گزارش نشست ها

New Picture 1 0نشست نقد و بررسی کتاب «مقدمه‌ای بر روش سیاست‌گذاری فرهنگی» به‌قلم کیومرث اشتریان، عضو هیات علمی دانشگاه تهران، روز سه‌شنبه دوازدهم دی‌ماه سال جاری  و با حضور: دکتر کیومرث اشتریان (نویسنده کتاب)، دکتر ناصر فکوهی، دکتر نعمت الله فاضلی و دکتر علی ربیعی در سالن کنفرانس انجمن جامعه‌شناسی ایران برگزار شد.

ناصر فکوهی، پژوهشگر انسان‌شناس در نشست نقد و بررسی کتاب «(مقدمه‌ای بر روش) سیاست‌گذاری فرهنگی» نوشته کیومرث اشتریان گفت: این کتاب با دیدگاهی نقادانه به امر سیاستگذاری در بخش فرهنگی کشور می‌پردازد و روش‌شناسی سیاست فرهنگی را مشخص می‌کند.

این نشست با حضور ناصر فکوهی، انسان‌شناس، پژوهشگر، نویسنده و مترجم، علی ربیعی، عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور، جامعه‌شناس سیاسی و پژوهشگر حوزه مدیریت، نعمت‌الله فاضلی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، انسان‌شناس و پژوهشگر مطالعات فرهنگی و کیومرث اشتریان، نویسنده کتاب برپا شد.

فکوهی که دبیر این نشست نیز بود، گفت: کتاب «سیاست‌گذاری فرهنگی» مانند هر کتاب دیگری جنبه‌های مثبت و منفی بسیاری دارد. ایران، سرزمینی است که به‌دلیل موقعیت بین‌المللی و قرار گرفتن بر سر راه فرهنگ‌های مختلف، قابلیت اجرای سیاست‌های یکسان در آن وجود ندارد.

این پژوهشگر انسان‌شناس افزود: دولت در کشور ما مانند بسیاری کشورهای دیگر مدیر اصلی در سیاستگذاری‌های فرهنگی کشور به‌شمار می‌رود اما در کشورهای پیشرفته، این مساله برون‌سپاری شده و کم‌کم در اختیار مردم قرار گرفته است.

استادیار دانشگاه تهران بیان کرد: این کتاب بحث روش‌شناسی سیاست فرهنگی را مشخص می‌کند و نگاهی سیاسی و سیاستگذارانه به مفهوم فرهنگ دارد. مساله فرهنگ، کنش فرهنگی و امکان کنش فرهنگی به اصل کنش بازمی‌گردد و تا زمانی که کنشی فرهنگی رخ ندهد، وضعیت سیاستگذاری فرهنگی نیز بهبود پیدا نخواهد کرد.

ربیعی در ادامه این نشست گفت: افرادی که بتوانند در حوزه مطالعات فرهنگی، سیاستگذاری و نقد را با هم پیوند دهند، کار بزرگی می‌کنند و این اتفاق در این کتاب رخ داده است. از بزرگترین مسایلی که سیاستگذاران فرهنگی به آن توجهی ندارند، مساله محیط و جامعه است، یعنی سیاست‌ها بدون آگاهی از محیط‌های مختلف و همگی به‌صورت یکسان برنامه‌ریزی می‌شوند.

عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور ادامه داد: کتاب‌های بسیاری درباره سیاستگذاری فرهنگی نوشته شده اما معمولا به تکرار منابع گوناگون پرداخته‌اند. با این‌که «سیاست‌گذاری فرهنگی» کتابی کاربردی به‌شمار می‌رود اما الگویی برای سیاستگذاری فرهنگی ارایه نمی‌دهد.

این جامعه‌شناس سیاسی افزود: باید بتوان فرایند سیاستگذاری و اشکالات آن را در ایران نقد و آسیب‌شناسی کرد. این مساله که افراد جامعه در این سیاستگذاری‌ها نادیده گرفته می‌شوند، اشتباهی است که سیاستگذاران با آن دست‌به گریبان‌اند. همچنین باید دانست که شکافی میان فرهنگ رسمی و فرهنگ جاری در جامعه ایجاد شده که با سیاستگذاری‌های اشتباه، این شکاف روزبه‌روز عمیق‌تر می‌شود.

فاضلی نیز در این نشست گفت: نقد دانشگاهی فهم تازه‌ای از کتاب به‌دست می‌دهد. در این کتاب که مخاطب آن دانشجویان و مدیرانند، مساله اصلی سیاستگذاری فرهنگی است و نه سیاست فرهنگی و این سیاستگذاری قواعدی دارد که در این کتاب به آن‌ها پرداخته می‌شود.

عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: مردم به‌عنوان صاحبان فرهنگ و به این بهانه که دولت سیاستگذار کلان فرهنگی به‌شمار می‌آید، نباید عرصه را خالی کنند. انسان‌ها موضوع اصلی فرهنگ‌اند اما سیاستگذاران هنگام تصمیم‌گیری، آن‌ها را فراموش می‌کنند. نقدهایی را که در کتاب آورده شده است، می‌توان در خدمت به اصلاح نظام مدیریت فرهنگی کشور استفاده کرد.

این پژوهشگر مطالعات فرهنگی با اشاره به ویژگی‌های کتاب «سیاست‌گذاری فرهنگی» توضیح داد: کتاب نثر روانی دارد و براساس نظمی منطقی و منسجم نوشته شده است، همچنین نشان‌دهنده آشنایی نویسنده با مقوله سیاستگذاری فرهنگی در ایران است. مثال‌هایی که در متن آورده شده‌اند، مناسبند و نویسنده تلاش کرده تا متن را بومی‌سازی کند اما مقایسه تهران که محل تمرکز سرمایه‌های فرهنگی به‌شمار می‌رود با سراسر ایران کار درستی به‌نظر نمی‌رسد.

اشتریان نیز در آغاز نشست، با معرفی کوتاهی از کتاب گفت: وجود کتاب‌های مقدماتی و آشناکننده در حوزه سیاستگذاری فرهنگی و عمومی بسیار مهم است ولی چنین کتاب‌هایی در ایران اندک‌‌اند. نوشتن کتاب جامع در هر حوزه‌ای کار دشواری است و ادعا نمی‌کنم که کتاب ایراد و نقص ندارد اما در پنج فصل کتاب تلاش کردم تا روش شناسایی مساله‌های موجود در سیاستگذاری فرهنگی را بیان کنم.

دانشیار دانشگاه تهران افزود: معضل بزرگی که در ایران وجود دارد، نادیده گرفتن شیوه و متدولوژی در شناسایی مسایل است. وقتی می‌توان درباره سیاستگذاری فرهنگی صحبت کرد که پیش از آن صورت مساله مشخص شده باشد و اهمیت روش‌شناسی و دانستن آن در این‌جا معلوم می‌شود.

نویسنده کتاب «(مقدمه‌ای بر روش) سیاست‌گذاری فرهنگی» توضیح داد: دغدغه اصلی کتاب روش است. اجرای پژوهش از بزرگترین مشکلات در حوزه‌های مختلف به‌شمار می‌رود. بارها پیش آمده که سیاستگذاری صورت گرفته است و افراد به محتوای آن معترضند اما درباره شیوه و چگونگی اجرای آن طرح پرسشی نمی‌شود. این پرسش نشدن درباره شیوه اجرای پژوهش‌ها، یعنی فراموش کردن روش که مشکل بنیادین در سیاستگذاری‌های کلان نیز به‌شمار می‌رود.

وی در پایان سخنانش بیان کرد: حامی این کتاب، اداره کل مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران بود و بنابراین در پایان هر فصل، به سیاستگذاری‌های فرهنگی در این سازمان توجه شده است.

نشست نقد و بررسی کتاب «(مقدمه‌ای بر روش) سیاست‌گذاری فرهنگی» با پرسش و پاسخ دانشجویان حاضر در مراسم ادامه یافت و در پایان نیز تقدیرنامه‌ای از سوی «پنجمین جشنواره برترین‌های پژوهش و نوآوری در مدیریت شهری» به‌دلیل انتخاب این کتاب به‌عنوان کتاب برتر این جشنواره به کیومرث اشتریان اهدا شد.

کتاب «(مقدمه‌ای بر روش) سیاست‌گذاری فرهنگی» در 370 صفحه و با شمارگان دو هزار و 200 نسخه از سوی انتشارات جامعه‌شناسان‏‫ با همکاری اداره کل مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران منتشر شده است.

مهری السادات طیبی نیا*DinVaFarhang

روز دوشنبه 4 خردادماه 1394 نشست تخصصی گروه فرهنگ و جامعه با دو سخنرانی با عنوان‌های «نسبت های عقل و دین» با حضور: دکترعلیرضا شجاعی زند و «دانشگاه و دینداری» با حضور: دکتر حسن محدثی برگزار شد. 

در ابتدای جلسه دکتر رحمانی، مدیر گروه فرهنگ و جامعه انجمن جامعه‌ شناسی ایران با معرفی اساتید، دکترعلیرضا شجاعی زند را به عنوان اولین سخنران جلسه دعوت نمود.

خلاصه بحث های این جلسه را در ادامه می‌خوانید.

دکتر شجاعی زند در ارتباط با نسبت­های عقل و دین که آن را مقدمه ­ای برای بحث­های اسلامی ­سازی علم می داند گفت: بخشی از ابهامات و بدفهمی ­هایی که در آن بحث وجود دارد، ناشی از مقدمه ­ایست که در ذیل بحث عقل و دین باید حل و فصل شود. اگر درک درستی از نسبت ‌های عقل و دین داشته باشیم به درک درستی از نسبت علم و دین خواهیم رسید.

