گزارش نشست ها

فهیمه نظری*

خانواده در بستر پژوهش1نشست گروه علمی– تخصصی جامعه‌شناسی خانواده با عنوان «رویکردی تفسیری بر هم باشی (ازدواج سفید) در بستر پژوهش» در روز دوشنبه 20 آذرماه 1396 با حضور دکتر عالیه شکربیگی و دکتر فرزانه فرامرزی برگزار شد.

دکتر عالیه شکربیگی، مدیر گروه علمی – تخصصی خانواده با اشاره به این که در حال حاضر گونه های مختلفی از همزیستی در دنیا وجود دارد و در ارتباط با پدیده «هم باشی» مهمترین نکته ای که باید در این نوع زندگی مورد توجه قرار داد این است که ببینیم جامعه چنین راهکاری را به جوان‌ها داده یا آنها این راهکار را به جامعه تحمیل می کنند؟ به عبارت دیگر؛ باید دید هم‌باشی انتخاب افراد است یا نوعی اجبار؟ باید دید سختی‌های ازدواج رسمی چقدر زیاد است که افراد با علم به تمام سختی‌ها، می‌پذیرند در چنین رابطه‌ای قرار بگیرند. این موضوعی است که مسئولان باید به آن توجه کنند و با حل کردن مشکلات اقتصادی و حتی قوانینی که درباره ازدواج و طلاق وجود دارد، دغدغه‌ جوانان برای ازدواج رسمی را کم کنند.

عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی گفت: منظور از مشکل فقط اقتصادی نیست و باید کار فرهنگی نیز انجام شود. در تحقیقی که در امریکا انجام شد که چرا به جای ازدواج، هم‌بالینی انتخاب می‌شود، این پاسخ داده شد که منظور از مشکل صرفا و تنها مساله اقتصادی نیست بلکه  آنها گفتند که ازدواج، آزادی و استقلال افراد را سلب می‌کند و هم‌بالینی تعهد کمتری برای آنها به وجود می‌آورد. بنابراین به نظر می رسد ما بایست افراد مسئولیت‌پذیرتری را تحویل جامعه دهیم و این نیازمند فعالیت مناسب آموزش و پرورش است.

دکتر شکربیگی با اشاره به این که یکی از مهمترین پرسش هایی که مطرح است این که تکلیف فرزندآوری در زندگی هم‌بالینی چه می‌شود؟ گفت: نتایج تحقیقات می‌گوید بیشترین آسیب را در این نوع زندگی، زنان متحمل می‌شوند و همچنین فرزندانی که از این نوع زندگی ممکن است به دنیا بیایند. در جوامع دیگر، هم‌بالینی پذیرفته شده و قوانین حمایتی برای این نوزادان وجود دارد بنابراین شاید در کشوری مانند سوئد، رشد هم‌بالینی پذیرفته باشد که بیشترین آمار این نوع زندگی را دارد و فرزندان این نوع زندگی تحت حمایت قرار می‌گیرند، اما در کشوری مانند ایران که قانون و عرف چنین پدیده جدیدی را به رسمیت نمی‌شناسند، این سبک زندگی به شدت شکننده و آسیب‌رسان است.

خانواده در بستر پژوهش2در ادامه جلسه دکتر فرامرزی در مقدمه بحث خود گفت: بحث از موضوع هم باشی از حساسیت زیادی برخوردار است و من به این موضوع در رساله خود پرداخته ام. در حال حاضر و در دنیای امروز ازدواج در جوامع مختلف معنا و مفهوم یکسانی ندارد. اما در برخی از جوامع غربی این مفهوم تا حد زیادی مخدوش شده است و اشکال جدیدی از ازدواج پا به عرصه وجود گذاشته است. زندگی هم باشی در این جوامع به معنای آغاز یک زندگی مشترک است اما در آن جای خاصی برای ازدواج وجود ندارد و در بسیاری موارد فاقد دو ویژگی ( قانونی و مشروع بودن) است. در بسیاری از کشورهای صنعتی مشروعیتِ رو به افزایش موضوع هم باشی، تقریبا آن را به مرحله ای قابل پیش بینی در روند ازدواج تبدیل نموده است. در میان جوانان، هم باشی به شکل جایگزینی برای ازدواج درآمده و می بینیم به طور فزاینده ای رو به رشد است.

فرامرزی در خصوص مهمترین مساله پژوهش خود افزود: خانواده در سراسر جهان در جهات مشخصی در حال تغییر است بدین صورت که کلان ها و دیگر گروه های خویشاوندی به هم پیوسته نفوذ خود را ازدست می دهند و روندی کلی در جهت انتخاب آزادانه همسر ایجاد می‌شود. به علت نفوذ اندیشه های غربی که به فردگرایی و عشق رمانتیک تاکید می ورزند و به دلیل عوامل دیگر که نظام های خانواده گسترده را تضعیف می کنند، ازدواج تنظیم شده محدود می شود. حقوق زنان هم از نظر حق انتخاب در ازدواج و هم تصمیم گیری در خانواده بیش از پیش به رسمیت شناخته می شود. بیشتر ازدواج ها در فرهنگ های سنتی، ازدواج های خویشاوندی بوده است که روز به روز کمتر می شود وروندی کلی در جهت پذیرش حقوق کودکان شکل می گیرد. به طور موردی و بر اساس پژوهش حاضر؛ در استان تهران علاوه بر کاهش میزان ازدواج از سال 90 به 94 (از 101829 به 86883) با افزایش میزان طلاق نیز مواجه بوده ایم، به طوری که نسبت ازدواج به طلاق از سال 90 تا 94 (از 3/2 به 2/8) رسیده است؛ به عبارت دیگر در سال 94 به ازای هر 2/8 ازدواج یک طلاق صورت گرفته است. «مرتضی طلایی» رییس وقت کمیسیون فرهنگی اجتماعی شورای تهران از شکل گیری خانه هایی در شمال شهر تهران از سال 1391 خبر داد که در آنها دختران و پسران بدون ازدواج رسمی با یکدیگر زندگی می کنند و شاید بتوان گفت که این سبک زندگی احتمال دارد از قبل وجود داشته، اما کسی از آن اطلاعی نداشته است. در اواسط سال 1393 این پدیده در رسانه­ها سر و صدای زیادی به راه انداخت. بی تردید فرایند تجددگرایی در جوامع بشری، ارزش ها و هنجارهای جدیدی را از طریق ابزارها و عواملی چون: شهرنشینی، رسانه ها، سواد و ... بر جوامع بشری تحمیل می کند. ورود جریان تجددگرایی به ساختار اجتماعی جامعه ایرانی و بالطبع ساختار اجتماعی خانواده ایرانی تغییراتی را در هنجارها و ارزش ها به وجود آورده و تاثیراتی بسیار شگرف بر چگونگی ازدواج برجای گذاشته است. آیا باید این پدیده را به عنوان تهدید جدید نهاد خانواده و یا کابوس هولناک خانواده نامید؟ یا اینکه جامعه در حال گذار ایران راهی جز عبور از این مرحله را ندارد؟

خانواده در بستر پژوهش3سخنران جلسه مهمترین هدف خود را از ارائه پژوهش شناخت شرایط، تعاملات و پیامدهای هم باشی جهت طرح این پدیده به عنوان یک پدیده اجتماعی دانست که باید دیده شود و ادامه داد: برای رسیدن به این هدف بایست شناخت پدیده نوظهور هم بالینی، در جامعه امروز، علل پیدایش، گسترش و پیامدهای احتمالی شکل گیری این نوع از زندگی مشترک در شهر تهران از نگاه کسانی که این تجربه زیسته را دارند صورت پذیرد. لذا به مدت دو سال روی 15 زوج هم‌بالین تهرانی در سنین بین 25 تا 35 سال مطالعه انجام داده ام. منظور از هم باشی اشاره به «افرادی که تصمیم گرفتند بدون ثبت رسمی و شرعی ازدواجشان، با همدیگر زیر یک سقف زندگی کنند» و البته همانطور که از اسم این موضوع پیداست، با همدیگر هم‌بالین باشند. درواقع داشتن رابطه جنسی، یکی از فاکتورهای اصلی در چنین روابطی است.

دکتر فرامرزی به چهار خصلت اساسی ازدواج اشاره کرد که عبارتند از: 1- رابطه جسمانی، 2- تفاوت جنسیت، 3- پایایی4- قرارداد اجتماعی است و گفت: امر ازدواج در اندیشه های اندیشمند چون ویلیام گاردنر بدین نحو است که بدون وجود ازدواج و خانواده جهت تنظیم میل جنسی دچار آشفته بازاری از روابط جنسی خواهیم شد؛ که در آنها انسان ها به حیواناتی جفت جو تبدیل می شوند که تحریکات جنسی برایشان همه چیز و تعهد و مسئولیت هیچ است. کاستلز در کتاب «عصر اطلاعات» به ضعیف شدن الگویی از خانواده اشاره می کند که گسستن خانوارهای متشکل از زوج های ازدواج کرده به واسطه طلاق یا جدایی، اولین شاخص نارضایتی از الگوی خانواده ای است که بر تعهد بلندمدت اعضای خانواده در قبال یکدیگر مبتنی است، مطمئناً پدرسالاری متوالی می تواند وجود داشته باشد(و این به واقع یک قاعده است): یعنی بازتولید مدل واحدی با زوج های متفاوت.

