر؛ Me منِ اجتماعی است؛ یعنی آن چیزی که جامعه از من انتظار دارد (Norms) که به اشتباه؛ من مفعولی ترجمه شدهو Self که هویت آدمی است و ترکیبی است از من اندامی و من اجتماعی.مرحله انتخاب (Selection) در تئوری مید به فرآیند نقش گیری (Role taking) معروف است؛ یعنی درک فرد از نقشی که قرار است خودش اجرا کند و بعد از آن؛ درک نقش کسانی که در آن موقعیت با او همراه خواهند بود.مرحله Role playing اصطلاحی است که مید برای اجرای نقشی که جامعه به فرد محول می کند و فرد آن را اجرا می کند؛ به کار می برد.برای انتخاب کنش درست؛ ناگزیر هستیم که شبکه تقسیم کار را در نظر بگیریم و تحلیل موقعیتی از تمامی نقش ها داشته باشیم. کنش امری ذهنی نیست و هیچ دریافتی از واقعیت اجتماعی یا کنش پیوسته ممکن نیست مگر آن که بر فرآیند اجتماعی بزرگتر (Larger Social process) استوار باشد.تفسیر گرایی کنش انسان در موقعیت‌های اجتماعی مختلف را بررسی می کند.از منظر تفسیرگرایی افراد کنشگر خودشان را در شبکه اجتماعی تقسیم کار قرار داده و طبقه و قشر اجتماعی را تشکیل می دهند.

در پایان این نشست سخنران خاطر نشان کرد که در جلسه‌ دیگری به ارائه شرح کاملی از پژوهشی که با موضوع نظام قشربندی در تاریخ ایران انجام داده است خواهد پرداخت. جلسه در ساعت ۱۷ به پایان رسید.

*تهیه گزارش

 

بی تا مدنی*

نسبت جامعه شناسی تفسیری باتصویری2گروه جامعه شناسی تفسیری نشست روز یکشنبه مورخ 29 فروردین ماه 1395 خود را به بررسی «نسبت میان جامعه شناسی تصویری با جامعه شناسی تفسیری» اختصاص داد و در آن محمد مهدی عرب نژاد به سخنرانی پرداخت.

در ابتدای این نشست، دبیر گروه با اشاره به نکات روش شناختی پارادایم تفسیری و نمود آن در آنچه هربرت جی بلومر شیوه «فرود به زمین» از آسمان مفاهیم انتزاعی می نامد و تأکید دکتر تنهایی بر رجوع مستقیم و پدیدار شناسانه به واقعیت [1]، اتخاذ راهبردهای کیفی متناسب با موضوع پژوهش نظیر مشاهده مشارکتی، مصاحبه عمیق، استقراء، روش کنش پژوهانه[2] در گردآوری داده ها و مستندات، تا بدانجا اشاره کرد که نقش جامعه شناسی تصویری[3] می تواند به عنوان یک مهارت روزآمد و بلکه یک ضرورت کارآمد، در پژوهش به مثابه کنش، پر رنگ شود.

در ادامه محمد مهدی عرب نژاد، مستند ساز و دانش آموخته مردم شناسی، نسبت میان جامعه شناسی تصویری با پارادایم تفسیری را عمدتا در سه وجه شرح و بسط داد:

1-مشترکات یا مشابهت ها

2- وجوه افتراق

3- نقاط استقلال دو حوزه از یکدیگر

وی با تأکید بر کارکرد دوربین به مثابه ابزار پژوهش، عکاس و عکس به عنوان سوژه و ابژه، نگاه موشکافانه به پژوهش شونده در آن سوی لنز، پشت صحنه به معنای گافمنی واژه، نگاه به پنجره‌های مشبک خرده فرهنگها، نه فقط از دریچه تنگ عناصر فرهنگی غالب یا یک پارادایم خاص، با وجوه مشترک دو حوزه آغاز کرد.

او سپس با ذکر تاریخچه عکاسی در ایران و نشیب و فرازهای پیموده اش، نمونه هایی از این واقعیت را نشان داد که تصویر بیش از هزاران واژه سخن برای روایتی روا دارد.

عرب نژاد پیامدهای عکاسی اجتماعی و ابعاد گسترده آن را در حوزه جامعه شناسی در فیلم، رسانه و فضاهای مجازی، در اشتراک، افتراق و در تخالف با پارادایم تفسیری بیان کرد.

او به پهنه گسترده جامعه شناسی تصویری در جاهایی اشاره کرد که فراتر از مصادیق مکتبی و پارادایمی یک رشته خاص میرود.

جلسه با پرسش و پاسخ حضار تا ساعت 17 به پایان رسید.

*تهیه گزارش

 


[1]“back to the things”

[2]abductionism

[3]visual sociology

صفحه161 از277

زیر مجموعه ها