او خاطر نشان کرد: نکته دوم بحثش نشان می دهد که نسبت میان عقل و دین یک نسبت چندوجهی است و لازمه پاسخ صحیح ما به نسبت عقل و دین، تفکیک وجوه مختلف این بحث است. دکتر شجاعی زند نسبت عقل و دین را نه تقابلی و نه از نوع تحلیل های کلی دانست و افزود: مسئله وقتی تجزیه شود و وجوه مختلف نسبت بین عقل و دین روشن شود، هرکدام پاسخ خاص خود و اقتضائات خودشان را دارند. موضوع، عقل و دین است که با موضوع دین و عقل فرق دارد. دین و عقل بحث کاملاً درون دینی است اما بحث عقل و دین یک بحث کلی است. وی با اشاره به معنای کلی دین و خاص بودن ویژگی­ های ادیان آن را مقداری پارادوکسیکال دانست و افزود: کلیت سازی دشوارتر از مفاهیم و مقولات دیگر است زیرا بنای ادیان بر تغایر و تنافی از یکدیگرند. وی گفت: علم نیز مبتنی بر مفاهیم کلی است. کلیت ادیان ویژگی­ هایی دارند و کلیت عقل هم به این دلیل که یک بحث کلی است ناظر به مفاهیم کلیِ این دو مقوله است و یک بحث منطقی- عقلی است. یعنی بر حجیت ­های نقلی و کلامی استوار نیست و مبتنی بر درک عقلی و استدلال منطقی عقلی است که البته می ­تواند خطا باشد، اما جنس آن از جنس گزاره ­های منطقی عقلی است. وی این بحث را صرفاً به دنبال نشان دادن محل خطا در بحث­هایی که در نسبت عقل و دین و رفع خلط­ های پدید آمده در این مباحث است مطرح کرد و بیان کرد: نسبت این دو، نسبت یایی نیست، بلکه می­توانند نسبت‌های واوی فراوانی با یکدیگر برقرارکنند و ما ملزم به مقابل­ نشانی آنها نیستیم. در این بحث نشان خواهم داد که اولاً دین بر عقل ابتناع دارد و ثانیاً از عقل بهره­ های فراوان می ­برد و با این اوصاف نمی ­تواند جای دین بنشیند و حتی نمی ­تواند برفراز دین بنشیند. وی گفت: اصلاً فرض اینکه کدام ‌یک از این دو بر فراز دیگری هستند، بی­ معنی است. اینها دو مقوله هستند و هرکدام کارکردهای خودشان را دارند.

به اعتقاد وی عقل در شش مقام و موقعیت، نسبتی را با دین برقرارمی­کند که هرکدام منطق و اقتضائات خودش را دارد. وی با اشاره به این موضوع که این شش دسته حصر منطقی ندارد، در ادامه به ذکر دسته بندی آنها پرداخت.

یک، عقل در مقام ابداع. یکی از مقام­ هایی که عقل در نسبت با دین بر خودش گرفته عقل در مقام ابداع یک دین است. وی افزود: جایی که بحث تصرف و تغییر مختارانه و دلبخواهانه در دین مطرح می­شود موضوعاتی از جنس عقل دین ­ساز می­شناسم. دین­های ترکیبی و گزینشی هم نوعی ابداع دین و دین ­سازی است. دوم، عقل در مقام انتخاب یک دین از میان ادیان پیشنهاد شده و عرضه شده. سوم، عقل در مقام بررسی و احراز باورهای مبنایی یک دین، چیزی که در اصول دین مطرح است، باورهای هستی­شناسی، انسان‌شناسی، خداشناسی و غیره. چهارم، عقل در فهم نصوص دینی است. پنجم، عقل در مقام استنباط احکام دینی، همان ­جایی که در حوزه فقه مطرح است. پنجم، عقل در مقام استنباط و کشف احکام دینی که درحیطه فقه مطرح است و ششم، عقل در مقام دفاع از دین، چیزی که متکلمین انجام می ­دهند. مفسرین در مرحله چهارم، فقها مرحله پنجم و متکلمین در مقام ششم هستند.

وی ادامه داد: این شش دسته به اعتباری در دو دسته قابل تفکیک هستند. یک دسته از این مقامات، عقل را خودبنیاد و دیگری خادم فرض می ­کند. حضرت آیت ­الله جوادی آملی تحت عنوان عقل مفتاحی و عقل مصباحی این دو را از هم جدا کرده اند. وی در ادامه با اشاره به نگرانی­ هایی که برای رفع این بدفهمی در باب عقل خودبنیاد وجود دارد به مباحث خود پایان داد و در ادامه جلسه، دکتر محدثی در ارتباط با نسبت دانشگاه و دینداری؛ موضوع‌ شدگی دین شخصی از رهگذر دریابندگی به ذکر مطالب خود پرداخت.

وی ضمن طرح موضوع نگرانی عمومی و همیشگی در مورد دانشگاه اینگونه به طرح موضوع پرداخت و گفت: اساساً دانشگاه با دینداری مسئله دارد و ورود به دانشگاه سبب تضعیف دینداری افراد می ­شود. وی گفت: حال باید دید این اتهامات یا توصیفی که وارد می­شود حقیقت دارد یا خیر؟ اگر حقیقت دارد، مثبت است یا منفی؟ وی در پاسخ به سوالات عنوان کرد: ما در وهله اول دانشگاهی و از آن طرف دیندار هستیم. اگر واقعاً دانشگاه منجر به بی ­دینی می­ شود بنابراین مسئله جدی است و باید به گونه ‌ای به آن پاسخ بدهیم که این خوب است یا نه؟ این موضوع باید تداوم داشته باشد یا خیر و یا باید تحت عنوان اسلامی ­سازی، ماهیتش را تغییر داد تا دانشگاه، فرزندان این مملکت را بی­ دین نکند، بنابراین مسئله جدی است. وی با ذکر این مقدمه به تشریح موضوع پرداخت و افزود: منظور و مراد از موضوع شدگی این است که ما دین را موضوع تفکر قرار دهیم، نخست، موضوع­ شدگیِ عقلانیِ دین. در این نوع از موضوع ‌شدگی، مسئله اصلی این است که آیا اساساً دینداری و باورهای دینی ما امری عقلانی هستند یا خیر؟ نوع دیگر موضوع ­شدگی، موضوع­ شدگی سیاسی است، که به جایگاه دین در نظم سیاسی می ‌پردازند. شکل سوم، موضوع ­شدگی هرمنوتیک است که به ذکر سوالاتی در ارتباط با معنی ­داری متون دینی می‌پردازد. همچنین در قرن نوزدهم با شکل دیگری از موضوع­ شدگی مواجه هستیم که به آن موضوع­ شدگی علمی می­گوییم. بنابراین در انبوه مطالعات روان ­شناختی و جامعه­ شناختی که در مورد دین انجام گرفته تلاش بر این بوده و هست که دین و موضوعات مختلف دینی را به نحو تجربی مطالعه کنند. در اینجا شکل دیگری از موضوع ­شدگی مدنظر است و آن، موضوع­ شدگی ‌ای است که در درون هرکسی رخ­ می­دهد. هرکسی دینداری خود را مورد مدّاقه و بررسی قرار می‌دهد و در اینجا موضوع ­شدگی دین شخصی مطرح می ‌شود. این اتفاق بیشتر در جهانی می ­افتد که انسان­ها مدام دچار تحول و تغییر هستند. امروزه هم جامعه در حال تغییر و تحول است و هم انسان­ ها تغییر می­کنند. به گونه ­ای که برخی از جامعه­ شناسان نظیر گیدنز می ‌گویند که انقدر آدمی در جهان مدرن تغییر می ­کند که بصورت مداوم باید زندگینامه خود را برای خودش بازگویی و باز تفسیر کند تا ببیند آیا وحدتی بین دیروز و امروزش هست یا نه. فرایند و مکانیسم آن هم از طریق پدیده ­ای رخ­ می­دهد که به آن دریابندگی معادل Reflexivity می گویم (این کلمه اغلب بازاندیشی ترجمه می­شود که در جایی که می‌خواهیم کلمه rethinking را هم بکار ببریم، این دو خلط مبحث می­شود). به این معنا که درواقع آدمی در شرایط مدرن مداوم به خودش، افکارش، رفتارش و اعتقاداتش می­اندیشد و آن را با دیگران مقایسه می­کند و در این مقایسه­، بررسی­ و ارزیابی ­ها به تدریج تجدید نظر می­کند. وی در ادامه با اشاره به نظرات از مید تا گیدنز بر روی این مفهوم افزود: در این نظرات برکنش­گر و ارتباط او با دیگران و بازتابی که از آنها می ­گیرد و در کنش، رفتار و معنای خودش بازاندیشی می ­کند تاکید می شود. وی افزود: منظور از دریابندگی همین است و این اساس بحث است. وی در ادامه با اشاره به تحقیقات انجام شده در دانشگاهها توسط دانشجویان در حوزه بررسی دینداری، عنوان کرد که مجموعه این تحقیقات نشان­ می­دهد که دانشگاه واقعاً در دینداری افراد تحول ایجاد می­کند.