این پژوهشگر جامعه شناس گفت: برای معنا و مفهوم واقعیcohabitation که در فرهنگ آلن بيرو به هم باليني ترجمه و بدين صورت تعریف شده است: «زندگي مشترك بين يك زن و يك مرد بدون آنكه با يكديگر قرارداد زوجيت بسته باشند. رابطه جنسي در زندگي مشترك مفروض است». و گيدنز هم باليني را این گونه معنا مي كند: «مواردي كه زوجي بدون آنكه ازدواج كرده باشند با هم زندگي مي كنند و رابطه جنسي دارند».از نظر مکلین الگوهای هم بالینی پنج نوع است و عبارتند از؛ 1- رابطه موقت، گاه به گاه و سرسری2- آشنایی و همراهی عاطفی3- ازدواج آزمایشی 4- جانشین موقت ازدواج 5- جانشین دائمی ازدواج. امروزه در غرب معمولاً از دو نوع هم بالینی دیده می شود: هم بالینی پیش از ازدواج premarital cohabitation) ) هم بالینی بدون ازدواج ( non-marital cohabitation) است. تاریخچه ریشه هم بالینی در انقلاب جنسی به اواخر دهۀ 60 میلادی در کشورهای آمریکایی و اروپایی بر می گردد. انقلابی که به تدریج به تغییر گفتمان جنسی و تغییر اساسی در نگرشها، اخلاق و رفتار جنسی در بسیاری از کشورهای غربی منجر شد و گسترش روابط جنسی پیش از ازدواج زمینه را برای تغیییرات تعیین کننده بعدی مهیا کرد و در این میان نه تنها به تدریج سن ازدواج را افزایش داد که زمینه های اجتماعی لازم را برای پیدایش الگوهایی چون هم باشی فراهم آورد. در واقع یکی از علل گسترش هم بالینی، تضعیف بنیان های فلسفی ازدواج در غرب بوده است.

فرامرزی در ادامه به آمارهای هم باشی در کشورهای مختلف اشاره نمود و گفت: در آمریکا در دهه 70 نزدیک 400 هزار زوج، دهه 80 یک میلیون و پانصد هزار زوج، 1995 تا 2002 رشد 10 درصدی زنان هم بالین، سال 2010، 7 میلیون زوج بوده است. در بریتانیا در سال 1997، تنها 3% زنان به صورت هم بالین و در سال 1998، 26% زنان. همچنین در کوبا و کلمبیا در سال 2012 60% جوانان هم بالین بوده اند. آمارها در کانادا در سال 2000 ، یک میلیون و چهارصد هزار نفر در سال 2001، میزان 16% از تمامی زوجها؛ در برزیل در سال 1970، 7% جوانان و در  سال 2000، نزدیک به 40% جوانان؛ در ژاپن در  سال 1987، 3 درصد در سال 2005، 8% و در سال 2006، 20%؛ همچنین در فیلیپین در سال 2007، 2/5 میلیون زوج هم بالین را نشان می‌دهند.

خانواده در بستر پژوهش4دکتر فرزانه فرامرزی با تاکید بر این که رویکرد نظری در تحقیق وی تفسیرگرایی است، توضیح داد: در این رویکرد مطالعه پدیده های اجتماعی مستلزم فهم دنیای اجتماعی است که افراد شکل داده اند و آن را از طریق فعالیت های مستمرشان بازتولید می کنند. بدین ترتیب، افراد به طور مداوم درگیر تفسیر و بازتفسیر دنیای شان، موقعیت های اجتماعی، کنشهای افراد دیگر، کنش های خودشان و اشیاء طبیعی یا ساخته دست بشر هستند. یکی از مشخصه های روش شناختی مهم این رویکرد، پارادایم طبیعت گرایی و تلاش برای برای دست یافتن به نظریه‌ زمینه‌ای است، یعنی کشف و استخراج نظریه از داده هایی که به طور منظم در فرآیند تحقیق اجتماعی به دست آمده اند. بدین منظور «نمونه گیری نظری، فرآیند گردآوری اطلاعات برای تولید نظریه است که به آن وسیله تحلیل گر به طور هم زمان اطلاعات خود را گردآوری، کدگذاری و تحلیل کرده و در مورد داده هایی که بعداً گردآوری می‌شوند و نیز محل یافتن آنها تصمیم می‌گیرد، تا نظریۀ خود را آن طور که خودش ظهور می‌یابد، توسعه دهد. فرایندی که وی در پژوهش خود به شش مقوله اصلی دست یافته است.1- سنت گریزی 2- خوانشی نو از مفهوم ازدواج 3- فردگرایی 4- تعهد گریزی 5- امنیت اقتصادی و 6- اصالت نیازها (عاطفی، جنسی) است. هریک از مقوله های فوق مطابق با پارادایم تفسیر گرایی به مولفه هایی چون 1- شرایط (یعنی تغییر نوع نگاه افراد به ازدواج، شکاف نسلی،سبک نوین زندگی،عدم اعتقاد به اوامر دینی، توجه به کیفیت زندگی،اهمیت عشق و احساس، شکاف بین بلوغ جنسی و بلوغ اقتصادی،دم غنیمت شمردن و رشد فردگرایی).2- شرایط مداخله گر (یعنی ناکامی در ازدواج،  منفی نگری به ازدواج و بی اعتمادی).3- راهبردهای کنش ( یعنی جایگزینی برای ازدواج، خوانشی نو از ازدواج، پنهان کاری رابطه، گسست از خانواده، عدم تمایل به فرزندآوری) 4-پیامدها (هنجارشکنی، تعارض با قانون و   تعارض با عرف اجتماعی) اشاره دارد.

سخنران جلسه با اشاره به این که هدف در رویکرد تفسیر گرایی دست یافتن به نظریه زمینه ای است گفت: هرچند در عصر ماقبل مدرنیته، ازدواج و تشکیل خانواده یک امر گروهی محسوب می شد و فرد به تنهایی از خود اراده ای نداشت اما با پیدایش عصر مدرن و تغییرات صنعتی و رشد فردگرایی تغییرات زیادی در حوزه سنت و اجتماع و بالطبع نهاد ازدواج و خانواده بوجود آمد. به عبارت دیگر ازدواج یک امر مقدّس و جمعی بود که در طی زمان تبدیل به یک امر فردی شد و ارزش های جدیدی مانند تحصیلات و اشتغال زنان جایگزین ارزش های قدیمی شدند که به نوبه خود دارای پیامدهایی مانند؛ افزایش سن ازدواج و استقلال زنان بودند.فاصله میان بلوغ جنسی و ازدواج افراد مسأله رفع نیاز جنسی را در میان افراد طرح کرد. در واقع  ازدواج از حالت اسطوره ای و مقدس بودن خارج و روابط آسان و راحت از اقبال عمومی بیشتری در بین افراد برخوردار شد.اما در ادامه در جامعه مدرن نیز شاهد مصرف گرایی و تجمّل گرایی افراد هستیم و با افزایش میزان طلاق در جامعه شاهد آن هستیم که میزان اعتماد در بین افراد جامعه به شدت کاهش یافته است. بر اساس مصاحبه هایی که با افرادی که تجربه هم بالینی انجام شده است، می توان گفت تمام مؤلّفه های ذکر شده، در شکل گیری پدیده «خوانشی نو از مفهوم ازدواج» نقش داشته است. در پی گسترش هم بالینی در جامعه شاهد پیامدهایی خواهیم بود که این پیامدها با توجه به هنجارها و ارزش های جامعه می تواند مطلوب یا نامطلوب باشد. شکستن ساختارهای سنتی خانواده، عدم تمایل به ازدواج، عدم تمایل به فرزندآوری، هنجارشکنی، " بالا رفتن سن ازدواج، تعارض با قانون، امنیت اقتصادی، برآورده شدن نیازهای جنسی و عاطفی از پیامدهای آن محسوب می شود. نکته مهم آن است که هم بالینی را نمی توان نه در جایگاه خانواده قرار داد و نه در جایگاه فحشا. هم بالینی سبکی جدید است که کنشگر در آن دست به انتخاب زده است. این انتخاب بر حسب نیاز کنشگر و پاسخگویی به وی برای رفع نیازها است. عصر حاضر انسان را در برابر تنوعی از انتخاب ها قرار می دهد و کنشگر بر حسب موقعیت و شرایط خود دست به انتخاب می زند. در پایان حاضرین جلسه پرسش ها و نظرات خود را پیرامون موضوع هم باشی مطرح نمودند.

قرار بود دکتر ابوالحسن تنهایی و دکتر احمد بخارایی نیز در این نشست به بیان نظرات خود بپردازند اما در این جلسه حضور نیافتند.

 

نقد کتاب زوال خانواده سنتیگروه جامعه شناسی خانواده انجمن جامعه شناسی ایران نشست نقد و بررسی کتاب «زوال پدرسالاری؛ فروپاشی خانواده یا ظهور خانواده مدنی؟» را روز دوشنبه 17 مهرماه 1396 با حضور دکتر محمد امین قانعی راد (نویسنده)، دکتر باقر ساروخانی و دکتر عالیه شکربیگی برگزار کرد.

گزارش این نشست را به نقل از خبرگزاری ایبنا می‌خوانید.

ساروخانی در نشست نقد و بررسی کتاب «زوال پدرسالاری؛ فروپاشی خانواده یا ظهور خانواده مدنی؟» گفت: هدف اصلی همواره تقویت خانواده مدنی بوده است و ما باید در ایران به دنبال این خانواده باشیم چنین خانواده‌ای باید ذخیره ارتباطی داشته باشد و هرم قدرت در آن افقی باشد.