وی در ادامه خاطر نشان کرد: مهمترین ویژگیِ دانشگاه که انتظار هم می ­رود که آن را به دانشجویان انتقال بدهد، انتقادی­ اندیشی است. وی گفت : اندیشه ­ورزی شکل‌ های مختلف دارد. یک نوع از آن جزم­ اندیشی است. شکل دیگری که می­ توانیم بگوییم اندکی از جزم ­اندیشی فراتر می­رود می ‌توان بازاندیشی یا rethinking نامگذاری کرد. در اینجا یک مرحله بالاتر می­آید و دریچه­ هایش به سوی مخالفان گشوده است. همین باز بودن و شنیدن، نقطه آغاز جستجوگری است. یعنی اعلام مخالفت، فرد را وارد گفتگو با طرف مقابل می­ کند و اگر آنجا هم نتواند پاسخ بدهد در واقع جستجویی را آغاز می­ کند تا در اولین فرصت به آن پاسخ بدهد. بنابراین بازاندیشی با اینکه با جزم­اندیشی فاصله زیادی نگرفته، و می­خواهد نقد کند، دو خصلت بسیار مثبت را برای انسان ایجاد می­کند. یکی گفتگو و دیگری جستجو. اینها لازمه همدیگر هستند. و در همین جا موتور یک حرکت قراردارد. حرکت برای اندیشه­ ورزی بیشتر و حرکت برای آن چیزی که ما به آن دریابندگی یا بازاندیشی می­گوییم که اوج آن به آن چیزی که ما به آن انتقادی ­اندیشی یا critical thinking می ­گوییممی­ رسد. یعنی مرحله­ ای که با ورود به هر بحثی ممکن است در پایان این گفتگو بخشی از باورهای خودم را کنار بگذارم. ممکن است این اتفاق بیفتد و ممکن است نیفتد. ممکن است در این فرایند بررسی، گفتگو و جستجو، باور قبلی من راسخ ­تر بشود. اما به لحاظ ذهنی و روانی این آمادگی را دارم که از بخشی از باورهای خودم دست بکشم. این به نظر من دیگر اوج دریابندگی یا reflexivity هست که این انسان خیلی به لحاظ عقلانی پویا است. به گمان من اثری که دانشگاه بر روی دانشجویان دارد همین است؛ اگر دانشگاه را به معنای آرمانی کلمه در نظر بگیریم آنهایی که دانشگاه را تجربه کرده ­اند می ­توانند این را به ما بگویند که آیا چنین اتفاقی برایشان افتاده است یانه. اکنون دانشگاه­ های مسئله ­دار ما که مورد نقد هستند نیز، کار انتقادی‌ اندیشی را انجام می­دهند. اینکه روش ­اندیشی و حساسیت نسبت به روش را لااقل به طور نسبی به ما آموزش می­دهد. چگونگی ساماندهی بحث ها و داشتن نظام فکری و فاصله از تشتت. انتقادی‌ اندیشی موتور دریابندگی را در انسان روشن می­کند، وی در ادامه با اشاره به تحقیقات دانشجویان در این زمینه گفت: تا آنجایی که من این تحقیقات را مطالعه کردم، در آنها دینداری سنتی سنجیده می­شود. بسیاری از سؤال­ها، سؤالات اسطوره­ اندیشانه و چیزی که عمدتاً مشترک است، این است که دینداری به طور کل سنجیده نمی‌شود بلکه بیشتر دینداری سنتی سنجیده می­شود که این موضوع باید مورد توجه قرارگیرد. نکته دیگری که در این تحقیقات وجود دارد این است که اغلب این تحقیقات مربوط به دانشجویان دانشگاه­ هایی است که در کلان­ شهرها وجود دارند. تجربه زیست در کلان شهرها می­تواند متغیر مهمی در تغییر دینداری باشد. در تهران و کلان‌ شهر‌ها اشکال مختلف زیست، کثرت­ گرایی فکری و تنوع انتخاب­ها وجود دارد. فردی که از جهان­های بسته وارد جهان ‌های باز و بزرگ می­شود واقعاً انسان دیگری می­شود بنابراین اگر ما تمام تغییرات در دینداری را مربوط به دانشگاه بدانیم، به نظر من جای تأمل دارد و این تحقیقات صورت نگرفته است. این موضوعات باید در تحقیقات بعدی مورد توجه قرار گیرد تا بتوانیم داوری بهتری در ارتباط با تأثیر یا کیفیت دانشگاه بر دینداری دانشجویان داشته باشیم. وی ادامه داد: یکی از نتایج انتقادی اندیشی، عام ­گرایی و کثرت­ گرایی ­ست. دانشگاه نیز به عنوان یک نهاد مدرن، نهاد نوگروی‌ دینی (Religions Convergent) است. بنابراین دانشگاه دینداری دانشجویان را تغییر می­دهد؛ اما نه اینکه آنها را بی ­دین کند. دانشگاه دانشجویان را بی ­دین نمی­کند، بلکه یک موتور دریابندگی را در آنها روشن می ­کند که این موتور منجر می­شود که آنها در دینداری دچار تحول شوند. دانشگاه باعث می‌شود دانشجوی دیندار از گونه­ ی اسطوره ­‌اندیشی به سمت عقلانی ‌اندیشی سیر کند و بیشتر انتقادی ‌اندیش شود. البته انتقادی‌ اندیشی و عقلانی اندیشی نسبی هستند و این در واقع ماحصل سخن من است. اگر معیار را این گونه بگیریم که دینداری به هر شکل مطلوب است و باید حفظ شود، بنابراین دانشگاه نهاد مطلوبی نیست. اما اگر معیار ارزیابی ما، انتقادی ‌اندیشی، عقلانی ‌اندیشی و به رسمیت شناختن عقل باشد، در واقع به نظر من دانشگاه نهاد بسیار مثبتی­ است برای اینکه دینداری­ های اسطوره ­ای و جزمی را تبدیل به دینداری­ های عقلانی اندیشانه و غیر جزمی می­کند و این یک ثمره بسیار بسیار مثبتی ا­ست.

در پایان نشست نیز سخنرانان جلسه به سوالات حاضرین پاسخ دادند.

لازم به ذکر است که این نشست به همت گروه مطالعات فرهنگی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، و همکاری گروه فرهنگ و جامعه انجمن جامعه شناسی ایران و همچنین علاقه مندان حوزه مطالعات فرهنگی در سالن کنفرانس پژوهشکده برپا شد.

روزنامه شرق

IMG 3114روز یکشنبه پنجم دی ماه سال جاری، جمع زیادی از استادان، دانشجویان و علاقمندان علوم اجتماعی کشور، به دعوت انجمن جامعه‌شناسی ایران گرد هم آمدند تا وضعیت پژوهش اجتماعی و فرهنگی را در جامعه ایران مورد بررسی و واکاوی قرار دهند. این کنفرانس زمینه‌ای برای طرح برخی پرسش‌ها و گفت‌وگو پیرامون برخی از دغدغه‌ها در زمینه نقش پژوهش اجتماعی و فرهنگی، به مثابه یکی از الزامات بهبود موقعیت کشور را فراهم ساخت.

IMG 3040در مراسم افتتاحیه این کنفرانس، با توجه به فوت ناگهانی استاد برجسته جامعه‌شناسی ایران، دکتر محمد عبداللهی، رئیس اسبق انجمن جامعه‌شناسی و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، پس از قرائت قرآن و خیر مقدم دکتر محمد امین قانعی‌راد، رئیس انجمن، حاضران با ذکر فاتحه‌ای، به مقام شامخ این استاد بزرگوار ادای احترام کردند و یادش را گرامی داشتند.

سپس دکتر غلامعباس توسلی، دکتر هما زنجانی‌زاده، دکتر باقر ساروخانی، دکتر ژاله شادی‌طلب، دکتر ابراهیم فیوضات و دکتر ناصر فکوهی، هر یک به طور جداگانه، ضایعه درگذشت این استاد گرانقدر را به جامعه علوم اجتماعی کشور تسلیت گفتند.

در این رابطه، دکتر زنجانی‌زاده گفت: خانه دکتر عبداللهی، انجمن جامعه‌شناسی ایران بود. روحیه انجمنی و فعالیت خستگی‌ناپذیر ایشان برای همه ما یک الگو بود و ما از اینکه امروز جای ایشان را در میان خود خالی می‌بینیم، بسیار متأسفیم و امیدواریم که دکتر عبداللهی برای همه جامعه‌شناسان یک الگوی برجسته باشد.IMG 3071

در ادامه دکتر ساروخانی نیز گفت: ‌دکتر عبداللهی چه در دوران دانشجویی و چه در دوران آموزش و پژوهش خود، به عنوان یک استاد، با جدیت به دانش جامعه‌شناسی پرداخت. روحش شاد .

در بخش دیگر این مراسم، دکتر فکوهی ضمن عرض تسلیت به خانواده دکتر عبداالهی و اساتید و دانشجویان علوم اجتماعی گفت: درگذشت دکتر عبداللهی برای ما به همراه خود درس‌هایی دارد. او با اشاره به آلودگی هوا گفت: می‌توانیم آلودگی هوا را یک مسأله طبیعی قلمداد کنیم اما در عین حال، می‌توانیم آن را حاصل عدم سازمان‌دهی­ای بدانیم که جامعه ما از آن رنج می‌برد؛ مصرف بالای انرژی و بی‌نظمی در شهر.

IMG 3094دکتر فکوهی همچنین به نقش دکتر عبداللهی در انجمن جامعه‌شناسی ایران اشاره کرد و گفت: نقش ایشان فراتر از دو دوره ریاست انجمن است. زمانی که ایشان در سال ۱۳۷۸ در رأس انجمن قرار گرفت، ‌انجمن جامعه‌شناسی ایران هنوز موقعیت مناسبی نداشت؛ چرا که در ابتدای راهی بود که نیاز به یک ادامه دهنده داشت. در آن زمان این تصور وجود نداشت که بتوان تمام کنشگران علوم اجتماعی را گرد هم آورد، اما دکتر عبداللهی معتقد به این کار بود و برای تحقق آن کوشید و دینامیسم و روحیه‌ای ایجاد کرد که تا امروز ادامه یافته است و با این روحیه است که ما امروز می‌توانیم مشروعیت علوم اجتماعی را در سطح جامعه به اثبات برسانیم. انجمن جامعه‌شناسی به دکتر عبداللهی مدیون است و باید در جلسه اختصاصی دیگری به نقش ایشان در این نهاد پرداخته شود.

در ادامه این مراسم، دکتر ژاله شادی‌طلب نیز گفت:‌ دکتر عبداللهی از پژوهشگران نقادی است که از دست دادن ایشان ضایعه‌ای بزرگ برای علوم اجتماعی کشور است. وی همچنین تأکید کرد که یک رسالت علوم اجتماعی هشدار در مورد پدیده‌های اجتماعی مثل آلودگی هوا، ‌اعتیاد در میان جوانان، ناپایداری خانواده، ‌دادن گزارش‌هایی شامل تأثیر اقدامات اقتصادی دولت بر گروه‌های کم درآمد و روستائیان، ‌کاهش نابرابری و ... است.

همچنین در بخش افتتاحیه این کنفرانس، بیانیه انجمن جامعه‌شناسی ایران به مناسبت فوت دکتر محمد عبداللهی توسط آقای اسماعیل خلیلی قرائت شد.

IMG 3089 1در ادامه این مراسم، دکتر شیرین احمدنیا، دبیر علمی کنفرانس، گزارش خود را از روند شکل‌گیری آن ارائه کرد. سپس دکتر فرید العطاس، استاد دانشگاه ملی سنگاپور، و چونلی هان، مدیر دفتر منطقه‌ای یونسکو در ایران، به ایراد سخنرانی پرداختند.

چونلی هان با اشاره به مشکلات اجتماعی و فرهنگی که جوامع کنونی با آن مواجه‌اند، نظیر نگرانی‌های مربوط به تغییر و حاشیه‌ای شدن ارزش‌های انسانی، تنش‌های حاصل از تفاوت ایدئولوژی‌ها، فرهنگ‌ها و باورها، تأثیرات بحران مالی در سطح جهانی و افزایش تعداد جوامع مهاجرفرست، گفت: از همه کشورها انتظار می‌رود که توجه روز افزونی نسبت به تحقیقات در همه حوزه‌های انسانی و اجتماعی و فرهنگی داشته باشند؛ چرا که دست‌یابی به توسعه پایدار انسانی بدون توجه ژرف به همه جوانب مذکور و تفاهم در همه حوزه‌ها و توافق بین کشورها و تشریک مساعی و تلاش مشترک برای رسیدگی به این مسائل امکان‌پذیر نخواهد بود.