ساروخانی: باید به دنبال تقویت خانواده مدنی در ایران باشیم/ تاکید قانعی راد بر فرهنگ انسانی

ساروخانی در این نشست سخنان خود را ذیل دو محور پدرسالاری و خانواده مدنی آغاز کرد و گفت: مولف در این اثر از کلمه زوال پدرسالاری استفاده کرده که به اعتقاد من می‌توانست به جای آن از پایان نام ببرد چرا که واژه زوال معنایی منفی به ذهن متبادر می‌کند. به هرحال پدر در خانواده انواع قدرت را با خود داشته است. بدین معنا که قدرتی بیولوژیک بر فرزندان دارد. رئیس خانواده، کارفرما و فرمانده است و انحصار قدرت در دست اوست. طبیعی است که این قدرت تبعاتی با خود دارد بنابراین پدرسرایی، پدرتباری و پدرنامی تبعات خوبی با خود ندارد این موضوع ابژه تولید می‌کند بدین معنی که فرزندان موجوداتی می‌شوند که تنها پذیرا هستند و فقط اوامر را اجرا می‌کنند.

وی ادامه داد: در کارگاه پدرسالاری کوتوله‌ها تولید می‌شود و فکر انسان‌ها توسعه پیدا نمی‌کند. البته این بدین معتنی نیست که خانواده پدرسالار تماما ویژگی‌های بدی داشته اما باید ببینیم خانواده بعدی که قرار است بعد از خانواده پدرسالار به‌وجود بیاید با عنوان خانواده مدنی می‌خواهد قدرت داشته باشد یا خیر؟
این استاد دانشگاه با اشاره به اهمیت و ضرورت وجود خانواده و حفظ آن در نظام اجتماعی گفت: کتاب حاضر تحولات نظام خانواده و زوال پدرسالاری را رصد می‌کند و به این موضوع می‌پردازد که ما می‌توانیم چه دیدگاهی نسبت به خانواده و تحولات آن داشته باشیم. نخستین دیدگاه رویکرد جبرگرایانه است که امروزه پاسخگو نیست و آن‌گونه که متفکرانی چون کنت می‌گفتند برای نیازهای امروزی کارکرد ندارند. دومین رویکرد امکان‌نگری است و سومین رویکرد نظم تمایزی است؛ بدین معنی که حرکت تاریخی را رصد کرده و در عین حال آزادی انسان را فراموش نمی‌کند. به نظر می‌رسد که رویکرد سوم با خانواده امروزی سازگارتر باشد.
ساروخانی در ادامه سخنانش همانندسازی را یکی از بدترین آسیب‌های جامعه جدید دانست و با اشاره به دو بینش در جامعه‌شناسی گفت: جامعه‌شناسی دو دیدگاه در برابر واقعیت دارد نخست اینکه باید در برابر آن تسلیم و تمکین کرد و دیدگاه دیگر تعیین راهبرد و حرکت به سوی آن است.
وی با بیان اینکه هدف اصلی همواره تقویت خانواده مدنی بوده است افزود: انسان ذاتش در خانواده مدنی شکوفا می‌شود و می‌تواند آن را به جامعه انتقال دهد این خانواده باید در جامعه تقویت شود و ما باید در ایران به دنبال این خانواده باشیم چنین خانواده‌ای باید ذخیره ارتباطی داشته باشد و هرم قدرت در آن افقی باشد.
ساروخانی در پایان تاکید کرد: ما معتقدیم که قدرت نباید در انحصار کسی باشد اما اقتدار می‌تواند از نوع تفاضلی در خانواده وجود داشته باشد و در این صورت است که می‌تواند برای خانواده راهگشا باشد
انتظار ما این بود که با زوال پدرسالاری محبت زنانه ظهور پیدا کند
قانعی راد در این نشست توضیحاتی را درباره کتاب حاضر ارائه کرد و گفت: زوال پدرسالاری همراه با قدرت گرفتن زنان در خانواده آغاز شده است البته این تحولات تنها حاصل مبارزات زنان یا جوانان نیست بلکه مردان نیز در این فرایند دخیل بوده‌اند و ما باید این را در یک فراید کنشگران تاریخی در نظر بگیریم. به هر حال افول قدرت مردان در خانواده چیزی نبوده که ما برای آن برنامه‌ریزی کرده باشیم.
وی ادامه داد: زمانی که انقلاب اسلامی رخ داد رهبران فکر نمی‌کردند اگر زنان را به خیابان بکشند تا مرگ بر شاه بگویند چه می‌شود. همانطور که می‌دانید شاه نمادی از پدر تاجدار بود که بعدها تبدیل به پدر مهربان شد وقتی زن‌ها به راحتی به این پدر مرگ بر شاه می‌گفتند قدرت پدر هم در خانواده‌ها شکست.
این استاد جامعه‌شناسی با بیان اینکه بعد از انقلاب اسلامی پدران اقتدار خود را از دست دادند گفت: این در حالی بود که فرایند دموکراتیزه شدن خانواده‌ها شروع شده بود و این تحولات روی خانواده‌ها تاثیر گذاشت به همین علت می‌دیدیم که به طور مثال پیرمردی که در جوانی خود نمی‌گذاشت فرزندان دخترش درس بخوانند در سالخوردگی دخترانش را به ادامه تحصیل تشویق می‌کرد.
​ 
قانعی راد در بخش دیگری از این نشست با بیان اینکه انتظار ما این بود که با زوال پدرسالاری محبت زنانه ظهور پیدا کند افزود: این در حالی بود که زنان امروز کتاب‌های شیوه وصول مهریه را در دست گرفتند و در دادگاه‌ها به دنبال مهریه خود هستند. من در کتاب خود نام این زبان را منطق ترازو گذاشتم. امروز خانواده ما دچار خشونت زن‌سالاری، مردسالاری و بدویت کودک سالاری شده است و این فرایند مار ا دچار مشکل می‌کند.
وی با تاکید بر اینکه به کلیت انسانی در خانواده اعتقاد دارد یادآور شد: فرهنگ انسانی باید در خانواده مدنی شکل گیرد که در آن گفتگو مبناست و براساس همدلی مبتنی است.
شکربیگی نیز در بخشی از این نشست تالیف این کتاب را یکی از نیازهای اصلی جامعه‌شناسی خانواده دانست و گفت: سیاستگذاران می‌توانند از راهکارهایی که جامعه‌شناسی و بینش جامعه‌شناختی در این کتاب پیشنهاد می‌کند استفاده کنند به هر حال حرکت به سوی خانواده مدنی که در آن نظام مشارکتی وجود دارد تنها راهی است که می‌تواند ما را به سوی توازن هدایت کند.

منبع: خبرگزاری ایبنا 18 مهر 1396

 

اخبار مرتبط:

 

مشکات سخاوتی*

انتخابات خانواده تنگناهای زناندوشنبه ١۸اردیبهشت ماه 1396 گروه تخصصی جامعه شناسی خانواده انجمن جامعه شناسی ایران نشستی را با موضوع «انتخاب، خانواده ، تنگناهای حقوقی و نقش زنان در مدیریت سیاسی» با حضور جمعی از اساتید و مسئولین در سالن کنفرانس انجمن در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار کرد.

دکتر عالیه شکربیگی، مدیر گروه زنان و خانواده جلسه را با مقدمه ای آغاز نمود: به نظر می رسد بیشترین مسائل زنان و خانواده در تنگناهای حقوقی و قانونی است و برای انسجام وضعیت موجود در خانواده و مطالبه گری آنان، نیازمند تدوین و بازنگری قوانین هستیم. معتقدم مسائل زنان در مطالعات بین رشته ای می تواند مورد تحلیل قرار گیرد و از این مسیر می توانیم یک بازنگری داشته باشیم تا موانع مشارکت سیاسی زنان در جامعه برداشته شود. امروز مشارکت عمومی زنان کم و مشکلات قانونی و فقهی در حوزه زنان زیاد است.

تبعیض مثبت و سهمیه بندی جنسیتی

سپس مرضیه قاسم پور، حقوقدان و دبیر کارگروه حقوقی معاونت زنان و خانواده، در زمینه حق مشارکت سیاسی زنان از منظر قانون اساسی به ارائه بحث پرداخت: و گفت در اهمیت مشارکت به طور اعم همه ی نظام های سیاسی حتی نظام های تک حزبی و توتالیتر معنی مثبتی از مشارکت دارند و سعی می کنند در آمارها این را عنوان کنند که جامعه شان براساس مشارکت مردمی است چون در عرصه بین المللی و هم در بعد داخلی مشروعیت یک حکومت نیازمند بسترهای مشارکت استاما در باب مشارکت سیاسی زنان و جایگاه شان در مناصب سیاسی من بحث سهمیه بندی را رد نمی کنم ولی نگاهم این است اگر در یک جامعه ای ابزارهای دستیابی به مدیریت ها مثل دانش و تخصص و شاخص ها به طور عادلانه تقسیم شود و زنان نیز بتوانند به این شاخص ها دسترسی پیدا کنند، شاید ما نیاز به رانت جنسیتی نداشته باشیم . سال هاست مشارکت سیاسی زنان حداکثری بوده اما بعد از پایان هر انتخابات کسی به مطالبات زنان توجهی نکرده است . ما در مرحله رأی گیری چالش نداریم اما وقتی زنان توانمند و نخبه می خواهند پا را فراتر گذاشته و از عرصه های از قبل تعیین شده فراتر بروند و می خواهند مشارکت فعال در تصمیم گیری و امور ملی و فراملی داشته باشند با چالش های زیادی در عرصه عمل مواجه می شوند؛ ما موانعی در قانون اساسی برای مشارکت سیاسی به طور اعم به عنوان یک انسان برای زنان نداریم جز در بحث رهبری  و چند سمت خاص. خیلی از علما می گویند نهایت تیزبینی واضعان سیاسی بوده که گفته اند رجل سیاسی یعنی فارغ از جنسیت .