IMG 3158 1سپس دکتر فرید العطاس، استاد دانشگاه ملی سنگاپور، نیز در بحث خود در زمینه تفکر و پژوهش اجتماعی، با اشاره به تأسیس علم‌الاجتماع یا علم عمران توسط ابن خلدون، گفت: تفاوت‌هایی میان علم عمران ابن خلدون و حوزه پژوهش‌های اجتماعی که در غرب ایجاد شده است، وجود دارد. این تفاوت‌ها تا حد زیادی بر مبنای تفاوت‌های متافیزیکی و فلسفی میان این دو است؛ اما آشکار است که این حوزه‌ها، هر دو، در پی توضیح نظام‌مند امر اجتماعی بوده‌اند. بنابراین روشن است که جامعه‌شناسی بخشی از سنت اسلامی ما است؛ چرا که هنوز خیلی از این مفاهیم متعلق به مسمانان است. بنابراین بهتر است راجع به این موضوع بحث نکنیم که جامعه‌شناسی یک علم اسلامی است یا خیر. ضرورتاً جامعه‌شناسی دشمن و متعارض با دین نیست. در جامعه‌شناسی که در آینده خواهیم داشت، باید به نوعی بین تلاش‌های نظری و تجربی هماهنگی وجود داشته باشد.

العطاس افزود: در حوزه دینی، در مورد جامعه‌شناسی جانب‌داری‌هایی وجود دارد؛ ولی ما بیشتر از جانب‌داری‌هایی که در غرب جریان دارد، صحبت می‌کنیم؛ مثل اروپامحوری و شرق‌شناسی. او همچنین بر این نکته تأکید کرد که در جوامع اسلامی و غیر غربی هم سوگیری‌هایی نسبت به غرب وجود دارد.

در عین حال، به عقیده فرید العطاس، ابن خلدون نیز مبتلابه نوعی جانب‌داری بوده؛ چرا که آفریقایی‌ها را بربر و غیر انسان تصور می‌کرده است.

این جامعه‌شناس سنگاپوری همچنین خاطرنشان کرد که هدف ما باید این باشد که از این جانب‌داری‌ها در گذریم و سنت‌ها را با هم تلفیق کنیم و این امر از طریق مفهوم‌سازی امکان‌پذیر است تا بتوانیم تحقیقات اجتماعی را به سمت و سوی اصیلی هدایت کنیم. چنان‌چه اکنون هم اگر در سراسر آسیا نگاه کنیم، می‌توانیم موارد بسیاری از پژوهش‌های اصیل را ببینیم. مثلاً در مورد فیلسوف فلیپینی "خوزه ریزال" که با مارکس و دورکیم هم‌دوره بود؛ ‌ریزال به مسائلی توجه می‌کرد که معاصران غربی چندان توجهی نداشتند. یکی از مهم‌ترین مفاهیم او تنبلی بود. ما همه با این مفهوم آشنا هستیم اما تنبلی تا به حال شأن مفهومی در جامعه‌شناسی پیدا نکرده است. ریزال در این زمینه توضیح می‌دهد که بی‌میلی فیلیپینی‌ها به کار کردن، زیر پیکره استعمار اسپانیایی به خاطر تنبلی نبود؛ بلکه به دلیل شرایط استعماری بود که بر آنها حاکم بود و همین امر نیز موجب شد ریزال تنبلی را تعریف و راجع به آن در جامعه فلیپینی بحث کند. تنبلی یک نمونه مفهومی است که در آسیا رشد و تکوین پیدا کرد ولی به یک مفهوم مطرح در علوم اجتماعی تبدیل نشد و پژوهشگران غربی نتوانستند تنبلی را تا سطح یک مفهوم ارتقا دهند.

العطاس در ادامه با اشاره به مفاهیم جاذبه و دافعه علامه مطهری، پژوهشگران را به کاربست خلاقانه مفاهیم اجتماعی غربی دعوت کرد. به نظر العطاس، بهتر است از زیاده‌گویی درباره اسلامی کردن و بومی کردن علوم اجتماعی دست برداریم و علوم اجتماعی را به صورت خلاقانه‌ای به پیش ببریم.

میزگردنقش برنامه‌های یونسکو در پژوهش اجتماعی و فرهنگی

IMG 3305 1یکی از مهم‌ترین برنامه‌های "کنفرانس ملی پژوهش اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران"، برگزاری ۱۲ میزگرد علمی به صورت هم‌زمان در قالب موضوعات "طرح‌های ملی و توسعه کشور"، "پژوهش‌های جمعیت‌شناختی"، "مطالعات انسان‌شناسی فرهنگی"، "پژوهش در جامعه‌شناسی ایران و انقلاب اسلامی"، "پژوهش در خانواده"، "پژوهش در جامعه‌شناسی تاریخی"، "پژوهش شهری"، "پژوهش در جامعه‌شناسی پزشکی و سلامت"، "پژوهش در مسائل زنان" و نیز میزگردهای "نقش برنامه‌های یونسکو در پژوهش اجتماعی و فرهنگی"، "بررسی پیشینه و کارنامه موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی" و "پژوهش‌های موسسه تحقیقات تعاون" بود.

در روز اول کنفرانس، شش میزگرد "نقش برنامه‌های یونسکو در پژوهش اجتماعی و فرهنگی"، "پژوهش‌های جمعیت‌شناختی"، "مطالعات انسان‌شناسی فرهنگی"، "پژوهش در خانواده" و "پژوهش در جامعه‌شناسی تاریخی"، "‌پژوهش‌های موسسه تحقیقات تعاون"، به صورت هم‌زمان در دو سالن ابن خلدون و سالن کنفرانس انجمن برگزار شد که در هر یک از آنها، نخست صاحب‌نظران و شخصیت‌های علمی- دانشگاهی، به بحث و تبادل نظر پرداختند و سپس به سوالات حاضران پاسخ دادند.

در بخش دوم برنامه صبح این کنفرانس، در میزگردی که با عنوان "نقش برنامه‌های یونسکو در پژوهش اجتماعی و فرهنگی"، به مدیریت دکتر محمدرضا سعیدآبادی، رئیس کمیسیون ملی یونسکو برگزار شد، وی به طرح هفت مدل مختلف برای تدوین ارتباط میان پژوهش‌های اجتماعی و فرهنگی و سیاست‌گذاری پرداخت که شامل طرح‌های دانش‌محور، حل مسأله، تعاملی، سیاسی، تاکتیکی، روشن‌گرا، و بلاخره تحقیق به مثابه عمل اقتصادی بود.

دکتر سعید‌آبادی ضمن توضیح درباره هر یک از این مدل‌ها و تأکید بر ضرورت رابطه میان پژوهش اجتماعی و فرهنگی و سیاست‌گذاری، سخنان خود را با طرح این پرسش خاتمه داد که «چرا با وجود این همه پیشرفت در حوزه‌های مختلف علوم، هنوز افرادی در جهان هستند که در فقر به سر می برند؟»

در ادامه این میزگرد، دکتر کاووس سید امامی، دکتر داوود کیانی، عبدالمهدی مستکین و چونلی هان شرکت داشتند که هر یک توضیحاتی درباره این برنامه‌ها دادند و به بیان دیدگاه‌های خود پرداختند. در این میزگرد، در بحث از نگرش یونسکو به پژوهش‌های اجتماعی بر این نکته تأکید شد که از نظر یونسکو، پژوهش‌ها حتماً باید نتایج عملی داشته باشند و به توسعه کمک کنند. از این نگاه، پژوهش‌های اجتماعی و فرهنگی باید به سامان‌دهی جامعه منتهی شوند؛ چرا که تحولات پیچیده و درهم تنیده دنیای کنونی تأثیرات ویران‌گری بر جامعه گذاشته است. بر این اساس بهتر است که پژوهشگران اجتماعی و فرهنگی شارح دست چندم نظریه‌های غربی نباشند و نظری هم به آثار متفکرین بزرگ ایرانی داشته باشند. در عین حال، نباید بین تحقیقات اجتماعی و عمل فاصله زیادی وجود داشته باشد و اگر یک تحقیق اجتماعی که امروز مسأله‌ای را می‌تواند طرح کند، ده سال دیگر به نتیجه برسد، از حیظ انتفاع خارج است.

نمایش کلیپ و ارائه یک مقاله

IMG 3476 1بعد از ظهر روز اول کنفرانس ملی پژوهش اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران، فیلمی کوتاه درباره تاریخچه علوم اجتماعی در کشور به نمایش درآمد. پس از نمایش این فیلم، دکتر مقصود فراستخواه به ارائه مقاله‌ای با عنوان "بایسته‌های پژوهش اجتماعی و فرهنگی، با تأکید بر نظریه کنشگر-شبکه" پرداخت. وی بحث خود را با تأکید بر فضای دو قطبی موجود در تحقیقات اجتماعی آغاز کرد و به تحلیل فضای تولید علم در حوزه علوم اجتماعی پرداخت. او در سخنانش تأکید کرد که این نظریه، برخلاف سنت مرتونی، علم را در یک وضعیت ایده­آل هنجاری تعریف نمی­کند و از منظر این نظریه، پژوهش اجتماعی و امر فرهنگی شبکه­ای از گفتمان­ها، آدم­ها، اشیاء، موقعیت­ها و عاملان و ساختارها و برنامه­ها و اقدام­هاست و کنشگران علم از طریق شبکه‌سازی با کنشگران اجتماعی، فرهنگی، مدنی، دولت، بازار و حوزه عمومی عمل می‌کنند.

 

میزگرد پژوهش‌های جمعیت شناختی

IMG 3496"پژوهش‌های جمعیت‌شناختی" عنوان میزگرد دیگر این کنفرانس بود که عصر روز اول و با مدیریت دکتر شهلا کاظمی‌پور برگزار شد. در این میزگرد، دکتر حبیب‌الله زنجانی، دکتر سید میرزایی، دکتر فریده فراهانی، دکتر محمود مشفق، نادر مطیع حق شناس و دکتر محمد میرزایی حضور داشتند.

نخستین سخنران این میزگرد، دکتر فراهانی بود که به موضوع "اهمیت پژوهش‌های اجتماعی و فرهنگی در موفقیت برنامه‌های جمعیتی و بهداشت باروری" پرداخت. وی با بیان این مسأله که سه متغییر پویایی جمعیت، باروری، مرگ و میر و مهاجرت در بستر اجتماعی و فرهنگی اتفاق می‌افتد، تأکید کرد: رمز موفقیت بسیاری از برنامه‌های حوزه جمعیتی، توجه آنها به نتایج تحقیقات اجتماعی است و از آنجا که رفتارهای جمعیتی را عوامل اجتماعی و فرهنگی تشکیل می‌دهند، درنتیجه پاسخگویی به بسیاری از سئوالات جمعیتی و بهداشتی با تحقیقات اجتماعی امکان‌پذیر است.

دکتر فراهانی همچنین با بیان چالش­هایی که در حوزه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در امر بهداشت باروری وجود دارد، نتیجه گرفت که در صورتی که بستر تمام برنامه­های جمعیتی و بهداشتی تحقیقات اجتماعی باشند، می­توان به موفق شدن آنها امیدوار بود.

سخنران بعدی این میزگرد، دکتر محمد میرزایی بود که به مروری بر پژوهش­ها و زمینه­های پژوهشی جمعیت­شناسی پرداخت. او سخنان خود را با تاریخ مباحث جمعیت‌شناسی در تحقیقات اجتماعی آغاز کرد. به گفته این استاد جمعیت‌شناسی دانشگاه تهران، گرچه سازمان ثبت احوال در سال ۱۳۰۷ تأسیس شد و اولین سرشماری ملی در سال ۱۳۳۵ انجام شد اما مطالعات جمعیت‌شناسی در سال ۱۳۴۳، با تأسیس بخش جمعیت‌شناسی موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی آغاز به کار کرد. اولین طرح پژوهشی این بخش درباره باروری در چهار بخش روستایی و شهر تهران انجام شد. در فاصله سال‌های ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷، طرح در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی انجام شد که ۱۵ درصد از کل تحقیقات در این زمینه را شامل می‌شد. عمده مطالعات درباره روند تحولات و عوامل تعیین‌کننده باروری، مرگ میر و مهاجرت صورت می‌گرفت. دکتر میرزایی در ادامه بحث خود، با بیان اینکه اولین درس جمعیت‌شناسی را دکتر بهنام در سال ۱۳۳۸ در دانشگاه تهران ارائه داد، از پیش کسوتان این رشته یاد کرد.

میزگرد مطالعات انسان‌شناسی فرهنگی

IMG 3598 1آخرین میزگرد روز اول "کنفرانس ملی پژوهش اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران"، در سالن ابن خلدون به مطالعات انسان‌شناسی فرهنگی اختصاص یافت که دکتر ناصر فکوهی مدیریت آن را بر عهده داشت. دکتر علی بلوکباشی، دکتر نیلوفر حائری و دکتر امیلیا نرسیسیانس از دیگر شرکت کنندگان این پنل بودند.

 

میزگرد پژوهش در خانواده

IMG 3379 1بخش دیگری از میزگردهای کنفرانس ملی پژوهش اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران در سالن کنفرانس انجمن جامعه‌شناسی ایران برگزار شد که اولین آنها، میزگرد پژوهش در خانواده با مدیریت دکتر باقر ساروخانی بود. در ابتدای این جلسه، دکتر ساروخانی به معرفی اعضای پانل و کتب منتشر شده اعضای این میزگرد پرداخت. سپس دکتر عالیه شکربیگی بحث خود را تحت عنوان "نظریه و نظریه­پردازی در پژوهش­های خانواده" ارائه کرد. وی با بیان اینکه به نظریه‌پردازی در نهاد خانواده باید به مثابه یک تلاش و مجاهدت نگریست، نظریه­پردازی را امری تعیین­کننده برای اجرای پژوهش­های مفید در نهاد خانواده دانست. در پی این بحث، دکتر ساروخانی نیز با تأکید بر اهمیت نظریه­پردازی برای ماندنی شدن تحقیق، نیاز به نظریه‌سازی و عبور از مرحله پوزیتیویسم محض و آمارگرایی را برای رسیدن به نظریه­پردازی الزامی خواند. در ادامه، دکتر امید علی‌احمدی بحثی را در باب گفتمان­ها و سیاست­گذاری خانواده مطرح کرد و ایده کانونی صحبت­های خود را گفتمان­های متعددی که در طی سالیان گذشته در کشور ما درحال ظهور بودند، قرار داد و توضیح داد که نقش این گفتمان­ها در سیاست­گذاری خانواده به اندازه حجم و چگالی آنها نبوده است. وی همچنین وضعیت سیاست­گذاری‌ها در عرصه خانواده را به دو دلیل نگران­کننده دانست. دلیل نخست از نظر دکتر علی‌احمدی این بود که به دلیل ایدئولوژی خانواده در ایران، افراد مختلف با گفتمان­های مختلف، ایدئولوژی­های متفاوتی در حوزه خانواده دارند و به هرحال این گوناگونی ایدئولوژی­ها ممکن است در نگاه آنها به خانواده آرمانی مؤثر باشد و این بر سیاست‌گذاری­ها سایه بیاندازد و دلیل دوم به پیچیدگی واقعیت اجتماعی خانواده در ایران برمی‌گردد که این امر کار سیاست‌گذاری را با دشواری و اشکال جدی مواجه می­کند و در واقع الزام پژوهش­های اجتماعی در همین جا مشاهده می‌شود. در ادامه این میزگرد، دکتر ساروخانی در تأیید صحبت‌های دکتر علی احمدی، خانواده را عمق استراتژیک پدیده‌های اجتماعی و جایگاه تولد دوگانه انسان (فیزیکی و اجتماعی) معرفی کرد و حتی انجام مطالعات آسیب‌شناختی و بررسی فرهنگ دموکراسی و شهروندی را بدون در نظر گرفتن نهاد خانواده غیرممکن دانست. او همچنین ضرورت سیاست‌گذاری در باب خانواده را بر اساس چهار شرط (فراگیری، دیالکتیکی، آینده‌نگری و واقع‌گرایی) مهم ارزیابی کرد.

دکتر افسر افشارنادری سخنران دیگر میزگرد پژوهش در خانواده بود که به مقوله پژوهش در ایران با توجه به آمارهای متناقض و متفاوت دستگاه‌ها و مسئولین پرداخته و این سؤال را که با توجه به آمارها و نوع برنامه‌ریزی‌ای که باید انجام داد، پیش کشید.

در ادامه این میزگرد، دکتر مریم رفعت‌جاه بحثی را درباره پژوهش در خانواده مطرح کرد و به چند پارادوکس در عرصه مطالعات خانواده در ایران اشاره کرد. به گفته او، پارادوکس اول این است که با وجود اینکه در عرصه خانواده، چالش­های زیادی داریم و این ایجاب می‌کند که بودجه‌های پژوهش‌های خانواده را گسترش دهیم و به امر پژوهش بیشتر بپردازیم، اما در عمل می‌بینیم که حوزه خانواده، هم از سوی صاحب‌نظران علوم اجتماعی و هم از سوی سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان، مورد بی‌مهری قرار گرفته است.

وی در بیان پارادوکس دوم نیز به مشکلات معرفت‌شناختی در حیطه مطالعات خانواده پرداخت. در پایان این میزگرد، دکتر محمدصادق ذاکری نسبت پژوهش با زندگی را مورد بررسی قرار داد و با اشاره به اینکه نقد پژوهش، تجلیل از پژوهش است به طرح سؤالاتی در مورد پژوهش‌ها و رابطه آنها با زندگی مردم در جامعه پرداخت.

میزگرد پژوهش‌های موسسه تحقیقات تعاون

IMG 3452میزگرد پژوهش‌های مؤسسه تحقیقات تعاون، به مدیریت دکتر حمید انصاری، دومین میزگردی بود که در روز پنجم دی ماه در سالن کنفرانس انجمن جامعه‌شناسی ایران برگزار شد. در این نشست، دکتر انصاری صحبت‌های خود را با بیان نکته‌ای که آن را گویای واقعیتی در حوزه پژوهش اجتماعی در ایران می­دانست، آغاز کرد و گفت: این نکته توجه اکثریت قابل توجه پژوهشگران به مشکلات پژوهش در ایران در حوزه مسائل اجتماعی است. به گفته او، در واقع بدون اینکه کسی این مسأله را اغواء کرده باشد، اذهان براساس تأثیر واقعیت‌های موجود در جامعه، به سمت و سویی حرکت می‌کنند که بیشتر روی مشکلات پژوهش‌های اجتماعی در ایران متمرکز شده و کار می‌کنند. دکتر انصاری در ادامه، پژوهش­های اجتماعی را به شدت متأثر از واقعیت‌های اجتماعی هر جامعه دانست و گفت: واقعیت‌های اجتماعی در هر نوع پژوهشی اثر می‌گذارند، اما در پژوهش‌های اجتماعی، به دلیل خصلت اجتماعی­ آنها و نقش و کاربردی که در مدیریت جامعه دارند، در عین حال، بسیار از جامعه تأثیر می‌پذیرند. بنیان­های نظری و اصول مدیریتی حاکم در مدیریت جامعه، ویژگی‌های افراد، رویکردها، ارزش‌ها، وجهه نظرهای شخصی و فردی و همچنین ماهیت و محتوای پژوهش‌های اجتماعی، از جمله عوامل دیگری هستند که بر پژوهش‌های اجتماعی اثر می‌گذارند.

در ادامه این میزگرد، دکتر شیانی به جایگاه مراکز و مؤسسات پژوهشی در استراتژی توسعه ایران پرداخت و آن را یک بحث نظری با رویکردهای توسعه عنوان کرد.

دکتر میرطاهر موسوی نیز جایگاه پژوهش‌های مبتنی بر مشارکت، سرمایه اجتماعی و اعتماد اجتماعی در اسناد بالادستی کشور را به عنوان یکی از پیش نیازهای بسیار ضروری و اولیه برای تحقق توسعه پایدار دانست و گفت: در اسناد بالادستی و توسعه‌ای نگاهی طیف‌وار و بسیار متنوعی نسبت به این مفاهیم وجود دارد که از اقبال تا امتناع پیش می‌رود.

در ادامه این جلسه، دکتر موسایی با اعلام آمارهایی، به برخی مشکلات پژوهش در ایران اشاره کرده و تحقیقات در این کشور را به نوعی توجه به شاخص‌های مختلف توسعه‌یافته ارزیابی کرد.

دکتر پویا علاءالدینی نیز به دولتی بودن و بی‌برنامه بودن پژوهش‌های اجتماعی پرداخته و رابطه بین دولت و جامعه آکادمیک را برای تخصیص درست و مناسب بودجه‌های پژوهشی الزامی شمرد.