وی ادامه داد:در سال های قبل زنان همین که ثبت نام می کردند برای ریاست جمهوری، شورای نگهبان صلاحیت آن ها را رد می کرد البته نمی خواهم بگویم زنان زیادی داریم که می توانند این منصب را بپذیرند اما قانون اساسی رجلیت و مرد بودن را مطرح نکرده و می گوید کسی می تواند رئیس جمهور باشد که جزو رجال سیاسی باشد حالا ممکن است بین آقایان هم کسی کاندیدا شود که واقعا رجل سیاسی نباشد و یک روز سابقه مدیریت سیاسی هم نداشته باشد.

ارج نهادن به جایگاه سیاسی زنان توسط امام (ره)

این حقوقدان اظهار داشت:جای تأسف است که زنان نخبه سیاسی ما حتی به طور نمادین هم برای ثبت نام ریاست جمهوری  شرکت نکردند که شاید لااقل باعث آگاه سازی و جریان سازی شوند. در شوراها هم آمار خوبی از مشارکت زنان نداریم و کمی بالاتر از شش درصد از زنان شرکت کرده اند که در مجلس هم غیر از دولت اخیر، همیشه با ۵ درصد زنان روبرو هستیم. من اعتقاد ندارم جنس زن حتما باید کرسی خاصی را به دست بگیرد، بلکه معتقدم نگاه زنان باید در کرسی های مرجع نفوذ یابد و در نهایت غیبت زنان مشکلات زیادی را به وجود می آورد که شاهد آن هستیم.

در آخر نیز اضافه کردحضرت امام (ره) در ابتدای پیروزی انقلاب اعلام کردند که زنان در مقدرات اساسی کشورشان مشارکت داشته باشند البته نگاه ایشان زن محور نبود. مثلا حضور خانم دباغ به عنوان فرمانده نظامی در استان ها یا حضور ایشان  به عنوان سفیر امام در هیئت بلند پایه نظامی در شوروی سابق در کنار آیت الله جوادی آملی، این ها یعنی چه؟ متأسفانه مسئولین حاضر هنوز این کار امام را درک نکرده اند. همچنین نقش بلقیس بعنوان ملکه سیاسی از نمونه های قرآنی نقش سیاسی زنان استمتأسفانه زمینه برای حضور اندیشمندان حقوقدان و فقهای زن در سطوح بالادستی جامعه ما وجود ندارد در حالی که ادبیات قانون اساسی نیاز امروز ما را می تواند پاسخ می دهد اما تا الان هرچه ما زنان اصرار کردیم که ما را در نظر بگیرید، هنوز نتیجه ای نگرفته ایم.

زنان ایران فقط مطالبه گرند

دکتر محمدامین قانعی راد جامعه شناس و عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشورنیز در رابطه موضوع جلسه نظراتش را بیان داشت و گفتاز نگاه من برای مشارکت سیاسی باید نظریه پردازی کنیم و بفهمیم از لحاظ مفهومی و نظری در چه جایگاهی قرار داریم در واقع اینجاست که خانم ها متوجه می شوند در چه مسیری باید حرکت کنند و هدفشان چیست. همچنین دغدغه ی زنان جامعه ما بحث “عدالت جنسیتی” است یعنی زنان مطالباتی دارند و می گویند  منابع و امکانات بین و زن و مرد به درستی تقسیم نشده است.  ولی گروهی هم مخصوصا در کانال های تلگرامی دیدگاه رادیکال فمینیستی دارند، با نفرت از مرد حرف می زنند و می خواهند هستی انسانی را تک قطبی و زنانه کنند که البته این شاید به خاطر طرد شدگی تاریخی زنان و یا ناامیدی از دستیابی به عدالت است. به نظر من زنان نباید  فقط از مطالبات شان بگویند،  بلکه باید ایده هایی عملی برای فراهم آمدن زندگی بهتر داشته باشند. یعنی در سیاست ایران زن دگر اندیش و ایده پرداز و متفاوت نگر نیست بلکه فقط زن مطالبه گر هست.”

رئیس اسبق انجمن جامعه شناس ایران تأکید کرد:زنان به جای داشتن یک نگاه و ایده متفاوت، اتفاقا تسلیم آنچه که آن ها را در تاریخ به عقب رانده، می شوند. شما زنان برای مدیریت، دادگستری ، دانشگاه  و سیاست ایران چه فرمولی دارید ؟ اینکه شما زنان همه چیز را فقط مطالبه می کنید، در انتها به دعوای ماتریالیستی و بقای اصلح می رسیم نه به مفهوم اخلاق واقعی در جامعه. با اینکه  زنان ظرفیت هایی برای اشتراک گذاشتن دارند ولی آن ها را عرضه نمی کنند. بنابراین جنبش زنان در ایران باید  به نگاه متفاوت و دگر اندیشی زنانه بیندیشد نه فقط مطالبه گری.

ریشه جامعه شناختی حقوق کیفری

آنگاه دکتر هما داوودی، نایب رئیس اتحادیه کانون های وکلا و رئیس اسبق کانون وکلای البرز ، در زمینه  تاثیر “ارزش های جامعه شناختی بر قوانین کیفری” صحبت کردبسیاری از قوانین ما ریشه در مفاهیم جامعه شناختی، عرف، سنن و آداب و رسوم دارد و از این نظر کشور ما یک ساختار حقوقی خاص دارد. از طرفی وقتی می گوییم قانونگذار گرفتار عوامل اجتماعیست یعنی باید جامعه خود را خوب شناخته و قانوگذاری کند در ضمن اخلاق اجتماعی در اراده قانونگذار و ساختار قانونی تاثیر می گذارد و قانونگذار باید آن را رعایت کند و البته قانون اخلاق ساز هم هست. مثلا وقتی قانونگذار می گوید این عمل جرم است افراد بهنجار آن کار را انجام نمی دهند. بعبارتی هرچه  جامعه مدنی تر شود حقوق جزا متحول خواهد شد. تشکیل عدلیه و دادگستری از شاخص های مدنی شدن و مشارکت سیاسی مردم و انتخابات نیز نشانه های مدنی تر شدن جامعه ماست.

اصلاحاتی در دیه زن و مرد

این حقوقدان افزوددر تمام این سال ها وضعیت زنان تغییر کرده و بهتر شده؛ در گذشته زنان ما فقط خانه دارد بوده و نقش اجتماعی زیادی نداشتند و امروز جایگاه اقتصادی و اجتماعی آن ها حداقل در لایه های میانی تغییر کرده  است. مثلا دیه خانم ها در زمان صدر اسلام نصف مرد بود ، چون اگر زنی کشته می شد فقط صدمه عاطفی به خانواده وارد می شد اما وقتی مرد کشته می شد علاوه بر بار عاطفی از نظر مالی نیز خانواده متضرر می شد. اما در شرایط فعلی که ما تعداد زیادی از زنان مان سرپرست خانوار و شاغلند و پا به پای مردان کار می کنند،  اگر زن کشته شود غیر ضرر عاطفی از نظر اقتصادی و حمایتی هم خانواده ضرر می بیند، پس این حکم به لحاظ قانونی می تواند تغییر کند. یا مثلا پرداخت خسارت بدنی به خاطر تصادف، قطع نظر از جنسیت، دیه کامل باید پرداخته شود.

موانع دگر اندیشی زنان

 دکتر شکربیگی نیز به عنوان چهارمین و آخرین سخنران نشست نکاتی را بیان داشت:و افزود زنان باید نسبت به حقوق خود آگاه باشند تا مسیر مطالبه گری خود را درست طی کنند. چرا ما فقط در زمان ها و شرایطی که انتخابات صورت می گیرد به مطالبه گری و مشارکت زنان می پردازیم ؟ زنان به عنوان یک نیروی تحول در جامعه هستند به شرطی که اندیشه راهنما داشته باشند. زنان حقوق مختلفی دارند و  باید بتواند به حقوق خود دست یابند

این استاد دانشگاه گفت:سه گروه زنان را در رابطه با مشارکت سیاسی مطرح می کنم؛ گروه اول؛ زنانی که آگاهند و حرکت دارند . آگاهی همان اندیشه ورزی و دگر اندیشی در زنان است که براساس این عقل فعالیت هایی نیز دارند. دوم زنانی گه آگاهی ندارند اما حرکت هایی می کنند اما نسبت به هدف خود آگاه نیستند و نمی دانند در چه شرایطی باید حقوق خود را مطالبه کنند.سوم زنانی که آگاهی دارند و حرکت ندارند و دلیل عدم شرکت خود را در محافل اجتماعی، وقت نداشتن، عدم اجازه همسر و درگیری اقتصادی و .. می دانند پس با توجه به سؤال اول زنان اگر خواهان مشارکت هستند آگاهی باید با حرکت همراه شود.

او ادامه داد: چه کار کنیم زنان دگر اندیش شوند؟ در این رابطه سه مفهوم حقوق بشر و حقوق شهروندی، رواداری و جامعه مدنی را مطرح می کنم. حقوق بشر به انسان به عنوان یک “انسان” تعلق می گیرد نه به خاطر زبان، ملیت و… یعنی حقوق یک انسان را خارج از جنسیت اگر به رسمیت بشناسیم. “رواداری”، ارج نهادن به انتخاب دیگری است. ما  اول باید ذهنیت ها را تغییر دهیم و رواداری را در خود تقویت کنیم و در این صورت مطالبه گری هم معنا می یابد. در “جامعه ی ناروادار” هنجار جای واقعیت را می گیرد و تلاش می شود واقعیت پوشانده شود. اگر در مدرسه و دانشگاه به جای حفظ کردن صرف، بحث کردن شجاعانه رونق بگیرد، مدارا، انسان دگر اندیش و اخلاق مدنی در جامعه نیز شکل خواهد گرفت

این نشست با پرسش حاضرین و پاسخ سخنرانان به پایان رسید.

 

*تهیه گزارش

منبع:سایت به دخت: در عرصه سیاسی، بیشتر زنان ایده پرداز لازم است تا مطالبه گر

 

فهیمه نظری*

نشست گروه علمی – تخصصی جامعه‌شناسی خانواده با عنوان سلسله نشست های خانواده در بستر پژوهش با محوریت موضوع خانواده و محیط زیست در روز دوشنبه 27 دیماه 1395 با همکاری شهرداری تهران برگزار شد. این نشست که قرار بود با با دعوت از دو نفر از کارشناساسان حوزه محیط زیست، دکتر گیتی خزاعی و دکتر حسین جعفری اجرا شود، به دلیل عدم حضور دکتر خزاعی، تنها با حضور دکتر حسین جعفری، مدیر عامل سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران و دکتر عالیه شکربیگی، مدیر گروه جامعه شناسی خانواده برگزار شد. موضوع سخنرانی دکتر جعفری «مشارکت اجتماعی و نقش خانواده ها در امر تفکیک و کاهش تولید پسماند از مبداء» بود.

وی بحث خود را با یک پرسش آغاز کرد: آیا می دانید بطور میانگین یک خانواده چهار نفره در تهران چقدر تولید زباله می کند؟ و پاسخ داد: در کلانشهر تهران با جمعیتی بالغ بر 8.5 میلیون نفر، بطور متوسط در یک خانواده 4 نفره در طول یک سال، نزدیک به 1 تن زباله تولید می شود. روزانه در شهر تهران در حدود 7500 تن پسماند عادی و 51000 متر مکعب پسماندهای ساختمانی و عمرانی تولید می شود. در صورت احتساب پسماند عادی حاصل از شهرها و شهرک های اطراف تهران، میزان پسماند عادی ورودی به مجتمع پردازش و دفع آرادکوه به 8200 تن در روز یعنی 17 درصد از کل پسماند عادی کشور افزایش می‌یابد. این حجم از زباله در روز 500/1 تا 700/1 میلیارد تومان هزینه به خود اختصاص می دهد . جهت جمع آوری، حمل، پردازش، دفع و دفن این حجم از زباله در شهر تهران روزانه 16000 نفر به مدت 8 ساعت کار می کنند . جمع آوری زباله در شهر تهران در یک شبانه روز 4 بار صورت می گیرد در صورتی که در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا جمع آوری زباله ها در طول یک هفته 2 یا 3 بار انجام می شود. جهت جمع آوری این حجم از زباله 3500 خودروی مخصوص کار می کنند. شهر بزرگ تهران در حدود زباله کل دنیا را تولید می کند.

دکتر جعفری در ادامه آمارهای دیگری را ارائه داد و گفت: در شهر تهران روزانه 130 هزار تن خاک و نخاله، 100 تن زباله های پزشکی و بیمارستانی و در حدود 80 تن زباله نامشهود تولید می شود. این زباله ها بویژه زباله های بیمارستانی، بسیار خطرناک و بیماری زا هستند. متاسفانه در ایران زباله های صنعتی متولی ندارد و این امر در اولویت کاری نهادهای مسئول نیست.

مدیر عامل سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران پس از ارائه آمارهای مربوط به پسماندهای خانگی و صنعتی شهر تهران گفت: بدون شک خانواده را می توان به عنوان عنصر زیربنایی هر جامعه، منشا بسیاری از تغییرات بزرگ اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی و زیست محیطی در نظر گرفت. تجربیات بسیاری از کشورهای توسعه یافته به ویژه پس از تغییرات حاصل از جنگ جهانی دوم نشان دهنده این حقیقت است که تصمیم و عزم خانواده ها به دارا بودن جامعه ای پیشرو و توسعه یافته در حوزه های مختلف در کنار عزم مدیران دولت و شهرداری ها، تسهیل ساز حرکت رو به رشد این کشورها در طول دهه های گذشته بوده است. در این میان علاوه بر فاکتورهای اقتصادی، بسیاری از کشورهای توسعه یافته دریافته اند که حصول به این فاکتور ارزشمند بدون نهادینه سازی اصول اخلاقی، اجتماعی و زیست محیطی درهر جامعه ای امری محال و سراب گونه است که در این میان نقش خانواده ها به عنوان بستر نهادین رشد و تربیت فرزندان و اعضای خانواده بیش از هر نهاد دیگر مورد بررسی و توجه قرار گرفته و این بستر سازی فرهنگی مناسب باعث گردیده تا پیاده سازی بسیاری از قوانین و دستور العمل های مختلف در یک جامعه به دلیل بستر سازی مناسب در خانواده ها مورد پذیرش و اجرا قرار گیرد که این امر با شتاب روزافزون کشورهای توسعه یافته در دستیابی به شرایط ایده آل مختلف صنعتی، اقتصادی، فرهنگی و محیط زیستی همراه بوده است. در این میان مساله محیط زیست و مدیریت پسماندها نیز از جمله مسائلی است که به ویژه پس از حوادث تلخ زیست محیطی دهه های 1970و 1980 میلادی در قاره اروپا و آمریکای شمالی به شدت از سوی کشورهای توسعه یافته مورد توجه قرار گرفته و دولت ها را بر این حقیقت استوار گردانید که دستیابی به محیط زیستی سالم بدون مشارکت شهروندان و یا اعضای جامعه (به عنوان فردی رشد یافته در یک جامعه) غیر ممکن است. لذا پس از دهه 1990 و پس از اعلام پیمان جهانی کیوتو، بسیاری از دولت ها فرهنگ سازی زیست محیطی در میان خانواده ها و دانش آموزان را از اولویت های بلند مدت خود برای دستیابی به توسعه پایدار قرار دادند. این سرمایه گذاری بلند مدت باعث گردیده که امروزه در بسیاری از کشورهای توسعه یافته، مشارکت داوطلبانه شهروندان در امور محیط زیستی و به ویژه مدیریت پسماندها از درصد بالایی برخوردار باشد. لذا در این مقاله بر آنیم تا با توجه به تجربیات موفق کشورهای توسعه یافته و شرایط فعلی مدیریت پسماند کشور به بررسی جایگاه خانواده ها (به عنوان عنصر زیربنایی جامعه) در خصوص بهبود مدیریت پسماندهای جامد شهری بپردازیم.

این استاد دانشگاه در ارتباط با مدیریت پسماندها در ایران گفت: امروزه مدیریت پسماندهای جامد شهری به یکی از اولویت های اصلی شهرها و روستاهای کشور تبدیل شده است. بر اساس آمار سازمان شهرداری ها و دهیاری های کشور روزانه بیش از 49000 تن پسماند عادی (به استثنای پسماندهای ساختمانی و عمرانی) در ایران تولید می گردد که از این مقدار 38000 تن (77 درصد) در شهرها و مابقی (11000 تن) در روستاها تولید می شود. متاسفانه علی رقم پردازش و دفع بیش از 41 درصد از کل این مقدار پسماند در کلانشهرها، بازهم وضعیت مدیریت پسماندها در کشور از وضعیت مطلوبی برخوردار نبوده و بر اساس آمار روزانه در حدود 1500 متر مکعب شیرابه با نرخ آلودگی بسیار بالا (COD در حدود 30 هزار تا 60 هزار میلی گرم بر لیتر) تولید می شود که این مقدار با آلودگی سالانه 80 تا 110 هکتار از زمین های مرغوب حاشیه شهرهای کشور همراه می باشد. در این میان میزان انتشار گازهای گلخانه ای حاصل از پسماند کشور در حدود 8 میلیون تن معادل دی اکسید کربن در سال است که این میزان در حدود 2 برابر میانگین جهانی است. لذا می توان وضعیت موجود مدیریت پسماند در کشور را حتی بدون در نظر گرفتن حجم بالای روزانه پسماندهای ساختمانی و عمرانی، وضعیتی نامطلوب و نگران کننده در نظر گرفت که این امر در کنار سایر بحران های محیط زیستی موجود در کشور می تواند بقا و سلامت کودکان و نوجوانان ایران زمین را با مشکلات عدیده ای مواجه سازد.

سخنران این جلسه در ادامه و جهت بررسی زیرساخت های لازم برای تربیت زیست محیطی خانواده ها افزود: متوقع بودن دولت و شهرداری ها از خانواده برای مشارکت داوطلبانه در امور محیط زیست ومدیریت پسماندها بدون ایجاد بسترهای فرهنگی، آموزشی و ... برای آنها امری غیر ممکن است. پس از دهه 1990میلادی بسیاری از کشورهای جهان برای افزایش سطح فرهنگ زیست محیطی در میان خانواده ها و در نتیجه جامعه، اقدامات مختلفی را صورت داده اند که از مهم ترین آنها می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

  • اصلاح و بازنگری و ریزبینانه سازی قوانین حاکم بر مدیریت پسماندها با در نظر گرفتن توامان مصالح شهروندان ومحیط زیست؛
  • تغییر در نظام آموزشی عمومی و تخصصی محیط زیست ومدیریت پسماندها در سطوح مهدهای کودک، مدارس ابتدایی، دبیرستانها، دانشگاه ها و موسسات دولتی و خصوصی؛
  • ارتباط تنگاتنگ و صادقانه میان مدیران دولتی، شهرداری ها و نمایندگان شهروندان، خانواده ها در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها در حوزه مدیریت پسماندها؛
  • ایجاد شرایطی جهت آگاه سازی خانواده ها در خصوص لمس تاثیرات مثبت حاصل از مشارکت داوطلبانه آنها در امر مدیریت پسماندها در زندگی روزنره خود از سوی دولت و شهرداری ها؛
  • تداوم، اثر بخشی و انعطاف پذیری آموزش های مدیریت پسماند ارائه شده به شهروندان وخانواده ها از سوی دولت و شهرداری ها.