در پایان این جلسه، بهراد رضوی آل هاشم به پژوهش اجتماعی در ایران ۱۴۰۰ با تأکید بر برنامه چهارم توسعه و با محوریت مبحث دانایی محوری اشاره کرده و یکی از ابزارهای توسعه را پی‌ریزی ساختارها و نهادهای علمی – پژوهشی دانست. او در بحث خود تأکید کرد که تلاش برای رسیدن به شاخص‌های توسعه، بدون تحقیق، سرابی بیش نیست و رسیدن به توسعه نیازمند تحقیق در سطح گسترده و عملی کردن آن در امور اجرایی است.

میزگرد پژوهش در جامعه‌شناسی تاریخی

IMG 3525 1میزگرد پژوهش در جامعه‌شناسی تاریخی، به مدیریت دکتر ابراهیم توفیق، ساعت ۱۶ در روز یکشنبه ششم دی ماه ۱۳۸۹ در سالن کنفرانس انجمن جامعه‌شناسی ایران برگزار شد.

در آغاز این کنفرانس، دکتر توفیق و مهدی یوسفی مطالبی را در خصوص جامعه‌شناسی تاریخی، با نگاهی انتقادی ارائه دادند و سپس دیگر اعضا، با توجه به حوزه تخصصی‌شان به طرح مباحثی در مورد وضعیت پژوهش پرداختند. در این زمینه، مهدی یوسفی با اشاره به متنی از روح الله رمضانی، ایران‌شناس ساکن آمریکا و با نقل این جمله که برای ما ایرانیان تاریخ همیشه زمان حال است؛ «حقیقت» و «عدم حقیقت» نهفته در این جمله را مورد توجه قرار داد و در ادامه به این موضوع پرداخت که چرا ما برداشت خاصی از تاریخ داریم و این برداشت خاص چگونه در دانش ما تجلی پیدا کرده و چطور دانش تاریخی ما از دانش اجتماعی ما جدا شده است. سپس دکتر توفیق در ادامه مباحث مطرح شده قبلی، به وضعیت جامعه‌شناسی تاریخی در ایران پرداخت و بر این مسأله که چرا دانشگاه‌های ما جامعه‌شناسی تاریخی را بر نمی‌تابند و امکان پذیر نمی‌کنند، تأکید کرد. او گفت: نوشتارهایی که در یک آکادمی مشخص صورت می‌گیرند، اغلب با سؤالی آغاز می‌شوند که بر آمده از آن آکادمی است؛ به همین دلیل، بیشتر این‌ها مطالعات تطبیقی هستند و از دل این متون، نوعی جامعه‌شناسی تاریخی‌ در می‌آید که از قبل تعیین می‌کند ما چه مسیری را باید طی کنیم.

وی افزود: در مقایسه بین شرق و غرب، ما تاریخ خودمان را از منظر تحولات لحظه حال در اروپا مورد بحث قرار می‌دهیم و در نتیجه به نوعی تصور سکون می‌رسیم و در بیشتر کتاب‌هایی که در مورد ایران نوشته شده، چه نویسنده ایرانی باشد و یا غیر ایرانی با وجود تفاوت‌ها و رویکردهای نظری‌ای که دارند عملاً بر سر این‌که تاریخ ایران مثل تاریخ شرق، تاریخ سکون است، توافق وجود دارد؛ به‌راحتی از دل تاریخ سکون می‌توان تاریخ انحطاط را هم استخراج کرد و چیزی که تعیین‌کننده است این است که وضعیت حال ما تداوم آن سکونی است که همواره وجود داشته و انحطاطی که از یک مقطع به وجود آمده، سرنوشت ما را رقم می‌زند.

در ادامه این نشست، فیروزه فروردین از دیگر اعضای میزگرد بحثی را در مورد گفتمان مشروطه و ظرفیت‌های نظری آن مطرح کرده و آن را محلی میان مصداق و تئوری معرفی کرد. او گفت: در واقع تلاشی صورت گرفته که یک کار کم‌تر شرق‌شناسانه انجام داده باشیم. وی با اشاره به بحث مهدی یوسفی که بیشتر بر وضعیت حال و تقسیم کار عینی‌ای که در آکادمی ما بوجود آمده و جدایی‌ای که بین تاریخ و جامعه‌شناسی اتفاق افتاده تأکید کرده بود، به ریشه‌یابی این بحث تا دوران مشروطه و در لحظه گسست و مواجهه با مدرنیته غربی پرداخت.

در ادامه، محبوبه مقدم نیز شکل گرفتن فضای عمومی جدیدی در دوره ناصری، پس از طرح سؤال عباس میرزا، مبنی بر اینکه علت عقب ماندگی ایرانیان چیست؛ شکست ایران از روس و در پی آن تضعیف اقتدار نهاد سلطنت را مورد بحث قرار داد و به حضور زنان در این حوزه عمومی بسط یافته در دوره ناصری از دو منظر متون داخلی و سفرنامه‌ها اشاره کرد.

سخنران بعدی این میزگرد، امیر خراسانی بود که هدف از بحث خود را این‌گونه بیان کرد: تقسیم‌بندی رایجی که در علوم اجتماعی بین امر خُرد و کلان وجود دارد، در واقع مبنایی ندارد و از یک نگاه صرفاً غیرتاریخی نشأت می‌گیرد. مبنای این تقسیم‌بندی مشخص نیست. می‌توان نشان داد که یک امر خُرد چقدر می‌تواند در یک لحظه تاریخی، تأثیر کلان داشته باشد. او سپس تبدیل شدن امور فرهنگی به امور انسان‌شناختی و مفهوم هستی نمایشی را مورد بحث قرار داد.

آخرین عضو میزگرد، منصوره بلخاری، در مورد تاریخ توصیفی شهر‌ها به طور مشخص تهران صحبت کرد و گفت: تاریخ توصیفی غالباً در دست شهرسازان قرار داشته است و نتیجه مباحثشان در مورد شکل‌گیری شهر تهران یک ادبیات نارسایی را گسترش داده که از ابعاد مختلف قابل انتقاد است.

مهری السادات طیبی نیا*IMAG1633

نشست تخصصی «علم تجربی فرهنگ در آلمان و ایران» با حضور دکتر جبار رحمانی به عنوان سخنران و تعدادی از اعضای هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی روز دوشنبه 6 بهمن ماه 1393 ساعت 14 تا 16 در پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد.

این جلسه توسط گروه مطالعات آینده نگر پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، و با همکاری گروه فرهنگ و جامعه انجمن جامعه شناسی ایران و نیز با حضور جمعی از علاقه مندان حوزه مطالعات فرهنگی در سالن کنفرانس پژوهشکده بر پا شد.

در ابتدای جلسه دکتر رضا ماحوزی، سرپرست گروه مطالعات آینده نگر پژوهشکده، با اشاره به ضرورت بحث حاضر گفت: با توجه به حضورچند ماهه دکتر رحمانی در کشور آلمان و فرصت ارتباط نزدیک ایشان با دپارتمان انسانشناسی در آنجا، از ایشان خواستیم نمایی مقایسه ای از تجربه زیسته خود در فضای علمی آنجا را برای ما ترسیم کنند.

دکتر ماحوزی با اشاره به سه رویه موجود در این سده اخیر در مواجهه با دانشگاه های غیر ایرانی، بالاخص غربی-اروپایی، گفت: از زمانی که فرهنگ به مثابه یک کلیت، افکار، اخلاق و آداب ورسوم را در بر گرفته، انسان شناسی فرهنگی تلاش کرده که فارغ از هرگونه داوری، برای فهم این نکته که در هر زمینه ای اجزای این کلیت، چگونه یکدیگر را پوشش می دهند، به متن فرهنگها رجوع کند.

وی خاطرنشان کرد: قاعدتا ازهمان ابتدا، انتظار این بود که بطور مثال کلیت زیر فرهنگها و خرده فرهنگ های خرد و کلان ژاپنی با مصری، و هر دوی آنها با آمریکای جنوبی متفاوت از یکدیگر باشند. در واقع یک رویکرد پدیدارشناسانه در مطالعات انسان شناسی فرهنگی، رویکردی بود که قاعدتا در پشت آن بینش هایی وجود داشت. یک بینش کلی، بینش شرق شناسانه بود که اینگونه ادعا می کرد که فرهنگ غرب یک چیز و فرهنگ غیر غرب چیز دیگری است. این درحالی بود که، انسان شناسی فرهنگی قوت این مرزگذاری را بیشتر مشخص کرده و نشان می دهد که این کلیت بهم پیوسته و درهم بافته فرهنگ ژاپنی و مصری، از کلیت به هم بافته فرهنگ اروپایی که میراث دار عقلانیت، فلسفه، جامعه شناسی، تمدن، علم و سایر حوزه هایی که قوت غرب را به نمایش گذاشته اند، متمایز است. بعد از مدتی در خود غرب این گرایش بوجود آمد که این رویکرد مرزگذارانه دقیق، بین فرهنگ غربی و غیر غربی، خود غرب را از استعدادهایی که در فرهنگهای غیر غربی وجود دارد، محروم کرده و گرایشی تحت عنوان گرایش مطالعات تطبیقی در دانشگاههای غربی تعریف شد. اما چنان سیطره نگاه اول شرق شناسانه بر نگاه دوم غلبه داشت که رویکرد تطبیقی نتوانست خود را از زیر سایه و چتر مطالعات شرق شناسانه بیرون بکشد.

این موج جای خودش را با استقلالی به موج سوم داد. یعنی آنجائی که مطالعات میان فرهنگی واقعا غرب را متوجه این مساله ساخت که مرز غربی و غیر غربی مرز ارزش گذارانه است، و اگر غرب بخواهد از متدهای موجود در فرهنگ های دیگر استفاده کند، باید این نگاه ارزشی را عوض کند. اینکه، من برتر هستم، نگاهی منجر به محرومیت است. بنابراین برای رفع محرومیت، باید نگاه ارزش گذارانه، اندکی جای خود را به نگاه متعادل تر بدهد. پس نقطه آغازی برای مواجهه با فرهنگ های دیگر در غرب بوجود آمد که رویکرد استفاده گرایانه بود. یعنی ما از فرهنگ های دیگر استفاده کنیم. بنابراین ما چه بخواهیم درجهت تصحیح، و چه در جهت غنای محتوای فعلی خودمان، کشورهای دیگر را مطالعه کنیم، این صرفا یک برداشت غرب زده نیست، بلکه این قضیه دارای یک پشتوانه فکری است و نقطه شروعش نیز ما نبوده ایم و خود غرب است. این در حالی است که، تعامل بین دانشگاه ها و فرهنگ ها، باعث بقای یک فرهنگ می شود. در واقع از طرفی مانع محرومیت، و از طرف دیگر، سبب غنا می شود.