او در ادامه بحث خود به بررسی نقش خانواده ها در بهبود مدیریت پسماندهای جامد شهری اشاره کرد و گفت: با توجه به تجربیات موفق کشورهای توسعه یافته در خصوص مدیریت پسماندها و تجربیات کسب شده در خصوص مدیریت پسماندها در کشور و به ویژه کلانشهرهای بزرگی همچون شهر تهران می توان مهم ترین حوزه مشارکت خانواده را در این موارد ذیل خلاصه کرد:

  • آموزش مدیریت پسماندها به فرزندان و عمل به آن؛
  • مشارکت داوطلبانه شهروندان با دولت و شهرداری ها؛
  • اصلاح الگوی مصرف؛
  • تفکیک، تنظیف و کم حجم سازی پسماندها در مبداء؛
  • پرداخت به موقع بهای خدمات مدیریت پسماندها؛
  • عدم پرتاب پسماندها به معابر طبیعت ( نظافت شهری)؛

1-   آموزش مدیریت پسماندها به فرزندان و عمل به آن:کودکان همواره رفتارهای صحیح و ناصحیح والدین خانواده را به عنوان صحیح ترین الگوهای اخلاقی خود پنداشته و با این روند به رشد فکری خود ادامه می دهند. حال چنانچه والدین خانواده با توجه به آموزش های صحیح دریافت شده از سوی دولت و شهرداری ها بتوانند از همان بدو کودکی علاوه بر آموزش صحیح مدیریت پسماندها خود نیز به اجرای عملی آن بپردازند، این تاثیرگذاری دو چندان خواهد بود.

2-   مشارکت داوطلبانه شهروندان با دولت و شهرداری ها:مشارکت داوطلبانه خانواده ها با دولت و شهرداری ها در خصوص مدیریت پسماندها را می توان در تربیت صحیح و اوصلی آنها در محیط خانواده به عنوان فرزندان دیروز در نظر گرفت و این در حالیست که در صورت عدم پیاده سازی بسترهای مناسب از سوی دولت و شهرداری ها برای آموزش خانواده های دیروز، دستیابی به بستر خانواده ای برای تربیت فرزندانی با بیشترین مشارکت داوطلبانه در حوزه مدیریت پسماندها میسر نخواهد بود. فرزندانی که شاهد مشارکت داوطلبانه والدین خود با دولت و شهرداری ها بدون در نظر گرفتن مسائل اقتصادی بوده اند در آینده نیز خود به صورت کاملا داوطلبانه در امر مدیریت پسماندها مشارکت خواهند نمود.

3-   اصلاح الگوی مصرف:اصلاح الگوی مصرف از سوی خانواده ها به عنوان موثرترین و کلیدی ترین فاکتور دستیابی به مدیریت صحیح پسماندها در یک جامعه درنظر گرفته می شود.الگوی مصرف را می توان به عنوان سرچشمه یک فرایند جاری در جامعه در نظر گرفت که در صورت اصلاح آن تمامی جامعه و محیط زیست از تاثیرات مثبت آن متاثر می گردند و بالعکس. منتهی دراین میان نکته ای که به ویژه در کشورهای در حال توسعه از جمله ایران به آن توجهی نمی گردد مساله نقش و اهمیت دولت ها و شهرداری ها در مرحله پیش از مصرف توسط شهروندان است. این بدان معنی است که در صورت عدم نظارت و اهتمام دولت و شهرداری ها (به عنوان دولت های محلی) برای بهینه سازی فرایندهای استخراج منابع اولیه، فراوری، طراحی، بسته بندی، انتقال، ذخیره سازی و توزیع، اصلاح الگوی مصرف تنها از طریق مصرف کننده تنها اقدامی نمادین و بدون اثربخشی لازم و مورد انتظار خواهد بود. این مهم که در اتحادیه اروپا و بسیاری از کشورهای جهان تحت عنوان EPR[1] یا امتداد مسئولیت تولید کننده نیر نامیده می شود، تولید کنندگان محصولات را موظف می سازد تمامی فرایندهای استخراج تا عرضه به بازارهای مصرف را بر اساس قوانین و دستورالعمل های وضع شده از سوی دولت و شهرداری ها به گونه ای تغییر دهند که محصول تولیدی تا حد ممکن دارای ویژگی های ذیل باشد:

  • در فرایند استخراج، فراوری و انتقال آن محصول کمترین میزان ضایعات تولید شود.
  • در فرایند استخراج و فراوری محصول از کمترین میزان مواد سمی وشیمیایی استفاده شود.
  • در فرایند طراحی به مواردی چون به حداقل رسانیدن مواد مصرفی، تفکیک پذیری، به حداقل رسانی مواد بسته بندی و انرژی مصرفی و ... توجه شود.
  • محصول تولیدی علاوه بر کیفیت مناسب از کمترین میزان پسماند تولیدی همراه باشد.
  • در ساخت محصولات تولیدی از حداکثر مواد بازیافتی استفاده شود.
  • پسماند محصولات تولیدی از بالاترین قابلیت بازیافت و استفاده مجدد برخوردار باشد.

تنها در چنین شرایطی می توان انتطار داشت که اصلاح الگوی مصرف از سوی خانواده ها با موفقیت صورت گرفته و نتایج حاصل از آن در فرایند مدیریت پسماندها جاری و ملموس گردد. از سوی دیگر در صورت پیاده سازی چنین شرایطی خانواده ها خواهند توانست به انتخاب محصولاتی اقدام کنند که علاوه بر کاهش پسماند تولیدی‌شان، از بالاترین قابلیت بازیافت و تقکیک پذیری برخوردار باشند.

4-   تفکیک، تنظیف و کم حجم سازی پسماندها در مبداء: در گذشته و در بسیاری از موارد، سیاست های آموزشی مدیریت پسماند برای خانواده ها تنها بر تفکیک پسماندها در مبدا بنا نهاده شده بود اما با گذشت زمان و محدودیت های حاصل شده در خصوص استفاده از سوخت های فسیلی و منابع آب، دو موضوع تنظیف و کم حجم سازی پسماندها در مبداء نیز به شدت مورد استقبال قرار گرفته و سه عنصر تفکیک، تنظیف و کم حجم سازی پسماندها در مبداء به عنوان رموز موفقیت پیاده سازی در مبادی تولید مورد پذیرش قرار گرفته است. تجربه مدیریت پسماندها در ایران و کلانشهر تهران نشان دهنده این حقیقت است که متاسفانه به دلیل عدم رعایت همزمان این سه اصل توسط خانواده ها، در بسیاری از موارد مدیریت تفکیک پسماندها در مبداء به دلیل مشکلات ناشی از بوی بد، آلودگی منظر، اشغال فضای زیاد و تکثیر جانوران موذی با موفقیت های چشمگیری همراه نبوده است. از مهم ترین نتایج حاصل از اجرای همزمان این سه اصل توسط خانواده ها در مبادی تولید پسماند می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

  • کاهش فضای مورد نیاز برای ذخیره سازی پسماندهای خشک و تر در مبداء؛
  • کاهش تعداد تردد خودروهای جمع آوری کننده پسماندهای تر و خشک و در نتیجه کاهش مصرف سوخت، نیروی انسانی و آلودگی هوا و تصادفات احتمالی؛
  • کاهش مشکلات ناشی از آلودگی منظر، بوی بد، تکثیر جانوران موذی در محل ذخیره سازی پسماندهای خشک در مبداء؛
  • آبگیری از پسماندها در مبداء و کاهش تولید شیرابه در سایت های نهایی دفع پسماند؛
  • افزایش سوددهی اقتصادی خرید و فروش پسماندهای خشک تمیزتر و سالم تر و افزایش سهولت بازیافت آنها در فرایندهای صنعتی؛
  • کاهش نیروی انسانی، ماشین آلات و هزینه های مورد نیاز برای مدیریت پسماندها؛
  • افزایش اشتغال زایی و در آمدزایی در بخش های بازیافتی وتولید مواد اولیه جدید در سطح جامع؛
  • به حداقل رسانی آسیب های زیست محیطی و بهداشتی

5-   پرداخت به موقع بهای خدمات مدیریت پسماندها: بدون شک پیاده سازی و انجام برنامه ریزی های کوتاه، میان و بلند مدت مدیریت پسماندها در هر جامعه ای بدون وصل بهای خدمات مدیریت پسماند از سوی خانواده ها و تولید کنندگان پسماند امکان پذیر نخواهد بود. با توجه به موارد پیشین مطرح شده در صورتی که ارتباط میان تولید کنندگان پسماند و مدیران دولتی و شهرداری ها به مرحله ای از شفافیت و اطمینان رسیده باشد که شهروندان با لمس خدمات واقعی ارائه شده از سوی دولت و شهرداری ها حاضر به پرداخت به موقع و داوطلبانه بهای خدمات مدیریت پسماند خود شوند، مدیریت پسماند در آن جامعه با موفقیت های بیشتری همراه خواهد بود.از سوی دیگر توجه به این نکته نیز ضروری‌ست که در بسیاری از کشورهای جهان دریافت بهای خدمات مدیریت پسماند بر اساس اصل as pay throw یا همان "به اندازه ای که پسماند تولید می کنی بهای خدمات پرداخت کن" استوار است. بدین معنی که شهروندان بر اساس وزن یا حجم پسماند تولید خود اقدام به پرداخت بهای خدمات مدیریت پسماند می کنند. این امر باعث خواهد شد تا مصرف کنندگان محصولات مختلف موضوع اصلاح الگوی مصرف را به صورت جدی تری مورد توجه قرار داده و فرایند کنترل کیفی و و کمی پسماندها در همان محل تولید تحت کنترل درآید.

6-   عدم پرتاب پسماندها به معابر طبیعت ( نظافت شهری): متاسفانه در بسیاری از موارد مدیریت پسماندهای جامد شهری از سوی شهروندان و خانواده ها تنها به مراحل جمع آوری تا دفع نهایی پسماندها محدود می گردد و این در حالی است که رفت و روب روزانه شهری و تنظیف و نظافت شهری و بازگشایی مسیل ها و جوی های مسدود شده بر اثر پرتاب پسماندهای شهروندان، یکی از اصلی ترین و پرهزینه ترین فعالیت های شهرداری ها در ایران و سایر کشورهای جهان به شما می رود. لذا در صورت آموزش صحیح خانواده ها و کودکان و همکاری آنها در خصوص عدم پرتاب پسماندها به معابر و طبیعت، می توان علاوه بر کاهش مشکلات بهداشتی و زیست محیطی، از محل صرفه جویی حاصل از کاهش فعالیت‌های جاری رفت و و نظافت شهری، در محل افزایش و توسعه صنایع بازیافت و تبدیلی جدید و اشتغال زایی در سطح جامعه بهره برد.

در پایان جلسه، اعضای حاضر در نشست نظرات و پیشنهادهای خود را پیرامون موضوع پسماند در تهران مطرح نمودند .

*تهیه و تنظیم گزارش

 


[1]Extended Producer Responsibility

 

فهیمه نظری*

نشست «خانواده در بستر پژوهش؛ خانواده و سالمندی» روز یکشنبه 26 دیماه 1395 توسط گروه علمی – تخصصی جامعه‌شناسی خانواده در سالن کنفرانس انجمن جامعه شناسی ایران با حضور دکتر طاهره جعفری و دکتر عباس رشیدی و دکتر عالیه شکربیگی برگزار شد.

در بخش نخست نشست، دکتر طاهره جعفری (استاد دانشگاه) با موضوع «گونه شناسی جایگاه اجتماعی سالمندان در خانواده» و در بخش دوم دکتر عباس رشیدی، (مدیر کل فرهنگی –اجتماعی سازمان بازنشستگی کشوری) با موضوع «سازمان بازنشستگی و سیاست های حفظ شان بازنشستگان و سالمندان» به سخنرانی پرداختند.

دکتر شکربیگی ضمن خوشآمدگویی به حضار در نشست گفت: بحث از سالمندی و سالمندان در کشور از آن جهت حائز اهمیت است که بنظر می رسد سالمندی در جامعه ما دارای مسائل فراوان و عدیده ای است. مسائل مربوط به سالمندان همچون دیگر مسائل وقتی موقع مورد توجه قرار نگیرد موجب می شود تا به نقطه ای برسد که دیگر قابل حل نباشد و چاره جویی پس ازآن غیر ممکن باشد لذا بحث و تعامل در مورد سالمندان با مسئولان، سیاستگزاران و محققان این حوزه باید در اولویت قرار گیرد.

سپس دکتر طاهره جعفری پیرامون موضوع پایان نامه دکتری خود گفت: جهان در حال پیر شدن است وآنچه اهمیت دارد در مورد حضور و جایگاه سالمندان در خانواده ها است. موضوعی که در گذشته مهم تلقی می شد ولی امروزه ملاحظه می شود که جوانان خود را از نعمت تجربیات سالمندان محروم نموده اند. این پژوهش در پی آن است تا به نقش رسانه در جایگاه سالمندان در میان خانواده ها بپردازد. پژوهش حاضر با عنوان«جایگاه اجتماعی سالمندان در خانواده با تاکید بر نقش تلویزیون» با هدف واکاوی جایگاه فعلی سالمندان در خانواده و نقش برنامه های تلویزیون در شکل گیری و تقویت و یا تضعیف این جایگاه، به دو روش کیفی و کمی انجام شده است. در بخش کیفی، نظرات سالمندان خانواده و ساکنان سرای سالمند، با تکنیک مصاحبه عمیق در دو نمونه 30 و 20 نفری مورد بررسی قرار گرفت. گفتگوهای ضبط شده پس از پیاده سازی به روش مفهومی در قالب حیطه ها، مضامین و مقوله ها تحلیل شد که مهمترین حیطه‌های مشترک در دیدگاه هر دو گروه از سالمندان عبارت بودند از: جایگاه سالمند در خانواده، نقش رسانه، نگهداری از سالمند و انتظارات سالمندی.

دکتر جعفری ادامه داد: یافته های این بخش از تحقیق در دو گروه نشان داد که سالمندان نیاز به توجهات بسیار بیشتری از سوی خانواده و جامعه دارند و رسانه‌ها برنامه سازی خوبی در ارتباط با سالمندان ندارد. سالمندان انتظار دارند رسانه در جهت آگاه سازی جامعه و خانواده ها در مورد حفظ حرمت و جایگاه اجتماعی سالمندان تلاش کند. همچنین سالمندان از نهادهای دولتی و مراکز نگهداری سالمندان انتظار همراهی بهتر و فراهم نمودن امکانات رفاهی و بهداشتی بیشتری دارند. در بخش کمی نیز نگرش 383 نفر از افراد 19 تا 45 سال شهر تهران در 22 منطقه شهری با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای با ابزار پرسشنامه محقق ساخته، مورد مطالعه قرار گرفت. چارچوب نظری پژوهش در این بخش نظریه کاشت جرج گربنر بود که با توجه به این نظریه، نقش تلویزیون در جایگاه اجتماعی سالمندان مورد مطالعه قرار گرفت. اطلاعات پس از جمع آوری بوسیله نرم افزار SPSS در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد. مهمترین نتایج تحقیق بر اساس محاسبه ضریب همبستگی خی دو حاکی از وجود رابطه بین متغیرهای مستقل: سن، میزان تماشای تلویزیون و ماهواره، وضعیت تاهل، لزوم توجه به سالمندان، نحوه نمایش سالمندان در تلویزیون و ویژگی سالمند و متغیر وابسته «جایگاه اجتماعی سالمندان» در سطح 95 درصد اطمینان است. همچنین نتایج ضرایب رگرسیون چند متغیره وجود رابطه بین متغیرهای سن، نقش خانواده، لزوم توجه به سالمند، نحوه نمایش سالمند در تلویزیون و ویژگی سالمند را با ضریب تبیین 23 درصد در مجموع تایید می کند. بر اساس یافته های بدست آمده از بخش کیفی و کمی تحقیق، مهمترین مفهوم مورد مطالعه «جایگاه اجتماعی سالمندان» می باشد که در چهار گونه مشخص تبیین شد.

این استاد دانشگاه در ارتباط با گونه شناسی پژوهش خود گفت: گونه شناسی جایگاه اجتماعی سالمندان در این پژوهش همانطور که پیش از این گفته شد عبارت بود از:

  1. 1)«جایگاه محوری»2) « جایگاه پیرامونی» 3)«جایگاه حاشیه ای» 4) «جایگاه طرد شده (گمنام)»

بررسی دقیق نتایج در هر دو بخش نشان می دهد که قرار گرفتن سالمندان در هر کدام از این جایگاه ها در پی شرایط و عوامل و با دلایل خاصی است که اگر این شرایط و عوامل تغییر کند، جایگاه سالمند نیز عوض خواهد شد. در این تحقیق عوامل و متغیرهای شکل گیری هر جایگاه در قالب مدل نشان داده شده است.

گونه اول: جایگاه اجتماعی محوری

-         سن پایین

-         توجه کامل خانواده

-         پایبندی افراد به ارزشها

-         نمایش خوب سالمند در تلویزیون

-         اقتصاد خوب سالمند

-         خلق وخوی سالمند

در این جایگاه سالمند از محبوبیت بسیار بالایی برخوردار است و در کانون توجه اعضای خانواده قرار گرفته و در بیشتر مسائل محل مشورت قرار می گیرد. در صورتی که سالمند از سلامت نسبی برخوردار باشد دارای سن پایین تر بوده و افراد خانواه وی به طور کامل به ارزش ها پایبند باشند و از وضع اقتصادی خوبی برخوردار باشد و نیز دارای خلق و خوی خوب و پسندیده باشد در این جایگاه قرار می گیرد. تلویزیون نیز در صورت نمایش سالمندان به شکل پسندیده و محترم در برنامه های خود می تواند در قرار گرفتن فرد در این جایگاه نقش داشته باشد. از نظر جنسیتی در این جایگاه می توان گفت زنان، از نظر عاطفی و نزدیک بودن بیشتر به خانواده در وضعیت بهتری قرار دارند البته به شرط زنده بودن همسر، زیرا که پس از مرگ شوهر، زنان سالمند کمتر از چنین جایگاهی برخوردار خواهند بود. تعدادی از سالمندان خانواده ها و برخی از خانواده ها بر این باورند که سالمندان جامعه در این جایگاه قرار دارند و این عوامل می تواند موجب قرار گرفتن آنها در این جایگاه باشد.