وی در ادامه نشست با اشاره مجدد به حضور دکتر رحمانی در آلمان و همچنین با توجه به گرایش انسان شناسی که تخصص ایشان است، ادامه بحث در خصوص نگاه تطبیقی و مقایسه ای ایشان از مواجهه با فضای مطالعات فرهنگ در آلمان را به ایشان سپرد.

دکتر رحمانی نیز در ابتدا با تذکر این نکته که بحث وی جنبه تئوریکی نداشته و تعمدا علت انتخاب عنوان بحث، تاکید بر مفهوم تجربه بوده است، این موضوع را حلقه مفقوده در مطالعات فرهنگ در کشور ما عنوان کرده و ادامه داد:عنوان علم تجربی فرهنگ معادل دپارتمانی به همین نام در آلمان است. همه ما تا حدودی بحث نظریه های فرهنگی و سنت فرهنگی آلمان و موضوعات و رویکردهای نظریه های سیستماتیک فرهنگ از زیمل و غیره گرفته تا نظریه های تاریخی تر مثل ماکس وبر و دیلتای را می دانیم و من قصد ورود به چنین مباحثی را ندارم.

وی سپس با طرح سوالاتی در این خصوص که، آنها چطور تولید علم می کنند؟، در آنجا اساتید چگونه سامان دهی می شوند؟ و چگونه سنت آموزشی خود را تحقق می دهند؟ به ذکر دو نتیجه و برداشت عمده در تطبیق تجربیات زیسته خود پرداخت و گفت: در ذهن من این تطبیق در دو تجربه زیسته در ایران، یکی دانشگاه تهران و دیگری پژوهشکده مطالعات فرهنگی اتفاق افتاد. من در آنجا بارها در پاسخ به سوالاتم در خصوص منطق ساماندهی هیات علمی ها در یک موسسه، واژهresearch planرا دریافت می کردم که بر اساس طرح پژوهشی افراد و موسسه است که اعضای آن دپارتمان، حول آن محور سامان دهی شده بود.

دپارتمان انسانشناسی دانشگاه توبینگن بطور خاص بر حوزه های شبه قاره، آسیای میانه و بصورت فرعی تر ایران متمرکز است. وی با اشاره به فرایند جذب اساتید در دپارتمان، جذب استاد همراه با تخصص و ادامه آن تخصص، بدون هرگونه توقف را از ضرورت های دپارتمان بیان کرد و خاطرنشان کرد: در آنجا همواره تخصص یک استاد با سابقه و تجربه وی در آن زمینه، بصورت مستمر باید تکرار شود. همچنین نحوه ساماندهی اساتید در تخصص میدان های تحقیقی و جغرافیایی خاص یا پروبلماتیکی است که دپارتمان به دنبال پاسخ دهی به آنست.

وی همچنین محورهای مطالعه دپارتمان علم تجربی فرهنگ (که تا حدی معادل مطالعات فرهنگی است) را، مطالعات فرهنگی تجربی در اتحادیه اروپا و قلمرو آن معرفی نمود. وی بر این اعتقاد بود که نوع مسائل تحقیقاتی آنها با مسائل دپارتمان های انسان شناسی و جامعه شناسی فرق دارد.

در همه این دپارتمان ها اساتید باید بطورسالانه یا دو سالانه یک تجربه زیسته از تحقیق داشته باشند، که این تجربه زیسته بصورت شخصی نبوده و سازمان هم، این امکان را برای انها فراهم می کند. موسسه بصورت زنجیره بزرگی است که موسسات اقتصادی در کنار آنها حمایت تحقیقاتی داشته و آنچه اساتید موظف به انجام آن هستند این است که دائما با فیلد تخصصی شان سروکار داشته باشند.

سخنران این نشست خاطر نشان ساخت: اگرچه قصد ایده آل سازی از آنجا را ندارم اما در آنجا هرگونه نشری حتی با کیفیت پایین، باید این تحقیق میدانی و متمرکز را حتی در حد فرمالیستی رعایت کند.

وی در ادامه با گریزی به بحث تفاوت مفهوم مردم شناسی اروپا و آمریکا گفت: در سنت آلمان و فرانسه به مردم شناسی اتنولوژی گفته می شود، اگرچه در سنت آمریکایی این مفهوم به نام آنتروپولوژی شناخته می شود.Cultural Anthropologyترجمه مطالعات فرهنگی و معادل علم تجربی فرهنگ است و بیشتر روی ذهنیت ها کار می کند. اما ورود اتنولوژی در اروپا بحث جماعت است. در آمریکا در ابتدا با بومی هایی مواجه شدند که اجتماعات آنها نابود شده بود و فقط خاطرات شفاهی وجود داشت و آنها مجبور بودند از ذهنیت ها، فرهنگ بسازند. درنتیجه فرهنگ با اهمیت شد و از طرفی چون وجه بیولوژیک فرهنگ برای آنها خیلی مهم بود بنابراین،AnthropologyوBiologyدست به دست همCultural Anthropologyرا به عنوان واژه اصلی این علم معرفی نمودند. اما در فرانسه و آلمان که مستعمرات انگلیس بودند، مطالعات و تحقیقات بر روی یک جامعه و گروه آغاز شد و به همین دلیل اتنولوژی انتخاب شد .

تحقیقات دپارتمان های مذکور در سه حوزهOriental studies, EthnologyوCultural studiesاز دل میدان بیرون می آید. در اصل پیش زمینه تئوریک برای آنها این است که، پدیده های فرهنگی رابطه عمیقی با محیط ظهورشان دارند و شما بدون تجربه زمینه ای، نمی توانید به تجربه های فرهنگی برسید. در واقع فرهنگ یک تجربه عام و عمومی نیست، بلکه بسیارlocalوcontextualاست. بنابراین نمی توان به سادگی در مورد آن حرف زد. باید محیط آن را تجربه کنی، در واقع فرهنگ وابسته به کنشگران و حاملانش است و همواره درچارچوب معرفتی تعامل و تجربه، متدولوژی تحقیق آغاز می شود.

وی در ادامه همچنین به ذکر موضوع دوم در خصوص تجربه زیسته خود پرداخت و گفت: شیوه مطالعات فرهنگی در آلمان، به شدت میان رشته ای است، البته نه به صورتی که در ایران ما مطرح می کنیم و معمولا در چنبره مباحث نظری متوقف می شویم، بلکه تحقیقی که عملا و به معنای واقعی درگیر میان مباحث میان رشته ای است. آنها در فضای چند رشته ای از طریق کنفرانس های دوره ای، تحقیقات تیمی و تجارب اساتید دیگر، ایده ها را در تضارب آرا قرارمی دهند و در پی آن ایده های تئوریک به سرعت از طریق فیلد یا زمینه پرورانده می شوند.

وی در رابطه با تاریخچه مطالعات فرهنگی در ایران به ذکر این نکته پرداخت که: در ایران در ابتدا نظریات و روایت های کلان جامعه شناسی مطرح بوده و پس از آن، پیدایش مطالعات فرهنگی در ایران اعتراضی به این شیوه ها و تاکید بر استفاده از نظریات خرد بوده است. اما آنچه اکنون اتفاق افتاده ، در عمل، افتادن همه آنها در دام قبلی است و نتیجه آن نظریه پردازی در اتاقهاست. در اصل، یک دید فانتزی و برش گونه از واقعیت.

وی در ادامه سخنانش به ذکر نکاتی دیگر در خصوص فضای حاکم بر مطالعه فرهنگ در آلمان پرداخت و افزود: در فضای موجود مطالعه علم تجربی فرهنگ، قواعد آنها بسیار صریح و قابل انتقال است و شما صرفا خود را با فیلد و زمینه تخصصی خود به دیگران معرفی خواهید کرد.

وی همچنین ادامه داد: در آنجا برخلاف ایران، ارجاع دادن به داده های دانشجویی و تجربه ناشده یک خطای متدولوژیک محسوب شده و به هیچ وجه پذیرفته نیست.

دکتر رحمانی با تاکید براین نکته که فرهنگ در ایران یک امر تجربه ناشده به معنای متدولوژیک است، نوع برخورد اساتید این حوزه با موضوع را نوعی تئوریزه کردن به اشکال دیگری چون، اتو اتنوگرافی، گراندد تئوری، مصاحبه و ... در این حوزه معرفی کرد و گفت: به نظر می رسد علم تجربی فرهنگ در ایران به تعبیری منتظر رسیدن داده ها و سنتز آنهاست و این امر می تواند یک پروسه فرسایشی و مخرب باشد.

وی همچنین از موارد دیگر قابل طرح از تجربیات سفر خود به ذکر این نکته پرداخت که، در آنجا دانشجویان برای مطالعه، همواره به متن اصلی از نظریه پردازان رجوع می کنند و در عین اینکه متن اصلی محور بحث آنها قرار دارد، اما لزوما هیچگونه تقدسی بر آن حکمفرما نیست و شما به عنوان محقق با هرگونه ارجاع به نظریه پردازان، دیگران را مقهور خود نخواهید کرد. وی در پایان مباحث، در خصوص نحوه آموزش دانشجویان، به روش های مطالعه دانشجویان در آنجا اشاره کرد و گفت: دانشجویان در ابتدای مقطع تحصیلی آکادمیک، مهارت های تخصصی لازم را کسب می کنند. عملا رساله دکتری، فاز آخر سیستم آموزشی دانشگاهی، نتیجه وحاصل آموزه ها و روش های آموزشی مراحل قبلی است.

در پایان نشست نیز دکتر رحمانی به سوالات حاضرین جلسه پاسخ داد.

مهری السادات طیبی نیا*

جلسه نقد و بررسی کتاب «روش‌شناسی مطالعات فرهنگی» با حضور دکتر حسین میرزایی (گردآورنده کتاب) و دکتر عباس کاظمی، دکتر رضا صمیم و دکتر جبار رحمانی بعنوان منتقد، روز دوشنبه 14 مهر ماه سال 1393 در پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد.

این نشست توسط گروه مطالعات فرهنگی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، و با همکاری گروه فرهنگ و جامعه انجمن جامعه شناسی ایران و نیز با حضور جمعی از علاقه مندان حوزه مطالعات فرهنگی در سالن کنفرانس پژوهشکده بر پا شد.