گونه دوم: جایگاه اجتماعی پیرامونی

-         خلق وخوی مناسب سالمند

-         توجه معمول خانواده

-         پایبندی معمول افراد به ارزشها

-         نمایش مناسب سالمند در تلویزیون

-         توجه افراد به اعتقادات دینی

-         تا حدی استقلال مالی سالمند

در این جایگاه سالمندان در خانواده دارای اهمیت بوده و مورد توجه خانواده می باشند. البته در این جایگاه محبوبیت بالایی که در جایگاه محوری است ملاحظه نمی شود ولی سالمندان مورد بی احترامی نیز قرار نمی گیرند و در برخی مسائل مهم از طرف فرزندان و اعضای خانواده مورد مشورت قرار می‌گیرند. عوامل مهمی که در شکل گیری این جایگاه اثرگذار هستند در مدل بعدی آمده است. در این جایگاه خانواده توجه معمول به سالمند دارد و در حد معمول و متوسط افراد خانواده به ارزش ها پایبند هستند. سالمند تا حدی استقلال مالی و خلق و خوی نسبتاً مناسبی است. در این جایگاه زنان در صورت حیات همسر از وضعیت بهتری و در غیر این‌صورت وضعیت نامناسب تری نسبت به مردان دارند.

گونه سوم: جایگاه اجتماعی حاشیه ای

-         خلق و خوی نامناسب سالمند

-         وابستگی اقتصادی سالمند

-         مشغله کاری خانواده

-         بیماری سالمند

-         بی مهری خانواده

-         ضعیف عمل کردن تلویزیون

-         انتظارات بالای سالمند

-         عدم توجه خانواده به ارزشها

سالمندانی در این جایگاه قرار می گیرند که از احترام کافی برخودار نبوده و معمولاً مورد توجه اعضای خانواده نیستند. این افراد به عنوان سربار و کسانی که هیچ فایده ای برای جوانان و اعضای خانواده ندارند شناخته می شوند. متاسفانه در برخی موارد اطرافیان منتظر فرا رسیدن پایان عمرشان هستند. بر اساس یافته های تحقیق این افراد در موارد متعددی ممکن است مورد توهین اعضای خانواده قرار بگیرند. مطابق الگوی بدست آمده مهمترین عواملی که سبب شکل گیری این جایگاه می شود عبارت است از؛ بیماری جسمی و روحی سالمند، وابستگی شدید اقتصادی به سایرین، عدم توجه خانواده به ارزش ها، مشغله کاری زیاد اطرافیان، خلق و خوی نامناسب سالمند انتظارات بالای سالمند از اطرافیان، عملکرد ضعیف تلویزیون و بی توجهی خانواده.

گونه چهارم: جایگاه اجتماعی گمنام

-         خلق وخوی نامناسب سالمند

-         بیماری جسمی سالمند

-         عدم حضور خانواده

-         ناسپاسی فرزندان

-         الگوسازی نامناسب تلویزیون

-         مشغله زیاد فرزندان

-         تملک اموال سالمند

-         وضعیت بد اقتصادی

-         عدم پایبندی به اعتقادات و ارزشها

پایین ترین جایگاه اجتماعی تبیین شده در این پژوهش، جایگاه طردشده و یا گمنام است که در این جایگاه فرد سالمند از خانواده طرد شده و در مراکز نگهداری سالمندان به سر می برد. عمده ترین دلایل شکل گیری این جایگاه اجتماعی همانطور که در مدل مربوط آمده عبارتند از؛ بیماری روحی و جسمی سالمند (تعدادی از سالمندان ساکن در سراها به دلیل نیاز به مراقبت های ویژه که از دست خانواده بر نمی آید در این مراکز زندگی می کنند. اعضای خانواده و فرزندان برخی از سالمندان در ایران حضور ندارند و به همین دلیل این افراد در خانه سالمندان به سر می برند). وابستگی اقتصادی از یک طرف و تمایل خانواده به تملک اموال سالمند از طرف دیگر باعث شده است که وضع اقتصادی عامل مهم در شکل گیری این جایگاه باشد. خلق و خوی بد سالمند نیز یکی دیگر از دلایل عدم تحمل سالمند در خانواده و سپردن وی به مراکز نگهداری است. از نظر سالمندان، این رسانه است که فرستادن پدرو مادرها به خانه سالمندان را عادی جلوه می دهد و الگوسازی می کند. ناسپاسی فرزندان و کم رنگ شدن ارزش ها و اعتقادات و ارزش ها نیز از دیگر عوامل شکل دهنده این جایگاه است. از نظر جنسیتی وضعیت زنان سالمند در این جایگاه از مردان به مراتب بدتر است و دارای مشکلات بیشتری می‌باشند.

در ادامه نشست دکتر عباس رشیدی، پیرامون بحث سالمندی و سیاست‌های حفظ شان و منزلت بازنشستگان و سالمندان گفت: تاریخچه بازنشستگی در دنیا نشان می دهد که اولین بار و در سال 1869 میلادی در کشور انگلستان مقامات سیاسی در صورت فوت یا از کار افتادگی می توانستند از حقوق بازنشستگی بهره مند گردند .اما اولین نظام بازنشستگی قانونمند مربوط به کشور آلمان در زمان صدارت بیسمارک سال 1881 میلادی است. در ایران درتاریخ 1287 شمسی قانونی تحت عنوان «قانون وظایف» در مجلس اول به تصویب رسید که به موجب آن مقرر شد برای وراث ارباب حقوق دیوانی یعنی عائله کارمندان متوفای دولت، حقوق برقرار شود.به منظور حمایت از کارکنان دولت و وراث آنان در قبال پیری، فوت و از کارافتادگی اولین قانون در بیست و دوم آذر1301 به تصویب رسید. درواقع می‌توان بیست و دوم آذرماه 1301 را روزپیدایش نظام بازنشستگی درایران دانست. دایره‌ای تحت عنوان «دایره تقاعد» تشکیل شد که سال ها بعد به صورت اداره‌ای مستقل در آن وزارتخانه درآمد.قانون فوق الذکر در سال 1308 و بار دیگر درسال 1324 و سپس در سال 1337 شمسی تغییرات بنیادی و اساسی کرد و سرانجام در تاریخ 31 خردادماه 1345 قانون استخدام کشوری به تصویب رسید.

دکتر عباس رشیدی افزود: با گذشت زمان و متناسب با توسعه وزارتخانه‌ها و موسسات دولتی و به منظور نظارت بر اجرای قوانین و مقررات استخدامی به تدریج بر وظایف ومسئولیت‌های این اداره افزوده شد تا آنکه به موجب تبصره 3 ازماده 16 قانون تاسیس دانشگاه تهران مصوب سوم آبان ماه 1313شمسی اداره کل بازنشستگی (اداره تقاعد کشوری) مرجع تأیید و تصدیق احکام استخدامی کارمندان دولت شناخته شد. از آن تاریخ تا سال1345 این اداره کل ازلحاظ سازمانی تابع وزارت دارایی و از نظر اجرای وظایف محوله مستقل بود و بر صدور احکام استخدامی نیز نظارت داشت.

مدیر کل فرهنگی-اجتماعی بازنشستگی کشوری ضمن اشاره به برخی از نیازهای دوران بازنشستگی و سالمندی گفت: بقراط، فیلسوف بزرگ از دوران زندگی یک تقسیم بندی ارائه می دهد که در این رابطه بسیار مفید است و آن اشاره به دوره های زندگی است :1) بهار (شکوفایی کمترین مسئولیت – بیشترین حمایت) 2) تابستان (ورود به زندگی اجتماعی- پذیرش مسئولیت) 3) پائیز (از سن 50 سالگی – خستگی تحلیل نیروهای جسمانی) 4) زمستان (دوران سرد کهنسالی – از دست دادن یاران و.........). در این دوران یعنی سالمندی، نیازهایی مطرح می شوند که به ترتیب : 1) نیازهای معیشتی- امنیت درآمد2) نیازهای جسمانی – سلامت 3) نیازهای عاطفی ارتباطات.4)نظام جامع تامین اجتماعی است. که هرکدام از نیازهای مطرح شده راهکاری دارند.

مهمترین راهکار رفع نیازهای معیشتی را می توان این گونه معرفی نمود: نظام جامع تامین اجتماعی؛ پایداری در نظام‌های بازنشستگی: بازنشستگی پویا و شاد (بهترین گذران دوره بازنشستگی در کشورهای استرالیا، اتریش، بلژیک ، کشورهای اسکاندیناوی).

مهمترین راهکارهای رفع نیازهای جسمانی عبارتند از: برنامه ریزی برای پیشگیری؛ بیمه‌های درمانی کارآمد؛ نظام بهداشتی درمانی (سلامت محور)

مهمترین راهکارهای رفع نیازهای عاطفی عبارتند از: امید بخشی و تاکید بر داشته ها؛ شاخص های رفتاری – اجتماعی (احترام به سالمندان)؛ ارتقاء شان و منزلت.

در ادامه دکتر رشیدی ضمن اشاره به حساسیت دوران سالمندی به حامیان دوران کهنسالی و بازنشستگی گفت: می توان مهمترین مولفه ها را در این زمینه معرفی نمود که عبارتند از: قانونگذاران (وضع و تصویب قوانین حمایتی و ....)؛ دستگاه‌های اجرائی (تسهیل امور و خدمت رسانی بهینه)؛ جامعه – فرهنگ اجتماعی. در این راستا نیز سیاست‌های متولیان امر بازنشستگی شامل:1) حرکت در جهت افزایش عوامل موثر بر نشاط اجتماعی2) حرکت در جهت کاهش عوامل موثر بر پریشانی های اجتماعی 3) اجرای بیمه تکمیلی درمان4) سفرهای سیاحتی و زیارتی5) حضور در جشنواره ها و... است.

این نشست با پرسش و پاسخ و گفتگوی میان حضار و سخنران به پایان رسید.

* تهیه و تنظیم گزارش

 

صفحه179 از277

زیر مجموعه ها