در ابتدای جلسه دکتر جبار رحمانی، مدیر گروه فرهنگ و جامعه انجمن جامعه‌شناسی ایران، با اشاره به بحث مطالعات فرهنگی، این کتاب رامشتمل بر مجموعه مقالات و نقد این کتاب را، نقد مجموعه مقالات عنوان کرد و دکتر میرزایی را به عنوان اولین سخنران جلسه معرفی نمود.

در ادامه نشست، دکتر میرزایی به معرفی کتاب خود پرداخت و محتوای کتاب را شامل مجموعه مقالات مدرسان اصلی و افراد صاحب کرسی در این حوزه دانست و گفت: این کتاب مدخل و شروعی در باب روش شناسی مطالعات فرهنگی است که در آن بیشتر به مباحث نظری این حوزه پرداخته شده و کمتر به عنوان الگو و جنبه آموزشی آن توجه شده است.

وی خاطر نشان ساخت: با توجه به اهمیت نقش پژوهشکده به عنوان مرکز مهم مطالعات فرهنگی و در راستای برنامه ریزی در این حوزه، امیدواریم این کتاب بتواند در این حوزه به خوبی ایفای نقش کند. او با اشاره به این مطلب که در دو سه دهه اخیر، جامعه شناسی توسط مطالعات فرهنگی بلعیده شده است، این تعبیر و تفسیرمهم را در جهت توجه به این حوزه بدون توجه به برتری آن نسبت به جامعه شناسی، و با در نظر داشتن کارآمدی و نقش رویکردهای نظری در مسایل و مشکلات کشور دانست و در ادامه با اشاره به بحث چرخش فرهنگی با رویکرد اقتصاد سیاسی، جایگاه و سطوح آن در کشورها را متفاوت، و تعبیر فوق را در کشور انگلیس مصداق این مطلب دانست و اظهار داشت: در سنت بیرمنگام مکتب مطالعات فرهنگی بدلیل ضعف سنت جامعه شناسی بروز و ظهور کرده و در کشورهای دیگر به این شدت و حدت نمی باشد. وی در ادامه، مطالعات فرهنگی در ایران را بسیار جوان و نیازمند شناخت ضرورتها و همچنین حرکت به سمت وجه انتقادی توصیف کرد.

در بخش دیگری از جلسه دکتر کاظمی در نقد کتاب، با اشاره به ضرورت مباحث و تئوریهای بومی، در یک طبقه بندی روش ها را محافظه کارانه و انتقادی دانست و گفت: عمدتا بر خلاف آنچه فرض می شود روش ها خنثی نیستند. این کتاب به عنوان، اولین کتاب و کوشش اولیه در باب روش شناسی مطالعات فرهنگی ارزشمند است اما نقدهایی به آن نیز وارد است.

او اولین نقد را در باب چیستی مطالعات فرهنگی در ایران و ابهام آن بیان کرد و با ذکر این نکته که مطالعات فرهنگی علم متعهد و به معنای عام، علم گروه های ضعیف و در مکتب بیرمنگام، علم مطالعات طبقات کارگر بوده، هدف مکتب بیرمنگام را کمک به جامعه و تغییرات به سمت عدالت در آموزش، فرهنگ و ... دانست و افزود: در جامعه ایران به این امر توجهی نشده و بین طبقات کارگر، طبقه متوسط و مسلط و ارزشهای مسلط در آنها تناسبی در نظر گرفته نشده است. در ایران از ترجمه فراتر نرفته ایم و اساسا بازی و منازعه، بحث بر سرسلطه معانی فرهنگ ارزشی بین گروه ها ست که در مطالعات فرهنگی به آن پرداخته نشده است. وی با ذکر این مطلب که این کتاب اساسا روش را بازتاب نمی دهد عنوان کرد: روش با موضوعات تحقیقاتی گره خورده و این کتاب این نکته که آیا روشها از انتزاع یا از تجربه های اجتماعی نشات گرفته است را بازتاب نمی دهد. دکتر کاظمی این رشته را علیرغم ادعای نو بودن، همچنان بسیار دچار اغتشاش و اختلال از فهم مطالعات فرهنگی دانست و معتقد بود که هنوز نظریه انتقادی وجه غالب آنچه مطالعات فرهنگی نام گرفته، می باشد.

وی ادامه داد: آیا فرهنگ شیوه زیست ما و همان امر معمولی است که در خیابان جاری است یا فرهنگ آن چیزی است که بزرگان ما گفته اند و در کتابها آمده است؟ آنچه ما می دانیم اینست که معنای فرهنگ در مطالعات اجتماعی با امر معمولی گره خورده و وقتی گفته می شود فرهنگ، آن جایی است که باید مورد مطالعه قرار گیرد.

نقد دیگر وی به این کتاب حاکی از یکسان دیده شدن حوزه های مختلف در این کتاب بود. او گفت: بین مطالعه فرهنگ، نظریه انتقادی فرهنگ، مطالعه پدیدار شناسی فرهنگ و مطالعه انسان شناسی آن تفاوتی دیده نشده است. این کتاب چگونگی فهم مطالعات فرهنگی در ایران را نشان می دهد. نقد دیگر کتاب در جایی است که به روش و اساسا به تحلیل متنی، تحلیل روایت، تحلیل گفتمان و ... می پردازد. دکتر کاظمی در پایان سخنان خود بیان تجربه ها، دستاوردها و محدویت هایی که می تواند به پیشبرد علم و دانش وهمچنین در راستای آموزش دانشجویان باشد را ضروری دانست.

در ادامه نشست، دکتر صمیم در نقد کتاب افزود: زمانی می توانیم به نقد درست کتاب بپردازیم که کتاب باشد و این در حالی است که این کتاب مجموعه ای از مقالات است. در کشورهای غربی همواره برای مجموعه مقالات یک طرح کلی وجود دارد و افراد براساس یک مساله و بطور هدفمند انتخاب می شوند که در مورد این کتاب قطعا چنین اتفاقی نیفتاده و این اثر مجموعه مقالات یک همایش است.

وی ادامه داد: با توجه به محدود بودن معنای مطالعات فرهنگی و همچنین زمانی که حوزه های دیسیپلینی مرزهای خود را به لحاظ اپیستمولوژیک، متدولوژیک و ترمولوژیک مشخص نکرده اند اغتشاش ایجاد می شود و این اغتشاش فقط در مطالعات فرهنگی نیست بلکه در همه میان رشته هایی که در کشور ما به عنوان زمینه جدید پژوهش مطرح هستند وجود دارد. میان رشته ها و فرا رشته ها در کشور ما فرصتی برای قرار گرفتن در فضای مبهمی هستند که این فضا به از بین رفتن احتمال نقد کمک می کنند. میان رشته ها امکانی را فراهم می کنند که افرادی که دارای شناخت دقیق این عرصه ها نیستند و نمی توانند افراد مشخصی باشند در این حوزه ها امکان حیات آکادمیک پیدا می کنند و نفع عده ای در این است که به این اغتشاش دامن بزنند و این کار می تواند توسط آنها آگاهانه صورت بگیرد. افرادی که برای خود فضا می سازند و با یک شهود عالمانه به اغتشاش فرا رشته ای دامن می زنند. مطالعات فرهنگی تا حدودی این امکان را، بدلیل اینکه ناقدان ادبی و هنری و فلاسفه و افرادی که بطور خاص به نظریات پسا ساختارگرایانه اعتقاد دارند هم در این حوزه فعالیت دارند، موجب می شود. به نظر من هنوز آن لحظه حساس شکل نگرفته؛ زمانی که افراد متکثر با علایق متنوع واقعا به حوزه مطالعات فرهنگی ورود پیدا کنند و آن لحظه زمانی است که بفهمند مطالعات فرهنگی چیست. این فهم در حال حاضر در تعداد محدودی وجود دارد و در مرحله بعد باید فهمید که مطالعات فرهنگی چیستیخود را در کدام بخش از پژوهش نمایان می کند.

وی با اشاره به این مطلب که قطعا مطالعات فرهنگی تمایز خود را بیش از هر چیزی در حوزه مساله نشان می دهد و به مساله در متن مدرنیته می اندیشد گفت: به نظر می رسد در این مقالات فهم از مساله نشان داده نشده است.

دکتر صمیم در ارتباط با رابطه روش شناسی و مطالعات فرهنگی افزود: مطالعات فرهنگی از ابتدا نسبت به بحث نظری- فلسفی در مورد روش، کمی موضع داشت و برای ورود به بحث فلسفی احساس نیاز نمی کرد، اما در هر صورت روش وجود دارد و مطالعات فرهنگی پیش از اینکه در زمینه تجربه وارد شود نیاز به ورود به حوزه روش ندارد. چگونگی انجام تحقیقات این حوزه پیچیده نیست و بنابراین در جایی که کار مطالعات فرهنگی به معنای پراکسیس آن انجام نشده و کار درخوری در میدان تحقیق صورت نگرفته بحث در مورد روش، از ماهیت مطالعات فرهنگی بدور است و این کتاب به نقد هیچ تجربه عملی در این حوزه نمی پردازد.

در ادامه جلسه دکتر رحمانی در جمع بندی نهایی مباحث گفت: مطالعات فرهنگی ریشه در چهار فضای میان رشته ای دارد؛ جامعه شناسی، تاریخ و نقد ادبی- زبانشناسی، هنر و زیباشناسی. در ایران ظهور مطالعات فرهنگی از دل تحصیل کردگان دانشگاه تهران، عملا جریانی است که بیشتر، شورش علیه جامعه شناسی کلاسیک و در جهت پیوند جامعه شناسی با بدنه جامعه ایرانی بوده است؛ شورشی علیه یک علم انتزاعی کلی و ترجمه ای که آن را به سطح انضمامی جامعه ایران بیاورد. مشکل عمده در زمینه مطالعات فرهنگی ایرانی، عدم تولید نظریه کلان در رابطه با جامعه ایرانی و نیز فقدان حضور تاریخ در تحقیقات است. موضوعات این حوزه علمی در ایران کوتاه مدت و مقطعی هستند و مطالعات فرهنگی نیز با برش های ناخودآگاه به موضوعات خاص مدرن و نادیده گرفتن موضوعات کهن به سمت فانتزی شدن، انتزاعی شدن و حرف های استعلایی می رود.

در پایان این نشست، اساتید به سوالات حاضران پاسخ دادند.

صفحه133 از281

زیر مجموعه ها